• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ترور (دیدگاه اسلام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تروریسم به عنوان کاربرد زور یا تهدید به زور در داخل یک کشور به منظور ایجاد ترس و وحشت در جامعه، تضعیف و حتی سرنگونی نهادهای موجود و ایجاد تغییرات سیاسی تعریف شده است.

فهرست مندرجات

۱ - مقدمه
۲ - تعریف ترور
       ۲.۱ - ترور در فرهنگ علوم سیاسی
              ۲.۱.۱ - ترور به معنای ترس
              ۲.۱.۲ - فعالیت‌های خشونت آمیز
              ۲.۱.۳ - اقدام خشونت بار
              ۲.۱.۴ - اعمال خشن و غیرقانونی
              ۲.۱.۵ - آدم کشی و تهدید
              ۲.۱.۶ - خشونت و قتل
              ۲.۱.۷ - کشتار بیرحمانه مخالفان
              ۲.۱.۸ - اقدام خشن و خطرناک
              ۲.۱.۹ - جمع بندی نهایی
       ۲.۲ - ترور در ادبیات عرب
              ۲.۲.۱ - ترور به معنای فتک
              ۲.۲.۲ - ترور به معنای ارهاب
              ۲.۲.۳ - ترور به معنای اغتیال
       ۲.۳ - ترور در زبان فارسی
۳ - شاخصه‌های ترور
۴ - حرمت شرعی ترور در روایات
       ۴.۱ - روایت اول
       ۴.۲ - روایت دوم
       ۴.۳ - روایت سوم
       ۴.۴ - روایت چهارم
       ۴.۵ - جمع‌بندی کلی
۵ - ترور یا مجازات اسلامی
       ۵.۱ - آیات دال بر جواز کشتن
              ۵.۱.۱ - مراد از قصاص قاتل
              ۵.۱.۲ - جمع‌بندی نهایی
       ۵.۲ - روایات نبوی دال بر جواز کشتن
              ۵.۲.۱ - حدیث اول
              ۵.۲.۲ - حدیث دوم
       ۵.۳ - سیره ائمه اطهار
              ۵.۳.۱ - خبر اول
              ۵.۳.۲ - خبر دوم
              ۵.۳.۳ - صدور حکم در مقام قضا
              ۵.۳.۴ - علت صدور حکم قتل
۶ - نمونه‌هایی از نفی ترور
       ۶.۱ - نمونه اول
       ۶.۲ - نمونه دوم
       ۶.۳ - نمونه سوم
       ۶.۴ - نمونه چهارم
       ۶.۵ - نمونه پنجم
۷ - فرجام سخن
۸ - پانویس
۹ - منبع


وقوع قتل پی در پی در پاییز ۱۳۷۷ ایران، که به قتل‌های زنجیره‌ای معروف شد، مساله ترور اسلامی؟! یا انسانی؟! بودن آن را به یک بحث جنجال برانگیز داخلی تبدیل کرد. عملیات تروریستی تابستان ۱۳۸۰ آمریکا نیز، ترور را در صحنه جهانی، بر سر زبانها انداخت. این عملیات در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۲ مصادف با ۲۰ شهریور ۱۳۸۰ انجام شد. هم در حادثه قتل‌های زنجیره‌ای ایران، و هم، در عملیات تروریستی آمریکا، عده‌ای کوشیدند این دو اقدام را به اسلام و مسلمانان رادیکال؟! و بنیادگرا؟! نسبت دهند. بنابراین، مقاله حاضر می‌کوشد، به این سؤالات پاسخ دهد: آیا اسلام با ترور موافق است یا خیر؟ آیا مسلمانان اجازه دارند با استناد به سیره معصومین، دست به ترور بزنند؟ و سرانجام ترور چه نسبتی با مجازات اسلامی دارد؟
این مقاله در پاسخ به سؤالات فوق، نخست ترور را در فرهنگ علوم سیاسی تعریف و مؤلفه‌های آن را تعیین می‌کند. آنگاه به جستجوی معادل کلمه ترور در ادبیات قدیم و جدید عرب می‌پردازد. سپس به آیات و روایاتی که ترور را رد می‌کند، اشاره دارد، و تفاوت مجازات اسلامی با ترور را در قرآن، سیره پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) نشان می‌دهد، و تفاوت این دو را با ذکر نمونه‌هایی از نفی ترور در تاریخ اسلام و انقلاب اسلامی توضیح می‌دهد، و سرانجام، مقاله با استخراج منطقی نکاتی از مطالب مطرح شده به پایان می‌رسد.


در فرهنگ و عرف سیاسی، تعاریف مختلفی از ترور و تروریست (terrorist) و تروریسم (terrorism) ارائه شده که در عین تنوع، بسیار به هم شبیه اند. در عوض، معنای ترور در اسلام چندان از پراکندگی برخوردار نیست، و اغلب در یک گستره و فضای محدود به کار رفته است. به همین جهت، قبل از ورود به بحث، تشریح مفهوم ترور در فرهنگ علوم سیاسی که بیشتر متاثر از فرهنگ غرب است و نیز توضیح ترور در فرهنگ اسلامی اجتناب ناپذیر است.

۲.۱ - ترور در فرهنگ علوم سیاسی

منابع و مآخذ فرهنگ علوم سیاسی، ترور و مشتقات آن را، این گونه معنا می‌کنند:

۲.۱.۱ - ترور به معنای ترس

«تروریسم که از ریشه لاتین terror به معنای ترس و وحشت گرفته شده است، به رفتار و اعمال فرد یا گروهی اطلاق می‌شود که از راه ایجاد ترس، وحشت و به کار بستن زور می‌خواهد به هدف سیاسی خود برسد. همچنین، کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی حکومتها برای سرکوب مخالفان خود و ترساندن آنان نیز در ردیف تروریسم قرار دارد، که از آن به عنوان تروریسم دولتی یاد می‌شود.»
[۱] علی زاده، حسین، فرهنگ خاص علوم سیاسی، روزنه، تهران، ۱۳۷۷، ص۲۷۴.


۲.۱.۲ - فعالیت‌های خشونت آمیز

«تروریسم فعالیت‌های عاملان دولتی یا غیر دولتی است که در کوشش‌های شان برای دست یابی به اهداف سیاسی از روشها و وسائل خشونت آمیز استفاده می‌کنند. شیوه‌های به کار برده شده از طرف تروریستها عبارتند از: هواپیما ربایی، گروگان گیری، خراب کاری، بمب گذاری، بانک زنی، آدم ربایی سیاسی و آدم کشی. سازمان‌های تروریستی نوعا سعی می‌کنند که با اقداماتشان توجه رسانه‌های گروهی و مردم را جلب کنند... بسیاری از دولتها نیز برای نیل به اهداف سیاسی شان از اشکال گوناگون تروریسم - از جمله ضربات هوایی، اعدام‌های وسیع و بازداشت‌های گسترده استفاده می‌کنند.»
[۲] جک سی. پلینو و روی آلتون، فرهنگ روابط بین الملل، ترجمه و تحقیق حسن پستا، ۱۳۷۵، ص۲۴۳.


۲.۱.۳ - اقدام خشونت بار

«به شکلی از اقدام خشونت بار دولتی و یا غیر دولتی که با هدف دست یابی به یک منظور سیاسی صورت می‌گیرد، تروریسم گویند. تروریسم با انواع دیگر خشونت شباهتی ندارد. تروریسم تلاش دارد توجه بین المللی را به جانب یک بی عدالتی، خواه واقعی خواه خیالی، بکشاند. تروریست‌ها، شیوه‌های گوناگونی را به کار می‌گیرند که از جمله عبارتند از: هواپیماربایی، بمب گذاری، گروگان گیری، ترور افراد، سرقت از بانک‌ها و خرابکاری.»
[۳] جفری‌ام الیوت و رابرت رجینالد، فرهنگ اصطلاحات سیاسی استراتژیک، ترجمه میر حسن رئیس زاده لنگرودی، ۱۳۷۴، ص۲۶.


۲.۱.۴ - اعمال خشن و غیرقانونی

«ترور در لغت، و در زبان فرانسه، به معنای هراس و هراس افکنی است. و در سیاست به کارهای خشونت آمیز و غیرقانونی حکومتها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنان ترور گویند؛ و نیز کردار گروه‌های مبارزی که برای رسیدن به هدفهای سیاسی خود دست به کارهای خشونت آمیز و هراس انگیز می‌زنند، ترور نامیده می‌شود. ترورگری، روش حکومتهایی است که با بازداشت و شکنجه و اعدام و انواع آزارهای غیرقانونی، از راه پلیس سیاسی مخفی، مخالفان را سرکوب می‌کنند.»
[۴] آشوری، داریوش، دانش نامه سیاسی، سهروردی و مروارید، ۱۳۶۶، ص۹۸.


۲.۱.۵ - آدم کشی و تهدید

«تروریسم به مفهوم آدم کشی و تهدید و ایجاد خوف و وحشت در میان مردم برای نیل به هدفهای سیاسی و یا بر انداختن حکومت و در دست گرفتن زمام امور دولت یا تفویض آن به گروه دیگری است که مورد نظر باشد... تروریسم دولتی اصطلاحی است مشعر به دخالت یک یا چند دولت در امور داخلی یا خارجی دولت دیگر، که به منظور ایجاد رعب و وحشت، از طریق اجرا یا مشارکت در عملیات تروریستی و یا حمایت از عملیات نظامی به منظور زوال، تضعیف و براندازی دولت مذکور و یا دستگاه رهبری بر آن صورت می‌گیرد.»
[۵] علی بابایی، غلامرضا، فرهنگ روابط بین الملل، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۷۷، ص۶۳.


۲.۱.۶ - خشونت و قتل

«ترور... اصطلاحا به حالت وحشت فوق العاده‌ای اطلاق می‌شود که ناشی از دست زدن به خشونت و قتل و خون ریزی از سوی یک گروه، حزب و یا دولت به منظور نیل به هدفهای سیاسی، کسب و یا حفظ قدرت است... ترور شخصیت یا ترور روانی یعنی ترساندن و تهدید افراد از طریق هدف قرار دادن روحیه، حس شهامت و اعتبار آنها. رژیم ترور به رژیمی اطلاق می‌شود که از طریق ایجاد وحشت، تهدید، حبس و کشتار مخالفان خود حکومت می‌کند.»
[۶] آقا بخشی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، مرکز اطلاعات و مدراک علمی، ۱۳۷۴، ص۳۳۶.


۲.۱.۷ - کشتار بیرحمانه مخالفان

«حکومت‌های تروریستی به رژیم‌هایی اطلاق می‌شود که با شیوه‌های فاشیستی و از طریق ایجاد رعب و وحشت و کشتار بیرحمانه مخالفان خود حکومت می‌کنند. ترور در اصطلاح عام، بیشتر به قتل‌های سیاسی گفته می‌شود که البته معنی واقعی این کلمه نیست، ولی کاملا رواج یافته، و اصطلاح عملیات تروریستی غالبا به جای قتل‌های سیاسی به کار گرفته می‌شود... تروریسم بین المللی اصطلاحی است... که به منظور تامین مقاصد سیاسی در سطح بین المللی انجام می‌شود.»
[۷] طلوعی، محمود، فرهنگ جامع سیاسی، علم و سخن، ۱۳۷۲، ص۳۵۶.


۲.۱.۸ - اقدام خشن و خطرناک

در قانون داماتو «اصطلاح اقدام تروریسم بین المللی به عملی گفته می‌شود که: الف برای جان انسان، خشونت آمیز یا خطرناک باشد، یا این که ارتکاب آن در حوزه صلاحیت ایالات متحده یا هر کشور دیگر، جرم جنایی محسوب شود. ب ظاهرا با اهداف زیر صورت گیرد: ۱ - ایجاد ارعاب و وحشت و فشار بر اشخاص غیر نظامی. ۲ - حکومت از طریق ارعاب و فشار. ۳ - تاثیر گذاری بر رفتار حکومت از طریق سوء قصد یا آدم ربایی.
[۸] فرزین نیا، زیبا، «از نفوذ تا سد نفوذ»، فصلنامه سیاست خارجی، سال ۱۱، بهار ۱۳۷۶، ش۱، ص۱۱۸.


۲.۱.۹ - جمع بندی نهایی

در یک جمع بندی کلی در باره ترور می‌توان به سخنان والتر لاکوئیور رئیس شورای پژوهش بین المللی مرکز مطالعات راهبردی و بین المللی آمریکا استناد کرد. به عقیده وی: «تروریسم به عنوان کاربرد زور یا تهدید به زور در داخل یک کشور به منظور ایجاد ترس و وحشت در جامعه، تضعیف و حتی سرنگونی نهادهای موجود و ایجاد تغییرات سیاسی تعریف شده است. او می‌افزاید بزرگترین تحولی که طی سالهای اخیر صورت گرفته، این است که تروریسم دیگر، فقط جنبه نظامی ندارد و فعالیتهای تروریستی از حمله علیه اهداف ویژه، همچون مقامات سیاسی به سمت کشتارهای عمومی و کور در حال حرکت است. البته تاریخ نشان می‌دهد که تروریسم غالبا تاثیر سیاسی اندکی داشته است. و گروه‌های تروریستی پس از سالها مبارزه مسلحانه و از دست دادن تعداد زیادی از نیروهای خود، شاهد پیشرفتی در کارشان نیستند. بلکه تروریسم مایه تشدید خصومت و جنگ و مانع از برقراری صلح است. بنابراین، برخلاف انتظار، عملیات تروریستی نتایج معکوس در افکار عمومی به وجود آورده است. به این دلیل که، تصمیم به استفاده از خشونت تروریستی، همیشه یک تصمیم عقلانی نیست؛ زیرا اگر این طور بود، باید میزان تروریسم در جهان بسیار اندک باشد. تلاش تروریستی، در ۹۹ درصد محکوم به شکست است، اما همان یک موردی که شانس موفقیت دارد، می‌تواند قربانیان زیادی برجا گذارد، خسارات مادی بسیاری به بار آورد و وحشت و هراس بزرگتر از هر چیزی که جهان تاکنون تجربه کرده است، ایجاد کند.
[۹] لاکوئیدر، والتر، تروریسم فرامدرن، ترجمه علی صباغیان.


۲.۲ - ترور در ادبیات عرب

معادلی که برای واژه ترور، در ادبیات قدیم و جدید عرب به کار می‌رود، با هم متفاوت است؛ اما در معنا، تفاوتی بین آن دو به چشم نمی‌خورد. در مجموع، در زبان عربی برای کلمه ترور سه معادل وجود دارد:

۲.۲.۱ - ترور به معنای فتک

فتک؛ در کتاب فرهنگ اصطلاحات معاصر، فتک به معنای، ترور کرد، کشت، از میان برد، و به قتل رسانده، آمده است.
[۱۰] میرزایی، نجف علی، فرهنگ اصطلاحات معاصر، ۱۳۷۶، ذیل کلمه فتک.
در لسان العرب، الفتک؛ یعنی هر شخصی که فردی را بی خبر و از روی غفلت بکشد، و نیز، به معنای شخصی است که از غفلت فرد دیگری استفاده می‌کند و او را می‌کشد یا مجروح می‌سازد. در لغت نامه دهخدا، این واژه به معنی، به ناگاه گرفتن، ناگاه کسی را کشتن و یا کشتن غافلگیرانه مقتول است.
[۱۲] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ذیل کلمه فتک.
در فرهنگ نوین، فتک به حمله برد، یورش برد، به ناحق کشت، خون ناحق ریخت، فتک به آدم کشی و فتاک به بسیار آدم کش ترجمه شده است.
[۱۳] الیاس، انطون، فرهنگ نوین، ترجمه مصطفی طباطبایی، ۱۳۷۰، ذیل کلمه فتک.
در هر حال، فتک؛ یعنی انسان در مکانی پنهان شود، سپس از مخفی گاه خارج گردد، و به کسی حمله آورد، و او را بی محابا و بدون ترس به قتل رساند. بنابراین در لسان امروزی عرب، ترور مصداق دقیق واژه فتک است.
[۱۴] جمعی از نویسندگان، حقوق بشر از منظر اندیشمندان، ۱۳۸۰، ص۵۸۴.


۲.۲.۲ - ترور به معنای ارهاب

ارهاب؛ کلمه ارهاب و مشتقات آن، در ادبیات قدیم عرب به معنای ترس، ترسانیدن و دچار هراس کردن بود. قرآن هم بر همین معنا تاکید دارد. به عنوان نمونه به این آیه بنگرید: «ایای فارهبون در راه انجام وظیفه، و عمل به پیمانها، تنها از من بترسید.» الارهابی؛ یعنی کسی که برای برپا داشتن قدرت و سلطه خود به ترساندن متوسل می‌شود. الحکم الارهابی، نوعی حکومت است که بر ارعاب و زور قرار دارد.
[۱۶] معلوف، لویس، المنجد، ترجمه مصطفی رحیمی، ۱۳۷۷، ذیل کلمه رهب.
در کتاب فرهنگ اصطلاحات معاصر، ارهاب به معنای ترساندن، ایجاد ترس و وحشت، تهدید نمودن، ترور، هشدار مسلحانه، خشونت، ارعاب و تروریسم به کار می‌رود. و نیز، ارهاب دولی به تروریسم دولتی یا بین المللی، ارهابی به تروریست و تروریستی و شبکة ارهاب به باند ترور و شبکه ترور ترجمه می‌شود.
[۱۷] میرزایی، نجف علی، فرهنگ اصطلاحات معاصر، ذیل کلمه ارهاب.
بنابراین، می‌توان گفت: ارهاب در ادبیات قدیم و در قرآن به معنای ترور به کار نرفته، ولی در دوره معاصر به معنای ترور به کار می‌رود.

۲.۲.۳ - ترور به معنای اغتیال

اغتیال؛ اغتیالا یا قتله غیلتا؛ یعنی پنهانی و به شکلی که مقتول با خبر نشود، او را از پای در آوردن.
[۱۸] جمعی از نویسندگان، حقوق بشر از منظر اندیشمندان، ۱۳۸۰، ص۵۸۴.
در المنجد، الغیلة به معنی فریب دادن و به ناگاه کشتن و قتله غیلة به معنی به او نیرنگ زد و به ناگاه او را کشت، آمده است.
[۱۹] معلوف، لویس، المنجد، ترجمه مصطفی رحیمی، ذیل کلمه غیله.
به عبارت دیگر، اغتیال به معنای ترور و سوء قصد و محاولة الاءغتیال به معنای طرح ترور و توطئه ترور به کار می‌رود.
[۲۰] سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ۱۳۶۵، ذیل کلمه اغتیال.
در فرهنگ بزرگ، اغتیال به آدم کشی و غیلة به حیله، مکر و فریب ترجمه شده است.
[۲۱] سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ۱۳۶۵، ذیل کلمه اغتیال.
در مجموع هلاک کردن، به ناگاه کشتن، با خدعه کشتن، در پنهان کشتن، ناگاه کشتن و گرفتن، فریب دادن و به خلوت بردن و سپس کشتن از معنای اغتیال است.
[۲۲] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ذیل کلمه اغتیال.
غیله به معنای علی غفلة منه یا کسی را به غفلت و غافلگیرانه کشتن است.
[۲۳] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ذیل کلمه اغتیال.


۲.۳ - ترور در زبان فارسی

در فرهنگ فارسی عمید ترور (Terreur) به معنی ترس زیاد، بیم هراس، خوف و وحشت است، و در اصطلاح سیاست؛ یعنی کشتن و از بین بردن مخالفان و ایجاد رعب و وحشت در میان مردم. تروریست (Terroriste) به عامل ترور، طرفدار ترور، آدم کش، آن که برای رسیدن به هدف خود کسی را به طور غافلگیرانه بکشد و یا ایجاد وحشت و هراس کند. تروریسم (Terrorisme) روش کسانی است که آدم کشی و تهدید مردم و ایجاد خوف و وحشت را به هر طریق که باشد، برای رسیدن به هدفهای سیاسی خود از قبیل تغییر حکومت یا در دست گرفتن زمام امور لازم و مباح می‌دانند.
[۲۴] عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ذیل کلمه ترور.

در لغت نامه دهخدا آمده است: واژه ترور از فرانسه اقتباس شده و به معنی قتل سیاسی به وسیله اسلحه است. تازیان معاصر اهراق را به جای ترور به کار می‌برند، و این کلمه در فرانسه به معنی وحشت و خوف آمده و حکومت ترور هم اصول حکومت انقلابی بود که پس از سقوط ژیروندن‌ها از ۳۱ مه ۱۷۹۳ تا ۱۷۹۴ در فرانسه مستقر گردید و اعدام‌های سیاسی فراوانی را به دنبال داشت. ترور کردن نیز به معنای قتل سیاسی با اسلحه و تروریست به معنی کسی که طرفدار اصول تشدد، حامی شدت عمل و ایجاد رعب و ترس می‌باشد. این کلمه در زبان فارسی به شخصی اطلاق می‌شود که با اسلحه مرتکب قتل سیاسی شود. تروریسم در زبان فارسی به اصلی گفته می‌شود که در آن از قتل‌های سیاسی و ترور دفاع گردد.
[۲۵] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ذیل کلمه ترور.



بنابراین، شاخصه‌های ترور بر پایه بیشتر تعاریف و معانی فوق عبارتند از:
۱ - هر اقدامی که ایجاد ترس، وحشت، هراس، خوف و رعب در میان مردم یا مخالفان بیانجامد، و این اقدام، خشونت آمیز، زورمدارانه، غیرقانونی و هراس انگیز باشد.
۲ - این اقدام با هدف برانداختن حکومت، یا به منظور در دست گرفتن امور، یا به جهت ضعیف کردن حاکمیت و دستگاه رهبری و یا با هدف تاثیر بر رفتار مخالفان صورت می‌گیرد.
۳ - اقدام مذکور توام با قتل پنهانی، ناگهانی و غافلگیرانه است و آن نیز، با خدعه و فریب، مکر و حیله همراه و همگام است.
به طور خلاصه می‌توان گفت: ترور در لغت به معنای ترس، هراس، خوف و وحشت است و در اصطلاح سیاسی به معنای کشتن و از بین بردن مخالفان و ایجاد رعب و وحشت میان مردم می‌باشد. تروریست به عامل ترور، آدم کشی، و به طور کلی به کسی اطلاق می‌گردد که برای رسیدن به هدف خود، کسی را غافلگیرانه بکشد و یا ایجاد وحشت و هراس نماید.
تروریسم روش کسانی است که آدم کشی و تهدید مردم و ایجاد خوف و وحشت را به هر طریقی که باشد برای رسیدن به هدفهای خود لازم و درست می‌دانند. در نتیجه، علاوه بر شیوه و روش اقدام، انگیزه افراد یا گروه‌ها در انجام عمل، ملاک تروریستی بودن یا تروریستی نبودن عمل را مشخص می‌کند؛ یعنی اگر فرد یا گروهی با هدف سرقت یا کسب منفعت اقتصادی اقدام به آدم کشی نمایند، به این عمل، عمل تروریستی اطلاق نمی‌گردد؛ چرا که می‌بایست انگیزه فرد یا گروهی که دست به آدم کشی یا ایجاد رعب و وحشت می‌زنند، سیاسی باشد. به عنوان مثال، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، برخی از گروه‌های سیاسی، با قتل، آدم کشی و ایجاد رعب و وحشت، قصد ساقط نمودن انقلاب اسلامی و به دست گرفتن امور را داشتند؛ یعنی برای وصول به اهداف سیاسی، اقدام به قتل و خون ریزی می‌کردند، از این رو اقدام آنها دقیقا یک اقدام تروریستی بود.
علاوه بر افراد یا گروه‌های سیاسی که ممکن است برای وصول به اهداف سیاسی اقدام به عملیات تروریستی نمایند، گاهی اوقات دولتها در داخل مرزهای جغرافیایی و حتی در ورای مرزهای جغرافیایی خود دست به ترور می‌زنند و برای دست یابی به اهداف سیاسی، مخالفین خود را با عملیات تروریستی به قتل می‌رسانند، به این گونه اعمال «تروریسم دولتی» اطلاق می‌گردد. به عنوان نمونه می‌توان از عملیات سازمان C. I. A ایالات متحده آمریکا نام برد که بر اساس آنچه توسط اعضای سازمان تحت عنوان خاطرات منتشر شده و یا اطلاعاتی که سازمان راسا به چاپ رسانده، در پنجاه سال اخیر این سازمان دهها عملیات تروریستی را در ورای مرزهای جغرافیایی خود از آمریکای لاتین گرفته تا آفریقا، آسیا، خاورمیانه و خاور دور انجام داده است. مانند کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ایران.
البته همان طوری که یورگن هابر مارس گفته است: «تروریسم به رغم بیان و زبان مذهبی آن، پدیده‌ای مدرن (غیر مذهبی) است.» [۳]    


روایات متعدد و فراوانی در حرمت و منع ترور و قتل پنهانی وجود دارد که هیچ گونه تردیدی را درباره حرمت ترور از دیدگاه اسلام باقی نمی‌گذارد.

۴.۱ - روایت اول

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: وقتی در معراج بودم، چیزها و مواردی را دیدم. پرسیدم اینها چیست؟ گفتند: اینها نشانه‌های آخرالزمان است. پرسیدم: «الهی فمتی یکون ذلک؟ فاوحی الی عزوجل: یکون ذلک اذا رفع العلم و ظهرالجهل و کثرالقراء و قل العمل و کثر الفتک و قل الفقهاء الهادون و کثر فقهاء الضلالة الخونه و کثرالشعراء؛ چه زمانی آخرالزمان است؟ خداوند عزوجل فرمود: آخرالزمان وقتی است که علم محو شود و جهل ظاهر گردد، قاریان قرآن زیاد شوند و عمل کاهش یابد، ترور بالا رود، فقهای هدایتگر اندک و فقهای گمراه و خیانتکار زیاد و شاعران فراوان شوند.»
[۲۶] جمعی از نویسندگان، حقوق بشر از منظر اندیشمندان، ۱۳۸۰، ص۵۸۶.


۴.۲ - روایت دوم

در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده است: هنگامی که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رحلت فرمود و علی (علیه‌السّلام) به غسل و دفن آن حضرت مشغول بود، با ابوبکر برای خلافت بیعت شد. در این هنگام زبیر و ابوسفیان و گروهی از مهاجران با عباس و علی (علیه‌السّلام) برای تبادل نظر و گفت وگو خلوت کردند. آنان سخنانی گفتند که لازمه تهییج مردم و قیام بود. عباس (که خدایش از او خشنود باد) گفت: سخنان شما را شنیدم و چنین نیست که به سبب اندک بودن یاران خود از شما یاری بخواهیم و چنین نیست که به سبب بدگمانی، آرای شما را رها کنیم. ما را مهلت دهید تا بیندیشیم، اگر برای ما راه بیرون شدن از گناه فراهم شد، حق میان ما و ایشان بانگ برخواهد داشت؛ بانگی چون زمین سخت و دشوار، و در آن صورت دستهایی را برای رسیدن به مجد و بزرگی فرا خواهیم گشود که تا رسیدن به هدف، آنها را جمع نخواهیم کرد. و اگر چنان باشد که به گناه درافتیم، خودداری خواهیم کرد و این خودداری هم به سبب کمی شمار و کمی قدرت نخواهد بود. به خدا سوگند اگر نه این است که اسلام مانع از هرگونه غافلگیری (فتک و ترور) است، چنان سنگ‌های بزرگ را بر هم فرو می‌ریختم که صدای برخورد و ریزش آن از جایگاه‌های بلند به گوش رسد.

۴.۳ - روایت سوم

علی (علیه‌السّلام) در فرمانش به مالک اشتر نوشت: «ثم اکثر تعاهد قضائه و افسح له فی البذل ما یزیل علته، و تقل معه حاجته الی الناس، واعطه من المنزله لدیک ما لا یطمع فیه غیره من خاصیتک لیامن بذلک اغتیال الرجال عندک.»
سپس قاضی را به حال خود مگذار و در کار او بررسی و تحقیق فراوان انجام بده و در بذل حقوق برای قاضی، آن اندازه وسعت بده که نیاز او را برطرف نماید و احتیاجش به مردم از بین برود، و آن مقام را در نزد خود برای قاضی منظور مدار که کسانی دیگر از خواص کارگردانان تو در آن طمع نکنند، و تا بدین جهت از غافلگیر کردن (ترور) و دستبرد دیگر مردانی که در دستگاه تو هستند، در امان بماند.

۴.۴ - روایت چهارم

ابوصباح کنانی به امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) می‌گوید: «ان لنا جارا من همدان یقال له الجعد بن عبدالله یسب امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) افتاذن لی ان اقتله؟ قال: ان الاسلام قید الفتک، و لکن دعه فستکفی بغیرک قال: فانصرفت الی الکوفه فصلیت الفجر فی المسجد و اذا انا بقائل یقول: وجد الجعدبن عبدالله علی فراشه مثل الزق المنفوح میتا، فذهبوا یحملونه اذا لحمه سقط عن عظمه، فجمعوه علی نطع و اذا تحته اسود فدفنوه؛ یکی از همسایه هایم که از قبیله همدان و نامش جعد بن عبدالله است، به علی (علیه‌السّلام) دشنام می‌دهد. آیا اجازه می‌دهی که او را بکشم؟ فرمود: اسلام ترور را منع کرده است. او را رها کن؛ زیرا به زودی فرد دیگری این کار را انجام می‌دهد. ابوصباح کنانی می‌گوید: به سوی کوفه رفته و در مسجد مشغول نماز صبح شدم. در این حال گوینده‌ای می‌گفت: جعد بن عبدالله مانند مرده‌ای که باد کرده بود، در رختخوابش پیدا شد. سپس گروهی رفتند و او را حمل کردند. در این حال گوشتش از استخوانش جدا می‌شد. از این رو، جسد او را بر روی پوستی جمع کردند. در این شرایط دیدم که زیر جسد او سیاه بود. سپس او را به خاک سپردند.

۴.۵ - جمع‌بندی کلی

نتیجه‌ای که از این روایات می‌توان گرفت، آن است که «الایمان قید الفتک، المؤمن لایفتک‌ ای الایمان، یمنع من الفتک کما یمنع القید عن التصرف» ؛ ایمان مانع ترور است و مؤمن ترور نمی‌کند؛ یعنی این که ایمان ترور را منع می‌کند، همانند کسی که دستش بسته است و قادر نیست کاری انجام دهد. بنابراین، از روایات استفاده می‌شود که هرگونه کشتن به صورت پنهانی (ترور) شرعا حرام و ممنوع است. اسلام حتی خدعه و نیرنگ در جبهه اسلامی و خودی را جایز نمی‌داند. خلاصه این که یک مسلمان، مسلمان را در مسائلی که با هم اختلاف دارند، نمی‌کشد.


در برخی از آیات و روایات، به ظاهر منعی بر کشتن برخی از انسانها وجود ندارد، اما بررسی عمیق این آیات و روایات، نتیجه دیگری به دنبال دارد.

۵.۱ - آیات دال بر جواز کشتن

در آیات ذیل، کشتن برخی از انسانها مجاز شمرده شده است:
•«یا ایها الذین ءامنوا کتب علیکم القصاص فی القتلی؛ ای افرادی که ایمان آورده‌اید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشته شده است.»
[۳۵] خرمشاهی، بهاء الدین، ترجمه و توضیحات قرآن، ص۲۷.

•«من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسراءیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا؛ به همین جهت، بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته.»
[۳۸] خرمشاهی، بهاء الدین، ترجمه و توضیحات قرآن، ص۱۱۳.

•«انما جزاؤ الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا؛ کیفر آن که با خدا و پیامبرش به جنگ بر می‌خیزند، و اقدام به افساد در روی زمین می‌کنند و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله می‌برند فقط این است که اعدام شوند، یا به دار آویخته گردند.»

۵.۱.۱ - مراد از قصاص قاتل

مراد از قصاص قاتل، مجازات فاسد و محارب چیست؟ و اینها چه کسانی هستند؟ قصاص در اصطلاح قرآن، نوعی قانون کیفری برای مجازات قاتل است. بنابراین، قصاص در آیه ۱۷۸ سوره بقره، تنها به معنای کشتن نیست، بلکه کشتن آشکار قاتل، یکی از اقسام آن است. قاتلی که بعمد مرتکب قتل شده است، هم می‌توان او را به قتل رساند و هم اولیای دم می‌توانند او را ببخشند، و تنها وی را با پرداخت دیه، مجازات نمایند. بدین سان، قصاص تنها راه، برای از بین بردن افراد مزاحم و زمینه‌های جرم و دریچه‌ای به سوی حیات اجتماعی و نیز، ضامن آن است؛ زیرا قصاص در مقابل این شعار «زیاد بکشید تا کشتار کم شود»، و نیز در مقابل شعار «عفو قاتل ممنوع است»، قرار دارد.
[۴۶] خرمشاهی، بهاء الدین، ترجمه و توضیحات قرآن، ص۲۷.

آیه ۳۲ سوره مائده، کشتن قاتل و مفسد را جایز شمرده است. از کشتن قاتلی که مرتکب قتل عمد شده است و آن از موارد قصاص است، در آیه ۱۷۸ بقره سخن گفته شد. فاسد نیز کسی است که به جنگ خدا و رسول خدا برخیزد، و یا این که در میان مردم ایجاد ترس و ناامنی کند. نکته مهم دیگر این آیه، مقام انسان در نزد خداوند است. از این رو، از پای درآوردن او، همانند کشتن همه مردم دانسته شده است. شاید به آن علت که اگر کسی دست به خون انسان بی گناهی بیالاید، آمادگی آن را پیدا می‌کند که انسان‌های بی گناه دیگری را به قتل برساند.
[۴۸] خرمشاهی، بهاء الدین، ترجمه و توضیحات قرآن، ص۱۱۳.

در آیه ۳۳ مائده که تنها به عصر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اختصاص ندارد، مراد از محاربین، افرادی هستند که اسلحه بر روی مسلمانان می‌کشند، و با تهدید به مرگ، و حتی کشتن، اموال آنها را به غارت می‌برند. به بیان دیگر، منظور از محارب کسی است که با تهدید و یا با به کارگیری اسلحه، به جان و یا مال مردم تجاوز می‌کند. اعم از این که دزد سرگردنه باشد و یا در داخل شهر به این اقدام دست بزند. البته محارب با کلمه افساد آمده است. بنابراین، مراد از محاربه با خدا، افساد در روی زمین از طریق اخلال در امنیت عمومی است. جزای چنین کسی، اگر مرتکب قتل شده باشد، قتل است و اگر تنها دزدی کرده باشد، قطع دست و پای مخالف است. و اگر فقط به ارعاب پرداخته است، نفی بلد است.

۵.۱.۲ - جمع‌بندی نهایی

نتیجه‌ای که از آیات فوق و تفسیر آن به دست می‌آید، آن است که اعدام قاتل، مفسد و محارب، در صورت تحقق شرایط لازم، صرفا به اذن امام عادل یا نایب خاص او و یا رهبر و حاکم اسلامی به شکل آشکار، بدون پرده پوشی و به منظور بازگرداندن امنیت عمومی انجام می‌گیرد. در حالی که ترور علیه مخالفان سیاسی، و در نیل به اهداف سیاسی انجام می‌شود، و در آن اذن امام عادل و... وجود ندارد. و اغلب در پنهانی و برای ضربه زدن و اخلال در نظم عمومی صورت می‌پذیرد.

۵.۲ - روایات نبوی دال بر جواز کشتن

نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در چند مورد به ظاهر دستور کشتن افرادی را صادر کرده است. از جمله:

۵.۲.۱ - حدیث اول

جابر بن عبدالله می‌گوید: «پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: چه کسی به سراغ کعب بن اشرف می‌رود؟ او خدا و پیامبرش را آزرده است. محمد بن مسلم عرض کرد: یا رسول الله دوست داری او را بکشم؟ حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: بله. محمد بن مسلم به نزد کعب رفت و گفت: این مرد (پیامبر) (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از ما درخواست زکات می‌کند و ما را به زحمت می‌اندازد، خدا او را محزون کند. ما الان از او پیروی می‌کنیم و دوست نداریم او را رها کنیم تا این که ببینیم وضع او چه می‌شود؟ او همین طور صحبت می‌کرد تا این که بر کعب غالب شد.»
[۵۴] دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۲۸۰.

کعب بن اشرف شاعر جاهلی و از یهودیان بنی نضیر بود. وی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و یارانش را هجو و مشرکان را علیه مسلمانان تحریک و کمک می‌کرد. کعب متعرض زنان مسلمان می‌شد،و به سلب امنیت عمومی می‌پرداخت. اشرف در شعرهایش به بدی از زنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نام می‌برد. و نیز اشعاری را درباره زنان مسلمان می‌سرود و در آنها مسائل پنهانی آنها را در قالب شعر عرضه می‌کرد، و در واقع یک عیش زبانی را پدید می‌آورد. بنابراین، او خطری در برابر پیشروی اسلام، امنیت مسلمانان و استقرار حکومت اسلامی بود.
[۵۵] دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۲۸۳.
در حالی که یهودیان بنی نضیر، با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیمان صلح بسته بودند که به دشمنان هم کمک نکنند. مجازات هر کس که از این پیمان چه به صورت انفرادی و چه جمعی سرپیچی می‌کرد، جنگ و مرگ بود.
[۵۶] دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۲۸۳.
و البته خدعه در جنگ جایز است ولی جنگ همیشه جنگ مادی و نظامی نیست، بلکه جنگ گاه فکری و عقیدتی و یا به اصطلاح جنگ سرد است.

۵.۲.۲ - حدیث دوم

واقدی می‌گوید: «پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مطلع شد که سفیان بن خالد بن نبیح الهذلی اللحیانی... در نزدیکی مدینه فرود آمده و مردمی از قوم خودش و دیگر اقوام را به منظور رویارویی با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گرد آورده است... پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عبدالله بن انیس را احضار کرد و او را به منظور کشتن سفیان، شبانه روانه کرد. انیس می‌گوید او را یافتم و به نزدش رفتم، سپس به همراه او راه افتادم، با وی صحبت می‌کردم و او از سخن من خرسند بود... در کنار او نشستم، تا این که مردم آرام گرفتند و خوابیدند. او هم آرام گرفت. آن گاه او را غافلگیر کردم و به قتل رساندم.»
[۵۷] دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۲۹۲.

سفیان بن خالد از دشمنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، و در تدارک جنگ علیه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود. وی در اطراف مدینه؛ یعنی در اطراف محل اصلی حکومت نوپای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مستقر شده و در صدد تهیه سرباز و آذوقه بود. وی امنیت راه‌ها را سلب و در واقع به مسلمانان اعلام جنگ کرده بود. بنابراین، هیچ راهی جز کشتن او و بازگرداندن آرامش به منطقه نبود.
اقدام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در صدور حکم قتل آن دو را نمی‌توان ترور نامید؛ زیرا نشانه‌های ترور را نداشت. به بیان دیگر، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حاکم اسلامی است و یکی از شؤون حاکم اسلامی قضاوت است. بنابراین، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، بر اساس این شان، و بر پایه احراز مجرم بودن آن دو، حکم قتل آنان را آشکارا و نه مخفیانه صادر و نحوه اجرای آن را نیز مشخص نمود. چون آنها در خارج از حاکمیت اسلامی زندگی می‌کردند، و حاضر نبودند به میل خود برای محاکمه و اجرای حکم به دارالحکومة پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مراجعه نمایند، و نیز به علت آن که با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مسلمانان در جنگ بودند، دسترسی به آنان آسان نبود. بنابراین، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، دستور اجرای حکم را به این صورت صادر کرد. مساله مهم دیگری که در اینجا وجود دارد، آن است که هر کس نمی‌تواند به تشخیص خود به ترور دست بزند بلکه نخست باید یک مرجع صلاحیت دار که صلاحیت آن از نظر عقل و شرع پذیرفته است، مجرم بودن وی را تایید و سپس فرد یا افرادی واجد شرایط، حکم آن مرجع صلاحیت دار که می‌تواند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باشد را به مرحله اجرا در آورند.
[۵۸] سخنرانی شهید آیت‌الله سعیدی پیرامون ترور در اسلام در سال ۱۳۴۳.


۵.۳ - سیره ائمه اطهار

در سیره ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) نیز مواردی از تجویز قتل دیگران دیده می‌شود. مثلا:

۵.۳.۱ - خبر اول

«محمد بن عمر الکشی با چند واسطه نقل می‌کند که امام هادی (علیه‌السّلام) فرمان قتل فارس بن حاتم قزوینی را صادر کرد و بهشت را برای کسی که او را به قتل برساند، ضمانت کرد، و جنید نیز فارس را به قتل رساند. فارس شخصی حیله‌گر بود که مردم را می‌فریفت و آنها را به بدعت دعوت می‌کرد. امام هادی (علیه‌السّلام) درباره او فرمود: فارس که خدا او را لعنت کند با استفاده از نام من مردم را می‌فریبد و به بدعت فرا می‌خواند. قتل او بر هرکسی که او را بکشد، جایز است. هرکس مرا شاد و آسوده کند و او را به قتل برساند، من ضمانت می‌کنم که خدا او را به بهشت می‌برد.
[۵۹] دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۲۹۶.


۵.۳.۲ - خبر دوم

اسحاق انباری می‌گوید: امام جواد (علیه‌السّلام) به من فرمود: این چه کاری است که ابوالسمهری که خدا لعنتش کند، انجام می‌دهد، و ما را تکذیب می‌کند؟ او ادعا می‌کند که خودش و ابن ابی زرقاء برای ما تبلیغ می‌کنند، من شما را شاهد می‌گیرم که من از آنها به سوی خدا تبری می‌جویم. آن دو فریب کار و معلون‌اند. ‌ای اسحاق، ما را از شر آنها راحت کن! خدای عزوجل با بردن تو، به بهشت به تو آرامش می‌دهد. عرض کردم: فدای تو شوم، کشتن آنها بر من حلال است؟ فرمود: آن دو فریب کارند و مردم را فریب می‌دهند و زندگی من و دوستانم را در معرض خطر قرار می‌دهند، لذا خون آنها بر مسلمین حلال است. او را نباستی در ملا عام به قتل برسانی؛ زیرا، اسلام آدم کشی در ملا عام را نمی‌پذیرد، و اگر او را به صورت آشکار بکشی، ترحم و دلسوزی ایجاد می‌شود، و از تو سئوال می‌کنند چرا او را کشتی و تو نمی‌توانی دلیل موجهی ارائه کنی و قادر نیستی حجتی بیاوری تا از خود دفاع کنی، و خون مؤمنی از دوستان ما به خاطر یک فرد کافر ریخته می‌شود. پس باید مخفیانه اقدام به کشتن کنید.
[۶۰] دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۳۰۳.


۵.۳.۳ - صدور حکم در مقام قضا

اقدام امام هادی (علیه‌السّلام) و امام جواد (علیه‌السّلام) و سایر ائمه که مبادرت به امور مشابه کردند، را نیز نمی‌توان ترور نامید. به آن دلیل که، اگرچه ائمه معصوم (علیهم‌السّلام) حاکمیت نداشتند، ولی در کنار شانیت افتاء، دارای شانیت قضاوت هم بوده‌اند. بنابراین، آنها هم، همانند پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و در مقام قضاوت، پس از احراز مجرمیت فرد، دستور به کشتن آنها دادند. منتهی این حکم به صورت پنهانی به اجرا در آمد، همانند شلاقی که به دلایلی، به صورت پنهانی بر مجرم نواخته می‌شود.
[۶۱] دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۳۰۳.


۵.۳.۴ - علت صدور حکم قتل

اینجا این سؤال مطرح است که چرا امام هادی (علیه‌السّلام) دستور کشتن فارس بن حاتم و امام جواد (علیه‌السّلام) دستور کشتن ابوالسمهری را صادر کرده اند. پاسخ این است:
۱- اولا، حاتم به دروغ خود را نماینده امام هادی (علیه‌السّلام) معرفی، و به نام امام (علیه‌السّلام) از مردم خمس و زکات دریافت می‌کرد، و آن را خود استفاده می‌نمود. در حالی که نه نماینده امام بود و نه حق استفاده از وجوه شرعیه را داشت. علاوه بر آن، اخبار جعلی را به عنوان عقاید شیعیان ترویج می‌کرد، و در این راه، با بهره برداری از نام امام (علیه‌السّلام) مردم را فریب می‌داد، هیچ راهی برای آگاه کردن مردم و دور کردن آنها از وی وجود نداشت.
[۶۲] دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۳۰۳.

۲- ثانیا، او به غلو درباره امام هادی (علیه‌السّلام) پرداخت، و بدعت‌های تازه‌ای را در شیعه پدید آورد، آن هم به نام امام هادی (علیه‌السّلام). بدین سان، عقاید شیعیان را تباه کرد. از این رو، وجود او خطری بزرگ و جدی برای جامعه شیعه به شمار می‌آمد.
[۶۳] دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۳۰۳.

۳- ثالثا، او فردی هرزه و منحرف هم بود.
[۶۴] دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۳۰۳.
البته فریب کاری و هرزگی به تنهایی شخصی را شایسته مرگ نمی‌سازد، بلکه فریب کاری و هرزگی و بدعتگذاری توام با حکم و تشخیص امام معصوم (علیه‌السّلام) می‌تواند او را شایسته مرگ آشکار یا پنهانی سازد؛ زیرا وجود چنین شخصی موجب سلب امنیت است.
باری تقریبا همین استدلال‌ها و یا مشابه آن در مورد ابوالسمهری نیز صادق است.
از سیره پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امامان معصوم علیهم‌السّلام می‌آموزیم که آنها، در مقام حاکم اسلامی و یا قاضی، به صدور حکم قتل افرادی دست زده‌اند که وجودشان جرثومه فساد و تباهی، موجب گمراهی و ضلالت جامعه اسلامی می‌شد. به رغم این، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) حاضر نشدند در خفا حکم به قتل آنان صادر نمایند، و یا کشندگان آنها را از بازگو کردن واقعه باز دارند، و یا به قصد دستیابی به هدف‌های سیاسی نه دینی به آن مبادرت کنند، و یا برای ایجاد رعب و وحشت در مردم که از شاخصه‌های عملیات تروریستی است، به آن دست بزنند.


در تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب اسلامی، نمونه‌های فراوانی از نفی ترور وجود دارد که به چند نمونه از آن اشاره می‌شود:

۶.۱ - نمونه اول

مسلم بن عقیل از ترور عبیدالله بن زیاد خودداری کرد: به پیشنهاد شریک، تصمیم بر آن شد که مسلم پشت پرده کمین کند و در وقت حضور ابن زیاد، با علامتی که به مسلم می‌دهند (آب خواستن شریک) بیرون آمده و او را به قتل برساند... ابن زیاد آمد و نشست و صحبت‌هایی کردند. ولی وقتی شریک، آب طلبید، مسلم برای اجرای طرح، بیرون نیامد و با تکرار علامت، باز هم از مسلم خبری نشد. ابن زیاد که احتمال خطری را می‌داد، از هانی پرسید: او چه می‌گوید؟ گفتند: تب کرده و هذیان می‌گوید. اما عبیدالله بن زیاد، زود از آنجا رفت. پس از رفتن او، از مسلم پرسیدند چرا نقشه را عملی نکردی؟ گفت:... به خاطر سخنی که امام علی (علیه‌السّلام) از پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده که ایمان، مانع کشتن غافلگیرانه (ترور) است.
[۶۵] محدثی، جواد، مسلم بن عقیل، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۷۵، ص۲۵.


۶.۲ - نمونه دوم

عمار سجستانی می‌گوید: «در مسیر سجستان تا مکه با ابابحیر عبدالله نجاشی همراه بودم. او بر عقیده زیدیه بود. هنگامی که به مدینه رسیدیم من نزد امام صادق (علیه‌السّلام) رفتم و او به نزد عبدالله بن حسن رفت. وقتی بازگشت او را محزون و بسیار ناراحت و نالان یافتم. به او گفتم، تو را چه می‌شود ابابحیر؟ گفت: برای من از امام صادق (علیه‌السّلام) اجازه بگیر که انشاءالله فردا صبح به نزد او برویم. فردا صبح به نزد امام صادق (علیه‌السّلام) رفتیم... ابا بحیر عرض کرد: فدای تو شوم، من پیوسته از بازگو کنندگان فضل شما می‌باشم. حق را نزد شما می‌بینم نه کس دیگری. من سیزده نفر از خوارج را به قتل رسانده‌ام. زیرا شنیده‌ام که همه آنها از حضرت علی (علیه‌السّلام) تبری می‌جستند. امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: یا ابا بحیر اگر آنها را به امر امام (علیه‌السّلام) کشته بودی، ایرادی نداشت.» علامه مجلسی در مرآة العقول در شرح این خبر می‌گوید: «قتل این چنین افرادی واجب نمی‌باشد.»
[۶۶] دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۳۰۶.


۶.۳ - نمونه سوم

امام خمینی (قدس سره) حاضر نشدند حکم ترور حسن علی منصور، عاقد و طراح کاپیتولاسیون را صادر کنند: «در قضیه ترور حسن علی منصور با این که... نماینده‌ایذرا گروه مؤتلفه اسلامی خدمت ایشان به نجف جهت استیذان فرستاد، آن حضرت (امام خمینی) از صدور چنین حکمی استنکاف ورزیدند و این گروه ناچار شد، به سراغ بعضی دیگر... برود.»
[۶۷] جمعی از نویسندگان، تساهل و تسامح، ۱۳۷۹، ص۳۵.


۶.۴ - نمونه چهارم

محسن رضایی در مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان گفت: «ایشان (امام خمینی) خط مشی مسلحانه را نفی می‌کردند؛ یعنی به عنوان استراتژی، کار مسلحانه را قبول نداشتند... تا جایی که ایشان اجازه، اعدام خسرو داد فرمانده نیروی هوایی رژیم پهلوی را ندادند؛ یعنی آن دوستی که واسطه ما با حضرت امام بود، گفت که حضرت امام سکوت کردند و ما از سکوت، برداشت مخالفت کردیم... حضرت امام کار مسلحانه را به عنوان یک مشی و استراتژی قبول نداشتند. ایشان اصل مبارزه را در توده‌های مردم می‌دیدند و لذا بر آگاهی مردم تاکید داشتند.»
[۶۸] مصاحبه محسن رضایی با روزنامه کیهان، ۱۹ بهمن ۱۳۷۸، ص۸.
در واقع امام با هر اقدام نظامی مخالف بود. روش امام برای تاثیرگذاری و تحول اجتماعی، یک روش فرهنگی بود.

۶.۵ - نمونه پنجم

در سیره حضرت امام (قدس سره)، بعد از انقلاب اسلامی هم موردی از دستور ارهابی از سوی ایشان دیده نمی‌شود. بلکه آن را از ناحیه هر کسی که بخواهد، انجام گیرد، محکوم می‌کند: « گمان نکنید که اینها از روی قدرت یک همچو کارهایی را انجام می‌دهند، یک بمب در یک جا منفجر کردن، یک بچه دوازده ساله هم می‌تواند او را بگیرد یک جایی بگذارد و خود او منفجر بشود. این قدرتی نیست، این کمال ضعف است. من ابن ملجم را از اینها مردتر می‌دانم، برای این که او آمد در حضور مردم، کار خودش را کرد و خداوند او را لعنت کند. و اینها آن مردانگی آن نامرد را هم ندارند و به طور دزدی یک کاری انجام می‌دهند و خودشان را اصلا ظاهر نمی‌کنند. من آن عباس آقا را که صدراعظم ایران (امین السلطان) را در نزدیک مجلس با هفت تیر زد، در حضور همه و خودش را بعد هم دید گرفتار می‌شود، کشت، او را مرد می‌دانم و اینها را نامرد. اینهایی که از اینجا فرار کردند و از خارج دستور می‌دهند که مردم را اغتیال کنند، و به طور دزدکی بکشند، اینها تز نامردهاست.» پس در سیره عملی مردانی که مجسمه اسلام‌اند، ترور جایی ندارد، زیرا ترور با ایمان و اسلام در تضاد است.


ترور اقدامی ترس آفرین، وحشت آمیز، غیر قانونی، پنهانی، غافلگیرانه، رعب انگیز و... است که با کشتن مخالفان سیاسی و تخریب اماکن متعلق به آنها از طریق روشهای زورمدارانه، با وسائل و ابزار خشن صورت می‌گیرد. در حالی که روایات اسلامی ترور را به عنوان نشانه‌ای از علائم ظهور امام زمان (علیه‌السّلام) مخالف ایمان و اسلام و... ذکر کرده و آن را باطل می‌داند. البته قرآن در قصاص، افساد در روی زمین و محاربه با خدا و رسول خدا، دستور کشتن داده است. ولی در هیچ یک از موارد، بر خلاف ترور، قتل به صورت پنهانی، بدون اذن امام معصوم (علیه‌السّلام) یا نایب آنان، یا رهبری و حاکم اسلامی صورت نمی‌گیرد. و نیز بر خلاف ترور، این اقدام منجر به بازگشت آرامش به جامعه و بازگرداندن امنیت عمومی می‌گردد.
پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مواردی، دستور کشتن افرادی را صادر کرده اند. افرادی که به هجو مسلمانان پرداخته‌اند، به دشمنان مسلمانان مدد رسانده‌اند، به سلب امنیت عمومی دست زده‌اند، به ناموس مسلمانان تعدی کرده‌اند، به پیمان صلح با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پایبند نمانده‌اند. بنابراین، فرمان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای کشتن آنها، ترور نبود. زیرا ترور مخفیانه صورت می‌گیرد، وحشت می‌آفریند و ترور شونده بدون محاکمه ترور می‌شود، امام و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مقام حاکم اسلامی که شان قضاوت را نیز دارند، آشکارا دستور کشتن این افراد را صادر کرده است. و این اقدام‌ها، آرامش را برای جامعه اسلامی به ارمغان آورد. از این رو، در سیره نبوی نشانی از ترور وجود ندارد. بلکه در برخی از احادیث به جای مانده از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ترور نهی شده است.
در سیره امامان معصوم (علیهم‌السّلام) هم نمونه‌هایی از کشتن افراد دیده می‌شود که حیله گر، بدعت آور، فریب کار، غارتگر، جعل کننده احادیث، غلو کننده امام معصوم (علیه‌السّلام)، بهتان زننده به شیعیان، تباه کننده عقاید مسلمانان، هرزه، منحرف، شرور، جرثومه فساد و تباهی، گمراه کننده مردم و... بوده اند. اقدام‌های امامان معصوم (علیهم‌السّلام) هم معنا و مفهوم ترور را ندارد. به آن جهت که فرد کشته شده از سوی امام معصوم (علیه‌السّلام) که شانیت قضا و افتاء را دارد، مجرم شناخته شده و مردم از انحراف، زنان مسلمان، از تجاوز، مسلمین از بهتان، عقاید مردم از بدعت نجات یافتند. در حالی که ترور به انحراف فکری، سلب آسایش عمومی، برقراری خشونت و نفی امنیت می‌انجامد.
علاوه بر آن، مخالفت امام جعفر صادق (علیه‌السّلام)، حداقل در دو حدیثی که از ایشان نقل کردیم، و نیز مخالفت مسلم بن عقیل (علیه‌السّلام) و امام خمینی (قدس سره) با ترور مخالفان اسلام، جای هیچ گونه تردیدی را باقی نمی‌گذارد که در سیره امامان معصوم (علیهم‌السّلام) و یاران و پیروان راستین و صدیق آنان ترور، مخالف ایمان و اسلام است. بنابراین، اسلام با کشتن پنهانی افراد که مشخصه اصلی ترور می‌باشد، مخالف است. بنابراین، دینی که استوانه‌ها و پایه‌های آن، بر رحمت، مهربانی، پرهیز از سنگدلی، بخشایش و گذشت و عفو، هم در سخن و هم در عمل تاکید می‌ورزد و به آن توصیه می‌کند، هرگز به قتل پنهانی و بدون محاکمه و حکم قضایی، فرمان نمی‌دهد. در واقع اسلام با کشتن انسانها به غیر حق، سر ناسازگاری دارد. البته موارد حق هم معدودند، مانند: کشتن محارب. نمونه‌های اندکی در تاریخ اسلام دیده می‌شود که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امامان معصوم (علیهم‌السّلام) دستور به قتل داده‌اند، این قتل‌ها با هیچ یک از معیارهای ترور تناسب ندارد. مثلا ترور به هراس افکنی می‌انجامد، در حالی که کشتن اشرف و فارس به آرامش جامعه انجامید. به علاوه، ترور یک عمل غیر قانونی است، ولی آن دو بر اساس قانون اسلام کشته شدند. سخن را با بیانی از مقام معظم رهبری به پایان می‌بریم:
«آن روزی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور داد که آن افراد را ترور کنند، در گوش کسی نگفت، علنا گفت که هر کس هند را پیدا کرد، او را بکشد. هر کس فلان بن فلان را پیدا کرد، او را بکشد. امام (قدس سره) گفت: هر کس سلمان رشدی را پیدا کرد، او را بکشد. امروز هم رهبری اگر بر طبق احکام اسلام یک جا تکلیفش اقتضا کند، علنی خواهد گفت؛ مخفیانه و درگوشی نیست.»
[۷۰] امام خامنه‌ای، حرف دل، مجموعه بیانات رهبری در ۱۳۷۹، ۱۳۷۹، ص۳۷.



۱. علی زاده، حسین، فرهنگ خاص علوم سیاسی، روزنه، تهران، ۱۳۷۷، ص۲۷۴.
۲. جک سی. پلینو و روی آلتون، فرهنگ روابط بین الملل، ترجمه و تحقیق حسن پستا، ۱۳۷۵، ص۲۴۳.
۳. جفری‌ام الیوت و رابرت رجینالد، فرهنگ اصطلاحات سیاسی استراتژیک، ترجمه میر حسن رئیس زاده لنگرودی، ۱۳۷۴، ص۲۶.
۴. آشوری، داریوش، دانش نامه سیاسی، سهروردی و مروارید، ۱۳۶۶، ص۹۸.
۵. علی بابایی، غلامرضا، فرهنگ روابط بین الملل، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۷۷، ص۶۳.
۶. آقا بخشی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، مرکز اطلاعات و مدراک علمی، ۱۳۷۴، ص۳۳۶.
۷. طلوعی، محمود، فرهنگ جامع سیاسی، علم و سخن، ۱۳۷۲، ص۳۵۶.
۸. فرزین نیا، زیبا، «از نفوذ تا سد نفوذ»، فصلنامه سیاست خارجی، سال ۱۱، بهار ۱۳۷۶، ش۱، ص۱۱۸.
۹. لاکوئیدر، والتر، تروریسم فرامدرن، ترجمه علی صباغیان.
۱۰. میرزایی، نجف علی، فرهنگ اصطلاحات معاصر، ۱۳۷۶، ذیل کلمه فتک.
۱۱. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۰، ص۴۷۲، ذیل کلمه فتک.    
۱۲. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ذیل کلمه فتک.
۱۳. الیاس، انطون، فرهنگ نوین، ترجمه مصطفی طباطبایی، ۱۳۷۰، ذیل کلمه فتک.
۱۴. جمعی از نویسندگان، حقوق بشر از منظر اندیشمندان، ۱۳۸۰، ص۵۸۴.
۱۵. بقره/سوره۲، آیه۴۰.    
۱۶. معلوف، لویس، المنجد، ترجمه مصطفی رحیمی، ۱۳۷۷، ذیل کلمه رهب.
۱۷. میرزایی، نجف علی، فرهنگ اصطلاحات معاصر، ذیل کلمه ارهاب.
۱۸. جمعی از نویسندگان، حقوق بشر از منظر اندیشمندان، ۱۳۸۰، ص۵۸۴.
۱۹. معلوف، لویس، المنجد، ترجمه مصطفی رحیمی، ذیل کلمه غیله.
۲۰. سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ۱۳۶۵، ذیل کلمه اغتیال.
۲۱. سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ۱۳۶۵، ذیل کلمه اغتیال.
۲۲. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ذیل کلمه اغتیال.
۲۳. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ذیل کلمه اغتیال.
۲۴. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ذیل کلمه ترور.
۲۵. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ذیل کلمه ترور.
۲۶. جمعی از نویسندگان، حقوق بشر از منظر اندیشمندان، ۱۳۸۰، ص۵۸۶.
۲۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۲۷۷.    
۲۸. ابوحامد عبدالحمید، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۱۹.    
۲۹. امام علی علیه‌السّلام، نهج البلاغة، ن۵۲، ج۱، ص۲۹۵.    
۳۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۷، ص۱۳۷.    
۳۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۷، ص۱۳۷.    
۳۲. بقره/سوره۲، آیه۱۷۸.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۶۰۲-۶۱۰.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۶۵۵.    
۳۵. خرمشاهی، بهاء الدین، ترجمه و توضیحات قرآن، ص۲۷.
۳۶. مائده/سوره۵، آیه۳۲.    
۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۵۴.    
۳۸. خرمشاهی، بهاء الدین، ترجمه و توضیحات قرآن، ص۱۱۳.
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۱۳.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۱.    
۴۱. مائده/سوره۵، آیه۳۳.    
۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۵۸.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۳۲.    
۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۶۰۲-۶۱۰.    
۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۶۵۶.    
۴۶. خرمشاهی، بهاء الدین، ترجمه و توضیحات قرآن، ص۲۷.
۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۵۴.    
۴۸. خرمشاهی، بهاء الدین، ترجمه و توضیحات قرآن، ص۱۱۳.
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۱۳.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۱.    
۵۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴۴، ص۳۶۰.    
۵۲. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۳۳.    
۵۳. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۳۳.    
۵۴. دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۲۸۰.
۵۵. دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۲۸۳.
۵۶. دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۲۸۳.
۵۷. دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۲۹۲.
۵۸. سخنرانی شهید آیت‌الله سعیدی پیرامون ترور در اسلام در سال ۱۳۴۳.
۵۹. دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۲۹۶.
۶۰. دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۳۰۳.
۶۱. دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۳۰۳.
۶۲. دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۳۰۳.
۶۳. دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۳۰۳.
۶۴. دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۳۰۳.
۶۵. محدثی، جواد، مسلم بن عقیل، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۷۵، ص۲۵.
۶۶. دعموش عاملی، علی، دائرة المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامی، ترجمه غلامحسین باقر مهیاری و رضا گرماب دری، دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، ص۳۰۶.
۶۷. جمعی از نویسندگان، تساهل و تسامح، ۱۳۷۹، ص۳۵.
۶۸. مصاحبه محسن رضایی با روزنامه کیهان، ۱۹ بهمن ۱۳۷۸، ص۸.
۶۹. امام خمینی، صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸، ج۱۵، ص۱۱۵.    
۷۰. امام خامنه‌ای، حرف دل، مجموعه بیانات رهبری در ۱۳۷۹، ۱۳۷۹، ص۳۷.



پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «اسلام و مساله ترور»، تاریخ بازیابی ۹۵/۱/۲۴.    


رده‌های این صفحه : ترور | علوم سیاسی




جعبه ابزار