تجوید قرآنی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فراگیری آن بخش از
علم تجوید که مربوط به تلفظ صحیح حروف
عربی میشود، جهت صحیح خواندن
قرائت نماز،
واجب و لازم است؛ ولی رعایت خصوصیتهای دیگر حروف که در تمایز آن حرف از حروف دیگر نقشی ندارد، لازم نیست.
از جمله
علوم قرآنی، علم تجوید است که در
لغت به معنای نیکو کردن و نیکو ادا کردن است؛ ولی در
اصطلاح به معنای ادا کردن هر حرف از مخرج مختص به خود و رعایت همه اوصاف آن است، بدون اینکه شخص، دچار
تکلف شود.
فراگیری آن بخش از
علم تجوید که مربوط به تلفظ صحیح حروف عربی میشود، جهت صحیح خواندن قرائت نماز،
واجب و لازم است؛ ولی رعایت خصوصیتهای دیگر حروف که در تمایز آن حرف از حروف دیگر نقشی ندارد، لازم نیست.
تلفظ برخی حروف بین فارسی و
عربی مشترک است؛ ولی چند حرف وجود دارد که تلفظ آنها در عربی، متفاوت با فارسی است و غالباً فارسیزبانان این حروف را یکسان با حروف مشابه تلفظ میکنند؛ مانند آنچه در ضاد و زای و ذال و ظاء شاهدیم. اکنون به شیوه درست تلفظ چنین حروفی میپردازیم:
«ح»: «حاء» از حروف حلقی است. به عبارت دیگر، هنگام خروج هوا، وسط
حلق قدری تنگ میشود، که باعث سایش هوا به دیواره حلق شده، صدای «حاء» تولید میشود.
«ع»: «عین» نیز مانند «حاء» از وسط
حلق و با همان شرایط تلفظ میشود، با این فرق که هنگام تلفظ «عین»، تارهای صوتی مرتعش شده و صدا
آشکار میگردد.
«
غ»: «غین» از حروف حلقی است که مخرج آن نزدیکترین قسمت حلق به دهان است. مخرج «غین» با «خاء» یکی است و تنها تفاوتشان آن است که تلفظ «غین» همراه با ارتعاش تارهای صورتی است؛ مثل صدایی که در هنگام غرغره نمودن
آب در حلق تولید میشود. برخی فارسی زبانها، این حرف را به صورت «ق» تلفظ میکنند.
«و»: در فارسی «واو» و «فاء» هم مخرج میباشند؛ یعنی با چسبیدن لبه دندانهای پیشین بالا به لب پایین تلفظ میشود، اما در
زبان عربی، «واو» با جمع شدن لبها و به اصطلاح غنچه شدن آنها و ارتعاش تارهای صوتی ادا میشود. به عبارت دیگر، این حرف، به صورت حرف «W» در
زبان انگلیسی تلفظ میشود.
«ث»: حرف «ثاء» از تماس سر زبان با لبه دندانهای پیشین بالا، همراه با دمیده شدن هوا تلفظ میشود. هنگام تلفظ این حرف، نوک زبان قدری بیرون میآید.
«ذ»: «ذال» همانند «ثاء» تلفظ میشود، با این فرق که هنگام ادای آن تارهای صوتی به لرزه در آمده و صدا
آشکار میگردد، باید دقت نمود که هنگام تلفظ «ذال»، وسط زبان پایین باشد و به سوی کام میل پیدا نکند.
«ظ»: مخرج «ظاء» با حروف «ذال» و «ثاء» یکی است و دقیقاً همانند «ذال» تلفظ میشود، با این تفاوت که در ادای حرف «ظاء» زبان به طرف کام رفته، با آن منطبق میشود، که همین امر سبب درشت ادا شدن این حرف میگردد.
«ط»: مخرج «طاء» با حروف «دال» و «تاء» مشترک است؛ یعنی از برخورد سر
زبان با ریشه دندانهای پیشین بالا تولید میشود. اما در تلفظ «طاء» زبان کاملا با کام منطبق شده، با جدا شدن آنها از یکدیگر و به لرزه درآمدن تارهای صوتی، این حرف تولید میشود.
«ص»: مخرج «صاد» همانند «سین» و «زای» است؛ یعنی از برخورد سر زبان با بن دندانهای پیشین پایین یا بالا (که در افراد مختلف به صورت متفاوت دیده میشود) ادا میشود. تفاوت «صاد» با «سین» در انطباق زبان در هنگام تلفظ «صاد»، با کام است، که موجب درشت ادا شدن آن میشود.
«ض»: طبق توصیف علمای تجوید در قرون اولیه اسلامی، «ضاد» از برخورد کناره زبان با کناره دندانهای کرسی بالا، همراه با چسباندن زبان به کام، تلفظ میشده است؛ اما به نظر علمای آواشناسی در عصر ما، تلفظ این حرف دگرگون شده است، لذا اکثر اهل
مصر و
مغرب عربی، آن را شبیه «طاء» و اهل
عراق و
نجد آن را شبیه «ظاء» ادا میکنند.
با این حال با توجه به اینکه نزدیکترین حرف به «ض»، حرف «د» است، برای تلفظ آن توصیه میشود که حرف «د» را به صورت درشت تلفظ کنند؛ ازاینرو وقتی کلمه حاوی حرف «ض» را با حروف انگلیسی مینویسند، به جای حرف «ض»، حرف «D» قرار میدهند.
هرکدام از حروف عربی، دارای اوصاف خاصی هستند. برخی از این اوصاف، مشترک بین چند حرف است و برخی دیگر
اختصاص به یک حرف خاص دارد. در پارهای از حروف، رعایت برخی از این اوصاف لازم است؛ زیرا با داشتن این وصف است که از حرف دیگر مشابه خود متمایز میشود؛ ازاینرو فرا گرفتن برخی از این اوصاف، برای صحت
قرائت نماز ضروری است. در این بخش، به برخی از صفات که اهمیت بیشتری دارند، اشاره میشود.
«
استعلاء» در اصطلاح تجویدی به معنای بالا آمدن بخش زیادی از
زبان به طرف کام است. این صفت باعث میشود که این حروف به صورت پر حجم و درشت و غلیظ تلفظ شوند. حروف «خ»، «ص»، «ض»، «
غ»، «ط»، «ق» و «ظ» دارای این ویژگی هستند.
بقیه حروف دارای صفت «استفال» هستند که متضاد «استعلاء» است و به معنای پایین آمدن ریشه زبان در هنگام ادای آنهاست.
رعایت صفت استعلا در حروف «ص» و «ط» موجب تمایز آنها از «س» و «ت» میشود؛ همانگونه که رعایت
صفت استفال در این دو، موجب تمایزشان از دو حرف اول میگردد.
حروفی که دارای صفت «همس» هستند، ده حرفاند که در این عبارت جمع شدهاند: «سکت فحثه شخص».
حرف مهموس حرفی است که هنگام تلفظ، نفس در مخرج حرف جریان پیدا میکند و صدا مخفی و ضعیف خواهد بود. علت ضعیف بودنش، ضعف در محدود شدن تلفظ به مخرج تلفظ حرف است. در مقابل، «
جهر» که به معنای ظهور و اعلان است، در اصطلاح به حبس شدن جریان نفس در مخرج حرف، هنگام تلفظ آن گفته میشود که علت آن، قوی بودن منحصر شدن تلفظ حرف به مخرج آن است؛ لذا صدا به صورت کاملاً
آشکار و واضح و قوی از مخرج خارج میشود.
در صورتی که صفت
همس در حروف «س»، «ح»، «ث»، «ش» و «خ» رعایت نشود، این حرف به ترتیب، تبدیل به حروف «ز»، «ع»، «ذ»، «ژ»، و «
غ» خواهند شد.
«
شدت» یک حرف بدین معناست که آن حرف در محل تلفظش پایدار است و به صورت قوی ادا میشود؛ به گونهای که هنگام تلفظ حرف، صدا قطع میشود. در مقابل، حروفی که صفت «
رخوت» دارند، حروفی هستند که تلفظشان به صورت ضعیف انجام میگیرد و در نتیجه هنگام تلفظشان صدا قطع نمیشود. این دو ویژگی، هنگام ساکن یا مشدد بودن حروف، بیشتر ظهور و بروز دارد و قابل تشخیص خواهد بود.
قابل
ذکر است اگر حرفی هم «شدت» و هم «استعلا» و هم «جهر» داشته باشد، مثل حرف «ط» در نهایت
قدرت خواهد بود و باید محکم تلفظ شود.
«تفخیم» در اصطلاح تجویدی به معنای درشت و پر تلفظ کردن حرف، و «
ترقیق» برخلاف آن، یعنی ریز و نازک ادا کردن حرف است. در هنگام «تفخیم»، دهان جمع میشود و یا به شکل عمودی باز میشود؛ اما در موقع «ترقیق» دهان به شکل افقی باز میشود.
حروفی که صفت استعلا دارند، همه تفخیم میشوند. سه حرف دیگر نیز با دارا بودن شرایطی،
تفخیم میشوند:
حرف «ل» در اکثر موارد ترقیق میشود؛ یعنی نازک ادا میشود. فقط در لفظ جلاله «
الله» در صورتی که
حرکت ما قبل «لام» فتحه یا ضمه باشد، درشت ادا میشود. در این حالت به اصطلاح تجویدی لام «
تغلیظ» میگردد؛ اما در موقعی که حرکت ماقبل کسره باشد، لام نازک ادا میشود.
حرف «ر» در اکثر موارد تفخیم میشود؛ یعنی درشت ادا میشود؛ اما در شرایطی «راء» ترقیق میشود:
أ. هنگامی که مکسور باشد؛
ب. هنگامی که ساکن ماقبل مکسور باشد؛ مشروط به اینکه قبلش همزه وصل نباشد و یا بعدش، حرفی که صفت استعلا دارد، واقع نشده باشد (در یک کلمه).
ج. در ساکن و در آخر کلمه باشد و ماقبلش «یاء» ساکن قرار داشته باشد؛ مثل «بصیر» (در حالت وقف).
د. هنگامی که ساکن و آخر کلمه باشد و حرف ماقبل آن ساکن باشد و آن حرف «یاء» نباشد و حرف قبل آن حرف، مکسور باشد؛ مثل «السحر».
هـ . زمانی که ساکن و آخر کلمه باشد و قبل از آن کسره اصلی باشد؛ مثل «ناصر».
قابل ذکر است که در برخی موارد، هر دو وجه تفخیم و ترقیق جایز است: در صورتی که حرف «راء» ساکن و ماقبلش کسره اصلی باشد و حرف بعد آن از حروف استعلا باشد، ولی آن حرف هم مکسور باشد؛ مثل «فرق»؛ در جایی که در حالت
وقف، حرف «راء» در آخر کلمه قرار گرفته باشد و قبل از آن حرف استعلا، ساکن ماقبل مکسور قرار گرفته باشد؛ مثل «قطر»؛ همچنین هنگامی که در حال وقف حرف راء در آخر کلمه باشد و «یاء» آخر کلمه حذف شده باشد؛ مثل «و اللیل اذا یسر».
هنگامی که پنج حرف «ق»، «ط»، «ب»، «ج» و «د»؛ (قطب جد) ساکن باشند، باید قدری از مخرج خود رها شده و صدای آنها ظاهر شود، که بر اثر این امر، حرف از حالت سکون کامل خارج شده و در اصطلاح قلقه پیدا میکند. از طرفی دیگر، باید دقت کرد که دیگر حروف ساکن، چنین حالتی پیدا نکرده و با
سکون کامل
قرائت شوند.
این صفت مختص به حرف «ر» است که با برخورد نوک زبان با کام (سقف دهان) ایجاد میشود. باید دقت شود که در رعایت این
صفت، زیادهروی صورت نگیرد.
غنه صدایی است که از فضای
خیشوم (بینی) خارج میشود؛ و اصطلاحاً به صدای دلپذیری گفته میشود که از ترکیب دو حرف «م» و «ن» به وجود میآید.
دستورها و قواعد ذکر شده برای برخی حروف را «احکام حروف» یا «
مستحق حروف» گویند که به برخی از آنها اشاره میشود:
وقتی دو حرف در یکدیگر
ادغام شوند، به گونهای که به شکل یک حرف مشدد در بیایند، ادغام صورت گرفته است. ادغام را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد:
هر گاه دو حرف مثل هم، به گونهای در کنار یکدیگر قرار داشته باشند که اولی ساکن و دومی متحرک باشد، آن دو حرف در یکدیگر
ادغام میشوند؛ مانند: «یدرککم»، «کم من»، «هل لنا» و «قد دخل».
در بعضی موارد، دو حرف غیر همجنس که در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و اولی ساکن و دومی متحرک است، در یکدیگر ادغام میشوند، که موارد آن به شرح زیر است:
أ. حروف «ظ- ذ- ث» دو به دو با یکدیگر؛ مانند: «اذ ظلموا یلهث ذلک».
ب. حروف «ط- د- ت» دو به دو با یکدیگر؛ مانند: «وجدت» و «همت طائفة احطت» (هنگامی که حرف طاء در تاء ادغام میشود، صفت اطباق طاء باقی میماند، و ادغام به صورت ناقص انجام میشود.)
ج. «باء» ساکن در «میم» که تنها در
سوره «هود» در عبارت «ارکب معنا» موجود است.
د. «لام» ساکن در «راء»؛ مانند: «قل ربی»، «بل ربکم» و «بل رفعه الله». در این
حکم یک
استثنا در
قرآن وجود دارد. در عبارت «بل ران» در سوره مطففین، سکت انجام میشود و ادغام صورت نمیگیرد.
هـ . «قاف» ساکن در «کاف» که تنها در عبارت «الم نخلقکم» که در
سوره مرسلات وجود دارد، انجام میشود.
احکام خاص حرف «میم»، عبارتاند از:
هرگاه میم ساکن به میم متحرک برسد، در یکدیگر ادغام میشوند. این
عمل همراه با
غنه و نگه داشتن میم به صورت مشدد انجام میگیرد.
هرگاه میم ساکن به حرف «باء» برسد، اخفا میشود؛ یعنی لبها به یکدیگر نمیچسبد (به مقدار خیلی کم باز میماند) و حرف میم تلفظ نمیشود و تنها صدای غنه، همراه با مقداری مکث بر روی آن، ادا میشود.
میم ساکن در مقابل حرف دیگر
اظهار میشود؛ یعنی به شکل طبیعی خود تلفظ میگردد.
احکام خاص حرف «نون»، عبارتاند از:
هنگامی که نون ساکن یا تنوین به یکی از حروف حلقی «هـ»، «ء»، «ع»، «
غ»، «ح» و «خ» برسد، سر
زبان به مخرج نون چسبیده و این حرف، به طور آشکار (به طور معمولی) تلفظ میگردد.
«ادغام» در اصطلاح تجویدی به معنای از بین بردن حرف اول و مشدد نمودن حرف بعدی است. هرگاه نون ساکن یا تنوین، به یکی از حروف «ی»، «ر»، «م»، «ل»، «و» و «ن» برسد، در یکدیگر ادغام میشوند.
در هنگام ادغام تنوین و نون ساکن در حروف «ی»، «م»، «و» و «ن» باید با غنه همراه باشد؛ ولی در موقع ادغام نون ساکن و تنوین در حروف «ل» و «ر» به هیچ وجه نباید صدای غنه شنیده شود.
«
اقلاب» در
تجوید به معنای تبدیل کردن حرفی به حرف دیگر میباشد. نون ساکن و تنوین در نزد «باء» قلب به «میم» میشود. اکثر علمای تجوید بر این عقیدهاند که نون ساکن پس از قلب به میم، حکم میم ساکن در نزد باء را پیدا میکند؛ یعنی به صورت پوشیده و پنهان، همراه با
غنه و مقداری مکث (به صورت
اخفاء)، تلفظ میشود.
«اخفا» به معنای مخفی کردن و به صورت پوشیده تلفظ نمودن حرف است. در هنگام برخورد نون ساکن و تنوین به یکی از حروف باقیمانده؛ (ت- ث ج- د- ذ- ز- س- ش- ص- ض- ط- ظ- ف- ق- ک) نون ساکن و
تنوین تلفظ نمیشود، بلکه حالت
غنه همراه با مقداری مکث ادا میشود. باید توجه داشت که در هنگام اخفا، حرف نون به هیچ وجه تلفظ نشود و
زبان با مخرج نون برخورد نکند. ضمناً شیوه اخفا در نزد هر کدام از این حروف، متناسب با مخرج و صفات آن حرف است که باید از استاد
تعلیم گرفته شود.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «تجوید قرآنی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۳/۲۰.