• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

باده عرفانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



لفظ «باده» در تصوف و عرفان اسلامی، خاصه در اشعار عرفانی، معمولاً معنایی غیر از معنای حقیقی خود دارد که به بیان و بررسی آن پرداخته می‌شود.

فهرست مندرجات

۱ - مراد از باده در عرفان
۲ - تشابه معانی باده، می و شراب
       ۲.۱ - تفاوت معانی بعد از قرن هفتم
۳ - معنای شراب و باده در تاریخ تصوف
       ۳.۱ - معنای ثابت در طول تاریخ
       ۳.۲ - معنای دگرگون شده
۴ - مرحله نخست تحول معنایی شراب
       ۴.۱ - مستی در معنای جدید
۵ - مرحله دوم تحول معنایی شراب
       ۵.۱ - پدید آمدن دو مذهب صوفی
۶ - بایزیدیان
       ۶.۱ - تأثیر بایزیدیان در اشعار عرفانی
       ۶.۲ - سخن بایزید در کاربرد شراب
۷ - معنای عرفانی شراب در اشعار عربی
۸ - اولین اشعار خراباتی در شعر صوفیان
۹ - اشعار شعرای غیرصوفی
       ۹.۱ - اعتراض متشرعان به این اشعار
       ۹.۲ - نظریه عرفا در پاسخ به اعتراض
۱۰ - اشعار غیر صوفیانه در بحث‌های صوفیانه
۱۱ - مرحله سوم تحول معنایی شراب
۱۲ - مرحله چهارم تحول معنای شراب
       ۱۲.۱ - عشق ازلی در اشعار عرفانی
       ۱۲.۲ - فخرالدین عراقی و عشق ازلی
۱۳ - مرحله پنجم تحول معنای شراب
       ۱۳.۱ - عشق کیهانی در آثار حکما
       ۱۳.۲ - عشق کیهانی در اشعار
       ۱۳.۳ - عشق کیهانی در شعر فارسی
       ۱۳.۴ - عامل اصلی رواج این معنا
       ۱۳.۵ - تأثر شاعران از ابن عربی
۱۴ - مرحله ششم تحول معنای شراب
۱۵ - سؤال از معنای الفاظ عرفانی
۱۶ - پاسخ مشایخ به سؤال از معانی
       ۱۶.۱ - گلشن راز شبستری
       ۱۶.۲ - نوشته شدن ده‌ها رساله
              ۱۶.۲.۱ - حجم و محتوای آثار
              ۱۶.۲.۲ - تأثر آثار از ابن عربی
       ۱۶.۳ - کتاب رشف الالحاظ
              ۱۶.۳.۱ - معنای شراب، می و باده
       ۱۶.۴ - کتاب مرآت عشاق
              ۱۶.۴.۱ - جمع دو مکتب در کتاب
              ۱۶.۴.۲ - معنای شراب، می و باده
۱۷ - علت اصلی اختلاف در تعاریف الفاظ
۱۸ - منابع برای مطالعه بیشتر
۱۹ - پانویس
۲۰ - منبع



صوفیه برای تمیز دو معنی حقیقی و مقصود عرفانی از یک‌دیگر مایع مسکری را که شرع حرام کرده است «باده / شراب صوری» و باده خود را «معنوی» خوانده‌اند، که مراد از آن، به طور کلی، محبت ایشان به پروردگار است، محبتی که باعث حالات خاص قلبی می‌شود.



برای بیان این معنای رمزی، شعرای صوفی مسلک از همان الفاظ و کنایاتی استفاده کرده‌اند که شعرای غیر صوفی؛ یعنی، همچنان‌که در اشعار غیر عرفانی الفاظ «باده» و «می» و «شراب» و «خمر» و «مُدام» یا («مدامه») و «رحیق» و تعبیراتی چون «آب عنب» و «دختر رز» کم‌وبیش به یک معنی است، در اشعار صوفیانه نیز معانی همه این الفاظ و رموز غالباً یکسان است.

۲.۱ - تفاوت معانی بعد از قرن هفتم


البته، از قرن هفتم به بعد، بعضی از نویسندگان در تعاریف خود فرق‌هایی میان معانی این الفاظ، به‌ویژه «شراب» و «می» و «باده»، قائل شده‌اند.



معنای مجازی شراب یا باده در تاریخ تصوف و در مراحل تطور شعر عرفانی از جهتی تقریباً ثابت مانده و از جهت دیگر تحولاتی یافته است:

۳.۱ - معنای ثابت در طول تاریخ


آنچه ثابت مانده هسته اصلی این مفهوم، یعنی محبت یا عشق به پرودگار است.

۳.۲ - معنای دگرگون شده


آنچه دگرگون شده تعبیرها و برداشت‌هایی است که مشایخ صوفیه و نویسندگان و شاعران از محبت یا عشق و مراتب آن و چگونگی پدید آمدن آن کرده‌اند.



نخستین مرحله تحول معنایی شراب به قرن‌های سوم و چهارم هجری بر می‌گردد، زمانی که اصطلاحات خاص و به طور کلی، زبان عرفانی در حال تکوین بود.
در این دوره «باده» و «می» با معنای عرفانی هنوز وارد شعر فارسی نشده بود، ولی الفاظ عربی «شراب» یا «خمر» با معنای عرفانی در سخنان و گاه در اشعار عربی اهل تصوف به کار برده می‌شد.

۴.۱ - مستی در معنای جدید


معنای جدید عرفانی «شراب» یا «خمر» در آغاز مربوط به اصطلاح جدید عرفانی «شراب» یا «خمر» در آغاز مربوط به اصطلاح «سُکر» (مستی) بود، که نزد صوفیه دالّ بر حالی است، که از غلبه محبت پروردگار به انسان دست می‌دهد و توانایی تمیز را از او سلب می‌کند، مانند حالی که بر اثر می‌گساری و مستی در آدمی پدید می‌آید.
سبب مستی آشامیدن باده یا شراب (صوری) است، و صوفیه نیز بر همین قیاس سبب مسکر معنوی را به شراب یا خمر تعبیر کرده و از آن محبت الهی را اراده کرده‌اند.



در قرن‌های سوم و چهارم درباره مفهوم سکر و مفهوم متضاد آن، «صحو» (هوشیاری)، بحث‌های مفصلی در میان مشایخ صوفیه درگرفت که با معانی مختلفی که صوفیه بعداً برای «شراب» و «باده» و «می» و «بادهگساری» و «میخانه» و «ساقی» و «خرابات» قائل شدند پیوند کامل داشت.

۵.۱ - پدید آمدن دو مذهب صوفی


بر اساس این دو مفهوم (سکر و صحو)، دو مذهب صوفیانه پدید آمد که یکی منسوب به بایزید بسطامی (متوفی ۲۶۱) و پیروان او و دیگری منسوب به جنید بغدادی (متوفی ۳۹۲) و پیروان او بود.



بایزیدیان بر خلاف جنیدیان، که اهل صحو بودند، خود را اهل سکر می‌دانستند و سکر را برتر از صحو می‌شمردند.
از نظر بایزید و پیروان او، سکر فنای مُحِبّ از خود و از صفات بشری است؛ صحو دوام این صفات است که خود حجابی میان انسان و پروردگار شمرده می‌شود.
[۱] علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، چاپ ژوکوفسکی، تهران ۱۳۵۸ ش، ص۲۳۰.


۶.۱ - تأثیر بایزیدیان در اشعار عرفانی


همین مفهوم فنا و نیستی است که سپس یکی از مهمترین آثار باده معنوی دانسته شده است و برخی از شاعران الفاظ «باده» و «می» را به همین معنی به کار برده‌اند.

۶.۲ - سخن بایزید در کاربرد شراب


یکی از قدیم‌ترین شواهد کاربرد «شراب» با معنای عرفانی سخنی منقول از بایزید بسطامی است. از او پرسیده‌اند: «چه گویی اندر کسی که به یک قطره از بحر محبّت مست گردد؟» و او در پاسخ نوشته است: «چه گویی در کسی که جمله دریاهای عالم شراب محبت گردد، همه را درآشامد و هنوز از تشنگی می‌خروشد؟».
[۲] علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، چاپ ژوکوفسکی، تهران ۱۳۵۸ ش، ص۲۳۳.




لفظ «شراب» با همین معنی در اشعار عربی که نویسندگان صوفی، از جمله ابونصر سرّاج و ابوالقاسم قشیری، در ضمن باب سکر نقل کرده‌اند که به کار رفته است؛ و وقتی که مشایخ صوفیه و فارسی گویان ایشان از قرن پنجم به بعد به اشعار عاشقانه و خراباتی روی آوردند، معنایی را که قبلاً به شراب و خمر داده شده بود عیناً به الفاظ فارسی «باده» و «می» منتقل کردند.



نخستین صوفیانی که اشعار عاشقانه غیر عرفانی و اشعار خراباتی سرودند خراسانی بودند و این احتمالاً تا حدودی به سبب نفوذ مذهب اهل سکر در میان مشایخ خراسان بوده است.



اشعار شعرای غیرصوفی در وصف اعضای بدن معشوق یا درباره باده و بادهگساری و حالات مستی در قرن پنجم نخست در مجالس سَماع به کار رفت.

۹.۱ - اعتراض متشرعان به این اشعار


خواندن این گونه ابیات توسط «قوّالان» اعتراض متشرعان را برانگیخت.

۹.۲ - نظریه عرفا در پاسخ به اعتراض


در پاسخ این اعتراض، مشایخ و نویسندگان صوفی نظریه‌ای درباره نقد معنایی شعر پیش کشیدند.
بنابراین نظریه، معنایی که شاعر از الفاظ اراده می‌کند با معنایی که خواننده یا شنونده فهم می‌کند ضرورتاً یکی نیست.
شنونده یا خواننده می‌تواند معنای منظور خود را در شعر ببیند، و لذا معنای اصلی اشعاری که قوّالان می‌خوانند مهم نیست؛ مهم معنایی است که شنوندگان از آنها فهم می‌کنند.
این مطلب را ابوحامد غزالی (متوفی ۵۰۵) در کیمیای سعادت
[۳] محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۴۸۴.
مطرح کرده است و می‌گوید که چون در مجالس سَماع سخن از شراب و مستی و خرابات به میان می‌آید، شنوندگان از آنها معنای دیگری فهم می‌کنند.
عین القضاة همدانی (متوفی ۵۲۵) نیز این مطلب را کلّی‌تر بیان کرده است و می‌گوید شعر چون آینه است که هر کس در آن نگاه کند صورت خود را می‌بیند.
[۴] عبدالله بن محمد عین القضاة، نامه‌های عین القضات همدانی، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۴۸ ش، ج۱، ص۲۱۶.




اشعار غیر صوفیانه نه تنها در مجالس سماع خوانده می‌شد، نویسندگان نیز آنها را در بحث‌هایی عمیق صوفیانه خود نقل می‌کردند.
مثلاً در بیتی از امیر معزّی: «چو تیغ باده بر آهنجم از نیام قدح / زمانه باید کز پیش من ستم کشدا» که احمد غزالی نقل کرده است،
[۵] احمدبن محمد غزالی، سوانح، چاپ نصرالله پورجوادی، تهران ۱۳۵۹ ش، ص۱۳.
«باده» شراب صوری است ولی غزالی از آن برای بیان معنای دیگری استفاده کرده و این شیوه را «تمثّل» خوانده است.



از نیمه دوم قرن پنجم و اوایل قرن ششم، برخی از شاعران صوفی برای افاده دقیق معنای عرفانی «باده» و مانند آن و برای رفع ابهام در ذهن شنوندگان صوفی، قراینی لفظی یا معنوی به کار بردند؛ مثلاً قرینه «عشق» در بیت اول این رباعی احمد غزالی (فصل ۱) مفسر میِ حلال در بیت دوم است: با عشق روان شد از عدم مرکب ما/ روشن ز چراغ وصف دایم شب ما/ زان می که حرام نیست در مذهب ما/ تا باز عدم خشک نیابی لب ما.



از مضامین عارفانه‌ای که از قرن پنجم به بعد نزد برخی از صوفیه مطرح شد موضوع محبت یا «عشق ازلی» است، یعنی محبتی که ارواح آدمیان پیش از ورود به این جهان پیدا کرده‌اند.
عقد این محبت با میثاقی که پروردگار با ذُرّیات بنی آدم بسته به ایشان خطاب کرده است که «اَلَسْتُ بِرَبکّم» و ذرّیات در پاسخ گفته‌اند «بلی» آغاز گشته است.

۱۲.۱ - عشق ازلی در اشعار عرفانی


صوفیه این محبت را محبت یا عشق ازلی خواندند و این بُعد تازه معنای عشق را به مفهوم عرفانی «شراب» و «باده» و «می» در کلام صوفیان افزود و ترکیبات جدیدی مانند «باده اَلَست» و «شراب ازل» و «می الست» وارد زبان شعر عرفانی شد.
چنان‌که در مصرع اول رباعی مذکور (با عشق روان شد از عدم مرکب ما) به همین معنی اشاره شده است.

۱۲.۲ - فخرالدین عراقی و عشق ازلی


از شعرایی که بارها این مضمون جدید را به میان آورده اند فخرالدین عراقی (متوفی ۶۸۸) است که ترکیبات شاعرانه دیگری نیز برای بیان آن به کار برده است، مثلاً «باده شبانه» در این بیت: می ده که ز باده شبانه / در سر بودم خمار امروز،
[۷] ابراهیم بن بزرگ‌مهر عراقی، دیوان عراقی، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۳۸ ش، ص۱۳۸.
که در آن هیچ قرینه‌ای برای معنای عرفانی می و باده شبانه و خمار نیست، اما با آشنایی با مذهب عراقی می‌توان دریافت که مراد از «باده شبانه» میِ عشق ازلی است که روح انسان پیش از ورود به این عالم از آن نوشیده و مست شده است.
روح ما در این جهان عهد «الست» را فراموش کرده و همین فراموشی است که «خمارِ امروزی» خوانده شده است.
برای رفع این خمار، روح باید عهد خود را تازه گرداند و بار دیگر از باده عشق بنوشد. عراقی، در جای دیگر،
[۸] ابراهیم بن بزرگ‌مهر عراقی، عشاق نامه، ص۳۵۴.
برای تمیز «باده امروزی» از «باده الست» یا «باده شبانه»، ترکیب «باده صبوح» را به کار می‌برد: «ساقیا باده صبوح بده / عاشقان را غذای روح بده / باده عشق ده به ما مستان / می بده مای ما زما بستان».
در این ابیات قراینی هست که معنای عرفانی «باده» و «می» را مشخص می‌کند. باده غذای روح است نه جسم، و این باده را کسانی می‌نوشند که از ازل عاشق بوده‌اند.
فراموشی روح است که موجب خمار امروزی گشته او را گرفتار «مَنی» کرده است و حال، برای رهایی از بند مایی و منی یا به تعبیر دیگر برای فانی شدن از صفات بشری، چاره‌ای جز نوشیدنِ باده صبوح نیست.



یکی دیگر از ابعادی که در معنای عرفانی «باده» پدید آمد مضمون محبت یا عشق ذاتی افلاک و کواکب و عناصر و حتی همه ذرات عالم به مبدأ آفرینش است.
محبتی که صوفیه در آغاز از آن سخن می‌گفتند محبتی میان انسان و پروردگار بود.
موضوع «محبت ازلی» هر چند بُعد تازه ای به مفهوم «محبت حقیقی» بخشید، باز به نسبت میان انسان و پروردگار باز می‌گشت.
اما موضوع «محبت کیهانی»، یعنی محبت همه موجودات به مبدأ آفرینش نه تنها سابقه محبت را به آغاز آفرینش رساند، دایره عاشقان را نیز وسعت بخشید.

۱۳.۱ - عشق کیهانی در آثار حکما


این عقیده را در آثار بعضی از حکمای قرن چهارم و پنجم، مانند رسایل اخوان الصفا و رساله العشق ابن سینا، و سپس در تصوف اوایل قرن ششم در آثار عین القضاة می‌توان مشاهده کرد.
عین القضاة، هر چند مانند استادش احمد غزالی عمدتاً از عشق میان انسان و پروردگار سخن گفته، به عقیده حکما درباره عشق افلاک و عناصر اربعه نیز اشاره کرده است؛ مثلاً «از جمال خدّ و خالش عقل ما دیوانه است / وز شراب عشق او هر دو جهان میخانه است».
[۹] عبدالله بن محمد عین القضاة، تمهیدات، چاپ عفیف عسیران، تهران ۱۳۴۲ ش، ص۱۱۶.


۱۳.۲ - عشق کیهانی در اشعار


از نخستین شعرایی که، تحت تأثیر عقیده حکما، از عشق همه موجودات سخن گفته‌اند حکیم نظامی است که در آغاز خسرو و شیرین
[۱۰] الیاس بن یوسف نظامی، خسرو و شیرین، چاپ وحید دستگردی، تهران ۱۳۳۴ ش، ص۳۳.
عشق را قوام آفرینش خوانده و نه تنها گردش افلاک، آبادی زمین و حیات سراسر جهان را مرهون عشق دانسته است.

۱۳.۳ - عشق کیهانی در شعر فارسی


در قرن هفتم، این مضمون در شعر عرفانی فارسی کاملاً متداول شد.
[۱۱] جلال‌الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، چاپ رینولد نیکلسون، تهران ۱۳۶۳ ش، ج۵، ابیات ۳۸۵۴ـ۳۸۵۸.


۱۳.۴ - عامل اصلی رواج این معنا


ظاهراً مهم‌ترین عاملی که موضوع «عشق کیهانی» را در اشعار عرفانی بسیار رایج کرد و این خود قرینه‌ای برای معنای عرفانی باده شد، شیوع مکتب عرفانی محیی‌الدین ابن عربی (متوفی ۶۲۸) بود.

۱۳.۵ - تأثر شاعران از ابن عربی


جلال‌الدین مولوی، هر چند معاصر صدرالدین قونیوی (متوفی ۶۷۲) شاگرد بزرگ و معروف ابن عربی و ناشر تعالیم او بود، تحت تأثیر عرفان ابن عربی واقع نشد؛ ولی فخرالدین عراقی که خود از معاصران مولوی بود، و بسیاری از شعرای بعد، تحت تأثیر ابن عربی بودند، مضمون مذکور را بارها در اشعار خود به کار بردند و از «باده» و «می» و «شراب» و غیره برای بیان مضمون استفاده کردند، مثلاً عراقی هم از محبت ازلی و «عهد الست» سخن گفته و از آن به باده تعبیر کرده است و هم از عشق همه کائنات به پروردگار: «همه جهان ز می عشق یار سرمست‌اند/ و لیک مستی هر مست هست دیگر سان».
[۱۲] ابراهیم بن بزرگ‌مهر عراقی، دیوان عراقی، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۳۸ ش، ص۹۰.

از معروف‌‌ترین ابیاتی که به فارسی درباره عشق همه موجودات به پروردگار سروده شده است این ابیات محمود شبستری (متوفی ۷۲۰) است: «همه عالم چو یک خمخانه اوست / دل هر ذرّه‌ای پیمانه اوست / خرد مست و ملائک مست و جان مست / هوا مست و زمین مست آسمان مست».
[۱۳] محمدبن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، تهران ۱۳۳۷ ش، ص۷۶۲.




معانی عرفانی «باده» و «می» و «شراب» و «مستی» و «پیمانه» از قرن هفتم به بعد بر معانی حقیقی آنها کاملاً غلبه یافت و مشکلی که صوفیه پیش از آن برای توجیه استعمال این الفاظ داشتند مرتفع شد و دیگر کسی به شعرای صوفی خرده نمی‌گرفت که چرا از خرابات و میخانه و باده و جام و بادهگساری و می‌پرستی سخن می‌گویند.



آن‌گاه سؤالی که برای بسیاری از خوانندگان، به‌خصوص سالکان مبتدی، مطرح شد این بود که این معانی دقیقاً چیست.



همین سؤال بود که باعث شد مشایخ دست به نوشتن آثار جدیدی بزنند و در آنها به تعریف و شرح معانی رمزی الفاظ، از جمله «باده» و «شراب» به‌پردازند.

۱۶.۱ - گلشن راز شبستری


گلشن راز شبستری درست به همین منظور سروده شده است.

۱۶.۲ - نوشته شدن ده‌ها رساله


از اوایل قرن هشتم به بعد، ده‌ها رساله دیگر به قلم نویسندگان مختلف در شرح تعابیر رمزی صوفیه نوشته شده که تاکنون فقط برخی از آنها منتشر شده است.

۱۶.۲.۱ - حجم و محتوای آثار


این رسایل از حیث حجم و محتوا با هم فرق دارد.
بعضی از آنها مختصر و فقط شامل توضیح اندکی از الفاظ است و بعضی مفصل است و بیشتر الفاظِ مجالس بادهگساری در آنها ذکر شده و حتی الفاظ متعددی که برای شراب به کار می‌رفته، مانند خود لفظ «شراب» و نیز «باده» و «می» و «خمر» و «مدام»، و همچنین اقسام باده‌ها شرح داده شده است.

۱۶.۲.۲ - تأثر آثار از ابن عربی


بسیاری از این آثار از دیدگاه عرفان ابن عربی و با استفاده از الفاظ واصطلاحات مکتب او نوشته شده است.

۱۶.۳ - کتاب رشف الالحاظ


از نخستین رسایل که در این باب تألیف شده رشف الالحاظ فی کشف الالفاظ است که هم به نویسنده‌ای به نام شرف‌الدین حسین الفتی تبریزی نسبت داده شده است و هم به فخرالدین عراقی.
مؤلف «شراب» و «می» و «باده» را طبق سنت صوفیان خراسان با استفاده از مفهوم عشق تعریف کرده است.

۱۶.۳.۱ - معنای شراب، می و باده


«شراب» و «می» و «باده» هر سه به معنای عشقی است که انسان به پروردگار پیدا می‌کند.
این عشق به حسب مراتب و منازل سلوک شدت و ضعف دارد: عشق مبتدیان از همه ضعیف‌تر است و «باده» خوانده می‌شود؛ عشق متوسطان قوی‌تر است و «می» خوانده می‌شود؛ قوی‌ترین حالاتِ عشق به منتهیان دست می‌دهد که «شراب» نامیده می‌شود.
[۱۴] حسین بن احمد الفتی، رشف الالحاظ فی کشف الالفاظ، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۲ ش، ص۶۰.


۱۶.۴ - کتاب مرآت عشاق


یکی دیگر از این قبیل آثار مرآت عشاق است که نویسنده آن شناخته نیست.
[۱۵] «مرآت عشاق» در یوگنی ادواردویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمه سیروس ایزدی، تهران ۱۳۵۶ ش، ص۱۶۵ـ۲۳۸.


۱۶.۴.۱ - جمع دو مکتب در کتاب


مؤلف این اثر، دانسته یا ندانسته، مکتب مشایخ خراسان و مکتب ابن عربی را باهم جمع کرده است.

۱۶.۳.۱ - معنای شراب، می و باده


این نکته را از تعریف او از الفاظ «باده» و «می» و «شراب» و «خمر» می توان دریافت.
در تعریف باده می‌نویسد: «عشقی را گویند که هنوز اشتداد نیافته، و این مرتبه مبتدیان است».
[۱۶] «مرآت عشاق» در یوگنی ادواردویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمه سیروس ایزدی، تهران ۱۳۵۶ ش، ص۱۷۵.

این تعریف بر اساس تعالیم مشایخ خراسان و مطابق تعریف رشف الالحاظ است.
اما در تعریف «می» تأثیر تعالیم ابن عربی دیده می‌شود.
پیروان ابن عربی در تعریف «شراب» و «خمر» و غیره عموماً از مفهوم تجلی استفاده می‌کردند و به همین سبب است که گاهی ترکیباتی چون «شراب تجلی» یا «باده تجلی» را به کار می‌بردند.
[۱۷] محمدبن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، تهران ۱۳۳۷ ش، ص۶۰۸ـ۶۱۱.

نویسنده مرآت عشاق نیز در تعریف «می» از همین مفهوم استفاده کرده است: «تجلیات الهی را گویند اعم از آن‌که آثاری باشد یا افعالی یا صفاتی یا ذاتی، به قدر وسع مشروب».
[۱۸] «مرآت عشاق» در یوگنی ادواردویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمه سیروس ایزدی، تهران ۱۳۵۶ ش، ص۲۳.

و اما در خصوص «شراب» دو معنی ذکر کرده است، که یکی را از مکتب مشایخ خراسان گرفته و دیگری را از مکتب ابن عربی.
می‌گوید وقتی که شعرای عارف لفظ «شراب» را به کار می‌برند «گاهی (آن‌را) بر ذوق اطلاق نمایند و گاهی دیگر بر مجلای تجلی ذاتی».
آنگاه می‌افزاید که با توجه به همین تجلی ذاتی است که لفظ «شراب» را بر «آتش محبت و صفوت عشق عالم افروز» (عشق کیهانی) هم اطلاق می‌کنند.
[۱۹] «مرآت عشاق» در یوگنی ادواردویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمه سیروس ایزدی، تهران ۱۳۵۶ ش، ص۲۰۹ـ۲۱۰.

همین روش را مؤلف در تعریف لفظ «خمر» به کار برده است و می‌گوید: «این لفظ را به غلبه عشق اطلاق نمایند و بر باده تجلیات که مقارن انواع ملامت و توبیخ بود هم اطلاق کنند».
[۲۰] «مرآت عشاق» در یوگنی ادواردویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمه سیروس ایزدی، تهران ۱۳۵۶ ش، ص۱۹۴.

تعریف نویسنده مرآت عشاق از «خمر» در واقع همان تعریف نویسنده رشف الالحاظ از «شراب» است.



این اختلاف در تعاریف الفاظ، و از جمله در تعریفات عرفانی «شراب» و «می» و «باده» و غیره.
ناشی از این است که این الفاظ اساساً متعلق به زبان و تخیل شاعرانه و لذا معنای آنها به طور کلی سیال است.



• قرآن.
حسین بن احمد الفتی، رشف الالحاظ فی کشف الالفاظ، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۲ ش.
ابراهیم بن بزرگ‌مهر عراقی، دیوان عراقی، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۳۸ ش.
عبدالله بن محمد عین القضاة، نامه‌های عین القضات همدانی، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۴۸ ش.
• عبدالله بن محمد عین القضاة، تمهیدات، چاپ عفیف عسیران، تهران ۱۳۴۲ ش.
احمدبن محمد غزالی، سوانح، چاپ نصرالله پورجوادی، تهران ۱۳۵۹ ش.
محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۴ش.
محمدبن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، تهران ۱۳۳۷ ش.
• «مرآت عشاق» در یوگنی ادواردویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمه سیروس ایزدی، تهران ۱۳۵۶ ش.
جلال‌الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، چاپ رینولد نیکلسون، تهران ۱۳۶۳ ش.
الیاس بن یوسف نظامی، خسرو و شیرین، چاپ وحید دستگردی، تهران ۱۳۳۴ ش.
علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، چاپ ژوکوفسکی، تهران ۱۳۵۸ ش.


 
۱. علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، چاپ ژوکوفسکی، تهران ۱۳۵۸ ش، ص۲۳۰.
۲. علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، چاپ ژوکوفسکی، تهران ۱۳۵۸ ش، ص۲۳۳.
۳. محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۴۸۴.
۴. عبدالله بن محمد عین القضاة، نامه‌های عین القضات همدانی، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۴۸ ش، ج۱، ص۲۱۶.
۵. احمدبن محمد غزالی، سوانح، چاپ نصرالله پورجوادی، تهران ۱۳۵۹ ش، ص۱۳.
۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۲.    
۷. ابراهیم بن بزرگ‌مهر عراقی، دیوان عراقی، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۳۸ ش، ص۱۳۸.
۸. ابراهیم بن بزرگ‌مهر عراقی، عشاق نامه، ص۳۵۴.
۹. عبدالله بن محمد عین القضاة، تمهیدات، چاپ عفیف عسیران، تهران ۱۳۴۲ ش، ص۱۱۶.
۱۰. الیاس بن یوسف نظامی، خسرو و شیرین، چاپ وحید دستگردی، تهران ۱۳۳۴ ش، ص۳۳.
۱۱. جلال‌الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، چاپ رینولد نیکلسون، تهران ۱۳۶۳ ش، ج۵، ابیات ۳۸۵۴ـ۳۸۵۸.
۱۲. ابراهیم بن بزرگ‌مهر عراقی، دیوان عراقی، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۳۸ ش، ص۹۰.
۱۳. محمدبن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، تهران ۱۳۳۷ ش، ص۷۶۲.
۱۴. حسین بن احمد الفتی، رشف الالحاظ فی کشف الالفاظ، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۲ ش، ص۶۰.
۱۵. «مرآت عشاق» در یوگنی ادواردویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمه سیروس ایزدی، تهران ۱۳۵۶ ش، ص۱۶۵ـ۲۳۸.
۱۶. «مرآت عشاق» در یوگنی ادواردویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمه سیروس ایزدی، تهران ۱۳۵۶ ش، ص۱۷۵.
۱۷. محمدبن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، تهران ۱۳۳۷ ش، ص۶۰۸ـ۶۱۱.
۱۸. «مرآت عشاق» در یوگنی ادواردویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمه سیروس ایزدی، تهران ۱۳۵۶ ش، ص۲۳.
۱۹. «مرآت عشاق» در یوگنی ادواردویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمه سیروس ایزدی، تهران ۱۳۵۶ ش، ص۲۰۹ـ۲۱۰.
۲۰. «مرآت عشاق» در یوگنی ادواردویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمه سیروس ایزدی، تهران ۱۳۵۶ ش، ص۱۹۴.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة‌المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «باده»، شماره۱۲۲.    


رده‌های این صفحه : اصطلاحات عرفانی | عرفان




جعبه ابزار