تدمیر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تُدْمیر، ناحیه (کوره)ای در جنوب شرقی
اندلس در روزگار
امویان بود. نام این ناحیه برگرفته از
تئودمیر، آخرین پادشاه ویزیگوت آنجاست.
تدمیر از غرب به حوزۀ کورۀ
جیّان میپیوست و با
قرطبه پایتخت امیران اموی ۶-۷ روز برای سوارۀ میانهرو فاصله داشت.
مرکز تدمیر و تختگاه پادشاه این ناحیه به هنگام لشکرکشی
مسلمانان،
شهر استوار
اُریوله (در لاتینی به معنی طلایی) بود.
با وجود این،
شهر مهم لورقه (به لاتینی به معنی زره استوار) نیز به عنوان مقر کارگزاران و سرداران در تدمیر یاد شده است.
تدمیر ناحیهای پهناور و آباد
و دارای
شهرها، دژها و بندرهای مهم بود.
ابن سعید ۱۳
شهر از توابع تدمیر را نام برده، و شرح کرده است.
از میان نویسندگان اسلامی، تنها
ابن دلایی تدمیر را مشروحاً وصف کرده است. به گزارش او تدمیر سرزمینی آباد و پر نعمت بود. دشت شَنقُنَیره با خاکی بارور به طول ۴۰ میل که از
قرطاجنه تا
لورقه گسترده بود، بخشهایی از اراضی این ناحیه را در بر میگرفت. زمینهای کشاورزی تدمیر در بسیاری اوقات دستخوش تهاجم ملخها میشد و آسیبهای بسیاری میدید، با اینهمه، بهترین میوههای اندلس از باغهای آن به دست میآمد و محصول گلابی،
به و
انار آن معروف بود. رودخانۀ تدمیر زمینهای کشاورزی این ناحیه را آبیاری میکرد و بر روی آن چرخابههایی برای آبیاری باغها کار گذاشته شده بود. شاخابهای از این رود زمینهای کشاورزی
مرسیه را
آبیاری میکرد و مردم
اریوله هم برای بهرهگیری از آب آن، نهری از این شاخابه به سوی اراضی خود کشیده بودند. ناحیۀ تدمیر از مراکز پرورش
اسب در اندلس بوده است و
گندم را در انبارهای آنجا برای سالهای درازی ذخیره میکردهاند.
بافت پارچههای منقش (طراز) و قالی در تدمیر رواج داشت،
و از معادن آنجا
نقره،
سرب، سنگ لاجورد و سنگ آهنربا استخراج میشد.
تدمیر دارای بندرهای مهم بازرگانی مانند لنگرگاه
مشهور و کهن دانیه بود.
پس از ۴۴۰ق/ ۱۰۴۸م زمین لرزهها و پس لرزههای پیاپی در ناحیۀ تدمیر رخ داد که
شهرهای اریوله و مرسیه و میان آنها را نزدیک یک
سال هر روز چند بار لرزاند و در نتیجه خانهها، معابد،
مساجد و ساختمانهای بلند فرو ریخت و مسجد جامع
اریوله و منارۀ آن ویران شد. شکافهایی در آن ناحیه پدید آمد و چشمههایی جوشید.
براساس پارهای روایات، تدمیر به هنگام لشکرکشی
طارق بن زیاد در ۹۲ق/۷۱۱م و ضمن نخستین فتوح مسلمانان در اندلس به
صلح گشوده شد؛ ستونی از لشکریان همراه طارق پس از فتح البیره به قصد تدمیر به جانب شرق حرکت کردند و تئودمیر، پادشاه آنجا در برابر مسلمانان پایداری کرد، اما در
جنگ تلفات بسیار داد و به
اریوله عقب نشست و توانست با پایداری و مقاومت، با مسلمانان پیمان صلحی با شرایط خوب ببندد و مردم
شهر را از
اسارت و پرداخت
جزیه نجات دهد.
اما برپایۀ روایتی دیگر از
احمد بن عیسی رازی (د ۳۴۴ق/۹۵۵م)،
موسی بن نُصَیر دیگر فاتح اندلس، ضمن حملات خود (در ۹۳ق)، پسرش عبدالاعلی را با لشکری برای فتح البیره و تدمیر فرستاد و او این نواحی را گشود.
اما مقری این روایت را ضعیف شمرده است.
طبق روایتی که در منابعی چند آمده است، مسلمانان دو سال پس از فتح اندلس، به تدمیر لشکر کشیدند و آنجا را محاصره کردند. تئودمیر با دلاوری در
اریوله به دفاع پرداخت و توانست با
عبدالعزیز بن موسی، نخستین والی اندلس پیمان صلحی منعقد کند و بدانوسیله استقلال
شهرهای هفتگانۀ قلمرو خود و در رأس آنها
اریوله را حفظ نماید. برابر متن صلحنامهای که در
رجب ۹۴/آوریل ۷۱۳ در حضور شاهدان به امضا رسید و منابع نیز به شکل تقریباً یکسانی آن را نقل کردهاند، موسی تعهد کرد که اقدامی برضد تئودمیر و یارانش نکند و حکومتش را تا زمانی که به شروط
صلح وفادار باشد، به رسمیت بشناسد. مردم تدمیر کشته و اسیر نشوند و میان آنان و زنان و فرزندانشان جدایی نیفتد و به ترک دینشان مجبور نشوند و کلیساهاشان سوزانده نشود. تئودمیر هم متقابلاً متعهد شد که مخالفان دولت قرطبه را پناه ندهد و خبر دشمن را کتمان نکند و مردم تدمیر سالانه هر یک سرانهای برابر یک
دینار و مقادیری
گندم،
جو،
سرکه،
عسل و
روغن بپردازند و هر بنده نصف این مقادیر را بپردازد.
پس از این صلح، گروهی از مسلمانان در کنار مردم تدمیر اقامت گـزیدند.
عسکر ــ که
یعقوبی آن را یکی از دو
شهر عمدۀ تدمیر دانسته
اقلیم العسکرــ گویاً یکی از این اقامتگاههای مسلمانان در تدمیر بوده که احتمالاً بخشی از
شهر اریوله به شمار میرفته است.
هنگامی که
ابوالخطار (حک ۱۲۵-۱۳۰ق) به حکومت اندلس رسیـد، صلحنامه را منحصـر به تئودمیـر دانست و از پسر و جانشیـن وی خواست کـه به حکومت قرطبه جزیه بپردازد. در پـی آن ابوالخطار سپاهیـان مصری را در نواحی تدمیر جای داد و اراضـی آنجا را به ایشـان اقطاع داد. بدینگونـه، گوتها آخرین پایگـاه خود در جنوب اسپانیا را از دست دادند و تدمیر همچون دیگـر ولایات
اندلس در قلمـرو امرای امـوی اندلس قرار گرفت.
پـس از آن، بـهسبب اقامت مصـریان در تدمیر
یا همانندی طبیعت این ناحیه با کرانۀ نیل،
تدمیر را مصر نامیـده، و با آن مقایسه کردهاند. دستههایـی از قبایل عرب دَوس و جُـذام و
هذیل بن مدرکه در نواحـی تدمیر سکنا گزیده بودنـد.
بجز این، پس از تأسیس
شهر جدید تَنَس (تنس الحدیثة) در ۲۶۲ق/۸۷۶م میان
مغرب و
افریقیه توسط دریانوردان اندلسی، گروههایی از مردم تدمیر و البیره در آنجا ساکن شدند.
در ۱۶۱ق/ ۷۷۸م
عبدالرحمان بن حبیب فِهری، معروف به صقلبی، از سران
فهریان، وارد تدمیر شد و در آنجا شورشی گسترده بر ضد عبدالرحمان داخل اموی، و به هواخواهی
عباسیان برپا کرد. وی با
سلیمان بن یقظان اعرابی کلبی، رهبر شورشهای شمال روابط دوستی برقرار کرد. عبدالرحمان اموی با صقلبی جنگید و کشتیهایش را در ساحل تدمیر به
آتش کشید. صقلبی به
بَلَنسیه گریخت و در پی آن در ۱۶۲-۱۶۳ق/ ۷۷۹-۷۸۰م به تحریک و توطئۀ عبدالرحمان داخل، صقلبی به دست یکی از یارانش کشته شد و شورش فرو نشست.
در آغاز امارت
هشام بن عبدالرحمان (۱۷۲-۱۸۰ق) شورشهای محلی در اندلس روی داد. سلیمان، برادر امیر، پس از شورش در طلیطله و قرطبه به تدمیر گریخت. سپاه قرطبه به فرماندهی معاویه پسر هشام در ۱۷۴ق/۷۹۰م به تدمیر تاخت و نواحی آنجا را ویران ساخت. سلیمان به بلنسیه گریخت و سپس با هشام
مصالحه کرد. عبدالله بن عبدالرحمان نیز که در بلنسیه سر به شورش برداشته، و پس از آن به
عبدالله بلنسی معروف گردیده بود، خود را در قرطبه تسلیم کرد. سلیمان و عبدالله خاک اندلس را ترک کردند و در مغرب اقامت گزیدند.
عبدالله بلنسی در آغاز امارت عبدالرحمان بن حکم (۲۰۶- ۲۳۸ق) بار دیگر سر به شورش برداشت و در ۲۰۷ق تدمیر را گرفت. وی قصد حمله به قرطبه را داشت که
مرگ وی در ۲۰۸ق/۸۲۳م بر اثر پیری و بیماری، خیال امیر اموی را آسوده کرد.
با این همه، تدمیر به سبب کشمکشهای عربهای مُضری و یمنی که از ۲۰۷ق آغاز شد، همچنان ناآرام بود و به رغم لشکرکشی دولت قرطبه، فتنه شدت یافت و ۷ سال به درازا کشید. سرانجام در ۲۱۳ق/ ۸۲۸م که
ابوشماخ رهبر یمنیان و دیگر زعما فرمان دولت قرطبه را گردن نهادند، تدمیر آرام شد.
در جریان فتنۀ عربهای یمنی و مضری، جابر بن مالک بن لبید، عامل تدمیر،
شهر مرسیه را در ۲۱۰ق/۸۲۵م به فرمان امیر عبدالرحمان اوسط بن حکم اموی بنیاد نهاد و آنجا را دارالامارۀ تدمیر قرار داد. از آن هنگام مرسیه مرکز ناحیۀ تدمیر شد (تاریخ تأسیس مرسیه را ۲۱۶ق یاد کردهاند).
در ۲۳۶ق/۸۵۰م
عبدالرحمان بن حکم حکومت تدمیر را به پسرش حکم واگذاشت.
چندی بعد در ۲۴۵ق/ ۸۵۹م در زمان امیرمحمد بن عبدالرحمان (حک ۲۳۸-۲۷۳ق) نُرمانها (در روایات اسلامی:
مجوس یا اردمانیون) ضمن حملات خود به سواحل و
شهرهای اندلس، وارد تدمیر شدند و در
اریوله دست به غارت گشودند و گروهی از مردم آنجا را به اسارت بردند.
در زمان محمد بن عبدالرحمان (۲۵۶ق) سپاهی برای شرکت در لشکرکشیهای تابستانی (صوائف) به نواحی مرزی گسیل میداشت.
در عهد امارت عبدالله بن محمد ابن عبدالرحمان (۲۷۵-۳۰۰ق)،
دیسم بن اسحاق از سپاهیان ابن حَفصون، در تدمیر شورید و بر مرسیه و لورقه غلبه یافت. کار وی بالا گرفت و با دست انداختن بر معادن نقرۀ تدمیر به نام خود سکه زد. از اینرو، در ۲۸۳ق/۸۹۶م امیر قرطبه لشکر بدان سو فـرستاد. در این حملـۀ تابستانی کـه به «غزوۀ تدمیر» معـروف شد، شورشیان سرکوب شدند و دیسم ناگزیر به پرداخت
مالیات شد و سکه به نام امیر عبدالله زد.
در ۳۰۴ق/۹۱۶م عبدالرحمان الناصر با فرستادن لشکری، شورشیان را در تدمیر و بلنسیه سرکوب کرد و دژ استوار
اریوله، پایتخت تدمیر را از دست آنان گرفت.
عبدالرحمان خود نیز در ۳۱۲ق/۹۲۴م ضمن نبرد بنبلونه (پامپلونا) به تدمیر و بلنسیه رفت و شورشیان را در آن نواحی تعقیب و پراکنده کرد و پایگاههایشان را گرفت؛ از جمله
عبدالرحمان بن وضّاح، رهبر شورشی لورقه را به تسلیم واداشت و به قرطبه فرستاد.
در ۳۱۶ق/ ۹۲۸م ضمن فتوح بلاد شرقی اندلس
شهرهای کورۀ تدمیر فرمان حکومت قرطبه را گردن نهادند و فتنۀ
بنی شیخ که بر آن ناحیه دست انداخته بودند، فرونشست
پس از آن، والیانی از طرف دربار قرطبه به
حکومت تدمیر منصوب شدند.
در ۳۷۴- ۳۷۵ق/۹۸۴- ۹۸۵م حاجب بن ابیعامر منصور رهسپار
جهاد شد و در سر راه خود به جنوب اندلس آهنگ تدمیر و مرسیه کرد و مدتی را در آنجا نزد ابن خطاب گذراند.
پس از اضمحلال
خلافت اموی، بربرها بر کورۀ تدمیر چیره شدند.
چندی بعد خیران عامری بر
اریوله دست یافت و در ۴۰۳ق/۱۰۱۲م مرسیه پایتخت تدمیر را به فرمان خود درآورد و بربرها را از این ناحیه بیرون راند؛ سپس در ۴۰۵ق بر المریه مستولی شد و آنجا را پایتخت خود کرد. پس از خیران، یار وی زُهیر عامری تا ۴۲۹ق بر آنجا حکم راند.
در زمان امارت زهیر در المریه، نایبش، ابوبکر احمد بن اسحاق بن طاهر که از خاندانی سرشناس از اشراف تدمیر و مردی عالم و ادیب بود، در مرسیه حکومت میکرد.
تدمیر پس از مرگ زهیر (۴۲۹ق) همچون دیگر توابع المریه به تصرف عبدالعزیز
منصور بن ابیعامر (د ۴۵۲ق)، حاکم بلنسیه درآمد.
پس از فروپاشی خلافت اموی در اندلس کورۀ تدمیر به نام مرکز آن، مرسیه خوانده شد. هرچند پس از آن نیز نام تدمیر گهگاه بر این ناحیه اطلاق شده است.
تدمیر خاستگاه شماری از علما و محدثان اندلسی بوده است که از آن جملهاند: ابوالقاسم طیب بن هارون بن عبدالرحمان کِنانی تدمیری (د ۳۲۸ق)، ابراهیم بن موسی بن جمیل تدمیری (د ۳۰۰ق)، محدث و شاگرد
ابن ابیخیثمه، و ابوادهم
متوکل بن یوسف اندلسی تدمیری.
پارهای از آثار اسلامی در
شهرها و توابع تدمیر برجای مانده است
(
شهرهای لقنت، الش،
اریوله و قرطاجنه).
(۱) ابن ابار، محمد، الحلة السیراء، به کوشش حسین مونس، قاهره، ۱۹۶۳م.
(۲) ابن اثیر، علی، الکامل فی التاریخ.
(۳) ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۴) ابن حیان، المقتبس، به کوشش م آنتونیا، پاریس، ۱۹۳۷م.
(۵) ابن حیان، المقتبس، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
(۶) ابن حیان، المقتبس، به کوشش محمود علی مکی، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
(۷) ابن خطیب، محمد، الاحاطة فی اخبار غرناطة، به کوشش محمدعبدالله عنان، قاهره، ۱۳۹۳-۱۳۹۴ق/۱۹۷۳-۱۹۷۴م.
(۸) ابن خطیب، محمد، اعمال الاعلام، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م.
(۹) ابن دلایی، احمد، ترصیع الاخبار، به کوشش عبدالعزیز اهوانی، مادرید، ۱۹۶۵م.
(۱۰) ابن سعید، علی، المُغرب فی حلی المَغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۶۴م.
(۱۱) ابن عبدالمنعم، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۴م.
(۱۲) ابن عذاری، البیان المغرب، به کوشش ج س کولن، و لوی پرووانسال، لیدن، ۱۹۵۱م.
(۱۳) ابن فرضی، عبدالله، تاریخ علماء الاندلس، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۸۹م.
(۱۴) ابن قوطیه، محمد، تاریخ افتتاح الاندلس، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۸۹م.
(۱۵) ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، به کوشش وان لون و افره، تونس، ۱۹۹۲م.
(۱۶) اخبار مجموعة، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۸۹م.
(۱۷) ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، پورت سعید، مکتبة الثقافة الدینیه.
(۱۸) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان بن یحیی معلمی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
(۱۹) ضبی، احمد، بغیة الملتمس، به کوشش ف کودرا، مادرید، ۱۸۸۴م.
(۲۰) عنان، محمدعبدالله، الآثار الاندلسیة الباقیة فی اسبانیا و البرتغال، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
(۲۱) عنان، محمدعبدالله، دولة الاسلام فی الاندلس، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۲۲) عنان، محمدعبدالله، دول الطوائف، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۲۳) مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م.
(۲۴) مونس، حسین، حاشیه بر الحلة السیراء.
(۲۵) مونس، حسین، فجرالاندلس، قاهره، ۱۹۵۹م.
(۲۶) یاقوت حموی، بلدان.
(۲۷) یعقوبی، احمد، البلدان، همراه الاعلاق النفیسۀ ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تدمیر»، شماره۵۸۳۴.