تقریرات در فقه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تقریرات، عنوان آثاری عمدتاً در
فقه و
اصول که
مؤلفان آنها به مبانی،
دلایل و توضیحات
استاد خود در دوره
درس خارج پرداختهاند.
واژه تقریر در
اصطلاح منابع دینی و
عالمان دین ، دو معنا و دو کاربرد دارد: یکی در
اصول فقه با عنوان
تقریر معصوم که عبارت است از سکوت
معصوم (
پیامبر اکرم ،
حضرت فاطمه و
ائمه علیهمالسلام) در برابر کاری که در محضر ایشان انجام میشود و در صورت وجود شرایطی خاص، دلیل بر اقرار به صحت و جواز و در نتیجه
مشروعیت آن عمل است.
دیگری در
نظام آموزشی حوزههای علوم دینی ، که در آن برخی
طلاب ، پس از پایان هر نوبت
درس استاد ، درس را مرور میکردند.
تقریر دروس
حوزه معمولاً به دو شیوه صورت میگرفت: شفاهی و مکتوب. در تقریر شفاهی، پس از پایان هر نوبت درس استاد، بعضی از
شاگردان ممتاز و خوش فهم و باسابقه، با اتکا به حافظه خود، همان درس را برای شاگردانی که سابقه کمتری داشتند یا درس را خوب نفهمیده بودند، تکرار میکردند.
در این جلسات، طلاب سؤالات خود را راحتتر میپرسیدند و اشکالاتشان را برطرف میکردند. این روش، علاوه بر آنکه موجب تقویت افراد ضعیف میشد، به حفظ و رسوخ مطالب در
ذهن شاگردان کمک میکرد و نوشتن آن مطالب را آسان مینمود.
مثلاً، پس از پایان هر جلسه درس
شریف العلمای مازندرانی (متوفی ۱۲۴۵)، یکی از
فضلا به تقریر درس میپرداخت و استاد مشکلات را حل میکرد. سپس چند تن همان درس را مجدداً تقریر میکردند تا اشکالات طلاب کاملاً برطرف شود.
همچنین
میرزا ابوالقاسم تهرانی (متوفی ۱۲۹۲) و
میرزا محمدحسن آشتیانی (متوفی ۱۳۱۹) از جمله کسانی بودند که درس
شیخ انصاری را برای عدهای تقریر میکردند.
ملامحمد شربیانی درسهای استاد خود،
سیدحسن حسینی کوهکمری (متوفی ۱۲۹۹)، را آنقدر تقریر کرده بود که به ملامحمد مقرِّر معروف شده بود.
سیدابوالقاسم خوئی نیز به گفته خود
درسهای استادانش،
محمدحسین نائینی و
محمدحسین اصفهانی ، را برای حاضران تقریر میکرد. تقریرنویسی از سویی موجب یادگیری بهتر و ماندگارتر مقرّر و پیشرفت قدرت
استنباط او میشود و از سوی دیگر، برای
محققان بعدی این امکان را فراهم میآورد که آخرین آرای مطرح شده در آن زمینه را بشناسند و بررسی و
نقد کنند. همچنین از فراموش شدن آرای صاحب نظران، پس از
مرگ آنان، جلوگیری میکند. ازینرو، مجموعههای تقریری گنجینهای بزرگ برای حوزهها و راهی مطمئن برای آشنایی با نظریات گوناگون در مباحث علمی است.
یکی از عوامل
توفیق آیت اللّه خوئی را در گسترش دروس فقه و اصول، تقریرنویسی مرتب و منظم شاگردان ایشان دانستهاند.
این شیوه آموزشی ظاهراً در زمان
وحید بهبهانی (متوفی ۱۲۰۵) در
حوزههای علمی شیعی رایج شد،
ولی امروزه معمول نیست.
در نظام آموزشی بعضی از
مدارس جهان اسلام ، روش دیگری، نزدیک به روش تقریر، سابقه داشته است. در این مدارس، عنوان «
مُعید » (بازگوکننده) ظاهراً از نیمههای سده پنجم به شاگردی که درس استاد خود را بازگو میکرده، اطلاق میشده و تا
قرن دهم رایج بوده است. این شیوه در
مدارس نظامیه (تأسیس در نیمه دوم سده پنجم) تا آنجا رایج بوده که هر استاد یک یا چند معید از میان طلاب ممتاز داشته است. معیدان، پس از پایان درس و رفتن استاد، درس را برای طلابی که نیاز به راهنمایی داشتند، بازگو میکردند و آنها را در فهم قسمتهای مشکل درس یاری میدادند.
در تقریر مکتوب، طلابی که قدرت فراگیری بیشتری دارند، پس از پایان هر نوبت درس استاد (در دوره خارج فقه و اصول)، آن درس را به
قلم خود مینویسند. اصطلاح تقریرات به این معنا، از اواخر قرن دوازدهم رایج شد و همچنان متداول است.
از گذشتههای دور
تألیف کتب اَمالی در زمینه
حدیث و
ادبیات و
فقه ، در حوزهها و مراکز علمی رایج بوده است. در
امالی نویسی ، استاد مطالب خود را از روی نوشته یا از حفظ برای شاگردان میخوانده و آنان تمامی سخنان وی را بی کم وکاست مینوشتهاند و نوشتهها جمع آوری میشده، و امالی از
تصانیف استاد به شمار میرفته است. اما در تقریرات، طلاب آنچه را که از مباحث درس به حسب
استعداد خود میفهمند، می نگارند و حاصل کار، تألیف خود آنها به شمار میآید.
محمدجواد عاملی (صاحب مفتاح الکرامة، متوفی ۱۲۲۶) را اولین تقریرنویس دانستهاند که تقریرات درس استادش،
سیدمحمدمهدی بحرالعلوم ، را تألیف کرد.
تأکیدها و تشویقهای استادان بزرگ فقه و اصول، به رواج و تقویت این
سنّت انجامید.
میرزا حسن شیرازی (متوفی ۱۳۱۲) به نوشتههای شاگردانش اهمیت میداد و بهترین تقریر را در حضور دیگران معرفی میکرد. مثلاً، در یکی از دورههای
تدریس خود، تقریرات میرزا حبیب اللّه مشهدی را بر دیگر تقریرات ترجیح داد و هنگام تدریس به آن تصریح کرد.
وی همچنین به شاگردان خود سفارش کرد که تقریرات علی روزدری را در اصول فقه، که پسندیده بود، استنساخ کنند.
محمدحسین نائینی (متوفی ۱۳۵۵) نیز به این شیوه توجه ویژهای داشت و بارها از شاگردان خود خواسته بود که مطالب را تقریر کنند. او پس از مشاهده تقریرات طلاب، آنان را راهنمایی میکرد.
آیت اللّه بروجردی نیز کسانی را که تقریرات خوبی داشتند، تمجید میکرد و به آنان
جایزه میداد.
بر اثر تلاشهای وی، سنّت تقریرنویسی ــ که بر خلاف
حوزه نجف در
حوزه قم چندان مرسوم نبود
ــ رایج شد.
پس از رواج سنّت تقریرنویسی، کتابهای تقریری فراوانی نوشته شد، بخصوص آنچه در زمینه اصول فقه، شاگردان بزرگانی چون شریف العلمای مازندرانی،
محمدحسین طهرانی حائری (متوفی ۱۲۵۰)، ابراهیم قزوینی حائری (متوفی ۱۲۶۲)،
شیخ انصاری ،
آخوند خراسانی و
میرزای شیرازی تألیف کردند.
آقابزرگ طهرانی از کتابهای فراوانی که عنوان تقریرات داشتهاند نام برده
و نیز از کتابهای تقریری که عنوانی دیگر داشته اند، یاد کرده است.
بعضی از معروفترین کتابهای تقریری عبارتاند از:
مطارح الانظار ، تألیف میرزا ابوالقاسم تهرانی، که تقریرات درس اصول فقه شیخ انصاری است،
فوائدالاصول و
اجودالتقریرات خوئی که هر دو تقریرات درس اصول فقه میرزای نائینی است.
و
نهایة الافکار ، تألیف محمدتقی بروجردی، که تقریرات درس اصول فقه
آقاضیاءالدین عراقی است.
علاوه بر فقه و اصول، در زمینههای دیگری نیز کتابهای تقریری نوشته شده است؛ از جمله، در
منطق ،
فلسفه ،
کلام ،
عرفان و
تصوف .
در تقریرنویسی دو شیوه عمده وجود دارد: یکی نوشتن مشروح مطالب در ضمن درس، که معمولترین شیوه است. نامرتب بودن نوشتهها (به سبب تندنویسی) و نارسا بودن مطالب و ضعف ساختار جملات (به سبب گفتاری بودن آن) از اشکالات این شیوه است. شیوه دیگر، نوشتن مشروح مطالب پس از پایان درس است. این شیوه، مفیدتر دانسته شده و بزرگان بر آن تأکید کردهاند.
در حوزه نجف نیز همین شیوه متداول بوده است.
مرسوم است که شاگردان تقریرات خود را به استاد عرضه میکنند و غالباً استاد نظر خود را درباره آن به صورت
تقریظ (ستودن نوشته کسی و تصدیقْ نوشتن بر آن) می نویسد. اینگونه تقریرات از اعتبار علمی بیشتری برخوردارند. در متن تقریظ معمولاً از
کتاب و مؤلف آن تمجید میشود و استاد، اعتبار کتاب را تصدیق و چه بسا
اجتهاد تقریرکننده را تأیید میکند.
ممکن است تقریرنویس نسبت به بعضی آرای استاد خود مناقشه کند و پس از بیان نظر او، آن را
نقد کند و سپس نظر خود را شرح دهد. این امر، حاکی از صاحب نظر بودن، و چه بسا
مجتهد بودن مقرّر است.
در گذشته، خرید کتابهای تقریری از
ورثه مقرّر یا مالکان و متصرفان تقریرات مرسوم بوده است.
برخی از مقرّران نیز تقریرات خود را وقف میکردهاند.
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳ .
(۲) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، جزء ۱: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد ۱۴۰۴ .
(۳) ابن جماعه، تذکرة السامع و المتکلم فی ادب العالم و المتعلم، (حیدرآباد دکن ۱۳۵۴)، چاپ افست بیروت .
(۴) امین .
(۵) ناصرالدین انصاری قمی، «تألیفات و آثار شیخ اعظم مرتضی انصاری»، حوزه، سال ۸، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۷۰) .
(۶) محمدبن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه .
(۷) غلامحسین جعفری همدانی، «مصاحبه با آیة اللّه میرزا غلامحسین جعفری همدانی»، حوزه، سال ۹، ش ۴ (مهر و آبان ۱۳۷۱) .
(۸) محمدتقی حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، قم ۱۴۱۸/۱۹۹۷ .
(۹) سیدعلی خامنه ای، «رهنمودهایی در تحول حوزه»، حوزه، سال ۹، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۷۱) .
(۱۰) خوئی .
(۱۱) محمدعلی رضایی اصفهانی، شیوه های تحصیل و تدریس در حوزه های علمیه، قم ۱۳۷۶ ش .
(۱۲) رضی شیرازی، «مصاحبه با آیة اللّه سید رضی شیرازی»، حوزه، سال ۹، ش ۲و۳ (خرداد ـ شهریور ۱۳۷۱) .
(۱۳) حسن صافی اصفهانی، «مصاحبه با آیة اللّه صافی اصفهانی»، حوزه، سال ۱۱، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۷۳) .
(۱۴) محمد عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمة نوراللّه کسائی، تهران ۱۳۶۴ ش .
(۱۵) نوراللّه کسائی، مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن، تهران ۱۳۶۳ ش .
(۱۶) ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها، تهران ۱۳۷۵ ش .
(۱۷) محمدجعفر مروج، «مصاحبه با حضرت آیت اللّه حاج سیدمحمدجعفر مروج»، حوزه، سال ۱۷، ش ۲ (خرداد و تیر ۱۳۷۹) .
(۱۸) محمدرضا مظفر، اصول الفقه، قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان .
(۱۹) حسینعلی منتظری، «مبانی و سبک استنباط آیة اللّه بروجردی» (مصاحبه)، حوزه، سال ۸، ش ۱و۲ (فروردین ـ تیر۱۳۷۰) .
(۲۰) عباس میری، «سیری در زندگانی علمی و سیاسی و اخلاقی نائینی»، حوزه، سال ۱۳، ش ۴و۵ (مهر ـ دی ۱۳۷۵) .
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تقریرات در فقه»، شماره۳۷۴۶.