تلبیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لبّیک گفتن در
احرام را تلبیه گویند. از آن در باب
حج سخن گفته شده است. تلبیه یکی از
واجبات احرام است و به معنای لبیک گفتن است.
تلبیه از واجبات احرام است و بدون آن
احرام عمره و
حج منعقد نمیشود
جز در
حج قران که
حاجی- بنابر قول مشهور- مخیّر است بین تلبیه،
اشعار و
تقلید.
امام خمینی در
تحریرالوسیله، تلبیه
را از واجبات وقت احرام
برشمرده و میفرمایند: «لا ینعقد احرام عمرة التمتّع وحجّه، و لا احرام حجّ الافراد، و لا احرام العمرة المفردة، الا بالتلبیة. و امّا فی حجّ القِران فیتخیّر بینها و بین الاشعار او التقلید.»
پس احرام
عمره تمتع و
حج تمتع،
حج افراد و
عمره مفرده فقط با گفتن تلبیه منعقد میگردد.
در اینکه تلبیه
رکن است و ترک عمدی آن موجب بطلان عمل میشود، یا آنکه رکن نیست، اختلاف است.
تلبیه به لحاظ کیفیت به
واجب و
مستحب تقسیم میگردد.
در کیفیت
تلبیۀ واجب سه قول است:
۱. «لبّیک اللّهمّ لبّیک، لبّیک لا شریک
لک لبّیک.»
۲. کیفیت نخست به اضافۀ «إنّ الحمد و النّعمة
لک و الملک لا شریک
لک».
۳. «لبّیک اللّهمّ لبّیک، لبّیک، إنّ الحمد و النّعمة
لک و الملک لا شریک
لک». برخی جملۀ «و الملک» را مقدّم بر «
لک» آوردهاند.
امام خمینی در اینباره مینویسند: و «صورت آن (تلبیهای که وقت احرام واجب است) بنا بر اصح آن است که بگوید: لَبَّیْکَ اَللَّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لَاشَرِیکَ
لَکَ لَبَّیْکَ. و به این مقدار اگر اکتفا کند
مُحرم شده و احرامش صحیح است، و
احتیاط مستحب آن است که پس از آن که چهار «لبیک» را به صورتیکه گفته شده گفت، بگوید: اِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ
لَکَ وَالْمُلْکَ، لَاشَرِیکَ
لَکَ لَبَّیْکَ. و اگر بخواهد احتیاط بیشتر کند پس از گفتن آنچه ذکر شد، بگوید: لَبَّیْکَ، اَللَّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ، اِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ
لَکَ وَالْمُلْکَ، لَاشَرِیکَ
لَکَ لَبَّیْکَ.»
تلبیۀ مستحب، تلبیههایی است که پس از تلبیۀ واجب گفته میشود، مانند «لبّیک ذا المعارج لبّیک، لبّیک داعیا إلی دار السّلام...».
وجوب تلبیه جای هیچ گونه اشکال وجود ندارد و همه اعم از
شیعه و
سنی بر این مطلب اتفاق دارند.
صاحب کاشف اللثام می فرماید: لا أعرف خلافا في وجوبها و في الغنية: الاجماع عليها
یعنی هیچ گونه اختلافی در
وجوب تلبیه سراغ ندارم و
ابن زهره در کتاب غنیه نیز بر آن ادعای
اجماع کرده است.
صاحب جواهر نیز معتقد است که اجمالا هیچ گونه اختلافی در مساله وجود نداردو
اجماع منقول و محصّل در مساله وجود دارد و هم چنین روایاتی در این مورد وجود دارد:
بلا خلاف فی اصل وجوبها فی الجملة بل الاجماع بقسمیه علیه مضافا علی النصوص التی سیمر علیکم
زمان تلبیه پس از نیّت احرام است و در وجوب همزمانی تلبیه با
نیّت اختلاف است.
قول عدم وجوب به مشهور نسبت داده شده است.
بنابر قول به عدم وجوب تقارن، در اینکه تأخیر آن از
میقات مطلقا جایز نیست یا جایز بلکه افضل است تأخیر آن تا
بیداء برای کسی که از
ذوالحلیفه محرم میشود، و تا
رقطاء برای کسی که در
مکّه محرم میشود، اختلاف است.
امام خمینی، تحقق احرام با قصد احرام را معقول نمیدانند به همین جهت معتقدند در وقت احرام باید یکی از مناسک یعنی
عمره یا
حج را باید قصد نمود و مثلاً به نیت عمره تلبیه گفت.
و از آنجا که تلبیه از واجبات وقت احرام است و تاخیر احرام از میقات را جایز ندانسته و حتی بنا بر احوط عبور از محاذات میقات حتی اگر میقات دیگری در پیش روی باشد را هم جایز نمیدانند.
بنابراین فرض جواز تاخیر تلبیه از میقات یا
محاذات میقات مطابق نظر حضرت امام (سلاماللهعلیها) نیست.
مقدار واجب تلبیه یک بار است؛ لیکن تکرارش مستحب است و قطع آن در احرام
عمرۀ تمتّع هنگام مشاهدۀ خانههای مکّه و در
احرام حج، ظهر
روز عرفه واجب است.
در محل قطع تلبیه در احرام
عمرۀ مفرده چهار قول است: هنگام دخول
حرم، زمان مشاهدۀ
کعبه، تفصیل بین کسی که خارج حرم محرم شده و کسی که برای احرام عمره از حرم بیرون رفته است، که برای اوّلی هنگام دخول حرم و برای دومی زمان مشاهدۀ کعبه، و قول چهارم
تخییر بین قطع، هنگام دخول حرم و زمان دیدن کعبه. قول سوم به مشهور نسبت داده شده است.
بلند کردن صدا به تلبیه هنگام اشراف بر
وادی ابطح برای کسی که از مکّه
محرم شده و نیز برای سوارهای که از راه
مدینه برای حج آمده، هنگامی که به
وادی بیداء برسد، مستحب است. این حکم اختصاص به
مرد دارد.
محرمات احرام پیش از گفتن تلبیه بر محرم
حرام نمیشود.
برای محرم پاسخ دادن دیگری به تلبیه
مکروه است.
فیروزآبادی چهار تفسیر برای لبیک مطرح می کند و می گوید:
۱. معناه انا مقیم علی طاعتک البابا بعد الباب. زیرا لب در لغت به معنای اقام بالمکان و لب بالمکان به معنای اقیم فیه می باشد.
۲.او معناه اتجاهی و قصدی
لک. یعنی لبیک به معنای این است که (انا متوجه الیک توجها بعد توجه). این معنا از آنجا گرفته شده است که عرب می گوید: (داری تلب داره) ای تواجهها یعنی خانۀ من روبروی خانۀ فلان کس است.
۳. او معنای محبتی
لک یعنی محبة بعد محبة این معنا از آنجا گرفته شده است که عرب می گوید: امراة لبة یعنی زوجه ای که همسرش را دوست می دارد.
۴.او معناه اخلاصی
لک یعنی اخلاصی
لک بعد اخلاص این معنا از آنجا گرفته شده است که عرب می گوید: فلان حسب اللباب یعنی کسی که حسبش خالص است.
مراد از اجابت بعد از اجابت، اجابت کردن دعوت کیست؟
از بعضی از روایات استفاده می شود که اجابت دعوت ابراهیم علیه السلام است.
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَمَّا أُمِرَ إِبْرَاهِيمُ وَ إِسْمَاعِيلُ ع بِبِنَاءِ الْبَيْتِ وَ تَمَّ بِنَاؤُهُ قَعَدَ إِبْرَاهِيمُ عَلَى رُكْنٍ (حضرت ابراهیم روی یکی از ستون ها نشست) ثُمَّ نَادَى هَلُمَّ الْحَجَّ (بیایید به سوی حج) فَلَوْ نَادَى هَلُمُّوا إِلَى الْحَجِّ (اگر می گفت همه بیائید) لَمْ يَحُجَّ إِلَّا مَنْ كَانَ يَوْمَئِذٍ إِنْسِيّاً مَخْلُوقاً (زیرا با لفظ جمع فقط مخاطبین همان زمان را شامل می شد) وَ لَكِنَّهُ نَادَى هَلُمَّ الْحَجَّ فَلَبَّى النَّاسُ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّهِ لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ لَبَّى عَشْراً يَحُجُّ عَشْراً وَ مَنْ لَبَّى خَمْساً يَحُجُّ خَمْساً وَ مَنْ لَبَّى أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَبِعَدَدِ ذَلِكَ وَ مَنْ لَبَّى وَاحِداً حَجَّ وَاحِداً وَ مَنْ لَمْ يُلَبِّ لَمْ يَحُجَّ .
استاد مکارم در مقام ارزیابی روایت می فرماید:
این
حدیث معتبر است و دلالت دارد که همۀ افراد در اصلاب رجال دعوت
ابراهیم را اجابت کردندولی ما در
حج که تلبیه می گوئیم مراد ما اجابت دعوت
ابراهیم نیست بلکه خطاب ما به خداست زیرا می گوئیم (لبیک اللهم لبیک) بین اینها می شود جمع کرد و آن اینکه
ابراهیم چون
خلیفة الله بود از طرف
خدا ما را دعوت کرد.
تلبیه های واجب احرام چهار تا می باشد. بر این مسئله ادعای اجماع شده است و البته مخالف ضعیفی هم دارد.
صاحب عروة می فرماید: الثانی من واجبات الاحرام، التلبیات الاربع و القول بوجوب الخمس او الست ضعیف بل ادعی الاجماع علی عدم وجوب الازید من الاربع.
در تحریر هم عبارت التلبیات الاربع آمده است.
در جواهر التلبیات الاربعة آمده است. (چون با تلبیات مؤنث مجازی باید الاربعه بگویند مانند تسبیحات اربعة و در بعضی از روایات هم الاربعة وجود دارد.)
ایشان در این مورد می فرماید:
الثانی من واجباته التلبیات الاربعة بلا خلاف بل عن المنتهی و التذکرة الاجماع علی عدم وجوب الزائد بل عن الاول منهما (منتهی) انه اجماع اهل العلم (یعنی شیعه و سنی) لکن عن الاقتصاد ما معناه وجوب الخمس بل عن المذهب البارع ان فیها قولا و هو علی الست و ان کنا لم نتحققه مع انه محجوج بما سمعت من الاجماع بقسمیه. (اجماع محصل و منقول)
صاحب ریاض در ج ۶ ص ۲۴۵ می فرماید: و ما زاد علی ذلک فی التلبیات الواردة فی الصحیح و فی غیره مستحب و لیس بواجب بلا خلاف فیه بیننا علی الظاهر المصرح فی جملۀ من العبائر.
دلائلی که بر انصحار
وجوب در چهار تا
دلالت دارد
روایات متعددی است
روایات صحیح و غیر صحیح دلالت بر این امر می کند.
ح ۲: عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ جَمِيعاً عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ التَّلْبِيَةُ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ
لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ
لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ
لَكَ لَبَّيْكَ ذَا الْمَعَارِجِ لَبَّيْكَ الْحَدِيثَ وَ قَالَ فِي آخِرِهِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنَ التَّلْبِيَاتِ الْأَرْبَعِ فِي أَوَّلِ الْكِتَابِ وَ هِيَ الْفَرِيضَةُ وَ هِيَ التَّوْحِيدُ وَ بِهَا لَبَّى الْمُرْسَلُونَ
استاد مکارم در مقام ارزیابی این
روایت می فرماید:
این روایت صحیحه است و هر چند در صدر روایت شش لبیک ذکر شده است (و حتی بیش از شش تا است زیرا صدر روایت ادامه دارد) ولی امام در ذیل
روایت تصریح می کند که فقط چهار تای اول فریضه و واجب است.
عَنْ فَضَالَةَ وَ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ جَمِيعاً عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ التَّلْبِيَةُ أَنْ تَقُولَ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ
لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ
لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ
لَكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ذَا الْمَعَارِجِ (بعضی این روایت را دلیل بر لبیک های پنج گانه گرفته اند و از لبیک ذا المعارج را جزء لبیک های مستحبی و حال آنکه ظاهر روایت این است که لبیک لبیک هر دو به ذا المعارج می خورد) لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ دَاعِياً إِلَى دَارِ السَّلَامِ...
بعد امام علیه السلام لبیک های متعدد دیگری را ذکر می کند تا آنکه می فرماید: وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنَ التَّلْبِيَاتِ الْأَرْبَعِ الَّتِي كُنَّ فِي أَوَّلِ الْكَلَامِ وَ هِيَ الْفَرِيضَةُ وَ هِيَ التَّوْحِيدُ وَ بِهَا لَبَّى الْمُرْسَلُونَ...
استاد مکارم در مقام ارزیابی روایت دوم می فرماید:
مضمون این روایت شبیه همان روایت قبل است و راوی هر دو معاویة ابن عمار می باشد و شاید هر دو یک روایت باشد.
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْعَطَّارِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمَّا انْتَهَى إِلَى الْبَيْدَاءِ (که بیرون مسجد شجره است که زمین وسیعی است) حَيْثُ الْمِيلُ (در جایی که در آن علامت و نشانه ای وجود دارد) قَرُبَتْ لَهُ نَاقَةٌ (ناقه ای را نزد ایشان آوردند) فَرَكِبَهَا فَلَمَّا انْبَعَثَتْ بِهِ (وقتی ناقه، پیغمبر را بلند کرد) لَبَّى بِالْأَرْبَعِ فَقَالَ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ
لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ (وَ الْمُلْكَ
لَكَ) لَا شَرِيكَ
لَكَ ثُمَّ قَالَ هَاهُنَا يُخْسَفُ بِالْأَخَابِثِ
(ثُمَّ قَالَ إِنَّ النَّاسَ زَادُوا بَعْدُ وَ هُوَ حَسَنٌ (چند لبیک اضافه کرده اند که عیب ندارد ولی واجب همان چهار تا است.
صاحب جواهر از این
روایت به
صحیحة تعبیر می کند و حال آنکه این
روایت از
قرب الاسناد است و در
اسناد قرب الاسناد بحث و اشکال وجود دارد. در هر حال اگر صحیحه هم نباشد، می تواند مؤید باشد.
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ عِيسَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ كُلْثُومِ بْنِ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ الْحَرَّانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِيمَ ع أَنْ يَحُجَّ وَ يَحُجَّ بِإِسْمَاعِيلَ مَعَهُ ... وَ أَمَرَهُمَا بِالتَّلْبِيَاتِ الْأَرْبَعِ الَّتِي لَبَّى بِهَا الْمُرْسَلُونَ...
استاد مکارم در مقام ارزیابی این
روایت می فرماید:
کلثوم بن عبد المؤمن
مجهول الحال است و حتی نام او در
جامع الرواة هم نیامده است بعضی کلثوم بن عبد الرحمان گفتند که او هم
مجهول الحال است.
بله در این
روایت این سؤال وجود دارد که این
روایت مربوط به
انبیاء گذشته است و مربوط به
شرایع سابقه می باشد ولی وقتی
امام صادق علیه السلام آن را نقل می کند و هنگام بیان آن برای
مسلمانان سکوت می کند مشخص می شود که حکم در
شریعت اسلام هم همین است. خصوصا که بعد سایر
اعمال حج را توضیح می دهد.
ح ۲۹: فِي الْخِصَالِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فِي حَدِيثِ شَرَائِعِ الدِّينِ قَالَ وَ لَا يَجُوزُ الْحَجُّ إِلَّا مُتَمَتِّعاً وَ لَا يَجُوزُ الْقِرَانُ وَ الْإِفْرَادُ إِلَّا لِمَنْ كَانَ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ... وَ فَرَائِضُ الْحَجِّ الْإِحْرَامُ وَ التَّلْبِيَاتُ الْأَرْبَعُ وَ هِيَ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ
لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ
لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ
لَكَ...
در
سند این
روایت هم اعمش وجود دارد که فردی است که
وثاقت او ثابت نشده است.
•
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۶۱۳-۶۱۴. • ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.