• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ترجمه تفسیر طبری (کتاب)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ترجمه تفسیر طبری، تفسیری کهن از قرآن به فارسی است، که تألیف گروهی از علمای ماوراءالنهر در نیمه دوم قرن چهارم است.



این کتاب با آن‌که از نظر ساختار و واژگان، ارزشی همسنگ با شاهنامه فردوسی در ادبیات فارسی دارد، به عللی مهجور مانده است. مقدمه کتاب ثابت می‌کند که این اثر، اگر نخستین تفسیر فارسی نباشد، از نخستین ترجمه‌های رسمی قرآن است.


بنا به گزارش مذکور در ترجمه تفسیر طبری،
[۱] محمد بن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی، ج۱، مقدمه، ص۵، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
منصور بن نوح سامانی (حک، ۳۵۰ـ۳۶۶) از علمای ماوراءالنهر نخستین بار درباره جوازِ به فارسی برگرداندن این کتاب استفتا کرد و ایشان ــ که گویا هجده یا نوزده تن بودند ــ گفتند که خواندن و نوشتن تفسیر قرآن به فارسی برای کسی که عربی نمی‌داند روا است.این پشتوانه دینی و علمی و نیز اعتبار ادبی کتاب موجب شد که ترجمه آن انتشاری گسترده یابد و اینک کمتر کتابی به فارسی می‌شناسیم که این اندازه نسخه از آن به جا مانده باشد.




۳.۱ - مقدمه کتاب

مقدمه کتاب ثابت می‌کند که این اثر، اگر نخستین تفسیر فارسی نباشد، از نخستین ترجمه‌های رسمی قرآن است. بنا به گزارش مذکور در ترجمه تفسیر طبری
[۲] ترجمه تفسير طبرى، مترجمان، انتشارات توس، تهران، ۱۳۵۶ ش، چاپ دوم، تحقيق: حبيب يغمايى، ج ۱، مقدمه، ص۵.
، منصور بن نوح سامانی (حک: ۳۵۰- ۳۶۶) از علمای ماوراء النهر نخستین بار درباره جواز به فارسی برگرداندن این کتاب استفتا کرد و ایشان- که گویا هجده یا نوزده تن بودند- گفتند که خواندن و نوشتن تفسیر قرآن به فارسی برای کسی که عربی نمی‌داند رواست. این پشتوانه دینی و علمی و نیز اعتبار ادبی کتاب موجب شد که ترجمه آن انتشاری گسترده یابد و اینک کمتر کتابی به فارسی می‌شناسیم که این اندازه نسخه از آن به جا مانده باشد.
مقدمه کوتاه کتاب، اگر چه منبعی مهم و منحصر به فرد است، چندان قابل اعتماد نیست. آنچه به چاپ رسیده، ترکیبی از دو نسخه گلستان و پاریس است و بی تردید ناسخان در آن تغییراتی داده‌اند.

۳.۲ - اشکال کتاب

اشکال عمده بر سر کلمات «تفسیر» یا «ترجمه» کتاب به فارسی است، اگر «تفسیر» در معنای امروزی به کار رود، موجب نارسایی در متن مقدمه می‌شود، زیرا نوشتن تفسیر قرآن به فارسی (طبری، همانجا) هیچ منعی نداشته است و شاید پیش از آن هم تفسیرهایی به فارسی نوشته بوده‌اند. اما اگر کلمه تفسیر به معنای «ترجمه» گرفته شود، این عنوان مفهوم می‌یابد، زیرا پیوسته انبوهی از فقیهان ترجمه قرآن را به زبان دیگر ناروا و بلکه حرام می‌دانستند، ازینرو امیر سامانی برای ترجمه به فتوای همه فقیهان ماوراء النهر نیاز داشت. لفظ ترجمه پنج بار در این مقدمه به کار رفته و گویی بیشتر به معنای امروزی آن آمده است، بویژه در آغاز مقدمه که سخن از آوردن کتاب طبری و ترجمه آن به فارسی است، اما این امر از تحریفات ناسخان است، زیرا کلمه ترجمه در قرن چهارم و ابتدای قرن پنجم منحصرا در معانی شرح و بیان و توضیح و گاه تلخیص به کار می‌رفته است (برای تفصیل
[۳] تاریخ ترجمه از عربی به فارسی: از آغاز تا عصر صفوی،آذرنوش، ج۱، ترجمه‌های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش،ص۵۲- ۶۰.
و
[۴] آیا ترجمه تفسیر طبری براستی ترجمه تفسیر طبری است؟، در یکی قطره باران: جشن نامه استاد دکتر عباس زریاب خوئی، به کوشش احمد تفضلی، تهران ۱۳۷۰ ش، ص۵۵۵- ۵۶۰.

دو دلیل عمده در اثبات این مدعا وجود دارد: ۱) در این کتاب، هر جا که تفسیر و ذکر داستانها و قصص انبیا آمده، با عنوان «ترجمه سوره» آمده که ۹۲ بار تکرار شده است. هرگاه متن قرآن را با وسواس و دقت ترجمه کرده‌اند، آن را فقط «سوره» نامیده‌اند، مگر هفت بار که به آن ترجمه‌ها عنوان «تفسیر» داده‌اند. ۲) نمونه دوم متعلق به آغاز قرن پنجم است.
در ترجمه بسیار دقیق حی بن یقظان ابن سینا، در سراسر کتاب، هر جا سخنان ابن سینا کاملا ترجمه شده، قطعه را با «تفسیرش» آغاز کرده‌اند و هر جا تفسیر آن سخنان آمده، عنوان «شرحش» دارد (برای شواهد و دلایل دیگر
[۵] آیا ترجمه تفسیر طبری براستی ترجمه تفسیر طبری است؟، در یکی قطره باران: جشن نامه استاد دکتر عباس زریاب خوئی، به کوشش احمد تفضلی، تهران ۱۳۷۰ ش، ص۵۵۶- ۵۵۷.
.
اگر لفظ ترجمه در مقدمه کتاب نابجا یا به معنای تفسیر بکار رفته باشد، این کتاب ترجمه تفسیر طبری یعنی ترجمه جامع البیان نمی‌تواند باشد، زیرا با مقایسه داستانها و روایات بسیاری در این دو کتاب، درمی یابیم که میان آن دو هیچ شباهتی وجود ندارد و وجه اشتراکشان همان وجه اشتراک همه تفاسیر است (برای تفصیل
[۶] تاریخ ترجمه از عربی به فارسی: از آغاز تا عصر صفوی،آذرنوش، ج۱، ترجمه‌های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش،ص۵۰- ۵۴.
و
[۷] آیا ترجمه تفسیر طبری براستی ترجمه تفسیر طبری است؟، در یکی قطره باران: جشن نامه استاد دکتر عباس زریاب خوئی، به کوشش احمد تفضلی، تهران ۱۳۷۰ ش، ص۵۵۱- ۵۵۵.
همچنین مؤلفان این تفسیر- که بهتر است آن را «ترجمه و تفسیر رسمی» بخوانیم- بارها به استفاده از آثار طبری (تفسیر طبری و تاریخ طبری) اشاره کرده‌اند، مجموعا سیزده بار به او ارجاع داده شده و در چهار مورد چنان است که گویی براستی تفسیر طبری را ترجمه کرده‌اند. اما گاه خود عبارت این پندار را نقض می‌کند، مثلا در داستان خضر می‌گویند که ابن مقفع و اصمعی آن حکایت را در کتاب سیر آورده‌اند، اما طبری در این کتاب آن را به وجه دیگری نقل کرده و ما این را از کتاب سیر بیرون آورده‌ایم (طبری، ج۲، ص۴۰۰). در مجموع می‌توان گفت که این اثر نه ترجمه تفسیر طبری و نه کتاب معین دیگری است، بلکه دو اثر طبری، تاریخ و تفسیر، از منابع اصلی مؤلفان بوده و در عین حال ایشان از کتابهای متعدد دیگری نیز بهره گرفته‌اند.

۳.۳ - چگونگی ترجمه

نکته مهم دیگر آنکه مؤلفان کتاب ظاهرا هیچگاه منابع خود را دقیقا ترجمه نمی‌کرده‌اند، بلکه مفهوم روایت یا داستان را گرفته به میل خود بازنویسی می‌کرده‌اند. حبیب یغمائی، مصحح کتاب، هنگام چاپ آن در ۱۳۳۹ ش، سیزده نسخه (تقریبا همه ناقص) را شناسایی کرده بود
[۸] طبری، ج۱، مقدمه یغمائی، ص۶- ۱۱
. با اینهمه، هنوز نسخه‌های متعدد دیگری در ایران و خارج از ایران موجود است، اما چون همه آنها ناقص‌اند و آغاز و انجامشان افتاده است، و چون ناسخان متن را غالبا دست کاری کرده‌اند، بازشناسی آنها آسان نیست (برای نمونه‌هایی از آنها
[۹] تاریخ ترجمه از عربی به فارسی: از آغاز تا عصر صفوی،آذرنوش، ج۱، ترجمه‌های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش،ص۶۳-۶۹-۷۳.
.هیچیک از این نسخه‌ها بیانگر متن کهن تدوین شده در ماوراء النهر نمی‌تواند باشد.


مقدمه کوتاه کتاب، اگرچه منبعی مهم و منحصر به فرد است، اما چندان قابل اعتماد نیست.آنچه به چاپ رسیده، ترکیبی از دو نسخه گلستان و پاریس است و بی‌تردید ناسخان در آن تغییراتی داده‌اند.
اشکال عمده بر سر کلمات «تفسیر» یا «ترجمه» کتاب به فارسی است، اگر «تفسیر» در معنای امروزی به کار رود، موجب نارسایی در متن مقدمه می‌شود، زیرا نوشتن تفسیر قرآن به فارسی
[۱۰] محمد بن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی، ج۱، مقدمه، ص۵، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
هیچ منعی نداشته است و شاید پیش از آن هم تفسیرهایی به فارسی نوشته بوده‌اند. اما اگر کلمه تفسیر به معنای «ترجمه» گرفته شود، این عنوان مفهوم می‌یابد، زیرا پیوسته انبوهی از فقیهان ترجمه قرآن را به زبان دیگر ناروا و بلکه حرام می‌دانستند، از این‌رو امیر سامانی برای ترجمه به فتوای همه فقیهان ماوراءالنهر نیاز داشت.
لفظ ترجمه پنج بار در این مقدمه به کار رفته و گویی بیش‌تر به معنای امروزی آن آمده است، بویژه در آغاز مقدمه که سخن از آوردن کتاب طبری و ترجمه آن به فارسی است، اما این امر از تحریفات ناسخان است، زیرا کلمه ترجمه در قرن چهارم و ابتدای قرن پنجم منحصراً در معانی شرح و بیان و توضیح و گاه تلخیص به کار می‌رفته است.
[۱۱] آذرتاش آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از آغاز تا عصر صفوی، ج۱، ص۵۲ ـ۶۰، ترجمه های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش.
[۱۲] آذرتاش آذرنوش، «آیا ترجمه تفسیر طبری براستی ترجمه تفسیر طبری است ؟»، ج۱، ص۵۵۵ ـ ۵۶۰، در یکی قطره باران، جشن نامه استاد دکتر عباس زریاب خوئی، به کوشش احمد تفضّلی، تهران ۱۳۷۰ ش.

دو دلیل عمده در اثبات این مدعا وجود دارد.
در این کتاب، هرجا که تفسیر و ذکر داستان‌ها و قصص انبیا آمده، با عنوان «ترجمه سوره» آمده که ۹۲ بار تکرار شده است. هرگاه متن قرآن را با وسواس و دقت ترجمه کرده‌اند، آن را فقط « سوره » نامیده‌اند، مگر هفت بار که به آن ترجمه‌ها عنوان «تفسیر» داده‌اند.
نمونه دوم متعلق به آغاز قرن پنجم است.در ترجمه بسیار دقیق حیّبن یقظان ابن سینا، در سراسر کتاب، هرجا سخنان ابن سینا کاملاً ترجمه شده، قطعه را با «تفسیرش» آغاز کرده‌اند و هرجا تفسیر آن سخنان آمده، عنوان «شرحش» دارد.
[۱۳] آذرتاش آذرنوش، «آیا ترجمه تفسیر طبری براستی ترجمه تفسیر طبری است ؟»، ج۱، ص۵۵۶ ـ ۵۵۷، در یکی قطره باران، جشن نامه استاد دکتر عباس زریاب خوئی، به کوشش احمد تفضّلی، تهران ۱۳۷۰ ش.

اگر لفظ ترجمه در مقدمه کتاب نابجا یا به معنای تفسیر بکار رفته باشد، این کتاب ترجمه تفسیر طبری یعنی ترجمه جامع البیان نمی‌تواند باشد، زیرا با مقایسه داستان‌ها و روایات بسیاری در این دو کتاب، درمی یابیم که میان آن دو هیچ شباهتی وجود ندارد و وجه اشتراکشان همان وجه اشتراک همه تفاسیر است.
[۱۴] آذرتاش آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از آغاز تا عصر صفوی، ج۱، ص۵۰ـ۵۴، ج ۱، ترجمه های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش.
[۱۵] آذرتاش آذرنوش، «آیا ترجمه تفسیر طبری براستی ترجمه تفسیر طبری است ؟»، ج۱، ص۵۵۱ ـ ۵۵۵، در یکی قطره باران، جشن نامه استاد دکتر عباس زریاب خوئی، به کوشش احمد تفضّلی، تهران ۱۳۷۰ ش.

همچنین مؤلفان این تفسیر ــ که بهتر است آن را «ترجمه و تفسیر رسمی» بخوانیم ــ بارها به استفاده از آثار طبری
[۱۶] ترجمه تفسیر طبری، فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
اشاره کرده‌اند، مجموعاً سیزده بار به او ارجاع داده شده و در چهار مورد چنان است که گویی براستی تفسیر طبری را ترجمه کرده‌اند. اما گاه خودِ عبارت این پندار را نقض می‌کند، مثلاً در داستان خضر می‌گویند که ابن مقفع و اصمعی آن حکایت را در کتاب سِیَر آورده‌اند، اما طبری در این کتاب آن را به وجه دیگری نقل کرده و ما این را از کتاب سِیـَر بیرون آورده‌ایم.
[۱۷] محمد بن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی، ج۲، ص۴۰۰، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.

در مجموع می‌توان گفت که این اثر نه ترجمه تفسیر طبری و نه کتاب معیّن دیگری است، بلکه دو اثر طبری، تاریخ و تفسیر، که از منابع اصلی مؤلفان بوده و در عین حال ایشان از کتاب‌های متعدد دیگری نیز بهره گرفته‌اند.
نکته مهم دیگر آن‌که مؤلفان کتاب ظاهراً هیچ‌گاه منابع خود را دقیقاً ترجمه نمی‌کرده‌اند، بلکه مفهوم روایت یا داستان را گرفته به میل خود بازنویسی می‌کرده‌اند.حبیب یغمائی، مصحح کتاب، هنگام چاپ آن در ۱۳۳۹ ش، سیزده نسخه (تقریباً همه ناقص) را شناسایی کرده بود.
[۱۸] محمد بن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج ۱، فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۱۹] محمدبن جریر طبری ، ترجمة تفسیر طبری : فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی ، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری ، چاپ حبیب یغمائی ، مقدمه یغمائی، ص ۶ـ۱۱، تهران ۱۳۶۷ ش

با این همه، هنوز نسخه‌های متعدد دیگری در ایران و خارج از ایران موجود است، اما چون همه آن‌ها ناقص‌اند و آغاز و انجام‌شان افتاده است، و چون ناسخان متن را غالباً دست کاری کرده‌اند، بازشناسی آن‌ها آسان نیست،
[۲۰] آذرتاش آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از آغاز تا عصر صفوی، ج۱، ص۶۳، ترجمه های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش.
[۲۱] آذرتاش آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از آغاز تا عصر صفوی، ج ۱، ص۶۹، ترجمه‌های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش.
[۲۲] آذرتاش آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از آغاز تا عصر صفوی، ج ۱، ص۷۳، ترجمه های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش.
و هیچ‌یک از این نسخه‌ها بیا‌ن‌گر متن کهن تدوین شده در ماوراءالنهر نمی‌تواند باشد.


شیوه کار در این کتاب چنین است که نخست، تعدادی از آیات را، جدا از تفسیر، ترجمه کرده‌اند و به دنبال آن، تفاسیر و بیشتر حکایات مربوط به آن را آورده‌اند. بدینسان قرآن کریم، ترجمه‌ای مستقل یافته است. نثر این ترجمه، با نثر متن کتاب، کاملا تفاوت دارد، زیرا اگر چه مترجمان مؤید به فتوای فقیهان بوده‌اند، در برابر متن مقدس قرآن کریم چنان دچار تزلزل شده‌اند که یکباره زبان معمول خود را فرو نهاده‌اند و بر حسب نحو قرآنی جملاتی ساخته‌اند که هیچگاه در فارسی به کار نرفته است. به عبارت دیگر، به گام اول ترجمه که معادل یابی و واژه پردازی است، بسنده کرده‌اند. شیوه نگارش آنان نیز پر معناست، زیرا برخلاف آنچه در متن چاپی دیده می‌شود، ظاهرا مترجمان هیچگاه ترجمه قرآن را جدا از متن قرآن نقل نمی‌کرده‌اند، بلکه زیر هر یک از واژگان قرآن، معادل آن را می‌نهاده‌اند و بدینسان نشان می‌داده‌اند که از ترجمه به همین مقدار کفایت کرده‌اند. این شیوه، بی تردید رایجترین شیوه ترجمه طی هزار سال بوده است.
اما نکته مهم درباره این تفسیر این است که مترجمان هنگام نقل حکایات و روایات به فارسی، گاه ناگزیر شده‌اند که آیه یا آیاتی از قرآن را نیز ترجمه کنند، در این موارد، ترجمه بسیار شیوا، به دور از نحو عربی و حتی اندکی آزاد است. مقایسه این ترجمه و آنچه در آغاز تفسیرها آورده‌اند، احوال روانی مترجم را باز می‌نماید
[۲۳] تاریخ ترجمه از عربی به فارسی: از آغاز تا عصر صفوی،آذرنوش، ج۱، ترجمه‌های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش، ص۳۶- ۳۹.
.



====استواری نثر====
واژگان کهن و سرشار از معنی، اسلوب ساده و بی پیرایه اما مطمئن و قائم به ذات، این کتاب را اثری دل انگیز و کم مانند در ادبیات فارسی کرده است. استواری نثر کتاب نشان می‌دهد که نثر دری در قرن چهارم به قدری توان یافته بوده که توانسته از عهده ترجمه کلام معجز و شرح حکایات و روایاتی که با سنتهای باستانی اش بیگانه بوده، برآید. شیوه بیان و نحوه جمله پردازی در آن به کلی با نثر ترجمه‌های قرآنی متفاوت است، عبارات غالبا کوتاه‌اند و جمله‌های مرکب نیز اغلب از دو فراگرد تشکیل یافته‌اند. گویی ذهن نویسندگان هنوز به جملات مرکب پیچ در پیچ خو نگرفته بوده است، اما ارکان جمله، متعلقات نهاد و گزاره به شیوه یگانه‌ای نظام نیافته‌اند، در برخی جاها، عبارات به فارسی دوران متاخر شبیه‌اند و هر کلمه و ترکیب با نقش دستوری خود، تقریبا در همان جایی قرار گرفته که خواننده امروزی انتظار دارد. از سوی دیگر، با انبوهی متن مواجهیم که در آنها ترکیب جمله به شیوه دیگر است: گاه قیدها و متممها به آخر جمله انتقال یافته‌اند که معمولترین شیوه است.
====ترکیب جملات====
همچنین گاه جمله به ترتیبی شگفت ( فعل+ فاعل+ مفعول+ قید) نظام یافته است. این ساختار- که در همه متون قرن چهارم دیده می‌شود- بی تردید تحت تاثیر زبان عربی بوده است که مبدا همه آثار آن قرن است. این ساختارها در همه نسخه‌های کتاب یکسان نیست. گاه یک عبارت با ذوق فارسی و گاه با نحو عربی همساز گشته است، ازینرو تا هنگامی که تاریخ نگارش نسخه‌ها تعیین نشده، نمی‌توان درباره تحول جملات نظر قاطع داد. این پریشانی در واژگان کتاب نیز مشهود است، مثلا در بخشهایی بلند، هرگز الفاظ «ایدر، ایدون، ایدون همی...» به کار نرفته، و در قطعاتی دیگر مکرر آمده است (برای تفصیل بیشتر
[۲۴] تاریخ ترجمه از عربی به فارسی: از آغاز تا عصر صفوی،آذرنوش، ج۱، ترجمه‌های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش، ص۲۵- ۳۲.
[۲۵] محمد جاوید صباغیان، «زیان ترجمه در ترجمه تفسیر طبری»، در یادنامه طبری، محمد بن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش، ص۵۸۷ به بعد
[۲۶] فریدون تقی زاده طوسی، «برخی نکات دستوری و واژگانی در ترجمه تفسیر طبری»، در یادنامه طبری، ویرایش محمد قاسم زاده، تهران ۱۳۶۹ ش،ص۵۶۱ به بعد،
[۲۷] مهدی محقق، درباره ترجمه تفسیر طبری»، در یادنامه طبری. ، ص۷۳۷ به بعد .





۷.۱ - واژه‌های کهن با اسلوب ساده

واژگان کهن و سرشار از معنی، اسلوب ساده و بی پیرایه اما مطمئن و قائم به ذات، این کتاب را اثری دل انگیز و کم مانند در ادبیات فارسی کرده است.

۷.۲ - استفاده از نثر دری در شرح و ترجمه

استواری نثر کتاب نشان می‌دهد که نثر دری در قرن چهارم به قدری توان یافته بوده که توانسته از عهده ترجمه کلام معجز و شرح حکایات و روایاتی که با سنّت‌های باستانی‌اش بیگانه بوده، برآید.

۷.۳ - استفاده از جملات کوتاه و جملات مرکب

شیوه بیان و نحوه جمله پردازی در آن به کلی با نثر ترجمه‌های قرآنی متفاوت است، عبارات غالباً کوتاه‌اند و جمله‌های مرکّب نیز اغلب از دو فراگرد تشکیل یافته‌اند.گویی ذهن نویسندگان هنوز به جملات مرکّب پیچ در پیچ خو نگرفته بوده است.

۷.۴ - عدم نظم در ارکان جمله

اما ارکان جمله، متعلقات نهاد و گزاره به شیوه یگانه‌ای نظام نیافته‌اند، در برخی جاها، عبارات به فارسی دوران متأخر شبیه‌اند و هر کلمه و ترکیب با نقش دستوری خود، تقریباً در همان جایی قرار گرفته که خواننده امروزی انتظار دارد.

۷.۵ - ترکیب جملات به شیوه‌های مختلف

از سوی دیگر، با انبوهی متن مواجه هستیم که در آن‌ها ترکیب جمله به شیوه دیگر است، گاه قیدها و متمم‌ها به آخر جمله انتقال یافته‌اند که معمول‌ترین شیوه است.همچنین گاه جمله به ترتیبی شگفت (فعل + فاعل + مفعول + قید) نظام یافته است.این ساختار ــ که در همه متون قرن چهارم دیده می‌شود ــ بی تردید تحت تأثیر زبان عربی بوده است که مبدأ همه آثار آن قرن است.این ساختارها در همه نسخه‌های کتاب یکسان نیست.

۷.۶ - حالات مختلف جملات در این کتاب

گاه یک عبارت با ذوق فارسی و گاه با نحو عربی همساز گشته است، از این‌رو تا هنگامی که تاریخ نگارش نسخه‌ها تعیین نشده، نمی توان درباره تحول جملات نظر قاطع داد. این پریشانی در واژگان کتاب نیز مشهود است، مثلاً در بخش‌هایی بلند، هرگز الفاظ «ایدر، ایدون، ایدون همی...» به کار نرفته، و در قطعاتی دیگر مکرر آمده است.
[۲۸] آذرتاش آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از آغاز تا عصر صفوی، ج۱، ص۲۵ـ۳۲، ج ۱، ترجمه های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش.
[۲۹] محمدجاوید صباغیان، «زبان ترجمه در ترجمه تفسیر طبری»، ج۱، ص۵۸۷ به بعد، در یادنامه طبری.
[۳۰] فریدون تقی زاده طوسی، «برخی نکات دستوری و واژگانی در ترجمه تفسیر طبری»، ج۱، ص۵۶۱ به بعد، در یادنامه طبری، ویرایش محمد قاسم زاده، تهران ۱۳۶۹ ش.
[۳۱] مهدی محقق، «(در باره) ترجمه تفسیر طبری»، ص۷۳۷ به بعد، در یادنامه طبری.



شیوه کار در این کتاب چنین است که نخست، تعدادی از آیات را، جدا از تفسیر ، ترجمه کرده‌اند و به دنبال آن، تفاسیر و بیش‌تر حکایات مربوط به آن را آورده‌اند، بدینسان قرآن کریم ، ترجمه‌ای مستقل یافته است.


نثر این ترجمه، با نثر متن کتاب، کاملاً تفاوت دارد، زیرا اگرچه مترجمان مؤیَّد به فتوای فقیهان بوده‌اند، در برابر متن مقدّس قرآن کریم چنان دچار تزلزل شده‌اند که یک‌باره زبان معمول خود را فرو نهاده‌اند و برحسب نحو قرآنی جملاتی ساخته‌اند که هیچ‌گاه در فارسی به کار نرفته است.به عبارت دیگر، به گام اول ترجمه که معادل یابی و واژه پردازی است، بسنده کرده‌اند.


شیوه نگارش آنان نیز پرمعنا است، زیرا برخلاف آنچه در متن چاپی دیده می‌شود، ظاهراً مترجمان هیچگاه ترجمه قرآن را جدا از متن قرآن نقل نمی‌کرده‌اند، بلکه زیر هریک از واژگان قرآن، معادل آن را می‌نهاده‌اند و بدینسان نشان می‌داده‌اند که از ترجمه به همین مقدار کفایت کرده‌اند.این شیوه، بی‌تردید رایج‌ترین شیوه ترجمه طی هزار سال بوده است.


اما نکته مهم درباره این تفسیر این است که مترجمان هنگام نقل حکایات و روایات به فارسی، گاه ناگزیر شده‌اند که آیه یا آیاتی از قرآن را نیز ترجمه کنند، در این موارد، ترجمه بسیار شیوا، به دور از نحو عربی و حتی اندکی آزاد است. مقایسه این ترجمه و آنچه در آغاز تفسیرها آورده‌اند، احوال روانی مترجم را باز می‌نماید.
[۳۲] آذرتاش آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از آغاز تا عصر صفوی، ج۱، ص۳۶ـ۳۹، ترجمه های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش.



در این کتاب سه گونه معادل‌گذاری کرده‌اند:
۱) به کار بردن عین کلمه عربی، اینگونه کلمات یا معادل فارسی نداشته‌اند یا در فارسی رایج بوده‌اند. اینگونه لغات در این کتاب بیشتر از چهار یا پنج درصد نیست و برخورد معقول با آنها، به عنوان نمونه جمع نبستن به شیوه عربی، می‌توانست فارسی را از تاثرات ناصواب مصون دارد.
۲) گزینش واژه‌های فارسی در مقابل واژه‌های عربی، که گسترشی درخور دارد و شاهکار حقیقی این کتاب به شمار می‌آید. در انتخاب واژه‌های فارسی گویی انطباق دوایر معنایی کلمات عربی- فارسی را گاه چندان ملحوظ نمی‌داشته‌اند، و شاید پیش زمینه‌های فرهنگ زردشتی در واژه گزینی بی تاثیر نبوده است. بدینسان مثلا «شیطان» به «دیو»، و «جن» به «پری» تبدیل شد. دو سه قرن طول کشید تا این واژه‌های قرآنی در بیشتر آثار فارسی، دوباره به صورت عربی به کار رفتند.
۳) گرته برداری یا ترجمه لفظ به لفظ ترکیبها و اصطلاحات عربی، که در فارسی بسیار رایج بوده است
[۳۳] خسرو فرشیدورد، «تاثیر ترجمه در زبان فارسی»، فرهنگ و زندگی، ش ۲۳ (پاییز ۱۳۵۵)،ص۶- ۱۴،
[۳۴] خسرو فرشیدورد، عربی در فارسی، تهران ۱۳۵۸ ش، ص۱۶۲- ۱۶۶
، اما از آنجا که در قرنهای متمادی دیگران از این کتاب تقلید کرده‌اند، ناچار همان برگردانهای غریب و گاه ناهنجار، در ادب ترجمه و تفسیر فارسی تاثیری عمیق و بدخیم به جا گذاشته است. ترجمه مفعول مطلقها، قیدهای تمیز، حال و غیره که در سراسر ادبیات کهن و معاصر فارسی به چشم می‌خورد، احتمالا زاییده آن شیوه نخستین است.

۱۲.۱ - استفاده از عین کلمه عربی

به کار بردن عین کلمه عربی، این‌گونه کلمات یا معادل فارسی نداشته‌اند یا در فارسی رایج بوده‌اند.این‌گونه لغات در این کتاب بیش‌تر از چهار یا پنج درصد نیست و برخورد معقول با آن‌ها، به عنوان نمونه جمع نبستن به شیوه عربی، می توانست فارسی را از تأثرات ناصواب مصون دارد.

۱۲.۲ - استفاده از واژه فارسی در مقابل واژه عربی

گزینش واژه‌های فارسی در مقابل واژه‌های عربی، که گسترشی درخور دارد و شاه‌کار حقیقی این کتاب به شمار می‌آید. در انتخاب واژه‌های فارسی گویی انطباق دوایر معنایی کلمات عربی ـ فارسی را گاه چندان ملحوظ نمی‌داشته‌اند، و شاید پیش زمینه‌های فرهنگ زردتشتی در واژه گزینی بی تأثیر نبوده است. بدینسان مثلاً « شیطان » به « دیو »، و « جن » به «پری» تبدیل شد. دو سه قرن طول کشید تا این واژه‌های قرآنی در بیش‌تر آثار فارسی، دوباره به صورت عربی به کار رفتند.

۱۲.۳ - ترجمه لفظ به لفظ

گرته برداری یا ترجمه لفظ به لفظ ترکیب‌ها و اصطلاحات عربی، که در فارسی بسیار رایج بوده است،
[۳۵] خسرو فرشیدورد، «تأثیر ترجمه در زبان فارسی»، ج۱، ص۶ـ۱۴، فرهنگ و زندگی، ش ۲۳ (پاییز ۱۳۵۵).
[۳۶] خسرو فرشیدورد، عربی در فارسی، ج۱، ص۱۶۲ـ ۱۶۶، تهران ۱۳۵۸ ش.
اما از آن‌جا که در قرن‌های متمادی دیگران از این کتاب تقلید کرده‌اند، ناچار همان برگردان‌های غریب و گاه ناهنجار، در آدب ترجمه و تفسیر فارسی تأثیری عمیق و بدخیم به جا گذاشته است.ترجمه مفعول مطلق‌ها، قیدهای تمیز، حال و غیره که در سراسر ادبیات کهن و معاصر فارسی به چشم می‌خورد، احتمالاً زاییده آن شیوه نخستین است.


(۱) آذرتاش آذرنوش، «آیا ترجمه تفسیر طبری براستی ترجمه تفسیر طبری است ؟»، در یکی قطره باران، جشن نامه استاد دکتر عباس زریاب خوئی، به کوشش احمد تفضّلی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۲) آذرتاش آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از آغاز تا عصر صفوی، ج ۱، ترجمه های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۳) فریدون تقی زاده طوسی، «برخی نکات دستوری و واژگانی در ترجمه تفسیر طبری»، در یادنامه طبری، ویرایش محمد قاسم زاده، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۴) محمدجاوید صباغیان، «زبان ترجمه در ترجمه تفسیر طبری»، در یادنامه طبری.
(۵) محمد بن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۶) خسرو فرشیدورد، «تأثیر ترجمه در زبان فارسی»، فرهنگ و زندگی، ش ۲۳ (پاییز ۱۳۵۵).
(۷) خسرو فرشیدورد، عربی در فارسی، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۸) مهدی محقق، «(در باره) ترجمه تفسیر طبری»، در یادنامه طبری.
(۹) آذرتاش آذرنوش، «آیا ترجمه تفسیر طبری براستی ترجمه تفسیر طبری است؟»، در یکی قطره باران: جشن نامه استاد دکتر عباس زریاب خوئی، به کوشش احمد تفضلی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۱۰) خسرو فرشیدورد، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی: از آغاز تا عصر صفوی، ج۱، ترجمه‌های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۱۱) فریدون تقی زاده طوسی، «برخی نکات دستوری و واژگانی در ترجمه تفسیر طبری»، در یادنامه طبری، ویرایش محمد قاسم زاده، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۱۲) محمد جاوید صباغیان، «زیان ترجمه در ترجمه تفسیر طبری»، در یادنامه طبری.
(۱۳) محمد بن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۱۴) خسرو فرشیدورد، «تاثیر ترجمه در زبان فارسی»، فرهنگ و زندگی، ش ۲۳ (پاییز ۱۳۵۵).
(۱۵) خسرو فرشیدورد، عربی در فارسی، تهران ۱۳۵۸ ش، مهدی محقق، «[درباره] ترجمه تفسیر طبری»، در یادنامه طبری.


۱. محمد بن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی، ج۱، مقدمه، ص۵، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
۲. ترجمه تفسير طبرى، مترجمان، انتشارات توس، تهران، ۱۳۵۶ ش، چاپ دوم، تحقيق: حبيب يغمايى، ج ۱، مقدمه، ص۵.
۳. تاریخ ترجمه از عربی به فارسی: از آغاز تا عصر صفوی،آذرنوش، ج۱، ترجمه‌های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش،ص۵۲- ۶۰.
۴. آیا ترجمه تفسیر طبری براستی ترجمه تفسیر طبری است؟، در یکی قطره باران: جشن نامه استاد دکتر عباس زریاب خوئی، به کوشش احمد تفضلی، تهران ۱۳۷۰ ش، ص۵۵۵- ۵۶۰.
۵. آیا ترجمه تفسیر طبری براستی ترجمه تفسیر طبری است؟، در یکی قطره باران: جشن نامه استاد دکتر عباس زریاب خوئی، به کوشش احمد تفضلی، تهران ۱۳۷۰ ش، ص۵۵۶- ۵۵۷.
۶. تاریخ ترجمه از عربی به فارسی: از آغاز تا عصر صفوی،آذرنوش، ج۱، ترجمه‌های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش،ص۵۰- ۵۴.
۷. آیا ترجمه تفسیر طبری براستی ترجمه تفسیر طبری است؟، در یکی قطره باران: جشن نامه استاد دکتر عباس زریاب خوئی، به کوشش احمد تفضلی، تهران ۱۳۷۰ ش، ص۵۵۱- ۵۵۵.
۸. طبری، ج۱، مقدمه یغمائی، ص۶- ۱۱
۹. تاریخ ترجمه از عربی به فارسی: از آغاز تا عصر صفوی،آذرنوش، ج۱، ترجمه‌های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش،ص۶۳-۶۹-۷۳.
۱۰. محمد بن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی، ج۱، مقدمه، ص۵، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
۱۱. آذرتاش آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از آغاز تا عصر صفوی، ج۱، ص۵۲ ـ۶۰، ترجمه های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش.
۱۲. آذرتاش آذرنوش، «آیا ترجمه تفسیر طبری براستی ترجمه تفسیر طبری است ؟»، ج۱، ص۵۵۵ ـ ۵۶۰، در یکی قطره باران، جشن نامه استاد دکتر عباس زریاب خوئی، به کوشش احمد تفضّلی، تهران ۱۳۷۰ ش.
۱۳. آذرتاش آذرنوش، «آیا ترجمه تفسیر طبری براستی ترجمه تفسیر طبری است ؟»، ج۱، ص۵۵۶ ـ ۵۵۷، در یکی قطره باران، جشن نامه استاد دکتر عباس زریاب خوئی، به کوشش احمد تفضّلی، تهران ۱۳۷۰ ش.
۱۴. آذرتاش آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از آغاز تا عصر صفوی، ج۱، ص۵۰ـ۵۴، ج ۱، ترجمه های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش.
۱۵. آذرتاش آذرنوش، «آیا ترجمه تفسیر طبری براستی ترجمه تفسیر طبری است ؟»، ج۱، ص۵۵۱ ـ ۵۵۵، در یکی قطره باران، جشن نامه استاد دکتر عباس زریاب خوئی، به کوشش احمد تفضّلی، تهران ۱۳۷۰ ش.
۱۶. ترجمه تفسیر طبری، فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
۱۷. محمد بن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی، ج۲، ص۴۰۰، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
۱۸. محمد بن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج ۱، فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
۱۹. محمدبن جریر طبری ، ترجمة تفسیر طبری : فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی ، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری ، چاپ حبیب یغمائی ، مقدمه یغمائی، ص ۶ـ۱۱، تهران ۱۳۶۷ ش
۲۰. آذرتاش آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از آغاز تا عصر صفوی، ج۱، ص۶۳، ترجمه های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش.
۲۱. آذرتاش آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از آغاز تا عصر صفوی، ج ۱، ص۶۹، ترجمه‌های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش.
۲۲. آذرتاش آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از آغاز تا عصر صفوی، ج ۱، ص۷۳، ترجمه های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش.
۲۳. تاریخ ترجمه از عربی به فارسی: از آغاز تا عصر صفوی،آذرنوش، ج۱، ترجمه‌های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش، ص۳۶- ۳۹.
۲۴. تاریخ ترجمه از عربی به فارسی: از آغاز تا عصر صفوی،آذرنوش، ج۱، ترجمه‌های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش، ص۲۵- ۳۲.
۲۵. محمد جاوید صباغیان، «زیان ترجمه در ترجمه تفسیر طبری»، در یادنامه طبری، محمد بن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی، ۳۵۰ تا ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ ش، ص۵۸۷ به بعد
۲۶. فریدون تقی زاده طوسی، «برخی نکات دستوری و واژگانی در ترجمه تفسیر طبری»، در یادنامه طبری، ویرایش محمد قاسم زاده، تهران ۱۳۶۹ ش،ص۵۶۱ به بعد،
۲۷. مهدی محقق، درباره ترجمه تفسیر طبری»، در یادنامه طبری. ، ص۷۳۷ به بعد .
۲۸. آذرتاش آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از آغاز تا عصر صفوی، ج۱، ص۲۵ـ۳۲، ج ۱، ترجمه های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش.
۲۹. محمدجاوید صباغیان، «زبان ترجمه در ترجمه تفسیر طبری»، ج۱، ص۵۸۷ به بعد، در یادنامه طبری.
۳۰. فریدون تقی زاده طوسی، «برخی نکات دستوری و واژگانی در ترجمه تفسیر طبری»، ج۱، ص۵۶۱ به بعد، در یادنامه طبری، ویرایش محمد قاسم زاده، تهران ۱۳۶۹ ش.
۳۱. مهدی محقق، «(در باره) ترجمه تفسیر طبری»، ص۷۳۷ به بعد، در یادنامه طبری.
۳۲. آذرتاش آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از آغاز تا عصر صفوی، ج۱، ص۳۶ـ۳۹، ترجمه های قرآن، تهران ۱۳۷۵ ش.
۳۳. خسرو فرشیدورد، «تاثیر ترجمه در زبان فارسی»، فرهنگ و زندگی، ش ۲۳ (پاییز ۱۳۵۵)،ص۶- ۱۴،
۳۴. خسرو فرشیدورد، عربی در فارسی، تهران ۱۳۵۸ ش، ص۱۶۲- ۱۶۶
۳۵. خسرو فرشیدورد، «تأثیر ترجمه در زبان فارسی»، ج۱، ص۶ـ۱۴، فرهنگ و زندگی، ش ۲۳ (پاییز ۱۳۵۵).
۳۶. خسرو فرشیدورد، عربی در فارسی، ج۱، ص۱۶۲ـ ۱۶۶، تهران ۱۳۵۸ ش.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ترجمه تفسیر طبری»، شماره۳۴۴۰.    
نرم افزار جامع التفاسیر مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور).







جعبه ابزار