جزء (علوم قرآنی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جزء، نوعی
تقسیم
بندی قرآن کریم که
مسلمانان برای تسهیل
قرائت و
حفظ قرآن
ابداع کردهاند، و نیز نام گونهای از آثار حدیثی است.
بهجز دو
تقسیمِ آیه و
سوره، که در خود
قرآن به آنها اشاره شده،
مشهورترین
تقسیمات ابداعی مسلمانان برای قرآن، جزء،
حزب،
رُبع و
رکوع است. در برخی قرآنها و کتابهای
علوم قرآنی،
تقسیمات دیگری (نظیر
وِرد،
ثُمن،
مَنزِل،
قیراط و
نَقْزَه) نیز وجود دارد که چندان مشهور نیستند.
پارهای از
روایات تاریخی، حاکی از آن است که در دوران
پیامبر اکرم، قرآن به بخشهایی
تقسیم شده بود. در این
تقسیم
بندی، که برحسب سورهها صورت گرفته، قرآن هفت حزب بوده است: حزب اول سه سوره، شامل سورههای
بقره،
آلعمران و
نساء؛ حزب دوم پنج
سوره، شامل سورههای
مائده،
اَنعام،
اَعراف،
اَنفال و
توبه؛ حزب سوم هفت سوره، شامل سورههای
یونس،
هود،
یوسف،
رعد،
ابراهیم،
حِجْر و
نحل؛ حزب چهارم نه سوره، شامل سورههای
اِسراء،
کهف،
مریم،
طه،
انبیاء،
حج،
مؤمنون،
نور و
فرقان؛ حزب پنجم یازده سوره، شامل سورههای
شعراء،
نمل،
قَصص،
عنکبوت،
روم،
لقمان،
سجده،
احزاب،
سبأ،
فاطر و
یس؛ حزب ششم سیزده سوره، شامل سورههای
صافات،
ص،
زمر،
غافر،
فُصِّلت،
شوری،
زُخرُف،
دُخان،
جاثیه،
اَحقاف،
محمد،
فتح و
حُجُرات؛ و حزب هفتم (حزب مفصَّل)، از سوره
ق تا آخر
قرآن،
البته طبق برخی
روایات
شیعی، حزب مفصّل ۶۷ یا ۶۸ سوره آخر قرآن را شامل میشده است.
ظاهراً در آن زمان هر مسلمانی، به فراخور حال خود، برای
تلاوت یا
حفظ روزانه قرآن از
تقسیم
بندی خاصی استفاده میکرده است. این
تقسیم
بندیها فردی بوده و به احتمال زیاد یکسان نبوده است.
مثلاً، از
امام جعفر صادق علیهالسلام نقل شده که
مصحف ایشان چهارده جزء داشته است.
در
سده اول هجری، در دوره
حجاج بن یوسف (متوفی ۹۵)، قرآن بر اساس تعداد حروفش به دو، سه، چهار و هفت بخش
تقسیم شد.
پس از حجاج، دیگران به پیروی از شیوه او در
تقسیم قرآن،
تقسیمات دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت، نه و ده جزئی قرآن را
ابداع کردند.
ابن جوزی
تقسیمات جزئیتری را هم ذکر کرده است.
ظاهراً
غرض اصلی از همه این
تقسیمات، تعیین مقداری از قرآن بوده که یک
مسلمان باید روزانه
قرائت کند.
ابن ندیم نام برخی کتابهایی را که در
قرنهای دوم و سوم هجری در این باره
تألیف شده، آورده است.
بعدها برای سهولت بیشتر،
قاریان و حافظان
تقسیم سی جزئی قرآن را به کار بستند. این
تقسیم بنا بر قول
ابنالمنادی (متوفی ۳۳۶) مبتنی بر تعداد حروف بوده ولی بعداً مردم
تقسیم
بندی شصتگانه را بر مبنای کلمات ابداع کردند.
تقسیمات دیگری هم که از این
تقسیم
بندی شصتگانه نشئت گرفته مبتنی بر تعداد کلمات است.
در همگی این
تقسیمات از واژه جزء استفاده شده است.
جزء در
لغت بهمعنای بخش و بعض است
و در اصطلاح
علوم قرآنی به بخش معینی از قرآن اطلاق میشود.
در گذشته، اصطلاحهای جزء و حزب و ورد به یک معنا به کار میرفته است.
در روزگار ما، قرآن را به سی
قسمت تقسیم میکنند و به هر
قسمت جزء میگویند.
اندازه جزءها با یکدیگر مساوی نیست، چه این
تقسیم
بندی بر اساس شماره کلمات صورت گرفته است.
سخاوی
تقسیم قرآن را به سی جزء، در اصل مأخوذ از
تقسیم شصت جزئی قرآن و مبتنی بر تعداد کلمات دانسته و گفته که همین امر موجب تفاوتهایی در اندازه جزءها شده است.
منشأ این
تقسیم
بندی سیگانه به درستی معلوم نیست. کهنترین
تقسیم
بندی سی جزئی، به درخواست
منصور عباسی، و به دست
ابوعثمان عمرو بن عُبَید (متوفی ۱۴۴) صورت گرفت.
این
تقسیم در اصل ۳۶۰ بخشی بوده و هر دوازده بخش آن یک جزء محسوب میشود.
سزگین کتابی با نام
اجزاء ثلاث مائة و ستون را به وی نسبت داده که
شاهدی بر این امر است. چون این
تقسیم
بندی با
تقسیم
بندی سی جزئی کنونی مطابق است ــ جز در هفت مورد که اندک اختلافی دارد به نظر میرسد که
تقسیم
بندی سی جزئی فعلی همان
تقسیم
بندی سیگانه زمان منصور باشد.
حزب در لغت به معنای
طایفه، دسته و گروه است
و در اصطلاح علوم قرآنی به بخش معینی از قرآن اطلاق میشود.
اندازه حزب نیز همواره یکسان نبوده است.
از جمله این
تقسیمات،
تقسیم شصت حزبی است که زمان دقیق پیدایش آن معلوم نیست، ولی نشانهگذاری
تقسیم شصت حزبی در حواشی قرآنِ
ابن بَوّاب (متوفی ۴۱۳) دیده میشود. اگر این نشانهگذاری از خود ابن بوّاب باشد، این نتیجه بهدست میآید که در زمان کتابت این قرآن (سال ۳۹۸ یا ۳۹۹)،
تقسیم شصت حزبی در منطقه
عراق (محل کتابت این قرآن) رواج داشته است. بر اساس این
تقسیم، هریک از اجزای سیگانه قرآن به دو حزب
تقسیم میشود.
تقسیم هر جزء به دو حزب، امروزه نیز در بسیاری از
کشورهای اسلامی رایج است.
سخاوی
تقسیم شصت حزبی را از قول
ابوعمرودانی (متوفی ۴۴۴) و او نیز از تعدادی از
شیوخ و استادانش نقل کرده و آغاز و انجام هریک از این احزاب را از قول ابوعمرودانی مشخص کرده است.
گرچه
تقسیم هر جزء به چهار حزب، یعنی
تقسیم ۱۲۰ حزبی، در جمالالقراءِ سخاوی
آمده، اما پیشینه دقیق آن معلوم نیست. در واقع، در
تقسیمِ هر جزء به چهار حزب، هر حزب نصف حزب در
تقسیم شصتگانه است.
به گفته سخاوی،
تقسیم ۱۲۰ حزبی قرآن برای قاریان
مساجد صورت گرفته، اما روشن نیست که قاریان مساجد در دوره سخاوی یا پیش از او چگونه و در چه زمانی قرآن را تلاوت میکردهاند یا چه روشی در این کار داشتهاند که موجب پدیدآمدن این
تقسیم جدید شده است. امروزه نیز
تقسیم هر جزء به چهار حزب متداول است.
رُبع در لغت به معنای ۴/۱ است و در اصطلاح علوم قرآنی به ۴/۱ حزب (در
تقسیمات شصت حزبی نه ۱۲۰ حزبی) اطلاق میشود.
بر اساس قول سخاوی،
ابوالقاسم شاطبی (متوفی ۵۹۰) برای کسانی که میخواستند
قرائات را فرا گیرند این روش را به کار میبرد و هر
قسمت از شصت
قسمت (یعنی هر حزب) را در چهار روز
تعلیم میداد. بنا بر سخن سخاوی،
این
تقسیم
بندی پس از شاطبی نیز باقی ماند و مردم زمان سخاوی هم آن را معمول میداشتند. بدینگونه
تقسیم هر حزب به چهار رُبع بهتدریج متداول شد و حتی
مقری و
فقیه مالکی،
علی بن محمد نوری صَفاقُسی (متوفی ۱۱۱۸)، کتاب
مشهور خود (
غَیثُ النَفْعِ فیالقِراءات السَّبْع ) را بر اساس همین ربعها
تقسیم کرد، به این ترتیب که احکام
قرائات قرآن را از آغاز تا پایان قرآن، بهصورت رُبع به رُبع ذکر نمود.
قرآنهایی که امروزه بر اساس
تقسیم شصت حزبی و ۲۴۰ ربعی چاپ میشوند از
تقسیم
بندی کتابهایی چون
غیث النفع،
ناظمة الزهر فی اعداد آیات السور اثر شاطبی و شرح آن از
موسی بن جارالله ترکستانی (متوفی ۱۳۶۹)، تحقیق
البیان فی عدّآی القرآن اثر
محمد متولی (متوفی ۱۳۱۳)، و
ارشاد القراء و الکاتبین فی عدّ آی القرآن از
رضوان بن محمد مُخَلَّلاتی (متوفی ۱۳۱۱)
سرمشق میگیرند.
البته سخاوی در کتاب خود،
ضمن تعیین ربعهای هریک از حزبها، قرآن را به چهار
قسمت تقسیم کرده و هر
قسمت را یک ربع نامیده که با اصطلاح یاد شده متفاوت است. این روش امروزه در قرآنهای متداول در کشورهایی نظیر
تونس و
مراکش کاربرد دارد.
رکوع در لغت به معنای خم شدن است
و در اصطلاح، نوعی
تقسیم قرآن است که با علامت اختصاری «ع» مشخص میشود.
تفاوت رکوع با دیگر
تقسیمات، در این است که در آن مضمون آیات قرآن ملاک قرار میگیرد، نه تعداد حروف و کلمات.
این
تقسیم
بندی در سرزمینهای شرقی اسلامی، نظیر
عراق و
ایران و خاصه
هند و
پاکستان، رایج است ولی در قرآنهای متداول در بخشهای غربی
جهان
اسلام (
شمال
آفریقا) دیده نمیشود.
سخاوی به رکوع هیچ اشارهای نکرده و همین امر، این گمان را تقویت میکند که این
تقسیم
بندی در قرن هفتم در
مصر و
شام (محل زندگی سخاوی)
تداول نداشته است.
وجه تسمیه آن کاملاً روشن نیست. بنا بر مشهور، این نوع
تقسیم
بندی از آنرو رکوع نامیده شده است که ــ بنا بر
فقه
اهل سنت و
قول غیرمشهوری نزد
شیعه
نمازگزار بعد از تلاوت
سوره حمد، چند آیهای را که نسبتاً مضمونِ واحدی دارند، تلاوت میکند و به
رکوع میرود.
هرچند واژه رکوع این توجیه را تأیید میکند، دلیل معتبری برای
صحت آن وجود ندارد.
علیمحمد ضباع (متوفی ۱۳۷۶)، در خاتمه قرآنی که زیرنظر او بهچاپ رسیده، مراد از رکوع را مقدار روزانهای از آیات قرآن دانسته است برای کسی که بخواهد قرآن را در دو سال حفظ کند؛ یعنی، حدود ۷۳۰ رکوع.
اما بر اساس قرآنهای چاپ
هند، که در آنها رکوعهای قرآن مشخص شده، تعداد این رکوعها ۵۵۸ عدد است؛
همچنین در
قرآن
طبع
تهران به سال ۱۲۷۴ تعداد رکوعها ۵۸۴ عدد مشخص شده است؛
بنابراین، در صحت گفته ضباع
تردید هست.
علامت رکوع در قرآنهای شبهقاره هند با سه عدد ( به صورت ستون عمودی) همراه است. مثلاً، در آخر سوره بقره، عدد بالایی شماره مسلسل رکوع در سوره، عدد وسطی تعداد آیات رکوع و عدد پایینی شماره مسلسل رکوع را در جزء مورد نظر نشان میدهد. بدین ترتیب، آیهای که این علامت و این سه عدد در آخر آن قرار گرفته، انتهای چهلمین رکوع
سوره بقره است و این رکوع دارای سه آیه است و جزئی که این آیه در آن قرار دارد، هشتمین رکوع محسوب میشود. در آخر سوره حمد نیز این علامت دیده میشود، زیرا آخر سوره حمد انتهای یک رکوع است؛ یعنی، این سوره یک رکوع دارد و این رکوع خود هفت
آیه دارد و چون در قرآنهای چاپ شبهقاره هند، جزء اول با سوره بقره شروع میشود نه با سوره حمد، این سوره در هیچ جزئی از اجزای سیگانه نیست و به همین دلیل، عدد صفر زیر «ع» قرار گرفته است.
ثُمن در لغت به معنای ۸/۱ است و در
تقسیمات قرآن، به ۸/۱ حزب (در
تقسیم شصت حزبی) اطلاق میشود.
این
تقسیم
بندی در قرآنهای رایج در سرزمینهای غرب جهان اسلام (کشورهای شمال آفریقا) متداول است.
مَنْزِل در لغت به معنای محل فرود و استراحت است.
این
تقسیم
بندی در قرآنهای چاپ هند و
پاکستان متداول است.
و به نظر میرسد که همان
تقسیم
بندی هفت حزبی دوره
پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم باشد.
وِرد در لغت به معنای بر سر
آب رفتن است
و در اصطلاح علوم قرآنی، بخشی از قرآن و هممعنای حزب و جزء است.
این واژه بارها در حاشیه کتاب
نثرُالمرجان فی رسمِ نظم القرآن (حیدرآباد ۱۲۹۲) نوشته
اَرْکاتی ذکر شده است
و باتوجه به
تقسیم
بندی این کتاب، معلوم میشود که ورد در واقع ۱۲/۱ جزء است.
برطبق این
تقسیم، قرآن ۳۶۰ وِرد دارد که ظاهراً همان
تقسیم ۳۶۰ بخشی
عمرو بن عبید در زمان منصور است.
احتمالاً این
تقسیم
بندی در
قدیم در شبهقاره هند رواج داشته است، چه ارکاتی خود از آن
خطه است.
قیراط در لغت به معنای ۲۰ /۱ یــا ۲۴/۱
دینار است
و در اصطلاح، به ۲۴/۱ قرآن اطـلاق میشـده اسـت.
برطبق سخن سخاوی،
ابوعمرودانی بر مبنای این
تقسیم
بندی قرآن را نزد استاد خود،
فارس بن احمد،
قرائت کرده و سخاوی
آغاز و انجام هریک از قیراطها را آورده است.
نَقْزَه در لغت به معنای پریدن است.
بر اساس این
تقسیم، هر نقزه دارای سه حزب است؛ بنا بر این، قرآن بیست نقزه دارد.
این کلمه در قرآنهای خطی
لیبی موجود است و تا امروز در این کشور کاربرد دارد، ولی چون لفظ آن در قرآن نیامده، در مصحف چاپی درج نشده است.
سخاوی
نیز به این
تقسیم
بندی، بدون ذکر واژه نقزه، اشاره کرده است.
جزء (جمع آن: اجزاء) به گونهای از کتابهای
حدیثی گفته میشود که غالباً حجم کمی دارد.
این کتابها یا شامل روایاتی است که از
راوی واحدی (از
صحابه،
تابعین و غیر از آنان) نقل شده است.
یا
اسناد مختلف یک حدیث در آن بررسی میشود.
بر این اساس، میتوان گفت که بین اجزای حدیثی و
کتب مُسنَد (مَسانید) رابطه عموم و خصوصِ مِنوجه وجود دارد،
زیرا بنا بر تعریف،
مسانید کتابهایی هستند که در آنها فقط روایات صحابه، به ترتیب الفبایی نامِ ایشان یا سابقه آنان در اسلام، در بخشهایی مجزا آمده است، بنابراین هر کدام از این بخشها به تنهایی جزئی است که از روایات یک صحابی فراهم آمده و هر مسند نیز شامل مجموعهای از این اجزاست.
از میان اجزای نوع اول اینها ذکر شدهاند: جزء
ابن جُرَیج (ریاض ۱۴۱۲)، جزءٌ فیه حدیث
سفیان بن عُیینَة (
عربستان ۱۴۰۷) و جزءٌ فیه ثلاثة و ثلاثون حدیثاً من حدیث
ابیالقاسم عبداللّه بن محمد البَغَوی (متوفی ۳۱۷؛دمام ۱۴۰۷). از اجزای نوع دوم نیز اینها را میتوان ذکر کرد: جزءٌ فی طرق حدیث « لاتسبّوا اصحابی » تألیف
ابن حَجَر عَسقَلانی (بیروت ۱۴۰۸)، و جزءٌ فیه طرق حدیث « انلِلّه تسعة و تسعین اسماً » تألیف
ابونُعَیم اصفهانی (
مدینه ۱۴۱۳).
برخی از جزءهای حدیثی شامل روایاتی هستند که از راویان مختلف، در باره موضوع خاصی نقل شدهاند،
مانند
جزءٌ فی اتباع السنّة و اجتناب البِدَع تألیف
محمد بن عبدالواحد مَقدسی (متوفی ۶۴۳؛دمام ۱۴۰۹)، جزءٌ فی صلاة الضُحی تألیف
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی (کویت ۱۴۰۷) و جزءُ القراءة خلف الامام تألیف
احمد بن حسین بیهقی (متوفی ۴۵۸).
برخی مجموعههای حدیثی نیز، به سبب ویژگیهایی در
سند یا متن یا تعداد روایاتشان، عناوین خاصی دارند و در شمار کتب اجزا قرار میگیرند، همچون «
اربعونیات» (شامل چهل حدیث به همراه شرح آنها)، «
ثلاثیات» (که در سند روایاتشان بین مؤلف تا
معصوم سه راوی فاصله است)، «
فوائد» (مشتمل بر احادیث مختلفی در ابواب متنوع همراه با رعایت برخی نکات سندی و متنی) و «
احادیث عددیه».
باتوجه به این تعاریف، به نظر میرسد که اینگونه کتابها را از آن رو جزء نامیدهاند که در واقع جزئی (بخشی) از
کتابهای جامع حدیث هستند، زیرا کتبِ
جامع، احادیث بسیاری دارند که به حسب موضوع دسته
بندی شدهاند و در هر باب از آنها نیز طرق مختلف یک روایت، دست کم بر اساس طرق روایی مؤلف جامع، آمده است. از این گذشته، در روایات این کتب ویژگیهای سندی و متنی یاد شده نیز هست که پس از استخراج از کتاب جامع با نام دیگری میتوان از آنها یاد کرد.
آقابزرگ طهرانی، بنا بر تتبعی که در
کتب اصلی رجال شیعه نموده، آثار حدیثی راویان شیعی را ــ که از آنها با عناوینی چون «
اصل»، «
کتاب» و «
کتاب النوادر» یاد شده نیز از اجزای حدیثی دانسته است، گرچه نام برخی دیگر از آثار حدیثی مؤلفان شیعی را، که با عنوان «جزء» در منابع قدیم فهرست شدهاند، نیز آورده است.
بنا بر نظر عتر
تألیف جزءِ حدیثی توانایی علمی مؤلف را نشان میدهد، زیرا پرداختن به موضوعی جزئی به احاطه و ژرفنگری همه جانبه نیاز دارد.
• علاوه بر
قرآن.
•
عبدالله بن
سلیمان ابن ابی داوود، کتاب
المصاحف،
بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
•
ابن جوزی،
فنون الافنان فی عیون علومالقرآن، چاپ حسن ضیاءالدین عتر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
•
ابن حنبل،
مسند احمد بن حنبل،
استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
•
ابن ماجه،
سنن ابن ماجه، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی،
قاهره ۱۳۷۳/۱۹۵۴ چاپ افست بیروت.
•
ابن منظور،
لسان العرب.
•
ابراهیم ابیاری،
الموسوعة القرآنیه، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۴.
•
محمد غوث بن ناصرالدین محمد ارکاتی،
نثرالمرجان فی رسم نظمالقرآن، ج ۱، حیدرآباد دکن ۱۳۳۲.
•
محمد بن بهادر زرکشی،
البرهان فی علومالقرآن، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
•
علی بن محمد سخاوی،
جمالالقرّاء و کمالالاقراء، چاپ عبدالکریم زبیدی، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
•
محمد بن مسعود عیاشی،
کتابالتفسیر، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۸۰ـ۱۳۸۱، چاپ افست
تهران.
• القرآن الکریم، به خط مصطفی نظیف، زیر نظر علیمحمد ضباع، مصر ۱۳۵۴/۱۹۳۵.
•
کلینی،
اصول کافی.
•
کاظم مدیرشانهچی، «
قرآنهای چاپی»، مشکوة، ش ۲، (بهار ۱۳۶۲).
•
مصحف الجماهیریه بروایة الامام قالون و الرسم العثمانی علی ما اختاره الحافظ ابوعمرو الدانی، به خط ابوبکر ساسی مغربی، طرابلس ۱۳۹۰/۱۹۸۰.
•
الموسوعة الفقهیه، ج ۳، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة ، ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
•
محمدحسن بن باقر نجفی،
جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج ۹، چاپ عباس قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.
•
علی بن محمد نوری صفاقسی،
غیثالنفع فی القراءات السبع ویلیه مختصر بلوغ الامنیة، چاپ محمد عبدالقادر شاهین، بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
•
محمد صباغ،
الحدیث النبوی: مصطلحه، بلاغته، کتبه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
•
محمود طحان،
اصول التخریج و دراسة الاسانید،
ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
•
نورالدین عتر،
منهج النقد فی علوم الحدیث،
دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
•
محییالدین عطیه،
صلاحالدین حفنی، و
محمدخیر رمضان یوسف،
دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
•
محمد بن جعفر کتانی،
الرسالة المستطرفة لبیان مشهور
کتب السنة المشرفه،
کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
•
محمدرضا مامقانی،
مستدرکات مقباس الهدایة فی علم الدرایة، در عبداللّه مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، ج ۵ ۶، قم ۱۴۱۳.
• کاظم مدیرشانهچی،
علمالحدیث،
قم ۱۳۶۲ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، مقاله جزء، شماره۴۶۳۷.