تغییرپذیری اخلاق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تغییرپذیری
اخلاق در
انسان از جمله مباحث اخلاقی است که دیدگاههای متفاوتی در باره آن مطرح شده اما دیدگاه اسلام که برگرفته از
آیات و
روایات است نه فقط تغییرپذیری را ممکن، بلکه انسان را به آن ترغیب و تشویق مینماید.
سرنوشت
علم اخلاق و تمام بحثهای اخلاقی و تربیتی به این مساله بستگی دارد، زیرا اگر اخلاق قابل تغییر نباشد نه تنها علم اخلاق بیهوده خواهد بود، بلکه تمام برنامههای تربیتی انبیا و
کتابهای آسمانی لغو خواهد شد؛
تعزیرات و تمام مجازاتهای بازدارنده نیز بیمعنی خواهد بود.
بنابراین، وجود آن همه برنامههای اخلاقی و تربیتی در تعالیم
انبیاء و کتب آسمانی و نیز وجود برنامههای تربیتی در تمام جهان بشریت، و همچنین مجازاتهای بازدارنده در همه مکاتب جزائی، بهترین
دلیل بر این است که قابلیت تغییر اخلاق، و روشهای اخلاقی، نه تنها از سوی تمام
پیامبران که از سوی همه عقلای جهان پذیرفته شده است.
اما با اینهمه، عجیب است که
فلاسفه و
علمای اخلاق بحثهای فراوانی درباره اینکه «آیا اخلاق قابل تغییر است یا نه؟» مطرح کردهاند!
بعضی میگویند: اخلاق قابل تغییر نیست! و آنها که بدگوهرند و طینتی ناپاک دارند عوض نمیشوند، و به فرض که تغییر یابند، سطحی و ناپایدار است و بهزودی به حال اول باز میگردند!
۱- ساختمان جسم و
جان رابطه نزدیکی با اخلاق دارد، و در واقع اخلاق هرکس تابع چگونگی
آفرینش روح و
جسم اوست، و چون روح و جسم آدمی عوض نمیشود، اخلاق او نیز قابل تغییر نیست.
۲- دگرگون شدن اخلاق به واسطه عوامل خارجی، از قبیل
تادیب و
نصیحت و اندرز است، و هنگامی که این عوامل زایل گردد،
انسان به اخلاق اصلی خود باز خواهد گشت، درست مانند سردی آب که به وسیله عوامل حرارتزا از بین میرود و هنگامی که آن عوامل از بین برود، حرارت را پس داده، به حال اول باز میگردد!
طرفداران «قابلیت تغییر» امور اخلاقی، از دو دلیل فوق چنین پاسخ میگویند:
۱- ارتباط اخلاق با ساختمان روح و جسم انسان قابل انکار نیست، ولی این ارتباط به اصطلاح در حد «
مقتضی» است نه «
علت تامه»، یعنی میتواند زمینه ساز باشد نه اینکه الزاما و اجبارا تاثیر قطعی بگذارد، همانگونه که بسیاری از افرادی که از پدران و مادران مبتلا به پارهای از بیماریها متولد میشوند زمینه آلودگی به آن بیماریها را دارند، ولی با این حال میتوان با پیشگیریهای مخصوص جلو تاثیر عامل
وراثت را گرفت.
افراد ضعیفالبنیه از نظر جسمانی با استفاده از
بهداشت و
ورزش، افراد نیرومندی میشوند و بعکس، افراد قویالبنیه بر اثر ترک این دو، ضعیف و ناتوان خواهند شد.
افزون براین، روح و جسم انسان نیز قابل تغییر است تا چهرسد به اخلاق زاییده از آن.
۲- از آنچه در بالا گفته شد پاسخ استدلال دیگر آنان نیز روشن میشود زیرا گاه عوامل بیرونی آنقدر تاثیر قوی دارد که ویژگیهای ذاتی را بکلی دگرگون میسازد، و حتی ویژگیهای جدید به وراثت به نسلهای آینده نیز میرسد همانگونه که در حیوانات اهلی مثال زده شد.
تاریخ، انسانهای بسیاری را نشان میدهد که بر اثر تربیت بکلی
خلق و خوی خود را تغییر دادند، و به اصطلاح یکصد و هشتاد درجه چرخش کردند، افرادی که یک روز مثلا در صف دزدان قهار جای داشتند به زاهدان و عابدان مشهوری مبدل گشتند.
توجه به طرز بهوجود آمدن یک
ملکه اخلاقی به ما این قدرت را میدهد که راه از میانبردن آن را نیز پیدا کنیم؛ مساله چنین است که هرعمل خوب یا بد اثر موافق خود را در
روح انسان باقی میگذارد، و روح را تدریجا به سوی خود جلب میکند، تکرار این عمل آن اثر را بیشتر و قویتر میسازد، و کمکم کیفیتی به نام «
عادت» حاصل میشود، و هرگاه عادت استمرار یابد به صورت «
ملکه» در میآید.
بنابراین، همانگونه که عادات و ملکات اخلاقی زشت در سایه تکرار عمل تشکیل میگردد، از همین طریق قابل زوال است؛ البته، اثر تلقین، تفکر، تعلیمات صحیح و محیط سالم در فراهم کردن زمینههای روحی برای پذیرش و تشکیل ملکات خوب را نمیتوان نادیده گرفت.
علاوه بر این اعتقاد به عدم امکان تغییر اخلاق سر از اعتقاد به
جبر در میآورد؛ زیرا مفهومش این است که صاحبان اخلاق بد و خوب قادر به تغییر آن نیستند و چون اعمال آنها بازتاب اخلاق آنها است، پس در انجام کار خوب یا بد مجبورند، و در عین حال مکلف به انجام خوبیها و
ترک بدیها هستند؛ این عین جبر است، و تمام مفاسدی را که
مذهب جبر دارد بر آن مترتب میشود.
در اینجا قول سومی نیز وجود دارد و آن اینکه بعضی از
صفات اخلاقی قابل تغییر و بعضی غیر قابل تغییر است، صفاتی که طبیعی و فطری است، قابل تغییر نمیباشد، ولی آن صفاتی که عوامل خارجی دارد قابل تغییر است. (محقق نراقی در جامع السعادات این نظریه را برگزیده است)
این قول نیز فاقد هرگونه دلیل است، زیرا این تفصیل و تفاوت گذاری بین صفات، مبتنی بر قبول
اخلاق طبیعی و فطری است، در حالی که چنین چیزی ثابت شده نیست؛ و به فرض که چنین باشد، چه کسی میتواند ادعا کند که
صفات فطری قابل تغییر نیست؟ مگر حیوانات وحشی را نمیتوان اهلی کرد؟ مگر
تعلیم و
تربیت نمیتواند آنقدر ریشه دار شود که اعماق وجود انسان را دگرگون سازد؟
دیدگاه صحیح با توجه آیات و روایات بسیار امکان تغییر صفات اخلاقی انسان است.
۱- نفس مساله
بعثت انبیا و ارسال رسل و انزال کتب آسمانی و بطور کلی ماموریتی که آنها برای
هدایت و تربیت همه انسانها داشتند، محکمترین دلیل بر امکان تربیت و پرورش فضائل اخلاقی در تمام افراد بشر است.
آیاتی مانند: هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین
و آیات مشابه آن بخوبی نشان میدهد که هدف از ماموریت
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هدایت و تربیت و تعلیم و
تزکیه همه کسانی بود که در «ضلال مبین» و
گمراهی آشکار بودند.
۲- تمام آیاتی که خطاب به همه انسانها به عنوان «یا بنی آدم» و «یاایها الناس» و «یاایها الانسان»، و «یا عبادی» میباشد و مشتمل بر
اوامر و
نواهی و مسائل مربوط به
تهذیب نفوس و کسب
فضائل اخلاقی است، بهترین دلیل بر امکان تغییر «اخلاق رذیله» و اصلاح صفات ناپسند است، در غیر این صورت، عمومیت این خطابها لغو و بیهوده خواهد بود.
ممکن است گفته شود: این آیات غالبا مشتمل بر
احکام است، و احکام مربوط به جنبههای عملی است، در حالی که اخلاق ناظر به صفات درونی است.
ولی نباید فراموش کرد که «اخلاق» و «عمل»
لازم و ملزوم یکدیگر و به منزله علت و معلولند، و در یکدیگر تاثیر متقابل دارند؛ هراخلاق خوبی سرچشمه اعمال خوب است، همانگونه که اخلاق رذیله، اعمال زشت را به دنبال دارد؛ و در مقابل، اعمال نیک و بد نیز اگر تکرار شود تدریجا تبدیل به خلق و خوی خوب و بد میشود.
۳- آیاتی که با صراحت
تشویق به
تهذیب اخلاق میکند و از
رذایل اخلاقی برحذر میدارد نیز دلیل محکمی است بر امکان تغییر صفات اخلاقی، مانند «قد افلح من زکاها و قد خاب من دساها»؛
هرکس
نفس خود را
تزکیه کند
رستگار شده، و آن کس که نفس خویش را با
معصیت و گناه آلوده سازد نومید و محروم گشته است».
تعبیر به «دساها» از ماده «دس» و «
دسیسه» در اصل به معنی آمیختن شیء ناپسندی با چیز دیگر است؛ مثل اینکه گفته میشود: «دس الحنطة بالتراب؛ گندم را با خاک مخلوط کرده»، این تعبیر نشان میدهد که طبیعت انسان بر پاکی و
تقوا است و آلودگیها و رذائل اخلاقی از خارج بر انسان نفوذ میکند و هردو قابل تغییر و تبدیل است.
در آیه ۳۴
سوره فصلت میخوانیم: «ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوة کانه ولی حمیم؛
بدی را با نیکی دفع کن ناگهان (خواهی دید) همانکسی که میان تو و او دشمن است گویی دوست گرم و صمیمی (و قدیمی تو) است!»
این آیه بخوبی نشان میدهد که
عداوت و دشمنیهای عمیق که در خلق و خوی انسان ریشه دوانده باشد، با
محبت و رفتار شایسته ممکن است تبدیل به دوستیهای داغ و ریشه دار شود؛ اگر اخلاق، قابل تغییر نبود، این امر امکان نداشت.
۱-
حدیث معروف انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق،
دلیل واضحی بر امکان تغییر صفات اخلاقی است.
۲- روایات فراوانی که تشویق به
حسن خلق میکند، مانند حدیث نبوی: «لو یعلم العبد ما فی حسن الخلق لعلم انه یحتاج ان یکون له خلق حسن؛
اگر بندگان میدانستند که حسن خلق چه منافعی دارد، یقین پیدا میکردند که محتاج به اخلاق نیکند!»،
۳- حدیث دیگر نبوی میفرماید: «الخلق الحسن نصف الدین؛
اخلاق خوب، نیمی از دین است».
۴- امیرمؤمنان
علی (علیهالسّلام) میفرماید: «الخلق المحمود من ثمار العقل، الخلق المذموم من ثمار الجهل؛
اخلاق خوب از میوههای
عقل و آگاهی است و اخلاق بد از ثمرات
جهل و نادانی است».
و از آنجا که «علم» و «جهل» قابل تغییر است، اخلاق هم به تبع آن قابل تغییر میباشد.
۵- در حدیث دیگری از پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است: «ان العبد لیبلغ بحسن خلقه عظیم درجات الاخرة وشرف المنازل وانه لضعیف العبادة؛
بنده خدا به وسیله حسن اخلاق به درجات عالی
آخرت و بهترین مقامات میرسد، در حالی که ممکن است از نظر
عبادت ضعیف باشد!»
در این حدیث.
اولا: مقایسه حسن اخلاق به عبادت،
ثانیا: ذکر درجات بالای اخروی که حتما مربوط به اعمال اختیاری است،
ثالثا: تشویق به تحصیل حسن خلق، همگی نشان میدهد که اخلاق یک امر اکتسابی است، نه اجباری و الزامی و خارج از
اختیار!
این گونه روایات و تعبیرات گویا و پرمعنی در کلمات
معصومین (علیهمالسّلام) زیاد دیده میشود. کلینی در باب حسن الخلق هیجده روایت در این زمینه نقل کرده است
و همه آنها نشان میدهد که صفات اخلاقی قابل تغییر است، و گرنه این تعبیرات و تشویقها لغو و بیهوده بود.
۶- در حدیث دیگری از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخوانیم که به یکی از یارانش به نام «
جریر بن عبدالله» فرمود: «انک امرء قد احسن الله خلقک فاحسن خلقک؛
خداوند به تو چهره زیبا داده، اخلاق خود را نیز زیبا کن!»
کوتاه سخن اینکه: کتب روایی ما پر از روایاتی است که همگی دلالت بر امکان تغییر اخلاق آدمی دارد. (به جلد دوم
اصول کافی و
روضه کافی، و جلد سوم
میزان الحکمة و جلد اول
سفینة البحار، در ابواب مناسب مراجعه فرمایید.)
این بحث را با حدیثی از
امیر مؤمنان علی (علیهالسّلام) که تشویق به فضائل اخلاقی میکند پایان میدهیم، فرمود: «الکرم حسن السجیة و اجتناب الدنیة؛
ارزش و کیفیت انسان به اخلاق پسندیده و اجتناب و دوری از اخلاق پست است!»
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تغییر پذیری اخلاق»، تاریخ بازیابی ۹۵/۱۰/۲۱.