توضیح الرشاد فی تاریخ حصر الاجتهاد (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
كتاب« توضيح الرشاد في تاريخ حصر الاجتهاد» يا« تاريخ حصر الاجتهاد»، از آثار جناب مرحوم شيخ محمد
حسن معروف به
آغا بزرگ طهرانی است كه در سال ۱۳۵۹ ق، آن را به
زبان عربی و در پاسخ به يكى از دوستان خود به نام سيد جعفر
بن سيد
حسن اعرجى موصلى تأليف نموده است.
محمد
محسن بن على بن محمد رضا
بن محسن بن على اكبر
بن باقر تهرانى، كنيه و لقب او: با عنوان شيخ
آقا بزرگ تهرانی شناخته مىشود. بين مردم و در مجامع علمى به« آقا بزرگ» معروف است. اما لقب خانوادگىاش« منزوى» است و اين لقب را در سال ۱۳۵۰ قمرى گرفت. خانوادهاش در تهران به« محسنى» مشهور است تا نسبت وى را به جدش حاج
محسن برساند خانوادۀ ايشان علم و
تجارت را يكجا جمع كرده است. در سال ۱۲۹۳ هجرى قمرى مطابق ۱۲۵۴ شمسى به دنيا آمد و در تاريخ ۱۳۸۹ قمرى مطابق ۱۳۴۷ شمسى چشم از جهان فرو بست.
مدرسۀ نخست او همان خانوادهاش بود و كتابخانه( يا مكتبخانه) محلهاش. در محلۀ«
پامنار » حروف الفباء و قرائت
قرآن کریم را آموخت و از قرائت بسيارى از كتب فارسى و ديوانهاى اشعارى بهره برد و مجموعهاى از معارف دينى و ارقام هندى را فرا گرفت. در سال ۱۳۰۳ ه. ق در سن ۱۰ سالگى پدرش مجلس جشنى با حضور علما برپا كرد كه در آن شيخ آقا بزرگ لباس روحانيت پوشيد و از او خواستند به فراگيرى كتاب
جامع المقدمات بپردازد او در مدت ۱۲ سال تحصيل مداوم در مدارس علوم دينى و قرآن دروس
ادبیات عرب ، خط، قرائت، تجويد،
اصول فقه و حساب را نزد صاحبنظران اين رشتهها تحصيل كرد. اين اساتيد عبارتند از:
مولى زين العابدين محلّاتى، شيخ محمد رضا قارى، شيخ محمد
حسين خراسانى، شيخ محمد باقر معزّ الدوله، ميرزا محمود قمى، ميرزا محمد تقى گرگانى، حاج شيخ
على نورى ايلكانى، سيد عبد الكريم لاهيجى، حاج شيخ
على نورى، ميرزا ابراهيم زنجانى سپس به عراق مهاجرت كرد و به كسب علم نزد استادان حوزۀ علميۀ نجف پرداخت، استادانى كه از علماء بزرگ بودند: سيد بزرگوار امام محمد كاظم يزدى، رهبر مصلح مجاهد شيخ محمد كاظم خراسانى، محدث بزرگ
میرزا حسین نوری .
وى همچنين از محضر تعدادى از علماى اعلام بهره برد از جمله: شيخ محمد طه نجف،
سید مرتضی کشمیری ، حاج ميرزا
حسين
كتاب، بعد از خطبهاى كوتاه، نگاهى دارد به پيدايش
اختلاف در ميان مسلمين، سپس از اخباريون و اجتهادهاى
باطل سخن گفته و دليل اختلاف علما را در فتوا تبيين نموده است. ايشان، اجتهاد را در نزد اهل سنت تعريف كرده، آغاز پيدايش مذاهب چهارگانه آنها را توضيح مىدهد. مذاهب باقيه، مذاهب منقرضه، ابتداى
انحصار مذاهب در چهار مذهب و اينكه وظيفه مجتهدين اهل سنت بعد از اين انحصار چيست و
انسداد باب علم در نزد آنها، ديگر موضوعات كتاب را به خود اختصاص دادهاند. دفاع از مذهب
امامیه نيز آخرين بخش كتاب مىباشد.
مؤلف، در پيدايش اختلاف بيان مسلمين مىگويد: شكى نيست كه اين اختلافات همگى بعد از رحلت
پیامبر صلی الله علیه و آله آغاز شد و در زمان آن حضرت همه مسلمين تحت
اشراف آن حضرت و با نگاه به رهنمودهاى ايشان عمل مىكردند و احدى جرأت اظهار نظر در مقابل آن ذات مقدس را نداشته است، چرا كه قرآن فرمايشات حضرت را« ما ينطق عن الهوى»، معرفى كرده بود.
همچنين شكى نيست كه اولين اختلاف، بعد از رحلت پيامبر( صلى الله عليه و آله) به هنگام تجهيز ايشان آغاز شد كه همانا اختلاف بر سر
ولایت و
خلافت بوده است. در اين مورد نيز تمام شواهد گواهى مىدهند كه در زمان پيامبر( صلى الله عليه و آله) هيچ اختلافى نبوده و همگى گوش به فرمان حضرت بودند و روزى كه خواست براى پسر عموى خود
علی بن ابی طالب( علیه السلام) در غدير خم بيعت بگيرد، همه بدون حتى يك مخالف يا معترضى با ايشان بيعت نمودند و نهايتا در اين نكته هم شبههاى باقى نمىماند كه وقتى پيامبر( صلى الله عليه و آله) رحلت فرمودند، اختلافات شروع شده و غالبا اقدام به نقض بيعت
غدیر كردند و با انكار ولايت، به دنبال شخص ديگرى براى تصدى اين منصب رفتند و سعى در جمع آورى اكثريت آرا براى وى نمودند.
بعد از اختلافى كه ميان
مهاجر و
انصار واقع شد، امت به دو دسته تقسيم شدند; عدهاى دنبال شخصى رفتند كه خودشان انتخاب كرده بودند و برخى ديگر بر سر پيمان خود ثابت مانده و از امام زمان و
وصی پيامبر خود حمايت كردند. اين گروه دوم بعد از پيامبر( صلى الله عليه و آله) راه
اطاعت و پيروى از
ثقلین را برگزيدند كه همان سفارش پيامبر( صلى الله عليه و آله) بود. شعار آنان هم
تشیع ; يعنى مشايعت از
على( عليه السلام) و
ائمه بعد از او بوده است. اينان به هيچيك از مذاهب منتسب نبوده و به دنبال اوامر نبوى رفتند. به اين گروه جعفريه هم مىگويند، زيرا
امام جعفر صادق( علیه السلام ) اين مكتب را به پيروانش عرضه كرد. البته
شیعه جعفریه در مقابل
شیعه زیدیه نيز اطلاق شده است. بالجمله شيعه غير از كتاب خداوند و سنت نبوى، در مقابل احدى خضوع نمىكند.
مؤلف، در ادامه اين مباحث توضيحى راجع به
انفتاح باب علم در نزد شيعيان و طريق اجتهاد فقها بيان نموده كه نشان از روشنبينى و دقت نظر اين گروه مستقيم دارد.
اجتهاد در نزد شيعيان، قوه فهم
احکام شرعی با توجه به كتاب و سنت و عقل و
اجماع است كه با ممارست، حاصل مىگردد. كسب اين قوه در نزد شيعيان، براى افرادى كه داراى
امکان هستند، واجب عينى و الا
واجب کفایی است . عدهاى از آنان معتقدند كه فقط بايد به مضمون اخبار
اهل بیت (
عليهم السلام) عمل شود كه از آنها تعبير به
اخباریون مىشود. البته از نظر مؤلف، نزاع بين اصوليون و اخباريون، نزاعى لفظى بوده و منظور هر دو عمل به مضمون و مفهوم اخبار مىباشد.
تمام شيعيان بالاتفاق يك نوع از اجتهاد را
باطل و غير صحيح مىدانند و آن عمل و افتا بر اساس رأى و
قیاس و
استحسان است; همان اجتهادى كه در ميان اهل سنت معمول و مرسوم است. اما علت اختلاف فتواى علماى شيعه در احكام فرعيه، عبارت است از دليليت شرعى فلان دليل در نزد يكى و عدم دليليت آن در نزد ديگرى يا حصول جزم و تصديق براى يكى و عدم حصول آن براى ديگرى يا...
بقيه مسلمين كه از بيعت امام
على( عليه السلام)
اعراض كرده و گفتند پيامبر( صلى الله عليه و آله) جانشين براى خود معين نكرد و اين كار را به عهده خود مسلمانان گذاشت، بعد از انتخاب جانشين براى پيامبر( صلى الله عليه و آله) در امور سياسى، در فروعات احكام مرجع خاصى نداشته و تمام صحابه را به خاطر تصور عدالتى كه از آنان داشتند، براى خود مرجع احكام مىدانستند و منشأ اين تصور، حديثى است منسوب به پيامبر( صلى الله عليه و آله)، لكن ادله قطعى و فراوانى داريم دال بر اينكه چنين حديثى از وى صادر نشده است. اما اينكه چرا و چگونه مذاهب اربعه اهل سنت به وجود آمدند؟ بحثى است كه مؤلف، آن را با استفاده از چند كتاب معروف و قابل قبول خود اهل سنت بيان نموده است.
خلاصه آنچه از كتب مذكوره به دست مىآيد به اين صورت است: غير شيعيان، فروع دينشان را از قراء و علماى صحابى مىگرفتند; يعنى اصحاب آنچه را از پيامبر( صلى الله عليه و آله) شنيده بودند بازگو مىكردند و در مواردى كه چيزى نشنيده بودند خود اجتهاد مىكردند چنانكه
مقریزی مىگويد: بعد از پيامبر( صلى الله عليه و آله) صحابه در شهرهاى مختلف پراكنده شدند و مسلما هر يك از آنان، بعضى از احكام را از پيامبر( صلى الله عليه و آله) شنيده بودند و ما بقى را خود اجتهاد مىكردند كه طبيعتا بر خلاف اجتهاد و يا مسموعات ديگرى از پيامبر( صلى الله عليه و آله)، بوده است و همين منشئى شد براى اختلاف در فتاوا. اين اختلافات چنان بالا گرفت كه طبق
اعتراف بعضى از مورخين اهل سنت از صد گرايش نيز تجاوز كرد; آنگاه مذاهب اربعه براى سامان دادن به وضع موجود به وجود آمدند.
اين مذاهب عبارتند از:
۱- حنفيه، منسوب به امام
ابو حنیفه ، نعمان
بن ثابت كوفى، متولد ۸۰ و متوفاى ۱۵۰. ۲- مالكيه، منسوب به امام
مالک بن انس ، متولد ۹۳ و متوفاى ۱۷۹. ۳- شافعيه، منسوب به امام محمد
بن ادريس شافعى، متولد ۱۵۰ و متوفاى سال ۲۰۴. ۴- حنبليه، منسوب به امام
احمد بن حنبل ، متولد ۱۶۴ و متوفاى ۲۴۱ ق.
اينها، مذاهبى هستند كه تا به امروز نيز باقى ماندهاند. چندين مذهب ديگر هم بودهاند كه بعدها به مرور زمان از بين رفتهاند; از آن جملهاند مذهب
سفيان بن سعيد ثورى، مذهب
حسن بن يسار بصرى، مذهب اوزاعى( عبد الرحمن
بن عمرو)، مذهب ابن ثور( ابراهيم
بن خالد كلبى)، مذهب ظاهرى( داود
بن على اصفهانى)، و مذهب جريرى( محمد
بن جرير طبرى). عواملى مانند قلت و كثرت پيروان، باعث انتشار بعضى از اين مذاهب در مقابل بعضى ديگر شده است; براى مثال مذهب حنفى در مشرق رواج بيشترى دارد و مذهب مالكى در افريقا كه باعث آن، زياد
بن عبد الرحمن است كه مالكى بوده و اين مذهب را به آن ديار منتقل كرده است.
بندقدارى حاكم مصر كه در سال ۶۵۸ ق، به سلطنت رسيده بود، عامل اصلى در انحصار مذاهب در اين چهار مذهب به شمار مىرود، زيرا او قضاتى را از اين مذاهب اربعه انتخاب كرد و اين مذاهب را به عنوان چهار مذهب رسمى در مصر معرفى كرد با اينكه تا آن زمان حنفيه و حنبليه در مصر جايگاهى نداشتهاند. از كلام مقريزى و كلام
ابن قوطی هم نكاتى در اين زمينه استفاده مىشود كه مؤلف به طور كامل بدانها پرداخته است. ايشان در نهايت، قرن هفتم هجرى را زمان چنين انحصارى از سوى خلفا به شمار آورده است. عدهاى از بزرگان اهل سنت بودهاند كه از آزاد انديشى و
استقلال رأى برخوردار بوده و مطابق فتواى خود عمل مىكردهاند; اينها پيرو هيچكدام از مذاهب اربعه نبودند; از اين عده، يكى جار الله محمود
بن عمر الزمخشرى است، ديگرى
محی الدین محمد بن علی بن العربی است.
مؤلف، در اين قسمت از كتاب به نام عدهاى از علماى
اهل سنت اشاره مىكند كه در واقع از بنيانگذاران باب
انسداد در فقه بودهاند; يكى از آنان كه برهان هم بر انسداد اقامه كرده، مولوى شاه ولى الله احمد
بن عبد الرحيم دهلوى است. ايشان اضافه مىكند آنچه مايه تأسف است اين است كه تمام براهين اين شخص عين ادعاهاى وى بوده و هيچ حرف منطقى براى گفتن ندارد; تنها كارى كه كرده سه طبقه براى مسلمانان بعد از پيامبر( صلى الله عليه و آله) ترسيم كرده كه طبقه اول در سده اول و دوم هجرى زندگى مىكردهاند و طبقه دوم در سده سوم و چهارم; اولى داراى قوه
استنباط بوده و طبقه دوم فقط سه كار را مىتوانستند انجام بدهند:
۱- تصرف در اصول و قواعد. ۲- جمع بين احاديث. ۳- تفريع فروعات و هر كس كه قادر بر اين سه كار بوده، مجتهد محسوب مىگرديده و تقليد از وى جايز بوده است.
طبقه سوم كسانى هستند كه بعد از قرن پنجم به وجود آمدهاند كه يا عامى جاهل بودند يا مجتهد منتخب. ايشان، بعد از بيان حاصل كلام دهلوى، شروع مىكنند به توضيحاتى راجع به مذهب
امامیه . سخنانى در اين زمينه كه شخص مذكور; يعنى شاه ولى الله در باب نهم كتاب خود تحت عنوان« تحفة اثنا عشرية»، آورده و احكام و شرعيات شيعه را در مقابل مذاهب به حساب آورده، زمينه اين بحث مىباشد كه با مقايسه اين مذهب حقه با مذاهب اربعه آن را داراى اسانيد صحيحه معتمده و طرق معتبره از
ائمه معصومین( علیهم السلام) مىداند كه باعث ترجيح اين بر آن چهارتا خواهد بود.
حصار المذاهب في الأربعة - ما يستفاد من كلام المقريزي - بدء انحصار المذاهب في بغداد - ما يستفاد من كلام ابن الفوطي - عوامل انحصار المذاهب - الاستنتاج مما سبق - المجتهدون بعد انحصار المذاهب - المشيدون لأركان الانسداد - حاصل كلام الدهلوي - الدفاع عن مذهب الإمامية .
نرم افزار جامع فقه أهل البيت
عليهم السلام، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی