• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ثبوت هلال

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بازشناسی آغاز، یا پایان ماه‌ های قمری و در پی آن، تشخیص ابتدای ماه رمضان و تعیین اعیاد در هر سال ، به رؤیت و مشاهده هلال ، شیوه‌ای طبیعی است، هماهنگ با امکان و توان طبیعی در وجود هر آدمی.



همه آدمیان، شهرنشینان، روستاییان، بیابان‌گردان و چادر نشینان، با نگریستن به صفحه افق ، حلول ماه را می‌فهمند و می‌شناسند:
هو الذی جعل الشمس ضیاء والقمر نوراً و قدّرهُ منازل لتعلمو عدد السّنین والحساب ما خلق الله ذلک الاّ بالحقِّ
اوست آن‌که خورشید را فروغ بخشید و ماه را منور ساخت و برایش منازلی معین کرد، تا از شمار سال‌ها و حساب آگاه شوید. خدا، همه این‌ها را جز به حق نیافرید.
پیدایش هلال‌ها در آغاز ماه‌ها، تقویمی طبیعی است که بی هیچ وقفه‌ای، همواره نمایان می‌باشد و همه آدمیانی که ادراک و حواسی سالم دارند، با آن آشنایند.


شریعت اسلام ، شریعتی همساز با خلقت و پذیرفته فطرت ، این تقویم طبیعی را، تقویم شرعی و دینی ایمان آورندگان نیز، قرار می‌دهد:
یَسئَلونکَ عنِ الأهلّةِ قُل هیَ مواقیتُ للنّاسِ والحج
از تو درباره هلال‌های ماه می‌پرسند، بگو: برای آن است که مردم وقت کارهای خویش و زمان حج را بشناسند.
به اعتقاد مفسران،
[۳] امین طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۱۳۷.
در پی آمدن (حج) پس از واژه (للناس)، بیان تقویم معتبر شرعی، در پی تقویم کارهای روزمرّه زندگی است. همان‌گونه که آدمیان، می توانند موقعیت‌های زمانی و وقت کارهای خویش را با مشاهده اهلّه بشناسند، وظایف دینی و دستورالعمل‌های شریعت را نیز، که با شناخت اوقات و زمان‌ها پیوند خورده است، از این طریق درک می‌کنند و آن‌ها را به درستی انجام می‌دهند.


بی شک زمان‌ها به ماه‌ها تقسیم می‌یابد، ماه‌ها به هلال‌ها دانسته می‌شود و هلال‌ها‌ به‌طور طبیعی با رؤیت شناخته می‌شوند. از این روی، در این‌که حلول ماه به رؤیت و مشاهده هلال ثابت می‌شود، هیچ اختلاف و تردیدی میان فقیهان شیعی وجود ندارد. بلکه همگان بر اعتبار این طریق، اتفاق رأی دارند. گروهی نیز آن را ضروری دین شمرده‌اند. آیات قرآن ، بر حجیت و اعتبار رؤیت، دلالت می‌کند و احادیث متواتر بسیاری در این باره از امامان (ع) رسیده است.
ابتدا، اعتبار این طریق را در سخنان فقیهان می‌نگریم و سپس آیات و احادیثی که در اعتبار و تبیین رؤیت هلال وجود دارد.

۳.۱ - اتفاق بر طریق رؤیت

بیشتر فقیهان، اثبات هلال را به رؤیت، ضروری دین شمرده و اجماع و اتفاق مسلمانان را بر اعتبار آن، ثابت دانسته‌اند:
سید مرتضی (م: ۴۳۶هـ. ق)، برای اعتبار رؤیت، به چهار دلیل استدلال می‌کند: اجماع، سیره ، قرآن و احادیث. وی درباره سیره مسلمانان می‌نگارد:
انا قد علمنا ضرورة ان المسلمین من لدن النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم الی وقتنا هذا یفزعون و یلجأون فی اوائل الشهور والعلم بها علی التحقیق الی الرؤیة
بدیهی است که مسلمانان، از روزگار پیامبر (ص) تا این روزگار، برای آن‌که به آغاز ماه‌ها علم پیدا کنند، به رؤیت توسل و تمسک جسته‌اند.
شیخ طوسی (م: ۴۶۰ هـ. ق)، در تهذیب‌الاحکام ، پیش از آن‌که احادیث رؤیت را بر شمارد، می‌نویسد:
و یدل علی ذلک ایضا ما هو معلوم کالاضطرار غیر مشکوک فیه فی شریعة الاسلام من فزع المسلمین فی وقت النبی (ص) و من بعده الی هذا الزمان فی تعرّف الشهر الی معاینة الهلال و رؤیته. و ما ثبت ایضاً من سنة النبی (ص) انه کان یتولی رؤیة الهلال و یلتمس الهلال … فلولا ان العمل علی الاهلّه أصل فی الدین معلوم لکافة المسلمین ما کانت الحال فی ذلک علی ما ذکرناه
در شریعت اسلام، شناخت اول ماه، به رؤیت هلال، مورد شک نیست. تمسک مسلمانان به این طریق، چه در زمان پیامبر (ص) و چه بعد از ایشان، تا این روزگار، معلوم و روشن است. در سیره پیامبر، ثابت است که آن حضرت، به جست و جوی هلال می‌پرداخت و این امر را برعهده داشت …
پس، اگر عمل به مقتضای هلال، اصلی معلوم در دین و نزد تمامی مسلمانان پذیرفته نبود، رؤیت هلال، پیشینه‌ای این چنین روشن، نداشت.
شیخ طوسی، در این سخن، افزون بر آن‌که رؤیت هلال را سیره متشرعه می‌داند و امری تردید ناپذیر می‌شناسد، آن را سیره ثابتِ پیامبر (ص) نیز، معرفی می‌کند.
علامه حلی (م: ۷۲۶ هـ. ق.)، اجماع مسلمانان را از صدر اسلام، به رؤیت هلال، ثابت می‌داند و به سیره پیامبر (ص) اشاره می‌کند:
ان رؤیة الهلال اصل من اصول الدین معلوم ضرورة فی شرع الرسول (ص) والاخبار تواترت بذلک و لا نعلم فیه خلافا
به راستی رؤیت هلال، که اصلی در دین است، در شریعت پیامبر (ص) معلوم و روشن می‌باشد و احادیث بر اعتبار آن تواتر دارد و تردیدی در آن نمی‌دانیم.
فقیهانی چون: مقدس اردبیلی ، صاحب مدارک ، مولی مهدی نراقی،
[۱۱] مولی مهدی نراقی، مستند الشیعه، ج۲، ص۱۲۸.
سیدعلی طباطبایی و صاحب جواهر اعتبار این طریق را، اجماعی و بی تردید دانسته‌اند.


البته گروهی از فقیهان که گرایش حدیثی داشته‌اند، بر این پندارند که عدد و شمارش ایام، معیار شناخت ماه‌هاست. اینان، به اصحاب عدد مشهورند.
شیخ صدوق (م: ۳۸۱ هـ. ق)، در رأس این جریان قرار دارد. وی، با آن‌که بر نظریه عدد، بسیار تأکید می‌کند، در عین حال، احادیثی که رؤیت را، راه اثبات هلال می‌داند، در کتاب من لا یحضره الفقیه نقل می‌کند.
[۱۴] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۷۶-۷۸، دارالتعارف، بیروت.
با این توجه که وی در مقدمه کتاب می‌نویسد:
احادیثی که در این کتاب می‌آورم، به آن‌ها فتوا می‌دهم و حجت می‌دانم.
بنابراین، باور سست اینان، به اتفاقی بودن اعتبار رؤیت، خدشه‌ای وارد نمی‌کند.


در قرآن، آیاتی وجود دارد که به اعتبار رؤیت هلال، در تشخیص ابتدای ماه، دلالت می‌کنند. فقها و مفسران در پرتو این آیات، حجیّت این راه را نمایانده و آن را مورد تأیید قرآن دانسته‌اند:
یسئلونک عن الأهلّة قل هی مواقیت للناس والحج
از تو درباره هلال‌های ماه می‌پرسند، بگو: برای آن است که مردم وقت کارهای خویش و زمان حج را بشناسند.
سید مرتضی در ذیل آیه می‌نویسد:
هذا نص صریح کما تری بأن الأهله هی المعتبره فی المواقیت والدالّة علی الشهور، لانه علق بها التوقیت
این آیه، صراحت دارد که هلال‌ها، در تشخیص اوقات معتبرند و نشانه پیدایش ماه‌هایند؛ زیرا این تشخیص، منوط به اهلّه شده است.
شیخ طوسی، پس از استناد به این آیه، برای شناخت آغاز ماه‌ها، می‌نویسد:
فبیّن الله تعالی انه جعل هذه الاهله معتبرة فی تعرّف اوقات الحج و غیره مما یعتبر فیه الوقت، و لو کان الامر علی ما یذهب الیه اصحاب العدد لما کانت الاهله مراعاة فی تعرف هذه الاوقات اذا کانوا یرجعون الی العدد دون غیره، و هذا خلاف التنزیل
خداوند، اعتبار هلال‌ها را در شناخت اوقات حج و اعمالی که وقت در آن‌ها معتبر است، بیان می‌کند و اگر نظریه اصحاب عدد درست بود، هلال‌ها نشانه شناخت وقت‌ها بیان نمی‌شد. معیار دانستن عدد و کنار گذاشتن رؤیت هلال، خلاف قرآن است.
شیخ مفید در المقنعه قطب راوندی در فقه القرآن ، علامه حلی در منتهی المطلب و دیگر فقیهان نیز، این آیه را مطرح می‌کنند و دلالت روشن آن را بر اعتبار رؤیت هلال در شناخت ماه‌ها، می‌نمایانند. مفسران نیز، این آیه را دلیلی بر اعتبار رؤیت هلال دانسته‌اند.
امین طبرسی در تفسیر این آیه می‌نگارد:
و فیه اوضح دلالة علی ان الصوم لا یثبت بالعدد و انه یثبت بالهلال لانه سبحانه نص علی ان الاهله هی المعتبرة فی المواقیت والدلالة علی الشهور، و انما تعرف الشهور بطریق رؤیة الاهلة
[۲۲] امین طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۱۳۷.

این واضح‌ترین دلیل است، بر این‌که روزه، با عدد گرفته نمی‌شود و مبتنی بر رؤیت هلال است؛ زیرا خداوند، تصریح فرموده که: رؤیت هلال‌ها در تعیین اوقات، اعتبار دارد و ماه‌ها از این طریق دانسته می‌شود.
علامه طباطبایی بر این باورند که این آیه، نشانه پدید آمدن ماه‌های قمری را تبیین و فایده پیدایش ماه‌ها را می‌نمایاند:
و بالجمله قد تحصّل ان الغرض فی السؤال انما کان متعلقا بشأن الشهور القمریه من حیث السبب أو الفائدة، فأجیب ببیان الفائدة و انها أزمان و اوقات مضروبة للناس فی امور معاشهم و معادهم … التی یدرکه کل صحیح الادراک مستقیم الحواس من الناس
از آن‌چه گذشت، به دست می‌آید که منظور سؤال کنندگان، از حیث سبب یا فایده پیدایش ماه‌های قمری بوده است؛ از این روی، در جواب، فایده آن‌ها بیان شده است: به وسیله آن‌ها وقت‌ها و زمان‌ها برای مردم معین می‌شود … این معیار، برای شناخت ماه‌ها، به گونه‌ای است که هر کس، ادراک صحیح و حواس سالمی داشته باشد، می‌تواند آن را درک کند.

۵.۱ - احادیث در باب دلالت قرآن

در احادیث صحیحی که ذیل این آیه وارد شده، به صراحت، از اعتبار رؤیت هلال و معیار بودن این راه، برای صوم و افطار ، سخن رفته است.
• در صحیحه حلبی از امام صادق (ع) درباره (اهلّه) سؤال می‌شود آن حضرت می‌فرماید:
هی اهلة الشهور فاذا رأیت الهلال فصم و اذا رأیته فافطر
این، همان هلال ماه‌هاست، پس با دیدن آن، روزه بدار و روزه بگشا.
• پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید:
جعل الله الأهله مواقیت للناس، فصوموا لرؤیته وافطروا لرؤیته
[۲۵] ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۲۳۲، دارالمعرفه، بیروت.

خداوند، هلال‌ها را برای تشخیص اوقات مردم قرار داده، پس با رؤیت آن، روزه بدارید و روزه بگشایید.
امام باقر (ع) می‌فرماید:
صم حین یصوم الناس وافطر حین یفطر الناس فان الله جعل الاهله مواقیت
[۲۷] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۹۶، ص۳۰۰، مؤسسة الوفاء، بیروت.

زمانی که مردم روزه می‌دارند، تو هم روزه بدار و زمانی که مردم روزه می‌گشایند، تو هم روزه بگشا؛ زیرا خداوند هلال‌ها را برای تشخیص اوقات قرار داده است.
احادیثی که در آن‌ها، اهله مورد سؤال در آیه، به هلال ماه‌ها، برای باز شناختن آن‌ها از یکدیگر، تفسیر شده است و امام (ع) بر پایه همین آیه، ملاک صوم و افطار را رؤیت هلالِ ماه رمضان و شوال دانسته، بسیار است. پس، بی شک این آیه دلیلی روشن بر اعتبار این طریق می‌باشد.
فمن شهد منکم الشهر فلیصمه
مفسران،
[۲۹] امین طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۲-۱۲۳.
(شهد الشهر) را به معنای در حضر بودن، در مقابل، سفر گرفته‌اند. یعنی روزه بر کسی است که در سفر نباشد. امّا گروهی از فقها برآنند که مراد از (شهد الشهر)، مشاهده و حضور مکلف در فرا گشت ماه، می‌باشد. یعنی مکلف، اگر ماه رمضان را درک کند و در آن حضور داشته باشد، باید روزه بدارد. بی شک، کسی که هلال را رؤیت کند، بر وی شهادت شهر صادق است. بنابراین، آیه دلالت دارد که ماه، به رؤیت هلال، ثابت می‌شود.
شیخ یوسف بحرانی می‌نویسد:
یعلم الشهر برؤیة الهلال، و یدل علی الحکم المذکور قوله عزوجل: فمن شهد منکم الشهر فلیصمه
حلول ماه، با رؤیت دانسته می‌شود. بر این حکم، این قول خداوند: (پس هر که در یابد ماه رمضان را باید روزه بدارد) دلالت می‌کند.
شیخ محمد حسن نجفی می‌نویسد:
لا اشکال و لا خلاف بیننا فی انه یعلم الشهر برؤیة الهلال، لصدق الرؤیة المامور بالصوم والافطار لها و صدق شهادة الشهر و
در میان فقیهان شیعه ، تردید و اشکالی نیست که حلول ماه، با رؤیت دانسته می‌شود، به دو سبب:
۱. با رؤیت روزه بدار و با آن عید فطر بگیر بر آن صدق می‌کند.
۲. شهادة الشهر در آیه مزبور، بر رؤیت هلال صادق است.
بیشتر فقیهان متأخر، بویژه معاصران، در تشخیص ماه به وسیله رؤیت، به این آیه تمسک کرده‌اند.
[۳۲] آیة اللّه خویی، مستند العروة الوثقی، تقریر مرتضی بروجردی، ج۲، ص۶۳.
[۳۳] محمد تقی آملی، مصباح الهدی، ج۸، ص۳۶۱.
[۳۴] سید محمد شیرازی، الفقه، ج۳۶، ص۱۲۳.

علامه طباطبایی، در تفسیر این آیه، هیچ‌یک از این دو دیدگاه را نمی‌پذیرد. دیدگاه فقیهان را، تنها در معنای آیه می‌پذیرد؛ اما برداشت فقهی اینان را از این معنی، نادرست می‌شمارد و به این نظراست که آیه، دلالتی بر ثبوت ماه، با رؤیت هلال، ندارد:
الشهادة هی الحضور مع تحمّل العلم من جهته، و شهادة الشهر انما هو ببلوغه والعلم به. و یکون بالبعض کما یکون بالکل. و اما کون المراد بشهود الشهر رؤیة هلاله و کون الانسان بالحضر مقابل السفر فلا دلیل علیه الا من طریق الملازمه فی بعض الاوقات بحسب القرائن، و لا قرینة فی الآیة.
شهادت ، عبارت است از حضور چیزی با اطلاع بر آن. و شهادت ماه رمضان این است که آن ماه فرا رسد و انسان، علم بیابد به فرا رسیدن آن. و همان‌گونه که این تعبیر، نسبت به تمام ماه صحیح است، نسبت به بعض آن نیز صحت دارد. و اما این‌که منظور از آن، دیدن هلال باشد، یا منظور، بودن در حضر ، نه در سفر، احتمالی است بی دلیل. جز این که، گاهی این امور با معنایی که بیان کردیم، همراهند. مثلاً بعضی از اوقات در حضر، با دیدن هلال، اطلاع پیدا می‌شود به فرا رسیدن ماه رمضان، ولی دلیل و قرینه ای بر این‌که مراد از شهود ماه رمضان این گونه امور است، در آیه وجود ندارد.
بنابراین، تمسک به این آیه برای اعتبار رؤیت در ثبوت هلال، درست نمی‌نماید.
هو الذی جعل الشمس ضیاءً والقمر نوراً و قدره منازل لتعلموا عدد السنین والحساب.
اوست آن‌که خورشید را فروغ بخشید و ماه را منور ساخت و برایش منازلی معین کرد، تا از شمار سال‌ها و حساب آگاه شوید.
سید مرتضی، برای این منظور که در ثبوت ماه، رؤیت اعتبار دارد نه عدد، به این آیه تمسک می‌جوید:
هذا نص صریح کما تری علی انه معرفة السنین والحساب مرجوع فیها الی القمر و نقصانه و زیادته و انه لا حظّ للعدد الذی یعتمده اصحاب العدد فی علم السنین والشهور
این آیه تصریح می‌کند که شناخت سال‌ها و حساب، به ماه و کم و زیاد شدن هلال آن باز می‌گردد. و این صراحت دارد بر نامعتبری نظریه اصحاب عدد در شناخت سال‌ها و ماه‌ها.
ابن زهره نیز، در غنیة النزوع این آیه را دلیل اعتبار رؤیت، دانسته است.
[۳۸] ابن زهره، غنیه، چاپ شده در: ینابیع الفقهیه، ج۶، ص۲۲۴، گردآوری علی اصغر مروارید، مؤسسة فقه الشیعه، الدار الاسلامیه.

در این آیه، روشنایی و اختلاف منازل ماه، که اختلاف در روشنایی آن را نیز در پی دارد، راه علم به عدد سال‌ها و حساب، بیان شده است. بنابراین، هلال نیز، که از همین اختلاف در روشنایی ماه پدید می‌آید و ابتدای آن را می‌نمایاند، راه حصول علم، به ماه‌ها، که سال‌ها را به وجود می‌آورند، خواهد بود.


در احادیث متواتر بسیاری، رؤیت هلال، موجب صوم و فطر دانسته شده است. در حقیقت، این روایات، رؤیت را راه اثبات هلال ماه رمضان و شوال معرفی می‌کند و صوم و فطر را به رؤیت مترتب می‌داند. پس، بر پایه این احادیث، هرگاه هلال ماه، به وسیله رؤیت ثابت گردد، آغاز یا پایان ماه نیز ثابت می‌شود. در نتیجه، اگر آغاز یا پایان ماه، یا یکی از روزهای خاص آن، موضوع حکم شرعی باشد، با تحقق رؤیت هلال، حکم شرعی نیز ظهور می‌یابد.
در مجموعه‌های روایی: فروع کافی، تهذیب‌الاحکام ،
[۴۰] شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۴، دارالتعارف، بیروت.
الوافی،
[۴۱] فیض کاشانی، وافی، ج۱۱، ص۱۷.
وسائل الشیعه و … این احادیث‌ به‌طور کامل نقل شده است که در این‌جا، برخی از آن‌ها را عرضه می‌داریم:
• در صحیحه محمد بن مسلم آمده که امام باقر (ع) می‌فرماید:
اذا رأیتم الهلال فصوموا و اذا رأیتموه فافطروا. و لیس بالرأی و لا بالتظّنی ولکن بالرؤیة.
هرگاه هلال ماه را دیدید، روزه بدارید و روزه بگشایید هلال با رأی منجمان و گمان ثابت نمی‌شود، بلکه با رؤیت هلال، ثابت می‌شود.
• در صحیحه منصور بن حازم آمده که امام صادق(ع) می‌فرماید:
صم لرؤیة الهلال وافطر لرؤیته، و ان شهد عندک شاهدان مرضیّان بانهما رأیاه فاقضه.
با دیدن هلال، روزه بدار و با دیدن آن، روزه بگشا و هرگاه دو شاهد عادل ، به رؤیت هلال گواهی دادند، قضای آن را به جای آور.
• امام صادق(ع) می‌فرماید:
الصوم للرؤیة والفطر للرؤیة.
روزه با رؤیت است و افطار نیز، با آن.
• یا می‌فرماید:
صیام شهر رمضان بالرؤیة و لیس بالظن.
روزه ماه رمضان، با رؤیت است، نه با گمان.
• امام باقر(ع) از امام سجاد (ع) نقل می‌فرماید:
عن علی (ع) فی حدیث ان رسول الله (ص) لمّا ثقل فی مرضه قال: ان السَّنَه اثنی عشر شهراً منها اربعة حرم، ثم قال … و هذا الشهر المفروض رمضان، فصوموا لرؤیته وافطروا لرؤیته.
علی (ع) در سخنی می‌گوید: چون بیماری پیامبر (ص) شدت گرفت، فرمود: هر سال دوازده ماه است. در چهار ماه از آن جنگ حرام می‌باشد. سپس فرمود: … این ماه که روزه آن واجب می‌باشد، رمضان است. با رؤیت هلال آن، روزه بدارید و روزه بگشایید.
در این روایات حکم روزه و افطار به رؤیت هلال، مترتب شده است: (صم لرؤیة الهلال)، (الصوم للرؤیة)، (صوموا لرؤیته).
سید مرتضی در این می‌نویسد:
فان قیل: فما معنی قوله (صوموا لرؤیته) و أیّ فائدة لهذا الکلام؟
قلنا: معنی ذلک: صوموا لاجل رؤیته و عند رؤیته، کما قال تعالی: اقم الصلاة لدلوک الشمس.
اگر گفته شود: این سخن که: (با رؤیت هلال روزه بدارید و با دید آن روزه بگشایید)، چه معنایی را می‌فهماند؟
می‌گوییم: معنای این سخن: (وقت رؤیت هلال روزه بدارید) همان است که خدا می‌فرماید: (نماز را وقت زوال آفتاب ، بپا دارید).
این‌گونه احادیث صحیح و موثق بسیارند، از این روی، جای هیچ‌گونه تردیدی در پذیرش مضمون آن‌ها وجود ندارد. همگان، این احادیث را پذیرفته‌اند و متواتر دانسته‌اند. علامه حلّی، در این خصوص می‌نویسد:
والاخبار تواترت بذلک
احادیث اعتبار رؤیت، متواترند.
شیخ محمد حسن نجفی می‌نویسد:
یعلم الشهر برؤیة الهلال، للسّنة المستفیضه أو المتواترة
حلول ماه، با رؤیت هلال دانسته می‌شود، به دلیل وجود احادیثی که مستفیض یا متواتر می‌باشند.
این نکته، شایان ذکر است که در پاره‌ای از این احادیث، راه اثبات هلال، منحصر شده است، به رؤیت. آیا می‌توان آن‌ها را دلیل بر حصر دانست؟
در صحیحه فضل بن عثمان آمده که امام صادق (ع) می‌فرماید:
قال: لیس علی اهل القبله الا الرؤیه لیس علی المسلمین الا الرؤیه.
بر روی کنندگان به کعبه، چیزی جز رؤیت نیست. بر مسلمانان چیزی جز رؤیت نمی‌باشد.
این حدیث، در مقنعه، تهذیب، الوافی،
[۵۵] فیض کاشانی، وافی، ج۷، ص۱۱۸.
همین گونه، بدون (واو)، آمده است، ولی در: استبصار و وسائل الشیعه با (واو) نقل شده است:
لیس علی اهل القبله الا الرؤیة و لیس علی المسلمین الا الرؤیة.
مولی صالح مازندرانی می‌نویسد:
چه بسا (واو)، از کلام راوی باشد. به این صورت که امام (ع) در دو زمان، این دو جمله را بیان فرموده و راوی آن‌ها را با (واو) پی در پی نقل کرده است. یا این‌که امام (ع) در یک زمان بیان فرموده و جمله دوم تأکید جمله اول است.
[۵۸] مولی صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۵۴.

امام حسن عسکری(ع) می‌فرماید:
لا تصم الا للرؤیة
جز با رؤیت روزه مدار.
به هیچ روی نمی‌توان گفت این احادیث و مانند آن، دلالت دارند که هلال ماه، جز با رؤیت، اثبات نمی‌شود؛ زیرا احادیث صحیح و متواتری نیز به صراحت دلالت می‌کنند که راه‌های دیگر، مانند گذشت سی روز ، بیّنه و …درثبوت هلال معتبرند.
از این روی، باید حصر در این احادیث را، حصر اضافی دانست، نه حصر حقیقی، تا منافاتی با احادیث راه‌های دیگر، پیدا نکنند پس، مراد امام (ع)، این است که: در برابر راه‌های ظنّی غیر معتبر، (اهل سنت به آن‌ها تمسک می‌کرده‌اند) شما به رؤیت و راه‌های علم آور، روی آورید. با این توجیه، این احادیث، هیچ‌گونه تنافی با تحقق هلال به وسیله راه‌های دیگر، پیدا نمی‌کنند.
[۶۰] آیة اللّه سبزواری، مهذب الاحکام، ج۱۰، ص۲۷۱.

سلطان العلماء ، در صورتی که حصر را در این احادیث، حقیقی نیز بدانیم، قابل توجیه می‌داند:
بان یکون المراد، الحصر فیما ینتهی الی الرؤیة، و شهادة العدلین انما تعتبر اذا استند الی الرؤیة لا الی الجدول و مثله، و یحتمل ان المراد بالحصر ان الرؤیة تکفی و لا یتوقف علی الثبوت عند الحاکم علی ما زعم بعض العامة، فحینئذٍ لا یکون المراد انه لا یثبت بشیء آخر.
[۶۱] فیض کاشانی، وافی، ج۷، ص۱۱۸.

ممکن است مراد از حصر این باشد که: راه‌های دیگر، منحصراً باید به رؤیت باز گردد. مثلاً شهادت دو عادل زمانی اعتبار دارد که مستند به رؤیت باشد، نه به جدول و مانند آن و احتمال دارد مراد این باشد که: رؤیت، به تنهایی، کفایت می‌کند و منوط به ثبوت آن نزد حاکم نیست، همان‌طور که برخی از اهل سنت برآنند. به هر روی، مراد امام (ع)، آن نیست که حلول ماه، به سببی جز رؤیت، ثابت نمی‌شود.


هیچ‌کدام از فقیهان شیعه، در اعتبار رؤیت، بین رؤیت به نحو انفراد و رؤیت جمعی و گروهی، فرق نگذارده‌اند. از این روی، همه برآنند اگر فرد مکلف، به تنهایی هلال را مشاهده کند، آغاز یا پایان ماه، برای وی ثابت می‌شود و اگر پس از رؤیت هلال ماه رمضان، روزه اش را افطار کند، قضا و کفاره روزه به او واجب می‌شود.
[۶۲] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۱، ص۱۹۳، دارالاضواء، بیروت.

اما برخی از فقهای اهل سنت، رؤیت هلال را‌ به‌طور انفراد، سبب وجوب روزه ندانسته و بر این باورند: وقتی رؤیت شخص معتبر می‌باشد که با وی، دیگری نیز مشاهده کند. البته رأی بسیاری از اینان نیز، با رأی فقیهان شیعه، هم‌سو می‌باشد.
[۶۳] ابن رشد، بدایة المجتهد، ج۱، ص۲۸۵، دارالمعرفه، بیروت.

شیخ طوسی می‌نویسد:
اذا رای الانسان هلال شهر رمضان و تحقّقه وجب علیه الصوم سواء راه معه غیر أو لم یره و اذا لم یره و اذا رأی هلال شهر شوال أفطر سواء راه غیره أو لم یره.
هرگاه مکلف، هلال ماه رمضان را ببیند، باید روزه بدارد، چه با او دیگری نیز ببیند، یا نه. و هرگاه هلال ماه شوال را مشاهده کند، افطار کند، چه دیگری ببیند یا نبیند.
این مسأله، قبل از شیخ طوسی در کتاب‌های فقهی مشاهده نمی‌شود. از این روی، اولین فقیه از فقهای شیعی که آن را در فقه طرح کرده، شیخ طوسی است.
محقق حلی می‌نویسد:
یعلم الشهر برؤیة الهلال، فمن راه وجب علیه الصوم و لو انفرد، و کذا لو شهدت فردّت شهادته، و کذا یفطر لو انفرد بهلال شوال.
[۶۵] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۱، ص۱۹۹، دارالاضواء، بیروت.

حلول ماه ، با رؤیت دانسته می‌شود. پس کسی که آن را ببیند، باید روزه بدارد، هر چند، در رؤیت تنها باشد و همچنین اگر گواهی دهد و گواهی وی، پذیرفته نشود.
علامه حلی می‌نویسد:
لو انفرد واحد بالرؤیه وجب علیه الصیام، عدلاّ کان أو غیر عدل، شهد عند الحاکم او لم یشهد، قبلت شهادته او رددت، ذهب الیه علمائنا اجمع.
اگر شخصی به تنهایی هلال را ببیند، باید روزه بدارد، عادل باشد یا نباشد، نزد حاکم شهادت بدهد یا ندهد، شهادتش پذیرفته شود یا نشود. تمام فقهای شیعه بر همین رأیند.
همچنین، صاحب مدارک، این مسأله را اجماعی دانسته است و صاحب حدائق نیز آن را بی تردید می‌داند:
لا خلاف و لا اشکال فی العمل بمقتضی الرؤیه علی الرائی نفسه.
پیروی از رؤیت برای شخص رؤیت کننده، بی هیچ اشکال و تردیدی، پذیرفته است.

۷.۱ - دلیل‌های مسأله



۷.۱.۱ - اطلاق احادیث رؤیت

احادیثی که رؤیت هلال را سبب وجوب روزه و افطار دانسته‌اند، اطلاق دارند. رؤیت انفرادی را نیز در بر می‌گیرند مقدّس اردبیلی در این خصوص می‌نویسد:
والاخبار الصحیحة الصریحة الدالة علی ان الصوم للرؤیة والفطر کذلک، دالة علیه.
احادیث صحیحی که به صراحت دلالت می‌کنند: روزه و فطر، به رؤیت است، دلیل اعتبار رؤیت، به نحو انفراد نیز می‌باشند.

۷.۱.۲ - احادیث خاص

افزون بر احادیث رؤیت، روایات خاص نیز وجود دارد که به صراحت، حکم مذکور، از آن‌ها دانسته می‌شود. سید علی طباطبایی، صاحب ریاض المسائل، این احادیث را متواتر و صاحب جواهر مستفیض، یا متواتر دانسته‌اند. از جمله:
• علی بن جعفر می‌گوید:
انه سئل اخاه موسی بن جعفر (ع) عن الرجل یری الهلال فی شهر رمضان وحده لا یبصره غیره أَله ان یصوم؟ قال: اذا لم یشک فیه فلیفطر و الا فلیصم مع الناس
از موسی بن جعفر(ع) ، درباره شخصی که به تنهایی هلال را در ماه رمضان دیده و دیگری ندیده است، سؤال شد: آیا باید روزه بدارد؟ فرمود: اگر در آنچه دیده شک ندارد، روزه‌اش را بگشاید وگرنه، با مردم روزه بدارد. شیخ طوسی، این حدیث را در تهذیب با همین سند ، این گونه نقل کرده است:
.... اذا لم یشک فیه فلیصم و الا فلیصم مع الناس
هرگاه در آنچه دیده شک ندارد، روزه بگیرد وگرنه، با مردم روزه بدارد. صاحب وسائل با اشاره به نقل شیخ طوسی، می‌نویسد:
الظاهر تعدد الروایتین.
ظاهر چنین می‌نماید که این‌ها دو روایتند.
بر این اساس، مراد از رؤیت هلال در حدیث نخست، هلال ماه شوال خواهد بود؛ زیرا امام (ع) می‌فرماید: (اگرشک ندارد افطار کند …). و در حدیث دوم، مراد، رؤیت هلال ماه رمضان است؛ زیرا، امام می‌فرماید: (اگر شک ندارد روزه بگیرد....)
بنابراین، رؤیت هلال به نحو انفراد نیز، چه در حکم صوم و چه در حکم افطار، معتبر می‌باشد. البته به ظن قوی، این دو، یک حدیث می‌باشد. زیرا افزون بر یکسان بودن سند آن‌ها، از مضمون حدیث نیز بر می‌آید که یکی است. چون در نقل شیخ نیز از هلال ماه شوال سؤال شده است. پس امام (ع) باید از حکم عید سخن گوید نه از حکم روزه. با این فرض نیز، رؤیت هلال به نحو انفراد برای حکم روزه هم معتبر خواهد بود، زیرا فرقی بین ثبوت هلال ماه رمضان و هلال شوال و سایر ماه‌ها، وجود ندارد.

۷.۱.۳ - قرآن

برخی از فقها، مانند: صاحب مدارک، صاحب حدائق، صاحب جواهر و آیة الله خویی ،
[۷۸] آیة اللّه خویی، مستند العروة الوثقی، تقریر مرتضی بروجردی، ج۲، ص۶۳.
آیه: (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه)، شامل کسی دانسته‌اند که هلال را ببیند.
پیشتر دانستیم که این آیه دلالتی بر رؤیت هلال ندارد، از این روی، باور اینان در این خصوص، مورد خدشه است و پذیرفته نیست.

۷.۱.۴ - عقل

رؤیت هلال‌ به‌طور انفراد، برای بیننده، علم می‌آورد و حجیّت و اعتبار علم هم، ذاتی است. بنابراین، وقتی کسی هلال را ببیند و علم به آن پیدا کند، بی شک، حکم روزه و افطار، برای او تنجز می‌یابد.
از همین روی در روایت نیز، امام (ع) فرمود: (اگر در وجود هلال شک ندارد، روزه بگیرد، افطار کند) زیرا علم به تحقق موضوع، حکم را منجّز می‌کند. به پیروی از این سخن، محقق و علاّمه بر آن بودند که: چه نزد حاکم شهادت بدهد یا ندهد، حاکم شهادتش را بپذیرد یا نپذیرد، عادل باشد یا نباشد، در هر صورت، مکلف به روزه است؛ زیرا این امور، موجب از بین رفتن علم او، یا نامعتبر شدن آن، نمی‌شود.
علامه حلی، چنین استدلال می‌کند:
لانه تیقّن انه من رمضان فلزمه صومه کما لو حکم به الحاکم، و لان الرؤیة ابلغ فی باب العلم من الشاهدین؛ و اکثر لاحتمال الخطاء و تطرق الکذب الی الشهود و الاشتباه علیهم فاذا تعلق حکم الوجوب بأضعف الطریقین فالاقوی أولی.
زیرا بیننده هلال، به حلول ماه رمضان علم پیدا می‌کند، پس باید روزه بدارد، بمانند آن‌که حاکم حکم کند.
و زیرا (رؤیت) از (دو شاهد) در علم‌آوری برتر است، چون احتمال کذب و خطا در شهود بیش‌تر می‌باشد. پس در صورتی که وجوب روزه به (دو شاهد) که نسبت به (رؤیت) ضعیف تر می‌باشد، تعلق بگیرد، به رؤیت که اقوی است، به طریق اولی تعلق خواهد گرفت.
مقدس اردبیلی، چنین استدلال می‌کند:
لا شک فی اعتبارها (الرویة بنفسه) عندنا، لانه یحصل الضروری بدخول وقت ما یکلف به، و لا شئ فوق ذلک.
نزد فقهای شیعه، رؤیت شخصی، بدون شک، اعتبار دارد؛ زیرا به روشنی، حلول ماه را که برای وی تکلیف آور می‌باشد، احراز می‌کند و این، برتر از هر چیزی است.


از ظاهر روایات باب رؤیت هلال، بر می‌آید که روزه گرفتن و روزه گشودن، بستگی به رؤیت دارد. بر اساس این ظاهر، حکم صوم و افطار وقتی فعلیت خواهد یافت که رؤیت حاصل شود. آیا تنجز و فعلیت یافتن این حکم، معلق بر (رؤیت هلال) است یا در حقیقت، این فعلیت، به (اثبات هلال) بستگی دارد؟
به تعبیر دیگر: آیا (رؤیت هلال)، در موضوع حکم اخذ شده یا (اثبات هلال) ؟ دو تمایز بین (رؤیت هلال) و (اثبات هلال) وجود دارد.
۱. نسبت این دو با یکدیگر، نسبت عام و خاص مطلق است؛ زیرا هر (رؤیت هلال) (اثبات هلال) نیز هست، امّا عکس آن صادق نیست مانند اثبات هلال، با گذشت سی روز.
۲. اگر فعلیت حکم را بستگی به (رؤیت هلال) بدانیم، باید معتقد بود که رؤیت برای وجود حکم، موضوعیت دارد. امّا اگر بر آن باشیم که فعلیت حکم بر (اثبات هلال) مترتب است، در این صورت، رؤیت طریقیّت خواهد داشت.
تبیین مسأله: فقها برآنند: احکام فقهی که بر وجود موضوعی خارجی معلق شده‌اند، وقتی فعلیت می‌یابند که مکلف، وجود موضوع را در خارج، به نحوی، احراز کند، یا از طریق علم‌آور و یا از طریق ظنّی معتبر که با تعبد از سوی شارع ، ظن وی به منزله علم محسوب گردد.
حکم روزه نیز، از احکامی است که بر وجود موضوعی خارجی یعنی ماه رمضان، معلق شده است. از این روی، این حکم، زمانی فعلی می‌شود که وجود آن در خارج احراز گردد.
سؤال: وجود ماه رمضان در خارج به چه چیز احراز می‌شود؟
پاسخ: همان‌گونه که پیشتر، در بررسی آیات قرآن و نیز آرای فقهای شیعه گذشت، ثابت گردید که وجود ماه‌ها در خارج، با پیدایش هلال‌ها مشخص می‌شود و معیار تشخیص آن‌ها، اهلّه می‌باشد.
بر این اساس، زمانی وجود ماه رمضان، برای مکلف، احراز خواهد شد که پیدایش هلالِ آن، برای وی، (اثبات) گردد. چه این اثبات، از طریق رؤیت باشد و چه از راه‌های دیگری که به وسیله آن‌ها نیز هلال ثابت می‌شود.
پس، بدین سبب، صوم و افطار در احادیث، بر رؤیت مترتب شده است که مثبت هلال و طریقی علم‌آور برای احراز آن می‌باشد و از آن روی امامان (ع)، مردمان را به رؤیت هلال توجه داده‌اند که همگان در هر مکان و هر سطحی از اندیشه که باشند، به طور طبیعی و به آسانی می‌توانند از این راه، به هلال و در نتیجه به وجود ماه رمضان یا ماه شوال، علم پیدا کنند و تکلیف خویش را به آسانی، بشناسند.


دلیل یا حداقل مؤیدهای بسیار و صریحی برای مطلب یاد شده، در سخنان فقها، مشاهده می‌شود. گرچه اکثر فقیهان معاصر، به صراحت از طریقیّت رؤیت، سخن گفته‌اند.
[۸۱] آیة اللّه خویی، مستند العروة الوثقی، تقریر مرتضی بروجردی، ج۲، ص۶۳.
[۸۲] آیة اللّه سبزواری، مهذب الاحکام، ج۱۰، ص۲۶۷.


۹.۱ - اول

برخی از فقها، در چگونگی اثبات هلال، به رؤیت، از علم به رؤیت و امکان رؤیت، سخن گفته‌اند. شیخ یوسف بحرانی (علم به رؤیت) و شهید صدر (امکان رؤیت) را، معیار ترتب حکم می‌دانند و (رؤیت) را به خودی خود (نفس رؤیت) ملاک ندانسته‌اند.
شیخ یوسف بحرانی می‌نویسد:
من هذه الاخبار (اخبار الرویة)، یظهر صحة ما ذکرناه فی معنی: (الصوم للرؤیة والفطر للرؤیه)؛من ان المراد، العلم بالرؤية دون وقوع الرؤيه من ذلك الرائى بخصوصه … و حاصل المعنى فى هذه الاخبار انه عليه السلام جعل مناط الصوم والفطر العلم بالرؤيه.
از احادیثی که درباره رؤیت هلال آمده، درستی این رأی دانسته می‌شود که مراد از رؤیت، علم به رؤیت است، نه رؤیتی که از اشخاص در خارج واقع می‌شود … از این احادیث بر می‌آید، که امام (ع)، معیار صوم و فطر را علم به رؤیت قرار داده است.
شهید صدر می‌نویسد:
امکان الرویة هو المقیاس لا الرؤیة نفسها فقد لا تحقق الرؤیة لعدم ممارسة الاستهلال أو لوجود غیم و نحو ذلک غیر ان الهلال موجود بنحو یمکن رؤیته لولا هذه الظروف الطارئه فیبدأ الشهر الشرعی بذلک.
[۸۴] شهید صدر، الفتاوی الواضحة، ج۱، ص۶۲۲، دارالتعارف، بیروت.

میزان در حلول ماه، امکان رؤیت است، نه نفس رؤیت؛ زیرا گاه، رؤیت به خاطر جست و جوی هلال بر نیامدن، یا وجود ابر و مانند آن، حاصل نمی‌شود. با آن‌که هلال موجود است و اگر این عوارض نبود، رؤیت آن امکان داشت. پس، حلول ماه با امکان رؤیت نیز ثابت می‌شود.
از این دو سخن به خوبی دانسته می‌شود که: رؤیت در ترتب حکم موضوعیت ندارد؛ زیرا اگر چنین می‌بود، معیار دانستن علم یا امکان رؤیت، بی‌وجه بود.

۹.۲ - دوم

فقها برآنند که هرگاه از یکی از راه‌های اثبات هلال، علم به ثبوت هلال حاصل شود، حکم نیز مترتب می‌شود و روزه واجب می‌گردد. هر چند، راه مزبور، شرایط اعتبار را دارا نباشد:
شیخ طوسی با آن‌که شهادت زنان را در ثبوت هلال، معتبر نمی‌شناسد، در عین حال بر آن است که:
فان أخبر من النساء جماعة یوجب خبر هن العلم برویة الهلال، أو جماعة من الکفار کذلک، وجب العمل به لمکان العلم.
اگر گروهی از زنان خبر دهند و از خبر آنان، علم به رؤیت هلال حاصل شود. همین سان، گروهی از کفار ، پیروی از این علم واجب است، به خاطر حجیّت ذاتی علم.
صاحب جواهر نیز، شرط اعتبار ( شیاع ) و ( تواتر ) را در اثبات هلال، تنها علم‌آور بودنِ آن دو می‌داند و توجهی به تعداد افراد و وصف آنان ندارد:
لا ینحصر المخبرون فی عدد و لا یفرق فی ذلک بین خبر المسلم و الکافر والصغیر والکبیر الذکر والأنثی کما قرر فی حکم التواتر.
در اعتبار شیاع، برای ثبوت هلال، شمار خبر دهندگان در عدد خاصی منحصر نمی‌باشد و تفاوتی بین خبر مسلمان و کافر، کوچک و بزرگ، مرد و زن، وجود ندارد. همان‌طور که در تواتر نیز گفته شد.
صاحب جواهر، بر سخن خود، چنین دلیل اقامه می‌کند:
ضرورة کون المدار علی حصول العلم الذی تدور معه التکالیف.
زیرا مدار ثبوت هلال، بر حصول علم است، همان‌طور که مدار وجود تکالیف نیز، علم می‌باشد.
بیشتر فقیهان با آن‌که قول منجمان را در اثبات هلال معتبر ندانسته‌اند، اما گفته‌اند اگر خود منجم از این طریق علم حاصل کند و یا اگر کسی از قول اینان به علم دست یابد، می‌تواند از علم خود پیروی کند.
محمدتقی آملی تصریح می‌کند:
لا ینبغی الاشکال فی وجوب اتباع العلم بالشهر، اذا حصل من قول المنجم.
[۸۸] محمد تقی آملی، مصباح الهدی، ج۸، ص۳۷۷.

اگر از قول منجّم، علم به حلول ماه حاصل شود، شایسته نیست در وجوب پیروی از آن، اشکال شود.

۹.۳ - سوم

برخی نیز، به صراحت، علمی که از رؤیت حاصل می‌شود، طریق اثبات هلال دانسته و رؤیت را به عنوان سببی از اسباب علم‌آور در ثبوت هلال شناخته‌اند:
سید محمد کاظم یزدی می‌نویسد:
طرق ثبوت هلال رمضان و شوال للصوم والافطار امور: رؤیت المکلف، التواتر، الشیاع، معنی ثلاثین. فمن حصل له العلم باحد الوجوه المذکورة وجب علیه العمل به.
[۸۹] یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۳۷۰، دارالکتب الاسلامیه.

راه‌های ثبوت هلال رمضان و شوال، چند چیز است: رؤیت، تواتر، شیاع، گذشت سی روز. شخصی که با یکی از این راه‌ها، علم پیدا کند، باید از آن پیروی کند.
سید محسن حکیم در توضیح این عبارت می‌نویسد:
الطرق الاربعة الاول کلها راجعة الی العلم، الذی هو حجة بنفسه. و تعرض الاصحاب لذکرها، کان تنبیهاً علی اسباب العلم، لا لخصوصیة فیها. کما هو واضح.
[۹۰] آیة اللّه محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج۸، ص۳۷۰، کتابخانه آیة اللّه نجفی مرعشی.

اعتبار راه‌های چهارگانه: رؤیت، تواتر، شیاع و گذشت سی روز، به علم‌آوری آن‌ها باز می‌گردد. علم حجیت ذاتی دارد. بیان این راه‌ها از سوی فقها، همان‌طور که واضح است. به جهت نمایاندن راه‌های علم‌آور بوده است. نه به خاطر ویژگی دیگر.
همان‌گونه که مشاهده می‌کنید، آیة اللّه حکیم در این سخن، هرگونه خصوصیتی را که بخواهد به رؤیت، در اثبات هلال، موضوعیت ببخشد، از آن نفی می‌کند و بی هیچ فرقی با راه‌های دیگر، صرفاً آن را طریقی علم آور می‌شناسد.
مرحوم محمد تقی آملی، به صراحت، از طریقیّت رؤیت، در اثبات هلال، سخن می‌گوید:
کیف کان ففیما یحصل به العلم الشهر یکون المدار علی حصوله، و حیث ان العلم بالشهر مأخوذ علی وجه الطریقیة، والعلم الطریقی لا یفرق فیما به یحصل من اسباب حصوله، و یکون اعتباره ذاتیاً غیر قابل للتصرف الشرعی نفیاً أو اثباتاً، فلا جرم لا یفرق فیه بین حصوله بالرؤیه أو بالتواتر أو بالشیاع، بل بکل ما یفید العلم و لو لم یکن من الاسباب العادیة لحصوله.
[۹۱] محمد تقی آملی، مصباح الهدی، ج۸، ص۳۶۲-۳۶۳.

در اثبات حلول ماه، مدار اعتبار نسبت به هر چیزی است که به وسیله آن علم حاصل گردد و چون علم به حلول ماه، طریقیت دارد و در علم طریقی، تفاوتی بین راه‌های حصول آن، وجود ندارد و اعتبار آن نیز، ذاتی است، از این روی، شارع نمی‌تواند حجیت آن را اثبات یا نفی کند. پس بی تردید، فرق ندارد که با رؤیت، علم حاصل شود یا با تواتر یا شیاع، بلکه فرقی نیست بین این راه‌ها و هر راهی که افاده علم کند، هر چند راهی عادی برای افاده علم نباشد.
از مجموع این سخنان، به خوبی دانسته می‌شود که در اثبات هلال، حصول علم ملاک است، بی آن‌که برای طریق و سبب آن، ویژگی و موضوعیتی در نظر باشد. چه بسا این معنی را، از مضمون احادیث نیز بتوان استفاده کرد:
• امام صادق(ع) می‌فرماید:
اذا رأیتم الهلال فصوموا و اذا رأیتموه فافطروا و لیس بالرأی و لا بالتظنّی ولکن بالرؤیة.
چون هلال را دیدید، روزه بدارید و افطار کنید. روزه با رأی و گمان تحقق نمی‌یابد، بلکه با رؤیت تحقق می‌یابد.
• یا می‌فرماید:
قال: ان شهر رمضان فریضة من فرائض الله فلاتؤدوا بالتظنّی.
روزه ماه رمضان، یکی از فرائض بزرگ خداوند می‌باشد، آن را با گمان انجام ندهید.
• یا می‌فرماید:
فی کتاب علیّ (ع) صم لرؤیته وافطر لرؤیته، و ایاک والشک والظن.
در سخن علی (ع) است که: با دیدن هلال روزه بدار و با دیدن آن، افطار کن و از شک و گمان بپرهیز.
در این احادیث، (رؤیت)، نقطه مقابل (تظنی) قرار گرفته و با تکیه بر (رؤیت)، (ظن) نفی و نهی شده است. از آن‌جا که امام (ع)، (رؤیت) و (علم) را یکی می‌دانسته، (رؤیت) را در مقابل (ظن) قرار داده است. بدین سان، از این تقابل می‌توان به دست آورد که امامان (ع) درصدد بیان و ارائه طریقی علم آور، بوده‌اند و بدین جهت مردمان را به (رؤیت هلال) سوق می‌داده‌اند که در اثبات هلال، به علم دست یابند و راه‌های ظن و گمان را، که چه بسا شیوه عملی عامّه بوده است، کنار گذارند.
با آن‌چه گذشت، آشکار می‌شود که در احادیث و سخنان فقها، هیچ‌گونه خصوصیتی برای (رؤیت) بیان نشده است که بتوان بر پایه آن، طریقیت را نفی و موضوعیت را در مسأله هلال، اثبات کرد، بلکه شواهد و قرائن بسیار، این را تأیید می‌کند که (رؤیت هلال)، صرفاً طریقی علم‌آور، برای تشخیص ابتدای ماه‌هاست.


در احادیث، مسائلی مانند: رؤیت قبل از زوال، تطوّق و غیبوبت بعد از شفق، مطرح شده است. فقها به پیروی از یکدیگر، این مسائل را‌ به‌طور جداگانه در پایانِ راه‌های اثبات هلال، آورده‌اند. امّا از آن‌جا که این مسائل به منزله فرع‌هایی از مسأله رؤیت به نظر می‌آید، اینک درباره آن‌ها به بحث می‌پردازیم.

۱۰.۱ - رؤیت قبل از زوال

در مجموعه‌های روایی، احادیثی ناهمگون و متعارض در این موضوع، یاد شده است. به طور کلی این احادیث، به دو دسته تقسیم می‌شود:
۱. احادیثی که دلالت می‌کنند اگر هلال، قبل از زوال ( ظهر )، در روز سی ام، مشاهده شود، مربوط به شب گذشته است و آن روز، آغاز ماه خواهد بود و باید افطار کرد و اگر بعد از زوال، دیده شود، مربوط به شبی است که در پیش است. از این روی، آن روز، پایان ماه می‌باشد.
۲. گروه دوم، احادیثی است که از آن‌ها بر می‌آید اگر هلال در روز سی ام مشاهده گردد، چه قبل از زوال و چه بعد از زوال، مربوط به شب پسین می‌باشد. پس در حقیقت، این احادیث، دلالت می‌کند که مشاهده هلال، در روز سی‌ام معتبر نمی‌باشد و موجب صوم یا افطار نمی‌شود.
افزون بر این ناهمگونی در مضمون این دو دسته از احادیث، که ناهمگونی آرای فقیهان را در پی آورده است، فقها در اعتبار و صحت آن‌ها نیز آرای گوناگونی ابراز داشته‌اند. برخی، این احادیث را فاقد اعتبار دانسته و اسناد آن‌ها را به امامان (ع) نادرست می‌شمارند.
[۹۶] خاجویی، الرسائل الفقهیه، تحقیق: سیدمهدی رجائی، ج۲، ص۳۳۲ ـ ۳۲۲، دارالکتاب الاسلامی، قم.
برخی، بر اعتبار آن‌ها استدلال‌هایی آورده و معتبر شناخته‌اند. از همین روی، برخی، از جمله شیخ طوسی، این احادیث را درست دانسته و به توجیه دِلالی آن‌ها پرداخته است.
همان‌گونه که در آغاز اشاره شد، این موضوع دارای دو قسمت می‌باشد:
۱. رؤیت هلال قبل از زوال.
۲. رؤیت هلال بعد از زوال.
گرچه رؤیت هلال بعد از زوال نیز بحث‌پذیر است، اما کانون و مرکز بحث در سخنان فقیهان، قسمت نخست می‌باشد. از این روی سؤال این است:
آیا رؤیت هلال قبل از زوالِ روز سی‌ام، اماره و نشانه معتبر برای حلول ماه جدید می‌باشد و می‌توان بر اساس آن، روزه گرفت یا افطار کرد، یا خیر؟
دیدگاه‌ها
در خصوص پاسخ این سؤال، چهار دیدگاه وجود دارد:
۱. برخی پذیرفته‌اند.
۲. مشهور و اکثر، آن را رد کرده‌اند.
۳. بعضی تفصیل قایل شده‌اند.
۴. گروهی آن را به تردید وا نهاده‌اند.
اینک به مطالعه این دیدگاه‌ها و بررسی ادله آن‌ها می‌پردازیم.
دیدگاه اول: برخی از فقیهان، چونان: کلینی (م: ۳۲۹ ق)، شیخ صدوق (م: ۳۸۱ ق)
[۹۸] شیخ صدوق، مقنع، چاپ شده در جوامع الفقهیه، ج۱، ص۱۶، کتابخانه آیة اللّه نجفی مرعشی.
و سید مرتضی،
[۹۹] سید مرتضی، المسائل الناصریات، چاپ شده در جوامع الفقهیه، ج۱، ص۲۴۲.
اعتبار رؤیت را قبل از زوال پذیرفته‌اند.
سید مرتضی در کتاب:،
[۱۰۰] چاپ شده در جوامع الفقهیه.
پس از نقل سخن جدّش (ناصر) : (اذا روی الهلال قبل الزوال فهو للیلة الماضیة) می‌نویسد:
هذا صحیح و هو مذهبنا.
[۱۰۱] سید مرتضی، المسائل الناصریات، چاپ شده در جوامع الفقهیه، ج۱، ص۲۴۲.

این رأی صحیح است و آن، رأی فقهای ماست.
در میان متأخران نیز، محقق سبزواری در کفایة الاحکام
[۱۰۲] محقق سبزواری، کفایة الاحکام، ج۱، ص۵۳.
و ذخیرة المعاد،
[۱۰۳] محقق سبزواری، ذخیره المعاد، ج۱، ص۵۳۳.
فیض کاشانی در مفاتیح الشرائع
[۱۰۴] فیض کاشانی، مفاتیح الشرایع، تحقیق: سید مهدی رجائی، ج۱، ص۲۵۷، مجمع الذخائرالاسلامیة، قم.
و الوافی،
[۱۰۵] فیض کاشانی، وافی، ج۱۱، ص۱۲۰-۱۲۱.
نراقی در مستند الشیعه
[۱۰۶] مولی مهدی نراقی، مستند الشیعه، ج۲، ص۱۳۳.
و مرحوم طباطبایی در مصابیح،
[۱۰۷] طباطبایی، مصابیح.
به این دیدگاه، گرایش نشان داده‌اند.
مستند اصلی این دیدگاه، دو حدیث زیر می‌باشد:
• در حسنه حماد بن عثمان آمده که امام صادق (ع) می‌فرماید:
اذا رأو الهلال قبل الزوال فهو للیلة الماضیة، و اذا رأوه بعد الزوال فهو للیلة المستقبلة.
چون هلال را قبل از زوال مشاهده کردید، مربوط به شب گذشته است و چون بعد از زوال دیدید، مربوط به شب آینده است.
این حدیث را علامه، سبزواری
[۱۱۰] محقق سبزواری، ذخیره المعاد، ج۱، ص۵۳۳.
و مولی مهدی نراقی،
[۱۱۱] مولی مهدی نراقی، مستند الشیعه، ج۲، ص۱۳۳.
به سبب ابراهیم بن هاشم در سند آن، حسنه دانسته‌اند و مقدس اردبیلی، در اعتبار آن خدشه وارد کرده است.
• یا در موثقه عبدالله بن بکیر، می‌فرماید:
اذا روی الهلال قبل الزوال فذلک الیوم من شوال، و اذا روی بعد الزوال فذلک الیوم من شهر رمضان.
چون هلال قبل از زوال مشاهده شود، آن روز، آغاز ماه شوال است و چون بعد از زوال، آن روز، پایان ماه رمضان است.
در سند این حدیث، خدشه وارد کرده‌اند، به خاطر وجود ابی جعفر و ابن فضال.
مراد از ابی جعفر، احمد بن محمد ابن عیسی می‌باشد. گرچه مشهور، وی را ثقه دانسته‌اند، ولی کشی روایات او را نامعتبر دانسته است.
[۱۱۴] خاجویی، الرسائل الفقهیه، تحقیق: سیدمهدی رجائی، ج۲، ص۳۲۲، دارالکتاب الاسلامی، قم.

امّا ابن فضال، وی ابتدا فطحی بوده، سپس از آن رجوع کرده است.
[۱۱۵] خاجویی، الرسائل الفقهیه، تحقیق: سیدمهدی رجائی، ج۲، ص۳۲۲، دارالکتاب الاسلامی، قم.
علامه او را ضعیف شمرده است.
این دو حدیث و احادیث دیگری که افزون بر سند، از جهت دلالت نیز، ضعیف شمرده شده‌اند، نمی‌توانند دلیل اثبات این دیدگاه باشند. زیرا بر فرض پذیرش، نمی‌توانند با احادیث صحیح و معتبری که دلالت می‌کنند: رؤیت هلال در روز سی‌ام، اماره حلول ماه نیست، معارضه کنند. از این روی، قابل استناد نمی‌باشند. این احادیث را که مشهور نیز به آن‌ها استناد جسته‌اند، در بررسی دیدگاه دوم خواهیم نگریست.
افزون بر این، شیخ طوسی بر این باور است که احادیث مزبور، نمی‌تواند با ظاهر قرآن و احادیث متواتر که رؤیت هلال را در اثبات حلول ماه معتبر می‌دانند، معارضه کنند، از این روی، به توجیه آن‌ها می‌پردازد:
جاز ان یکون المراد بهما اذا شهد برؤیته قبل الزوال شاهدان من خارج البلد، یجب الحکم علیه بان ذلک الیوم من شوال.
امکان دارد مراد از این دو روایت این باشد که: چون دو شاهد از خارج شهر، قبل از زوال، به رؤیت هلال شهادت دهند، باید حکم به آغاز ماه شوال شود.
البته منظور وی، وقتی است که آسمان صاف باشد. در این صورت، اگر دو شاهد از خارج شهر گواهی دهند و هلال نیز، قبل از زوال، رؤیت شود، حلول ماه ثابت خواهد شد. پس، نتیجه این توجیه آن است که: در این فرض، نیاز به گواهی پنجاه نفر نمی‌باشد.
اما این توجیه، درست به نظر نمی‌رسد؛ زیرا، اگر رؤیت هلال قبل از زوال را، نامعتبر بدانیم، وقتی در کنار راه نامعتبر دیگر (شهادت دو نفر در صورت صاف بودن آسمان از خارج شهر)، نیز قرار بگیرد، باز هم نمی‌تواند مثبت حلول ماه باشد.
علامه نیز، احادیث مزبور را با احادیث بسیاری که دلالت می‌کنند، طریق اثبات هلال، به رؤیت و گذشت سی روز منحصر می‌باشد، معارض می‌داند. بدین سبب، آن‌ها را شایسته تمسک نمی‌شناسد.
این تعارض که شیخ طوسی و علامه حلی، برآنند، در صورتی پذیرفته است که مراد از رؤیت را در احادیث، رؤیت در شب بدانیم. بر پایه این اعتقاد که: رؤیت انصراف به رؤیت در شب دارد. در این صورت، چون رؤیتِ قبل از زوال، رؤیت در روز است و احادیث رؤیت هلال، رؤیت در شب را معتبر می‌داند، بنابراین تعارض پیش می‌آید.
با مطالعه سخنان فقها، می‌توان به دلایلی برای صحت این اعتقاد، دست یافت:
۱. فهم عرف : آن‌چه که مردمان از رؤیت هلال می‌فهمند، رؤیتی است که در شب سی‌ام هر ماه، صورت می‌گیرد، همان‌طور که همواره در طول سالیان دراز، از صدر اسلام تاکنون، متعارف و سیره مسلمانان بر این بوده که در شب، به جست و جوی هلال بر می‌آمده‌اند.
مقدس اردبیلی در این خصوص می‌نویسد:
ان الظاهر من الرؤیة هی المتعارفة، و انما یکون فی اللیل فلا یشمل اخبارها لرؤیة النهار.
مقتضای ظاهر رؤیت، بر رؤیت متعارف صدق می‌کند که در شب انجام می‌گیرد. پس احادیث اعتبار رؤیت، رؤیت در روز را در بر نمی‌گیرند.
محقق خاجویی (م: ۱۱۷۳ هـ. ق) می‌نویسد:
اکثر الناس فی اکثر البلاد لا یفهمون من رؤیة الهلال الا المتعارفة التی تکون باللیل.
[۱۲۰] خاجویی، الرسائل الفقهیه، تحقیق: سیدمهدی رجائی، ج۲، ص۳۴۲، دارالکتاب الاسلامی، قم.

بیشتر مردمان، در بیش‌تر مکان‌ها، از رؤیت هلال جز رؤیت متعارفی که در شب صورت می‌گیرد، چیز دیگری نمی‌فهمند.
فهم فقهی : استدلال فقهی نیز اقتضا می‌کند که بگوییم مراد از رؤیت، رؤیت در شب می‌باشد؛ زیرا امر به روزه، باید قبل از حلول وقت باشد؛ یعنی شبی که روزه فردا را در پیش دارد. چه، بعد از گذشت مقداری از ابتدای زمان روزه، امر به آن نادرست است، زیرا قدرت بر روزه منتفی است.
ابن زهره می‌نویسد:
قوله علیه‌السلام: (اذا رأیتم الهلال فصوموا و اذا رایتموه فافطروا)، یدل علی ان الصوم بعد الرؤیة لا قبلها، و کذا قوله علیه‌السلام: (صوموا لرؤیته)، فظاهر الاستعمال یدّل علی انّ الصوم بعد الرؤیه. کما دل قوله تعالی: (اقم الصلوة لدلوک الشمس)، علی ان الصلاة بعد الدلوک.
[۱۲۲] ابن زهره، غنیه، چاپ شده در: ینابیع الفقهیه، ج۱، ص۵۰۸، گردآوری علی اصغر مروارید، مؤسسة فقه الشیعه، الدار الاسلامیه.

این سخن امام (ع) : (چون هلال را رؤیت کنید روزه بدارید و افطار کنید.) دلالت می‌کند که روزه باید پس از رؤیت هلال باشد، نه پیش از آن و نیز این سخن که: (با رؤیت روزه بدارید)، ظاهر این تعبیر می‌فهماند که روزه باید پس از رؤیت باشد. چنانکه خداوند می‌فرماید: (نماز را وقت زوال آفتاب اقامه کنید.) یعنی نماز بعد از زوال اقامه شود.
پس، اساساً رؤیت در روز، اعتباری ندارد و نمی‌تواند مثبت حکم روزه باشد. از این روی، صاحب جواهر می‌نویسد:
ان المعتبر انما هو الرویة فی اللیل دون النهار. و لا یکاد ینکر منصف ظهور تلک النصوص فی عدم اعتبار غیر الرؤیة اللیلیه.
رؤیت در شب معتبر می‌باشد نه رؤیت در روز و هیچ منصفی، این را انکار نمی‌کند که: ظاهر این احادیث، جز رؤیت در شب را، معتبر نمی‌شناسد.
بدین سان، احادیث مزبور، در خور استناد نیستند و رؤیت قبل از زوال، اماره‌ای معتبر برای اثبات حلول ماه نمی‌باشد. به همین خاطر، مشهور فقها از این احادیث اعراض کرده‌اند.
دیدگاه دوم: نظر مشهور و معروف در نزد فقهای شیعه آن است که: رؤیت هلال، قبل از زوال، اعتباری ندارد و با آن، حلول ماه جدید احراز نمی‌شود. بیشتر فقهای اهل سنت نیز، بر همین باورند.
[۱۲۴] ابن رشد، بدایة المجتهد، ج۱، ص۲۸۴، دارالمعرفه، بیروت.

محقق حلی می‌نویسد:
لا اعتبار برؤیت الهلال یوم الثلاثین قبل الزوال.
[۱۲۵] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۱، ص۲۰۰، دارالاضواء، بیروت.

رؤیت هلال، در روز سی‌ام قبل از زوال معتبر نمی‌باشد.
ابن زهرة در کتاب:غنیه بر آن ادعای اجماع دارد.
[۱۲۶] ابن زهره، غنیه، چاپ شده در: ینابیع الفقهیه، ج۱، ص۵۰۸، گردآوری علی اصغر مروارید، مؤسسة فقه الشیعه، الدار الاسلامیه.
علامه حلی در تذکره آن را دیدگاه تمام فقهای شیعه می‌داند و در کتاب منتهی المطلب، رأی اکثر علمای شیعه.
[۱۲۸] علامه حلی، منتهی المطلب، ج۲، ص۵۹۲.

صاحب مدرک، قول معظم اصحاب می‌داند و صاحب جواهر در این خصوص می‌نویسد:
علی المشهور بین الاصحاب شهرة عظیمة یمکن تحصیل الاجماع معها.
شهرت این مسأله میان فقها، به گونه‌ای است که می‌توان آن را اجماعی دانست.
مشهور فقها، بر درستی باور خویش، افزون بر آنچه در ردّ دیدگاه نخست بیان شد، به احادیثی نیز که‌ به‌طور خاص، رؤیت قبل از زوال را مردود و نامعتبر شمرده‌اند استناد جسته‌اند. از جمله:
• امام باقر (ع) می‌فرماید:
قال امیرالمؤمنین (ع) : اذا رأیتم الهلال فافطروا او شهد علیه عدل من المسلمین، و ان لم تروا الهلال الا من وسط النهار أو اخره فاتموا الصیام الی اللیل.
علی (ع) فرمود: چون هلال را مشاهده کردید، یا عادلی از مسلمانان بر آن شهادت داد، افطار کنید و اگر هلال را مشاهده نکردید، جز در قسمت وسط روز یا آخر آن، پس روزه را تا شب تمام کنید.
اینان برآنند که معنای (وسط النهار)، شامل قبل از زوال نیز می‌شود؛ زیرا وسط عرفی مراد می‌باشد. بنابراین، حدیث مزبور، صراحت در عدم اعتبار رؤیت قبل از زوال خواهد داشت.
[۱۳۳] خاجویی، الرسائل الفقهیه، تحقیق: سیدمهدی رجائی، ج۲، ص۳۴۳-۳۵۰، دارالکتاب الاسلامی، قم.

محمد بن عیسی می‌گوید:
کتبت الیه (علیه‌السلام)، جعلت فداک، ربما غم علینا الهلال فی شهر رمضان فیری من الغد الهلال قبل الزوال، و ربما رأیناه بعد الزوال، فتری ان نفطر قبل الزوال رأیناه أم لا؟ کیف تامر فی ذلک؟ فکتب (علیه‌السلام) : یتم الی اللیل، فانه ان کان تاماً رؤی قبل الزوال.
برای امام (ع) نوشتم: سرورم! چه بسا در ماه رمضان هلال بر ما پوشیده می‌ماند و فردای آن، قبل یا بعد از زوال، هلال مشاهده می‌شود. در این صورت، قبل از زوال افطار کنیم یا خیر؟
چه حکم می‌فرمایید؟
امام (ع) نوشت: روزه را تا شب تمام کنید، زیرا اگر ماه سی روز تمام باشد هلال آن قبل از زوال نیز مشاهده می‌شود.
فقها، سند این حدیث را معتبر شناخته‌اند و همچنین محدثان اسناد آن را به امام (ع)، روشن دانسته‌اند.
[۱۳۶] سید محمد شیرازی، الفقه، ج۳۶، ص۱۷۰.
این حدیث، به صراحت دلالت می‌کند که اعتباری به رؤیت هلال قبل از زوال، نمی‌باشد؛ زیرا راوی می‌گوید: چه بسا هلال ماه شوال را قبل از زوال مشاهده می‌کنیم. امام (ع) می‌فرماید: آن روز را روزه بدار. یعنی با این رؤیت، حلول ماه جدید اثبات نمی‌شود.
اینان، به روایات دیگری نیز تمسک کرده‌اند که دلالت آن‌ها بر مطلوب روشن است. این اخبار را، اکثر فقها مستفیضه دانسته‌اند.
[۱۳۹] مولی مهدی نراقی، مستند الشیعه، ج۲، ص۱۳۴.

پیشتر دانستیم که رؤیت هلال، در صورتی حلول ماه جدید را اثبات می‌کند که علم‌آور باشد. با رؤیت هلال، در شب سی‌ام، به یقین این علم حاصل می‌شود، اما با رویت آن در روز سی‌ام، علم حاصل نمی‌شود و یا حداقل، در حصول آن شک است، پس نمی‌تواند مثبت حلول ماه باشد. از همین روی مشهور فقها به استصحاب ماه نیز تمسک کرده‌اند و گفته‌اند: با رؤیت هلال قبل از زوالِ روز سی‌ام، نسبت به پایان یافتن ماه قبل و آغاز ماه جدید، شک حاصل می‌شود؛ از این روی استصحاب ماهِ قبل، جاری می‌شود. بنابراین، رأی و دیدگاه مشهور، پسندیده است.
دیدگاه سوم: در میان فقهای شیعه، تنها فقیهی که در این مسأله، نظر به تفصیل دارد، علامه حلّی است. وی بر این نظر است که رؤیت هلال قبل از زوال، حلول ماه رمضان را اثبات می‌کند، اما آغاز ماه شوال را خیر:
انّ الاقرب اعتبار ذلک فی الصوم دون الفطر.
[۱۴۰] علامه حلی، مختلف الشیعه، ج۱، ص۲۳۵.

نزدیک‌تر به واقع آن است که چنین رؤیتی برای حکم روزه اعتبار دارد، نه برای افطار.
از سخن او، در پی عبارت مزبور، روشن می‌شود که وی، شایستگی احتیاط را در صوم، دلیل این تفصیل می‌داند:
الفرق انما هو الاحتیاط للصوم، و هو انما یتم بما فصلناه نحن.
[۱۴۱] علامه حلی، مختلف الشیعه، ج۱، ص۲۳۵.

فرق، آن است که در روزه، احتیاط پسندیده است و این در صورتی انجام می‌شود که رؤیت هلال قبل از زوال را در صوم معتبر بدانیم.
هیچ‌کدام از فقها، تفصیل وی را نپذیرفته‌اند. تمامی فقیهانی که به بازگویی این تفصیل پرداخته‌اند، دلیل باور وی را، کافی ندانسته و آن را رد کرده‌اند.
[۱۴۲] نجفی، جواهرالکلام، ج۱۶، ص۳۷۴، داراحیاء التراث العربی، بیروت.

مولی مهدی نراقی می‌نویسد:
اما التفصیل المختار فی المختلف فلم اعثر علی دلیل له سوی الاحتیاط فی الصوم، الذی هو لیس بحجة.
[۱۴۳] مولی مهدی نراقی، مستند الشیعه، ج۲، ص۱۳۴.

تفصیلی که علامه در کتاب مختلف الشیعه اختیار کرده است، دلیل آن را جز احتیاط در صوم، نیافتم و این، دلیل استواری نمی‌باشد.
دیدگاه چهارم: برخی از فقیهان، چونان: محقق حلّی در مختصرالنافع و المعتبر و صاحب مدارک، رأی خاصی در نفی یا اثبات این مسأله ابراز نکرده و آن را به تردید واگذارده‌اند. البته محقق در شرایع،
[۱۴۷] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۱، ص۲۰۰، دارالاضواء، بیروت.
به عدم اعتبار رؤیت هلال قبل از زوال، فتوا داده است.
مقدس اردبیلی، صاحب حدائق،
[۱۴۸] شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناظره، ج۱۳، ص۲۹۰، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.
خوانساری و حکیم
[۱۵۰] آیة اللّه محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج۸، ص۴۶۸،کتابخانه آیة اللّه نجفی مرعشی.
نیز، حلّ این مسأله را مشکل شمرده‌اند. مقدس اردبیلی می‌نویسد:
واحتط و تامل فان المسئله من المشکلات.
اندیشه و احتیاط بورز؛ زیرا این، از مسائل مشکل می‌باشد.
مطالعه سخنان اینان در این مسأله، نشان می‌دهد که سبب اصلی این تردید، به ناهمگونی احادیث باز می‌گردد. احادیثی که در آن، رؤیت هلال قبل از زوال، اماره آغاز ماه بیان شده، صحیح و موثق دانسته‌اند و احادیثی را که مشهور نیز به آن‌ها تمسک جسته‌اند، معتبر و صریح در مطلب دانسته‌اند! از آن‌جا که وجه جمعی میان این دو گروه از احادیث نیافته‌اند و طرح یکی را نیز روا ندانسته‌اند، به تردید افتاده‌اند.

۱۰.۱.۱ - تطوق و غیبوبت شفق

هنگامی که هلال در هاله‌ای از نور باشد و گرد آن را نوری خفیف فرا گیرد، این حالت را ( تطوق ) می‌نامند.
منظور از غیبوبت شفق این است که: هلال ماه بعد از غروب شفق خورشید، همچنان در افق پایدار بماند و سپس افول کند.
آیا این دو حالت برای هلال می‌تواند اماره معتبر بر این باشد که روز پیش، آغاز حلول ماه بوده است و هلالی که با یکی از این دو حالت، مشاهده می‌شود، هلال دومین شب ماه می‌باشد؟
در میان فقیهان شیعی، هیچ‌کس اعتبار این دو را نپذیرفته است. صاحب مدارک درباره نامعتبر بودن تطوق می‌نویسد:
هذا مذهب الاصحاب لا اعلم فیه مخالفاً.
این، رأی تمامی فقهاست و مخالفی را در آن نمی‌شناسم.
صاحب جواهر، درباره غروب هلال بعد از شفق می‌نویسد:
یمکن تحصیل الاجماع علی خلافه.
امکان دارد اجماع بر عدم اعتبار این، به دست آید.
جز آن‌که، از سخن شیخ صدوق در من لا یحضره الفقیه
[۱۵۴] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۷۸، دارالتعارف، بیروت.
و المقنع
[۱۵۵] شیخ صدوق، مقنع، چاپ شده در جوامع الفقهیه، ج۱، ص۵۸، کتابخانه آیة اللّه نجفی مرعشی.
بر می‌آید که وی، این دو طریق را در شناخت آغاز ماه معتبر می‌داند. بی شک مستند وی، احادیث است، از جمله:
• در صحیحه مرازم آمده که امام صادق (ع) می‌فرماید:
اذا تطوق الهلال فهو للیلتین و اذا رأیت ظل رأسک فیه فهو لثلاث.
[۱۵۶] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۷۸، دارالتعارف، بیروت.

هرگاه هلال با دایره‌ای از نور در اطراف باشد، هلال شب دوم است و اگر اشیاء را سایه افکند، هلال شب سوم است.
• یا می‌فرماید:
اذا غاب الهلال قبل الشفق فهو للیلته، و اذا غاب بعد الشفق فهو للیلتین.
[۱۵۸] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۷۸، دارالتعارف، بیروت.

هرگاه هلال، پیش از شفق خورشید، غروب کند، هلال شب اول است و اگر پس از شفق خورشید غروب کند، هلال شب دوم است.
حدیث دوم را، همگان ضعیف و نامعتبر دانسته‌اند، از جمله: مقدس اردبیلی، صاحب مدارک، صاحب ریاض،
[۱۶۲] سید علی طباطبایی، ریاض المسائل، ج۱، ص۴۱۷، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.
خوانساری و صاحب جواهر. افزون بر ضعف سند، با حدیث ابی علی بن راشد، که سند آن معتبر می‌باشد، تعارض دارد؛ زیرا در این حدیث، امام (ع)، به صراحت، غروب هلال بعد از شفق را نامعتبر می‌شناسد.
اما اشکال مشترکی که بر هر دو حدیث وارد می‌باشد، عبارت است از:
این دو حدیث و مانند آن‌ها، با احادیث صحیح و مستفیضی که در مورد قضای روزه یوم الشک ، وجود دارد. تعارض دارند؛
[۱۶۷] شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناظره، ج۱۳، ص۲۸۱، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.
زیرا آن احادیث، دلالت می‌کنند که قضای این روز، واجب نیست، مگر با وجود بینه، حال آن‌که اگر احادیث تطوق و غیبوبت، در خور استناد و پیروی باشد، لازم می‌آید که قضای روزه یوم الشک، با این دو طریق نیز، واجب شود و به حتم در این تعارض، ترجیح با احادیث صحیح و مستفیض می‌باشد.
[۱۶۸] شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناظره، ج۱۳، ص۲۸۲، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.

شیخ طوسی، در تهذیب کوشیده است، توجیهی برای اعتبار احادیث مزبور بیابد. از این روی، پس از ذکر این دو حدیث می‌نویسد:
فهذان الخبران و ما یجری مجراهما مما هو فی معناهما انما یکون امارة علی اعتبار دخول الشهر اذا کان فی السماء علة من غیم و ما یجری مجراه.
این دو حدیث و مانند آن، دلالت می‌کنند: این دو طریق وقتی در شناخت حلول ماه معتبرند که آسمان ابری یا مانند آن باشد.
این تفصیل و توجیه از جهاتی مورد مناقشه است:
۱. اگر این احادیث معتبر دانسته شود، باید‌ به‌طور مطلق و در هر صورت، مورد پیروی قرار گیرد و در غیر آن، به کلی کنار گذاشته شود.
۲. در روایات، در صورت ابری بودن آسمان، شمردن سی روز ملاک صوم و افطار، بیان شده است و به صراحت دلالت دارند که روی سی و یکم روزه و یا افطار کنید و عید بگیرید، چه تطوق یا غیبوبت پیش آید و چه چنین نباشد.
البته، بر این اساس که در اثبات هلال از طریق رؤیت، علم ملاک می‌باشد، حال اگر فردی با یکی از این دو طریق نیز، به آغاز ماه، علم پیدا کند، علم او حجت خواهد بود. صرف این‌که در روایاتِ وجوب قضای یوم الشک، یا در روایاتی که طریق اثبات هلال را در صورت ابری بودن بیان کرده‌اند، از این دو راه، سخنی به میان نیامده، دلیل نمی‌شود بر مردود بودن این دو راه.
از همین روی مقدس اردبیلی، عمل به این احادیث را که در آن‌ها نشانه دیگری برای شناخت آغاز ماه ارائه شده است، جایز و ممکن می‌شمارد.
البته مشهور از عمل به این احادیث اعراض کرده‌اند. زیرا می‌توان گفت: به دو جهت، این دو طریق علم‌آور نمی‌تواند باشد:
۱. تعارض با سایر احادیث.
۲. مخدوش بودن دلیل اعتبار آن‌ها.
خوانساری می‌نویسد:
اما بالنسبة الی الغیبوبة فلان غایة الامر حصول الظن … و اما بالنسبة الی التطوق فلعدم حصول العلم من جهته.
غیبوبت معتبر نیست، زیرا در نهایت، با آن، ظن به دست می‌آید … امّا تطوق، آن هم اعتبار ندارد؛ زیرا با آن، علم به آغاز ماه پیدا نمی‌شود.
بدین سان، می‌توان بر این رأی بود که چون تطوق و غیبوبتِ شفق، افاده علم نمی‌کند و ظن نیز در طریق رؤیت نامعتبر می‌باشد و دلیل خاص نیز، بر اعتبار ظنِ حاصل از این دو، وجود ندارد، این دو طریق در اثبات حلول ماه کارآیی ندارند.


(۱) قرآن کریم.
(۲) امین طبرسی، مجمع البیان.
(۳) علامه طباطبایی، المیزان، مؤسسة الاعلمی، بیروت.
(۴) رسائل الشریف المرتضی، رسالة فی الرد علی اصحاب العدد، اعداد: سید احمد حسینی، دارالقرآن الکریم، قم.
(۵) شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، دارالتعارف، بیروت.
(۶) شیخ طوسی، الاستبصار، دارالتعارف، بیروت.
(۷) شیخ طوسی، المبسوط، مکتبه المرتضویه.
(۸) علامه حلی، منتهی المطلب.
(۹) علامه حلی، التذکرة.
(۱۰) علامه حلی، مختلف الشیعه.
(۱۱) محقق اردبیلی، مجمع الفائدة والبرهان، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.
(۱۲) سید محمد عاملی، مدارک الاحکام، مؤسسه آل البیت.
(۱۳) مولی مهدی نراقی، مستند الشیعه.
(۱۴) سید علی طباطبایی، ریاض المسائل، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.
(۱۵) نجفی، جواهرالکلام، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
(۱۶) شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، دارالتعارف، بیروت.
(۱۷) شیخ صدوق، مقنع، چاپ شده در جوامع الفقهیه، کتابخانه آیة اللّه نجفی مرعشی.
(۱۸) شیخ مفید، المقنعه، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.
(۱۹) قطب راوندی، فقه القرآن، کتابخانه آیة الله نجفی مرعشی.
(۲۰) ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، دارالمعرفه، بیروت.
(۲۱) علامه مجلسی، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بیروت.
(۲۲) شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناظره، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.
(۲۳) آیة اللّه خویی، مستند العروة الوثقی، تقریر مرتضی بروجردی.
(۲۴) محمد تقی آملی، مصباح الهدی.
(۲۵) سید محمد شیرازی، الفقه.
(۲۶) ابن زهره، غنیه، چاپ شده در: ینابیع الفقهیه، گردآوری علی اصغر مروارید، مؤسسة فقه الشیعه، الدار الاسلامیه.
(۲۷) ثقه الاسلام کلینی، فروع الکافی، دارالتعارف، بیروت.
(۲۸) فیض کاشانی، وافی.
(۲۹) فیض کاشانی، مفاتیح الشرایع، تحقیق: سید مهدی رجائی، مجمع الذخائرالاسلامیة، قم.
(۳۰) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
(۳۱) مولی صالح مازندرانی، شرح اصول کافی.
(۳۲) آیة اللّه سبزواری، مهذب الاحکام.
(۳۳) محقق حلی، شرایع الاسلام، دارالاضواء، بیروت.
(۳۴) محقق حلی، مختصرالنافع.
(۳۵) محقق حلی، المعتبر.
(۳۶) ابن رشد، بدایة المجتهد، دارالمعرفه، بیروت.
(۳۷) شهید صدر، الفتاوی الواضحة، دارالتعارف، بیروت.
(۳۸) یزدی، العروة الوثقی، دارالکتب الاسلامیه.
(۳۹) آیة اللّه محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، کتابخانه آیة اللّه نجفی مرعشی.
(۴۰) خاجویی، الرسائل الفقهیه، تحقیق: سیدمهدی رجائی دارالکتاب الاسلامی، قم.
(۴۱) سید مرتضی، المسائل الناصریات، چاپ شده در جوامع الفقهیه.
(۴۲) محقق سبزواری، کفایة الاحکام.
(۴۳) محقق سبزواری، ذخیره المعاد.
(۴۴) طباطبایی، مصابیح.
(۴۵) سید احمد خوانساری، جامع المدارک.


۱. یونس/سوره۱۰، آیه۵.    
۲. بقره/سوره۲، آیه۱۸۹.    
۳. امین طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۱۳۷.
۴. علامه طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۵۶، مؤسسة الاعلمی، بیروت.    
۵. رسائل الشریف المرتضی، رسالة فی الرد علی اصحاب العدد، اعداد:سید احمد حسینی، ج۲، ص۱۸-۲۱، دارالقرآن الکریم، قم.    
۶. رسائل الشریف المرتضی، رسالة فی الرد علی اصحاب العدد، اعداد:سید احمد حسینی، ج۲، ص۱۹، دارالقرآن الکریم، قم.    
۷. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۵، دارالتعارف، بیروت.    
۸. علامه حلی، منتهی المطلب، ج۲، ص۵۸۸.    
۹. محقق اردبیلی، مجمع الفائدة والبرهان، ج۵، ص۲۸۷، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۱۰. سید محمد عاملی، مدارک الاحکام، ج۶، ص۱۶۴، مؤسسه آل البیت.    
۱۱. مولی مهدی نراقی، مستند الشیعه، ج۲، ص۱۲۸.
۱۲. سید علی طباطبایی، ریاض المسائل، ج۵، ص۴۰۷، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۱۳. نجفی، جواهرالکلام، ج۱۶، ص۳۵۲، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۱۴. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۷۶-۷۸، دارالتعارف، بیروت.
۱۵. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳، دارالتعارف، بیروت.    
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۱۸۹.    
۱۷. رسائل الشریف المرتضی، رسالة فی الرد علی اصحاب العدد، اعداد:سید احمد حسینی، ج۲، ص۲۰، دارالقرآن الکریم، قم.    
۱۸. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۴، دارالتعارف، بیروت.    
۱۹. شیخ مفید، المقنعه، انتشارات اسلامی، ج۱، ص۲۹۵، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۲۰. قطب راوندی، فقه القرآن، ج۱، ص۱۸۷، کتابخانه آیة الله نجفی مرعشی.    
۲۱. علامه حلی، منتهی المطلب، ج۲، ص۵۸۷.    
۲۲. امین طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۱۳۷.
۲۳. علامه طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۵۶، مؤسسة الاعلمی، بیروت.    
۲۴. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۶۱-۱۶۲، دارالتعارف، بیروت.    
۲۵. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۲۳۲، دارالمعرفه، بیروت.
۲۶. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۶۴، دارالتعارف، بیروت.    
۲۷. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۹۶، ص۳۰۰، مؤسسة الوفاء، بیروت.
۲۸. بقره/سوره۲، آیه۱۸۲.    
۲۹. امین طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۲-۱۲۳.
۳۰. شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناظره، ج۱۳، ص۲۴۰، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۳۱. نجفی، جواهرالکلام، ج۱۶، ص۳۵۲، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۳۲. آیة اللّه خویی، مستند العروة الوثقی، تقریر مرتضی بروجردی، ج۲، ص۶۳.
۳۳. محمد تقی آملی، مصباح الهدی، ج۸، ص۳۶۱.
۳۴. سید محمد شیرازی، الفقه، ج۳۶، ص۱۲۳.
۳۵. علامه طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۲۴، مؤسسة الاعلمی، بیروت.    
۳۶. یونس/سوره۱۰، آیه۵.    
۳۷. رسائل الشریف المرتضی، رسالة فی الرد علی اصحاب العدد، اعداد:سید احمد حسینی، ج۲، ص۲۰، دارالقرآن الکریم، قم.    
۳۸. ابن زهره، غنیه، چاپ شده در: ینابیع الفقهیه، ج۶، ص۲۲۴، گردآوری علی اصغر مروارید، مؤسسة فقه الشیعه، الدار الاسلامیه.
۳۹. ثقه الاسلام کلینی، فروع الکافی، ج۴، ص۷۶، دارالتعارف، بیروت.    
۴۰. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۴، دارالتعارف، بیروت.
۴۱. فیض کاشانی، وافی، ج۱۱، ص۱۷.
۴۲. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۲، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۴۳. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۲، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۴۴. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۳، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۴۵. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۳، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۴۶. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۳، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۴۷. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۵، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۴۸. رسائل الشریف المرتضی، رسالة فی الرد علی اصحاب العدد، اعداد:سید احمد حسینی، ج۲، ص۲۱، دارالقرآن الکریم، قم.    
۴۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۸.    
۵۰. علامه حلی، منتهی المطلب، ج۲، ص۵۸۸.    
۵۱. نجفی، جواهرالکلام، ج۱۶، ص۳۵۲، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۵۲. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۸، دارالتعارف، بیروت.    
۵۳. شیخ مفید، المقنعه، ج۱، ص۲۹۷، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۵۴. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۸، دارالتعارف، بیروت.    
۵۵. فیض کاشانی، وافی، ج۷، ص۱۱۸.
۵۶. شیخ طوسی، الاستبصار، ج۲، ص۶۴، دارالتعارف، بیروت.    
۵۷. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۴، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۵۸. مولی صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۵۴.
۵۹. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۷، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۶۰. آیة اللّه سبزواری، مهذب الاحکام، ج۱۰، ص۲۷۱.
۶۱. فیض کاشانی، وافی، ج۷، ص۱۱۸.
۶۲. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۱، ص۱۹۳، دارالاضواء، بیروت.
۶۳. ابن رشد، بدایة المجتهد، ج۱، ص۲۸۵، دارالمعرفه، بیروت.
۶۴. شیخ طوسی، المبسوط، ج۱، ص۲۶۷، مکتبه المرتضویه.    
۶۵. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۱، ص۱۹۹، دارالاضواء، بیروت.
۶۶. علامه حلی، منتهی المطلب، ج۲، ص۵۸۸.    
۶۷. سید محمد عاملی، مدارک الاحکام، ج۶، ص۱۶۴، مؤسسه آل البیت.    
۶۸. شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناظره، ج۱۳، ص۲۴۶، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۶۹. محقق اردبیلی، مجمع الفائدة والبرهان، ج۵، ص۲۸۷، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۷۰. سید علی طباطبایی، ریاض المسائل، ج۵، ص۴۰۸، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۷۱. نجفی، جواهرالکلام، ج۱۶، ص۳۵۲، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۷۲. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۸، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۷۳. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۳۱۷، دارالتعارف، بیروت.    
۷۴. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۹، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۷۵. سید محمد عاملی، مدارک الاحکام، ج۶، ص۱۶۴، مؤسسه آل البیت.    
۷۶. شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناظره، ج۱۳، ص۲۴۰، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۷۷. نجفی، جواهرالکلام، ج۱۶، ص۳۵۲، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۷۸. آیة اللّه خویی، مستند العروة الوثقی، تقریر مرتضی بروجردی، ج۲، ص۶۳.
۷۹. علامه حلی، منتهی المطلب، ج۲، ص۵۸۸.    
۸۰. محقق اردبیلی، مجمع الفائدة والبرهان، ج۵، ص۲۸۷، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۸۱. آیة اللّه خویی، مستند العروة الوثقی، تقریر مرتضی بروجردی، ج۲، ص۶۳.
۸۲. آیة اللّه سبزواری، مهذب الاحکام، ج۱۰، ص۲۶۷.
۸۳. شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناظره، ج۱۳، ص۲۴۶، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۸۴. شهید صدر، الفتاوی الواضحة، ج۱، ص۶۲۲، دارالتعارف، بیروت.
۸۵. شیخ طوسی، المبسوط، ج۱، ص۲۶۷، مکتبه المرتضویه.    
۸۶. نجفی، جواهرالکلام، ج۱۶، ص۳۵۴، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۸۷. نجفی، جواهرالکلام، ج۱۶، ص۳۵۴، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۸۸. محمد تقی آملی، مصباح الهدی، ج۸، ص۳۷۷.
۸۹. یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۳۷۰، دارالکتب الاسلامیه.
۹۰. آیة اللّه محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج۸، ص۳۷۰، کتابخانه آیة اللّه نجفی مرعشی.
۹۱. محمد تقی آملی، مصباح الهدی، ج۸، ص۳۶۲-۳۶۳.
۹۲. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۵۶، دارالتعارف، بیروت.    
۹۳. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۲، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۹۴. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۵، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۹۵. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۴، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۹۶. خاجویی، الرسائل الفقهیه، تحقیق: سیدمهدی رجائی، ج۲، ص۳۳۲ ـ ۳۲۲، دارالکتاب الاسلامی، قم.
۹۷. ثقه الاسلام کلینی، فروع الکافی، ج۴، ص۷۸، دارالتعارف، بیروت.    
۹۸. شیخ صدوق، مقنع، چاپ شده در جوامع الفقهیه، ج۱، ص۱۶، کتابخانه آیة اللّه نجفی مرعشی.
۹۹. سید مرتضی، المسائل الناصریات، چاپ شده در جوامع الفقهیه، ج۱، ص۲۴۲.
۱۰۰. چاپ شده در جوامع الفقهیه.
۱۰۱. سید مرتضی، المسائل الناصریات، چاپ شده در جوامع الفقهیه، ج۱، ص۲۴۲.
۱۰۲. محقق سبزواری، کفایة الاحکام، ج۱، ص۵۳.
۱۰۳. محقق سبزواری، ذخیره المعاد، ج۱، ص۵۳۳.
۱۰۴. فیض کاشانی، مفاتیح الشرایع، تحقیق: سید مهدی رجائی، ج۱، ص۲۵۷، مجمع الذخائرالاسلامیة، قم.
۱۰۵. فیض کاشانی، وافی، ج۱۱، ص۱۲۰-۱۲۱.
۱۰۶. مولی مهدی نراقی، مستند الشیعه، ج۲، ص۱۳۳.
۱۰۷. طباطبایی، مصابیح.
۱۰۸. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۷۶، دارالتعارف، بیروت.    
۱۰۹. علامه حلی، منتهی المطلب، ج۲، ص۵۹۲.    
۱۱۰. محقق سبزواری، ذخیره المعاد، ج۱، ص۵۳۳.
۱۱۱. مولی مهدی نراقی، مستند الشیعه، ج۲، ص۱۳۳.
۱۱۲. محقق اردبیلی، مجمع الفائدة والبرهان، ج۵، ص۳۰۰، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۱۱۳. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۷۶، دارالتعارف، بیروت.    
۱۱۴. خاجویی، الرسائل الفقهیه، تحقیق: سیدمهدی رجائی، ج۲، ص۳۲۲، دارالکتاب الاسلامی، قم.
۱۱۵. خاجویی، الرسائل الفقهیه، تحقیق: سیدمهدی رجائی، ج۲، ص۳۲۲، دارالکتاب الاسلامی، قم.
۱۱۶. علامه حلی، منتهی المطلب، ج۲، ص۵۹۲.    
۱۱۷. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۷۷، دارالتعارف، بیروت.    
۱۱۸. علامه حلی، منتهی المطلب، ج۲، ص۵۹۲.    
۱۱۹. محقق اردبیلی، مجمع الفائدة والبرهان، ج۵، ص۳۰۱، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۱۲۰. خاجویی، الرسائل الفقهیه، تحقیق: سیدمهدی رجائی، ج۲، ص۳۴۲، دارالکتاب الاسلامی، قم.
۱۲۱. نجفی، جواهرالکلام، ج۱۶، ص۳۶۷، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۱۲۲. ابن زهره، غنیه، چاپ شده در: ینابیع الفقهیه، ج۱، ص۵۰۸، گردآوری علی اصغر مروارید، مؤسسة فقه الشیعه، الدار الاسلامیه.
۱۲۳. نجفی، جواهرالکلام، ج۱۶، ص۳۶۹، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۱۲۴. ابن رشد، بدایة المجتهد، ج۱، ص۲۸۴، دارالمعرفه، بیروت.
۱۲۵. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۱، ص۲۰۰، دارالاضواء، بیروت.
۱۲۶. ابن زهره، غنیه، چاپ شده در: ینابیع الفقهیه، ج۱، ص۵۰۸، گردآوری علی اصغر مروارید، مؤسسة فقه الشیعه، الدار الاسلامیه.
۱۲۷. علامه حلی، التذکرة، ج۱، ص۲۶۹.    
۱۲۸. علامه حلی، منتهی المطلب، ج۲، ص۵۹۲.
۱۲۹. سید محمد عاملی، مدارک الاحکام، ج۶، ص۱۷۹،مؤسسه آل البیت.    
۱۳۰. نجفی، جواهرالکلام، ج۱۶، ص۳۶۶، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۱۳۱. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۲۰۱، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۱۳۲. شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناظره، ج۱۳، ص۲۸۷، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۱۳۳. خاجویی، الرسائل الفقهیه، تحقیق: سیدمهدی رجائی، ج۲، ص۳۴۳-۳۵۰، دارالکتاب الاسلامی، قم.
۱۳۴. شیخ طوسی، الاستبصار، ج۲، ص۷۳، دارالتعارف، بیروت.    
۱۳۵. نجفی، جواهرالکلام، ج۱۶، ص۳۶۶، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۱۳۶. سید محمد شیرازی، الفقه، ج۳۶، ص۱۷۰.
۱۳۷. شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناظره، ج۱۳، ص۲۸۶، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۱۳۸. نجفی جواهرالکلام، ج۱۶، ص۳۶۶، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۱۳۹. مولی مهدی نراقی، مستند الشیعه، ج۲، ص۱۳۴.
۱۴۰. علامه حلی، مختلف الشیعه، ج۱، ص۲۳۵.
۱۴۱. علامه حلی، مختلف الشیعه، ج۱، ص۲۳۵.
۱۴۲. نجفی، جواهرالکلام، ج۱۶، ص۳۷۴، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
۱۴۳. مولی مهدی نراقی، مستند الشیعه، ج۲، ص۱۳۴.
۱۴۴. محقق حلی، مختصرالنافع، ج۱، ص۶۹.    
۱۴۵. محقق حلی، المعتبر، ج۲، ص۶۸۹.    
۱۴۶. سید محمد عاملی، مدارک الاحکام، ج۶، ص۱۸۱،مؤسسه آل البیت.    
۱۴۷. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۱، ص۲۰۰، دارالاضواء، بیروت.
۱۴۸. شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناظره، ج۱۳، ص۲۹۰، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.
۱۴۹. سید احمد خوانساری، جامع المدارک، ج۲، ص۲۰۳.    
۱۵۰. آیة اللّه محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج۸، ص۴۶۸،کتابخانه آیة اللّه نجفی مرعشی.
۱۵۱. محقق اردبیلی، مجمع الفائدة والبرهان، ج۵، ص۳۰۲، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۱۵۲. سید محمد عاملی، مدارک الاحکام، ج۶، ص۱۸۱،مؤسسه آل البیت.    
۱۵۳. نجفی، جواهرالکلام، ج۱۶، ص۳۶۵، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۱۵۴. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۷۸، دارالتعارف، بیروت.
۱۵۵. شیخ صدوق، مقنع، چاپ شده در جوامع الفقهیه، ج۱، ص۵۸، کتابخانه آیة اللّه نجفی مرعشی.
۱۵۶. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۷۸، دارالتعارف، بیروت.
۱۵۷. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۷۸، دارالتعارف، بیروت.    
۱۵۸. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۷۸، دارالتعارف، بیروت.
۱۵۹. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۷۸، دارالتعارف، بیروت.    
۱۶۰. محقق اردبیلی، مجمع الفائدة والبرهان، ج۵، ص۲۹۷، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۱۶۱. سید محمد عاملی، مدارک الاحکام، ج۶، ص۱۷۹،مؤسسه آل البیت.    
۱۶۲. سید علی طباطبایی، ریاض المسائل، ج۱، ص۴۱۷، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.
۱۶۳. سید احمد خوانساری، جامع المدارک، ج۲، ص۲۰۰.    
۱۶۴. نجفی، جواهرالکلام، ج۱۶، ص۳۶۵، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۱۶۵. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۲۰۳، داراحیاء التراث العربی، بیروت.    
۱۶۶. شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناظره، ج۱۳، ص۲۸۲، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۱۶۷. شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناظره، ج۱۳، ص۲۸۱، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.
۱۶۸. شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناظره، ج۱۳، ص۲۸۲، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.
۱۶۹. شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناظره، ج۱۳، ص۲۹۰-۲۹۱، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۱۷۰. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۷۸، دارالتعارف، بیروت.    
۱۷۱. شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناظره، ج۱۳، ص۲۸۲، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۱۷۲. محقق اردبیلی، مجمع الفائدة والبرهان، ج۵، ص۲۹۷، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۱۷۳. سید احمد خوانساری، جامع المدارک، ج۲، ص۲۰۰.    



برگرفته از مقاله رؤیت و ثبوت هلال- مجله فقه -دفتر تبلیغات اسلامی-شماره۲.    


رده‌های این صفحه : روزه | رویت هلال | فقه




جعبه ابزار