• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

انگلیس دوره پهلوی اول

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کشور استعماری انگلستان، از زمان شاه عباس اول صفوی به منظور برقراری روابط بازرگانی و اختصاص دادن تجارت خارجی منطقه خلیج فارس به خود وارد صحنه‌های اقتصادی و سیاسی ایران گردید. رضاخان میرپنج با کمک انگلیسی‌ها به قدرت رسید و نشان داد که قدرتمند و قابل اعتماد است و به همین دلیل توانست نظر انگلستان را برای انقراض قاجاریه و انتقال سلطنت به خانواده خود جلب کند.



استعمار از قدیمی‌ترین زمانها، به شکلهای گوناگون وجود داشته و تا به امروز هم ادامه دارد؛ اما استعمار مورد بحث ما، از زمان فتح قسطنطنیه (۱۴۵۳) وارد ایران شد. اروپائیان با آگاهی‌های قبلی از ثروت‌های مشرق زمین، از جمله هندوستان، به جستجوی راه‌های جدید افتادند. برای اولین بار تلاشهای پرتغالیان با کشف راه دریایی امیدنیک در جنوب افریقا به نتیجه رسید. کشف این راه دریایی یکی از حوادث مهم تاریخی بود که مقدمات تحولات جدیدی گردید که شرق در سال‌های آینده تجربه کرد. به دنبال پرتغالی‌ها، کشورهای قدرتمند دیگر اروپایی مثل اسپانیا، انگلستان، فرانسه، هلند و آلمان و غیره نیز به سوی شرق روی آوردند. کشور استعماری مورد نظر در این تحقیق یعنی انگلستان، از زمان شاه عباس اول صفوی به منظور برقراری روابط بازرگانی و اختصاص دادن تجارت خارجی منطقه خلیج فارس به خود وارد صحنه‌های اقتصادی و سیاسی گردید.
[۱] زای گلوجه، سجاد، قاجاریه انگلستان و قراردادهای استعماری، ص۷.



در سال ۱۲۹۹ رضاخان میرپنج با کمک انگلیسی‌ها به قدرت رسید و نشان داد که پیش از سید ضیاء‌الدین طباطبایی، قدرتمند و قابل اعتماد است و به همین دلیل توانست نظر انگلستان را برای انقراض قاجاریه و انتقال سلطنت به خانواده خود جلب کند. انگلستان، پس از کودتای ۱۲۹۹ که یک اقدام سیاسی- نظامی ‌مهم مورد نظر و حمایت آن کشور بود در حد پانزده سال از نظر سیاسی و اقتصادی، به ویژه روابط بازرگانی در صحنه ایران تفوق کامل داشت و اولیای امور ایران را که مست قدرت و عظمت امپراطوری دولت فخیمه بودند و شرط بقای خود را رضایتمندی خاطر سیاستمداران لندن می‌دانستند، به میل خود می‌گرداند. اگر ایران را در این دوران تحتالحمایه انگلیسی بخوانیم خطا نکرده‌ایم.
حضور «اردشیر جی» واسطه هندی- پارسی که عامل آشنایی رضاخان و آیرون ساید در مناسبات دو طرف، عامل مهمی ‌در جلب نظر انگلیسی‌ها به حمایت از رژیم پهلوی؛ اما با حفظ اصول سیاست قدیمی ‌انگلیسی در ایران بود. به این اصول نیز اشاره می‌کنیم.


انگلستان به سه دلیل و انگیزه علاقه‌مند به حمایت از رژیم پهلوی (پهلوی اول) بود. این انگیزه‌ها اقدامات وسیعی در برداشت از جمله این انگیزه‌ها و اقدامات:

۳.۱ - انگیزه ایدئولوژیکی

انگلستان خواهان حفظ رژیم پهلوی و در کل ایران در مقابل روسیه بود تا سد دفاعی ضد بلشویسم را در یکی از مهم‌ترین نقاط استراتژیک جهان یعنی خاورمیانه به وجود آورد؛ زیرا شوروی کشوری پهناور که با بسیاری از کشورهایی چون نروژ و فندلاند، لهستان، مجارستان و... هم مرز بود. سیاست صدور انقلاب سرخ شوروی، بریتانیا را نگران ساخت؛ چرا که با توجه به اصول فئودالیته حاکم بر کشورهای مشرق زمین، وجود رژیم‌های فرسوده و فاقد ایدئولوژی در خاورمیانه و فقر و بدبختی عمدی مردم، اشاعه کمونیسم را در این نواحی قطعی می‌دید. روسها از هیچ‌گونه تلاشی برای صدور انقلاب خود دریغ نمی‌کردند. حتی پس از جنگ با آلمان رژیم‌های کمونیستی در چند ایالت آن به صورت افراطی گسترش یافته بود. در ایران نیز روسها با منزوی ساختن میرزا کوچک‌خان که مورد احترام مردم نیز بود، کودتای سرخ هیراو و با برپاساختن آشوب و ناامنی تلاش فراوانی در گسترش کمونیسم نمودند.
[۲] معتضد، خسرو، تنش بزرگ روابط خارجی ایران در زمان رضاخان، ص۱۵۱-۱۵۳.


۳.۲ - انگیزه ژئوپولتیکی و استراتژیکی

از نظر جغرافیایی، ایران در جنوب شوروی و در سر راه انگلیسی به خلیج فارس و اقیانوس هند قرار دارد. ایران سر راه هندوستان، بزرگترین و زرخیزترین متعمد بریتانیا قرار داشت. سرازیر شدن نیروهای سرخ به سوی جنوب، غرب یا شرق فاجعه‌ای جبران‌ناپذیر بود. منافع انگلستان ایجاب می‌کرد در ایران هسته یک قدرت مرکزی نیرومند تکوین یابد تا مانع تحریکات و دسایس بلشویسم برسر راه مستعمرات انگلستان شود. طرح احداث راه‌آهن نظامی ‌ایران نیز با همین هدف به جای طرح تزانزیت عام‌المنفعه بر ایرانیان قالب شد.
[۳] معتضد، خسرو، تنش بزرگ روابط خارجی ایران در زمان رضاخان، ص۱۵۶.


۳.۳ - انگیزه ارتباطی و بازرگانی

ایران به خاطر قرار گرفتن در مسیر عبور کالاهای تجاری از اهمیت خاص برای انگلستان برخوردار بود. همچنین خطوط تلگرافی توسط ایران را به اروپا و نیز انگلیس را با هند پیوند می‌داد. بازار مصرف ایران نیز برای انگلستان اهمیت فراوانی داشت. بانک شاهنشاهی انگلیس، کمپانی لینچ، و کمپانی استریکا و ده‌ها مؤسسه تجاری و ارتباطی دیگر در ایران فعالیت گسترده‌ای داشتند. نفت ایران به خاطر سود سرشاری که برای انگلیس آورده بود، ثروت سرشاری برای انگلیس محسوب می‌شد که به هیچ وجه حاضر به از دست دادن آن نبودند.
[۴] یعقوبی نژاد، علی، منابع نفت ایران در بریتانیا.
[۵] فاتح، مصطفی، نقاب رئیس نفت از و پنجاه سال نفت ایران.
[۶] معتضد، خسرو، تنش بزرگ روابط خارجی ایران در زمان رضاخان، ص۱۵۹.



انگلستان طی سالهای ۱۳۲۰-۱۳۰۰ از وجود حکومت مرکزی در ایران حمایت می‌کرد و گهگاه با خنثی کردن عملیات جاسوسی همسایه شمالی بر حکومت سر در لاک خود فرو بردۀ ایران منشا می‌گذارد در حالی که منافع بریتانیا در ایران غیرقابل انعطاف و چشم‌پوشی بود و این منابع بر هفت اصل استوار بود که عبارت بود از:

۴.۱ - اصل اول

نفت ایران باید ارزان بدست آمده و پیوسته در انحصار انگلستان باشد. انگلستان معتقد بود که نفت ایران با صلاحدید انگلیس و با کمترین حق‌الامتیاز به ایران، باید پیوسته در تملک و انحصار انگلیس باشد.

۴.۲ - اصل دوم

ایران دژی محکم در مقابل کمونیسم: جلوگیری از صدور انقلاب سرخ کمونیسم از اهمیت ویژه‌ای برای انگلیس برخوردار بود از نظر انگلستان، ایران می‌توانست دژی محکم در مقابل کمونیسم باشد هر کدام از رجال ایرانی که به شوروی نزدیک می‌شد توسط انگلیسی‌ها نابود می‌گردید از جمله این افراد می‌توان تیمورتاش را نام برد که به خاطر نزدیکی به شوروی توسط رضاشاه منصوب و به زندان افتاد. سندسازی انگلیسی‌ها کار خود را کرد و وی را در زندان قصر به طرز فجیعی به قتل رسید.

۴.۳ - اصل سوم

تضعیف نگه‌داشتن دولت ایران: برای ضعیف نگه‌داشتن ایران، انگلیسی‌ها می‌کوشیدند تا با سرگرم کردن ایران در مرزها، تحریک عشایر کُرد و بلوچ و تراشیدن ادعای استقلال یا وحدت طوایف و ایلات، سنگ بر سر راه دولت ایران بیندازند.

۴.۴ - اصل چهارم

جلوگیری از اعمال قدرت نظامی‌و دریایی ایران: انگلستان به شدت سعی می‌کرد ایران از داشتن قدرت نظامی ‌و دریایی قوی، محروم بماند تا خود قدرت برتر دریاها مخصوصاً خلیج فارس باشد. رضاخان نیز که خود را مدیون انگلستان می‌دانست اطاعت بی‌چون و چرا از سیاست انگلستان را سر لوحه کار خود قرار داد.

۴.۵ - اصل پنجم

عدم توان نظامی ‌ایران در مقابله با بیگانگان: ارتش ایران همچون راه‌آهن، بازیچه دست انگلیسی‌ها بود. آنها با گماردن عناصر دست نشانده خود در مقامات حساس نظامی، تشکیلات ارتش را طوری پی‌ریزی کرده بودند که بتوان آن را با یک ضربه محکم در موقع نیاز آن را از بیخ و بن ویران کرد. پس از شهریور ۱۳۲۰ همانطور که مشاهده شد، اغلب ژنرالها با آن همه نشانها و حمایتهای درخشان افرادی بسیار ترسو، بی‌جرات و ضعیف‌النفس از آب درآمده و ثروت به جای وطن برایشان مهم بود.
[۷] منصور رحمانی، غلامرضا، کهند سرباز خاطرات سیاسی.
[۸] معتضد، خسرو، تنش بزرگ روابط خارجی ایران در زمان رضاخان، ص۱۶۵.


۴.۶ - اصل ششم

حمایت از عناصر خود فروخته برای اجرای سیاست انگلیسی: در ایران طی دوران بیست ساله، سیاست اطلاعاتی انگلیسی‌ها همچنان بر موضوع شناسایی و حمایت از افرادی که خود را در معرض توفانهای خشم دیکتاتوری دیدند، سازماندهی فرماسونرهای قدیمی ‌و عضو پذیری جدید و نیز به خدمت گرفتن اقلیتهایی که خود را در انزوا می‌دیدند، استوار شده بود. در راس فرماسون‌ها محمدعلی فروغی بودند که دوبار در دوران سلطنت رضاشاه (۱۳۰۵ و ۱۳۱۲) و یک بار در پایان سلطنت او (پس از وقایع سوم شهریور ۱۳۲۰) به نخست می‌رسید.
تقی‌زاده از رجال سرسپرده انگلیسی و عاقد قرارداد ۱۹۳۳ بود که با کمک عده‌ای در لندن تبلیغات وسیعی بر علیه رضاخان می‌کردند. انگلیسی‌ها به جز فراماسون‌ها و ناراضیان از افرادی به عنوان مخبر استخدام می‌کردند تا جاسوسی برای انگلستان انجام دهند. این افراد به همت‌های بالای جامعه رسیدند.
[۹] معتضد، خسرو، تنش بزرگ روابط خارجی ایران در زمان رضاخان، ص۱۶۸.


۴.۷ - اصل هفتم

گرسنگی و فقر مردم در مقابل ثروت‌اندوزی اقلیت: سیاست انگلیس محروم نگه‌داشتن ملت ایران بود تا نتواند سر بلند کند و ببیند بیگانه در کشور چه می‌کند در سالهای ۱۳۲۰ -۱۳۰۰ به حقوق کارمندان بسیار ناچیز بود که معاش آنان نمی‌گذشت. انواع مشروبات و تریاک در دسترس مردم بود. (مسافرین و نویسندگانی چون مدرسین پرنور، خانم مادنون من روزن (سوئدی) و.... اشاره به اشفاء حیرت انگیز کشیدن تریاک و مواد افیونی در میان آحاد مردم ایران اشاره کردند) در حالی که شاه ثروت خارق‌العاده‌ای را تصرف کرده بود. عده زیادی از مردم در فقر به سر می‌برند فحشا و بی‌بندوباری موجب نگرانی روحانیون و مسئولان اجتماعی شده بود. درآمد سرشار نفت معلوم نبود صرف چه اموری می‌شود. مبلغ هنگفتی از این درآمد به حسابهای شخصی شاه و خانواده‌اش واریز می‌شد. خریدهای کمرشکن اسلحه نیز از جمله اموری بودند که هزینه‌های بالایی داشت شرح فقر و گرسنگی مردم در مطبوعات خارج از کشور انعکاس می‌یافت. قصرهای فراوانی بر شاه و خانواده‌اش و نیز باشگاه‌های پر هزینه برای افسران بنا شده بود در حالی که مردم در بدبختی و فقر به سر می‌بردند. بیماریهای واگیردار شیوع پیدا کرده بود و آبروی رژیم را می‌برد.

۴.۸ - اصل هشتم

مساله بحرین و خودداری انگلیس از استرداد جزیره: جزیرۀ بحرین از دوران فتحعلیشاه قاجار زیر نفوذ انگلیسی‌ها بود و در سال ۱۲۵۸ه. ق همزمان با جنّگ اول هرات و لشکرکشی محمدشاه به آن شهر نیروهای انگلیسی این جزیره را اشغال کردند.
[۱۰] معتضد، خسرو، تنش بزرگ روابط خارجی ایران در زمان رضاخان، ص۱۷۸.
علی‌رغم نامه‌ها و شکایات مکرر دولت ایران، انگلیسی‌ها حاکمیت خود را بر بحرین تحکیم بخشیدند. مردم بحرین که از دخالتهای انگلیس ناراضی بودند از دولت ایران کمک خواستند. انگلیسی‌ها نیز برای قطع ارتباط میان ایرانیان بحرین که اکثریت مردم بحرین را تشکیل می‌دادند به سیاست دیرینه خود یعنی «تفرقه بیندازد حکومت کن» پناه بردند. آنان اعراب بحرین را تحریک کرده و کمک مالی نیز به آنها نمودند.
در سال ۱۹۲۷ مجدداً میان انگلیس و عربستان قرارداد ۶ ماده‌ای امضا شد که طی آن عربستان متعهد به محافظت از مشایخ کویت و بحرین و کلیه سواحل دریایی عمان گردید. این معاهده مورد اعتراض ایران واقع شد که مالکیت ایران بر بحرین به رسمیت شناخته نشده است. انگلستان نیز مدعی شد که اعتراض ایران وارد نیست و ایران بر بحرین هیچ حقی ندارد. اعتراضهای ایران به جامعه ملل نیز به نتیجه نرسید و این حالات آن قدر ادامه یافت تا جنگ جهانی آغاز شد و با اغلال جامعه ملل اعتراضات ایران بایگانی شد و پس از وقایع شهریور و سقوط رضاخان، آنقدر مشکلات تازه به وجود آمد که دیگر سخن گفتن از بحرین اتلاف وقت بود. بدین ترتیب بحرین به دلیل بی‌کفایتی زمامداران و دخالت انگلیسی‌ها از دست ایران خارج شد.


انگلستان در فاصله دو جنگ جهانی، سراسر خاورمیانه را تحت نفوذ خود داشت، تعدادی از کشورهای منطقه مانند عراق، فلسطین و ماوراء اردن از طرف جامعه ملل تحت قیمومیت انگلستان قرار گرفته بودند
[۱۱] امینی، علیرضا، تاریخ ایران در دوران پهلوی، ص۲۶.
و تعدادی دیگر مانند مصر و عربستان سعودی در نتیجه قراردادهایی حقوق و امتیازات خاصی برای انگلیسی‌ها قائل شده بودند. گروه سوم کشورهای خاورمیانه نیز به طور غیر مستقیم زیر نفوذ انگلیسی‌ها بودند؛ مانند ترکیه، ایران و افغانستان. انگلیسی‌ها پس از جنگ جهانی اول کوشش کردند تا با ایجاد حکومتهای دست نشانده و قوی و با ایجاد یک پیمان دفاعی بین کشورهای خاورمیانه، آن را به عنوان سدی در جلوگیری از نفوذ شوروی به سوی هندوستان و خلیج فارس و چاههای نفت ایران در آوردند. بنابراین سعی در حل اختلافات میان دولتهای منطقه و ایجاد زمینه برای انعقاد پیمان همکاری و عدم تعرض منطقه‌ای نمودند.

۵.۱ - پیمان سعدآباد

پیمانی موسوم به سعدآباد بین کشورهای ایران، عراق، افغانستان و ترکیه مبنی بر عدم دخالت در امور یکدیگر و محترم نگه‌داشتن خطوط مرزی یکدیگر، در کاخ سعدآباد به امضا رسید. این پیمان که مورد افتخار رضاشاه بود هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ سیاسی به زیان دولت ایران و به نفع سه کشور دیگر بود. زیرا ارتفاعات آرارات که از موقعیت سوق‌الجیشی برخوردار بود به ترکیه واگذار شده بود و مبالغ هنگفتی از درآمد کشتی‌های نفتکش نصیب عراق گردد.
[۱۲] مکی، حسین، تاریخ به بیست ساله ایران، ج۶، ص۳۶۱.
در جریان حمله متفقین به ایران در شهریور ۱۳۲۰ هیچیک از هم‌پیمانان ایران به یاری ما نشتافتند و حتی عراق خاک خود را پایگاه حمله انگلستان به ایران قرارداد به این ترتیب بیهودگی این پیمان به اثبات رسید.

۵.۲ - قرارداد ۱۹۳۳

قرارداد ۱۹۳۳ شرکت نفت ایران و انگلیس با دولت ایران، مبنی بر امتیاز جدید نبود؛ بلکه در واقع تجدید نظری در امتیاز ۱۹۰۱ دارسی بود که طرفین از مدتها پیش خواهان تجدید نظر در آن بودند. قرارداد ۱۹۳۳ بین حسن تقی‌زاده از طرف ایران، و سرجان کدمن رئیس هیئت مدیره شرکت نفت ایران و انگلیس در تهران امضا گردید.
سهم ایران از درآمد نفت از ۱۶ درصد به ۲۰ درصد افزایش و طول مدت قرارداد ۶۰ سال بود. با جنگ دوم جهانی هر چند قیمت نفت بالا بود؛ اما درآمد ایران از نفت ثابت ماند. درآمد ایران به ۱۶ میلیون لیره می‌رسید؛ اما درآمد شرکت نفت به ۳۳ میلیون لیره یعنی بیش از دو برابر سهم ایران بود. درآمد دولت انگلیس از نفت ایران به عنوان مالیان بیش از سه برابر وجوه پرداختی بر دولت ایران بوده و اگر سود خالص شرکت و مالیات پرداختی به دولت انگلستان را جمع کنیم در واقع دولت انگلیس و شرکت نفت جمعاً بیش از پنج برابر ایران یعنی صاحب اصلی نفت از فروش نفت ایران سود بردند.

۵.۳ - اهمیت استراتیژیک ایران برای متفقین

پس از گرایش رضاشاه به آلمان و حضور گسترده آلمانی‌ها در ایران، انگلیس که منافع خود را در خطر دید با کمک سایر متفقین و برای بستن نفوذ آلمان در ایران (به خاطر جنگ متفقین در اروپا بر علیه تجاوزات آلمان) و با شعار جلوگیری از نفوذ فاشیسم در ایران، به میهن، حمله کرد.
[۱۳] امینی، علیرضا، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، ص۶۴
نیروهای انگلیس به بهانه بیرون نکردن عمال آلمانی از ایران مبادرت به عبور نیروهایشان از ایران کردند و نیروهایشان مشغول پیشروی در ایران شدند. بدین ترتیب ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ به اشغال نیروهای متفقین درآمد.
با اشغال ایران، رضاشاه که در پناه انگلیسی‌ها به قدرت رسیده بود، با دسایس همانها نیز بر کنار و به جزیرۀ موریس تبعید شد و در همانجا مُرد. بدین ترتیب صفحات دیگری از دخالت بیگانگان بالاخص انگلیس در ایران ورق خورد و سر سپرده‌ها را کنار و مُهره دیگری را روی کار آوردند.


۱. زای گلوجه، سجاد، قاجاریه انگلستان و قراردادهای استعماری، ص۷.
۲. معتضد، خسرو، تنش بزرگ روابط خارجی ایران در زمان رضاخان، ص۱۵۱-۱۵۳.
۳. معتضد، خسرو، تنش بزرگ روابط خارجی ایران در زمان رضاخان، ص۱۵۶.
۴. یعقوبی نژاد، علی، منابع نفت ایران در بریتانیا.
۵. فاتح، مصطفی، نقاب رئیس نفت از و پنجاه سال نفت ایران.
۶. معتضد، خسرو، تنش بزرگ روابط خارجی ایران در زمان رضاخان، ص۱۵۹.
۷. منصور رحمانی، غلامرضا، کهند سرباز خاطرات سیاسی.
۸. معتضد، خسرو، تنش بزرگ روابط خارجی ایران در زمان رضاخان، ص۱۶۵.
۹. معتضد، خسرو، تنش بزرگ روابط خارجی ایران در زمان رضاخان، ص۱۶۸.
۱۰. معتضد، خسرو، تنش بزرگ روابط خارجی ایران در زمان رضاخان، ص۱۷۸.
۱۱. امینی، علیرضا، تاریخ ایران در دوران پهلوی، ص۲۶.
۱۲. مکی، حسین، تاریخ به بیست ساله ایران، ج۶، ص۳۶۱.
۱۳. امینی، علیرضا، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، ص۶۴



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «انگلیس دوره پهلوی اول»، تاریخ بازیابی ۹۵/۵/۷.    






جعبه ابزار