جرول بن اوس حطیئه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابومُلَیکه جَرْوَل بن اَوْس بن مالک، از بنی قُطیعه بن عَبْس، از شاعران برجسته مُخَضْرَمِ
عرب است.
مادرش، ضَرّاء،
کنیز اَوس بن مالک بود. ضرّاء ابتدا کودکش را
فرزند افقم بن ریاح (
برادر هَمسر اَوس
دختر ریاح بن عمرو) خواند، اما پس از آنکه دختر ریاح او و جرول را
آزاد کرد،
اعتراف کرد که جرول فرزند اوس بن مالک است.
درباره وجه تسمیه حطیئه علل متعددی
روایت شده است که هرکدام به گونهای از ظاهر یا شخصیت او
انتقاد میکند. مثلا معروف است که به سبب کوتهقامتی
لقب حطیئه به او داده شده است.
تاریخ تولد حطیئه مشخص نیست، اما از روایات چنین برمیآید که در زمان نعمان بن منذر (پادشاه حیره) و
بِشربن ابیخازم (
شاعر عصر جاهلی)، و
حاتِم طائی، شاعری شناخته بوده است.
با استناد به این روایات، نظر برخی محققان مبنی بر تولد وی در ربع آخر
قرن ششم
میلادی صحیح است.
حطیئه در زمان
حیات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
اسلام گروید، ولی پس از درگذشت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
مرتد شد. سپس با پیروزی
ابوبکر در
جنگ با مرتدین در سال ۱۱،
اسیر شد و بار دیگر اسلام آورد.
از حطیئه بیتی نقل شده است که بر اسلام آوردن وی در زمان پیامبر دلالت میکند. به نقلی دیگر حطیئه پس از درگذشت پیامبر، اسلام آورد، زیرا در میان گروههایی که نزد پیامبر آمدند و به اسلام گرویدند، نامی از وی نرفته است. رفتارهای ناپسند حطیئه نشانه عدم
ایمان قلبی وی پس از گرویدن به اسلام است.
وصیت حطیئه نیز از نمونهای آن است.
نسب ناشناخته حطیئه، او را در زندگی سرگردان نمود. گاه در کنار قبیلهای به آرامی زندگی میکرد و گاه به طلب
ارث پدری، آنان را
هجو مینمود.
او حتی
مادر و
پدر و خودش را نیز هجو کرده است.
عمر،
خلیفه دوم، او را به سبب هجویاتش زندانی کرد، سپس در مقابل سه هزار
درهم آبروی
مسلمانان را از وی
خرید و از او خواست که مسلمانان را هجو نکند. او نیز تا زمانی که عمر زنده بود چنین کرد.
حکایت این امر را ابن قتیبه در شعراء آورده: مردی به نام حطیئه در میان
طائفه زبرقان بن بدر، سکونت گزیده، آنان نسبت به وی بیحرمتی کردند. حطیئه از نزد آنان کوچ نموده در میان
طائفه بغیض اقامت گزید و مورد
اکرام و
احترام آنان قرار گرفت و سپس قصیدهای در ذم زبرقان و
مدح بغیض سرود که در شعر آخرش آمده:
دع المکارم لا تنهض لبغیتها واقعد فانک انت الطاعم الکاسی
واقعد فانک انت الطاعم الکاسی واقعد فانک انت الطاعم الکاسی
«واگذار! مکرمتها را و برای طلب آنها بار
سفر مبند و بر جای بنشین که هم میخوری و هم میپوشی.»
زبرقان از شنیدن اشعار او بسیار ناراحت شده از او به نزد عمر
شکایت برد و شعر آخر حطیئه را برای عمر خواند. عمر به او گفت: حطیئه در این شعرش نسبت به تو هیچ گونه
توهین و هتکی ننموده است، مگر دوست نداری این که، هم بخوری و هم بپوشی؟
زبرقان گفت: ولی هیچ مذمت و هجوی از این بدتر تصور نمیشود، عمر در این باره از
حسان بن ثابت داوری خواست، حسان به عمر گفت: حطیئه با این شعرش زبرقان را هجو ننموده، بلکه بر او نجاست کرده است.
ابن ابی الحدید نیز در شرح
خطبه شقشقیه، بر آن است که این شعر حطیئه از هجو آمیزترین اشعار
عرب است.
عبدالله ابن عمر گوید: روزی پیش پدرم بودم و به من دستور داده بود هیچ کس را پیش او راه ندهم، در این هنگام عبدالرحمان
پسر ابوبکر
اجازه خواست که پیش او آید. عمر گفت: اجازه بده عبدالرحمان بیاید. او آمد و درباره حطیئه
شاعر با عمر سخن گفت که از او خشنود شود عمر او را به سبب شعری که سروده بود زندانی کرده بود عمر گفت: در حطیئه کژی و بد زبانی است، مرا آزاد بگذار تا او را با طول مدت زندان راست و درست گردانم، عبدالرحمان
اصرار کرد و عمر نپذیرفت و عبدالرحمان رفت.
هنگامی که عمر بن خطاب دستور داد حطیئه را، به علّت آن که زبرقان را هجو کرده بود، در چاه اندازند، وی برای جلب ترحّم عمر ابیاتی سرود.
او با بزرگان رفت و آمد میکرد و گاه از راه
مدح و گاه برای دفع شرِّ هجای گزندهاش،
صله میگرفت و از این راه، روزگار میگذراند.
او در مدح چنان توانا بود که لقب مورد دشنام را به لقبی مایه
مباهات بدل میکرد.
و سرودن شعر هم در مورد خاندانها گاه سبب رفعت منزلت و گاه مایه نکوهش آنها بوده است. آن چنان که شعر حطیئة موجب رفعت منزلت خاندان انف الناقه «بینی ناقه» که از این لقب خشمگین بودند شده است تا آن گاه که حطیئه در مدحشان گفت:
قوم هم الانف و الاذناب غیرهم و من یسوی بانف الناقة الذنبا
«گروهی که ایشان بینی هستند و دیگران دُم و چه کسی دُم را با
بینی ناقه برابر میداند».
مدح و هجا مهمترین مضامین شعری حطیئه بود. او در دیگر مضامین شعری نیز از قبیل
فخر و نسیب (غزل در مقدمه قصاید) توانا بود.
وی در وصف
مَرکب و
ناقه نیز اشعاری سروده است.
حطیئه
بخیل و
آزمند بود و برای به دست آوردن
مال تا مرز
ذلت و
خواری اصرار میورزید. اما
ابن رشیق (متوفی ۴۵۶)؛
بر هر دو بُعد نظر داشته و به ذکر محاسن شعر حطیئه در این سبک پرداخته است.
لذا او یکی از چهار
بخیل عرب نامیده شده است.
حطیئه خود در تأیید این سخن میگوید که اگر طبع نکوهیده
حرص و
طمع در وی نبود، برترین شعرای پیشین عرب بود و خود را سرآمد اقران میخواند.
هر چند، گاه همین طمع را عامل برتری خود در
شعر میدانست.
گرچه گاه در مدحیاتش روحیه حقشناسی نیز دیده میشود.
طه حسین، در تحلیل مفصّلی از شخصیت وی، بر آن است که آنچه موجب شد حطیئه چنین بر زندگی
خشم بگیرد، نه عامل اقتصادی بلکه انقطاع وی از پیوندهای عصر جاهلی بود که ریشههای عمیقی در
روح و تفکرات وی داشت، و گرویدن به
دین اسلام پوستهای بیش نبود و تنها منجر به احساس سرگشتگی وی شد.
گرچه او به آزمندی مشهور است، در مدحیاتش روحیه حقشناسی نیز دیده میشود.
فرزدق نیز در بیتی نام حطیئه را در کنار نام
اِمرَؤُالقیس،
نابغه ذُبیانی و
نابغه جَعدی و جزو بزرگان شعر عرب ذکر کرده است.
مبرّد برای بیان شیوایی و استواری الفاظ و تسلسل ساختار و هماهنگی معانی ابیات، از شعر حطیئه شاهد میآورد. او همچنین
ایجاز مفید معنا در مدح را از جنبههای ستودنی
شعر حطیئه میدانست.
حطیئه راوی شعر زهیر و آلزهیر بود. چون راویان شعر آنان بسیار بودند، حطیئه از
کعب بن زهیر خواست تا برای ثبت شدن نام وی در کنار نام این خاندان بزرگ، شعری بسراید که در آن ابتدا نام خود و سپس نام حطیئه را ببرد، کعب نیز چنین کرد.
ابوزید قرشی (متوفی ح۱۷۰)؛
او را در طبقه ششم در کنار
کعب بن زهیر و
نابغه جعدی قرار داده و آنان را اصحاب مَشوبات (شاعران مخضرم) نامیده است.
ابنسلام جُمَحی (متوفی ۲۳۲)
باتفاوتی در ذکر طبقات، او و کعب بن زهیر را در طبقه دوم و از بزرگان شاعران جاهلی ذکر کرده و شعر حطیئه را متین و استوار اما قافیههایش را ناهنجار دانسته است.
ابوعبیده معتقد بود که حطیئه شاعری توانمند و قوی است و کمتر در اشعار او کاستی دیده میشود.
حطیئه مانند
زهیربن ابیسُلمی (متوفی ۶۱۰ میلادی) برترین شعر را حولیات (شعری که پس از سروده شدن، یک سال تنقیح و
تهذیب شود) میدانست و بر آن بود که شاعر باید بارها در شعر خود بنگرد و آن را بپیراید.
اصمعی برآن بود که حطیئه شعر نیکوی خود را با
طمع و هجو مردمان تباه کرد.
شعر حطیئه آیینه شخصیت آسیبدیده او از بیاعتباری اجتماعی و اوضاع نابسامان اقتصادی است.
اصمعی شعر حطیئه را سراسر نیکو و گلچین شده میدانست، اما بر آن بود که شعر باید برخاسته از طبع شاعر باشد نه ساخته قلم صنعتگر وی، از همینرو امثال او را برده شعر میخواند و این تصنع را زیبنده شاعر صاحب طبع نمیدانست.
حطیئه خود چنین میگفت: نیکوترین شعر، حولی منقح است. یعنی که سالی بر آن رفته باشد و در همه سال پیوسته پیراسته شده باشد.
دیوان حطیئه به کوشش نعمان امین طه در ۱۳۷۸ق./ ۱۹۵۸م. در قاهره به چاپ رسید. وی علاوه بر نسخههای سکّری و سجستانی و
مختارات ابنشجری، از نسخه خطی کتابخانه عاطف افندی با شرح ابنسکّیت (متوفی ۲۴۴)، که گولدتسیهر و دیگر محققان بدان دست نیافته بودند، بهره برد و چون صحیحترین روایتها را در آن یافت، آن را مبنای کار خود قرار داد.
از حطیئه شواهد بسیاری در معرفی شاعرترین عرب روایت شده
و اشعار شاعرانی چون
حسّانبن ثابت و
قیسبن عمرو نجاشی مورد
نقد و بررسی وی قرار گرفته است.
بیگمان اینگونه اخبار، نخستین دستمایههای
نقد در شعر عرب است.
از جمله کارگزاران عثمان، ولید بن عقبة بن ابی معیط عامل
کوفه بود که
پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خبر داده بود که اهل جهنم است.
عبدالله بن ابی سرح حاکم مصر و
معاویة بن ابیسفیان حاکم
شام و
عبدالله بن عامر حاکم
بصره بودند ولی
ولیدبن عقبه را از کوفه برداشت و
سعید بن عاص را حاکم کوفه کرد.
علت
عزل ولید این بود که وی با ندیمان و نغمهگران خود از اول شب تا به صبح
شراب نوشیده بود و چون مؤذنان بانگ
نماز برداشتند با لباس منزل بیرون آمد و برای
نماز صبح به محراب ایستاد و چهار
رکعت نماز خواند و گفت: میخواهید بیشتر بخوانم؟
گویند وی ضمن
سجده که بسیار طول داده بود گفت: بنوش و بمن بنوشان و یکی از کسانی که در صف اول پشت سر او بود گفت "چه چیز را بیفزایی
خدا خیرت ندهد به خدا فقط از آن کسی که ترا حاکم و امیر ما کرده است
تعجب میکنم" این شخص عتاب بن غیلان ثقفی بود و چون ولید برای مردم
خطبه خواند از ریگهای
مسجد به طرف او پرتاب کردند و او تلوتلوخوران به قصر خود بازگشت و این اشعار را که "تابط شرا" گفته است به
تمثیل میخواند "من از باده و یار بر کنار نیستم و سنگ سخت نیستم که از
خیر بدور باشم جان خود را از شراب سیراب میکنم و بر کسان دامن کشان میگذرم"
حطیئه در این باب گوید:
«حطیئه روزی که به پیشگاه خدای خود رود
شهادت میدهد که ولید در خور مکر است وقتی نماز تمام شده بود بانگ زد میخواهید بیشتر بخوانم،
مست بود و نمیفهمید، میخواست رکعت دیگری بیفزاید و اگر پذیرفته بودند نماز جفت را با طاق قرین میکرد جلوت را در نماز گرفتند و اگر عنانت را رها کرده بودند هم چنان پیش میرفتی»
یک بار خلیفه دوم به این خاطر که
ابوموسی اشعری (حاکم بصره) حطیئه شاعر را به سبب مدح خویش هزار درهم
جایزه داده بود
بازخواست نمود و
زیاد بن ابی سفیان را به بصره فرستاد، ولی ابو موسی پوزش خواست و چنین گفت: «
دهان او را به مالم بستم که ناسزا نگوید»
و عمر پوزش او را بپذیرفت.
حطیئه به همراه چند تن دیگر از شاعران بنام
عرب در جریان
جنگ با سپاه
ایران از
سعد ابن ابی وقاص ماموریت تحریک و تشویق مردم به نبرد را یافتند. سعد به اینان چنین گفت: «بروید و با مردم در باره آنچه به هنگام پیکار شایسته شما و سزاوار آنهاست سخن کنید که شما در میان عربان مقامی دارید و شاعران و سخنوران و صاحبان رای و
شجاعت و سران قومید، میان مردم روید و تذکارشان دهید و به جنگ ترغیب کنید»
عمر بن خطاب، علقمة بن علاثة بن عوف بن احوص بن جعفر بن کلاب را بر حوران ولایت داد، و ولایت او را تابع
معاویه قرار داد. علقمه در همان مقام بمرد و در آن احوال حطیئه عبسی به عزم دیدن وی رهسپار شده بود. علقمه که مرگش پیش از رسیدن او بود، چون خبر یافت که حطیئه در راه است و سوی وی میآید،
وصیت کرد که سهمی مساوی با سهم پسرانش به او دهند. حطیئه این شعر بگفت:
«بین من تا بینیازی گر سلامت مر تو را مییافتم، جز شبانی چند ره افزون نبود».
زمانی عمر و
کعب الاحبار ایستاده بودند، حطیئه شعری خواند به این مضمون که: کسی که کار خیری انجام دهد
پاداش او از بین نخواهد رفت چرا که معروف بین خدا و
خلق او پایدار است. کعب گفت: به خدا سوگند که در
تورات چنین آمده است.
تاریخ درگذشت حطیئه نیز به درستی معلوم نیست. گولدتسیهر
و بروکلمان
تاریخ
وفات او را حدود سال ۳۰ دانستهاند اما منابع متقدم
از حضور او در مجلس
سعیدبن عاص (متوفی ۵۹)، والی
مدینه در زمان خلافت معاویه (۴۱ـ۶۰) مطالبی نقل کردهاند و
ابنحجر عسقلانی به حیات وی تا پس از
معاویه اشاره کرده است. نعمان امین طه پس از بررسی روایات در منابع کهن،
سال ۵۹ را تاریخ درگذشت وی دانسته است.
نعمان امین طه پس از بررسی روایات در منابع کهن، سال ۵۹ را تاریخ درگذشت وی دانسته است.
وی در دقایق پایانی عمر خود در وصیتی خواست که او را بر پشت الاغی نهند تا چون فرومایگان جان سپارد، شاید که
نجات یابد و سوار بر
الاغ، در بیان پستی خود، شعری سرود و در همان حال درگذشت.
دیوان حطیئه نخستینبار در ۱۳۰۸/ ۱۸۹۰ در
قسطنطنیه در دو جزء، به چاپ رسید.
گولدتسیهر، براساس روایت سکّری و با استفاده از نسخ خطی در دسترس، در سالهای ۱۸۹۲ـ۱۸۹۳ اقدام به چاپ این دیوان نمود.
دیوان حطیئه به کوشش نعمان امین طه در ۱۳۷۸/ ۱۹۵۸ در قاهره به چاپ رسید. وی علاوه بر نسخههای سکّری و
سجستانی و
مختارات ابنشجری، از نسخه خطی کتابخانه عاطف افندی با شرح
ابنسکّیت (متوفی ۲۴۴)، که گولدتسیهر و دیگر محققان بدان دست نیافته بودند، بهره برد و چون صحیحترین روایتها را در آن یافت، آن را مبنای کار خود قرار داد.
(۱) عسقلانی، ابنحجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۲) قیروانی، حسن بن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۳) جُمَحی، محمد بن سلام، طبقات الشعراء، چاپ یوزف هِل، لیدن ۱۹۱۶.
(۴) ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم، الشعر و الشعراء، بیروت ۱۹۶۴.
(۵) اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی.
(۶) کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج ۱، نقله الی العربیة عبدالحلیم نجار، قاهره ۱۹۷۴.
(۷) ثعالبی، عبدالملکبن محمد، ثمار القلوب فیالمضاف و المنسوب، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (۱۹۸۵).
(۸) جاحظ، عمروبن بحر، البیان و التبیین، بیروت ۱۹۶۸.
(۹) جَروَلبن اَوس حُطَیئه، دیوان، بشرح ابنسکیت و سکری و سجستانی، چاپ نعمان امین طه، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
(۱۰) طه حسین، المجموعة الکاملة لمؤلفات الدکتور طه حسین، ج ۲، بیروت ۱۹۸۰.
(۱۱) فرزدق، همامبن غالب، دیوان، قدمله و شرحه مجید طراد، بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
(۱۲) قرشی، محمدبن ابیالخطاب، جمهرة اشعار العرب فی الجاهلیة و الاسلام، چاپ علیمحمد بجاوی، قاهره (۱۹۸۱).
(۱۳) گولدتسیهر، ایگناتس، «مقدمة لدیوان جرولبن أوس، الحطیئة»، در دراسات المستشرقینحول صحةالشعر الجاهلی، ترجمها عن الالمانیة والانکلیزیة و الفرنسیة عبدالرحمان بدوی، بیروت: دارالعلم للملایین، ۱۹۷۹.
(۱۴) مبرّد، محمدبن یزید، الکامل، چاپ ابراهیم دلجمونی ازهری، قاهره ۱۳۳۹.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حطیئه» ۹۵/۰۵/۰۴. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حطیئه»، شماره ۶۳۰۸.