بشر بن ابی خازم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بِشْرِ بْنِ اَبی خازِم، فرزند عمرو بن عوف، از
بنی اسد،
شاعر اواخر عصر جاهلی بود.
نام پدرش به نقل
ابن شجری «عَمرو» است. از اوایل زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست.
بشر هم در
شعر اعتبار داشت و هم جنگجویی دلاور بود؛ با اینهمه، کسی شرح جامعی از زندگی و شعر او به دست نداده است و منابع هریک تنها گوشهای از حوادث زندگی او و یا قطعاتی از آثارش را نقل کردهاند: در اواخر
سده ۴ق، ضبی ۴
قصیده از او نقل کرده است، به همین سبب، بعدها، در شروح مفضلیات او به بسیاری از حوادث مربوط به او اشاره کردهاند. در آغاز سده ۳ق، ابن سلام نامش را در طبقه دوم شاعران بزرگ جاهلی نهاده، سپس
ابن حبیب در
اسماء المغتالین یکی از حوادث زندگی او را آورده است. جاحظ علاوه بر چندین استشهاد در الحیوان، به جعلی بودن بسیاری از اشعار منسوب به او تصریح میکند.
ابن قتیبه از معارضه او با
اوس و وجود «اقواء» در شعرش سخن میگوید. مبرد نیز در الکامل به کشاکش میان او و اوس اشاره میکند. ابوزید قرشی، یکی از قصاید او را در شمار «مُجمهرات» خود مینهد. در سده ۴ق
ابوالفرج اصفهانی، داستان رابطه او را با
حاتم طائی - که گویا سراسر ساختگی است - بر روایات پیشین میافزاید و مرزبانی موضوع «اِقواء» در شعر او را تکرار میکند. در سده ۶ق روایت مبرد عیناً در
ثمار القلوب ثعالبی بازگو میشود. در سده ۵ق ابن شجری قطعاتی از او را در برگزیدههای خود نقل میکند. سرانجام در سده ۱۱ق،
خزانة الادب عبدالقادر بغدادی یکی از منابع مهم میگردد، زیرا بغدادی بیش از همه به شرح احوال او پرداخته است و افزون بر این، ادعا میکند که مجموعهای از اشعار او را که ابوعبیده در سده ۳ق گردآوری کرده بود، در اختیار داشته است.
در منابع از همراهی او با
عُبیدبن اَبرَص (مقتول در ۶۰۶ میلادی) و نابغه ذُبیانی، شاعر بزرگ
عرب (متوفی ۱۸ پیش از هجرت) و دیدارشان با
حاتم طایی و مدیحه سرایی هر کدام از ایشان درباره بخشندگی حاتم، و سفرشان به
حیره و ملاقاتشان با
نُعمان بن منذر ماءالسَّماء، پادشاه لَخْمی، سخن گفته شده است
در برخی از منابع
نیز ابیاتی از بشر در بحر رجز، همراه با گفتاری کوتاه از وی در ستایش حاتم، وجود دارد که آنها را در دیوانش نمییابیم.
از آنجا كه زندگى بشر، با حوادث دو
جنگ نسبتاً مهم عصر جاهلى درآميخته است، ناگزير روايات مربوط به ايامالعرب نيز به او پرداختهاند شرح مفضليات،
ابن عبدربه،
ابن اثیر، و اخيراً جادالمولى و ديگران. از ميان معاصران، هارتيگان نخستين كسى است كه به زندگى او پرداخته است. آنگاه در ۱۹۹۱م، عادلفريجات، كتاب بشر بن ابى خازمالاسدي، حياته و شعره را نگاشت؛ اما او چيز تازهاي بر آنچه عزت حسن در مقدمه ديوان نگاشته، نيفزوده است. با اينهمه، جزئياتى كه درباره تكتك قصايد و انتساب اشعار به شاعران گوناگون آورده، گاه سودمند است
در شرح احوال بشر، دو حادثه مذکور است که تا حدودی اعتبار تاریخی دارند: یکی یوم
جنگ نِسار است و دیگری
یوم جِفار. جنگ نخست میان بنی اسد و همپیمانان ایشان، ضبه،
طی و
غطفان در برابر
بنی عامر و همپیمان اصلیشان بنی سعد تیره تمیم رخ داد و در آن بنی اسد پیروز شدند و بسیاری از مردان دشمن را کشتند.
انگیزه جنگ جفار آن بود که بنیتمیم در پی گرفتن انتقام برآمدند؛ اما بنی اسد بار دیگر بر آنان پیروز شدند. بشر در این جنگ حضور فعال داشت و در هجای
بنی تمیم چندان اصرار ورزید که از سوی دیگران سرزنش شد.
اشارات بشر به این جنگها و به ویژه یادآوری نام سران جنگجو قابل عنایت است.
زمان این دو نبرد، مانند همه ایامالعرب روشن نیست. در
النقائض ابوعبیده،
تاریخ ۲۷
سال پیش از
مبعث، یعنی حدود سال ۵۸۳م آمده است، اما گروهی از مستشرقان حدود ۱۰ سال پیش از آن را ترجیح دادهاند.
تعیین تاریخ این حوادث، از آن جهت اهمیت دارد که میتواند ما را به تعیین محدوده زمانی زندگی بشر راهنمایی کند و سرانجام به آنجا برساند که بگوییم بشر «اندکی پیش از
اسلام» میزیسته است. در روایت دیگری که جاحظ آورده،
آمده است که در نبردی معروف به فِجار، هم
حضرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شرکت داشته است، هم بشر.
مهمترین حوادثی که اساس زندگینامه بشر، و نیز دستمایه بخش اعظم دیوان را تشکیل میدهد، داستان کشاکش او با
اوس بن حارثه مهتر قبیلهای از
قوم طیء است که البته بنا به روال همیشگی اینگونه اخبار از رگههای افسانهآمیز آکنده است:
نعمان بن منذر (حک ۵۸۰ - ۶۰۲م) بزرگان عرب را به حیره خوانده بود تا در مراسمی، بر تن شریفترین آنان خلعتی گرانبها بپوشاند. این جامه افتخار، سرانجام به اوس بن حارثه رسید. سران دیگر قبایل به خصوص
بنی عدی بن اخزم به
خشم آمدند و از حطیئه خواستند که اوس را هجو کند و در برابر، ۳۰۰ ناقه بستاند هم زمانی بشر با حطیئه که گویا تا زمان
معاویه زنده بود، قابل توجه است. حطیئه سرباز زد، اما بشر کار را بر عهده گرفت و اوس را آماج هجاهای گزنده خویش قرار داد (۶قصیده در دیوان). به آسانی میتوان
حدس زد که جایزه قبایل، تنها انگیزه او در این اقدام پر مخاطره نبوده است و شاید بتوان رقابتهای کهن نژادی - قبیلهای را علت اصلی آن دانست.
این هجاهای گزنده، اوس را سخت خشمناک کرد، چندان که
سوگند خورد که بشر را در
آتش بسوزاند؛ اما بشر به هجاگویی ادامه داد.
سرانجام، اوس به او حمله آورد و شتران را بازستاند. بشر در درون
قبیله خود پناه گرفت و باز هجا گفت و به
قدرت قبیله خویش بالید.
اوس به یاری عشیره جدیله از طیء بر
بنی اسد تاخت. از آن پس، دیگر هیچ قبیلهای جرات آن را نیافت که بشر گریزان را پناه دهد.
این نبرد اخیر همان است که «
یوم ظهر الدهناء» نیز خوانده شده است.
ماجرای اسیر شدن او به دست اوس نیز مانند دیگر روایات، چند گونه است: در روایت اولِ ابوعبیده،
وی به عشیره نَبهان از طیء حمله کرد، اما زخم برداشت و
اسیر شد. اوس در برابر ۲۰۰ شتر، او را از بنی نبهان گرفت. در روایت دوم،
بشر اسیر تیرهای شد که با اوس خویشاوندی داشتند، و ایشان او را به اوس تحویل دادند. در روایتسوم،
بشر در جست و جوی پناه، نزد جندب از
بنی کلاب رفت و او برخلاف آیین مهمانداری، او را به اوس سپرد.
آزادی بشر که گویند به میانجیگری مادر اوس رخ داد، در
شاعر اثری ژرف نهاد، چندان که سوگند خورد دیگر کسی جز اوس را
مدح نگوید. منابع کهن اشاره میکنند که او در برابر ۵قصیده هجا، ۵قصیده در مدح اوس سرود.
اما عزت حسن
تصریح میکند که در دیوان، در مدح و هجای اوس، ۶قصیده یافته است.
روایت
مرگ بشر نیز از سخنان افسانهآمیز تهی نیست: در اثنای نبرد با بنی صَعصَعه، خواست جوانی را به اسارت گیرد، جوان تیری به
قلب او زد، با اینهمه، شاعر جنگآور او را دربند کشید، اما چون شب هنگام مرگ خود را نزدیک دید، جوانمردانه آزادش کرد؛ سپس افراد بنی اسد گرد او جمع شدند و خواستند که
وصیت کند. وی قصیدهای خطاب به دخترش عمیره سرود و در آن ماجرای مرگ خود را شرح داد.
این داستان و قصیده رثا در بسیاری از منابع آمده است
و به رغم اعتباری که برای این قصیده قائل شدهاند، نمیتوان با جاحظ
که آن را جعلی میداند، هم داستان نشد.
خبر دیگری را نیز
ابن قتیبه و ابوالفرج اصفهانی
و بغدادی
و دیگران آوردهاند که با وجود اصرار بعضی بر صحت آن،
از هر جهت ساختگی مینماید، و آن ماجرای رفتن بشر به همراهی
عبید بن ابرص و نابغه ذبیانی، به سوی نعمان بن منذر و ملاقات با حاتم طائی در نیمه راه
سفر است.
دیوان بشر شامل ۴۶ قطعه و
قصیده (۷۹۷ بیت) و شماری بیت پراکنده (که افزون بر اینها ۱۰ قطعه نیز با عنوان زیادات به دیوان ملحق شده است) رنگ و بوی جاهلی دارد. بسیاری از قطعات فخر و مدح و
رثا و
وصف و مقدمههای تغزلی در آغاز قصاید، در واژگان و تعابیر، اصیل به نظر میآید. قطعاتی که در آنها سگان شکاری و گاوان وحشی گریزنده وصف شدهاند، بیش از همه چشمگیر است، به خصوص که گاه در قطعات گوناگون، چارچوب تقریباً یگانهای - که گمان تقلید و تکرار در خیال بر نمیانگیزد - به کار رفته است.
بدیهی است که در نظر جاحظ دایر بر جعلیبودن انبوهی
شعر منسوب به او هیچ تردید نباید کرد.
دانشمندان کهن به شعر بشر عنایت بسیار داشتهاند. هم دیوانش را چندبار جمع آوردهاند و هم به ابیات او استشهاد کردهاند؛ اما یک نکته از آغاز نظر همه را جلب کرده است و آن وجود «اقواء» اختلاف حرکت
قافیه در ابیات در شعر اوست. این پدیده که در شعر کهن عرب فراوان است، احتمالاً زاییده شیوه ادای شعر و وقف در پایان ابیات بوده، نه خطای شاعر.
شعرشناسان عرب از سده۳ق به جمعآوری دیوان بشر همت گماشتند.
اصمعی و
ابن سکیت هریک دیوانی گرد آورده بودهاند.
دیوان شعر بنی اسد هم که سُکّری تدارک دیده بود،
بیگمان آثار بشر را در برداشته است. روایت و شرح ابوعبیده تا سده ۱۱ق باقی بود و عبدالقادر بغدادی نسخهای به خط کوفی از آن در دست داشته،
و هنوز نسخهای که عزت حسن چاپ کرده است، نمیدانیم گردآورده کیست. در این میان، سخن فرزدق
که گفته است: «کتاب مجملی» از اشعار بشر را در اختیار داشته، غریب مینماید.
در زمان حاضر، نخست اروپاییان بودند که به شعر بشر عنایت ورزیدند. حتی گرونباوم به جمعآوری اشعار او، از کتابهای ادب همت گماشت. این مجموعه را (شامل ۲۱۵بیت) که از نظر بلاشر و عزت حسن پنهان مانده،
نقد کرده، و به خصوص به موارد خلط میان ابن ابی خازم و ابن حازم اشاره نموده است.
سرانجام در ۱۹۶۱م، عزتحسن، بر اساس دو نسخهای که در ترکیه یافته بود، به چاپ دیوان اقدام کرد. بعدها نسخه دیگری در
بصره یافت شد و حسن، در چاپ ۱۹۷۲م، اضافات آن را نیز در پایان دیوان افزود (۱۵۵بیت در ۱۰قصیده).
چاپ اول دیوان را بلاشر، معرفی کرد. چاپ دوم، به رغم اضافات، مورد
نقد شدید فریجات قرار گرفته است. وی ۳۶ بیت دیگر در منابع یافته که در دیوان نیامده است.
راوی موثق مکتب
کوفه،
مُفضَّل ضَبّی (متوفی ۱۶۸ یا۱۷۸ ق)، نیز شعر بشر را نقل کرده است.
ابوعُبَیده مَعمَربن مُثنّی (۱۱۰ـ۲۰۹)،
ادیب و
نحوی و لغوی عرب، بر دیوان بشر شرحی نوشته بوده که بغدادی (متوفی ۱۰۹۳) نسخه آن را در اختیار داشته است.
در منابع دیگر نیز از این شرح نقل شده که پیداست، مؤلفان آن را در اختیار داشتهاند.
همچنین
اصمعی (متوفی ۲۱۶) بر دیوان بشر، شرحی نوشته است که
ابن ندیم از آن نام برده است.
در سده سوم هجری هم دو تن از ادیبان بزرگ اسلامی، ابن السِکیّت (متوفی ۲۴۳یا۲۴۶) و ابوسعید سُکّری (متوفی ۲۷۵)، شعرهای بشر را نقل یا شرح کردهاند.
عباراتی دالّ بر این موضوع در ابتدای برخی از قطعهها و قصیدههای دیوان بشر دیده میشود.
شعر بشر به دلیل اهمیتی که داشته، در مکتب
کوفه و
بصره راویان و شارحان ویژه یافته، و به همت
ابو علی قالی (متوفی ۳۵۶)، به اندلس (اسپانیای اسلامی) نیز رفته است و حتی سه
بیت از شعر او، که اکنون در دیوانش نیست، در آثار بزرگان ادب اندلس دیده میشود.
در ۱۳۴۰ ش /۱۹۶۱ دکتر عزّة حسن دیوان بشر را در
دمشق از سوی وزارة الثقافه چاپ، و سپس در ۱۳۵۲ ش /۱۹۷۳ با افزودههایی تجدید چاپ کرده است.
نسخهای خطی نیز از دیوان بشر را حمد الجاسر شناسایی کرده که در چاپهای نامبرده، از آن استفاده نشده است.
در
دیوان او چند کلمه فارسی آمده است که باید همه از معربات کهن باشند، نه واژههای فارسی نو رسیده مانند آنچه در دیوان اعشی ملاحظه میشود: جُناح = گناه، واژه قرآنی؛
جُؤذر = گوذر؛
دهقان = دیهگان؛
این کلمه به رغم اهمیت فراوان، تنها یکبار در
شعر اعشی دیده شده است؛ صَرِد = سرد؛
کافور پهلوی، kafur؛
لجام = لگام،
نیز ملجم؛ مسک = مشک.
(۱) آذرنوش، آذرتاش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، تهران، ۳۷۴ش.
(۲) ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ.
(۳) ابن حبیب، محمد، «اسماءالمغتالین»، نوادر المخطوطات، به کوشش عبدالسلام محمدهارون، قاهره، ۳۷۴ق/۹۵۴م.
(۴) ابن شجری، هبةالله، مختارات شعراءالعرب، بیروت، ۴۱۲ق/۹۹۲م.
(۵) ابن عبدربه، احمد، العقدالفرید، به کوشش عبدالمجید ترحینی، بیروت، ۴۰۴ق/۹۸۳م.
(۶) ابن قتیبه، عبیدالله، الشعر و الشعراء، به کوشش دخویه، لیدن، ۹۰۲م.
(۷) ابن ندیم، الفهرست.
(۸) ابوعبیده، معمر، النقائض نقائض جریر و فرزدق، بیروت، دارالکتاب العربی.
(۹) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۹۷۰م.
(۱۰) ابن ابی خازم، بشر، دیوان، به کوشش عزت حسن، دمشق، ۳۹۲ق/۹۷۲م.
(۱۱) بغدادی، عبدالقادر، خزانةالادب، به کوشش عبدالسلام محمدهارون، قاهره، ۴۰۲ق/۹۸۱م.
(۱۲) ثعالبی، عبدالملک، ثمارالقلوب، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۸۴ق/۹۶۵م.
(۱۳) جاحظ، عمرو، الحیوان، بهکوشش عبدالسلام محمدهارون، بیروت، ۳۸۸ق/۹۶۹م.
(۱۴) حسن، عزت، مقدمه بر دیوان بشربن ابی خازم هم.
(۱۵) فریجات، عادل، بشربن ابی خازم الاسدی، بیروت، ۴۱۱ق/۹۹۱م.
(۱۶) گودفروادومونبین، موریس، مقدمة الشعر و الشعرا یابن قتیبه، ترجمة آ آذرنوش، تهران، ۳۶۳ش.
(۱۷) مبرد، محمد، الکامل، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و شحاته، قاهره، مکتبة نهضة مصر.
(۱۸) مرزبانی، محمد، معجمالشعراء، به کوشش ف کرنکو، قاهره، ۳۵۴ق.
(۱۹) فرزدق، دیوان، به کوشش علی فاعور، بیروت، ۴۰۷ق/۹۸۷م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بشر بن ابی خازم»، شماره۴۸۹۶. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بشر بن ابی خازم»، شماره۱۳۸۱.