اوحدالدین کرمانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اوحَدُالدّینِ کِرْمانی،
حامد بن ابی فخر، عارف و شاعر بنام قرن ۷ق/۱۳م است.
بنابر
تصریح صاحب
مناقب ،
او به هنگام
حمله ترکان غز به
کرمان و
انقراض آل قاورد (ه م) ۱۶ سال داشته است.
تاریخ
وفات وی را
زکریا قزوینی که از معاصران او بوده، ۶۳۵ق گفته است.
اوحدالدین در هفتاد و چند سالگی وفات یافت و به قولی در شونیزیه
بغداد به
خاک سپرده شد.
اوحدالدین در پی حمله ترکان غز به کرمان روانه بغداد شد و در آنجا به تحصیل
فقه ،
حدیث و علوم دینی پرداخت. وی در مدتی کوتاه
کمال یافت و در
مدرسه حکاکیه مشغول تدریس شد و چندی بعد
ریاست و اداره آن مدرسه را برعهده گرفت. با آنکه در این مقام به
شهرت تمام رسید، خود را از
رضا ی باطنی و
آرامش روحی بیبهره دید؛ از اینرو مدرسه و تدریس را
ترک گفته،
طریق سلوک و
ریاضت پیش گرفت و در این راه چندان
افراط کرد
که مردم وی را
دیوانه پنداشتند. آوازه
مجاهدت های او به گوش
شیخ رکنالدین سجاسی (د ۶۰۶ق) رسید و او شاگرد خود
شجاعالدین ابهری را نزد اوحدالدین فرستاد.
از آن پس اوحدالدین
مرید رکنالدین سجاسی شد.
اوحدالدین بیشتر
عمر خود را در
سفر گذراند. او در این سفرها با بزرگان
علم و
عرفان دیدار میکرد و به
ارشاد مردم میپرداخت.
ظاهراً نخستین سفر وی، پس از بغداد، به
تبریز بود.
آنگاه از شهرهای
نخجوان و شروان گذر کرد تا به
قونیه رسید
و در آنجا با
ابن عربی در خانه وی
ملاقات نمود.
سفرهای دیگر اوحدالدین به
ملطیه (ح ۶۱۶ق)،
سیواس و
قیصریه بود که مؤلف مناقب از این سفرهای او حکایتها نقل کرده است.
اوحدالدین در
حلب با
سعدالدین حموی (د ۶۵۰ق) و
مجدالدین بغدادی ، شاگرد
نجمالدین کبری ملاقات داشت.
در
مصر بار دیگر با ابن عربی دیدار کرد؛ و هنگامی که شیخ
قصد حج نمود، ابن عربی از او خواست تا
صدرالدین قونوی (د ۶۷۳ق)، شاگرد و مرید و فرزند خوانده وی را همراه خود ببرد.
او در آخرین سفر حج خود چند روزی در
دمشق توقف کرد و گویا ملاقات اوحدالدین با
مولوی (د ۶۷۲ق) در دمشق، در همین تاریخ بوده است.
اوحدالدین سفرهای دیگری نیز داشته است، از جمله
خوارزم که در آنجا با
شیخ نجمالدین کبری ملاقات کرد.
مؤلف مناقب به گونهای
اغراق آمیز شمار شاگردان و مریدان اوحدالدین را ۷۰ هزار گفته، و افزوده است که ۳ هزار تن از آنان
صاحب مقامات ، مراتب ولایت و دارای
کشف و
شهود بودهاند.
از جمله مریدان و شاگردان او میتوان از
شمسالدین عمر بن احمد تفلیسی و کریمالدین
نیشابوری یاد کرد که در
مدح اوحدالدین اشعاری سرودهاند.
صاحب مناقب در زمره مریدان وی از
جمالالدین واسطی - که مردی
حکیم و عالم به
علم هیأت ،
منطق ،
نجوم و
ریاضی بوده - نام میبرد که به شوق دیدار شیخ به
ملطیه رفته، و تا هنگام وفات اوحدالدین از ملازمان وی بوده است.
اما از برترین مریدان اوحدالدین میتوان از صدرالدین قونوی یاد کرد که به گفته صاحب مناقب نزدیک به ۱۶ سال در ملازمت شیخ به سر برده، و طریق سلوک و اسرار خلوت را از وی آموخته است.
افزون بر صدرالدین قونوی، بزرگانی چون محییالدین ابن عربی و نجمالدین کبری به او
توجه و ارادت داشتهاند
و سلاطین وقت در
اعزاز و
اکرام او سعی داشتند و به هر شهری که سفر میکرد، مورد
احترام بود، و مورخان و تذکرهنویسان دورههای بعد، از او به
نیکی یاد کرده، و احوال و مقامات روحانی او را ستودهاند.
دیدگاه اوحدالدین در مسأله
عشق برگرفته از نگرش
وحدت وجودی اوست که در جای جای رباعیاتش ظاهر میشود. غالباً از دو گانگی
ظاهر و
باطن و
صورت و
معنا سخن میگوید و حقیقت را معنا و باطن، و صورت و ظاهر را امری گذرا و نمودی بیاصل و حقیقت میداند. در نظر او عالم جلوهگاه
جمال حق است و در دایره
وجود تنها
موجود حقیقی اوست
و اوست که مرکز این دائره است و همه موجودات عالم سرگردان در دائره عشق معشوق ازلیند.
وی سرمایه عشق الهی را تنها حیرت و سرگردانی میداند که حاصل آن
فنا ی از خود و فنای در
حق است.
اوحدالدین اهل
سماع بود و مجالس سماع او شور و حال خاصی داشت.
گفتهاند که وی رباعیات خود را در حال سماع میسروده است.
پاسخ وی به مکتوب
سعدالدین حموی که در حکایت سیام مناقب
آمده، گویای آگاهی وی بر دقایق
احکام شرع و توجه وی به رعایت این دقایق و مراتب
تعبد اوست.
تنها اثری که از وی برجای مانده، مجموعه رباعیات اوست که به دست یکی از پیروانش در قرن ۷ق جمعآوری شده است. بسیاری از این رباعیات در
نزهة المجالس شروانی (تألیف شده در نیمه اول قرن ۷ق) آورده شده است.
این مجموعه با ۷۲۴، ۱رباعی در کتابخانه
ایاصوفیه (شم ۲۹۱۰) موجود است.
دیوان رباعیات او در ۱۳۶۶ش به کوشش
احمد ابومحبوب و با مقدمه
محمد ابراهیم باستانی پاریزی در دو بخش به چاپ رسیده است.
گزیدهای از این مجموعه توسط
وایشر ، شرقشناس آلمانی،
تصحیح ، و سپس با همکاری ویلسن به انگلیسی ترجمه شده، و با عنوان «شاهد دل» در ۱۹۷۸م از سوی
انجمن فلسفه ایران به چاپ رسیده است. این مجموعه حاوی ۱۲۰ رباعی از رباعیات اوحدالدین است.
مناقب ،
مقامات ، یا
تذکره اوحدالدین کرمانی که تنها کتابی است در بیان سرگذشت، احوال و کرامات وی، تألیفی است کهن که نام مؤلف و تاریخ نگارش آن بر ما پوشیده است. اما از قراینی که در کتاب وجود دارد، میتوان دریافت که وی از هواداران اوحدالدین بوده است. او در جای جای این کتاب از وی به «شیخ ما» یاد میکند. تاریخ تألیف این کتاب نباید از نیمه دوم
سده ۷ق آن سوتر باشد.
در این کتاب ۷۳
حکایت دیده میشود که برخی از آنها با کمی
اختلاف در آثار دیگر نظیر
حلیة الاولیاء ،
تذکرة الاولیاء و
احیاء العلوم نیز نقل شده است.
(۱) آذر بیگدلی، لطفعلی، آتشکده، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۲) ابن فوطی، عبدالرزاق، الحوادث الجامعه، بغداد، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
(۳) ابن کربلایی، حافظ حسین، روضات الجنان و جنات الجنان، به کوشش جعفر سلطان القرائی، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۴) ابومحبوب،
احمد، مقدمه بر دیوان رباعیات اوحدالدین کرمانی.
(۵) اوحدالدین کرمانی،
حامد، دیوان رباعیات، به کوشش
احمد ابومحبوب، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۶) جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش
محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۷) خوارزمی، حسین، جواهر الاسرار، به کوشش
محمد جواد شریعت، اصفهان، ۱۳۶۶ش.
(۸) سپهسالار، فریدون، رساله در احوال مولانا جلالالدین مولوی، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۲۵ش.
(۹) شروانی، جمال خلیل، نزهة المجالس، به کوشش
محمد امین ریاحی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۱۰) فروزانفر، بدیعالزمان، مقدمه و حواشی بر مناقب.
(۱۱) فصیح خوافی،
محمد، مجمل فصیحی، به کوشش
محمود فرخ، مشهد، ۱۳۴۰ش.
(۱۲) قزوینی، زکریا، آثار البلاد و اخبار العباد، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۱۳) گازرگاهی، حسین، مجالس العشاق، کانپور، ۱۳۱۴ق/۱۸۹۷م.
(۱۴) مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۴۷ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اوحدالدین کرمانی»، ج۱۰، ص۴۰۹۸.