حرف تاء
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ت، یکی از همخوانها و چهارمین حرف از
الفبای فارسی و سومین
حرف از
الفبای عربی و بیست و دومین حرف در ترتیب ابجدی، که آن را تِ، تا، تاء منقوط، تاء مثناة فوقانی (دو
نقطه ) و تای قَرَشَتْ گفتهاند.
آن را به صورتهای ت (در آغاز)، ت (در وسط)، ت (در پایان)، ت (جداگانه) و ة مینویسند.
در
حساب جمل برابر چهارصد است.
از لحاظ
آواشناسی،
همخوانی سخت، دندانی ـ لثَوی، انسدادی بی واک است.
ابن سینا آن را از حروف مفرد میشمارد که وجود و
حدوثشان در آنی است که فاصل میان
زمان حبس و زمان رها کردن است؛ از آن رو که در زمانِ حبسِ تام ممکن نیست آوازی پدید آید، زیرا
آواز از
هوا حادث میشود و هوا در این حال به سبب حبس ساکن است.
در فارسی ت
ضمیر دوم شخص
مفرد است که به
اسم و
فعل و ضمیر و
حرف میپیوندد و نوشتن آن احکامی دارد.
ابدالات و دگرگونیهای این حرف از
دوره باستان تا نو بدین ترتیب است.
:
ت در آغاز
واژه، همه جا مانده است :
باستان میانه نو
tac ¡ tak/ ¡ xtan ¦ta تاختن
ra- a q t g ¦ i r ¦r/ ta ¦ta تار/ تاریک
tap، ftan ¦ta تافتن
ت میانی باستانی نیز پس از واجهای s، §s، x و f در دوره های بعد باقیمانده است :
zasta/ dasta- dast دست
ta- §vahis t §wahis
بهشتbax-ta baxt
بختhapta haft هفت
و نیز در واژههایی باقیمانده است که با
حذف واکهای از میان،
حرف صفیردار و حرف ت کنار هم جای گرفتهاند:
asa-tara astar
استرت باستانی میان دو
واکه در دوره میانه (از
سده پنجم میلادی) در نوشتن مانده ولی در خواندن، مانند دوره جدید، به د
بدل شده است :
pitar- pidar (ABytl)
پدرtar- ¦bra dar ¦bra (bl'tl)
برادرت باستانی پس از همخوان ر در دوره میانه در نوشتن ت مانده ولی در خواندن به د بدل شده است :
fravartin n ¦ i fraward (æplwltyn)
فروردینzairita- zard (æzlt) زرد
ra- q a §artaxs ¦r i §ardas (yl §rts ß) اردشیر
ت باستانی پس از ن، در دوره میانه مانند دوره جدید، به د بدل شده است.
dantan- n ¦danda
دندانb r zant- buland بلند
هنگامی که واکه بعد از ت باستانی میافتد و ت پیش از همخوان جای میگیرد، اگر حرف بعد از آن §c، §s یا s باشد،
ادغام پیش میآید:
pati-sanda- • passand پسند
pati-sahva- • x ¦passo پاسخ
در غیر این صورت، این ت در فارسی میانه و نو (از سده پنجم میلادی) به ی بدل شده است :
pati-kara- pahikar (ptkl) پیکر
- ¦ma ¡ pati- n ¦payma
پیماندر
تعریب، ت بیشتر به د، ندرتاً به
ث یا جو بسیار کم به
ش و
ط بدل شده است، مانند
بُت < بدّ، باتنگان < بادنجان، شبت < شوِد، غارت < غارج، تستر < شوشتر، کُرته < قرطه، تنگه < طنجه، ترید < ثرید.
ة عربی غالباً در فارسی به ت
بدل شده است، مانند مراجعة < مراجعت، مصاحبة < مصاحبت.
گاه «ة» به های بیان
حرکت بدل شده است، مانند قلعت < قلعه، اشارة < اشاره.
ت
مصادر عربی
باب مفاعله در فارسی حذف شده است، مانند مداراة < مدارا، محاباة < محابا.
در عربی، ت به صورت
حرف جر برای افاده معنای
قَسَم در آغاز
نام خدا میآید: تَاللّهِ، تَرَبِّ الکعبةِ. برخی این ت را، که متضمن معنای
تعجب نیز هست، بَدَل از «
واو » قسم میدانند که آن نیز به نوبه خود بَدَل از «
باء » قَسَم است. ت در آخر
اسم به معنای
حرف خطاب (اَنْتَ، اَنْتِ) وارد میشود، ولی گاهی بدون افاده این معنا، در نقش
فاعلی و فقط به صورت
مفرد مذکر میآید (اَرَأیتَکَ). در آخر
فعل نیز حرف ت، به دو صورت دیده میشود:
ضمیر فاعلی متحرک (قُمتَ، قمتِ) و
علامت تأنیث ساکن (قامَتْ.
در عربی فعلهایی که با
حرف «
و » آغاز میشود (وَصَلَ، وَحَدَ،...)، در
باب افتعال حرف «و» آنها به ت
بدل میگردد (اتصال، اتحاد) و این تبدیل در برخی از
مشتقات دیگر این
واژهها نیز دیده میشود (تُراث < وُراث، تِجاه < وِجاه، تَقْوی ' < وَقْوی '). تبدیل س به ت نیز بندرت روی داده است، مانند طست < طسّ.
این حرف در
ترکی عثمانی تِ/ تْ و در
ترکی استانبولی te نامیده میشود. در
الفبای ترکی عثمانی، که همان
الفبای فارسی است، حرف چهارم و در الفبای امروزی ترکیه حرف بیست وچهارم به شمار میآید.
در همه
زبانها و
لهجههای ترکی، در آغاز، وسط و آخر
واژه قرار میگیرد: íta (
سنگ ) در ترکی استانبولی، iz §tog (نُه) در قزاقی و قره قالپاقی، iz h te (دریا) در نوغایی، i alt (شش) در ترکی استانبولی، oltus (سی) در قرقیزی، دt §خg (پند) در ترکی استانبولی، tخrt (چهار) در قزاقی و بالکاری/ بالقاری.
از نظر آوایی، ت در ترکی باستان (
کتیبههای ینی سئی و اورخون)، بسته به اینکه با
واکه ستبر یا ظریف همراه بوده باشد، دارای دو
صدا بوده است، اما در ترکی (مفروض) مادر، و نیز در همه زبانها و
لهجههای ترکی امروز، فقط دارای یک صداست.
در
رسم الخط عثمانی، این حرف، در برخی حالتهای صرفی، و گاهی صرفاً به
سلیقه نویسندگان روزگاران متفاوت، به
د /
ط تبدیل شده است: تارْلا < طَرلا (کشتزار)، بُلوت < بُلوط (ابر)، بُلودَه (به ابر)، بُلودُن (از آنِ ابر).
در بعض
لهجهها و زبانهای ترکی، اِبدال ت به د یا
ی دیده میشود.
ت در پارهای از افعال ترکی برای
متعدی کردن، یا
تعدیه مضاعف، به کار میرود: باغیرماق (rmak i §bag: فریاد زدن)، باغیرتْماق (mak + t + r i §bag: کسی را وادار به فریاد کردن/
فریاد کسی را درآوردن)؛ اوقوماق (okumak: خواندن)، اوقوتماق (okutmak: کسی را به خواندن وادار کردن.
(۱) ابن سینا، مخارج الحروف، یا، اسباب حدوث الحروف، دو روایت از متن رساله با مقابله و تصحیح و ترجمه از پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۲) ابن هشام، جمال الدین بن یوسف، مغنی اللبیب، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید.
(۳) دهخدا، لغتنامه.
(۴) محمدبن یعقوب فیروزآبادی، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، چاپ محمدعلی نجار، ج۲، قاهره ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ت»، شماره۲۹۹۷.