تساهل و تسامح (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از آموزه های بنیادین
دین اسلام که در
آیات قرآنی به آن اشاره شده است،
قاعده تساهل و تسامح است و اسلام، خود را
شریعت سَمْحه و سَهْله مىخواند.
در روایتی از
رسول خدا ص نقل شده كه فرمودند:«بُعِثْتُ بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ».
مراد از
حنیفیّة دین اسلام است.
تساهل از ماده سهل و
تسامح از ریشه سمح هر دو به معنای آسان گرفتن، مدارا کردن و سهل گرفتن بر یکدیگر است.
تساهل واژه ای عربی از ریشه سهل به معنای آسان گیری و عملی است که در آن شدت و تنگی نیست،
همچنین به معنای ارفاق،
گذشت، ملایمت و چشم پوشی آمده است. در
تاجُ العروس در ذیل ماده سهل نوشته شده است: السَّهلُ...: کُلُّ شَیْءٍ اِلَی اللّینِ و قِلَّةِ الخُشُونَةِ: سهل، به معنای هرچیزی است که به نرمی و کمی
خشونت متمایل باشد.
لسان العرب می نویسد: السَّهْلُ: نقیضُ الحَزْن... والسُّهولَةُ ضِدُّ الحَزُونَةِ... والتسهیلُ: التَّیسیرُ والتَساهُلُ: التَّسامُحُ
زمین سهل: نقیض زمین ناهموار است... و سهولت، ضدّ ناهمواری است... و تسهیل: آسان کردن است و تساهل: به معنی تسامح و چشمپوشی است.
ابن منظور تساهل و تسامح را
مترادف دانسته است.
تسامح از ریشه سمح به معنای آسان گرفتن یا به معنی
جود و
سخاوت و
بخشش است.
مسامحه به معنای آسان گرفتن و نرمی کردن و سماح به معنای چشم پوشی، گذشت و بخشش است. در
مصباح المنیر چنین آمده است: سَمَحَ بکذا یَسْمَحُ...: جادَ وَ أعْطی اَوْ وافَقَ عَلی ما اُرِیدَ مِنْهُ نسبت به فلان چیز سماحت ورزید یعنی: بخشید و عطا کرد یا بر آنچه از او خواسته شد، موافقت کرد. سامَحَهُ بِکَذا: اَعْطاهُ وَ تَسامَحَ وَ تَسَمَّحَ وَ اَصْلُهُ الاِتِّساعُ نسبت به فلان چیز مسامحه کرد یعنی: آنرا عطا کرد و دو واژهی تسامح و تَسَمُّح هم به همین معناست و اصل و ریشه آنها، اتّساع و گشادگی است.
تساهل و تسامح، معنایی نزدیک به هم دارند و در بیشتر موارد می توانند به جای هم به کار روند. تسامح از ریشه سَمَحَ و سماحت است. بنابراین، می تواند به معنی آسان گرفتن و فروگذاردن یا به معنی جود و
سخاوت و
عفو و اغماض باشد. تساهل نیز که به معنای آسان گیری است، می تواند ناشی از چشم پوشی، اغماض و بزرگ منشی باشد.بنابراین این دو واژه را می توان مرادف و به معنای آسان گرفتن و گذشت دانست؛ اما مرادف بودن این دو واژه زمانی است که با هم بکار روند اما اگر جداگانه به کار روند فرق ظریفی با هم پیدا می کنند و آن این است که تسامح نوعی کنار آمدن همراه با جود و بزرگواری و توانمندی است اما تساهل با تحمل و کنار آمدن همراه با
ضعف و ناتوانی منافات ندارد. یا به تعبیری در تساهل در بین افرادی محقق می شود که در موضوعی با هم اختلاف دارند اما تسامح جنبه طرفینی و جوان مردی دارد؛ به تعبیر ساده تر در یک
جامعه واحد که مردم
دین و
مذهب واحد دارند؛ اساس رابطه افراد باید بر مبنای تسامح یعنی گذشت از سر بزرگواری و جوان مردی باشد اما در جامعه ای که افراد دو یا چند مذهب دارند؛ اساس رابطه افراد باید بر مبنای تساهل و تحمل باشد.
اصطلاح تساهل و تسامح به اين معنا است كه آدمى از روى آگاهى و
اختیار، عقايد و رفتار مخالفان را برتابد و در برابر رفتار آنان ناسازگارى نشان ندهد.
تساهل و تسامح آن گونه رفتارى است كه صرفاً به تحمل عقايد مخالف
قناعت نكند، بلكه به صاحبان آن عقايد اجازه اظهار نظر بدهد. اینکه این سهل و سمحه در
باب تفاعل (ارتباط متقابل دوسویه)به کار رفته این معنا را تقویت می کند که تساهل و تسامح می بایست دو سویه باشد و گرنه نمی تواند مقصود را بر آورده سازد؛ چرا که اگر یکی کوتاه بیاید، ولی دیگری همچنان بر اختلاف و
خشونت و دامن زدن بر آن تاکید کند، نمی توان با این رویه به مساله انسجام و
وحدت اجتماعی کمک کرد، البته کوتاه آمدن یکی و پیش دستی در این کار گام مهمی است؛ ولی این روش در صورتی موثر است که با تساهل و تسامح دیگری همراه شود. مفهوم تسامح و تساهل، عام و گسترده است و
اسلام در مواردى خاص، تساهل را روا مىشمارد و در موارد ديگر،
مسلمانان را به
قاطعيّت و دورى از سهلانگارى
مکلّف مىسازد.
آیه ۱۹۴
سوره بقره دلیل ما بر این مدعاست.«الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ ...:
ماه حرام در مقابل ماه حرام است (ماه هاى
رجب،
ذو القعده،
ذو الحجّه و محرم محترماند و نبايد در آنها جنگيد، اما اگر كسى
حرمت آن را شكست و شروع به
جنگ كرد، بايد در همان ماه حرام با او جنگيد) و همه محترم ها (مانند
حرم،
مسجد الحرام، جان و عرض مؤمن در مقابل هم اند و)
قصاص دارند، پس هر كه بر شما
تعدّی كرد (و احترامى را شكست) شما هم به مانند آن بر او تعدّى كنيد»
طرفداران تسامح و تساهل با استناد به آیات قرآنی دربردارنده مسائلی همچون
ضرورت رفق و مدارا با دیگر
ادیان، عدم خشونت و
اجبار در قلمرو اندیشه و باور، واقع نگری وتوان سنجی و بررسی طاقت انسانی در
احکام دینی، تبلیغ دین درحد یادآوری و پند دهی ونه
تحکم و اجبار و…، به اثبات دیدگاه خویش پرداختهاند.
•«لااکراه فی الدین: هیچ گونه
اکراه و
اجبار در
دین نیست.»
•«لکم دینکم و لی دین: برای شماست دین شما و برای من دین من.»
•«یرید الله بکم الیسر و لایرید بکم العسر:
خداوند برای شما آسانی را خواسته است و دشواری را نخواسته است.»
•«ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج: خداوند نخواسته است که کمترین
حرج و حکم طاقت فرسا بر شما وضع کند.»
•«ولو شاء ربک لجعل الناس امة واحدة ولایزالون مختلفین الا من رحم ربک ولذلک خلقهم: اگر خداوند میخواست، میتوانست همه
مردم را یک گونه وهمسان قرار دهد، (ولی چنین اراده نکرد) وازاین رو همواره گونه گون هستند، مگر کسانی که مورد
رحمت پروردگار قرار گیرند و به همین منظور آنها را آفریده است.»
•«ما انزلنا علیک القرآن لتشقی: ای
پیامبر ما
قرآن را بر تو نازل نکردیم تا در
رنج و
مشقت قرار گیری»
•«فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر: پس تذکر ده! زیرا تو پند دهنده هستی و بر مردم سیطره و فرمانروایی نداری.»
•«قل لاتسئلون عما اجرمنا و لانسئل عما تعملون: بگو شما را از
جرم ما نمیپرسند و ما را به خاطر عمل شما مؤاخذه نخواهند کرد.»
•«وجادلهم بالتی هی احسن:با آنان (مخالفان) به نيكوترين وجه محاجّه و
مجادله نما»
•«فقولا له قولا لینا:پس با او سخنى نرم بگوييد، باشد كه بپذيرد»
تسامح و تساهل، دارای مفهومی
عام است اما
اسلام در مواردى خاص، آن را جایز دانسته و در موارد ديگر، مسلمانان را به
قاطعيّت و دورى از سهلانگارى
مکلّف مىسازد.
آیات ذیل دلیل ما بر این مدعاست.
•«الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ ...:ماه حرام در مقابل ماه حرام است (ماههاى رجب، ذو القعده، ذو الحجّه و محرم محترماند و نبايد در آنها جنگيد، اما اگر كسى حرمت آن را شكست و شروع به
جنگ كرد، بايد در همان ماه حرام با او جنگيد) و همه محترم ها (مانند حرم، مسجد الحرام، جان و عرض مؤمن در مقابل هم اند و)
قصاص دارند، پس هر كه بر شما تعدّى كرد (و احترامى را شكست) شما هم به مانند آن بر او تعدّى كنيد»
•«ولاتاخذکم بهما رافة فی دین الله ان کنتم تؤمنون بالله و الیوم الآخر: اگر براستی
ایمان به خدا دارید، دراجرای
حد بر
زن و
مرد زناکار، گرفتار رافت و دلسوزی نشوید.»
•«ودوا لو تدهن فیدهنون: ناباوران به
دین دوست دارند تا با ایشان سازش کنی و با مسامحه روبرو شوی، تا آنان نیز با تو از در مسامحه وارد شوند.»
•«ان الدین عند الله الاسلام: ییگانه دین پذیرفته نزد خداوند، دین اسلام و
تسلیم در برابر
حق است.»
•«یا ایها النبی جاهد الکفار والمنافقین واغلظ علیهم: ای پیامبر! با کافران و
منافقان مبارزه کن و برآنان سخت گیر و با آنان به شدت رفتار کن.»
در يك تقسيمبندى مىتوان موضوعاتى را كه
اسلام در آنها سهلگيرى كرده، يا سهلگيرى را در آنها جايز شمرده است بدين ترتيب نام برد:
•«لااکراه فی الدین: هیچ گونه اکراه و اجبار در دین نیست.»
•«و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر...:و بگو: حق آن است که از جانب پروردگار شماست. پس هر کس خواست
ایمان بیاورد، و هر کس نخواست
کفر ورزد؛...»
•«و لو شاء ربک لآمن من فی الارض کلهم جمیعا ا فانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین : و اگر پروردگار تو (به
اراده تکوینی) میخواست
قطعا کسانی که در روی زمیناند همگی یک سره به
اجبار ایمان میآوردند (لکن خداوند بدون اجبار به ایمان دستور داده) پس آیا تو مردم را وا میداری تا به
اکراه مؤمن شوند؟! »
•«و لو شاء الله ما اشرکوا و ما جعلناک علیهم حفیظا و ما انت علیهم بوکیل: و اگر خداوند میخواست (به قهر و اجبار) آنها
شرک نمیآوردند (لکن
سنت خدا در ایمان و عمل، دادن اختیار به بنده است) و تو را نگهبان و محافظ (تکوینی) آنها نکردیم و تو بر آنها گمارده نیستی (تا آنان را اجبارا به ایمان واداری).»
•«لکم دینکم و لی دین: برای شماست دین شما و برای من دین من.»
•«... و ما جعل علیکم فی الدین من حرج... : ... و
خداوند در دین (اسلام) برای شما هیچ مشقت و سختی طاقت فرسایی قرار نداده (هیچ حکم حرجی تشریع نکرده و هر حکم غیر حرجی که به حرج برخورده رفع کرده است). ..»
•«یرید الله ان یخفف عنکم... : خدا میخواهد (با
تشریع متعه و تزویج برده و غیر اینها) بر شما تخفیف دهد...»
اساسا تمام کتابهای آسمانی در اصول مسائل با یک دیگر هماهنگی دارند و هدف واحدی را (تربیت و تکامل انسان) دنبال میکنند؛ اگر چه در مسائلی فرعی، به مقتضای
قانون تکامل تدریجی با هم تفاوتهایی دارند و هر آیین تازه مرحله بالاتری را میپیماید و برنامه جامع تری دارد.
قرآن کریم ضمن
تکریم و
احترام به پیامبران و کتب آسمانی سابق، آنها را
تصدیق مینماید.
•«و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه...: و ما این کتاب را به سوی تو به حق و درستی فرو فرستادیم که تصدیق کننده است آنچه را از کتابها (ی آسمانی) که پیش از او بوده و مسلط و مراقب و
حافظ و گواه بر آنهاست...».
•«و مصدقا ما بین یدی من التوراه....:حال آنكه تصديق كننده
تورات پيش از خود هستم...»
•«یا ایها الذین اوتوا الکتاب بما نزلنا مصدقا لما معکم...:اى كسانى كه
کتاب آسمانی به شما داده شده، به آنچه ما نازل كرديم (به قرآنى) كه تصديق كننده آنچه نزد شماست (از دين و كتاب، و مطابق آنچه پيش شماست از علائم اين پيامبر و كتاب او) ايمان آوريد...»
•«فیه هدی و نور و مصدقا لما بین یدیه من التوراه...:...که در آن
هدایت و
نور بود و آن نيز تصديق كننده تورات پيش از خود و براى پرهيزكاران هدايت و
اندرز بود»
•«انی رسول الله الیکم مصداقا لما بین یدی من التوراه: بىترديد من فرستاده خدا به سوى شمايم در حالى كه آنچه را پيش از من آمده كه تورات باشد تصديق كننده ام ...»
•«و لما جاءهم کتاب من عندالله مصدق لما معهم:و چون براى آنها كتابى از جانب خدا آمد (قرآنى) كه تصديق كننده آنچه با آنهاست (تورات)، ...»
•«و لما جاءهم رسول من عند الله مصدق لما معهم:و چون بر آنها (يهود و
نصاری) فرستادهاى از جانب خدا آمد كه تصديق كننده بود آنچه را كه با آنهاست (از تورات و
انجیل) ...»
اسلام از ابتدا، اصول
صلح را پی ریزی نموده و از این طریق، راه را برای پیمودن صلح بین المللی و هم زیستی مسالمت آمیز همواره ساخته است. در این مورد کافی است که بدانیم صلح،
روح اسلام است. همان طور که گفته شد، واژه ی اسلام از ماده «سلم» گرفته شده است و بدین جهت، متضمن معنای
سلامت و آرامش است؛ لذا قرآن دستور میدهد که همگی در حوزه «سلم و صلح» وارد شوند:
•«یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافه... : ای کسانی که ایمان آوردهاید، همگی در
تسلیم و
اطاعت (خدا) درآیید و پیروی از گامهای
شیطان نکنید، که او برای شما دشمنی آشکار است.».
«سلم» خیلی عالی تر و با دوام تر از «صلح» است؛ زیرا به معنای سلامت و
امنیت است و صورت یک صلح موقت ظاهری را ندارد.
خداوند به
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دستور میدهد که اگر دشمنان تو از در مسالمت وارد شدند و به آن میل کردند، تو نیز از فرصت استفاده کن و با آنان موافقت نما:
•«و ان جنحوا للسلم فاجنح لها... : و اگر به صلح و آشتی گرایند، تو نیز بدان بگرای و بر خدا
توکل کن که مسلما اوست شنوا و دانا.».
علاقه اسلام به صلح میان انسانها، به حدی است که به افراد با ایمان نوید میدهد که شاید بر اثر نحوه رفتار مسالمت آمیز مسلمانان، میان آنها و دشمنان پیوند دوستی پدید آید:
•«عسی الله ان یجعل بینکم و بین الذین عادیتم منهم موده و الله قدیر و الله غفور رحیم:اميد آنكه خداوند ميان شما و ميان كسانى (از
کفار مکه) كه با آنها دشمنى داشتيد (به وسيله اسلام آنها در
فتح مکه) دوستى قرار دهد، و خداوند تواناست و خداوند آمرزنده و مهربان است.»
قرآن در چند موضع
امر به اصلاح و برقراری صلح مینماید:
•«و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما... فان فاءت فاصلحوا بینهما بالعدل...: و اگر دو گروه از مؤمنان با هم جنگیدند میان آنها را اصلاح کنید، و اگر یکی بر دیگری تجاوز نمود با آن گروه که تجاوز میکند بجنگید تا به فرمان خداوند بازگردد، پس اگر بازگشت میانشان به
عدالت صلح برقرار نمایید، و همواره دادگری کنید، که خداوند دادگران را
دوست دارد.»
•«انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم و اتقوا الله لعلکم ترحمون: جز این نیست که همه مؤمنان با هم برادرند، پس (در تمام اختلافات) میان دو فرد یا دو گروه برادران تان اصلاح نمایید، و از خدا پروا کنید شاید مورد
ترحم قرار گیرید.»
اسلام آیینی است که از زمان پیدایش خود با شعار هم زیستی مسالمت آمیز دعوت خویش را به جهانیان عرضه نموده است و این آیین خطاب به «اهل کتاب» چنین میگوید:
•«قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم...: بگو: ای
اهل کتاب، بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است (انبیاء و کتابهای آسمانی بر آن متفقند) گرد آییم...»
قرآن کریم، هرگونه
تفکر نژادپرستانه را محکوم نموده است و همه انسانها را
فرزند یک
پدر و
مادر و قهرا فاقد برتری نژادی، قومی و مذهبی میداند.
•«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم ان الله علیم خبیر: ای مردم، بی تردید ما همه (افراد نوع) شما را از یک مرد و زن (
آدم و
حوا) آفریدیم، و یا هر فرد شما را از یک پدر و مادر
خلق کردیم، و شما را قبیلههای بزرگ و کوچک قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید (پس در میان شما برتری نژادی نیست بلکه) مسلما گرامیترین شما در نزد خدا پرهیزکارترین شماست همانا خداوند بسیار دانا و آگاه است.»
یکی از اصول مهم هم زیستی مسالمت آمیز، تساوی و برابری انسانها است؛ زیرا نژادپرستی، خود برتربینی و
تحقیر ملتها و مذاهب دیگر، موجب مشکلات فراوانی برای جامعه بشری شده است. تفاوت در
رنگ،
نژاد و
ملیت، مایه
فضیلت کسی بر دیگری نیست. از نظر قرآن، اختلاف زبانها و رنگها از
آیات و نشانههای الهی و وسیلهای برای شناخت افراد و اشخاص از یکدیگر است؛ اگر همه انسانها یک شکل، یک رنگ و دارای قد و قواره یکسان باشند، زندگی دچار مشکل و هرج و مرج میگردد. از نظر قرآن کریم، انسانها نسبت به یکدیگر فضیلتی جز به
تقوا و پرهیزگاری ندارند و مجموعه انسانها، «خانواده بشری» و «
امت واحد» را تشکیل میدهند:
•«کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه...: همه مردم (پیش از بعثت پیامبران صاحب
شریعت ) یک گروه بودند (که بدون شریعت آسمانی طبق اقتضای عقول شان زندگی میکردند، اما کم کم در امور دنیوی خود به اختلاف افتادند) پس خداوند پیامبران را (با دین و
شرایع آسمانی) مژده رسان و بیم دهنده برانگیخت و همراه آنها کتاب (آسمانی) را به حق (و هدفی والا و عقلانی) فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری کند...»
بسیاری از آیات قرآن کریم خطاب به جمیع
بشر است؛ مانند «یا بنی آدم»
و «یا ایها الانسان».
این خطابها و تعبیرها به این اشاره دارد که انسانیت یک معنای مشترک بین تمام ساکنین
زمین است. افراد مناطق مختلف از حیث
انسانیت هیچ فرقی با یک دیگر ندارند. بشر در طول
تاریخ از حیث
زبان، رنگ، نژاد و... مختلف بوده است، ولی از نظر
اسلام، همه فرزندان یک پدر و مادر (آدم و حوا) هستند و این تفاوتها در انسانیت انسان خدشهای وارد نمیسازد.
•«ولو شاء ربک لجعل الناس امة واحدة ولایزالون مختلفین الا من رحم ربک ولذلک خلقهم: اگر خداوند میخواست، میتوانست همه مردم را یک گونه وهمسان قرار دهد، (ولی چنین اراده نکرد) وازاین رو همواره گونه گون هستند، مگر کسانی که مورد رحمت پروردگار قرار گیرند و به همین منظور آنها را آفریده است.»
قرآن کریم به مسلمانان دستور اکید میدهد که با «
جدل احسن» و «گفت و گوی مسالمت آمیز» با اهل کتاب سخن بگویند و روابط خود را بر اساس «اصول مشترک» قرار دهند.
•«و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن الا الذین ظلموا منهم و قولوا آمنا بالذی انزل الینا و انزل الیکم و الهنا و الهکم واحد و نحن له مسلمون: و با اهل کتاب (یهود و نصاری)
مجادله و محاجه مکنید مگر با شیوهای نیکوتر (بدون غلظت و اهانت و تهدید) مگر با کسانی از آنها که
ستم کردهاند (سابقه
تکبر و عناد و رد حق دارند) و بگویید: ما به آنچه به سوی ما نازل شده و آنچه به سوی شما نازل شده ایمان داریم، و خدای ما و خدای شما یکی است، و ما تسلیم او هستیم.»
در این آیه سخن از مجادله و گفت و گوی ملایم با «اهل کتاب» است؛ زیرا آنها حداقل، بخشی از دستورهای انبیا و کتب آسمانی را شنیده بودند و آمادگی بیش تری برای شنیدن آیات الهی داشتند.
قرآن مجید به مسلمانان دستور میدهد که از دشنام دادن به کافران و
بت پرستان پرهیز نمایند؛ زیرا آنها هم در مقابل، به همین روش متوسل خواهند شد:
•«و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم کذلک زینا لکل امه عملهم ثم الی ربهم مرجعهم فینبئهم بما کانوا یعملون: و آنها را که کفار به جای خدا میخوانند (مانند بتها و اجنه) دشنام ندهید که آنها نیز از روی عداوت و نادانی به خدا
دشنام دهند. این گونه ما برای هر گروهی کردارشان را آراستیم، سپس بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است، پس آنها را از آنچه (در دنیا) انجام میدادهاند آگاه خواهد نمود».
هیچ دینی همانند دین اسلام، ضامن
آزادی و حافظ شرف و حقوق ملی اقلیتها نیست. این یکی از مزایای بزرگ عالم انسانیت است که هیچ مذهب و قانونی، غیر از اسلام نمیتواند به این آرمان تحقق بخشد. اقلیتهای مذهبی با انعقاد «
پیمان ذمه» و اکتساب تابعیت میتوانند در
کشور آزادانه زندگی کنند و همانند مسلمانان از حقوق اجتماعی و امنیت داخلی و خارجی بهره مند گردند. قرآن کریم با صراحت،
سیاست کلی اسلام را درباره مراعات حقوق ملل و سایر مذاهب بیگانه چنین بیان میکند:
•«لا ینهاکم الله عن الدین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین: خدا شما را از کسانی (از کفار) که با شما درباره دین نجنگیده و شما را از خانه هایتان بیرون نکردهاند منع نمیکند که به آنها نیکی کنید و با
قسط و
عدل رفتار نمایید، زیرا خدا عدالت پیشگان را دوست دارد.».
پس اسلام اجازه میدهد که اقلیتهای مذهبی و مخالفان اسلام در جامعه اسلامی زندگی کنند و از حقوق انسانی برخوردار گردند؛ مشروط به این که مزاحمتی برای اسلام و مسلمانان نداشته باشند. و بر
ضد آنها کاری صورت ندهند.
•«انما ینهاکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارک و ظاهروا علی اخراجکم ان تولوهم و من یقولهم فاولبک هم الظالمون: جز این نیست که خداوند شما را از دوستی کسانی منع میکند که با شما درباره دین جنگیدهاند و شما را از خانه هایتان بیرون راندهاند و بر بیرون راندن شما همدیگر را یاری دادهاند. و هر کس با آنها دوستی کند چنین کسانند که ستمکارند.».
برخی موضوعات که اسلام تساهل را درباره آنها روانمی شمارد، عبارتاند از:
جهاد با
کفار،
منافقان و محاربان:
•«یا ایها الذین آمنوا قاتلوا الذین یلونکم من الکفار و لیجدوا فیکم غلظة و اعلموا ان الله مع المتقین: ای کسانی که ایمان آورده اید (ابتدا طبق مصالح و قواعد) با کسانی از کفار پیکار کنید که به شما نزدیک ترند و حتما باید در شما شدت و صلابت (در عمل) بیابند، و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است.»
•«یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم و ماواهم جهنم و بئس المصیر: ای پیامبر، با کافران (به نبرد) و با منافقان (به اتمام حجت و دوری از معاشرت) جهاد کن و بر آنها سخت گیر؛ و جایگاه آنان دوزخ است و آن بد جای بازگشتی است.»
اجرای احکام جزائی اسلام همچون حدود و قصاص:
•«و لکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب لعلکم تتقون : و برای شما-ای صاحبان خرد- در قصاص، زندگی است (در پیاده کردن حکم قصاص زندگی جامعه است) شاید (از خونریزی به ناحق) پرهیز کنید.»
•«الزانیة و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مائة جلدة و لا تاخذکم بهما رافة فی دین الله... : (ای حکام عدل مسلمین) به هر یک از زن زناکار و مرد زناکار (در جایی که همسر نداشته و محرم یکدیگر نباشند و زنای به عنف و کافر با زن مسلمان نباشد) صد تازیانه بزنید، و اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید مبادا شما را در (اجرای) دین خدا به حال آن دو رحمت و عطوفت گیرد! »
امر به معروف و نهی از منکر:
•«... تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله و لو آمن اهل الکتاب لکان خیرا لهم منهم المؤمنون و اکثرهم الفاسقون : ... شما (مسلمانها) بهترین گروهی هستید که (از جانب خدا) بر مردم (
جهان) پدیدار شدهاید، به کار پسندیده امر میکنید و از کار زشت بازمی دارید و به خدا (در آنچه نازل کرده) ایمان میآورید. و اگر اهل کتاب نیز ایمان میآوردند البته برایشان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمناند و بیشترشان نافرمانند.»
به نظر میرسد در برخی موارد، شارع مقدس نوعی تساهل را پذیرفته است که اصطلاحا «محدوده قانون گذاری و
تشریع»، «آزادی
عقیده و پذیرش دین» و «برخورد مسالمت آمیز با دیگران» است و در بعضی موارد، که اصطلاحا «مقام
امتثال احکام» و «موضع
اصول دین» می باشد، از مسلمانان خواسته است به طور جدی به دستورات الهی عمل کنند و در اجرای احکام رأفت و دلسوزی نابجا نداشته باشید.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تساهل و تسامح».