تصوف تا صفویه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرن ششم (اواخر
دوره سلجوقیان) یکی از مهمترین ادوار
تاریخ تصوف در
ایران و در دیگر سرزمینهای اسلامی است، زیرا در این دوره
تصوف پس از تحمل مخالفتها و نشیب و فرازها بالاخره به ثبات رسید و هیئت منظمی پیدا کرد و به
خصوص به واسطه
ابوحامد غزالی ، در میان
اهلسنت ــ که
مذهب اکثر
مسلمانان ایران آن زمان بود ــ جایگاهی
محترم یافت.
صوفیان قرن ششم در ابراز
عقاید و اجرای مراسم آزاد بودند و علاوه بر نفوذی که در میان مردم داشتند، در میان امرا نیز حامیانی پیدا کردند.
دوره
آزادی صوفیان در
ابراز عقیده و اجرای مراسم از
دوره خوارزمشاهیان تا
حمله مغول نیز ادامه یافت، به گونهای که در
حمله مغول به
ایران در اکثر شهرهای ایران
مشایخ صوفیه و خانقاهها وجود داشتند.
مغولان با آنکه بسیاری از صوفیان را کشتند، از جمله
نجمالدین کبری و احتمالاً
عطار را،
و سبب آوارگی و
مهاجرت عدهای از صوفیان، از جمله
نجمالدین رازی ،
شدند، در نهایت بر رونق آن افزودند، زیرا از سویی در آن دورانِ
ویرانی و
مصیبت،
تصوف مهمترین
ملجأ روحی و فکری مردم شد و عده بسیاری به آن رو آوردند، و از سوی دیگر دیری نپایید که
ایلخانان مغول مجذوب تصوف شدند؛ برخی
حکام مغول مثل
غازان خان (حک: ۶۹۴ـ ۷۰۳)،
الجایتو (حک: ۷۰۳ـ۷۱۶) و
ابوسعید (حک: ۷۱۷ـ ۷۳۶) و نیز وزرای امیران آنان همچون
رشیدالدین (متوفی ۷۱۸) و پسرش
غیاثالدین (متوفی ۷۳۶)، به صوفیان و
مشایخ ابراز علاقه میکردند و
مخصوصاً خانقاه را مورد عنایت قرار میدادند.
با
انقراض خلافت عباسی و فتح
بغداد توسط
هولاکوخان ، بزرگان
شیعی فرصت اظهار وجود یافتند.
همچنین، با حمایت امرا از صوفیان، تصوف نیز رونق یافت.
شاید از همین
دوران بود که زمینههای بروز ارتباط میان تصوف و
تشیع پیدا شد.
دوره شکوفایی تصوف در دوره
تیموریان نیز تا پیدایش
صفویه استمرار داشت.
در این دوره،
حاکمان تیموری نسبت به برخی
سلسلههای صوفیه بر حسب
عقاید و
تعصبات دینی خاص خویش رفتار میکردند.
اما بهطور کلی آنان به
مشایخ صوفیه اعتقاد بسیار داشتند و
قرن هشتم و نهم دوران
رونق تصوف است؛ ازینرو، کمتر
شاعر و
نویسنده یا عالمی را مییابیم که در این دوره از
ذوق عرفانی بیبهره مانده باشد و جلوههایی از آن را در آثار خود منعکس نکرده باشد.
با این حال، برخی مشایخ صوفیه در این ادوار،
خصوصاً در زمان تیموریان، مورد سختگیری و
اذیت برخی
متشرعان ظاهری قرار میگرفتند.
از مهمترین اوصاف تصوف در دوره تیموریان تا
صفویه ، ظهور علایق شیعی در مشایخ صوفیه و رواج و قدرت یافتن
سلسلههای صوفیانه شیعی ، از جمله
سلسله صفویه و
نوربخشیه و
نعمت اللهیه ، است.
احتمالاً علت اصلی این امر، انقراض خلافت عباسی و آزاد شدن مردم در پیروی از
مذاهب و
تضعیف قدرت
حکومتی اهلسنت بود.
بحث در باره
ولایت و مباحث متفرعه از آن ــ که قبلاً نیز در میان
صوفیه وجود داشت ــ احتمالاً به علت رواج تشیع، در میان صوفیه گسترش یافت.
بنا بر قول
عزیزالدین نسفی ، بحث در باره این موضوع در عصر وی در مجالس صوفیه در
خراسان و
ماوراءالنهر رایج بوده است.
گفتنی است که تشیع برخی صوفیان در این دوره در معنای
کلامی آن نیست، بلکه به معنای قبول
اصل ولایت (
تولای اهلبیت علیهمالسلام) بوده، اما به حد
تبرا از برخی
خلفا و
صحابه نمیرسیده
و جنبه سیاسی یا تعصبهای عامیانه نداشته است.
برای فهم وضع تشیع این مشایخ، میتوان از
عبدالرحمان جامی نام برد.
وی که در
دوره تیموریان میزیست، میگوید که در
هرات ، به سبب
مدح علی علیهالسلام، از
سنّیان خراسان هراسان بوده که مبادا او را
رافضی بخوانند، در حالی که در
بغداد به خشونت برخی
روافض گرفتار شده بوده است.
در در دوره تیموریان تا صفویه، نهضتهای اجتماعی
صوفیان شیعی بر ضد
حکام عصر و به منظور استمرار تشیع و
عدالت اجتماعی پدید آمد.
مهمترین این نهضتها عبارت بودند از: نهضت
شیخ خلیفه مازندرانی (مقتول در ۷۳۶)؛ قیام مریدش،
شیخ حسن جوری (مقتول در ۷۴۳)، که به
نهضت سربداران خراسان منجر شد
نهضت عدهای از سادات صوفی مازندرانی، که از پیروان
میرقوامالدین مرعشی بودند و به نام
مرعشیان مشهور شدند، آنان با
نهضت سربداران مرتبط و به بزرگان آن نهضت منتسب بودند،
تیمور گورکانی در ۷۹۵ حکومتشان را از بین برد؛
نهضت حروفیه ، که بانی آن
شیخ فضلاللّه حروفی استرآبادی بود.
وی بر ضد
حکام و
فقیهان اهلسنّت
قیام کرد و در ۷۹۶ فرزند تیمور او را به
قتل رساند.
دیگر ویژگی مهم تصوف در دوره تیموریان تا صفویه، توسعه و رواج آن در گیرودار حمله مغول در نواحی دیگر، از جمله
آسیای صغیر و
هندوستان ، بود که با ورود
مشایخ ایرانی صوفیه در آن مناطق
تحقق یافت و به همین واسطه عده بسیاری نیز
مسلمان شدند.
هندوستان نیز از مهمترین مراکز صوفیان بود و رونق
تصوف در هندوستان ــ که ورود آن به آنجا از زمان
غزنویان آغاز شده بود ــ در این چند
قرن به اوج خود رسید.
در میان سلسلههای صوفیه که از ایران به
شبه قاره هند رفتند،
چشتیه ،
سهروردیه ،
نعمت اللهیه ،
نقشبندیه و
قادریه سهم عمده داشتند.
دوره مغول همچنین مهمترین دوره برای
ادبیات صوفیانه فارسی است.
آثار مکتوب صوفیان در این اوان چهره دلپذیری یافت.
آثار منثور پختگی یافت و بعضی از آنها از تعلیمی یا روایی و
تذکره بودن صِرف، بیرون آمد و مباحث نظری و استدلالی در آن راه یافت و در ردیف سایر
علوم قرار گرفت، به گونهای که
شمسالدین آملی در قرن هشتم در
نفائسالفنون بخشی را به علم تصوف و مباحث و اصطلاحاتش
اختصاص داد.
در
آثار منظوم صوفیه نیز تحولات چشمگیری صورت گرفت.
خلق اینگونه آثار که با
سنایی آغاز شده بود، با
عطار و
مولوی به کمالی بینظیر رسید.
دوره تیموریان تا صفویه، همچنین دوره تشخص و تعین کامل سلسلههایی است که بتدریج از قرن چهارم و پنجم شکل گرفته بود.
در تصوف،
اجازه ارشاد و
تربیت اهمیت فراوانی دارد.
همه سلسلههای صوفیه
اجازه نامه مشایخ خود را به
پیامبراکرم ، و بیشتر از طریق
علی علیهالسلام، میرسانند.
تأکید و تصریح در ذکر رشته اجازه هر شیخ، ابتدا عموماً
شفاهی بود ولی پس از سه چهار قرن که تصوف رونق گرفت تعدد و تشعب ــ و احتمالاً
صحت یا عدم صحت دعوی مشایخ ــ سبب شد تا ذکر اجازه با عناوین و اصطلاحات مختلفی، از جمله
خرقه پوشیدن شیخی از دست
شیخ دیگر، اهمیت یابد.
صوفیان این دوره بر حسب سلسله نَسَب معنوی، خود را معرفی میکردند.
همچنین سلسلههای گوناگون با نام بزرگان مؤسس آنها شهرت یافتند.
سلسلههای مهمی مثل
کبرویه ،
سهروردیه ،
نعمت اللهیه، نقشبندیه، قادریه و
نوربخشیه در این چند قرن رونق بیشتر داشتند.
برخی این سلسلهها را غالباً از انشعابات
سلسله معروفیه ، منسوب به
معروف کرخی ، میدانند.
سیر تاریخی این سلسلهها میتواند سیر تصوف را،
بخصوص در این دوره، مشخص کند.
یکی از ویژگیهای تصوف در دوره
تیموریان تا
صفویه ، تأثیر عظیم
ابن عربی بر
تصوف ایرانی از قرن هفتم به بعد است.
آثار و تعالیم او از چند نظر در بررسی تاریخ تصوف در
ایران اهمیت دارد: یکی ارتباط وی با
مشایخ ایرانی ، مثل
شهابالدین عمر سهروردی و
شیخ سعدالدین حمویه و
شیخ اوحدالدین کرمانی ؛ دوم، تأثیر وی در
حکمت عرفانی شیعی با طرح صریح و بسط موضوعاتی چون
ولایت و
انسان کامل و
وحدت وجود ؛ سوم، نفوذ آرای وی در
نثر و
نظم عرفانی فارسی ؛ چهارم، سهم عمده او و
شارحان آثارش در تأسیس
عرفان نظری در ایران.
تصوف با ابن عربی صورت
حِکْمی یافت و مطالبی که در تصوف عمدتاً بینام ولی با مسمّا بود، در حوزه تصوف ابن عربی نام خاص یافت و اصطلاحاتی از قبیل وحدت وجود و اعیان ثابته در آثار صوفیه رایج شد و تصوف موضوع و مبادی و مسائل خود را پیدا کرد
و به عالم نظر راه یافت و
خصوصاً در جرگه علوم اسلامی در آمد و بعدها علم تصوف یا عرفان نظری نام گرفت.
این امر
خصوصاً با آثار
شارحان ابن عربی و مقدّم بر همه
صدرالدین قونیوی (متوفی ۶۷۳) رخ داد، به نحوی که
تعالیم ابن عربی از
طریق قونیوی از
روم تا
هند را فرا گرفت و مشایخی چون
فخرالدین عراقی یا
میدالدین جَندی (متوفی ح۷۰۰) که نزد قونیوی تحصیل
معرفت میکردند، وارث آرای صوفیانه ابن عربی و سپس سبب ورود آن به
تصوف ایران شدند.
از حدود ۱۵۰
شرحی که بر کل یا جزئی از
فصوصالحکم نوشته شده و
عثمان یحیی آنها را فهرست کرده، ۱۳۰ اثر را
صوفیان ایرانی به
عربی یا
فارسی نوشتهاند.
از آن میان باید از
شروح عربی ع
بدالرزاق کاشانی و
ابن ترکه اصفهانی و
سیدحیدر آملی ،
شرح مختصر فارسی
شاه نعمت اللّه ولی ،
شرح مفصّل فارسی
رکنالدین مسعود بن عبداللّه شیرازی (
بابارکنا ، متوفی ۷۶۹ در
اصفهان)،
شرح فارسی
خواجه محمد پارسا (متوفی ۸۲۲) و
عبدالرحمان جامی ، و
شرح جامی بر خلاصه
فصوص (
نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص ) نام برد.
جامی در کتابهای دیگر فارسی خویش (
لوایح ،
اشعة اللمعات و
لوامع ) نیز به نحوی دیگر تابع و
شارح تعالیم صوفیانه ابن عربی بوده است.
او احتمالاً آخرین گوینده فارسی زبان است که در
تقریر و
تعلیم مکتب ابن عربی در تصوف ایران آثار شایان توجهی دارد.
دامنه نفوذ ابن عربی در تصوف ایرانی،
خصوصاً در زمان
صفویه و بالاخص در
آثار ملاصدرا دیده میشود.
ملاصدرا به ابن عربی و قونیوی
ارادت خاصی داشت و آثارش، از جمله
اسفار ، مملو از
استناد به اقوال آن دو و طرح مباحث عرفانی از قبیل
وحدت وجود یا
علم حضوری است (
تفسیر ملاصدرا ).
پس از وی نیز در
ایران شیعی به جریان خاصی از
تصوف بر میخوریم که غالباً
عرفان خوانده میشود و در آن تعلق خاصی به تعالیم
حکْمی ابن عربی و بعضاً آرای
فلسفی ملاصدرا وجود دارد.
پیروان این جریان، که کسانی همچون
آقامحمدرضا حکیم قمشهای (۱۲۴۱ـ۱۳۰۶) بودند، بویژه
فصوص
الحکم را
تدریس و
ترویج میکردند و اهل
سیر و سلوک معنوی نیز بودند، بی آنکه ارادت خود را به یکی از
سلاسل صوفیه صراحتاً اظهار کنند یا رسماً به سلسلهای تعلق داشته باشند.
(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة.
(۲) حیدر بن علی آملی، تفسیرالمحیط الاعظم و البحرالخضم
فی تأویل کتاب اللّه العزیزالمحکم، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهرانی ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
(۳) حیدر بن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، چاپ هانری کور بن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۴) ابن بزاز، صفوة الصفا، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تبریز ۱۳۷۳ ش.
(۵) ابن کربلائی، روضات الجنان و جنات الجنان، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ ش.
(۶) عبیداللّه بن محمود احرار، احوال و سخنان خواجه عبیدالله احرار، مشتمل بر ملفوظات احرار به تحریر میرعبدالاول نیشابوری، ملفوظات احرار (مجموعه دیگر)، مرقعات احرار، خوارق عادات احرار تألیف مولانا شیخ، چاپ عارف نوشاهی، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۷) احسان اللّه علی استخری، اصول تصوف، تهران (۱۳۳۸ ش).
(۸) محمد مهدی بن مرتضی بحرالعلوم، رساله سیروسلوک، در هفده رساله فارسی، چاپ رضا استادی، مشهد: آستان قدس رضوی، بن یاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۷۵ ش.
(۹) یوسف بن احمد بحرانی، للة البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم (بی تا).
(۱۰) شیرین بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۷۵ ش.
(۱۱) محمد بن محمدپارسا، قدسیّه: کلمات بهاءالدین نقشبند، چاپ احمد طاهری عراقی، تهران ۱۳۵۴ ش.
(۱۲) سلطانحسین تابنده، نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم،
شرح حال مرحوم حاج ملا سلطانمحمد گنابادی: سلطانعلیشاه، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۱۳) احمد تمیم داری، عرفان و ادب در عصر صفوی، تهران ۱۳۷۲ـ۱۳۷۳ ش.
(۱۴) محمد رئوف توکلی، تاریخ تصوف در کردستان، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۱۵) عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۱۶) هبة اللّه جذبی، رساله باب ولایت و راه هدایت، (بی جا) ۱۳۷۲ ش.
(۱۷) رسول جعفریان، دین و سیاست در دوره صفوی، قم ۱۳۷۰ ش.
(۱۸) محسن جهانگیری، محیی الدین ابن عربی: چهره برجسته عرفان اسلامی، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۱۹) عبدالرحمان حسینی نقشبندی، سادات نقشبندی و جنبش های ملی کرد درگذر تاریخ، ترجمه محمد بانه ای، ارومیه ۱۳۸۱ ش.
(۲۰) حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده.
(۲۱) اسداللّه خاوری، ذهبیه: تصوف علمی ـ آثار ادبی، ج ۱، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۲) محمدعلی خواجه الدین، سرسپردگان: تاریخ و
شرح عقائد دینی اهل حق، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۳) محمدعلی خواجه الدین، کشکول خاکساری: تاریخ و
شرح عقاید دینی و آداب و رسوم خاکساریه، تبریز ۱۳۶۰ ش.
(۲۴) خوانساری.
(۲۵) روشن خیاوی، حروفیه: تحقیق در تاریخ و آراء و عقاید، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۲۶) یوهانس توماس پیتر دوبروین، شعر صوفیانه فارسی: درآمدی بر کاربرد عرفانی شعر فارسی کلاسیک، ترجمه مجددالدین کیوانی، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۲۷) احمدعلی دیوان بیگی، حدیقه الشعراء، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۶ ش.
(۲۸) رشیدالدین فضل اللّه، کتاب تاریخ مبارک غازانی: داستان غازان خان، چاپ کارل یان، لندن ۱۳۵۸/۱۹۴۰.
(۲۹) رشیدالدین فضل اللّه، کتاب مکاتبات رشیدی، چاپ محمد شفیع، لاهور ۱۳۶۴/۱۹۴۵.
(۳۰) عبدالحسین زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳۱) شمیم محمود زیدی، احوال و آثار شیخ بهاءالدین زکریا ملتانی، راولپندی ۱۳۵۳ ش.
(۳۲) محمد بن مید سعدالدین حمویه، المصباح
فی التصوف، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳۳) محمدعلی سلطانی، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، ج ۹: تاریخ تصوف در کرمانشاه، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۳۴) محمد بن محمود شمس الدین آملی، نفائس الفنون
فی عرایس العیون، ج ۲، چاپ ابراهیم میانجی، تهران ۱۳۷۹.
(۳۵) نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس الممنین، تهران ۱۳۵۴ ش.
(۳۶) کامل مصطفی شیبی، الفکرالشیعی و النزعات الصوفیة حتی مطلع القرن الثانی عشرالهجری، بغداد ۱۳۸۶/۱۹۶۶.
(۳۷) زین العابدین بن اسکندر شیروانی، بستان السیاحه، یا، سیاحت نامه، چاپ سنگی تهران ۱۳۱۵، چاپ افست (بی تا).
(۳۸) زین العابدین بن اسکندر شیروانی، حدائق السیاحة، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۳۹) زین العابدین بن اسکندر شیروانی، کشف المعارف، چاپ جواد نوربخش، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۴۰) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، رساله سه اصل، چاپ محمد خواجوی، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۴۱) منوچهر صدوقی سها، تاریخ
حکماء و عرفاء متأخر بر صدرالمتألهین، تهران ۱۳۵۹ ش.
(۴۲) ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، تهران، ج ۴، ج ۵، بخش ۱، ۱۳۷۸ ش.
(۴۳) ابراهیم صفائی، رهبران مشروطه، ج ۱، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۴۴) حسن طارمی، علامه مجلسی، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۴۵) غلامرضا طباطبائی مجد، دردِ طلب: زندگانی شیخ صفی الدین اردبیلی، تبریز ۱۳۷۶ ش.
(۴۶) عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج ۱، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۵۳ ش.
(۴۷) احمد بن محمد علاءالدولة سمنانی، چهل مجلس، یا، رساله اقبالیه، تحریر امیر اقبالشاه بن سابق سجستانی، مقدمه، تصحیح و تعلیقات نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۴۸) احمد بن محمد علاءالدولة سمنانی، مناظرالمحاضر للمناظرالحاضر، چاپ حسین حیدرخانی مشتاقعلی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۴۹) علی بن علی عنقا، انوار قلوب سالکین.
(۵۰) علی بن علی عنقا، حقایق المناقب، (تهران) ۱۳۶۰ ش.
(۵۱) قاسم غنی، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، ج ۲، قسمت ۱، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۵۲) علی بن حسین فخرالدین صفی، رشحات عین الحیات، چاپ علی اصغر معینیان، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۵۳) حمید فرزام، تحقیق در احوال و نقد آثار و افکار شاه
نعمت اللّه ولی، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۵۴) محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، ده رساله محقق بزرگ فیض کاشانی، چاپ رسول جعفریان:
شرح صدر، اصفهان ۱۳۷۱ ش.
(۵۵) محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، کتاب الاصول الاصیلة.
(۵۶) محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، رسالة الحق المبین
فی تحقیق کیفیة التفقه
فی الدین، چاپ جلال الدین محدث ارموی، (تهران) ۱۳۴۹ ش.
(۵۷) محمد سعید بن محمد مفید قاضی سعید قمی، اسرارالعبادات و حقیقة الصّلوة، چاپ محمدباقر سبزواری، تهران ۱۳۳۹ ش.
(۵۸) اسماعیل قبادی، «تحقیقی پیرامون فرقه اهل حق»، مجله
تخصصی کلام اسلامی، سال ۴، ش ۱۴ (تابستان ۱۳۷۴).
(۵۹) محمدعلی بن صادقعلی کشمیری، کتاب نجوم السماء
فی تراجم العلماء، قم: مکتبه بصیرتی، (بی تا).
(۶۰) عبدالرزاق بن علی لاهیجی، گزیده گوهرمراد، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۶۱) رجبعلی لباف خانیکی، «کبرویه جوین»، در مجموع مقالات همایش علمی ـ بین المللی بزرگداشت شیخ نجم الدین کبری، (عشق آباد) : رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در ترکمنستان، ۱۳۸۰ ش.
(۶۲) فریتس مایر، ابوسعید ابوالخیر: حقیقت و افسانه، ترجمه مهرآفاق بایبوردی، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۶۳) نجیب مایل هروی، جامی، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۶۴) محمدجعفر بن صفر مجذوبعلی شاه، رسالة العقاید المجذوبیّه: بیانات حضرت مجذوبعلیشاه کبودر آهنگی، (تهران) ۱۳۶۲ ش.
(۶۵) محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، اجوبه، در محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، رساله تشویق السالکین، (تهران) ۱۳۷۵ ش.
(۶۶) محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، عین الحیات، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۳۷۶ ش.
(۶۷) محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، رساله تشویق السالکین، (تهران) ۱۳۷۵ ش.
(۶۸) محمد فضل اللّه، عمدة المقامات، چاپ بهادرخان زکریاجان، کابل (۱۳۵۵ ش).
(۶۹) محسن مدیر شانه چی، «حضور و نفوذ کبرویه در خراسان»، در مجموع مقالات همایش علمی ـ بین المللی بزرگداشت شیخ نجم الدین کبری، همان.
(۷۰) محمدمعصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران (۱۳۱۸).
(۷۱) حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۷۲) عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصادالعباد، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش.
(۷۳) عزیزالدین بن محمد نسفی، مجموعة رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۷۴) عبدالواسع بن جمال الدین نظامی باخرزی، مقامات جامی: گوشههایی از تاریخ فرهنگی و اجتماعی خراسان در عصر تیموریان، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۷۵) جواد نوربخش، گلستان جاوید، (تهران) ۱۳۷۳ ش.
(۷۶) رضاقلی بن محمدهادی هدایت، تذکرة ریاض العارفین، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران (۱۳۴۴ ش).
(۷۷) مسعود همایونی، تاریخ سلسله های طریقة
نعمة اللهیه در ایران از سال ۱۱۹۰ هجری قمری تا سال ۱۳۹۹ هجری قمری، (تهران) ۱۳۵۸ ش.
(۷۸) جلال الدین همائی، مولوی نامه: مولوی چه میگوید؟، تهران ۱۳۶۹ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تصوف تا دوره صفویه»، شماره۳۵۸۵.