اهمیت شناخت اسباب نزول
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
این نوشتار در مورد اهمیت شناخت
اسباب نزول و راههای دستیابی به آن است که البته راه شناخت و پیبردن به
اسباب نزول و شناخت فرق
سبب نزول یا شان
نزول و طرق تشخیص نوشتهها
صحیح و
سقیم کار هر کسی نمیباشد.
در اهمیتشناخت
اسباب نزول یا
شان نزول باید گفت: همان گونه که میدانیم
قرآن، تدریجی و در مناسبتهای مختلف
نازل شده است. بر حسب اقتضا اگرحادثهای پیش میآمد یا
مسلمانان دچار مشکلی میشدند، یک یا چند
آیه و احیانا یک
سوره برای رفع مشکل
نازل میگردید. پر واضح است که
آیات نازل شده در هرمناسبتی، به همان
حادثه و مناسبت نظر دارد. پس اگر
ابهام یا اشکالی در
لفظ یا معنای آیه پدید آید، با شناخت آن حادثه یا پیش آمد، رفع اشکال میکرد. در نتیجه برای دانستن
معنا و
تفسیر کامل هر آیه، باید به شان
نزول آن رجوع کرد تا کاملا موضوع روشن شود. پس شان
نزول میتواند قرینهای باشد تا
دلالت آیه را تکمیل کند و بدون آن، دلالت آیه ناقص میماند.
مثلا در مورد آیه ان الصفا و المروة منشعائر الله فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما. . .
اشکال شده است که
سعی میان دو
کوه صفا و
مروه در
حج و
عمره از ارکان است، چرا به لفظ لا جناح» (جناح معرب
گناه است) تعبیر شده است؟
معنای ظاهری آیه چنین است: گناهی نیست که میان آن دو کوه سعی نمایید. این عبارت
جواز را میرساند نه
وجوب را. ولی با مراجعه به شان
نزول آیه روشن میشود که این عبارت برای رفع
توهم گناه آمده است، زیرا پس از
صلح حدیبیه در
سال ششم هجری مقرر شد که
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و
صحابه سال بعد برای انجام مراسم عمره به
مکه مشرف شوند و در این قرار داد چنین آمده بود که به مدت سه
روز مشرکان بتهای خود را از اطراف بیت و هم چنین از روی کوه صفا و مروه بردارند تامسلمانان آزادانه مراسم طواف و سعی را انجام دهند. پس از گذشتسه روز بتهابرگردانده شد. برخی از مسلمانان به عللی هنوز مراسم سعی را انجام نداده بودند وبا بازگرداندن بتها، چنین
گمان بردند که با وجود بتها، سعی میان صفا و مروه گناه است. آیه مذکور
نازل شد تا مسلمانان از سعی خودداری نکنند، زیرا اساسا سعی از شعائر الهی است و وجود بتها امر عارضی است و به آن زیان نمیرساند.
لذا مفهوم این آیه با مراجعه به شان
نزول کاملا واضح و روشن میشود و مساله جواز یا وجوب سعی در کار نیست، بلکه صرفا دفع توهم منع» است.
یعنی با وجود بتها منعی از انجام سعی نیست. پس شناخت
اسباب نزول نقش اساسی در فهم و پیبردن به معانی بسیاری از
آیات ایفا میکند.
راه شناخت و پیبردن به
اسباب نزول بسی دشوار است، زیرا پیشینیان در اینزمینه مطلب قابل توجهی ثبت و ضبط نکردهاند، جز اندکی که کاملا چاره ساز نیست. شاید یکی از علل عدم ضبط دقیق این بود که خود به وضع آشنا بودند و دیگر نیازی نمیدیدند که معلومات و مشاهدات خود را به عنوان سند برای آینده ثبت کنند. بعدها روایاتی در این زمینه فراهم شد که بیشتر دارای ضعف
سند و غیرقابل اعتماد بوده و احیانا اعمال
غرض در کار وجود داشته است. به ویژه در دوران تاریک حکومت
بنی امیه که از روی غرض ورزی،
آیات بیشماری با تنظیم شان
نزولهای ساختگی، طبق دل خواه تفسیر و تاویل شده است. از امام احمد بن حنبل در این باره نقل شده: سه چیز اصل و پایه درستی ندارد: روایاتی که درباره جنگهای
صدر اسلام ثبت شده، روایاتی که درباره فتنههای
آخر الزمان گفته شده و روایاتی که درباره تفسیر و
تاویل قرآن آوردهاند». امام
بدر الدین زرکشی از برخی محققین نقل میکند: مقصود بیشترین روایات در این باره قابل اعتماد نیست، نه این که همه آنها قابل اعتماد نباشند»
معروفترین کسی که در این باره روایاتی جمع آوری کرده است، ابو الحسن
علی بن احمد واحدی نیشابوری(متوفای ۴۶۸) است که جلال الدین سیوطی(متوفای ۹۱۱)بر او خرده گرفته و میگوید که در فراهم کردن
روایات ضعیف همت گماشته،
صحیح و سقیم را به هم آمیخته و بیشتر روایات خود را از طریق
کلبی از
ابی صالح از
ابن عباس آورده است که جدا واهی و ضعیف است...
سپس خود سیوطی در این زمینه رسالهای نگاشته به نام لباب النقول(برگزیدههای منقول)که خود نیز در انتخاب روایات از
روایتهای ضعیف ، مصون نمانده است. مثلا درباره آیه و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولئن صبرتم لهو خیر للصابرین، و اصبر و ما صبرک الا بالله و لا تحزن علیهم و لا تک فی ضیقمما یمکرون، ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون
نوشته است که پیامبر صلی الله علیه و آلهآنگاه که بر سر نعش
حمزه ایستاد و او را بدان حالت زار یافت، فرمود: لامثلن بسبعین منهم مکانک، هر آینه با هفتاد نفر از آنان(قریش) همان کنم که با تو کردند بریدن
گوش و
بینی و پاره کردن
شکم». آن گاه
جبرئیل این
آیات را
نازل نمود و او را ازاین کار منع کرد...
در حالی که
سوره نحل از سورههای مکی است. سالها پیش از
جنگ احد که در
مدینه در سال چهارم
هجرت اتفاق افتاد،
نازل شده است. به علاوه از مقام پیامبر صلی الله علیه و آله که تربیتشده
آیین اسلام است و هم واره
عدل و
انصاف را در زندگی خود پیش گرفته، کاملا به دور است که چنین اندیشه ناعادلانهای را به خود راه دهد. آری
آیات فوق در مکه موقعی که مسلمانان مورد
شکنجه کفار بودند
نازل شد که هرگز تجاوز نکنید و بهتر است شکیبا باشید.
چه فرقی میان این دو عبارت وجود دارد؟ بیشتر مفسرین فرقی میان این دوقایل نشدهاند و هر مناسبتی را که ایجاب کرده است آیه یا آیههایی
نازل شود، گاه
سبب نزول و گاه شان
نزول گفتهاند. در صورتی که میان این دو عبارت فرق است، ازاین جهت که شان
نزول اعم از
سبب نزول است. هر گاه به مناسبت جریانی دربارهشخص و یا حادثهای، خواه در گذشته یا حال یا آینده و یا درباره فرض
احکام، آیه یاآیاتی
نازل شود همه این موارد را شان
نزول آن
آیات میگویند، مثلا میگویند که فلان آیه درباره
عصمت انبیا یا عصمت
ملائکه یا
حضرت ابراهیم یا
نوح یا
آدم نازل شده است که تمامی اینها را شان
نزول آیه میگویند. اما
سبب نزول، حادثه یاپیش آمدی است که متعاقب آن، آیه یا
آیاتی نازل شده باشد و به عبارت دیگر آنپیش آمد باعث و موجب
نزول گردیده باشد. لذا
سبب،
اخص است و شان اعم.
چون
اسباب نزول از راه نقل روایتبه دست میآید و متاسفانه وقایع و حوادثدر گذشته ضبط نمیشد، بنابر این غالب
روایات منقول چندان منابع قابل اعتمادینیستند، جز اندکی که بیشتر آنها ضعیف السند یا متعارض و متهافت است.
واحدی در
اسباب النزول میگوید: جایز نباشد در
اسباب نزول آیات چیزی گفتهشود، مگر آن که
روایت صحیح و قابل اعتمادی در دست باشد و از کسانی
روایت شده باشد که خود شاهد حوادث اتفاق افتاده آن زمان بوده باشند. نه آن که از روی
حدس و گفتههای بیاساس، سخنی گفته باشند». سپس از ابن عباس روایت میکندکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: از نقل
حدیث بپرهیزید مگر بدان علم و شناخت صحیح داشته باشید، زیرا هر کس بر من و
قرآن دروغی ببندد، جای گاه خود را در
آتش فراهم ساخته است». لذا سلف صالح از هر گونه سخن درباره قرآن خودداری میکردند.
محمد بن سیرین میگوید: از عبیده، یکی از سرشناسان
تابعین، درباره
تفسیر آیهای از قرآن پرسشی نمودم گفت: رفتند کسانی که میدانستند در چه جهت قرآن
نازل شده است». یعنی علم به
اسباب النزول داشتهاند. واحدی میگوید: دراین زمان بسیارند کسانی که در این زمینه
دروغ پردازیهای فراوانی دارند، لذا برای رسیدن به حقایق قرآن باید راه
احتیاط را پیمود»
سخن امام
احمد بن حنبل دراین باره گذشت: ثلاثة لا اصل لها: المغازی و الفتن و التفسیر». جلال الدین سیوطی، با تمام توانی که در این زمینهها دارد، نتوانسته است بیش از ۲۵۰ حدیث مسند، اعم از صحیح و سقیم جمع آوری کند،
ولی خوشبختانه در مکتب
اهل بیت علیهم السلام روایات فراوانی است که به گونه صحیح از طرق ایشان به دست ما رسیده است و تابه حال بیش از چهار
هزار روایت در این زمینه جمع آوری شده است. (این روایات به وسیله جناب آقای برهان جمع آوری شده است و در ده مجلد آماده چاپ است. )
منابعی که امروزه در دست داریم و برای دستیابی به
اسباب نزول مورد استفاده قرار میگیرند تا حدودی قابل اطمینانند. مانند جامع البیان
طبری، الدر المنثور
سیوطی، مجمع البیان
طبرسی، تبیان
شیخ طوسی و علاوه بر آنها کتابهایی نیزبه طور خاص درباره
اسباب نزول نگاشته شده است، مانند
اسباب النزول واحدی ولباب النقول سیوطی.
البته در این نوشتهها صحیح و سقیم در هم آمیخته و بایستی با کمال دقت در آنها نگریست. تشخیص درست از نادرست، مخصوصا در موارد
تعارض، به یکی از راههای زیر امکان دارد:
۱- باید سند روایت، به ویژه آخرین کسی که روایت به او منتهی میشود مورد اطمینان باشد. یعنی یا معصوم باشد یا صحابی مورد اطمینان، مانند
عبد الله بن مسعود و
ابی بن کعب و
ابن عباس که در کار قرآن سر رشته داشته و مورد قبول امت بودهاند. و یا از تابعین عالی قدر باشد، مانند
مجاهد،
سعید بن جبیر و
سعید بن مسیب که هرگز از خود چیزی نمیساختند و انگیزه
دروغ پردازینداشتهاند.
۲- باید
تواتر یا استفاضه(کثرت نقل)روایات ثابتشده باشد، گر چه با الفاظ مختلف ولی مضمونا متحد باشند و در صورت اختلاف در مضمون، قابل جمع باشند. در این صورت
اطمینان حاصل میشود که خبر مذکور صحیح است، مانند روایاتی که درباره تحویل
قبله و
اسباب نزول آیات مربوط وارد شده است.
۳- باید روایاتی که درباره
سبب نزول آیات وارد شده است، به طور قطعی اشکال را حل و
ابهام را
رفع میکند. که این خود شاهد صدق آن حدیث خواهد بود، گر چه ازلحاظ سند به اصطلاح علم الحدیث
روایت صحیح یا
حسن نباشد. بیشتر وقایع تاریخی از همین قبیل هستند که با ارتباط دادن چند واقعه تاریخی به صحتیکجریانی پی میبریم و آن را میپذیریم و گرنه از راه
صحت اسناد امکان پذیرشنیست. در مورد آیه نسیء» مطلب از همین قرار است.
در
سوره توبه آمده است: انما النسیء زیادة فی الکفر یضل به الذین کفروا یحلونه عاما و یحرمونه عاما لیواطؤا عدة ما حرم الله فیحلوا ما حرم الله، زین لهم سوء اعمالهم والله لا یهدی القوم الکافرین،
نسیء ( جا به جا کردن و تاخیر ماههای حرام) فزونی در کفر(مشرکان)است که با آن، کافران گمراه میشوند. یک سال آن را
حلال و سال دیگر آن را
حرام میکنند تا به مقدار ماههایی که
خداوند حرام کرده موافق سازند(وعدد چهار ماه به پندارشان تکمیل گردد) و به این ترتیب آن چه را خدا حرام کرده، حلال گردانند. اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده و خداوند گروه کافران را
هدایت نمیکند».
جنگ در
ماههای حرام ممنوع بود و دلیل آن، برای به وجود آمدن امنیت درمسیر رفت و آمد عرب که از دورترین نقاط جزیره برای حج در سه ماه
ذو القعده،
ذو الحجه و
محرم و در ماه
رجب برای ادای عمره به مکه
سفر میکردند، بوده است.
ولی زورگویان قبایل عرب هرگاه در آستانه پیروزی بر قبیله دیگر قرار میگرفتند واحیانا یکی از ماههای حرام پیش میآمد، جای آن
ماه را با ماه دیگر عوض میکردند. مثلا میگفتند فعلا ماه رجب را از جای خود بر میداریم و ماه
شعبان را جلو میآوریم و با این توجیه به
جنگ خود ادامه میدادند و در
احکام الهی و
سنت جاری تصرف میکردند. این شیوه ناپسند در سال نهم هجری به کلی ممنوع شد.
بنابر این آن چه در
سبب نزول آیه آمده است با جملات آیه تطبیق میکند و قرائن و شواهد هم مطلب را تایید میکند و از معنای آیه هم رفع
ابهام میکند، گر چه از نظر سند قوی نباشد. موارد دیگر را میتوان بر اساس این قاعده تبیین نمود.
آیا شرط است ناقل
سبب نزول خود شاهد حادثه باشد؟بیشتر
علما حضور ناقل اول
سبب نزول را
شرط کردهاند تا سند
روایت از خود واقعه منقطع نباشد، و سند تا وی نیز متصل بوده باشد. واحدی میگوید: لا یحل القول فی
اسباب النزول الا بالروایة و السماع ممن شاهدوا
التنزیل و وقفوا علی
الاسباب و بحثوا عن علمها».
ولی دیگران علم قطعی ناقل را به
سبب نزول کافی میدانند و حضور او رادر حادثه
شرط نمیدانند. حاکم نیشابوری در علم الحدیث گفته است: اگرصحابیای که زمان
وحی و
نزول قرآن را درک کرده است بگوید: آیه کذا در حادثه کذا
نازل شد، این کلام به منزله
حدیث مسند است. یعنی حدیث، منقول ازپیامبر صلی الله علیه و آله تلقی میشود».
این قول صحیحتر به نظر میرسد، زیرا حضور ناقل بافرض قاطع بودن، عادل بودن و صادق بودن او در گفتار خود، شرط نیست و صرفا
وثاقت و درستی و مورد اعتماد بودن او مورد نظر است. به همین دلیل
روایات منقول از
ائمه اطهار علیهم السلام درباره قرآن برای ما اطمینان بخش است و مورد پذیرش قرار میگیرد.
علوم قرآنى ، صفحه ۹۷، برگرفته از مقاله اهمیت شناخت
اسباب نزول.