• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تَلْو (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





تَلْو (به فتح تاء و سکون لام) و تِلْو (به کسر تاء و سکون لام) و تُلُوّ (به ضم تاء، لام و تشدید واو) و تِلاوة (به کسر تاء) از واژگان قرآن کریم به معنای تبعیّت و از پی رفتن است.



تَلْو تُلُوّ (بر وزن عُلُوّ) و تِلْو (بر وزن حِبْر) و تِلَاوَةْ، به معنای تبعیّت و از پی رفتن است.
اقرب الموارد گوید: «تَلَا... فُلَاناً تُلُوّاً: تبعه.»
راغب گفته: متابعت گاهی به جسم و گاهی به پیروی در حکم است و مصدر آن تلوّ و تلو می‌آید و گاهی با خواندن و با تدبّر معنی است و مصدر آن تلاوة است، بنابراین، خواندن آیات خدا و تدبّر در آن را از آن جهت تلاوة گویند که متابعت از آنهاست، شخص قاری گویا در پی کلمات و معانی می‌رود.
طبرسی در ذیل آیه ۴۴ بقره فرموده: تلاوت‌ در اصل به معنی تبعیّت است زیرا در خواندن، بعض حروف را به بعضی تابع می‌کنند. فرق تلاوت با قرائت آنست که قرائت در اصل جمع کردن حروف و تلاوت قرار دادن آنها در پی یکدیگر است.
تعبیر راغب از مجمع البیان بهتر است زیرا به تعبیر راغب، قاری در پی کلمات و معانی است و به تعبیر مجمع، قاری آنها را یکی در پی دیگری می‌گذارد، اوّلی اتباع را لازم و دوّمی متعدّی گرفته است.
راغب گوید: تلاوت مخصوص کتب آسمانی و خدایی است و از قرائت اخصّ است؛ هر تلاوت، قرائت است ولی هر قرائت تلاوت نیست، گفته نمی‌شود: نامه تو را تلاوت کردم.


به مواردی از تَلْو که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - تَتْلُوا (آیه ۱۰۲ سوره بقره)

(وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلی‌ مُلْکِ سُلَیْمانَ‌)
یهود از آن‌چه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مى‌خواندند پيروى كردند.)
پس در قرآن و سایر کتب آسمانی تلاوت و قرائت هر دو اطلاق می‌شود، ولی در غیر آن‌ها، فقط قرائت به کار می‌رود. آن‌وقت درباره آیه‌ گوید چون شیاطین خیال می‌کردند آنچه می‌خوانند از کتب خداست، لذا کلمه‌ «تَتْلُوا» به کار رفته است.


۲.۲ - تَلاها (آیه ۲ سوره شمس)

(وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها • وَ الْقَمَرِ اِذا تَلاها • وَ النَّهارِ اِذا جَلَّاها • وَ اللَّیْلِ اِذا یَغْشاها)
(به خورشيد و گسترش نور آن در صبحگاهان سوگند، و به ماه هنگامى كه از پى آن در آيد، و به روز هنگامى كه خورشید را آشكار سازد، و به شب آن هنگام كه آن را بپوشاند)
«تَلاها» به معنی از پی آمدن است. در این‌جا کسب نور از آفتاب مطرح نیست، بلکه مراد پشت سر هم بودن این دو مظهر کون است، آفتاب با نور افشانی رو می‌کند، پس از غروب، ماه پشت سر آن ظاهر شده و نور می‌پاشد و در پی آن، روز می‌آید و آن‌گاه شب، جانشین روز شده و آفتاب را می‌پوشاند. ضمیر «ها» در هر چهار آیه راجع به «الشمس» است.


۲.۳ - تَلاها (آیه ۱۷ سوره هود)

(اَ فَمَنْ کانَ عَلی‌ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ‌ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی‌ اِماماً وَ رَحْمَةً اُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ...)
معنی آیه چنین است: «آن‌که بصیرت خدایی دارد (و با آن بصیرت می‌داند که این قرآن حقّ است) و حال آن‌که در پی او و با او گواهی هست که بر صدق این مطلب گواهی می‌دهد و قبل از وی (پیغمبر) کتاب موسی که امام و رحمت است آمده، آیا چنین شخص مانند دیگری است؟»


۲.۴ - یَتْلُونَهُ‌ (آیه ۱۲۱ سوره بقره)

(الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ‌ یَتْلُونَهُ‌ حَقَ‌ تِلاوَتِهِ‌ اُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ...)
یعنی: «آنان‌که (یهود و نصاری) به آنها کتاب داده‌ایم و آن را تلاوت می‌کنند و به معانیش توجّه دارند، چنین کسانی به قرآن ایمان می‌آورند.»


۲.۵ - فَالتَّالِیاتِ‌ (آیه ۳ سوره صافات)

(وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا • فَالزَّاجِراتِ زَجْراً • فَالتَّالِیاتِ‌ ذِکْراً اِنَّ اِلهَکُمْ لَواحِدٌ)
معنی آیه این است: «قسم به صف کشنده‌ها، پس قسم به آنهایی که طرد می‌کنند، طردی به‌ خصوص، پس قسم به آنهایی که برای حفظ یکدیگر در پی هم‌اند، واقع این است که خدای شما یکی است.»



معانی و تفاسیری که برای تلو آمده است که عبارتند از:

۳.۱ - در پی بودن

(اَ فَمَنْ کانَ عَلی‌ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ‌ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی‌ اِماماً وَ رَحْمَةً اُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ...) «یَتْلُوهُ» به معنی در پی او بودن است نه تلاوت و ضمیر «مِنْهُ» به‌ «مِنْ» موصول بر می‌گردد، ایضا ضمیر «مِنْ قَبْلِهِ» و مراد از (اَ فَمَنْ کانَ عَلی‌ بَیِّنَةٍ) حضرت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) است و مراد از (یَتْلُوهُ‌ شاهِدٌ) کسی است که در پی آن حضرت است و به نبوّت او ایمان دارد و گواهی می‌دهد.
معنی آیه چنین است: «آن‌که بصیرت خدایی دارد (و با آن بصیرت می‌داند که این قرآن حقّ است) و حال آنکه در پی او و با او گواهی هست که بر صدق این مطلب گواهی می‌دهد و قبل از وی (پیغمبر) کتاب موسی که امام و رحمت است آمده، آیا چنین شخص مانند دیگری است؟» و خلاصه آن‌که رسول خدا دارای بصیرت خدائی است و شاهدی از خودش وی را تصدیق می‌کند و پیش از او کتاب موسی آمده که نظیر این حقائق را در بر داشته است. علی هذا این کتاب و رسول، باور کردنی و ایمان آوردنی است.

۳.۲ - تعیین شاهد

اقوال زیادی در تعیین این «شاهد» در آیه آمده است، گفته‌اند: مراد از شاهد، قرآن، جبرئیل، زبان حضرت که تلاوت می‌کرد و... است.
ولی در روایات شیعه و اهل سنّت هست که شاهد علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) است. عیّاشی در ذیل آیه شریفه از علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) و امام باقر و صادق (علیهما‌السّلام) نقل کرده که مراد از شاهد در آیه، امیر المؤمنین (علیه‌السّلام) است. از جمله عبد اللّه بن یحیی گوید: شنیدم علی (علیه‌السّلام) می‌گفت: درباره هر یک از مردان قریش یک یا دو آیه از کتاب خدا نازل گشته، مردی گفت: یا امیرالمؤمنین آن‌چه درباره تو نازل شده کدام است؟ فرمود: آیه‌ای که در هود است، نمی‌خوانی‌: (اَ فَمَنْ کانَ عَلی‌ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ‌ شاهِدٌ مِنْهُ‌) محمّد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) بر بصیرت است از پروردگار خودش و منم شاهد.
همین روایت در تفسیر المیزان از الدّر المنثور نقل شده است و در تفسیر برهان ۲۲ روایت در این باره آمده از جمله از حافظ ابو نعیم، ثعلبی، ابن مغازلی، ابن مردویه و غیره نقل کرده است.
ناگفته نماند: اگر با نظر غیر مشوب، به آیه نظر افکنیم، خواهیم دید: شاهدی که قرآن را تصدیق کند و از خود آن حضرت باشد، اراده شده است، بعید است بگوئیم این شاهد خود آن حضرت و یا زبان مبارک او و یا جبرئیل است. اینها با آیه و ذهن صاف نمی‌سازد بلکه باید این شاهد شخصی باشد از خود آن حضرت و آن قهرا با علی (علیه‌السّلام) تطبیق می‌کند و او از آن حضرت بود و قرآن را تصدیق می‌نمود؛ این قضاوت منصفانه است.
ابن کثیر در تفسیر خود گوید: شاهد جبرئیل یا خود آن حضرت است و گفته شده که شاهد علی است و آن ضعیف است و قائلی ندارد و اوّل و دوم حق است؛ این قضاوت مبغضانه است زیرا شاهد بودن جبرئیل و یا آن حضرت با (وَ یَتْلُوهُ‌ شاهِدٌ مِنْهُ‌) جور در نمی‌آید.

۳.۳ - تدبر در معانی کتاب

(الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ‌ یَتْلُونَهُ‌ حَقَ‌ تِلاوَتِهِ‌ اُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ...) مراد از (یَتْلُونَهُ‌ حَقَّ تِلاوَتِهِ‌) تدبّر در معانی کتاب است و آن حقّ تلاوت است و ضمیر «بِهِ» به قرآن یا حضرت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) بر می‌گردد، یعنی: «آنان‌که (یهود و نصاری) به آنها کتاب داده‌ایم و آن را تلاوت می‌کنند و به معانیش توجّه دارند، چنین کسانی به قرآن ایمان می‌آورند».

۳.۴ - تالیات

(وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا • فَالزَّاجِراتِ زَجْراً • فَالتَّالِیاتِ‌ ذِکْراً اِنَّ اِلهَکُمْ لَواحِدٌ) صافات و زاجرات و تالیات هر چه باشند، دلیل وحدانیّت خالق‌اند، زیرا لازم است میان قسم و مقسمُُ بِهِ تناسبی باشد؛ معنی آیه این است: ؛قسم به صف کشنده‌ها، پس قسم به آنهائی که طرد می‌کنند، طردی به‌خصوص، پس قسم به آنهائی که برای حفظ یکدیگر در پی هم‌اند، واقع این است که خدای شما یکی است.»
در کتاب آغاز و انجام جهان آمده: صف کشنده‌ها به الکترون‌های اتم که در پیرامون هسته صف و گاهی صف‌هائی کشیده‌اند و پیوسته از مرکز اتم به‌واسطه نیروئی رانده می‌شوند و زاجرات به نیروهائی که از درون می‌رانند و از بیرون بر می‌گردانند معنی شده است.
[۶۲] رضوی سلدوزی، محمد امین، آغاز و انجام جهان، ص۱۰۰-۱۰۴.

«تالیات» قهرا به معنای از پی رونده‌ها است و «ذکر» به معنی حفظ است‌ (فَالتَّالِیاتِ‌ ذِکْراً) پس قسم به از پی روندگانی که برای نگهداری یکدیگر در پی‌هم می‌روند.
به نظر ما ممکن است مراد از صافّات اتم‌های عناصر باشد، کسانی که از عناصر و جدول مندلیف اطلاع دارند می‌دانند که عناصر در طبیعت به طرز عجیبی صف کشیده‌اند مثلا اتم ئیدروژن یک الکترون و یک پروتون و اتم هلیوم دو الکترون و دو پروتون و دو نوترون دارد... تا می‌رسیم به اتمی که ۹۲ الکترون و ۹۲ پروتون دارد. اینها صف کشندگان عجیبی هستند که تمام موادّ طبیعی از آنها بوجود آمده است و اگر در پی یکدیگر نباشند و هم دیگر را حفظ نکنند نظم عالم از هم خواهد پاشید.
ممکن است بگوئیم «زاجرات» ‌اند یعنی یکدیگر را منع و طرد می‌کنند با آنکه با اتم‌های دیگر ترکیب می‌شوند و اشیاء را بوجود می‌آورند ولی در ترکیب شدن موجودیّت خود را از دست نمی‌دهند تا به تدریج همه اتم‌ها به یک شکل در نیایند و جهان از نظم نیافتد.
و شاید: این ذرّات یک نوع شعور دارند و برای یادآوری وظیفه خود در پی یکدیگر روانند و معنی‌ (فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً) آنست: «قسم به آنهایی که برای یاد آوری وظیفه خود تالی‌هم‌اند».
حتما و یقینا باید معنی آیات فوق چنین چیزها باشد، نه ملائکه که با الف و تاء جمع بسته نمی‌شوند زیرا در این صورت مؤنث خواهند بود و قرآن مؤنّث بودن آنها را صریحا ردّ کرده است‌ (وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ اِناثاً)
(و آن‌ها فرشتگان را كه بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند.)
بعید است بگوییم مراد از صافات، صفوف نماز جماعت و یا صفوف مجاهدین است، زیرا گذشته از این‌که با (اِنَّ اِلهَکُمْ لَواحِدٌ) تناسبی ندارد (معنی این می‌شود: قسم به صفوف جماعت در نماز، خدای شما یکی است) و آن‌ وقت لازم بود گفته شود (و الصّافون صفا) در بیان نماز جماعت و میدان جنگ چه عجب مردان به کنار رفته و زنان در عنوان‌ (وَ الصَّافَّاتِ) آمده‌اند؟! ! یکی از بزرگان در تفسیر خود احتمال داده که مراد از صافّات، تالیات ملائکه باشند و از جمله شواهدی که آورده آیه ۱۶۶-۱۶۵ سوره صافات است.
(وَ اِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ • وَ اِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ‌)
که ملائکه خودشان گفته‌اند: «ماییم صف کشندگان، مائیم تسبیح گویان.»
آن‌وقت فرموده: ضرری نیست که وصف ملائکه در صافّات و زاجرات و تالیات با الف و تاء جمع بسته شده زیرا موصوف آنها جماعت و تانیث لفظی است.
جواب این سخن آن است:
اوّلا ظاهر آیه نشان می‌دهد که‌ (اِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ‌) قول جنّ است نه ملائکه؛ به آخر سوره رجوع شود در آنجا سخنی از ملائکه نیست و ماقبل آیات درباره جنّ است.
ثانیا چرا اعتبار تانیث لفظی در (لَنَحْنُ الصَّافُّونَ • وَ اِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ‌) و (بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ‌)
(بلكه فرشتگان بندگان شايسته اويند)
و (وَ تَرَی الْمَلائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ‌)
(در آن روز فرشتگان را مى‌بينى كه بر گرد عرش حلقه زده‌اند.)
و غیره به میان نیامده است؟
وانگهی ملائکه اولو العقل‌اند، در صفت مذکر لا یعقل الف و تاء می‌آورند، مثل: مرفوعات، منصوبات و مجرورات و الایّام الخالیات، در قرآن محلّی نداریم که صفت مذکّر عاقل با الف و تاء آمده باشد؛ مگر آنکه بگوئیم: مراد از معقّبات در آیه‌ (لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللَّهِ‌)
(براى هر كس، مأمورانى است كه پى در پى، از پيش رو، و از پشت سر او را از فرمان خدا [حوادث غير حتمى‌] حفظ مى‌كنند)
حتما ملائکه است. گذشته از اینها: آن‌وقت معنی این خواهد بود: «قسم به ملائکه‌، خدای شما یکی است». مشکل است بگوییم قرآن بر مشرکین مکّه و به عموم جهانیان با این کیفیّت مطلبی القاء کند.


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۲۷۸.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۱۶۷.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۱، ص۷۰.    
۴. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۳۰۴.    
۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۱۶۷.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۱۴.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۵۲.    
۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۱۶۷.    
۹. بقره/سوره۲، آیه۱۰۲.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۶.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱، ص۳۵۱.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۳۳.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۸۳.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۳۶.    
۱۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۱۶۷.    
۱۶. شمس/سوره۹۱، آیه۱- ۴.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۵.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۴۹۶-۴۹۷.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۹۶.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۱۱۳.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۵۴.    
۲۲. هود/سوره۱۱، آیه۱۷.    
۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۲۷۴.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۸۵.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۹.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۲۶.    
۲۷. بقره/سوره۲، آیه۱۲۱.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱، ص۴۰۲.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۶۵.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۰.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۴.    
۳۲. صافات/سوره۳۷، آیه۱- ۴.    
۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۱۷۹.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۲۰.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۴۵۴.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۸۴.    
۳۷. هود/سوره۱۱، آیه۱۷.    
۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۲۷۴.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۸۵.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۹.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۲۶.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۲۷۵.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۸۵.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۹.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۲۷.    
۴۶. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی‌، ج۲، ص۱۴۲.    
۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۹۵.    
۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۲۹۰.    
۴۹. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۴، ص۴۰۹-۴۱۰.    
۵۰. حسینی بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۹۱.    
۵۱. ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۴۵۶.    
۵۲. بقره/سوره۲، آیه۱۲۱.    
۵۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱، ص۴۰۲.    
۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۶۵.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۰.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۴.    
۵۷. صافات/سوره۳۷، آیه۱- ۴.    
۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۱۷۹.    
۵۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۲۰.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۴۵۴.    
۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۸۴.    
۶۲. رضوی سلدوزی، محمد امین، آغاز و انجام جهان، ص۱۰۰-۱۰۴.
۶۳. زخرف/سوره۴۳، آیه۱۹.    
۶۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۹۰.    
۶۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۳۴.    
۶۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۹۰.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۰۰.    
۶۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۳۰.    
۶۹. صافات/سوره۳۷، آیه۱۶۵-۱۶۶.    
۷۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۶۷.    
۷۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۷۵.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۵۸.    
۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۲۰.    
۷۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۶.    
۷۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۴.    
۷۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۳۸۶.    
۷۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۷۵.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۱۴.    
۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۷۱.    
۸۰. زمر/سوره۳۹، آیه۷۵.    
۸۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۶۷.    
۸۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۵۳.    
۸۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۹۸.    
۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۲۲.    
۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۹۶.    
۸۶. رعد/سوره۱۳، آیه۱۱.    
۸۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۵۰.    
۸۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۴۲۹-۴۳۰.    
۸۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۰۸.    
۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۶.    
۹۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۳۱.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «تلی»، ج۱، ص۲۷۸.    






جعبه ابزار