• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حزن در قیامت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قرآن کریم قیامت را چنین توصیف شده که صحنه‌ای هراسناک و جایگاه حزن و اندوه برای کافران و گناهکاران است در حالی که مؤمنان، از اندوه، در قیامت مصونند.



در آیه ۲۴۷ سوره بقره آمده که قیامت، صحنه‌ای هراسناک و جایگاه حزن و اندوه است:
«بلی من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛آری هر کس که خود را با تمام وجود به خدا تسلیم کند و نیکوکار باشد پس مزد وی پیش پروردگار اوست و بیمی بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد.»

۱.۱ - معیار اصلی نداشتن خوف و حزن

خداوند متعال در این آیه معیار اصلی و اساسی ورود به بهشت و نداشتن خوف و حزن را به صورت یک قانون کلی بیان کرده، می‌گوید:
آری کسی که در برابر خداوند تسلیم گردد و نیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگارش ثابت است" (بلی من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه).
و بنا بر این" چنین کسانی نه ترسی خواهند داشت و نه غمگین می‌شوند" (و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون).
خلاصه اینکه بهشت و پاداش خداوند و نیل به سعادت جاودان در انحصار هیچ طایفه نیست، بلکه از آن کسانی است که واجد دو شرط باشند:
در مرحله اول تسلیم محض در مقابل فرمان حق و ترک تبعیض در احکام الهی، چنان نباشد که هر دستوری موافق منافعشان است بپذیرند و هر چه مخالف آن باشد پشت سر اندازند، آنها به طور کامل تسلیم حقند.
و در مرحله بعد آثار این ایمان در عمل آنها به صورت انجام کار نیک منعکس گردد، آنها نیکوکارند، نسبت به همگان و در تمام برنامه‌ها.
در حقیقت قرآن با این بیان مساله نژاد پرستی و تعصبهای نابجا را بطور کلی نفی می‌کند و سعادت و خوشبختی را از انحصار طایفه خاصی بیرون می‌آورد ضمنا معیار رستگاری را که ایمان و عمل صالح است، مشخص می‌سازد.


خداوند متعال در آیه ۲۷۴ سوره بقره بیان فرموده است که کسانی که اموال خود را شب و روز، و نهان و آشکارا، انفاق می‌کنن از حزن و اندوه در امان‌اند:
«الذین ینفقون امولهم بالیل و النهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛کسانی که اموال خود را شب و روز، و نهان و آشکارا، انفاق می‌کنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان برای آنان خواهد بود؛ و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می‌شوند.»

۲.۱ - عدم حزن انفاق کنندگان در شب

ناگفته پیدا است که انتخاب این روشهای مختلف رعایت شرائط بهتر برای انفاق است، یعنی انفاق کنندگان باید در انفاق خود به هنگام شب یا روز، پنهان یا آشکار، جهات اخلاقی و اجتماعی را در نظر بگیرند، آنجا که انفاق به نیازمندان موجبی برای اظهار ندارد، آن را مخفی سازند تا هم آبروی آنان حفظ شود، و هم خلوص بیشتری در آن باشد، و آنجا که مصالح دیگری مانند تعظیم شعائر و تشویق و ترغیب دیگران در کار است، و انفاق جنبه شخصی ندارد، تا هتک احترام کسی شود (مانند انفاق برای جهاد و بناهای خیر و امثال آن) و با اخلاص نیز منافات ندارد آشکارا انفاق نمایند.
بعید نیست که مقدم داشتن شب بر روز، و پنهان بر آشکار (در آیه مورد بحث) اشاره به این باشد که مخفی بودن انفاق بهتر است مگر موجبی برای اظهار باشد، هر چند باید در همه حال و به هر شکل، انفاق فراموش نشود.
مسلما چیزی که نزد پروردگار است (مخصوصا با تکیه بر صفت ربوبیت که ناظر به پرورش و تکامل است) چیز کم، یا کم ارزشی نخواهد بود، و تناسب با الطاف و عنایات پروردگار خواهد داشت که هم برکات دنیا، و هم حسنات آخرت و قرب الی الله را شامل می‌شود.
سپس می‌افزاید: " نه ترسی بر آنها است و نه غمگین می‌شوند" (و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون).
می‌دانیم انسان چون برای ادامه و اداره زندگی خویش خود را بی نیاز از مال و ثروت نمی‌داند معمولا هنگامی که آن را از دست می‌دهد اندوهناک می‌گردد و برای آینده خود نگران می‌شود، زیرا نمی‌داند در آینده وضع او چگونه خواهد بود، و همین امر در بسیاری از مواقع مانع انفاق می‌گردد، مگر آنها که از یک سو به وعده‌های الهی ایمان داشته باشند و از سوی دیگر آثار اجتماعی انفاق را بدانند، چنین افرادی از انفاق در راه خدا خوف و وحشتی از آینده ندارند و به خاطر از دست دادن قسمتی از ثروت خود اندوهگین نمی‌شوند، زیرا می‌دانند در مقابل چیزی که از دست داده‌اند به مراتب بیشتر، از فضل پروردگار و از برکات فردی و اجتماعی و اخلاقی آن در این جهان و آن جهان بهره مند خواهند شد.


«ان الذین ءامنوا و عملوا الصــلحـت و اقاموا الصلوة و ءاتوا الزکوة لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و نماز بر پا داشته و زکات داده‌اند، پاداش آنان نزد پروردگارشان برای آنان خواهد بود؛ و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می‌شوند.»

۳.۱ - نقطه مقابل رباخواران

در آین آیه سخن از گروه با ایمانی می‌کند که درست نقطه مقابل رباخوارانند، می‌فرماید: " کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و زکات را پرداختند اجر و پاداششان نزد خدا است، نه ترسی بر آنان است و نه غمگین می‌شوند" (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلاة و آتوا الزکاة لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون).
در برابر رباخواران ناسپاس و گنهکار، کسانی که در پرتو ایمان، خود پرستی را ترک گفته و عواطف فطری خود را زنده کرده و علاوه بر ارتباط با پروردگار و بر پا داشتن نماز، به کمک و حمایت نیازمندان می‌شتابند و از این راه از تراکم ثروت و به وجود آمدن اختلافات طبقاتی و به دنبال آن هزار گونه جنایت جلوگیری می‌کنند پاداش خود را نزد پروردگار خواهند داشت و در هر دو جهان از نتیجه عمل نیک خود بهره مند می‌شوند.
طبیعی است دیگر عوامل اضطراب و دلهره برای این دسته به وجود نمی‌آید خطری که در راه سرمایه داران بود و لعن و نفرینهایی که به دنبال آن نثار آنها می‌شد برای این دسته نیست.
و بالاخره از" آرامش کامل" برخوردار بوده هیچگونه اضطراب و غمی نخواهند داشت.


«اهـؤلاء الذین اقسمتم لا ینالهم الله برحمة ادخلوا الجنة لا خوف علیکم و لا انتم تحزنون؛آیا اینان همان کسان نبودند که سوگند یاد می‌کردید که خدا آنان را به رحمتی نخواهد رسانید (اینک) به بهشت درآیید نه بیمی بر شماست و نه اندوهگین می‌شوید.»

۴.۱ - رحمت الهی

بار دیگر با همان زبان ملامت و سرزنش در حالی که اشاره به جمعی از ضعفای مومنان که بر اعراف قرار گرفته‌اند می‌کنند، می‌گویند: " آیا اینها
همان کسانی هستند که شما سوگند یاد کردید هیچگاه خداوند آنان را مشمول رحمت خود قرار نخواهد داد" (ا هؤلاء الذین اقسمتم لا ینالهم الله برحمة).
سرانجام رحمت الهی شامل حال این دسته از ضعفای مومنان شده و به آنها خطاب می‌شود که" وارد بهشت شوید نه ترسی بر شما است و نه در آنجا غم و اندوهی دارید" (ادخلوا الجنة لا خوف علیکم و لا انتم تحزنون).
از آنچه گفتیم روشن شد که منظور از ضعفای مومنان آنها هستند که ایمان دارند و دارای حسنات و کارهای نیکی هستند، ولی بر اثر آلودگیها و پاره‌ای از گناهان همواره مورد تحقیر دشمنان حق قرار داشتند و روی آنها تکیه می‌کردند چگونه ممکن است چنین افرادی مشمول رحمت الهی واقع شوند، ولی سرانجام روح ایمان و حسناتی که داشتند، در پرتو لطف و رحمت الهی کار خود را می‌کند و سرنوشت سعادتمندانه‌ای می‌یابند.

۴.۱.۱ - اصحاب اعراف

اصحاب اعراف چه کسانی هستند؟
" اعراف" در اصل به معنی زمینهای برجسته است و با قرائنی که در آیات فوق و احادیث پیشوایان اسلام آمده، روشن می‌شود که مکان خاصی است میان دو قطب سعادت و شقاوت یعنی بهشت و دوزخ که همچون حجابی میان این دو کشیده شده و یا همچون زمین مرتفعی در میان این دو فاصله گردیده است به طوری که آنها روی آن قرار دارند، مشرف بر بهشت و دوزخند و هر دو گروه را مشاهده می‌کنند، و از چهره‌های تاریک و روشن آنها می‌توانند آنها را بشناسند.


در آیه ۱۸ سوره غافر به گلو رسیدن جان انسانها در قیامت، از شدت غم و اندوه تبیین شده است:
«و انذرهم یوم الازفة اذ القلوب لدی الحناجر کـظمین ما للظــلمین من حمیم و لا شفیع یطاع؛ و آنها را از آن روز قریب (الوقوع) بترسان آنگاه که جانها به گلوگاه می‌رسد در حالی که اندوه خود را فرو می‌خورند برای ستمگران نه یاری است و نه شفاعتگری که مورد اطاعت باشد.»
«کاظمین» حال از «قلوب» و بیانگر غم و اندوه آنان است.


در آیات متعدد قرآن کریم به اندوه کافران، در قیامت اشاره شده است:
«و اقترب الوعد الحق فاذا هی شـخصة ابصـر الذین کفروا یـویلنا قد کنا فی غفلة من هـذا..و وعده حق نزدیک گردد ناگهان دیدگان کسانی که کفر ورزیده‌اند خیره می‌شود (و می‌گویند) ‌ای وای بر ما که از این (روز) در غفلت بودیم بلکه ما ستمگر بودیم.»
قالوا یـویلنا من بعثنا من مرقدنا.. «می‌گویند‌ای وای بر ما چه کسی ما را از آرامگاهمان برانگیخت این است همان وعده خدای رحمان و پیامبران راست می‌گفتند.»

۶.۱ - حزن منکران رستاخیز و معاد

در این هنگام منکران رستاخیز و معاد می‌گویند: ‌ای وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت"؟! (قالوا یا ویلنا من بعثنا من مرقدنا).
" این همان چیزی است که خداوند رحمن وعده داده است، و فرستادگان او راست گفتند"! (هذا ما وعد الرحمن و صدق المرسلون).
آری صحنه آن چنان گویا و دهشت انگیز است که انسان همه مسائل باطل و خرافی را به دست فراموشی می‌سپرد، و جز اعتراف صریح به واقعیتها راهی نمی‌یابد، قبرها را به خوابگاهی تشبیه می‌کند، و رستاخیز را به بیدار شدن از خواب، همانگونه که در حدیث معروف نیز وارد شده است: کما تنامون تموتون و کما تستیقظون تبعثون" همانگونه که می‌خوابید می‌میرید و همانگونه که از خواب برمی خیزید زنده می‌شوید".
در اینجا نخست وحشت می‌کنند و فریاد می‌کشند که‌ای وای بر ما چه کسی ما را از این خواب بیدار کرد؟ و از خوابگاهمان برانگیخت؟! اما به زودی متوجه می‌شوند و به یادشان می‌آید که پیامبران راستین از سوی خدا در دنیا وعده امروز را به آنها داده‌اند، به خودشان پاسخ می‌گویند:
این وعده خداوند رحمن است، خداوندی که رحمت عامش همگان را فرا گرفته و پیامبرانش راست گفتند، و از این روز ما را آگاه ساختند، اما افسوس که ما همه را به باد سخریه و استهزا گرفتیم.
بنا بر این جمله" هذا ما وعد الرحمن و صدق المرسلون" دنباله کلام همان منکران رستاخیز است، ولی بعضی آن را سخن فرشتگان و یا مؤمنان دانسته‌اند که بر خلاف ظاهر آیه است، و هیچ ضرورتی برای آن نیست، چه اینکه اعتراف منکران در آن روز به حقایق مطلبی نیست که تنها در این آیه آمده باشد، چنان که در سوره انبیاء آیه ۹۷ آمده است : " وعده حق ( قیامت) نزدیک می‌شود در آن هنگام چشمهای کافران از شدت وحشت از حرکت باز می‌ماند، می‌گویند: ‌ای وای بر ما که از این امر در غفلت بودیم، بلکه ما ستمگر بودیم".
به هر حال تعبیر به" مرقد " که به معنی" خوابگاه " و" خواب" می‌آید (در صورت اول" اسم مکان" و در صورت دوم" مصدر میمی" است.)
بیانگر این واقعیت است که آنها در عالم برزخ در حالتی شبیه به حالت خواب فرو می‌روند و چنان که در ذیل آیه ۱۰۰ سوره مؤمنون گفته‌ایم" برزخ " نسبت به اکثریت مردم که در حالتی متوسط از ایمان و کفر قرار دارند بی شباهت به حالت خواب نیست، در حالی که مؤمنان پیشرو، و کافران فوق العاده بدکار در آنجا کاملا هوشیارند و متنعم به نعمتها و یا گرفتار انواع عذابند.
بعضی نیز احتمال داده‌اند که هول و وحشت قیامت به اندازه‌ای است که عذاب برزخی در مقابل آن همانند خواب آرامی بیش نیست.


«و قالوا یـویلنا هـذا یوم الدین•و وجوه یومئذ باسره• فلا صدق ولا صلی• ولـکن کذب و تولی؛ و می‌گویند‌ای وای بر ما این است روز جزا• و در آن روز صورتهایی عبوس و در هم کشیده است•.• در آن روز گفته می‌شود او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند• بلکه تکذیب کرد و روی گردان شد.»
(با توجه به کلمه «باسرة» ـ که به معنای عبوس و گرفته است ـ و قرینه تقابل با آیه ۲۲ «ناضرة» چنین برداشتی قابل استفاده است.)


«و وجوه یومئذ علیها غبرة• ترهقها قترة• اولـئک هم الکفرة الفجرة؛و در آن روز چهره‌هایی است که بر آنها غبار نشسته•[۱۹]     آنها را تاریکی پوشانده است• آنان همان کافران بدکارند.»
(به قرینه مقابله با آیات ۳۸ و ۳۹ سوره عبسکه بیان می‌کند: چهره‌هایی در قیامت درخشان، خندان و شادمان می‌باشند، استفاده می‌شود که مقصود از چهره‌های غبارآلود، اشخاص غمگین و محزون‌اند).


در آیه ۲۷-۲۹ سوره فرقان بیان شده است که غمگینی ظالمان در قیامت، به دلیل دوستی با گمراهان گمراهگر، در دنیا است:
«و یوم یعض الظالم علی یدیه یقول یــلیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا• یـویلتی لیتنی لم اتخذ فلانـا خلیلا• لقد اضلنی عن الذکر بعد اذ جاءنی... ؛و روزی است که ستمکار دستهای خود را می‌گزد (و) می‌گوید‌ای کاش با پیامبر راهی برمی گرفتم• ‌ای وای کاش فلانی را دوست (خود) نگرفته بودم• او (بود که) مرا به گمراهی کشانید پس از آنکه قرآن به من رسیده بود و شیطان همواره فروگذارنده انسان است.»

۹.۱ - دوست بد

روز قیامت صحنه‌های عجیبی دارد که بخشی از آن در آیات گذشته آمد و در آیات مورد بحث بخش دیگری خاطر نشان شده، و آن مساله حسرت فوق العاده ظالمان از گذشته خویش است نخست می‌فرماید:
" بخاطر آور روزی را که ظالم دست خویش را از شدت حسرت به دندان می‌گزد، می‌گوید: ‌ای کاش ب ا رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم راهی برگزیده بودم" (و یوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا).
" یعض" از ماده" عض" (بر وزن سد) به معنی گاز گرفتن با دندان است و معمولا این تعبیر در مورد کسانی که از شدت حسرت و تاسف ناراحتند به کار می‌رود، چنان که در فارسی نیز ضرب المثل است که فلان کس" انگشت حسرت به دندان می‌گزید" (ولی در عربی به جای انگشت، دست گفته می‌شود و شاید رساتر باشد چون همیشه انسان در چنین حالاتی انگشت نمی‌گزد بلکه گاه پشت دست را می‌گزد، مخصوصا در عربی بسیار می‌شود که همچون آیه مورد بحث" یدیه" یعنی هر دو دست، گفته می‌شود که شدت تاسف و حسرت را به طرز گویاتری بیان می‌کند. (البته گاه در فارسی نیز دست به دندان گزیدن نیز گفته می‌شود چنان که در شعر سعدی آمده است.)
این کار شاید به خاطر این باشد که این گونه اشخاص هنگامی که گذشته خویش را می‌نگرند خود را مقصر می‌دانند و تصمیم بر انتقام از خویشتن می‌گیرند و این نوعی انتقام است تا بتوانند در سایه آن کمی آرامش یابند.
و براستی آن روز را باید" یوم الحسرة " گفت، چنان که در قرآن از روز قیامت نیز به همین عنوان یاد شده است (سوره مریم آیه ۳۹) () مریم : ۳۹) چرا که افراد خطاکار خود را در برابر یک زندگی جاویدان در بدترین شرائط می‌بینند، در حالی که می‌توانستند با چند روز صبر و شکیبایی و مبارزه با نفس و جهاد و ایثار، آن را به یک زندگی پر افتخار و سعادتبخش مبدل سازند.
حتی برای نیکوکاران هم روز تاسف است، تاسف از اینکه چرا بیشتر از این نیکی نکردند؟! سپس اضافه می‌کند که این ظالم بیدادگر که در دنیایی از تاسف فرو رفته می‌گوید: "‌ای وای بر من کاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم" (یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا) (" خلیل" به معنی دوست خاص و صمیمی گفته می‌شود که انسان او را مشاور خود قرار می‌دهد.)
روشن است که منظور از" فلان" همان شخصی است که او را به گمراهی کشانده: شیطان یا دوست بد یا خویشاوند گمراه، و فردی همچون" ابی" برای" عقبه" که در شان نزول آمده بود.
در واقع این آیه و آیه قبل دو حالت نفی و اثبات را در مقابل هم قرار می‌دهد در یک جا می‌گوید: "‌ای کاش راهی به پیامبر صپیدا کرده بودم" و در اینجا می‌گوید: "‌ای کاش فلان شخص را دوست خود انتخاب نکرده بودم" که تمام بدبختی در ترک رابطه با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و قبول رابطه با این دوست گمراه بود.
باز ادامه می‌دهد و می‌گوید: " بیداری و آگاهی به سراغ من آمده بود (و سعادت در خانه مرا کوبید) ولی این دوست بی ایمان مرا گمراه ساخت" (لقد اضلنی عن الذکر بعد اذ جاءنی).
اگر از ایمان و سعادت جاویدان، فاصله زیادی می‌داشتم، این اندازه جای تاسف نبود، ولی تا نزدیک مرز پیش رفتم، یک گام بیشتر نمانده بود که برای همیشه خوشبخت شوم، اما این کور دل متعصب لجوج مرا از لب چشمه آب حیات تشنه بازگرداند و در گرداب بدبختی فرو برد.
" ذکر" در جمله بالا معنی وسیعی دارد و تمام آیات الهی را که در کتب آسمانی نازل شده شامل می‌شود، بلکه هر چیز که موجب بیداری و آگاهی انسان باشد در آن جمع است.


قرآن کریم در آیه ۴۹ سوره کهف به اندوه گناهکاران، هنگام مشاهده نامه عمل، در قیامت اشاره فرموده است:
«و وضع الکتـب فتری المجرمین مشفقین مما فیه و یقولون یـویلتنا مال هـذا الکتـب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصـها... ؛ و کارنامه (عمل شما در میان) نهاده می‌شود آنگاه بزهکاران را از آنچه در آن است بیمناک می‌بینی و می‌گویند‌ای وای بر ما این چه نامه‌ای است که هیچ (کار) کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته جز اینکه همه را به حساب آورده است و آنچه را انجام داده‌اند حاضر یابند و پروردگار تو به هیچ کس ستم روا نمی‌دارد.»

۱۰.۱ - فزع از تسلط کتاب در شمردن گناهان

دو کلمه" صغیرة" و" کبیرة" وصف‌اند که در جای موصوف خود که همان خطیئه و یا معصیت و یا زشتکاری و امثال آن است نشسته‌اند.
و اینکه گفتند: " وای بر ما این چه کتابی است که هیچ کوچک و بزرگی را فروگذار نکرده و همه را شمرده است" خود اظهار وحشت و فزع از تسلط کتاب در احصاء و شمردن گناهان و یا تسلطش بر مطلق حوادث و از آن جمله گناهان است، که این اظهار وحشت را به صورت استفهام تعجبی اداء کرده‌اند، و از آن به دست می‌آید که چرا اول صغیره را گفتند بعد کبیره را با اینکه جا داشت بگویند: " هیچ گناه بزرگ و هیچ گناه کوچکی را هم فروگذار نکرده" چون در کلام مثبت وقتی مطلب را ترقی می‌دهند از بزرگ گرفته به کوچک ختم می‌کنند. و وجه آن این می‌باشد- و خدا داناتر است- که هیچ گناه کوچکی را به خاطر اینکه کوچک است، و مهم نیست، از قلم نینداخته، و هیچ گناه بزرگی را به خاطر اینکه واضح است، و همه می‌دانند فروگذار نکرده. و چون مقام، مقام تعجب است مناسب این است که از کوچکتر شروع شود.
" و وجدوا ما عملوا حاضرا"- از ظاهر سیاق برمی آید که جمله مورد بحث مطلب تازه‌ای باشد نه عطف تفسیر برای جمله" لا یغادر صغیرة و لا کبیرة".
و بنا بر این، از آن برمی آید که آنچه را حاضر نزد خود می‌یابند خود اعمال است، که هر یک به صورت مناسب خود مجسم می‌شود نه کتاب اعمال و نوشته شده آنها، هم چنان که از امثال آیه" یا ایها الذین کفروا لا تعتذروا الیوم انما تجزون ما کنتم تعملون" نیز همین معنا استفاده می‌شود، و جمله" و لا یظلم ربک احدا" نیز که در ذیل آیه مورد بحث است همین معنا را تایید می‌کند چون ظلم نکردن بنا بر تجسم اعمال روشنتر است، زیرا وقتی پاداش انسان خود کرده‌های او باشد و احدی در آن دخالت نداشته باشد دیگر ظلم معنا ندارد- دقت فرمائید.


۱. بقره/سوره۲، آیه۱۱۲.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۰۲.    
۳. بقره/سوره۲، آیه۲۷۴.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۳۶۱.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۲۷۷.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۳۷۱.    
۷. اعراف/سوره۷، آیه۴۹.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۸۶.    
۹. غافر/سوره۴۰، آیه۱۸.    
۱۰. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۵۰۳.    
۱۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۹۷.    
۱۲. یس/سوره۳۶، آیه۵۲.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۴۱۱.    
۱۴. صافات/سوره۳۷، آیه۲۰.    
۱۵. قیامت/سوره۷۵، آیه۲۴.    
۱۶. قیامت/سوره۷۵، آیه۳۱.    
۱۷. قیامت/سوره۷۵، آیه۳۲.    
۱۸. عبس/سوره۸۰، آیه۴۰ - ۴۲.    
۱۹. عبس/سوره۸۰، آیه۳۸.    
۲۰. عبس/سوره۸۰، آیه۳۹.    
۲۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۲۷ - ۲۹.    
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۶۹.    
۲۳. کهف/سوره۱۸، آیه۴۹.    
۲۴. طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۴۵۱.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حزن در قیامت».    



رده‌های این صفحه : حزن | قیامت | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار