جاودانگی خدا (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جاودانگی از اسما و صفات الهی است بلکه
ابدیت خداوند نیز
قائم به خودش است.
خداوند، موجودی جاودانه و همیشگی می باشد.
الله لا الـه الا هو الحی القیوم..(خداست كه معبودى جز او نيست
زنده و برپادارنده است...)
الله لا الـه الا هو الحی القیوم (خداست كه هيچ معبود (بحقى) جز او نيست و زنده (پاينده) است.)
«کلمه ((قیوم )) بطورى که علماى صرف گفته اند، بر وزن ((فیعول )) است، همچنانکه کلمه ((قیام )) بر وزن فیعال از ماده
قیام است، صفتى است که بر
مبالغه دلالت دارد، و قیام بر هر چیز به معناى درست کردن و حفظ و تدبیر و
تربیت و مراقبت و
قدرت بر آن است، همه این معانى از قیام استفاده مى شود، چون قیام به معناى ایستادن است، و عادتا بین ایستادن و مسلط شدن بر کار
ملازمه هست، از این رو از کلمه قیوم همه آن معانى استفاده مى شود...
و سخن کوتاه اینکه: خداى تعالى از آنجا که مبداء هستى است، و وجود هر چیز و اوصاف و آثارش از ناحیه او آغاز مى شود، و هیچ مبدئى براى هیچ موجودى نیست مگر آنکه آن مبداء هم به خدا منتهى مى شود، پس او قائم بر هر چیز و از هر جهت است، و در
حقیقت معناى کلمه قائم است.»
.. والله خیر وابقی ( ...و خدا بهتر و پايدارتر است.)
«خداوند انواع مواهب و نعمتها را به تو بخشيده است:
ایمان و
اسلام، قرآن،
آیات الهی، روزىهاى
حلال و پاكيزه و سرانجام نعمتهاى جاودان
آخرت اين روزىها پايدارند و جاودانى.»
وعنت الوجوه للحی القیوم..(و چهره ها براى آن (خداى) زنده پاينده
خضوع مىكنند...)
«کلمه ((عنت))
فعل ماضی مونث از ماده ((
عنوه)) است و ((
عنوه)) به معناى
ذلت در قبال قهر قاهر است، و حالتى است که در
قیامت هر موجودى در برابر خداى سبحان، و در قبال ظهور سلطنت الهى او به خود مى گیرد، همچنانکه فرمود: ((لمن الملک الیوم ؟ لله الواحد القهار)) و به حکم این آیه در آن روز هیچ چیز
مالک چیزى نیست، و مالک نبودنش به تمام معناى کلمه است، و همین خود ذلت و مسکنت على الاطلاق است، و اگر ((
عنوه)) و ذلت را به وجوه نسبت داده، از این باب بوده که وجوه اولین عضوى است که آثار ذلت در آن نمودار مى شود و لازمه این ((
عنوه)) این است که نتواند مانع
حکم خدا، و نفوذ آن در
خلق گردد، و میان
اراده خدا و ایشان حائل شود، پس هر اراده اى که درباره ایشان بکند ممضى و
نافذ است.»
وتوکل علی الحی الذی لا یموت...(و بر آن زنده كه نمىميرد
توکل كن و...)
«تنها
وکیل و متصرف در امور بندگان خدا است که داراى
حیات و ملک و
علم مطلق است.
پس اینکه فرمود: ((و توکل على الحى الذى لا یموت )) معنایش این مى شود که خداى را در کار مردم
وکیل بگیر، تا به هر چه بخواهد درباره آنان حکم کند و هر چه خواست با آنان انجام دهد. چون او وکیل بر مردم و بر همه
موجودات است و اگر نفرمود: ((و توکل على اللّه )) بلکه فرمود: ((على الحى الذى لا یموت )) براى این بود که خواست به علت حکم هم اشاره کرده باشد، و بفهماند خدایى که حى است و هرگز نمى میرد از او چیزى
فوت نمى شود. پس تنها او است که مى تواند وکیل باشد.»
.. لا الـه الا هو کل شیء هالک الا وجهه له الحکم والیه ترجعون (...جز او نيست جز ذات او همه چيز نابودشونده است فرمان از آن اوست و به سوى او بازگردانيده مىشويد.)
«این در صورتى است که مراد از کلمه ((هالک)) در آیه شریفه هالک فعلى باشد که در این صورت حاصل
تعلیل کلمه
اخلاص به عبارت ((کل شى ء هالک الا وجهه)) این مى شود که: هیچ اله - معبود به
حق - جز خدا نیست ، براى اینکه معبود وقتى
معبود به حق است، که خودش حقیقتى داشته باشد، و مشتمل بر واقعیتى غیر هالک باشد،
حقیقت و واقعیتى که
بطلان در او راه نیابد، و نیز تدبیرى در
عالم داشته باشد، آنهم تدبیرى حقیقى و واقعى نه موهوم و خیالى، و وقتى معبود عبارت از چنین موجودى باشد، غیر از
خدای تعالی هیچ معبودى نخواهد بود، چون غیر از او هر چه باشد، فى نفسه هالک و
باطل است، مگر آن چیز که وجه خدا و منسوب به اوست، پس در
عالم هستی غیر از خداى سبحان هیچ معبودى نیست.»
ویبقی وجه ربـک ذو الجلـل والاکرام (و ذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند.)
بر اساس یک قول، «وجه» در
آیه به معنای ذات است.
تبـرک الذی بیده الملک وهو علی کل شیء قدیر (بزرگوار (و خجسته) است آنكه فرمانروايى به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست.)
بر اساس یک قول «تبارک» به معنای ثابتی که همیشه بوده و خواهد بود.
««تَبارَك» از ماده «
برکت » در اصل از «برك» (بر وزن برگ) به معنى «سينه شتر» است، و هنگامى كه «بَرَكَ الْبَعِيْرُ» گفته شود، مفهومش اين است:
شتر سينه خود را به
زمین زد، سپس، اين كلمه به معنى دوام، بقاء و زوالناپذيرى آمده، و در مورد هر نعمتى كه پايدار و بادوام باشد، گفته شده است،
مخزن آب (و محل تجمع
آب باران ) را از اين رو «بركه» مىگويند كه، آب مدتى طولانى در آن باقى مىماند.
آيه فوق، در حقيقت به عنوان، دليل مبارك بودن
ذات پاك خدا ذكر شده، و آن مالكيت و
حاکمیت او بر
جهان و
قدرت او بر همه چيز است، و به همين دليل، وجودى است زوالناپذير و پربركت.»
الله الصمد (خداى صمد (ثابت متعالى).)
«صمد» یعنی
دائم و کسی که بوده و خواهد بود.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۹، ص۴۴۲، برگرفته از مقاله «جاودانگی خدا».