• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی‌مغیره

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بنی‌مغیره فرزندان ابوهاشم مغیرة بن عبدالله بن عمر تیره‌ای از بنی‌مخزوم قریش بودند. مغیره میان قریش از جایگاهی والا بهره می‌برد و فرزندان بسیار داشت. این خاندان در زمان پیش از اسلام و پس از آن نقش تاثیرگذاری در رویدادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داشته است. در این مقاله به بررسی این نقش می‌پردازیم.



بنی‌مغیره به تبار مغیرة بن عبدالله بن عمر بن مخزوم گفته می‌شد.
[۱] ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۰۹-۲۱۰.
شمار فراوان و بزرگی بنی‌مغیره، آنان را از خاندان‌های صاحب نام قریش و مخزوم به حساب آورد. ابوهاشم مغیرة بن عبدالله که در میان قریش جایگاهی بلند داشت، دارای چندین پسر بود؛ از جمله:‌هاشم، هشام، مهشّم (ابوحذیفه)؛ عمرو (ابوربیعه)؛ حذیفه (ابوامیه)؛ خداش، زهیر، تمیم (ابوزهیر)؛ فاکه، ولید، عبدشمس، حفص و عثمان.
[۸] ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۰۹-۲۱۰.



بنی‌مغیره پیش از اسلام در مکه و در همسایگی مسجدالحرام می‌زیستند.
[۱۳] ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۲۳-۲۲۴.
[۱۷] ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۹۰.
یکی از درهای این مسجد باب بنی‌مخزوم است که آن را باب بنی‌مغیره نیز خوانده‌اند.
[۱۹] الحربی، ابواسحق، المناسک، ج۱، ص۴۷۸.
آنها در دوره اسلامی افزون بر مکه در سراسر سرزمین‌های اسلامی پراکنده شدند. شهرهای مدینه،
[۲۰] ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۱۰.
یمن، بصره،
[۲۶] ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۱۰.
کوفه و شام از مکان‌هایی بود که اعضای این قوم در آن سکونت یافته، یا رفت و آمد می‌کردند.

۲.۱ - مشاغل

بنی‌مغیره بیشتر به بازرگانی و سوداگری می‌پرداختند. آنان بر اثر در اختیار داشتن کاروان‌های تجاری و جابه‌جایی کالاهای رایج آن روزگار، از توانگران قریش به شمار می‌آمدند. برخی مفسران، ذیل آیه «و ذَرنی والمُکَذِّبینَ اولِی النَّعمَةِ و مَهِّلهُم قَلیلا» گزارش‌هایی آورده‌اند که بر پایه آنها «اُولِی النَّعمَةِ» (صاحبان ثروت و رفاه) به بنی‌مغیره تأویل شده است.
[۴۲] محمد بن علی، ابن عسکر، التکمیل والاتمام، ص۴۵۲.
[۴۳] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۳۱.
عبدالله بن ابیربیعه از تاجران توانگر بنی‌مغیره اموال فراوانی داشت. وی به تنهایی هزینه یک ساله پوشش کعبه را می‌پرداخت، در حالی که تمام قریش اموال و دارایی خود را جمع می‌کردند تا بتوانند در یک سال خانه کعبه را پرده بپوشانند. عبدالله بن ابیربیعه را از همین رو «عِدْل» می‌گفتند که به تنهایی با قریش برابری می‌کرد.
[۴۵] بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۶.
[۴۶] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱، ص۷۳_ ۷۵.


۲.۲ - معاملات ربوی

بنی‌مغیره با برخی تیره‌ها از جمله بنی‌عمرو بن عمیر از دوره جاهلی معاملات ربوی داشتند؛ ولی با نزول آیات حرمت ربا این معاملات نیز برچیده شد.

۲.۳ - بازسازی کعبه

پاسداری از بنای خانه خدا و بازسازی و تعمیر آن از دیگر اموری بود که قریشیان و دیگر قبایل از جمله بنی‌مغیره بدان اهتمام جدی داشتند. ساختمان کعبه تا آن هنگام چند بار بازسازی شده بود. در یکی از این بازسازی‌ها، اعضای بنی‌مغیره نیز مشارکت داشتند. از آن پس که بنای کعبه در حادثه‌ای دچار آتش‌سوزی شد، قریشیان تصمیم گرفتند آن را دیگر بار تعمیر و بازسازی کنند. ولی چون از ویرانی کعبه می‌هراسیدند، ولید بن مغیره پیشگام شد و دیوارهای آن را از بالا تا پایه ویران کرد. ولید در دو روز یکایک سنگ‌ها را برداشت تا به پایه اصلی کعبه که حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) بنا کرده بود، رسید و از ادامه ویران‌سازی دیوارها بازایستاد. او به قریشیان سفارش کرد تا برای بازسازی بنای کعبه از اموال پاک و بدون ربا و قمار هزینه کنند. سپس تیره‌های قریشی از جمله بنی‌مغیره، بازسازی خانه خدا را آغاز کردند. هنگام نصب حجرالأسود در میان آن‌ها اختلاف افتاد. این اختلاف با حکمیت و درایت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که ۳۵ ساله بود، حل شد. از آن پس که کعبه بازسازی شد، نخستین کسی که به احترام و بزرگداشت کعبه با پای برهنه به درون آن گام نهاد، ولید بن مغیره بود. از آن پس این کار وی از سنت‌ها و آداب ورود به خانه خدا شمرده شد.

۲.۴ - گرایش به آیین زنادقه

فرزندان مغیره که با عنوان بنی‌مغیره از آنها یاد شده معاصر پیامبر بودند، از این‌رو از قبیله‌های نوظهور قریش به حساب می‌آمدند. اینان در بسیاری از آداب و آیین‌های دوره جاهلیت قریش مشارکت داشتند؛ عبدالله بن ابیربیعهو ولید بن مغیره از بازرگانان بنام مغیری و دارای اموالی فراوان بودند؛ از ویژگی‌های بنی‌مغیره در روزگار جاهلیت و حتی دوره اسلامی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز در سخنانی بدان‌ها اشاره کرد، بخشندگی و مهمان‌نوازی و دلیری بود. مغیرة بن عبدالله (بزرگ این خاندان)، هشام بن عبدالله، مغیرة بن عبدالرحمن بن حارث بن هشام، ابوامیه حذیفة بن مغیره، عبدالله بن عبدالرحمن بن ولید و حفص بن مغیره از جمله شخصیت‌های مغیری بودند که به این ویژگی‌ها شهرت داشتند؛ همچنین گفته شده: بعضی اعضای بنی‌مغیره به پیروی از نصارای حیره به آیین زندقه گرایش داشتند. ولید بن مغیره از سران بلندپایه این قبیله و از بزرگان قریش به آیین زندقه گروید و در شمار زنادقه قریش درآمد. این گزارش می‌تواند بیانگر فاصله گرفتن این قبیله از بت‌پرستی باشد.

۲.۵ - جنگ‌های قبیله‌ای

منابع از حضور فرزندان مغیره در جنگ‌های قبیله‌ای پیش از اسلام خبر می‌دهند. آنان در «حرب الفجار» چهارم معروف به «یوم عکاظ» با مشارکت قریش به جنگ بنی‌کنانه برخاستند. بنی‌مغیره در این جنگ شجاع و سرسخت ظاهر شده، پایدارتر بودند. هشام بن مغیره از سران بنی‌مغیره، ریاست و فرماندهی را در این جنگ سخت بر عهده داشت. در درگیری میان بنی‌جذیمه از تیره‌های کنانی با بنی‌مغیره در دوره جاهلی فاکه بن مغیره کشته شد. این امر باعث شد دشمنی این دو گروه تا پس از اسلام کشیده شود و خالد بن ولید چندین سال بعد در سریه بنی‌جذیمه به انگیزه انتقام عمویش فاکه افراد بسیاری از این قبیله را به رغم تظاهر به اسلام کشت و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با اظهار ناخرسندی به جبران کار او پرداخت.

۲.۶ - هم‌پیمانان

بنی‌مغیره مدت کوتاهی را با آل صُعِیْر هم‌پیمان بود. آل عمرو بن اعظم تیره‌ای از قبیله بزرگ خزاعه، از دیگر هم‌پیمان‌های بنی‌مغیره بود. یاسر و پسرش عمار نیز با پیمانی به بنی‌مغیره پیوستند. یاسر که از یمن به مکه آمده بود، با ابوحذیفه بن مغیره هم‌پیمان شد و کنیز او سمیّه را به زنی گرفت. عمار از سمیه زاده شد و ابوحذیفه او را آزاد کرد. به همین سبب در گزارش‌هایی عمار بن یاسر از موالیان بنی‌مغیره معرفی شده است. بر پایه برخی از این گزارش‌ها پیمان عمار با بنی‌مغیره تا دوره اسلامی (عصر عثمان) نیز کشیده شد. مغیری‌ها وقتی شنیدند که عثمان و اطرافیانش عمار یاسر را سخت کتک زده‌اند، خشمگین شده، عثمان را تهدید کردند که اگر عمار بمیرد، یکی از بزرگان بنی‌امیه را خواهند کشت.

۲.۷ - فخرفروشی کردن

در مکه رقابت‌هایی هم میان قبایل منشعب از قُصَیّ بن کلاب و بنی‌مغیره به چشم می‌خورد. جمعی از ایشان با آل قُصَیّ در افراد و انساب خود فخر می‌کردند و هریک می‌کوشید با معرفی افراد صاحب نام قبیله خود بر دیگری ببالد.

۲.۸ - چهره‌های علمی

بنی‌مغیره از دوران جاهلیت تا عصر خلفای عباسی چهره‌هایی بنام را در خود پروراند. بسیاری از این‌ها در میان قریش و مردمان زمانه خویش جایگاهی بلند کسب کردند و از بزرگان و سران قریش و قبیله خود بودند. شعر،
[۸۴] ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۰۹-۲۱۰.
خطابه، حدیث، فقه، قضا و حکومت و ریاست
[۹۸] ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۰۹-۲۱۰.
از منصب‌هایی بود که بسیاری از بنی‌مغیره در طول دوران جاهلی و اسلامی بدان‌ها دست یازیده، از افراد برجسته این عرصه شدند.

۲.۹ - مشاهیر

شماری از مشاهیر بنی‌مغیره عبارت‌اند از: مغیرة بن عبدالله، هشام بن مغیره، حارث بن هشام، عبدالرحمن بن حارث بن هشام، ابوبکر عبدالرحمن بن حارث بن هشام، عکرمة بن خالد بن عاص بن هشام، ابوامیة بن مغیره، زهیر بن ابی‌امیه، عبدالله بن ابوربیعه (بحیرا یا بجیرا)، عبدالرحمن بن عبدالله بن ابیربیعه، حارث بن عبدالله بن ابیربیعه،
[۱۲۱] جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، ج۱، ص۱۹۶.
ولید بن مغیره، خالد بن ولید، هشام بن اسماعیل بن هشام بن ولید، ایوب بن سلمة بن عبدالله بن ولید بن ولید و حفص بن مغیره.


سلمة بن هشام، عیاش بن ابیربیعه و ‌ام سلمه بنت ابی‌امیه از نخستین گرویدگان به اسلام در مکه بودند؛ اما اسلام عمده ایشان تا فتح مکه در سال هشتم به تأخیر افتاد. بااینکه شماری ‌اندک از مغیریان پیش از فتح مکه به اسلام گرویدند، نقش و سهم آن‌ها در رخدادهای پیش از فتح مکه از جمله غزوه بدر، احد، خندق و صلح حدیبیه چندان دانسته نیست. البته از حضور ولید بن ولید بن مغیره در عمرة القضا گزارشی در دست است. حضور ‌اندکی از آن‌ها در غزوه فتح مکه نیز گزارش شده است. پس از فتح مکه، بنی‌مغیره در رویدادهای پیش روی مسلمانان تا‌ اندازه‌ای مشارکت داشتند. حضور برخی از بنی‌مغیره در غزوه‌های حنین
[۱۴۷] بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۰-۲۰۱.
و طائف به سال هشتم ق. همچنین در فتوحات دوره خلفا مانند جنگ یمامه و یوم اجنادین
[۱۵۳] ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۰۹.
(یرموک)
[۱۵۸] ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۰۹-۲۱۰.
نمونه‌ای از مشارکت آن‌ها در رخدادهای آن هنگام است. گزارش‌هایی در دست است که پیامبر بعضی از مسلمانان بنی‌مغیره را در سرزمین‌های اسلامی می‌گمارده است. ایشان عبدالله بن ابیربیعه را که پیش از مسلمان شدن از سران قریش و ثروتمندان بنی‌مغیره بود، بر منطقه «جَنَد» و توابع آن گمارد. وی تا پایان عمر خلیفه دوم بر این ناحیه منصوب بود.

۳.۱ - ماجرای اسلام آوردن یعیش

از جمله کسانی که در مکه به پیامبر ایمان آورد، یکی از غلامان بنی‌مغیره بود. برابر گزارشی که ذیل آیه ۱۰۳ نحل آمده است، پیامبر در مکه آیه‌های قرآن را به غلامی از بنی‌مغیره به نام «یعیش» که زبان عربی نمی‌دانست، می‌آموخت. مشرکان قریش و از جمله بنی‌مغیره، پیامبر را متهم کردند که قرآن را از این فرد می‌آموزد. خداوند با ردّ این اتهام، آیه یاد شده را فرو فرستاد: «و لَقَد نَعلَمُ اَنَّهُم یَقولونَ اِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذی یُلحِدونَ اِلَیهِ اَعجَمیٌّ وهذا لِسانٌ عَرَبیٌّ مُبین». «بغنس»، «جبر»،
[۱۶۴] ابن‌سعدالله، بدرالدین، غرر التبیان، ص۳۰۵.
«مقیس» از دیگر نام‌هایی است که برای این غلام، برده شده است.


بیشتر اعضای بنی‌مغیره، به ویژه سران آنان، در آغاز با پیامبر و پیروان ایشان مخالفت ورزیده، همپای مشرکان قریش به رویارویی و ستیز با اسلام برخاستند. آنها شیوه‌ها و شگردهای گوناگونی را برای پیشگیری از نفوذ بیشتر اسلام به کار می‌گرفتند که حبس، قتل و شکنجه مسلمانان، استهزا، اقتسام، تکذیب و درگیری‌های نظامی از جمله آنها بود.

۴.۱ - شکنجه خاندان یاسر

خاندان یاسر از نخستین مسلمانان مکه بودند که سران بنی‌مغیره آنان را به جرم اسلام‌خواهی سخت شکنجه کردند. عمار، جان دادن پدرش یاسر و مادرش سمیه را در زیر شکنجه‌های بی‌امان مشرکان بنی‌مغیره می‌دید و خود نیز به بدترین شکل شکنجه می‌شد. مشرکان عمار را در چاهی افکندند و تهدید کردند که اگر از آیین اسلام دست برنداشته، زبان به کفر نگشاید، او را همانند پدر و مادرش خواهند کشت.
قتل پدر و مادر و سرسختی و قساوت مشرکان سرانجام عمار را وادار کرد تا به ظاهر و از سر اکراه کفر بگوید و از اذیت و آزار کشنده آنان برهد. در این باره آیه ۱۰۶ نحل فرود آمد: «مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعدِ‌ایمنِهِ اِلاّ مَن اُکرِهَ و قَلبُهُ مُطمئِنٌّ بِالایمنِ ولکِن مَن شَرَحَ بِالکُفرِ صَدرًا فَعَلَیهِم غَضَبٌ مِنَ اللّهِ ولَهُم عَذابٌ عَظیم»و خشم و عذاب الهی را متوجه کافران دانست.

۴.۲ - ممانعت از هجرت مسلمانان

مشرکان بنی‌مغیره با حبس مسلمانان نخستین در مکه، آنان را از پیوستن به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مهاجرت به مدینه باز می‌داشتند. بنی‌مغیره ‌ام سلمه را که می‌خواست همراه ابوسلمه همسرش و پسر خردسالش سلمه به مدینه هجرت کند، دستگیر و بیش از یک سال زندانی کردند. ابوجهل از مشرکان سرسخت بنی‌مغیره با همدستی دیگر هم‌کیشان خود برادرانش سلمة بن هشام و عیاش بن ابیربیعه (برادر مادریش) را پس از ضرب و شتم به زندان ‌انداخته، از پیوستن آن دو به پیامبر در مدینه جلوگیری کردند.

۴.۳ - استهزا قرآن و مسلمانان

یکی از شیوه‌هایی که مشرکان برای مبارزه با پیامبر و پیروانش به کار می‌بستند، استهزا و تمسخر آیات قرآن و مسلمانان بود. ولید بن مغیره، از سرکرده‌های بنی‌مغیره، یکی از استهزا کنندگانی به شمار می‌رفت که خداوند شرّ ایشان را از پیامبر بازداشت.

۴.۴ - اقتسام

شماری از بنی‌مغیره همانند ابوجهل، عاص بن هشام، ابوقیس بن ولید، قیس بن فاکه و زهیر بن ابوامیه برای به انزوا کشاندن پیامبر و دور ساختن مردم از او، از روش «اقتسام» استفاده می‌کردند.
«مقتسمون» مشرکانی بودند که در موسم حج راه‌های ورودی مکه را میان خود تقسیم کرده، هریک بر سر راهی، از رفتن مردم نزد پیامبر جلوگیری می‌کردند. و با سحر و افسانه خواندن قرآن... سعی داشتند مردم را از نزدیک شدن به قرآن و ایمان به آن برحذر بدارند؛ قرآن کریم در آیه ۹۰ حجر صریحاً از این روش دشمنان اسلام نام برده است: «کَما اَنزَلنا عَلَی المُقتَسِمین» و در آیه ۹۲ همان سوره آنان را تهدید می‌کند که از همگی ایشان بازخواست خواهد شد.
گزارش‌هایی در ذیل آیه ۲۸ ابراهیم «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللّهِ کُفرًا واَحَلّوا قَومَهُم دارَ البَوار»دیده می‌شود که از کفرورزی بنی‌مغیره خبر می‌دهد. بنی‌مغیره با تبدیل نعمت‌های خداوند از جمله نعمت رسالت به کفر و عناد، به رویارویی با پیامبر برمی‌خاستند. مفسران در ذیل این آیه روایات متعددی آورده‌اند که این آیه درباره دو گروه فاجر قریشی یعنی بنی‌امیه و بنی‌مغیره فرود آمده است.
برابر گزارشی که ذیل آیه «... و من یَکفُر بِهِ مِنَ الاَحزابِ فَالنّارُ مَوعِدُهُ...» آمده، «احزاب» به کار رفته در این آیه به کافران و مشرکان بنی‌مغیره تاویل و تفسیر شده است.
[۱۹۱] ابن‌سلیمان، مقاتل، الوجوه و النظائر، ج۱، ص۹۵.

گزارش دیگری در دست است که آیه «فَهَل عَسَیتُم اِن تَوَلَّیتُم اَن تُفسِدوا فِی الاَرضِ وتُقَطِّعوا اَرحامَکُم» به طوایف بنی‌امیه و بنی‌مغیره تاویل شده است.
[۱۹۴] محقق، محمدباقر، نمونه بینات، ص۷۱۹-۷۲۰.
خداوند در این آیه کسانی را که به فساد و نافرمانی و قطع رحم می‌پردازند، اهل نجات نمی‌داند.

۴.۵ - تکذیب و انکار آیات

تکذیب و انکار آیات خداوند از دیگر روش‌هایی بود که مشرکان بنی‌مغیره در مبارزه خود بر ضد پیامبر برگزیده بودند. در خبری که ذیل آیه «و ذَرنی والمُکَذِّبینَ اولِی النَّعمَةِ و مَهِّلهُم قَلیلا» «مرا با تکذیب کنندگان توانگر واگذار و ‌اندکی مهلتشان ده» آمده است، بنی‌مغیره از تکذیب کنندگان مغرور و متنعمی بودند که پیامبر را دروغگو می‌خواندند.
[۱۹۷] ابن‌عسکر، محمد بن علی، التکمیل و الاتمام، ص۴۵۲.
مفسران، واژه «احزاب» را در آیه «... و مِنَ الاَحزابِ مَن یُنکِرُ بَعضَهُ...» به کافران بنی‌مغیره معنا و تفسیر کرده‌اند.
[۲۰۰] ابن‌سلیمان، مقاتل، الوجوه و النظائر، ج۱، ص۹۵.
[۲۰۲] ابن‌عسکر، محمد بن علی، التکمیل و الاتمام، ص۲۱۰.
با توجه به این آیه، بنی‌مغیره برخی آیه‌های خداوند را انکار می‌کردند.

۴.۶ - جنگ سال دوم هجری

نخستین درگیری مشرکان قریش با مسلمانان در سال دوم هجری و در نخیله، ناحیه‌ای میان مکه و طائف، رخ داد. در این جنگ، گروهی از مسلمانان به رهبری عبدالله بن جحش که برای اطلاع از وضعیت مشرکان قریش مأموریت یافته بودند، با کاروان تجاری بنی‌مغیره درگیر شدند. در این زد و خورد یک تن از مشرکان کشته و دو نفر اسیر شد و کاروان به غنیمت مسلمانان درآمد. عثمان بن عبدالله بن مغیره و حکم بن کیسان از موالیان بنی‌مغیره به اسارت در آمدند و نوفل بن عبدالله بن مغیره از دست مسلمانان گریخت. این جنگ که در ماه حرام (رجب) رخ داده بود، بهانه‌ای شد تا مشرکان و دشمنان پیامبر، اعم از قریش و بنی‌مغیره تبلیغات منفی خود را بر ضد پیامبر و مسلمانان شدت بخشند و پیوسته این سؤال را پیش کشند که چرا در ماه حرام جنگیدند. خداوند با فرود آوردن آیه «یَسلونَکَ عَنِ الشَّهرِ الحَرامِ قِتال فیهِ قُل قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ وصَدٌّ عَن سَبیلِ اللّهِ وکُفرٌ بِهِ والمَسجِدِ الحَرامِ واِخرَاجُ اَهلِهِ مِنهُ اَکبَرُ عِندَ اللّهِ والفِتنَةُ اَکبَرُ مِنَ القَتلِ ولا یَزالونَ یُقتِلونَکُم حَتّی یَرُدّوکُم عَن دینِکُم اِنِ استَطعوا...؛ از تو درباره کارزار در ماه حرام می‌پرسند. بگو: کارزار در آن، گناهی بزرگ و بازداشتن از راه خدا و کفر ورزیدن به او و «بازداشتن از» مسجدالحرام «حج» و بیرون راندن اهل آن از آنجا، نزد خدا (گناهی) بزرگ‌تر و فتنه شرک از کشتار بزرگ‌تر است و آنان پیوسته با شما می‌جنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند...» پاسخ محکمی به اینان داد و این دسیسه را خنثی کرد و تردید مسلمانان را نیز زدود.

۴.۷ - جنگ‌های بدر و احد

جنگ‌های بدر و احد اوج حضور و تلاش مشرکان بنی‌مغیره در ضدیت و خصومت با پیامبر بود. شمار کشتگان و اسیران بنی‌مغیره در این دو نبرد، به ویژه غزوه بدر، گواه روشنی بر این مدعاست. در بدر بیش از ۸ تن از سران و اعضای بنی‌مغیره و هم‌پیمان‌های آنان کشته شدند و شماری نیز به اسارت درآمدند.
[۲۰۹] ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۰۹-۲۱۰.
[۲۱۰] بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۷-۳۵۹.
میزان کشته‌های بنی‌مغیره در این جنگ و تاثیر آن بر دیگر اعضای این قبیله، احساسات شاعران این قوم را برانگیخت و در این باره اشعاری سرودند. بر اساس گزارشی، ابوجهل از سران بنی‌مغیره که در بدر حضور فعال داشت و سرانجام نیز در این جنگ کشته شد، شتران فراوانی را برای تغذیه و اطعام سپاه مشرکان ذبح کرد. در جنگ احد نیز چندین نفر از مغیری‌ها کشته شدند.
[۲۱۷] بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۷-۴۰۸.


۴.۸ - جنگ خندق

اعضایی از بنی‌مغیره در جنگ خندق نیز همراه دیگر احزاب و گروه‌های مخالف پیامبر حضور داشتند و برخی از آنها کشته شدند.
[۲۲۰] ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۱۰.
مفسران، واژه «احزاب» را که در آیه «جُندٌ ما هُنالِکَ مَهزومٌ مِنَ الاَحزاب» به کار رفته است، به کافران و مشرکان از جمله بنی‌مغیره تاویل کرده‌اند.
[۲۲۲] ابن‌سلیمان، مقاتل، الوجوه و النظائر، ج۱، ص۹۵.
[۲۲۳] ابن‌عسکر، محمد بن علی، التکمیل و الاتمام، ص۳۴۲.
این آیه از شکست احزاب در جنگ خندق خبر داده است.


گزارش‌های بسیاری در دست است که بیشتر اعضای بنی‌مغیره پس از رحلت پیامبر، در دوره خلفا و بعد از آن با ابوبکر، عمر، عثمان و حاکمان اموی، مروانی و عباسی همکاری تنگاتنگی داشته، از کارگزاران آنان به شمار می‌آمدند. آنان در فتوحات دوره خلفا و جنگ‌های پس از این دوره حضور داشتند. شماری از بنی‌مغیره نیز انحرافات برخی حاکمان را برنمی‌تافته، به مخالفت می‌پرداختند؛ مانند عبدالله بن ابوعمرو بن حفص بن مغیره که بر اثر مخالفت با یزید بن معاویه در واقعه حرّه کشته شد.
جز گزارشی که از کشته شدن مهاجر بن خالد بن ولید در سپاه امیرمؤمنان، امام علی (علیه‌السّلام) در جنگ صفین خبر داده
[۲۲۵] ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۱۰.
گزارش‌هایی نیز هست که از حضور برخی اعضای این قبیله در جنگ جمل و صفین
[۲۳۰] بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۹.
[۲۳۱] بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۱۲.
بر ضدّ حضرت علی (علیه‌السّلام) حکایت دارد. برابر خبری نیز امیرمؤمنان، علی (علیه‌السّلام) از بنی‌مغیره بیزاری جست.

۵.۱ - دوره خلیفه دوم

با آغاز حکومت خلیفه دوم به سال سیزدهم ق. برخی موضع‌گیری‌های عمر در برابر بنی‌مغیره آغاز شد. این خلیفه از ناحیه مادرش حَنتمه/جنتمه تنها فرزند هاشم بن مغیره، پیوند خویشاوندی با مغیریان داشت و آنان از دایی‌های وی بودند؛ اما در برابر کژی‌ها و ناروایی‌های آن‌ها می‌ایستاد. وی در دوره خلافتش برخی دایی‌هایش را به دلیل پوشیدن لباس حریر با تازیانه تنبیه کرد. نیز دلیل پیری و سفیدی موی خود را مرارت‌هایی می‌دانست که از جانب دایی‌هایش می‌کشید. خلیفه دوم برخلاف ابوبکر از عملکرد خالد بن ولید رضایت نداشت و رفتارهای او را از دیرباز برنمی‌تافت. از این رو، با آغاز خلافت خود، بی‌درنگ او را از حکومت شام برکنار کرد.
در کنار موضع‌گیری‌های یاد شده، گزارش‌هایی حکایت دارند که برخی مغیریان با خلیفه دوم همکاری داشتند و عمر نیز از آن‌ها در پیشبرد مقاصد خود بهره می‌گرفت. عبدالله بن ابیربیعة بن مغیره از جمله کارگزاران خلیفه دوم بود که از هنگام رسول خدا بر ناحیه‌ای از یمن حکومت می‌کرد. وی در دوره عمر نیز بر این منصب باقی ماند. هشام بن ولید، برادر خالد بن ولید، از دیگر مغیریانی بود که با حکومت عمر همکاری داشت. وی از فرستادگان عمر نزد سعد بن ابی‌وقاص در کوفه بود. حارث بن هشام بن مغیره در روزگار خلیفه دوم با همه مال و عیال خود به شام کوچید و به سال ۱۸ ق. همان‌جا درگذشت. گزارشی از کشته شدن او در نبرد اُجنادین به سال ۱۳ ق. گزارش داده است. عمر بن خطاب پس از مرگ حارث با زن وی ازدواج کرد و پسرش عبدالرحمن را در پناه و سرپرستی خود گرفت. او پس از بازگشت عبدالرحمن از شام، در مدینه قطعه‌ای زمین به او داد.

۵.۲ - دوره خلیفه سوم

مغیریان در دوران خلافت عثمان موضع‌گیری دوگانه‌ای را در برابر وی برگزیدند. گروهی در دربار عثمان دارای جایگاه بودند و از عوامل و کارگزاران او به شمار می‌آمدند. عبدالرحمن بن حارث بن هشام، داماد عثمان، با دستور وی همراه چهار تن دیگر به تدوین و گردآوری قرآن در یک مصحف و به لغت قریش پرداخت. بحیرا/بجیرا فرزند ابوربیعة بن مغیره که با فرمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و در روزگار خلیفه اول و دوم بر ناحیه‌ای از یمن حکومت می‌کرد، در دوره عثمان نیز بر همین سِمَت بود. وی سرانجام در روزگار خلافت عثمان درگذشت. در اواخر حکومت عثمان که اعتراض‌ها ضد وی شدت گرفت، عمار یاسر از هم‌پیمانان بنی‌مغیره به دلیل مخالفت با خلیفه دستگیر و به دست عثمان و پیرامونیانش شکنجه شد و سخت کتک خورد. مغیری‌ها به دفاع از عمار برخاستند و بنی‌امیه را به مرگ تهدید کردند.

۵.۳ - پس از خلفای سه‌گانه

پس از دوره خلفای سه‌گانه، برخی مغیری‌ها با بعضی از خلفای اموی، مروانی، زبیری و عباسی نیز همکاری داشتند. این عده عبارت بودند از: عبدالرحمن بن خالد همراه معاویه در صفین؛ حارث بن خالد بن عاصی از کارگزاران یزید بن معاویه و عبدالملک بن مروان در مکه؛ عمرو بن عبدالله بن ابیربیعه که رابطه خوبی با عبدالملک بن مروان داشت؛ هشام بن اسماعیل مخزومی، داماد عبدالملک بن مروان و حکمران وی در مدینه؛ فرزندان وی ابراهیم و محمد از کارگزاران هشام بن عبدالملک بر حرمین؛ ابوبکر بن عبدالرحمن که نزد عبدالملک بن مروان دارای منزلت و جایگاه بود؛ حارث بن عبدالله ابیربیعه حکمران زبیریان در مدینه
[۲۶۲] هروی، ابن‌سلّام، النسب، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰.
یا بصره؛ خالد بن مهاجر بن خالد، همراه عبدالله بن زبیر و از مخالفان بنی‌امیه؛ عبدالله بن عبدالرحمن بن ولید معروف به هِبرزی، از کارگزاران آل زبیر در یمن؛ محمد بن عبدالرحمن بن هشام، قاضی مکه در روزگار مهدی عباسی؛ هشام بن عبدالملک بن عکرمه، قاضی مدینه در حکومت هارون الرشید.


مغیریان موضع‌گیری روشنی در برابر اهل‌بیت نداشتند. هیچ گزارشی درباره پشتیبانی اعضای این قبیله از امام علی (علیه‌السلام) به ویژه در دوره خلفای سه‌گانه، دیده نمی‌شود، جز گزارشی که از مشارکت شماری‌ اندک از بنی‌مغیره در برخی رخدادهای دوره خلافت او حکایت دارد. شهادت مهاجر بن خالد در نبرد صفین از آن جمله است.
[۲۷۱] هروی، ابن‌سلّام، النسب، ج۱، ص۲۱۰.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز از رویارویی سخت برخی اعضای امت خود با اهل‌بیتش در آینده گزارش داده و قبایلی چون بنی‌مغیره، بنی‌امیه و بنی‌مخزوم را پرکینه‌ترین گروه‌ها در برابر اهل‌بیت خود معرفی کرده است. حضور برخی اعضای بنی‌مغیره در سپاه جمل مانند معبد بن زهیر بن ابی‌امیه و عبدالرحمن بن حارث بن هشام و نیز در جنگ صفین مانند عبدالرحمن بن خالد بن ولید مؤید همین سخن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است؛ موضع منفی بنی‌مغیره در برابر امامان باعث شد که علی (علیه‌السلام) بر فراز منبر مسجد کوفه، دو قبیله بنی‌امیه و بنی‌مغیره را لعن کند و هلاکت سران آن‌ها را در نبرد بدر در همین جهت بداند. بعدها همانند این تعبیر بر زبان دیگر امامان نیز جاری شد. برخی مفسران به نقل از حضرت علی (علیه‌السلام) و امام صادق (علیه‌السلام) و حتی خلیفه دوم آیه ۲۸ سوره ابراهیم را درباره دو گروه فاجر از قریش یعنی بنی‌امیه و بنی‌مغیره تفسیر کرده‌اند.

۶.۱ - حدیث دروغین

بر پایه این آیه، سران کافران از جمله بنی‌مغیره، نعمت خدا را کفران نمودند و مایه هلاکت خود و قوم خویش شدند؛ بر پایه حدیثی در برخی منابع اهل‌سنت، حضرت علی (علیه‌السلام) از دختر ابوجهل، شخصیت معروف بنی‌مغیره، خواستگاری کرد. آنگاه‌که این گزارش به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید، فرمود: فاطمه (علیهاالسّلام) پاره تن من است. هرکه او را بیازارد، مرا آزرده است. دانشوران شیعه این گزارش را ساختگی و دروغین دانسته‌اند که مخالفان امام در نکوهش او جعل کرده‌اند. به باور آنان، آل زبیر که در دشمنی با اهل‌بیت شهره بودند، چنین گزارشی را در نکوهش و قدح حضرت علی (علیه‌السلام) ساختند و انتشار دادند. گزارشی از همراهی و مشارکت بنی‌مغیره با دیگر اهل‌بیت در دست نیست. در برابر، شماری فراوان از مغیری‌ها با خلفای اموی، زبیری و عباسی همراه و هم‌فکر بودند و از کارگزاران آن‌ها به شمار می‌آمدند. همین واقعیت، فاصله فراوان بنی‌مغیره را با اهل‌بیت نشان می‌دهد.


۱. ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۰۹-۲۱۰.
۲. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۲۹۹.    
۳. ابن‌حزم، علی، جمهرة انساب العرب، ص۱۴۴.    
۴. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۲۹۹.    
۵. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۶۹.    
۶. ابن‌حزم، علی، جمهرة انساب العرب، ص۱۴۴.    
۷. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۰.    
۸. ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۰۹-۲۱۰.
۹. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۲۹۹.    
۱۰. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۰۱.    
۱۱. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۰.    
۱۲. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۱۸.    
۱۳. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۲۳-۲۲۴.
۱۴. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۴۲.    
۱۵. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۵۷.    
۱۶. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۵۹.    
۱۷. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۹۰.
۱۸. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۹۲.    
۱۹. الحربی، ابواسحق، المناسک، ج۱، ص۴۷۸.
۲۰. ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۱۰.
۲۱. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۲۸-۳۲۹.    
۲۲. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۷.    
۲۳. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۷.    
۲۴. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۶.    
۲۵. ابن‌حزم، علی، جمهرة انساب العرب، ص۱۴۶.    
۲۶. ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۱۰.
۲۷. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۸.    
۲۸. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۹-۱۸۰.    
۲۹. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۰۵.    
۳۰. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۲۹.    
۳۱. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۹.    
۳۲. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۵.    
۳۳. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۰۲.    
۳۴. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۲۱.    
۳۵. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۲۵.    
۳۶. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۵.    
۳۷. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۳.    
۳۸. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۹.    
۳۹. ابن‌حزم، علی، جمهرة انساب العرب، ص۱۴۸.    
۴۰. مزمل/سوره۷۳، آیه۱۱.    
۴۱. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، زادالمسیر، ج۴، ص۳۵۵.    
۴۲. محمد بن علی، ابن عسکر، التکمیل والاتمام، ص۴۵۲.
۴۳. قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۳۱.
۴۴. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۷.    
۴۵. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۶.
۴۶. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱، ص۷۳_ ۷۵.
۴۷. بقره/سوره۲، آیه۲۷۸-۲۸۰.    
۴۸. طبری، ابوجعفر، جامع البیان، ج۵، ص۴۹-۵۰.    
۴۹. ابن‌ابی‌حاتم رازی، محمد بن ابی‌حاتم، تفسیر ابن‌ابی‌حاتم، ج۲، ص۵۴۸-۵۴۹.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، ج۲، ص۲۱۰-۲۱۱.    
۵۱. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۳۰.    
۵۲. طبری، ابوجعفر، جامع البیان، ج۷، ص۲۰۴.    
۵۳. سیوطی، جلال‌الدین، الدرالمنثور، ج۲، ص۳۱۳.    
۵۴. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۵۸-۱۶۲.    
۵۵. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۷۴.    
۵۶. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۱۷.    
۵۷. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱۰، ص۱۸۶.    
۵۸. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱، ص۸۰-۸۱.    
۵۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۳.    
۶۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۰.    
۶۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۲.    
۶۲. بغدادی، ابن‌حبیب، المحبر، ج۱، ص۱۳۹.    
۶۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۰.    
۶۴. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۰۵.    
۶۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۹۹.    
۶۶. بغدادی، ابن‌حبیب، المحبر، ج۱، ص۱۵۲.    
۶۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۲.    
۶۸. ابن‌حبیب، محمد، المحبر، ص۱۳۲.    
۶۹. ابن‌حبیب، محمد، المحبر، ص۱۶۱.    
۷۰. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۰.    
۷۱. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۳.    
۷۲. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۲۲، ص۳۱۵.    
۷۳. ابن‌حبیب، محمد، المحبر، ص۱۷۰.    
۷۴. ابن‌حبیب، محمد، المنمق، ص۲۰۷.    
۷۵. ابن‌حبیب، محمد، المنمق، ص۲۰۹.    
۷۶. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۱.    
۷۷. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۱۳۹.    
۷۸. ابن‌حبیب، محمد، المنمق، ص۲۴۶-۲۴۷.    
۷۹. شیخ طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۳۴.    
۸۰. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۴، ص۶۹۱.    
۸۱. ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۶، ص۱۵۲.    
۸۲. دینوری، ابن‌قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۵۱.    
۸۳. ابن‌حبیب، محمد، المنمق، ص۱۰۶.    
۸۴. ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۰۹-۲۱۰.
۸۵. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۳.    
۸۶. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۹.    
۸۷. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۲۲.    
۸۸. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۲۷.    
۸۹. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۴.    
۹۰. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۲.    
۹۱. جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، ج۱، ص۱۹۶.    
۹۲. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۰۳.    
۹۳. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۹.    
۹۴. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۵.    
۹۵. ابن‌حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۱۴۵.    
۹۶. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۵.    
۹۷. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۵.    
۹۸. ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۰۹-۲۱۰.
۹۹. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۳.    
۱۰۰. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۸.    
۱۰۱. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۲۰.    
۱۰۲. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۲۸-۳۲۹.    
۱۰۳. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۳۲.    
۱۰۴. ابن‌حبیب، محمد، المحبر، ص۱۵۲.    
۱۰۵. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۰.    
۱۰۶. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۰۱.    
۱۰۷. ابن‌حبیب، محمد، المحبر، ص۱۳۹.    
۱۰۸. دینوری، ابن‌قتیبه، المعارف، ص۷۰.    
۱۰۹. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۰۱-۳۰۲.    
۱۱۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۴-۱۷۵.    
۱۱۱. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۵.    
۱۱۲. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۰۳.    
۱۱۳. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۸-۱۷۹.    
۱۱۴. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۵.    
۱۱۵. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۹۹.    
۱۱۶. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۶.    
۱۱۷. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۷.    
۱۱۸. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۶.    
۱۱۹. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۸.    
۱۲۰. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۸.    
۱۲۱. جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، ج۱، ص۱۹۶.
۱۲۲. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۶.    
۱۲۳. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۸.    
۱۲۴. ابن‌حبیب، محمد، المحبر، ص۱۳۲.    
۱۲۵. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۳.    
۱۲۶. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۲۰.    
۱۲۷. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۷.    
۱۲۸. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۹.    
۱۲۹. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۲۸-۳۲۹.    
۱۳۰. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۶-۲۰۷.    
۱۳۱. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۳۰.    
۱۳۲. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۲.    
۱۳۳. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۰۲-۳۰۳.    
۱۳۴. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۴.    
۱۳۵. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۳.    
۱۳۶. بلاذری، احمد، نسب قریش، ص۳۱۷-۳۱۸.    
۱۳۷. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۹۷-۱۹۸.    
۱۳۸. ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۶۸.    
۱۳۹. ابن‌حبیب، محمد، المحبر، ص۸۳.    
۱۴۰. ابن‌حبیب، محمد، المحبر، ص۸۴ - ۸۵.    
۱۴۱. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۰    
۱۴۲. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۲۱-۲۲۲.    
۱۴۳. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۲۴.    
۱۴۴. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۵-۳۱۶.    
۱۴۵. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۰-۲۰۱.    
۱۴۶. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۵-۳۱۶.    
۱۴۷. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۰-۲۰۱.
۱۴۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۳۸.    
۱۴۹. شیبانی عصفری، خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه، ج۱، ص۹۱.    
۱۵۰. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، العلل و معرفة الرجال، ج۳، ص۴۲۰.    
۱۵۱. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۳۰.    
۱۵۲. ابن‌خیاط، خلیفه، تاریخ ابن‌خیاط، ص۶۹.    
۱۵۳. ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۰۹.
۱۵۴. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۰۳.    
۱۵۵. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۰-۳۱۱.    
۱۵۶. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۴-۱۷۵.    
۱۵۷. واقدی، محمد، المغازی، ج۳، ص۹۳۸.    
۱۵۸. ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۰۹-۲۱۰.
۱۵۹. ابن‌جوزی، ابوالفرج، المنتظم، ج۴، ص۱۲۳.    
۱۶۰. الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی، ج۱، ص۸۰.    
۱۶۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۲۹۸.    
۱۶۲. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۳.    
۱۶۳. ابوالفتح‌ رازی، حسین بن علی، روض الجنان، ج۱۲، ص۹۸.    
۱۶۴. ابن‌سعدالله، بدرالدین، غرر التبیان، ص۳۰۵.
۱۶۵. سیوطی، جلال‌الدین، الدرالمنثور، ج۵، ص۱۶۷ - ۱۶۸.    
۱۶۶. طبری، ابوجعفر، جامع البیان، ج۱۷، ص۳۰۴.    
۱۶۷. ابوالفتح‌رازی، حسین بن علی، روض الجنان، ج۱۲، ص۱۰۲.    
۱۶۸. ابن‌اثیر، عزالدین، اسد الغابه، ج۴، ص۱۲۲-۱۲۳.    
۱۶۹. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۶.    
۱۷۰. ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۶۸-۴۶۹.    
۱۷۱. ابن‌حبیب، محمد، المحبر، ص۸۳.    
۱۷۲. ابن‌حبیب، محمد، المحبر، ص۸۴ - ۸۵.    
۱۷۳. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۲۱-۲۲۲.    
۱۷۴. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۰۲-۳۰۳.    
۱۷۵. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۷-۳۱۸.    
۱۷۶. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۴.    
۱۷۷. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۳    
۱۷۸. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۹۷-۱۹۸.    
۱۷۹. ابن‌حبیب، محمد، المحبر، ص۱۵۸.    
۱۸۰. حجر/سوره۱۵، آیه۹۵.    
۱۸۱. ابن‌حبیب، محمد، المحبر، ص۱۶۰.    
۱۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، ج۶، ص۵۳۱.    
۱۸۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۱۲، ص۱۹۳.    
۱۸۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۱۲، ص۱۹۷.    
۱۸۵. حجر/سوره۱۵، آیه۹۱-۹۲.    
۱۸۶. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۸.    
۱۸۷. فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، ص۲۲۱.    
۱۸۸. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۳۷۳.    
۱۸۹. طبری، ابوجعفر، جامع البیان، ج۱۶، ص۵.    
۱۹۰. هود/سوره۱۱، آیه۱۷.    
۱۹۱. ابن‌سلیمان، مقاتل، الوجوه و النظائر، ج۱، ص۹۵.
۱۹۲. آلوسی، شهاب‌الدین، روح المعانی، ج۱۲، ص۲۹.    
۱۹۳. محمد/سوره۴۷، آیه۲۲.    
۱۹۴. محقق، محمدباقر، نمونه بینات، ص۷۱۹-۷۲۰.
۱۹۵. مزمل/سوره۷۳، آیه۱۱.    
۱۹۶. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، زادالمسیر، ج۴، ص۳۵۵.    
۱۹۷. ابن‌عسکر، محمد بن علی، التکمیل و الاتمام، ص۴۵۲.
۱۹۸. قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۴۵.    
۱۹۹. رعد/سوره۱۳، آیه۳۶.    
۲۰۰. ابن‌سلیمان، مقاتل، الوجوه و النظائر، ج۱، ص۹۵.
۲۰۱. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، زادالمسیر، ج۲، ص۴۹۸.    
۲۰۲. ابن‌عسکر، محمد بن علی، التکمیل و الاتمام، ص۲۱۰.
۲۰۳. بقره/سوره۲، آیه۲۱۷.    
۲۰۴. قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۳، ص۴۱.    
۲۰۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۲۶-۱۲۸.    
۲۰۶. واقدی، محمد، المغازی، ج۱، ص۸۷.    
۲۰۷. واقدی، محمد، المغازی، ج۱، ص۱۴۰.    
۲۰۸. واقدی، محمد، المغازی، ج۱، ص۱۴۹-۱۵۰.    
۲۰۹. ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۰۹-۲۱۰.
۲۱۰. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۷-۳۵۹.
۲۱۱. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۳-۱۷۴.    
۲۱۲. ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۱۰.    
۲۱۳. ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۶۵.    
۲۱۴. ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۵۸۲.    
۲۱۵. ابن‌حبیب، محمد، المحبر، ص۱۶۱.    
۲۱۶. واقدی، محمد، المغازی، ج۱، ص۳۰۸.    
۲۱۷. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۷-۴۰۸.
۲۱۸. ابن‌حزم، علی، جمهرة انساب العرب، ص۱۴۶.    
۲۱۹. واقدی، محمد، المغازی، ج۲، ص۴۹۶.    
۲۲۰. ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۱۰.
۲۲۱. ص/سوره۳۸، آیه۱۱.    
۲۲۲. ابن‌سلیمان، مقاتل، الوجوه و النظائر، ج۱، ص۹۵.
۲۲۳. ابن‌عسکر، محمد بن علی، التکمیل و الاتمام، ص۳۴۲.
۲۲۴. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۳۲.    
۲۲۵. ابن‌سلام، قاسم، النسب، ص۲۱۰.
۲۲۶. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۵-۱۷۶.    
۲۲۷. ابن‌حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۱۴۶.    
۲۲۸. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۲۵.    
۲۲۹. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۲۶.    
۲۳۰. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۹.
۲۳۱. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۱۲.
۲۳۲. ابن‌عساکر، ابوالقاسم، تاریخ دمشق، ج۵۲، ص۳۱۴.    
۲۳۳. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۰۱.    
۲۳۴. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۵.    
۲۳۵. جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، ج۵، ص۲۰۰.    
۲۳۶. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱، ص۶۴.    
۲۳۷. ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۴۴، ص۴۶۸.    
۲۳۸. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۲۱.    
۲۳۹. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۱۷.    
۲۴۰. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۶.    
۲۴۱. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۶.    
۲۴۲. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۰۲.    
۲۴۳. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۵.    
۲۴۴. بلاذری، احمد، فتوح البلدان، ج۱، ص۱۱۷.    
۲۴۵. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۸.    
۲۴۶. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۰۳.    
۲۴۷. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۵-۱۷۶.    
۲۴۸. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۱۷.    
۲۴۹. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۶.    
۲۵۰. دینوری، ابن‌قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۵۱.    
۲۵۱. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۲۴-۳۲۶.    
۲۵۲. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۹-۲۱۲.    
۲۵۳. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۱۳.    
۲۵۴. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۵.    
۲۵۵. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۹.    
۲۵۶. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱۰، ص۲۰۶-۲۰۷.    
۲۵۷. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۲۹.    
۲۵۸. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۶-۲۰۷.    
۲۵۹. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۲۹.    
۲۶۰. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۰۳.    
۲۶۱. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۷.    
۲۶۲. هروی، ابن‌سلّام، النسب، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰.
۲۶۳. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۱۸.    
۲۶۴. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۶-۱۸۸.    
۲۶۵. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۲۷.    
۲۶۶. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۲.    
۲۶۷. بغدادی، ابن‌حبیب، المحبر، ج۱، ص۱۵۲.    
۲۶۸. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۱۵.    
۲۶۹. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۳.    
۲۷۰. جمهرة ابن‌حزم اندلسی، علی بن احمد، انساب العرب، ج۱، ص۱۴۵.    
۲۷۱. هروی، ابن‌سلّام، النسب، ج۱، ص۲۱۰.
۲۷۲. المنمق، ابن‌حبیب، ج۱، ص۳۶۰.    
۲۷۳. الاصابه، ابن‌حجر العسقلانی، ج۵، ص۲۷.    
۲۷۴. معالم الفتن، سعید ایوب، ج۲، ص۴۲۷.    
۲۷۵. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۱۷.    
۲۷۶. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۵-۱۷۶.    
۲۷۷. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۹-۲۱۲.    
۲۷۸. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ج۱، ص۳۲۴-۳۲۶.    
۲۷۹. تاریخ دمشق، ابن‌عساکر، ج۵۲، ص۳۱۴.    
۲۸۰. ابراهیم/سوره ۱۴، آیه ۲۸.    
۲۸۱. تفسیر فرات کوفی، الفرات الکوفی، ج۱، ص۲۲۱.    
۲۸۲. جامع البیان، الطبری، ج۱۶، ص۵.    
۲۸۳. مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۲۶، ص۴۶.    
۲۸۴. المستدرک علی الصحیحین، الحاکم النیشابوری، ج۳، ص۱۷۳.    
۲۸۵. الصحیح من سیرة الامام علی علیه السلام، جعفر مرتضی العاملی، ج۳، ص۶۰- ۶۱.    
۲۸۶. رسالة فی حدیث خطبة علی بنت ابی‌جهل، سید علی الحسینی المیلانی، ج۱، ص۶.    



دائرة‌المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «بنی‌مغیره».    
حوزه نمایندگی ولی‌فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «بنی‌مغیره».    






جعبه ابزار