• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ثابت قطنه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ثابت قُطْنه، ابوالعلا ثابت بن عبدالرحمان، دلاور و مجاهد و شاعری کم آوازه در روزگار امویان ، در خراسان و ماوراءالنهر ، و طرفدار مُرْجئه نخستین. وی از قبیله بنو اسد بن حارث بن عَتیک از اَزْدِ بصره و به روایتی از موالی آنان بود.
[۱] طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۱۳۹۱.
[۲] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۶۳.




ثابت بن کعب بن جابر بن کعب بن کرمان بن طرفة بن وهب بن مازن بن تیم بن اسد بن حارث بن عتیک ازدی، از شعرا و بزرگان دوران اموی و از قبیله ازد است. و جزء افراد سرشناس این قبیله به شمار می‌رود که برای شناساندن جد وی، او را به ثابت نسبت می‌دهند؛ همان‌طور که در کتاب الاصابه این چنین آمده است.


در مورد تاریخ ولادت او چیزی در تاریخ ثبت نشده است. ولی به احتمال بسیار بین سال ۴۰ و ۵۰ بوده است. وی از آن رو قُطْنه لقب یافت که پس از آن‌که در جنگ با ترکان چشمش را از دست داد، آن را با تکه پنبه ای می‌پوشاند.
[۵] ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۳، ص۲۹۳، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.
[۶] الشعروالشعراء، ابن قتیبه، ج ۲، ص ۶۳۰.
[۷] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۶۳.
او از سال ۶۴ در فتح ماوراءالنهر شرکت داشت.
[۸] طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۴۹۴ـ ۴۹۵.
بنا به روایتی، در سال ۷۸، با ارسال نامه ای محرمانه به دیوان خلیفه عبدالملک، موجبات عزل اُمیه بن عبداللّه بن خالد بن اَسید (حاکم خراسان) را فراهم آورد.
[۹] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۸۱ـ ۲۸۲.
حاکم بعدی خراسان، مُهَلّب بن ابی صُفْره (حک: ۷۸ ـ ۸۲)، از شاخه دیگری از قبیله بنوعتیک بود و ثابت با خاندانِ وی نسبت نزدیک داشت. پس از مهلّب، ثابت از یاران فرزندش، یزیدبن مهلّب، بود و بین ۸۲ تا ۸۵ و ۹۶ تا ۹۹، که یزید حاکم خراسان بود، از وی حمایت کرد. برخورد او با قُتَیْبه بن مُسْلم باهلی (حاکم خراسان از ۸۶ تا ۹۶) محتاطانه تر بود. ثابت در قطعه شعری از قتیبه به سبب قتل خائنانه نیرَک (حاکم ترک) در ۹۱، پس از دادن امان به او، انتقاد و قتیبه و قوم او (باهله) را به سبب شکست از ترکان هجو کرد.
[۱۰] طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۱۲۲۵.
[۱۱] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۷۴.



برخی نام او را با نام ثابت بن قطبه اشتباه گرفتند؛ در حالی که وی، عتکی و ثابت بن قطبه، خزاعی است؛
[۱۲] ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۳، ص۲۹۳- ۲۹۴، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.
اما با این حال در کتابشان قطبه را به جای قطنه آوردند. اشتباهی که بلاذری در کتابش بارها انجام داد.
کنیه او ابوالعلا بود؛
[۱۴] ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۴، ص۳۲، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.
اما به قطنه معروف است و در بیش‌تر منابع نیز از وی به ثابت قطنه یاد شده است.


یزید بن مهلّب، احتمالاً در دومین دوره حکومتش، ثابت را به حکومت منطقه ای مرزی منصوب کرد.
[۱۵] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۶۳.
یزید که به زندان خلیفه عمر بن عبدالعزیز گرفتار آمده بود، پس از گریختن از محبس، با حمایت مرجئه بصره، در۱۰۱ در عراق ــ که در آن زمان تحت حاکمیت یزید بن عبدالملک بود ــ شورش کرد و یزید بن عبدالملک را خلع نمود.
[۱۶] طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۱۳۷۹ به بعد.
در همین اثنا ثابت برای او شعری فرستاد که در آن وی را به جنگ تشویق و ادعا کرده بود که حامیان او آماده‌اند تا سر «تاجدار» را، که معمولاً منظور از آن خلیفه بود، بکوبند.
[۱۷] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۷۷ـ ۲۷۸.



او از یاران یزید بن مهلب بود که از سوی وی کارگزار یکی از مرزهای خراسان شد.


ویژگی شخصیتی ثابت قطنه بدین شرح است:

۶.۱ - شجاعت و شرافت

ثابت قطنه از دلاوران و شجاعان عرب و از شرف‌ترین مردم در دوران اموی به حساب می‌آید؛ اما در کنار آن دیوانی به نام خود دارد که ماجد بن احمد سامرایی بغدادی آن را گردآوری کرده است.

۶.۲ - شاعری توانا

در باب شعر ثابت، احمد بن ابراهیم که از نزدیکان امام حسن عسکری (علیه‌السلام) و پدر ایشان امام هادی (علیه‌السلام) بود، کتابی به نام «شعر ثابت بن قطنه و صنعته» نوشت و در آن اشعار ثابت را جمع‌آوری و تنظیم کرد.

۶.۳ - خطیبی ناتوان

ثابت در عین حال که شاعر بنامی در دوران خود بود و هجوهایی از او نقل شده، خطیب توانایی نبود. ثابت روزی بر منبر خطبه‌ای خواند؛ ولی از هول خود، پراکنده و غلط گفت. او گفت: هر که خدا و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را اطاعت کند، گمراه است! بعد از آن غلط و اشتباه دیگر چیزی نگفت و از منبر پایین آمد و خاموش شد. بعد این بیت را گفت:
و ان لم اکن فیکم خطیبا فاننی بسیفی اذا جد الوغی لخطیب
یعنی اگر من میان شما خطیب نباشم، هنگام شدت کارزار با شمشیر خود خطیب خواهم بود.
به او گفتند: اگر این بیت را بر منبر گفته بودی، بهترین و بزرگ‌ترین خطیب محسوب می‌شدی.

۶.۴ - پای‌بند به عقاید مرجئه

از جمله اعتقاداتی که ثابت به آن پای‌بند بود و می‌توان از اشعار او به راحتی فهمید، مرجئه بودن (به مقاله عقاید مرجئه مراجعه شود.) اوست. ابوالفرج اصفهانی او را از «مرجئه» دانسته است. در دورانی که وی در خراسان بود، ناظر مناظرات خوارج با مرجئه بود، وی در آن‌جا به سمت مرجئه گرایش پیدا کرد و ضمن تأیید ارجاء، سخنان خوارج را نادرست شمرد.

۶.۴.۱ - نمونه‌ای از اشعار ثابت

اشعار ثابت در این باب، یکی از مآخذ اولیه در شناخت عقاید مرجئه به شمار می‌رود. شعر ثابت قطنه چنین است:
نرجی الامور اذا کانت مشبهة و نصدق القول فیمن جار اوعندا
المسلمون علی الاسلام کلهم والمشرکون اشتوا دینهم قددا
یعنی در اموری که مشتبه باشد، آن‌ها را [به خدا] واگذار می‌کنیم؛ اما در مورد کسی که ظلم کرده یا عناد ورزیده، موضع می‌گیریم. مسلمانان همه در پذیرش اسلام، مسلمان هستند؛ اما مشرکان در دین خود متفرق شده‌اند.
مرجئه که مواجه با بحث‌های فراوان درباره تقابل علی (علیه‌السلام) و عثمان بودند، کار آن‌ها را که به نظرشان مشتبه بود، به خدا وامی‌گذاشتند؛ اما این بدان معنا نبود که درباره بنی‌امیه‌ای که صریحاً ظالم و معاند بودند، موضع نگیرند و حرکتی از خود نشان ندهند و در مقابل امویان سکوت کنند. کاری که ثابت نیز بارها انجام داد.
ثابت در ادامه درباره خوارج که علی (علیه‌السلام) و عثمان را محکوم به کفر می‌کردند می‌گوید:
کل الخوارج مخط فی مقالته و لو تعبد فیما قال و اجتهدا
یعنی همه خوارج در گفتارشان بر خطا هستند، و لو اینکه نسبت به آنچه اجتهاد کرده و گفته‌اند سخت پایبند باشند.
وی عقیده مرجئه را درباره علی (علیه‌السلام) و عثمان چنین بیان می‌کند:
اما علی و عثمان فانهما عبدان لم یشرکا بالله مذعبدا
... یجزی علی و عثمان سعیهما و لست ادری بحق آیة وردا
الله یعلم ماذا یحضران به و کل عبد سیلقی الله منفردا
یعنی علی (علیه‌السلام) و عثمان هر دو بندگانی هستند که از زمانی که مسلمان شدند هرگز مشرک نگشتند، آن‌ها به کارهایی که انجام داده‌اند، پاداش داده خواهند شد و من نمی‌دانم آن‌ها در کجا وارد خواهند شد. خدا می‌داند آن دو چگونه در برابر خدا حاضر می‌شوند و هر بنده‌ای به تنهایی خدا را ملاقات خواهد کرد.
همین عقاید ارجایی او باعث شد که در مقابل بنی‌امیه بایستد و از حق مردم دفاع کند.


ثابت قطنه در دوران حیاتش سمت بالای سیاسی نداشت؛ اما جایگاه بالایی داشت.

۷.۱ - برکناری امیه بن عبدالله

ثابت قطنه جایگاه بالایی داشت و صاحب نفوذ بود به حدی که در سال هفتاد و هشت هجری، با فرستادن چند بیت شعر همراه با چند نامه به صورت محرمانه به عبدالملک بن مروان، موجبات برکناری امیة بن عبدالله بن خالد بن اسید را که والی خراسان از سوی عبدالملک بود، فراهم آورد.

۷.۲ - یار باوفای مهلب

بعد از عزل امیه، وی همراه با حاکم بعدی (مهلب بن ابی‌صفره) به خراسان مهاجرت کرد و باقی عمر خود را در این منطقه حضور داشت. وی همراه با مهلب بن ابی‌صفره، در جنگ ضد ترکان در ماوراء‌النهر حضور داشت
[۲۸] جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، ج۳، ص۲۵۲، تحقیق عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۹۴۸.
و جزء یاران باوفای مهلب بود. زمانی که مهلب او را برای متقاعد کردن برادرش حریث فرستاد، از مهلب حمایت کرد و از برادرش خواست که نزد مهلب برود و به تصمیم برادرش اعتنا نکرد.
[۲۹] ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۳، ص۷۹، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.


۷.۳ - حامی یزید بن مهلب

بعد از مرگ مهلب، وی در لوای پسرش یزید بن مهلب بود و طبق دستورات وی عمل می‌کرد.
در زمان خروج یزید بن مهلب، او از خروج یزید حمایت کرد و با گفتن شعری، او را در امر خروجش تحریک کرد. وی در شعری می‌گوید:
ایزید کن الحرب اذهیجتها کابیک لارعشا و لا رعدیدا
یعنی ‌ای یزید در جنگی که آن را تهییج کردی، همچون پدرت باش نه لرزه‌ای بر اندامت باشد و نه خوفی.
در همین جنگ، وی به خاطر دادن روحیه به سربازان و همین‌طور منفور داشتن خلیفه، خطاب به خلیفه گفت:
انا لضرابون فی حمس الوغی راس المستوج ان اراد صدودا
یعنی ما در بحبوحه جنگ سر کسی را که تاج بر آن است و بخواهد برابر ما بایستد، با شمشیر خواهیم زد.
بعدها که سعید بن عبدالعزیز حاکم خراسان شد، ثابت نزد او رفت؛ پس از بازگشت، یکی از حاضران، مصرع دوم شعر او را چنین خواند: «راس الخلیفه ان اراد صدودا». سعید با شنیدن این عبارت، دستور قتل ثابت را صادر کرد؛ اما ثابت با زیرکی، شعر را تغییر داد و با اضافه کردن بیت دیگری به آن از مهلکه نجات یافت.

۷.۴ - مرثیه‌سرایی برای یزید

در سال صد و دو هجری که خبر مرگ یزید بن مهلب را شنید، در مرثیه او چندین بیت سرود:
[۳۲] بلعمی، تاریخ‌نامه طبری، ج۴، ص۹۲۵، تحقیق محمد روشن، تهران، جلد ۳، ۴، ۵، البرز، ۱۳۷۳.

«درازی این شب نمی‌خواهد کوتاه و تباه شود. هم و غم هم قلب مهجور ترا (خود را گوید) تحریک کرده و به هیجان آورده است. من بیدار ماندم و حال این‌که‌ام خالد (همسر یا معشوقه) با من بیدار نماند. چشم من مدت یک سال خواب را بر خود حرام کرد. بی‌خوابی من برای کسی بود که فقدان او عشیره را تباه کرد. مرگ او را دعوت کرد و او اجابت نمود و تسلیم شد. من ‌ای دوست برای شهریاری می‌گریم که در محل عقر لشکرهای او دچار جبن و ترس شدند و خود او مرگ را آشکارا پذیرفت... اگر روزگار عباس را دچار لغزش کند، مایه و کیفر کار گذشته را به او می‌دهیم. ما از او قصاص می‌گیریم و از جزای کردار او تجاوز نمی‌کنیم. اگرچه باز فرزند مروان (در کار خود) ستمگرتر است. (و مستوجب کیفر بدتر می‌باشد)».
[۳۳] ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۳، ص۲۹۲-۲۹۳، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.



ثابت، در حمایت از مُدرِک بن مهلّب که قصد داشت به نفع برادرش، یزید، به خراسان هجوم آورد، وارد جنگ شد. در پی شکست و کشته شدن یزید در ۱۰۲، در جنگ با مَسْلَمه بن عبدالملک،
[۳۴] طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۱۴۱۴ـ ۱۴۱۶.
[۳۵] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۷۹.
ثابت دو مرثیه برای هند ، خواهر یزید، فرستاد که در آن‌ها اظهار امیدواری کرده بود از مسبّـبان مرگ برادرش، از جمله از یزید و جانشینش هشام، انتقام گرفته شود. او در حضور هند مرثیه ای نیز در رثای برادرِ یزید، مُفَضّل، سرود
[۳۶] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۷۵ـ۲۷۶.
که کمی پس از یزید همراه با تعداد کثیری از اعضای خاندانش در کرمان به قتل رسیده بود. با وجود این‌که سعید خُذَینه، حاکم اموی جدید، ثابت را به سبب ادعایش در باره کوبیدن سر «تاجدار» تحت فشار قرار داده بود، اما وی به حمایت از او بر خاست. ثابت با نقل بیت دیگری از شعرش که نشان می‌داد منظور او شخص خلیفه نبوده است، خود را نجات داد.
[۳۷] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی،، ج۱۴، ص۲۷۱.



در سالهای بعد، او در جنگهای بسیاری بر ضد کفار شرکت کرد.
[۳۸] طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۱۴۴۶.
در ۱۰۷، در فتح غور به فرماندهی اسد بن عبداللّه قَسری فعالانه شرکت کرد.
[۳۹] طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۱۴۸۹.
با این حال، در ۱۰۹، به این دلیل که اسد قلمرو وی را تحت حاکمیت فردی تمیمی در آورده بود، بر وی خشم گرفت و او را هجو کرد.
[۴۰] طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۱۵۰۳ـ۱۵۰۴.
ثابت در زمان اَشْرَس بن عبداللّه سُلَمی، جانشین اسد، در حمایت از سغدیان تازه مسلمانی که در برابر تحمیل مجدد جزیه مقاومت می‌کردند، در کنار ابوالصیداء صالح بن طَریف، مبارز مرجئی، قرار گرفت. اشرس، پیشتر معافیت آنان را از پرداخت جزیه منوط به تغییر دین ایشان کرده بود اما پس از حصول این معنی بار دیگر آن را وضع کرد. حاکم سمرقند ثابت را به زندان افکند. در آن هنگام وی با ادعای این‌که هرگز بر ضد یک امام (اموی) شورش نکرده است به نَصر بن سیّار متوسل شد. نصر او را نزد اشرس فرستاد که وی نیز طی حمله ای به ماوراءالنهر با ضمانت یکی از رؤسای ازد، او را آزاد ساخت. در ۱۱۰، ثابت در نبردی با ترکان در نزدیکی بَیکَند جراحتی برداشت که منجر به مرگ وی شد.
[۴۱] بلاذری (لیدن)، ج۱، ص۴۲۹.
[۴۲] طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۱۵۰۷ـ۱۵۱۵.



ثابت در دربار یزید بن مهلّب با کعب بن مَعدان اشقری (متوفی ح۸۰) آشنا شد. حاجب الفیل (حاجب بن ذُبیان مازَنی) شاعر با ثابت رقابت داشت و این دو در هجو یکدیگر ابیاتی سرودند.
[۴۳] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۶۴ـ ۲۶۹.
نصر از راویان شعر ثابت قطنه است.
[۴۴] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۷۴.

شعر ثابت که دیدگاههای مُرجئه نخستین را تشریح کرده، با باورهای خوارج تضاد خاصی دارد. این اشعار که خطاب به هند دختر مهلّب سروده شده، به احتمال قریب به یقین به زمان شورش برادرش، یزید، باز می‌گردد. ثابت تصریح می‌کند که همه مسلمانان در اسلام برابرند و هیچ‌یک به دلیل ارتکاب گناه ، مشرک محسوب نمی‌شوند. حال، در صورتی که هیچ مسلمانی را نمی‌توان تکفیر کرد، داوری در باره گذشتگان که اکنون وضع آن‌ها مبهم است، باید به خدا واگذار شود (نظریه اِرجاء). این مسئله در مورد عثمان و علی نیز صادق است که میانشان آشوب گشت و شاهد شکاف در وحدت مسلمین شدند، ولی هر دو به وحدانیت خداوند شهادت می‌دادند. مسلمانان باید در مقابل هرکس که مرتکب بی عدالتی یا دچار انحراف می‌شود، بایستند اما نباید جز به هنگام دفاع از خود خون دیگر مسلمانان را بریزند.
[۴۵] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۷۰.
نخستین مجموعه های اشعار ثابت که ابوذر مُرهبی کوفی (متوفی ح۱۵۳) و احمد بن ابراهیم بن حمدون ( قرن سوم) گردآوری کرده بودند، از دست رفته است.
[۴۶] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۷۱.
[۴۷] الفهرست، طوسی، ص ۲۷.
ماجد احمد سامرائی ، اشعار و قطعه های باقی‌مانده را با عنوان شعر ثابت قطنه العَتَکی ( بغداد ۱۹۷۰) جمع آوری کرده است. شعر او منعکس کننده شیوه و مضامین شعر قبایل عرب در دوره اموی است.


با به حکومت رسیدن هشام بن عبدالملک، اشرس بن عبدالله سلمی به ولایت خراسان دست یافت. وی کاتبی ملقب به ابوامیه به همراه داشت که نسبت به وی بسیار ذی نفوذ بود. با تحریک ابوامیه، اشرس بر خراج خراسان افزود و مردم را تحت فشار قرار داد و با وجود این‌که به مردم ماوراء‌النهر قول داده بود که در صورت اسلام ، خراج را بردارد؛ اما به بهانه مال الصلح آنان را از خود دور کرد و این عمل‌کردهای وی، باعث اعتراض ثابت قطنه شد. ثابت از مردم حمایت کرد و اشرس برای مقابله با آنان، اجتماع آنان را پراکنده کرد و ثابت را به زندان انداخت.
در این جریان ابوصیدا نیز از قطنه حمایت کرد و لذا اشرس او را نیز به حبس انداخت. اشرس، ثابت را به کفالت عبدالله بن بسطام بن مسعود آزاد کرد و برای رهایی از شرش، وی را به منطقه دیگری فرستاد.
در سال صد و ده هجری، طی حمله‌ای که به آمل شد و سپاه اشرس با ترکان این منطقه به جنگ پرداختند، ثابت نیز حضور داشت و طی این عبدالله بن بسطام بمله، ثابت با یارانش، هرچه را ترکان غارت کرده بودند، پس گرفتند.
[۵۱] ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۴، ص۴۸، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.
ثابت در فواصل جنگ گفت: خدایا من دوش میهمان ابن بسطام بودم، مرا امشب مهمان خویش کن، به خدا نباید بنی‌امیه مرا بسته به آهن بنگرند. پس از آن حمله برد، یارانش نیز حمله بردند، یارانش سستی کردند؛ اما او استوار ماند و از جنگ نگریخت، نیروهای دشمن او را با تیر زدند، به طوری که روی دست‌ها بلند شد و او را بر زمین زد. وی با همین وضعیت به پیش‌روی خود ادامه داد و ضربت خورد و زخمی شد. ثابت مجروح شد که همین جراحت منجر به مرگ وی شد.


(۱) الشعروالشعراء، ابن قتیبه، چاپ احمدمحمد شاکر، (قاهره) ۱۳۸۶ـ۱۳۸۷/۱۹۶۶ـ۱۹۶۷.
(۲) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی.
(۳) بلاذری (لیدن).
(۴) طبری، تاریخ (لیدن).
(۵) الفهرست، محمد بن حسن طوسی، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف (۱۳۵۶/۱۹۳۷)، چاپ افست قم (بی تا).
(۶) معجم الادباء، یاقوت حموی، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
(۷) Josef van Ess، Theologie und Gesellschaft im۲ und۳ Jahrhundert Hidschra: eine Geschichte des religiخsen Denkens im frدhen Islam، Berlin ۱۹۹۱-۱۹۹۷، I، ۱۶۶-۱۷۱, V, ۱۷-۱۹.
(۸) Wilferd Madelung، " The early Murji ف a in Khura ¦sa ¦n and Transoxania and the spread of H ¤anafism"، Der Isam، vol۵۹، no۱ (۱۹۸۲)، ۳۳-۳۴.
(۹) Fuat Sezgin، Geschichte des arabischen Schrifttums، Leiden ۱۹۶۷- ۱۹۸۴, II، ۳۷۶-۳۷۷.


۱. طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۱۳۹۱.
۲. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۶۳.
۳. زرکلی، خیرالدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۲، ص۹۸، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م.    
۴. عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۱، ص۶۳۰، بیروت، دارالکتب، ۱۴۱۵ه.    
۵. ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۳، ص۲۹۳، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.
۶. الشعروالشعراء، ابن قتیبه، ج ۲، ص ۶۳۰.
۷. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۶۳.
۸. طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۴۹۴ـ ۴۹۵.
۹. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۸۱ـ ۲۸۲.
۱۰. طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۱۲۲۵.
۱۱. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۷۴.
۱۲. ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۳، ص۲۹۳- ۲۹۴، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.
۱۳. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۳، ص۵۲۶، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره، چ اول، ۱۳۳۷ش.    
۱۴. ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۴، ص۳۲، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.
۱۵. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۶۳.
۱۶. طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۱۳۷۹ به بعد.
۱۷. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۷۷ـ ۲۷۸.
۱۸. دینوری، ابن قتیبه، ابی‌محمد عبدالله بن مسلم، الشعر و الشعرا، ج۲، ص۵۲۶، بیروت، دارالثقاقه، ۱۹۶۴.    
۱۹. زرکلی، خیرالدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۲، ص۹۸، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م.    
۲۰. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۹۳، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۷ق.    
۲۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۳۸، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، سال ۱۳۷۵ش.    
۲۲. مسکویه الرازی، ابوعلی، تجارب الامم، ج۳، ص۳۱، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۹.    
۲۳. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۴، ص۴۳۲ ۴۳۳، قاهره، ۱۹۶۳م.    
۲۴. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۴، ص۴۳۲ ۴۳۳، قاهره، ۱۹۶۳م.    
۲۵. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۴، ص۴۳۳، قاهره، ۱۹۶۳م.    
۲۶. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۴، ص۴۴۰، قاهره، ۱۹۶۳م.    
۲۷. جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، ج۳، ص۲۷۸، تحقیق عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۹۴۸.    
۲۸. جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، ج۳، ص۲۵۲، تحقیق عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۹۴۸.
۲۹. ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۳، ص۷۹، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.
۳۰. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۴، ص۴۳۷، قاهره، ۱۹۶۳م.    
۳۱. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۴، ص۴۳۷، قاهره، ۱۹۶۳م.    
۳۲. بلعمی، تاریخ‌نامه طبری، ج۴، ص۹۲۵، تحقیق محمد روشن، تهران، جلد ۳، ۴، ۵، البرز، ۱۳۷۳.
۳۳. ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۳، ص۲۹۲-۲۹۳، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.
۳۴. طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۱۴۱۴ـ ۱۴۱۶.
۳۵. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۷۹.
۳۶. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۷۵ـ۲۷۶.
۳۷. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی،، ج۱۴، ص۲۷۱.
۳۸. طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۱۴۴۶.
۳۹. طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۱۴۸۹.
۴۰. طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۱۵۰۳ـ۱۵۰۴.
۴۱. بلاذری (لیدن)، ج۱، ص۴۲۹.
۴۲. طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۱۵۰۷ـ۱۵۱۵.
۴۳. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۶۴ـ ۲۶۹.
۴۴. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۷۴.
۴۵. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۷۰.
۴۶. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۷۱.
۴۷. الفهرست، طوسی، ص ۲۷.
۴۸. معجم الادباء، یاقوت حموی، ج ۱، ص ۱۶۴ ۱۶۵.    
۴۹. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۳، ص۵۲۶، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره، چ اول، ۱۳۳۷ش.    
۵۰. نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۴۰۸ ۴۰۹، قاهره، دارالکتب و الوثائق القومیه، ۱۴۲۳.    
۵۱. ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۴، ص۴۸، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.
۵۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۵۹، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، سال ۱۳۷۵ش.    



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ثابت بن عبدالرحمان ثابت قطنه»، شماره۴۲۱۷.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ثابت قطنه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۲/۲۱.    





جعبه ابزار