حقیقت یوگا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یوگا به گفتهی معلمان یوگا راهی است برای ارتباط با نیروهایی شعورمند که در
طبیعت حضور دارند و یوگی را در انجام کارهای
خارقالعاده، قدرتمند میسازند. اما نظر به واقعیت پنهانی آن و آمیختگی با
سحر و پرستش الهگان شیطانگونه در پی واژگونی ارزشهای انسانی است و مصداق آیه شریفه «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ آلِهَةً لِیکونُوا لَهُمْ عِزًّا• کلاّ سَیکفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ یکونُونَ عَلَیهِمْ ضِدًّا• اَلَمْتر اَنّا اَرْسَلْنَا الشَّیاطینَ عَلَی الْکافِرینَ تَؤُزُّهُمْ اَزًّا» غیر از
خدا الاههها و خدایانی را برگزیدند تا موجب عزتشان باشد؛ هرگز، بهزودی آن خدایان پنداری
عبادت آنها را انکار خواهند کرد و ضد آنها خواهند بود. آیا نمیبینی که شیاطین را بر کافران فرستادیم تا آنها را بهسوی بدبختی برانگیزند و دگرگون کنند.
یوگا بهعنوان یک ورزش ذهن – بدن معرفی میشود و
اغلب، افکار عمومی آن را یکسره ورزش تصور میکنند؛ اما محققان آن را بهعنوان یک راه معنوی و اسرارآمیز معرفی کردهاند و اساتید یوگا نیز آن را بسیار متفاوت از ورزش میدانند. البته کسانی که با یوگا آشنا میشوند، در مراحل اولیه آن را بهصورت حرکات جسمی میشناسند و ممکن است برای لاغری یا زیبایی اندام و حتی رسیدن به
آرامش از آن استفاده کنند، اما بهتدریج آن را بهعنوان یک ورزش ذهنی و سپس یک راه معنوی بهکار میگیرند و به مسیری وارد میشوند که از ابتدا تصوری از آن نداشتهاند.
یوگا در حقیقت تعالیمی سرّی است که سینه به سینه منتقل شده است
بنابراین آنچه در کتابها یا در مراکز عمومی به شکل علنی آموزش داده میشود، همه واقعیت یوگا نیست، بلکه کتابها و کلاسهای گوناگون نقطهی شروع و دروازهی ورود افراد به یک مرام سرّی و محرمانه هستند که براستی واقعیتهای آن به راحتی قابل بازگو کردن نیست
اما توجه درست و بررسی دقیق مبانی و آموزشهای یوگا بهصورت مجموعهای پیوسته، بسیاری از حقایق را روشن خواهد کرد.
متاسفانه نبود نگرش سیستمی و مجموعهای به آموزههای یوگا و ترجمههای تحریفآمیز از منابع یوگایی موجب شده است که برخی از افراد یوگا را با
عرفان اسلامی تطبیق داده و برابر میانگارند. در حالیکه تفاوتی بسیار عظیم و شکافی شگرف میان این دو است. مفاهیمی نظیر،
خدا،
پرهیزکاری، بیآزاری،
قناعت و
پاکی در یوگا معنای خاص خود را دارند و کسی که این مفاهیم را در چارچوب فکری یک ایرانی
مسلمان میفهمد، هنوز به درک درستی از یوگا نرسیده است. بسیاری از این معادلگذاریها در اساس اشتباه است و هنگامی که به تعاریف آنها توجه کنیم، این اشتباهات آشکار میشود و نتیجه آن ایجاد معانی مختلف برای یک واژه در ذهن مخاطب است. با نگرش سیستمی به یوگا، یک آموزه یا
مفهوم در میان سایر آموزهها و مبانی یوگا شناخته میشود و بر تفاسیر مبتنی بر فرهنگ غیر هندویی تکیه نمیکند.
جایگاه یوگا در هندوییسم
یوگا را نمیتوانیم از
هندوییسم جدا کنیم. تعالیم یوگا بعد آیینی و شریعت هندوییسم است و ریشه آن در متون مقدس این
دین است، وداها کهنترین متون هندویی هستند. بخش چهارم آن یعنی اتهروه (Atharva) بهعنوان ریشه یوگا شناخته میشود. اتهروه ودا احساسات و عواطفی نظیر
ترس، هراس از
مرگ،
غضب،
شهوت،
نفرت و دردهای جسمانی و راههای تغییر این وضعیتها را مورد توجه قرار میدهد. و بیشتر اینگونه گفته میشود که «در این ودا لغتنامهها و نفرینها و ادعیهی سحرانگیز بسیار است»
مساله اصلی در اتهروه
غلبه بر رنجهای بشری در سطح روحی و جسمانی است. بهویژه مرگ و بیماری مورد توجه است و برای
جاودانگی و سلامتی دستورالعملهایی سحرآمیز ارائه میدهد. این راهی است که یوگا دنبال میکند و رسیدن به نوعی
خودشناسی را برای رهایی از رنج ضروری میداند
اتهروه برای
غلبه بر این رنجها اعمال و اورادی (مانترا) را توصیه میکند که بهنظر میرسد بر اساس نیروهای ذهنی یا خدایان اثر میگذارند و همین موضوع باعث شده است که محققان آن را سراسر
سحر و جادو بدانند. «اتهروه ودا از کتب اساسی سحر و جادویی است که مربوط به دنیای اهریمنی است و مطابق با آنگونه معتقدات سحر و جادو است که فقط میان گروه فرومایه جامعه میتواند متداول شود»
این ودا «دربردارندهی افسونهای جادویی و طلسمهایی برای فایقآمدن بر مشکلات طبیعی و فوقطبیعی است»
جان ناس نیز تاکید میکند که بخش چهارم وداها «مجموعهای است مشتمل بر افسونها و اوراد - منترهها - که از سحر و جادوی ازمنهی بسیار دیرین باقی مانده است»
در انگارههای هندویی شیوا خدای مرگ و نابودی است و در مجسمهها و تصویرها با جمجمههای آویخته به گردن تصویر میشود. شیوا
معلم اصلی و اولیه یوگا بوده است و برای اولین بار آن را به الهه پاراواتی آموزش داده است.
مجسمههای شیوا بهصورت نشسته در حالت لوتوس و انجام مراقبههای یوگا دیده میشود و البته گاهی در رقص نتاراج است. رقصی که جهان را میآفریند و نابود میکند.
اغلب برای او چشم سوم را میان دو ابرو رسم میکنند که نمادی از روشنبینی است و تجسم مؤنث او بهصورت الههی کالی برای انجام مراقبههای یوگا توصیه میشود.
شیوا ساختاری
دوجنسی دارد و جنبهی مؤنث او به نام کالی(کاله به معنای زمان است. ) در چهرهای بسیار شیطانی و وحشتناک تجسم میشود. او سیاه رنگ است و برای هر یک از سرهای جداگانهاش گردنبندی به گردن بسته که از جمجمهی مردگان درست شده است. در دستهای متعددش نمادهایی از طبیعت او است، نظیر: شمشیر، قیچی برای بریدن رشته زندگی و. . . دندانهای او تیز و دهان و صورتش خونآلود است و زبانش که بیرون افتاده چهرهای شیطانی از او به نمایش میگذارند
در اسطورهای دیگر
شکتی همسر شیوا است که نیروی خلاق است و بهصورت نخفته در درون هرکس وجود دارد. تعالیم یوگا برای این است که شکتی از درون فعال شود، شکتی بهصورت کندالینی یعنی مار پیچیده در پایین ستون مهرهها نهفته و بیداری و برانگیختگی او موجب بالاآمدن و رسیدن به شیوا خواهد شد. البته پرستش یا تمرکز بر الاههگان و خدایان مؤنث هندویی نظیر کالی و شاکتی بیشتر در تانترا یوگا مورد تاکید و توجه قرار میگیرد که جریانهای متاخرتری بهشمار میآیند
یوگا با باورها، آیینها و خدایان هندویی اجین شده و شکلی از جنبهی آیینی و پرستش خدایان شیطانگونۀ هندویی است. آیینها و اعمال یوگا در میان هندوها عمل میشده و در زمانی نامشخص - حدود چهارصد سال پیش از میلاد تا دویست سال پس از میلاد - توسط فردی بهنام پتنجلی به شکل یک متن مدون در آمده است
در حال حاضر یوگا با
مذهب تانترا بهشدت آمیخته شده و یوگای تانتریک است که امروزه در سراسر دنیا به شیوههای نوین آموزش داده میشود. در یوگای تانتریک پرستش الاههگان مؤنث بهویژه شکتی اساس کار را تشکیل میدهد.
عبادات در یوگای تانتریک بهسوی پرستش نیروی زنان بهعنوان نماد خلاقیت و زندگی میرود و آمیزش جنسی به نیایشی در معبد تن تبدیل میشود
البته این اعمال بیشرمانه بهعنوان عبادت با تمرینات ذهنی و تمرکزی همراه است که فرد را یکسره در یک مسیر جادویی و شیطانی قرار میدهد. بهطوری که حتی از کاربرد جادوی سیاه هم پرهیز نمیشود
اغلب اساتید یوگا از بیان پاسخ روشن به این پرسش از هدف یوگا طفره میروند و میکوشند آنچه را مخاطب دوست دارد، هدف یوگا قلمداد کنند.
پاراماها مساجی در دهه ۱۹۶۰ میگفت یوگا برای زیبایی اندام، رفع چروکهای پوست و زیبایی چهره است!
گروهی دیگر درمان بیماریها و دردها و رسیدن به سلامتی را هدف یوگا دانستند (هیلتمن، ۱۳۸۸: ۱۹). عدهای آمدند و آرامش ذهنی، کاهش
استرس و از بین رفتن
بیماریهای روانی را هدف یوگا معرفی کردند
اهداف دیگری نظیر:
مراقبه، تمرکز و
خودشناسی، رسیدن به
خلاقیت و آگاهی برتر نیز مطرح شده است. اما هیچکدام از این موارد هدف یوگا نیست؛ زیرا یوگا یک
مذهب سرّی است و اهداف و برنامههای آن به سادگی قابل بازگو کردن نیست.
«قبول اینکه یوگا فقط یک ورزش بدنی است که بهکار چاقی و لاغری یا بدنسازی میخورد کوتهنظری است»
آنچه در یوگا ورزش بهنظر میرسد، مقدمه ورود به موضوعات دیگری است که هدف اصلی یوگا را در آنجا باید یافت. ممکن است شما پس از تمرینات یوگا ببینید که هیچ نتیجهای حاصل نشده است، در این شرایط بهسوی واقعیتهای پنهان یوگا
هدایت میشوید. یکی از اساتید جهانی یوگا کدهای رفتن به مراحل اصلی یوگا را نشان میدهد «گهگاه میشنوم یا میبینم که برخی بیماران قلبی با وجود دنبال کردن برنامهی یوگا، کنترل استرس و رژیم غذایی به نتایج مطلوبی دست نیافتهاند. دردهای فقسه سینه، کلسترول و فشارخون آنها هنوز بالاتر از حد طبیعی است. چرا این برنامه در مورد آنها اثر نمیکند. موضوع تنها این نیست که ما یوگا کنیم یا حرکاتی را انجام بدهیم، بلکه حالتهای یوگا، تنفسها و مراقبه کردن تمرینهایی هستند که ما را به درون میبرند و باید با مسائل بیرونی هماهنگ باشند. با این مساله که ما چگونه با جسم و
ذهن خود رفتار یا بد رفتاری میکنیم یا با دیگران چگونه رفتار میکنیم؟ چگونه زندگی را میگذرانیم؟ آیا به ندای قلبمان گوش میدهیم یا نمیگذاریم پیامهایی که به ما میدهد شنیده شوند؟ قضاوت کردن دیگران میتواند منجر به بستهشدن دلهای ما شود. حتی اگر کسی بزهکار، جانی و قاتل باشد ما میتوانیم کاری را که او انجام داده است محکوم کنیم و
مجازات مناسبی برایش در نظر بگیریم، اما اگر
عشق خود را از او دریغ بداریم و قلبمان را ببندیم، خودمان را هم مانند او تنبیه کردهایم»
در این توضیحات مشخص است که حرکات بدنی و رژیمهای غذایی تاثیراتی که ادعا میشود را ندارد، بلکه دگرگونی ارزشهای انسانی لازم است. نیسچالا، سربسته به آنها اشاره میکند که نسبت به بدیها و خوبیها بیتفاوت باشید و
قضاوت نکنید و بهجای هوش واندیشه به دلتان گوش دهید و هرکاری که دلتان میخواهد انجام دهید. محقق بزرگ یوگا میرچا الیاده کمی بازتر به آموزه اساسی یوگا اشاره کرده است: «کلیۀ فنون یوگا متوجه همین نکته است، یعنی انجام دادن عکس آنچه که آدمی بدان خو گرفته است. در واقع واژگونی کلیۀ ارزشهای انسانی، هدف واقعی یوگا است»
سخن الیاده آخرین حلقه پیش از هدف نهایی یوگا را بیان میکند، کسی که بتواند همه ارزشهای انسانی را زیر پا بگذارد و بر خلاف آنها عمل کند، به هدف یوگا خواهد رسید.
خدایان شیطانی از یکسو و برنامههای ضد انسانی و ضد اخلاقی از سوی دیگر نوعی وحدت و ارتباط با نیروهای شیطانی را بهعنوان هدف یوگا از لابهلای نمادها و رمزها نمایان میکند. در نظر گرفتن اهداف کوچکی نظیر: سلامتی، ورزش، کاهش دردها، حل مشکلات روانی، یا افزایش زیبایی و جوانی اهداف بسیار کوچکی است که «ممکن است منجر به زیانهایی هم بشود»؛
زیرا با یوگا به یک کار پرخطر وارد میشوید.
شک نکنید که بسیاری از افراد به نتایج وعده داده شده در یوگا نرسیدهاند. «در عصر حاضر، یوگا تقریباً در هر گوشهای از جهان تمرین میشود، اما در حقیقت هیچگونه تغییری در هوشیاری بشریت مشاهده نمیگردد. »
اهدافی که بیشتر بهطوری آشکار بیان میشوند، واقعی نیستند؛ بلکه اهداف بازاریاند.
یوگا در لغت به معنای
وحدت و یگانگی است. وحدت و یگانگی که با زیر پاگذاشتن ارزشهای انسانی و بازایستادن ظرفیتهای آگاهی حاصل میشود. کسی از پتنجلی میپرسد هدف یوگا چیست؟ او پاسخ میدهد: «هدف یوگا رسیدن به اتحاد قوای سه گانه: جسم، روان و
روح است که به منظور بیداری کندالینی و رسیدن به مرحله سامادهی انجام میگیرد»
همو در یوگا سوتره مینویسد: «یوگا متوقف کردن هرگونه آگاهی و فعل و انفعالات ادراکی است»
این اهداف مبهم با مراحل هشتگانه یوگا تحقق پیدا میکند.
یاما یوگا و نیاما یوگا؛ یاما یوگا اولین از هشتگانههای روشی یوگا است. یاما یعنی خودداری از انجام پنج کاری که ممنوع است.
آزار دیگران،
دروغ،
دزدی،
شهوترانی و
مالکیت یا وابستگی
این اصول در نگاه اول بسیار انسانیاند، اما در سیستم آموزشی یوگا معانی و کارکردهای متفاوتی دارند، که بهعلت اختصار در این مقاله از تبیین آنها صرف نظر میکنم. همچنین نیاما یعنی انجام کارهایی که برای پیشرفت در مراحل یوگا ضرورت دارد.
پاکیزگی،
قناعت،
قربانی کردن، مطالعه خویش، تسلیم شدن به ایشوارا «خودآگاهی برتر»
که این موارد هم، معانی و کارکردهای خاصی در یوگا دارد و آنچه ما با پیش فرضهای فرهنگی خودمان از آن میفهمیم با واقعیت آنها در یوگا هماهنگ نیست. برای نمونه موضوع
نظافت و پاکیزگی – ساواشا - را کمی بیشتر توضیح میدهم.
پاکیزگی در یوگا دستورالعملی تعریف شده دارد که شش عمل را شامل میشود؛ یکم: نوشیدن چند لیوان آب نمک و سپس استفراغ کردن؛ دوم: کشیدن آب به داخل راست روده از طریق مقعد و سپس تخلیه آن؛ سوم: استفاده از نخ یا آب برای نظافت بینی بهطوری که از یک سوراخ وارد شده و از سوارخ دیگر خارج شود؛ چهارم: خیرهشدن به شعله شمع بدون پلک زدن تا هنگامی که اشک جاری شود؛ پنجم: چرخاندن عضلات شکم بهشکلی خاص و ششم: تنفس عمیق و ضربتی. هرکدام از این شش عمل، شرایط و دستورات خاصی دارد که باید تحت نظر استاد انجام شود، در غیر این صورت ممکن است خطرناک باشد.
آسانا به مجموعه وضعیتهای بدنی گفته میشود که میتوان گفت در حال حاضر اصلیترین چهرهی یوگا را ترسیم کرده است و بهصورت ورزش بهنظر میرسد. در حالیکه دروازهی ورود نیرویی است که گفته میشود در بدن انسان نهفته و بیداریش انسان را به آگاهی برتر میرساند.
«بدون کوشش زیاد و بهوسیله تمرکز روی آنانتا بر آسانا تسلط مییابیم»
آنانتا نام ماری است که در
اساطیر هندویی نقش دارد. بنابر یک قول آنانتا همان «شِشا» ماری است که ویشنو بر آن مینشیند. ویشنو یکی از خدایان هندویی بعد از اینکه در چهرهی شیطانی و دهشتناکش تمام جهان را میبلعد و نابود میکند، بر تخت خود مینشیند که همان مار آنانتا است
با صرف نظر از این که آنانتا بهکدام اسطوره اشاره دارد، همه اتفاق نظر دارند که آنانتا سمبول کوندالینی یا همان نیروی عظیم نهفته در وجود
آدمی است که با برنامههای یوگا قرار است بیدار شود و
انسان را به آگاهی برتر برساند
این حرکات «بهشکلی طراحی شده که علاوه بر پرورش جسم، قدرت عظیمی را که در نهاد آدمی نهفته و دست نخورده باقی مانده است، بیدار میکند»
بنابراین سادهانگاری و محدودشدن در تاثیرات آساناها بر آناتومی
بسیار غیر دقیق است. بهطوری که اساتید یوگا حتی از بهکاربردن ترکیب «تمرینات بدنی» هم پرهیز میکنند و ترجیح میدهند، بهجای آن «وضعیتهای بدنی» را بهکار برند
بهنظر من این وضعیتهای آسانا سه جنبه دارند.
یک، جنبهی بدنی و تاثیراتی است که بر روی بدن دارند، عضلات، جریان خون، غدد و هورمونها از این حرکات اثر میپذیرند. این جنبه باعث شده است که سایر جنبهها مورد توجه قرار نگیرد و آساناها بهعنوان یک ورزش تلقی شوند، در حالیکه از دیدگاه یک یوگی این جنبه از اساس هیچ اهمیتی ندارد. هدف یوگا توقف ذهن است و یک یوگی در نهایت باید از جسم، ذهن و روان خود صرفنظر کند.
جنبهی دوم، آیینی و عبادی است. در ادیان مشرکانه خدایان و الاههگان گوناگون هرکدام با آیینهای خاصی
ستایش و
پرستش میشوند. در هندوییسم با توجه به وداها خدایی بهنام وارونا بوده که در اوایل بهعنوان خدایی شناخته میشده که بر روشنایی نظر میافکند و خورشید را در آسمان میدرخشاند
در سایر ادیان مشرکانه نظیر شینتو نیز خدای خورشید جایگاه قابل توجهی دارد؛ زیرا نیروی زندگی از گرمی و روشنی خورشید جریان پیدا میکند، از این رو نیایش خورشید (Sun Ritual) از آیینهای با اهمیت در سنتهای شرکآمیز است. در وضعیتهای آسانا از بخشهای مهم که بیشتر با نام سلام برخورشید – سوریاناماسکارام - شناخته میشود، بهروشنی جنبه آیینی آساناها را نشان میدهد. اینکه چرا خورشید بهعنوان بزرگترین مادهی آتشین در ارتباط با زندگی زمینی مورد توجه است. به جنبه سری و نمادین خورشید برای جنها و
شیاطین بازمیگردد.
حرکات و حالات بدنی در یوگا شامل حالات نشستن (باندا)، حالات دست (مودرا) و سایر وضعیتهای بدنی،
مناسک و عباداتی هستند که برای
نیایش خدایان انجام میشود. «تمام روشهای مختلف، مثل آسانا، مودرا، بانداها و به همان ترتیب تمام اشکال پوجا (Pooja) -
عبادت – دستهبندی شدهاند».
جنبهی سوم، آساناها سمبولیک بودن آنها است. یوگا بسیاری از آموزشها را بهصورت سمبولیک ارائه میدهد. تاثیر آساناها در گشایش چاکراها و بیداری کندالینی، هیچ ارتباطی با بدن فیزیکی، سیستم اعصاب، عضلات و غدد درون ریز ما ندارد. چاکراها، کندالینی، نادیها و مسیرهای اصلی و فرعی انرژی، همه فراتر از بدن فیزیکی تعریف میشوند، پس هر چقدر هم که یک وضعیت ماهیچههای ما را نرم و قدرتمند کند، تا اینجا ارتباطی با بیداری کندالینی و ارتباط با آگاهی برتر ندارد، بلکه جنبه نمادین و عبادی آساناها تاثیراتی متافیزیکی برای بیداری کندالینی دارند. «عبادتهای خارجی بهمنظور ایجاد یک فضای مناسب در جهت تنظیم نیروهای والا و ظریف طرحریزی و در نظر گرفته شده است. این عبادتها، برای اینکه نیروهای درونی را بهصورت سمبلیک نشان دهند، با دقت زیاد انتخاب شده و بهصورتی تنظیم شدهاند که برای انجام آنها وقت زیادی لازم است».
آساناها، نمادهایی هستند که رمزهایی را منتقل میکنند و فرد را در ارتباط با آن چیزی قرار میدهند که در یوگا بهنام آگاهی برتر یا
شعور کیهانی معرفی میشود. در واقع انجام آساناها فرد را در یک ارتباط ناشناخته با موجوداتی ناشناخته قرار میدهد که بهعنوان آگاهی برتر، ایشوارا، آتما و. . . معرفی شدهاند. موجوداتی که در ادامه از او خواسته میشود که بدون هیچ فکر، میل و اراده و تشخیصی در برابرشان
تسلیم محض باشند، تا به نهایت یوگا برسند.
پرانایاما، برنامه تنفسی یوگا است. «در پرانایاما بیرون دادن، به درون کشیدن و حبس دم بر اساس مکان، زمان و تعداد دقیق و طولانی تنظیم میشود»
این عملکرد موجب کندشدن، واکنشهای مغزی، عصبی و بدنی میشود که بهظاهر آرامش را به نمایش میگذارد. در اینجا باید یادآوری کنم که بین آرامش اخلاقی و آرامش فیزیولوژیک تفاوت بسیار زیادی است. کسی که در وضعیت ریلکسیشن قرار دارد، آمادگی عصبی و حرکتی برای فریاد زدن و نشان دادن عکسالعملهای جنگ و گریز و تند را ندارد، احتمال
پرخاشگری و رفتن به وضعیت اضطرابی برای او کمتر است. این به معنای تسلط بر
نفس، قدرت
اراده و فضیلت اخلاقی نیست.
با اجرای برنامه پرانایاما مغز و بدن انسان کند و آرام عمل میکند، حتی ضربان قلب و گردش خون هم کندتر میشود. این وضعیت، ذهن را به حالت خلسه نزدیک میکند و غده هیپوفیز را برای ترشح هرمونهای توهمزایی نظیر سروتونین فعال میکند
چنین فردی بسیار تلقینپذیر است و ذهنش با داشتن کمترین قدرت تشخیص و تصمیم، آماده پذیرش هر چیزی است. افرادی که
هیپنوتیز میشوند، در این حالت قرار دارند
پرانایاما فرد را آماده میکند، تا پاسخ رمزهایی را دریافت نماید که از طریق آساناها ارسال کرده در واقع فراخوانی موجودات ناشناخته بهعنوان آگاهی برتر، با وضعیت پرانایاما، به ارتباطی از آنسو تبدیل میشود. در این حالت تمرکز روی سمبولهای خدایان، یا تکرار نامهای آنها و مانتراهایی که به نوبهی خود دارای ابعاد سمبولیک و رمزگونه هستند، به ارتباط با موجودات ناشناخته فراخوانده شده کمک میکنند که خدایان یا آگاهی کیهانی مینامند. تنفس کند و تاثیرات فیزیولوژیکی آن، سیستم حفاظتی هوشیاری و ارادی فرد را به رخوت میبرد و او آماده اثرپذیری از هر منبع القا کنندهی خارجی میشود.
«پرانایاما تمرینی بسیار قوی است و میتواند در انسان نیروهای فوقالعادهای ایجاد کند. کسانی که موافق قوانین یاما و نیاما - فرمانهای اخلاقی یوگا - نیستند و همچنین کسانی که کنترل کافی روی افکار نفسانی ندارند ممکن است در راه استفاده نادرست از این نیروها
وسوسه شوند. بنابراین دسترسی به پرانایاما باید با احتیاط صورت گیرد. حتی در موقع تمرین، احساس کنید در حال بازی با چیز خطرناکی مثل افعی هستید»
لازم به توضیح نیست که دشمن آشکار و قسم خورده انسان
شیطان است و او راهی غیر از القاء وسوسهها ندارد و انسان با هوشیاری، خودآگاهی،
تعقل و اراده میتواند در برابر القائات و وسوسههای او ایستادگی کند. با کندی و کنارهگیری هوشیاری و ارادهگویی نور و روشنایی در وجود انسان فرو مینشیند و شیطان برای ورود به دنیای تاریکی به او خوشآمد میگوید: «بدین وسیله پوشش نور ناپدید میشود و ذهن برای تمرکز آماده میشود»
.
پراتیهارا؛ پراتی یاهارا
پراتیهارا مرحلهای است که ابعاد غیر انسانی و بلکه ضد انسانی یوگا در آن بهتدریج آشکار میشود «پراتیها را پیروی کردن
حواس از ذهن از طریق عقب راندن حواس پنجگانه است»
جدا کردن ذهن از دنیای واقعیتها و تسلط ذهن بر حواس موجب میشود که چیزی را ببینی یا بشنوی یا احساس کنی که ذهن فرمان میدهد. ورود به دنیای توهمات و تخیلات؛ این توهمات ذهن را از
ادراک واقعیات بازمیدارد و یک قدم به توقف نزدیک میکند.
ذهن دریافت کننده و تحلیلگر دادههای حسی است و ذهن برای این ساخته شده که ادراکات ما را مدیریت کند، آنها را دریافت، تجزیه، تحلیل، داوری، گزینش، تصمیمگیری و انتخاب کند و نتایج عملی به بار آورد. خارج کردن ذهن از این موقعیت طبیعی بسیار دشوار است.
راهی که یوگا پیشنهاد میکند، این است که در ابتدا، ذهن را دچار سردرگمی کنیم و بعد او را به توقف واداریم. ایجاد
تردید در ذهن از این طریق امکانپذیر است که ورودیهای او تغییر داده شود. به عبارت دیگر اگر تاکنون حواس اطلاعاتی را در اختیار ذهن قرار میدادند، لازم است که از طریق منبع دیگری که در یوگا با نام آگاهی برتر معرفی میشود، اطلاعات به او داده شود. مراحل قبلی تاحدودی این کار را انجام میداد. آساناها و برنامههای کنترل تنفس، همانطور که توضیح داده شد، زمینه را برای نفوذ آگاهی برتر در ذهن فراهم میکرد؛ اما بهطور طبیعی یک ذهن آگاه و هوشیار در مواجهه با ورودیهای موهوم، در قیاس با ورودیهای واقعی مردد نمیشود که از طریق حواس دریافت میکند و آنها را با قوه تشخیص و داوری خویش کنار میگذارد. بنابراین باید ورودیهای حسی را کنترل کرد و جلوی آنها را گرفت تا ورودیهایی که از سوی موجودات ناشناخته بهنام آگاهی برتر داده میشود، به احتمال بیشتری مورد توجه و پذیرش ذهن قرار گیرد و ذهن در سردرگمی میان
وهم و واقعیت گرفتار شود و مرز میان واقعیت و وهم را گم کند. در این حالت میتوان او را از فعالیت و انجام وظایف طبیعی بازداشت.
پراتیهارا موجب میشود که خدمات حواس به ذهن تضعیف شود و نظام ادراکی انسان بهصورت معکوس عمل کند، کاهش عملکرد حسی موجب محرومیت حسی و آغاز توهمات دیداری و شنیداری است
اگر ذهن ورودیهای حسی را در اختیار داشته باشد میتواند عمل کننده و مؤثر باشد و آنها را مدیریت کند. در غیر این صورت اگر این ورودیها بسته شود و قرار شود بهصورت خروجیهای ذهن عمل کند، ذهن نیازمند ورودی جدیدی خواهد بود. منبع ورودیهای جدید آگاهی برتر است. در واقع بهجای اینکه ذهن بر اساس ورودیهای حسی عمل کند، بر اساس ورودیهای آگاهی برتر عمل میکند. این تغییر کارکرد ذهن که با هدف توقف ذهن انجام میشود، تفاوتی بنیادین را بهدنبال میآورد و آن این است که ذهن تحلیلگر، داوری کننده و آزاد، به ذهنی پذیرنده و تسلیم، ناتوان از
داوری و عاجز از تصمیمگیری تبدیل میشود، به بیان دیگر ذهن در بند آگاهی برتر قرار میگیرد.
در این شرایط موجود ناشناخته با نام آگاهی برتر بیشتر میتواند بر وجود انسان مسلط شود و از طریق ذهن و القائات ذهنی، کنترل سیستم احساسی، ادراکی و حرکتی، فرد را در اختیار بگیرد. در واقع ذهن بر حواس مسلط نیست، بلکه به گفته پتنجلی: «تسلط بالاتری بر حواس وجود دارد»
و انسان بهسمتی حرکت میکند که به یک موجود تسخیر شده تبدیل شود.
دهارنا، دیانا و سامادهی
پنج مرحله گذشته با نام یاوران بیرونی یوگا شناخته میشوند، (چاترجی، ۱۳۸۴: ۵۶۸) و نقش اصلی آنها زمینهسازی برای تحقق سه عنصر بعدی است که یاوران درونی یا بهتر است بگوییم اجزای درونی یوگا هستند. این سه مرحله اساسی یا سه عنصر سازنده یوگا نسبت به هم ترتّب دارند. بهطوری که بر اثر تمرین و استمرار، یکی پس از دیگری روی میدهد. نخست دهارنا (Dharana) که تمرکز بر روی یک موضوع به منظور خالی کردن ذهن از سایر موضوعات است. در واقع میتوان دهارانا را بیرون راندن سایر موضوعات و تصورات ذهنی با تکیه بر تصور یک موضوع دانست. این موضوع هر چیزی میتواند باشد، یک تصویر، یک نام، یک صدا، یک شیء و یا یک شخص. «دهارنا کانونی کردن ذهن بر یک نقطه است»
سپس نوبت به دیانا (Dhayana) میرسد. «جریان بدون انقطاع ظرفیت خودآگاه دایانا است»
. در این حالت سایر موضوعات از ذهن رانده شده و تنها یک موضوع باقی مانده است. در حالت دایانا ذهن دو مشغولیت دارد، یکی موضوع مورد مراقبه و دیگری خود آگاهی نسبت به
مراقبه. یعنی اینکه شخص متوجه است که روی یک موضوع مراقبه میکند و سایر موضوعات را کنار گذاشته است.
در مرحلۀ بعد که سامادهی (Samadhi)نام دارد، خودآگاهی از مراقبه محو میشود و فقط موضوع باقی میماند. گویی که شخص با موضوع مراقبه یکی شده و از دوگانگی مراقبه کننده و موضوع مراقبه خبری نیست «موقعی که فقط موضوع بدون خودآگاه شخص ظاهری میشود، آن حالت تبدیل به سامادهی میگردد»
به این ترتیب سه مرحلهی دهارانا، دیانا و سامادهی عبارت است از تلاش برای برون راندن سایر موضوعات، سپس تمرکز خودآگاهانه روی یک موضوع و در نهایت کنار رفتن خودآگاهی نسبت به تمرکز و تنها ماندن موضوع در ذهن. این سه مرحله سامیاما (Samyama) نامیده میشود. سامیاما یعنی تسلط کامل «هر سه - دهارانا، دیانا و سامادهی - با هم سامیاما را تشکیل میدهند»
سامادهی که آخرین مرحله از سامیاما و تسلط کامل است، دو سطح دارد: سطح اول سامادهی با ریشه (Samprajnata) است که در آن یک ریشه یا موضوع وجود دارد و یوگی در آن موضوع محو شده و خودآگاهیاش را از دست داده است. بنابراین هنوز فکر یکسره متوقف نشده و موضوعی در ذهن باقی مانده است، اگرچه غیر از آن هیچ چیزی در ذهن نیست، حتی به اینکه روی یک موضوع متمرکز شده هم توجهی ندارد؛ سطح دیگر، سامادهی بیریشه (Asamprajnata) است که در آن موضوع هم از بین رفته و فقط حالت محو شدهگی وجود دارد. در حقیقت اینجا توقف کامل ذهن صورت گرفته است و اثری از موضوع ذهنی و صاحب ذهن نیست
به این ترتیب یوگی در تاریکی مطلق و خلاء محض فرو میرود. نه اندیشهای و نه اندیشندهای هیچیک وجود ندارد.
در یوگا این حالت خلاء و توقف اندیشه و ذهن را برابر با تجربهی آگاهی برتر یا روح برتر میدانند. زمانیکه فکر و اندیشه و گوهر حقیقی وجود انسان وا میماند و باز میایستد، آگاهی برتر و گمشدهی یوگا پیدا میشود. آگاهی برتر نوعی آگاهی و قدرت ناشناخته است، که بر
شعور و اراده یوگی مسلط میشود و دیگر یوگی خودش نیست «بعد از مهارت کامل در سامادهی نامحدود – بیریشه - روح برتر (Adhyatma) آشکار میشود• آنجا پر از تجربهی آگاهی برتر (Prajna) است»
یعنی موجودات ناشناختهای که آنها را جنها و شیاطین میدانیم، در این وضعیت یکسره بر فرد مسلط میشوند و وجودش را در اختیار میگیرند. برای پیشرفت در یوگا و ارتباط یا اتحاد با آگاهی برتر «عقل و هوش یک مانع بر سر راه است»
با مهارت در تمرکز و تجربهی توقف ذهن در حقیقت ذهن
استحاله میگردد و به چیز دیگری تبدیل میشود «پایان دگرگونی، حالتی از استحاله ذهن است. . . »
مثل شیر که وقتی میماند یک سطح متفاوت بهصورت خامه یا سرشیر روی آن شکل میگیرد. سامادهی در حقیقت حالت استحاله شده و تغییر شکل یافتهای از ذهن است که به واسطهی آن میتوان آگاهی برتر را تجربه کرد و با آن یکی شد. در این حالت ذهن که فعال و سازنده است، منفعل و مصنوعی میشود و در اختیار آگاهی برتر قرار میگیرد.
مفهوم چیتا (Chitta) که
اغلب ذهن ترجمه میشود، فراتر از ذهنِ به معنای رایج است. بهطوری که
علم حضوری و قوه شهود قلبی را هم فرامیگیرد و هر چهار حالت خودآگاهی (بیداری، خواب، رویا، فراتر از خواب و بیداری) را شامل میشود که در ماندوکیا اوپانیشاد آمده
فراتر از این، در تلقی یوگا از ذهن یا «چیتا» لایههای نیمه هشیار و ناهشیار ذهن که به گمان یوگیها خاطرات زندگیها و تناسخهای گذشته را دربردارد، بخشی از ذهن محسوب میشود. به این ترتیب ذهن همه ظرفیتهای آگاهی بشر را فرا میگیرد.
با سرکوب شدن ذهن در مراحل سامادهی، اساس و پایه همه معرفتها و شناختهای انسانی از بین میرود. اساساً مبنای درک خود بهعنوان یک موجود آگاه و فاعل شناسایی زیربنای همهی معرفتهای ما است. هر شخصی وقتی حضور خود را در هستی درک میکند و میفهمد که هستی، هست و به این ترتیب بدیهیترین گزاره معرفتشناختی را کشف میکند، خود را بهعنوان یک موجود آگاه و شناسنده مییابد. توقف خودآگاهی در سامادهی این زیربنا را فرو میریزد و شخص در دنیایی از
حیرت و تاریکی فرو میرود. در این شرایط فرق میان هست و نیست را متوجه نمیشود و حتی میان اوهام ساختهی ذهن و حقایق آفرینش تفاوتی نمیگذراد. به همین علت یکی از راههای رسیدن به سامادهی استفاده از
گیاهان مخدر و توهمزا بوده «نیروهای یوگایی از تولد، گیاهان، مانتراها، ریاضتها یا سامادهی به وجود میآیند»
که امروزه با داروهای روانگردان دنبال میشود.
ساتیاناندا بنیانگذار و رئیس دانشگاه یوگا در بیحار گیاهان مخدر مورد استفاده در یوگا را معرفی میکند. گیاهانی نظیر آنجانا، (Anjana) رُسایانا (Rosayana) و غیره که نقش توهمزای و تخدیری مؤثری در یوگا دارند
استفاده از این گیاهان موجب میشود که شخص حالتی را تجربه کند که در سامادهی به آنها میرسد. به این ترتیب که مواد مخدر و توهمزا تصاویر و صحنههایی را مینماید که هیچ واقعیتی ندارد، اما برای تجربه کننده در حد واقعیت ظاهر میشود. در نتیجه او به همه چیز، حتی خودش
شک میکند و
واقعیت بهاندازۀ توهم در نظر او فروکاسته میشود. در این شرایط همه چیز اهمیتش را برای اندیشیدن از دست میدهد و ذهن در این فشار، سردرگمی و اختلال کارکردی از عملکرد بازمیایستد.
با این خود سرکوبگری معرفتشناختی، مجالی برای خودشکوفایی معرفتی باقی نمیماند. آنچه بهعنوان آگاهی برتر شناخته میشود و انسان را تسخیر میکند، موجود ناشناخته خارجی است که البته از درون و عمیقترین سطوح ذهن فعالیت خود را انجام میدهد و از طریق القائاتش تسلط خود را مستحکم و گسترده میکند. پتنجلی نام چنین ذهن منفعل و از خود بیخود شدهای را ذهن خلاق میگذارد و میگوید: «ذهن خلاق، آزاد از خودخواهی است»
رهایی از
خودخواهی به این معنا است که تسخیر آگاهی برتر، ذهن برتر یا ذهن طبیعی است و از خود تشخیص و ارادهای ندارد «ذهن خلاق وابسته به ذهن طبیعی است و مجبور است بر اساس آگاهی ذهن طبیعی عمل کند»
برای رسیدن به این مرحله در یوگا و شاخههای شبهعرفانی منشعب از آن توصیه میشود که افراد
قضاوت و داروی نکنند، هرچیز را همانطور که هست بپذیرند، به ندای درونشان گوش دهند، تسلیم و پذیرنده باشند، شاهد و نظارهگر باشند و در اتفاقاتی دخالت نکنند که درونشان میافتد. همه این توصیهها در واقع تسهیل کننده، مراحل تسخیر و مسخ
شدگی است که بهعنوان راه
کمال معرفی میشود.
کندالینی مجموعه نیروییهایی شعورمند و بسیار خطرناک است. اگر بیدار شود، تمام زندگی، جسم و روح فرد را به آشوب میکشد، تنها کسانی که یکسره تسلیم این نیرو میشوند و هیچ مقاومتی نشان نمیدهند، از قدرتش میتوانند بهرهمند شوند در واقع ابزاری در دست آن نیرو میشوند. نیرویی که
الوهیت درون نامیده میشود. الوهیت درون با سرکوبی استعدادها و ظرفیتهای درونی و برنامههای ضد انسانی
برای تبدیلشدن به یک حیوان بیاحساس و ناخودآگاه بهدست میآید.
نویسندگان و مربیان یوگا نمیتوانند زیاد درباره این موجودات شعورمند سخن بگویند، همه چیز بهصورت رازی مگوست، تنها باید دیگران را تشویق کرد که وارد شوند و تجربه کنند. کسانیکه فاشتر و بیپردهتر از دیگران سخن گفتهاند،
اعتراف میکنند که «در مورد مار آتشین بسیار کم گفته شده است. کم گفته شده زیرا بهدلیل اسرارآمیز بودنش کم شناخته شده، . . . کندالینی رازی سر به مهر است، رازی در پس اسرار»
انواع اختلالات روانی و اغتشاشات جسمی و عوارض گوناگون نشانههای بیداری مار آتشین کندالینی و برافروخته شدن این آتش ویرانگر است
که با نام برونریزی و مقدمهای برای بهبود بعدی معرفی میشود. و وعده میدهند که نتیجه این برونریزیهای رنجآور و آسیبزا به لحاظ روانی و جسمی، رهایی و آرامش و شادمانی است. نشانههای آزادشدن کندالینی «سراسیمهگی، رفتار نامنظم، احساس شکست عمیق و دشواری در کنار آمدن با زندگی روزمره، یخ کردنها و داغ کردنها، شواهدی از وجود شخصیتهای چندگانه، تغییر خلقهای شدید،
افسردگی یا
شادی بیش از حد، دورههای کسالت یا سرزندگی افراطی، از دسترفتن یا مختلشدن حافظه، ناسازگاری با خویش، دیگران، با کار یا جهان و بهطور کلی تغییرات شدید در وضع ظاهر (شخص ممکن است گاه سالها جوانتر بهنظر آید و اندکی پس از آن ۲۰ سال پیرتر بهنظر برسد) دیدن نورها یا رنگها، شکلهای هندسی، صحنههایی از زندگی گذشته یا حوادث آینده»
در مراحل پیشرفتهتر فرد گمان میکند که زندگیهای گذشتهاش را به یاد میآورد. یعنی این آتش درونی شواهدی در مخیّله فرد ایجاد میکند که باور او به
معاد تغییر کند و به
تناسخ معتقد شود. کندالینی پس از بیدارشدن چنان تاثیراتی بر فرد میگذارد که به باور و اعتقاد او تبدیل میشود و او باید در همه حال به آن احترام گذارد و حرمتش را حفظ کند
افراد نباید بهشکل مستقیم برای بیداری کندالینی اقدام کنند، این کار بسیار خطرناک است و باید مدت زیادی زیر نظر استاد برای آمادهسازی صرف شود
مراحل مختلف یوگا فقط یک سلسله حرکات و برنامههای تنفسی مفید و دستورالعملهای سلامتی نیست، بلکه آنها کدهایی است که کندالینی را برمیانگیزد. وضعیتهای آسانا، دستورالعملهای یاما و نیاما و از همه مهمتر وضعیتهای تنفسی پرانایاما برای ایجاد حرارت درونی است، حرارتی که مار خفته را بیدار کند و مار آتشین را شعلهور میسازد. تا در مسیر چاکراها بالا رود.
کندالینی در پایینترین چاکرا نزدیک محل غدد جنسی قرار دارد و همراه بیداری آن فرد دچار حملههای شدید جنسی میشود و با شیوههای اسرارآمیزی که اساتید یوگا ترجیح دادهاند درباره آن چیزی نگویند، باید کنترل شود. کندالینی پس از بیداری به موازات ستون مهرهها تا بالای سر پیش میرود که به انرژی کیهانی بپیوندد. کندالینی در این مسیر هفت کانون
انرژی را فعال میکند. به این کانونهای انرژی غیر فیزیکی چاکرا گفته میشود. هر چاکرا نیمه خدایانی دارد که بهتدریج بیدار و فعال میشوند
پاولسون درباره کتابش «کندالینی و چاکراها» مینویسد «اکثر اطلاعات آمده در این کتاب در اصل از این وجودها به من رسیده است»
در واقع هر چاکرا یک ذات آتشین سرشت و هوشمند است که فعال میشود و بر ذهن، زندگی و رفتار شخص تسلط پیدا میکند. «
ذات نهفته در چاکراها، قدرتهای نهفته خلاقی هستند. . . قدرت کارایی کامل آنها زمانی است که شاکتی کندالینی در راهی که برای یکی شدن با شیوا طی میکند در آنها رسوخ نماید».
نویسندگان دیگر یوگا نیز اعتراف کردهاند که بهنوعی حالت تسخیرشدهگی توسط این موجودات را تجربه کردهاند: «هنگامی که مطالب این کتاب را مینوشتم، حتی در هوای سرد، ارتعاشات کندالینی بهصورت گرمایی واضح و شدید تمام وجودم را در برمیگرفت، بهطوری که خیس عرق شده و گاه این وضعیت غیر قابل تحمل میشد و از نوشتن بازمیماندم و بیدرنگ تمام تنم سرد میشد. گویی نیرویی زنده و هوشیار مرا وسیله ابراز پیام خویش کرده بود»
این موجودات آتشین شعورمند و پرانرژی چیستند؟
ماهیت آگاهی برتر، ایشوارا و آنچه باید یک یوگی تسلمشان شود، همین موجودات آتشین هستند. پتنجلی توصیه میکند: «زمانی که خدایان (Sthani) دعوتت میکنند جایی برای
تکبر و دلبستگی وجود ندارد؛ زیرا امکان احیای چیزهای نامطلوب وجود خواهد داشت»
این موجودات آتشین و خطرناک چه هستند که نهایت یوگا تسلیمشدن به آنها است. موجوداتی که تمام آگاهی و احساس انسانی را میگیرند و بیرون میریزند و آنگاه بر وجود و زندگی انسان مسلط میشوند و بنابر اصل آهیمسا و پرهیز از
آزار دیگران هرچقدر هم که شما را آزار دهند، نباید با آنها بجنگی، این نیروی ضد انسانی که در بین دو پهلوی انسان نهفته و یوگا میآموزد که بهدست خود آن را نیرومند سازیم و تسلیمش شویم، بهراستی چیست؟
شیاطین که از طایفه
جن و از جنس آتش هستند، خود را بهعنوان آتش زندگی و نیروی حیات معرفی کرده و
خورشید را بهعنوان بزرگْ آتش هستی نماد وجود و نیروی خودشان تعریف میکنند. از اینرو، در طول هزاران سال از زمان
حضرت نوح تا کنون مردم را به پرستش و نیایش خورشید واداشتهاند. بخشی از وضعیتهای هاتا یوگا با نام سلام برخورشید - سوریا ناماسکارام - تعظیم و ستایش خدای خورشید و سرچشمه آتش، نماد نیروی کندالینی است. جنبه آیینی و نمادین هاتایوگا است که تاثیر آن را در ارتباط با نیروهای آتشین و بیداری کندالینی با اهمیت میکند. برخی از تمرینات پیش رفته در رسم بهعنوان پوجا - آیین پرستش - معرفی شدهاند.
اغلب خورشید بهعنوان نیرو مذکر و زمین بهعنوان نیروی مؤنث رابطه جنسی هستیشناختی را منعکس میکند، رابطه جنسیای که در بعد الاهیاتی بهصورت شیوا و شاکتی دیده میشود و در بعد انسانشناختی نیز بیداری کندالینی بهطور نمادین حامل معانی جنسی است. شیوا که نیروی درونی است و بهصورت کندالینی پیچیده و نهفته است پس از بیداری با شیوا پیوند برقرار میکند که همان شعور کیهانی یا روح جهانی یا آگاهی برتر است. «هدف از به حرکت در آوردن مار نشسته یکیشدن انرژی بعد زنانه و مردانه است».
موضوع فریبنده و بسیار شیطانی در یوگا این است که در مرحله اول، برخی از خصلتهای نادرستی انسانی را موضوع قرار میدهد و با امور
متضاد آن میکوشد که تغییراتی صورت گیرد، اما پس از آن نوبت به گرایشها و ارزشهای درست انسانی میرسد که با امور متضاد نابود شود و این ماهیت اصلی، بخش اسرار آمیز یوگا است. بخشی که هیچ انسانی در حالت آگاهی کامل و با
اعتماد به احساسات متعالی انسانی نمیتواند انجام دهد و انجام آنها در حقیقت عبور از مراحل تسلیم و تسخیر شیطانی در یوگا است. برای نمونه اگر شما به خوردن غذاهای پاک و گوارا اهمیت میدهید، این یک تعلق و یک گونا است و هنوز در تعلق ساتوا هستی، راه نهایی برطرف کردن این وابستگی «نجاست خواری» است.
فراگیرنده یوگا بعد از مراحلی که به حریم اسرار نزدیک میشود، آهیمسا را درهم میشکند و نه برای نیاز طبیعی، بلکه برای رویای
کمال «باید پنج حیوان را کشته و از سر آن حیوانات یک صندلی بسازد و رویش بنشیند، سپس معلم یوگی ارواح حیوانات را نام برده و آنان را احضار میکند، آن ارواح به فکر یوگی حملهور میشوند، در این مرحله اگر یوگی دیوانه نشود و از بین نرود به مرحله بعد یعنی یوگای سکس میرسد. یک یوگینه - یوگی زن - که در تانترا یوگا تعلیم دیده است، با راهنمایی معلم و در حضور معلم باید عمل نزدیکی را با یوگی انجام دهد. یوگی در حین
نزدیکی باید فکرش را کنترل کند، بدون اینکه مایع سیال جنسیاش را از دست بدهد. باید بتواند از طریق اندام تناسلیاش مایع جنسی زن را بیرون کشیده و مخلوط دو مایع خودش و زن را در قسمت پایین ستون فقراتش نگه دارد، سپس در آنجا کندالینی یا نیروی مار بیدار میشود که از طریق تمرکز بر چاکراها و گفتن مانترای هر چاکرا از مجرای سوشومنا (یکی از نادیها یعنی کانالهای اصلی انرژی که فعال شدن آن موجب رشد معنوی فرد خواهد شد. این نادی در کالبد اختری به موازات ستون مهرهها بالا رفته است. ) بالا میآید و از هر چاکرایی که میگذرد، یوگی به یک مقدار قدرتهای یوگایی دست پیدا میکند، تا در آخر به مغز، چاکرای هفتم میرسد. در این زمان یوگی بهطور کامل به نیروی کندالینی دست پیدا کرده و به مرحله - سیدهی (Siddhis) ( سیدهیس در زبان سانسکریت به معنای تواناییهای روانی نظیر تله پاتی، روشن بینی و. . . است)
هشت قدرت بسیار بزرگ میرسد»
نهایت یوگا و همه وعدههایی که از آرامش، قدرت، شادی و موفقیت میدهند و از گذرگاه رنجبارترین اعمال میگذرد، هنگامی بهدست میآید که کندالینی به مغز سر یا چاکرای هفتم – ساهاسرارا - برسد. یعنی نیروهای شیطانی بر اندیشه انسان تسلط یابند و اعمال و وضعیتهای بدنی او را کنترل کنند.
کریاهایی که خودبهخود بروز میکند و نشانه پیشرفت مراحل تسخیر
شدگی فرد است در هیچ دو نفری همانند نیست و بهصورتهای مختلفی نظیر گریستن، خندیدن، رقصیدن، احساس سرما یا گرما، غلتیدن، خود و سایر حرکات بیاختیار و عجیب بروز پیدا میکند
علت این تنوع بر اساس پذیرش اصل
تناسخ، تفاوت تجربیات افراد در زندگیهای گذشته پنداشته میشود، اما بهنظر میرسد، موجودات ناشناخته و آتشین سرشت که در حال
تسخیر فرد هستند، علت بروز این رفتارهای عجیب و آزاردهنده باشند.
قرآن کریم بسیار روشن و واضح وضعیت کسانی را که از راههایی مثل یوگا و پناه بردن به نیروهای شیطانی و استعانت سمبلها و پرستش خدایان گوناگون میکوشند تا عزت، قدرت و کامیابی بهدست آورند، بیان کرده است: «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ آلِهَةً لِیکونُوا لَهُمْ عِزًّا• کلاّ سَیکفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ یکونُونَ عَلَیهِمْ ضِدًّا• اَلَمْتر اَنّا اَرْسَلْنَا الشَّیاطینَ عَلَی الْکافِرینَ تَؤُزُّهُمْ اَزًّا» غیر از
خدا الاههها و خدایانی را برگزیدند تا موجب عزتشان باشد؛ هرگز، بهزودی آن خدایان پنداری
عبادت آنها را انکار خواهند کرد و ضد آنها خواهند بود. آیا نمیبینی که شیاطین را بر کافران فرستادیم تا آنها را بهسوی بدبختی برانگیزند و دگرگون کنند.
روزی دو نفر در حضور یک استاد یوگا مشغول بحث درباره یوگا شدند، استاد ساکت گفتوگوی آن دو را تماشا میکرد. در میانه بحث گاوی چاق با سر افتاده وارد شد و کنار آن دو نشست و پس از دقایقی گوش کردن به بحثها «گاو آهسته و آرام از جای خود برخاست و رفت. مناسبترین کلمه بر زبان گاو جاری شده بود، او دانسته یا ندانسته گفت که «یوگاسوترۀ پتنجلی» برای بحثهای روشنفکرانه، تفکر و تعمق نوشته نشده است، بلکه برای افزایش و توسعه سطح آگاهی و کشف امکانات ذهن و عبور از سطوح عادی آن نوشته شده است»
اگر یک شخصیت برجسته و جهانی یوگا در حد «سوامی ساتیاناندا سراسواتی» در مقدمه شرح یوگاسوتره این
تمثیل را مطرح نکرده بود، نمیتوانستم با این بیان بگویم، که بهترین روش برای فراگیری یوگا همین روش گاوی است. اگر کمی
تدبیر،
تفکر و بهکارگیری قوه عقل و داوری وارد کار شود، یوگا به نتیجه نخواهد رسید و تسخیر
شدگی انجام نخواهد شد و شاید بهعلت درگیری با موجودات آتشین سرشت همهی پیامدهای نامطلوب و خطرناکی پیش میآید که مروجان یوگا هشدار دادهاند. بیش از پیامدهای ناگواری که برای تسلیم
شدگان و تسخیر
شدگان پیش میآید.
(۱) قران کریم.
(۲) آناندا سوامی ساتیاسنگ (۱۳۷۷) علم عناصر (تاتواشودهی)، جلال موسوی نسب، تهران: فراروان.
(۳) اوپانیشاد.
(۴) براندن اس. جی. اف (۱۳۹۱) پژوهشی در ایدهها و انسانها و رویدادها در ادیان عهد باستان، سودابه فضایلی، قم: انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.
(۵) پاولسون جنویولویس (۱۳۸۶) کندالینی و چاکراها، آرام، تهران: انتشارات تجسم خلاق.
(۶) پتفیشر ماری (۱۳۸۹) دایره المعارف ادیان زندۀ جهان، مرضیه سلیمانی، تهران: نشر علم.
(۷) داناندا سوامی ساچی (۱۳۸۴)هاتا یوگا یوگای کامل بدنی، مینا الهی، تهران: انتشارات جیحون.
(۸) راداکریشنان سروپالی (۱۳۸۲) تاریخ فسلفه شرق و غرب (جلد اول: تاریخ فلسفه شرق)، خسرو جهانداری، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
(۹) ساتیش چاندرا چاترجی و دریندرا موهان داتا (۱۳۸۴) معرفی مکتبهای فلسفی هند، فرناز ناظرزاده کرمانی، قم: انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
(۱۰) ساراسواتی ساتیاناندا (۱۳۸۰) یوگا سوترههای پتنجلی، سید جلالالدین موسوی نسب (آناندا جیوتی)، تهران: انتشارات فراروان.
(۱۱) شایگان داریوش (۱۳۸۹) ادیان و مکتبهای فلسفی هند، جلد اول، تهران: انتشارات امیرکبیر.
(۱۲) شایگان داریوش (۱۳۸۹) ادیان و مکتبهای فلسفی هند، جلد دوم، تهران: انتشارات امیرکبیر.
(۱۳) شریفپور خسرو (۱۳۶۹) یوگا برای همه. بینا.
(۱۴) شریفپور خسرو (۱۳۸۶) کندالینی تجربهای مرموز، تهران: نشر پیکان.
(۱۵) کیشیتی مهنسو (۱۳۸۸) هندوئیسم، ع. پاشایی، تهران: نشر نگاه معاصر.
(۱۶) محیالدین بناب، مهدی (۱۳۸۱) روانشناسی احساس و ادراک، انتشارات دانا.
(۱۷) موسوینسب، سیدجلالالدین (آناندا جیوتی) و ساناز فرهت (مایترا) (۱۳۸۰) گنجینه اسرار یوگا، تهران: انتشارات فرودس.
(۱۸) ناس جان (۱۳۸۲) تاریخ جامع ادیان، علی اصغر حکمت، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
(۱۹) نولن سوزان و همکاران (۱۳۹۰) زمینۀ روانشناسی اتکینسون و هیلگارد (جلد اول)، مهدی گنجی، تهران: نشر ساوالان، ویرایش۱۵ (۲۰۰۹).
(۲۰) نیس چالاجویدوی (۱۳۸۸) یوگا برای خوددرمانی، شهره عبداللهی، تهران: انتشارات شباهنگ.
(۲۱) هیتلمن ریچارد (۱۳۸۸) آموزش یوگا در ۲۸ روز، مهرداد پارسا، تهران: انتشارات اردیبهشت.
(۲۲) هینلز جان (۱۳۸۹) ادیان زندۀ شرق، جمعی از مترجمان، قم: دانشگاه ادیان و مذاهب.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حقیقت یوگا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱/۲۷.