تلبیس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تلبیس، اصطلاحی در
عرفان است و در لغت به معنای تخلیط یا مبهم کردن امور است.
تلبیس به معنای آمیختن و مبهم کردن کار و دَرهم و مشتبه ساختن امور (تخلیط) و فریب دادن (تدلیس) است
و از واژه لَبْس (صورت فعلی آن: لَبَس ـ یَلبِس) برای مبالغه و تأکید، اشتقاق یافته است. واژه های لباس و لَبوس و لُبْس (صورت فعلی آن: لَبِس ـ یَلبَسُ) به معنای پوشاندن نیز با لَبْس و تلبیس از نظر معنایی اشتراک دارند.
مادّه لبس در قرآن به صورت فعل به معنای آمیختن و مشتبه کردن امور چند بار به کار رفته است.
در آیه ۴۲ بقره و ۷۱ آل عمران تَلْبِسُوا و تَلْبِسُون همراه با تَکْتُمُوا و تَکْتُمُون آمده و بنا به نظر
مفسران مراد این دو آیه مشتبه ساختن
حق و باطل به هم است به طوری که تمییز و تشخیص آن دو، به جهت شباهت بسیار، مشکل باشد. بنابراین تَکْتُمُون که اشاره به کتمان حق دارد، غیر از تلبیس است. در واقع تلبیس و
کتمان حق دو روش متفاوت برای گمراه کردن دیگران است
در احادیث نیز فعل مشتق از لَبْس به معنای عمل شیطانی یعنی حیله و نیرنگ،
نفاق و
ریا و غل و
غش در کارها
آمده است.
در کنار معنای مذموم تلبیس، این واژه در عرفان به دو معنای مثبت نیز به کار رفته است.
اولین معنای تلبیس در عرفان که از آیه «وَلَلَبَسْنا عَلَیهِم ما یَلْبِسُون»
گرفته شده به معنای نهفتن حقیقت چیزی از خَلق و نمودن آن بر خلاف آن است که اختصاص به خدا دارد
ظاهراً اولین بار واژه تلبیس را ابوبکر واسطی (متوفی ح۳۲۰) به عنوان صفت ربوبی به کار برده، و گفته است که خداوند مؤمن را در زیّ کافر و کافر را در زیّ مؤمن مینماید.
ابن عطای اَدْمی (متوفی ۳۹۰) نیز در
تفسیر «لایحیطون به علماً»
می گوید که هیچکس به
مقام ربوبیت حق علم ندارد، و حق هر چه را در مقام ربوبی به وجود میآورد در لوای تلبیس است.
پیش از این دو،
جنید (متوفی ۲۹۷) نیز گفته است که خدا امتزاج به التباس میکند.
التباس با تلبیس هم معناست و میتواند توضیحی بر همین معنای از تلبیس باشد، یعنی بر اساس سخن وی خداوند در پدیدارها ممزوج نشده یا حلول نکرده، بلکه
تجلی او با صفتِ التباس بوده است. چنین مفهومی از تلبیس در
شطحیات روزبهان بَقْلی نیز وجود دارد؛ از جمله میگوید: تلبیس، ظهور و تجلی است
دومین معنای تلبیس در عرفان به کاربرد اخلاقی آن در میان
اهل سلوک باز میگردد.
هجویری اگرچه صفت تلبیس را جز برای خدا محال دانسته، در توضیح معنای دوم گفته است که وقتی کسی
خصال محمود خود را با
صفات مذموم میپوشاند، می گویند که تلبیس میکند؛ ازاینرو برخی عرفا از جمله
بوبکر یزدانیار اُرمَوی و
ابوعَمروبن نُجَیْد سُلَمی (متوفی ۳۶۵) و
ابوالحسن نَجّار (متوفی ۴۸۱) را صاحب تلبیس دانسته اند،
زیرا آنان احوال درونی و
کرامات خویش را از مردم میپوشاندند و ظاهر خود را شبیه مردم عادی مینمودند، گاه نیز طریق ملامت در پیش گرفته، مردم را بر خود میشوراندند تا کسی آنان را صاحب
معرفت و کرامت نداند.
ظاهراً کاربرد تلبیس در این معنا با
غیرت و همچنین با
خُمول (گمنامی) یا کتمان و ستر احوال ــ که یکی از
آداب صوفیه و اهل
فتوت بخصوص
ملامتیه است ــ مناسبتی دارد،
زیرا عرفا میگویند که غیرت حق بر بنده آن است که او را از چشم خلق مخفی کند؛ بعلاوه آنان نیز از غیرتی که به حق دارند، از
شهرت و مقبولیت میگریزند و به گمنامی و نهفتن کرامات خویش رو میآورند و حتی گاه به ملامت شدن میگرایند تا بدین طریق از چشم مردم پوشیده بمانند
با اینهمه، واژه تلبیس میان اهل فتوت یا اهل ملامت به اندازه ستر یا کتمان احوال رایج نبوده است.
به نظر میرسد که فقط
خواجه عبداللّه انصاری در
منازل السائرین آن را یکی از مقامات ــ بعد از مقام تحقیق و قبل از مقام وجود ــ ذکر کرده و گفته است تلبیس
توریه (پوشاندن) است و حق،
عمل خود را در لباس آنکه وجودش
عاریه است، می پوشاند و بدین ترتیب حق در لباس غیر حق ظاهر میشود.
تلمسانی در توضیح این مسئله میگوید که عملِ حق که به دست خلق ظاهر میشود، تلبیس حق است. پس وقتی میگوییم کسی دیگری را کشت، وجود قاتل عاریه است و قاتل در حقیقت، ذات خداست؛ همچنانکه قرآن میگوید: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُم وَلکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ. . . ».
عبدالرزاق کاشی نیز همین توضیح را با مثالهای دیگری میآورد و میگوید که وقتی پیامبر اکرم مشتی ریگ به طرف دشمنان ریخت و آنها شکست خوردند، رامی (ریگ اندازنده) در اصل خدا بود: «مارَمیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَل'کِنَّاللّهَ رَمی '. . . ».
انصاری تلبیس را در سه مورد به کار برده است: تلبیس حق، تلبیس اهل غیرت و تلبیس اهل تمکین.
تلبیس حق بر اهل
تفرقه یا اهل حجاب است، یعنی کسانی که چشم حق بین نیافتهاند و علل و اسباب همه امور عالم را به غیر از خدا منتسب میدانند، مثلاً سرسبزی را به آب و زمین و بهار نسبت میدهند،
ریاضت و
تمسک به قرآن و حدیث را طریق رسیدن به معرفت میدانند، همچنین
ثواب را به
طاعت و
عقاب را به گناه مُعلَّل میکنند، حال آنکه
رضا و سخط حق که سببِ اصلی
شقاوت و
سعادت و موجب وصل به حق و فصل از حق است، از خلق پنهان است
تلبیس از آنِ اهل غیرت است. آنان مقامات و احوال و کرامات خود را کتمان میکنند
تا مقبولیت و آمدوشد مردم آنان را از
ذکر حق غافل نکند، بنابراین به خمول گراییده، خود را به لباس اهل تفرقه در میآورند و مانند آنان به
کسب وکار و استفاده از اسباب و
علل طبیعی میپردازند، با آنکه
مظهر و مرآت حقاند و میتوانند بدون کسب و بدون اسباب به هر آنچه میخواهند برسند
مورد سوم تلبیس مربوط به اهل تمکین یعنی
انبیا و
امامان ربّانی است.
از نظر شارحانِ منازل السائرین، امامان ربّانی همان عالمان اهل تحقیق یا فانی شدگان در مقام جمعاند که به بقای بعد از
فنا رسیده اند. اینان خلفای خداوندند و فعلشان فعل حق به شمار میآید.
چنین کسانی چون میدانند که بیشتر مردم از حق و شهود افعال او در حجاباند و از
انقطاع و
توکل بر او عاجز، از روی ترحم و مراعات حال خلق، مردم را به استفاده از اسباب و کسب وکار دلالت میکنند و خود نیز مانند مردم عادی به اسباب متوسل میشوند، با آنکه میدانند که اسباب و علل اثری ندارد و خود نیز نیازی به آن ندارند
به طورکلی تلبیسِ اهل تلبیس دو مرحله دارد: مرحله ابتدایی (تلبیس الابتدا) و مرحله انتهایی (تلبیس الانتها).
تا زمانی که بنده برای غیرحق ذره ای وجود حقیقی، حیات و یا علم قائل است، تلبیس او را «تلبیس الابتدا» می گویند
آنگاه که غیرحق را لباسی برای حق میبیند و خدا را در همه جا و همه چیز مشاهده میکند، از هر تلبیسی رها شده است؛ به این مرحله، تلبیس الانتها میگویند.
کسی که در این مرحله باشد، از مقاماتی چون فنا و
بقا و تحقیق گذشته است.
به هر حال، اصطلاح تلبیس در معنای مثبت آن چندان شایع نبوده و در منابع عرفانی بیشتر در همان معنای مذموم و به شکل تلبیس ابلیس به کار رفته است.
در ادبیات عرفانی و تعلیمی نیز به معنای ممدوح تلبیس توجهی نشده و تلبیس به معنای
زرق و
مکر و خدعه از
صفات شیطانی شمرده شده و دین فروشی و مقدس نمایی از مصادیق آن است.
کتابی عرفانی به نام تلبیس ابلیس نیز به
میرسیدعلی همدانی نسبت داده اند.
در کتب اخلاقی نیز از تلبیس بندرت به استقلال بحث شده است و بحث آن معمولاً تحت عناوین غرور (فریب) یا
وسوسه های شیطان آمده است.
در این منابع، تلبیس از جمله مکاید
شیطان و قسمی از خواطر است که شخص نمیداند آن را فرشته بر
قلب او
الهام کرده یا شیطان بر او القا کرده است. بنابراین فرد
فضیلت را از
رذیلت تمیز نمیدهد. شیطان چنین مکایدی را بیشتر در حق عابدان به کار میبرد، زیرا شیطان نمیتواند بدی را به آنها القا کند، پس بدی را در صورت نیکی میپوشاند تا عابد را رفته رفته به ریا و عُ
جب و
جاه و غرور بکشاند
غزالی در احیاء علوم الدین
گفته که قصد دارد کتابی به نام «تلبیس ابلیس» بنویسد، زیرا مکاید شیطان در همه بلاد منتشر شده است. وی در
مکاشفة القلوب مواردی از تلبیس شیطان را بر امت
اسلام بر میشمارد، از جمله: مردم در خواندن قرآن فقط به درست خواندن توجه میکنند و به معانی قرآن و عمل به آن التفات ندارند، مال
حرام مخلوط به
حلال میخورند و گمان میکنند که با تصدق مال خود را پاک کرده اند،
استغفار میگویند و دائم در
فضایل استغفار و
تسبیحات و
تهلیلات تأمل میکنند، ولی از
غیبت و
دروغ و نمّامی دوری نمیکنند و در عقوبت این رذایل نمیاندیشند.
(۱) قرآن.
(۲) ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل، استانبول ۱۴۰۲/ ۱۹۸۲.
(۳) ابن عربی، الفتوحات المکیة، سفر ۴ و ۱۴، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
(۴) ابن عطا، تفسیر ابی العباس بن عطاء، در نصوص صوفیة غیر منشورة، چاپ پل نویا، بیروت: دارالشرق، ۱۹۷۳.
(۵) ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، چاپ عبدالسلام
محمد هارون، قم ۱۴۰۴.
(۶) ابن منظور، لسانالعرب.
(۷)
ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران (بی تا).
(۸) عبداللّه بن
محمد انصاری، طبقات الصوفیه، چاپ
محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۹) عبداللّه بن
محمد انصاری، کتاب منازل السّائرین، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۱۰)
احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۵ ش.
(۱۱) نظام الدین بن اسحاق ترینی قندهاری، قواعد العرفاء و آداب الشعراء: فرهنگ اصطلاحات عارفان و شاعران، چاپ
احمد مجاهد، تهران ۱۳۷۴ش.
(۱۲) سلیمان بن علی
تلمسانی، شرح منازل السائرین الی الحق المبین، چاپ عبدالحفیظ
منصور، تونس ۱۹۸۸، چاپ افست قم ۱۳۷۱ش.
(۱۳) عبدالرحمان بن
احمد جامی، نفحات الانس، چاپ
محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
(۱۴) عبدالرحمان بن
احمد جامی، نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۵۶ش.
(۱۵) علی بن
محمد جرجانی، کتاب التعریفات، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۱۶) حارث محاسبی، الوصایا، چاپ عبدالقادر احمدعطا، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۱۷) شمس الدین
محمد حافظ، دیوان، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۸) محمدعلی حکیم، لطائف العرفان، تهران ۱۳۴۰ش.
(۱۹) حسین بن
محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمدسید کیلانی، تهران (۱۳۳۲ ش).
(۲۰) روزبهان بقلی، شرح شطحیات، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۶۰ش.
(۲۱) روزبهان بقلی، کتاب مشرب الارواح و هوالمشهور بهزار و یک مقام (بألف مقامٍ و مقامٍ)، چاپ نظیف محرّم خواجه، استانبول ۱۹۷۳.
(۲۲) زمخشری، کشاف.
(۲۳) مصلح بن عبداللّه سعدی، بوستان سعدی: سعدی نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۵۹ش.
(۲۴)
محمد بن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ش.
(۲۵) مجدود بن آدم سنایی، حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۹ش.
(۲۶) سیوطی؛ الدرّالمنثور.
(۲۷) عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
(۲۸) عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام: معجم المصطلحات و الاشارات للصوفیة، ج ۱، چاپ سعید عبدالفتاح، قاهره ۱۴۱۶/ ۱۹۹۶.
(۲۹)
محمد بن ابراهیم عطار، دیوان، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۴۱ش.
(۳۰)
محمد بن
محمد غزالی، احیاء علوم الدّین، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
(۳۱)
محمد بن
محمد غزالی، کیمیای سعادت، چاپ حسین خدیو جم، تهران ۱۳۶۴ش.
(۳۲)
محمد بن
محمد غزالی، مکاشفة القلوب المقرِّب الی حضرة عَلاّ م الغیوب فی علم التصوف، چاپ جمیل ابراهیم حبیب، بغداد ۱۹۸۷.
(۳۳)
محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
(۳۴)
محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی محاسن الاخلاق، چاپ محسن عقیل، (قم) ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۳۵) عبدالکریم بن هوازن قشیری، ترجمة رسالة قشیریة، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۳۶) مجلسی، بحارالأنوار.
(۳۷)
محمد بن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
(۳۸)
احمد منزوی، فهرست نسخه های خطی کتابخانه گنج بخش، اسلام آباد ۱۳۵۷ـ۱۳۶۱ش.
(۳۹) جلال الدین
محمد بن
محمد مولوی، فیه مافیه، چاپ زینب یزدانی، تهران ۱۳۷۸ش.
(۴۰) جلال الدین
محمد بن
محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران: انتشارات مولی، (بی تا).
(۴۱)
احمد بن
محمد میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، چاپ علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ش.
(۴۲) نعمة اللّه ولی، رسائل حضرت سیدنورالدین شاه نعمت اللّه ولی کرمانی قدس سره، ج ۳، چاپ جواد نوربخش: رسالة بیان اصطلاحات، (تهران) ۱۳۴۲ ش.
(۴۳) علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تلبیس»، شماره۳۸۲۲.