الانساب (سمعانی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از کتابهای مهم و ارزنده در زمین
انساب و رجال، «الانساب» تألیف
عبدالکریم سمعانی (متوفی: ۵۶۲هـ.) است. این کتاب در مهر و مومهای اخیر به شکل منقّحی از سوی دارالکتب علمیه بیروت با تصحیح و تحقیق استاد عبدالله عُمر بارودی چاپ و منتشر شده است. پیش از این نیز در ده جلد در حیدرآباد
هند به طبع رسیده بود.
نَسَبشناسی و بهاصطلاح شجرهنگاری یا «التشجیر» در میان
اعراب، دارای سابقهای دیرین است. در زمان
رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سه تن در میان اعراب به نسبشناسی مشهور بودند:
ابوعدّی جبیر بن مطعم (متوفی: ۵۹ه.)؛
مخرمة بن نوفل بن اُهیب (متوفی: ۵۴ هـ.) و
عقیل بن ابیطالب (متوفی: ۶۵ق.)
پس از آنها دَغفل
بن حَنظلة
بن زید شیبانی (متوفی: ۶۵ هـ.) در معرفة الانساب ضربالمثل
عرب بود. چنانکه وقتی میخواستند کسی را به تبحر در نسبشناسی یاد کنند، میگفتند: «أنسَب مِن دَغفل». دغفل کتاب «
التشجیر» را در انساب اعراب جاهَلی تا زمان خود سامان داد. لو فجرن تحقیقات ارزشمندی دربار دغفل منتشر کرده است. این راه همچنان به وسیل تبارشناسان و نسبنگاران بعدی ادامه یافت. خالد
بن طلیق (متوفی حدود: ۱۶۶هـ.) ضحاک
بن عثمان (متوفی: ۱۸۰ هـ.)، تعیط
بن بُکیر مُحاربی (متوفی: ۱۹۰هـ.)،
أبوالبختری (متوفی: ۲۰۰ هـ.) ابراهیم
بن موسی
بن صُدَیق (متوفی حدود: ۲۰۰ هـ.) عُمارة
بن قدّاح، و
هشام بن محمّد بن سائب کلبی (متوفی: ۲۰۴هـ.) از این جمله بودند. بخصوص این سائب کلبی به نگارش کتابهای «
النسب الکبیر» یا
الجمهره» و کتاب «
انساب البُلدان» و نیز «کتاب
الالقاب» تحولی در این زمینه به وجود آورد.
محمّد بن جریر طبری در آثار خود از کتابهای ابن کلبی استفاده فراوان برده است.
برخی کتابهای مهم دراینباره که پسازاین کلبی نگاشته شدند
عبارتاند از:
ـ
انساب حمیر و ملوکها:
عبدالملک بن هشام (متوفی: ۲۱۳ هـ.)
-
انساب الشعرا: ابیجعفر
محمّد بن حبیب بغدادی نحوی (متوفی:۲۴۵ هـ.)
ـ
انساب الاشراف بلاذری (متوفی: علی
بن أبی طالب ۲۷۹هـ.)
ـ الانساب: ابیمحمّد
قاسم بن اصبغ نحوی (متوفی: ۳۴۰هـ.)
ـ
انساب الطالبیین و العلویین القادمین الی المغرب: امیر
مستنصر بالله اموی (متوفی: ۳۶۶ هـ.)
ـ
نسب عدنان و قحطان: ابیالعباس محمّد
بن یزید المبرّد نحوی (متوفی: ۲۸۵هـ.)
ـ
انساب قریش: ابیعبدالله
زبیر بن بکار قرشی (۲۵۶هـ.)، همین کتاب را ابیفید مورج بصری نحوی (متوفی: ۳۷۴ هـ.) تلخیص کرده است.
ـ
نسب عبدالشمس:
ابوالفرج بن علی بن حسین اصفهانی.
ـ
نهایة الارب فی معرفة انساب العرب: ابیالجود
بقر بن راشد.
ـ
الاکلیل فی انساب حمیر و أیام ملوکها: ابیمحمّد حسن
بن احمد
بن یعقوب همدانی یمنی (متوفی: ۳۳۴ هـ.)
ـ
اللباب الی معرفة الانساب: ابوالحسن احمد
بن محمّد
بن ابراهیم اشعری؛
ـ
القصد و الامم الی انساب العرب و العجم:
ابن عبدالبر یوسف
بن عبدالله حافظ قرطبی (متوفی: ۴۶۳هـ.)
ـ
دیوان العرب و جوهرة الادب فی ایضاح النسب: محمّد
بن احمد
بن عبدالله اسدی سنّابه؛
ـ
الانساب: ابیمحمّد عبدالله
بن علی لغمی رشاطی (متوفی: ۴۴۲ هـ.)
ـ الانساب: ابیمحمّد عبدالله
بن محمّد معروف بابن سیّد
بطلیوسی (متوفی: ۵۲۱ هـ.)
ـ الانساب: ابیمحمّد حسن
بن علی معروف به قاضی مهذّب (متوفی: ۵۶۲هـ.) این کتاب در حدود بیست جلد است.
ـ
عجالة المبتدی در انساب، از زینالدین أبیبکر
محمّد بن موسی حازمی همدانی (متوفی: ۵۸۴ه.)
ـ
تاج الانساب از
محمّد بن أسعد حسینی (متوفی: ۵۸۸ق)
ـ
الجوهره فی نسب النبی و اصحابه العشره: کمالالدین
عبدالرحمن بن محمّد انباری (متوفی: ۵۷۷هـ.)
ـ
الشجرة فی الانساب: محمّد
بن رضوان (متوفی: ۶۵۷ هـ.)
ـ الانساب: ابن مهمندار یوسف
بن ابیالمعالی (متوفی: ۷۰۰ هـ.)
-
نسب القطب النبوی و شریف علوی: شهابالدین ابیالعباس احمد
بن علی
بن ابراهیم بدوی (متوفی: ۶۷۵ هـ)
- الانساب: جمالالدین محمّد
بن علی مُدَهجن قرشی (متوفی: ۸۸۹ ه.)
-
بغیة ذوی الهمم فی معرفة الانساب العرب والعجم: ملک افضل عباس
بن الملک المجاهد (متوفی: ۷۷۸ هـ)
در میان این همه آثار «الانساب» تألیف عبدالکریم سمعانی از جایگاهی بلند برخوردار است. به طوری که پس از تألیف، مورد توجّه و اقبال مورّخان و مؤلفان بعدی قرار گرفت و عدّهای بر آن تقریظ و شرح نوشته، یا آن را تلخیص کردند. از جمله عزالدین ابوالحسن علی
بن محمّد
بن اثیر جوزی (متوفی: ۶۳۰ق.) با تلخیص «الانساب» سمعانی و افزودن برخی استدراکات، کتاب جدیدی در سه جلد سامان داد و آن را «
اللباب» نامید. همچنین جلالالدین
عبدالرحمن سیوطی «الانساب» را تلخیص کرد و با برخی از اضافات که از کتابهایی چون «
معجم البُلدان»
یاقوت حموی استخراج کرده بود در سال ۸۷۳ هجری کتاب جدیدی را با عنوان «
لبّ الباب» پدید آورد. نیز قاضی قطبالدین محمّد
بن محمّد خیضری شافعی (متوفی: ۸۹۴ هـ.) انساب سمعانی را تلخیص کرد و اضافات و تعلیقات
ابن اثیر، رشاطی و دیگران را هم بر آن افزود و کتاب خود را «
الاکتساب» نامید.
عبدالکریم سمعانی در
شعبان سال ۵۰۶ در سمعان متولد شده است. سمعان نام محلی در تمیم بوده و نیاکان سمعانی بدانجا منسوبند. پدر سمعانی او را در سه سالگی به
نیشابور برد. یک سال پس از آن، درگذشت
و
تربیت و
تعلیم سمعانی به دست عموهایش افتاد. سمعانیان جملگی اهل علم و فضل بودند. عموی بزرگ او ابومحمّد
حسن بن ابیالمظفر سمعانی، عالمی زاهد بود و سمعانی جوان کتابهایی چون «الجامع» معمّر
بن راشد، «تاریخ» احمد
بن سیّار، «امالی» ابیزکریا مزکّی، را نزد او آموخت. همچنین نزد عموی کوچک خود ابوالقاسم احمد
بن منصور سمعانی (متوفی: ۵۳۴ هـ.)
فقه و
حدیث را فرا گرفت. خواهر سمعانی «امة الله حرة» نیز زنی
عالم و
فاضل بود، و ابیغالب محمّد
بن حسن باقلانی بغدادی به او اجاز نقل حدیث داده بود. سمعانی نزد او نیز احادیث و حکایات فراوان آموخت.
از دیگر استادان وی که خود از او یاد کرده است، ابیشجاع عمر
بن ابیالحسن بسطامی است،
و او همان کسی است که سمعانی را به تحقیق و نگارش «الانساب» تشویق کرده است.
غیر از اینها، سمعانی محضر استادان بسیاری را درک کرده است. او به خاطر تحقیق و استماع حدیث، رنج سفرهای فراوان را بر خود هموار کرده و به شهرهای
اصفهان،
خراسان،
همدان،
ماوراءالنهر،
عراق،
حجاز،
شام،
طبرستان و
بیتالمقدس بارها
سفر کرده است.
ابن نجّار نوشته است که وی از هفت هزار شیخ، حدیث شنیده است. سمعانی جز «الانساب» کتابهای دیگری نیز نوشته است. اسامی برخی از کتابهای او اینهاست:
الاسفار عن الاسفار النزوع عن الاوطان و النزاع الی الاخوان،
ادب الاملاء و الستملاء الذیل علی تاریخ بغداد خطیب؛
تاریخ مرو؛
ادب الطلب؛ معجم البُلدان؛
معجم الشیوخ؛
تحفة المسافر؛
الهدایه؛
عز العزله؛
الادب و استعمال الحسب؛
المناسک؛
الدعوات؛
الدعوات النبویه؛
غسل الیدین؛
افانین البساتین؛
دخول الحمام؛
صلاة التسبیح؛
التحایا؛
تحفة العید؛
فضل الدیک؛
الرسائل و الوسائل؛،
صوم البیض؛
سلوة الاحباب؛ ا
لتحبیر فی المعجم الکبیر؛
فرط الغرام الی ساکنی الشام؛
مقام العلماء بین یدی الامراء؛ و بسیاری دیگر.
امّا مشهورترین کتاب سمعانی همین «الانساب» اوست که به تشویق استادش ابیشجاع عمر
بن ابیالحسن بسطامی در
روز جمعه سال ۵۰۵ قمری در
سمرقند شروع به تألیف آن کرده است.
سمعانی در مقدم «الانساب» روش خود را در نگارش آن چنین گفته است: «کتاب من بر اساس ترتیب الفبایی نام شهرها، قبیلهها یا قریهها تنظیم شده است. آنگاه در زیر نام هر شهر یا قریه یا قبیله، سعی کردهام نام رجال و علمای آنها را همراه با مختصری از شرححال و سیر او بنگارم. به دنبال نام رجال، اطلاعات دیگری از این دست داده شده است:
تاریخ و محلّ تولد و وفات، استادان او، کسانی که از ایشان روایت شنیده است، نام تألیفات، نوع تخصص و برخی موارد دیگر. در بیان برخی حکایات که از راویان شنیدهام اختصار را رعایت کرده و اسناد آنها را حذف کردم. در ترتیب الفبایی نام شهرها، علاوه بر حرف اوّل، حرف دوم و سوم تا آخر نیز لحاظ شده است. به این ترتیب از الف ممدوده آغاز کردم. مثلاً مدخل «الآبری» (منسوب به قریهای از سجستان) را در «باب الالفین» پس از مدخل «الآبجی» آوردم.
در باب «الالف و الباء»
مدخلهای اباحتی، ابّار، اباضی، اباوردی، الابح، ابذوی، ابردی، ابرص و تا آخر به همین ترتیب فهرست شدهاند.»
سمعانی در ابتدای جلد اول به ذکر روایاتی از رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در فضیلت علم انساب پرداخته است و در فصلی با عنوان «فی الحث علی تعلّم الانساب و معرفتها»
روایت مشهور «تعلموا من أنسابکم ما تعلمون به ارحاکم» را با
عبارات و اسناد مختلف و مفصل نقل کرده است. سپس برای تیمن و تبرّک، فصلی را با عنوان «فی نسب رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)» در آغاز کتاب آورده است.
تیمناً
عبارتی از این فصل نقل میشود: «عن ابن عباس رضی الله عنه قال: سمعتُ رسول الله یقول: اَنا محمّد
بن عبدالله
بن عبدالمطلب
بن هاشم
بن عبد مناف
بن قصی
بن کلاب
بن مرّة
بن کعب
بن لؤی
بن غالب
بن فهر
بن مالک
بن النضر
بن کنانة
بن خزیمة
بن مدرکة
بن الیاس
بن مضر
بن نزار
بن معد
بن عدنان
بن آدبن أدد
بن الهمیسع
بن عابر بن صلح
بن نبت
بن اسماعیل
بن ابراهیم
بن ازر و هو تارح
بن ناحور
بن شاروغ
بن فالغ
بن عابر و هو هود النبی (ص) ابن شالخ
بن ارفخشذ
بن سام
بن نوح
بن لمک
بن متوشلخ
بن اخنوخ و هو ادریس
بن برد
بن قینان
بن انوش
بن شیث
بن آدم صلوات الله علی الانبیاء اجمعین.»
سمعانی پس از بیان
نسب رسولالله، به ذکر نسب
بنیهاشم و بعد از آن به ذکر نسب
قریش سپس به ذکر نسب
عرب و قبایل مضر، قحطان، کهلان، سباء، قضاعه و برخی قبایل دیگر پردخته
و سپس «باب الالفین» را آغاز کرده است.
همانطور که پیشتر گفته شد، سمعانی مسافرتهای فراوانی به شهرها، روستاها و سرزمینهای مختلف کرده و با عالمان و محدثان بسیاری دیدار و گفتگو کرده است و سپس با تنظیم دیدهها و شنیدههای خود، قسمت اعظم کتاب «الانساب» را سامان داده است. مثلاً در جایی نوشته «کَتَبتُ عنه من حفظه»
به سخن دیگر، بیشتر منابع الانساب به صورت شفاهی بوده است. به علاوه اینکه سمعانی از منابع کتبی فراوان دیگری هم که در دست داشته سود جسته است. برخی از این منابع عبارتند از:
ـ
تاریخ نیشابور:
حاکم ابوعبدالله حافظ نیشابوری،
سمعانی از این اثر بیش از منابع دیگر بهره برده و در سراسر فصلهای مختلف الانساب، بارها به آن ارجاع داده یا از آن روایت کرده است.
ـ
الاکمال: ابوالحسن
بن ماکولا.
ـ
تاریخ بغداد:
خطیب بغدادی.
ـ تاریخ اصفهان: حافظ ابوزکریا یحیی
بن ابیعمرو
بن مُنده، معروف به
ابن مُنده.
ـ تاریخ بخارا: از ابوبکر منصور برسخی.
ـ تاریخ جرجان: حمزة
بن یوسف سهمی.
ـ تاریخ اصفهان: حافظ ابونعیم
احمد بن عبدالله اصفهانی.
ـ تاریخ احمد
بن سیار.
ـ تاریخ بخارا: ابوعبدالله محمّد
بن احمد
بن سلیمان غنجار بخاری.
ـ تاریخ فارس: ابوعبدالله
بن محمّد
بن عبدالعزیز شیرازی.
ـ تاریخ مدینه سمرقند:
از ابوسعد الادریسی (متوفی قبل از ۳۴۰ق.)
ـ طبقات الهمذانیین: حافظ صالح
بن احمد.
ـ مفاخر خراسان: ابوالقاسم عبدالله
بن احمد
بن محمود
بلخی.
ـ کتاب
الثقات:
ابوحاتم محمّد بن حبّان بُستی.
ـ
معجم الشیوخ: عبدالعزیز نَخشَبی.
ـ
معجم الصغیر:
طبرانی.
ـ کتاب العلم: حافظ ابونعیم اصفهانی.
ـ
سنن:
ابیداوود سجستانی ـ
تاریخ المصریین: ابوسعید
بن یونس
ـ
الالقاب: ابی کلبی
ـ
الصحیح:
ابوالفتح بن ابی الفوارس ـ
تاریخ بغداد: احمد
بن علی
بن ثابت
ـ
المضافات: ابوکامل بصیری،
ـ
صحیح بخاری:
ـ
صحیح مسلم:
ـ کتاب ابیزرعه سنجی
ـ معجم الشیوخ: ابوالقاسم هبةالله
بن عبدالوارث شیرازی
ـ
الجرح و التعدیل:
ابن ابی حاتم رازی - کتاب الالقاب: ابوالفضل فلکی
ـ کتاب ابوالحسن علی
بن عُمر دارقطنی
ـ
الاغانی:
ابوالفرج اصفهانی
ـ کتاب الانساب: ابوالفضل
محمّد بن طاهر مقدسی ـ کتاب
الکُنی:
مسلم بن حجّاج ـ
تاریخ نَسَف: ابوالعباس مستغفری
سمعانی به مذهب
اهل سنّت اعتقاد دارد و از میان ائمه چهارگان اهل سنّت بیشتر به
شافعی و
احمد بن حنبل گرایش دارد. وی در لابهلای نوشتههای الانساب گاهبهگاه عقاید خود را آشکار کرده و بر مبنای آنها دربار محدثان و راویان
شیعه اظهار نظر کرده است. مثلاً در جایی، همعقیده با ابوحاتم
بن حبان بُستی مؤلف «الثقات» گفته است: «
جعفر بن سلیمان ضبعی یکی از ثُقات و راویان
معتبر است. تنها عیب او میل و ارادتش به
اهل بیت (علیهمالسلام) است. «کان جعفر
بن سلیمان (ضَبعی) من الثقات المتقنین فی الروایات غیر انّه کان ینتحل المیل الی اهل البیت»
سمعانی در ادامه افزوده: «ائمه حدیث ما اجماع دارند اگر راوی صادق و متقنی اهل «بدعت» ! بود لکن عقاید خود را
تبلیغ و اظهار نمیکرد شنیدن و حجّت گرفتن اخبار او جایز است، در غیر این صورت و حتی در صورت «ثقه» بودن، احتجاج به اخبار و احادیثی که نقل کرده پایهای ندارد و درست نیست. به همین خاطر ما حدیث اهل بدعت را یکسره طرد میکنیم»
در جایی دیگر ضمن ذکر ابوعبدالرحمن محمّد
بن فضیل
بن غزوان
بن جریر ضبّی کوفی (متوفی: ۱۹۵ هـ.) با اینکه نوشته احمد
بن حنبل از او
حدیث و
روایت نقل کرده است امّا با کنایه افزوده: «کان یغلو فی التّشیّع»
یعنی در تشیع غلوّ میکرد!
سمعانی گاهی به جای نقد علمی اندیشههای اهل تشیع، یکسره آنها را
تکفیر میکند و این روش از هرکه باشد ـ خواه شیعه خواه سنّی ـ ناپسند و غیر علمی است. درباره
جارودیه نوشته است: «و أما الجارودیه ففرقة من الزیدیة من الشیعة وَ هم اصحاب أبی الجارود نسبوا الیه، زعموا انّ النبیّ (ص) نََصَّ علی امامت علیّ بالوصف دون التسمیه و «أن الناس کفروا بترکهم اَلاقتداء به بعد النبی ـ صلی الله علیه و سلّم ـ) ثم بعده الحسن، ثم الحسین، ثم إنّ الامامة شوری فی ولدهما فَمَن خرج منهم داعیاً الی سبیل ربّه و کان عالماً فاضلاً فهو الإمام. و هؤلاء انّما اکفرناهم بقولهم بتکفیر الصحابة».
یعنی: «جارودیه فرقهای از
زیدیه (شعبهای از تشیّع) و منسوب به ابیالجارود هستند. آنها معتقدند پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از راه توصیف به
امامت علی (علیهالسلام) تصریح کرده با اینکه نام او را نبرده است. و مردمی که پس از پیامبر اقتدا به علی را ترک گفتند
کافر شدند. (و معتقدند پس از علی
حسن و
حسین امام هستند و امامت پس از آنها در میان فرزندان آنها شورایی است. و بعد از آنها از میان مردم کسی که مردم را به
خدا بخواند و عالم فاضل باشد میتواند امام باشد. امّا ما آنها را تکفیر میکنیم به خاطر اینکه
صحابه را تکفیر کردند.»
در جای دیگر نوشته است: «ابوزکریا یحیی
بن ابی عمر
بن مُنده در تاریخ اصفهان از عبدالرحمن
بن عبدالله
بن مُنده نقل کرده که داشتم از عبدالله
بن محمّد
بن عقیل باوَردی دو جزء از حدیثی را از احمد
بن سلمان مینوشتم که به من گفت: مَن لَم یکن علی مذهب الاعتزال فلیس بمسلم» وقتی این سخن را از او شنیدم نوشتن جزء دوم حدیث را ترک کردم».
در مدخل بَدائی نوشته است: «هذه النسبة الی البدائیة وَ هُم جماعة من غلاة الروافض و هم الذین اجازوا البداء علی الله عزّوجل و زَعمَوُا انه یرید الشیء ثم یبدوله، و اوّل ظهور هذا القول من جهة المختار
بن أبی عبیدالثقفی الذی غلب علی الکوفة و اعمالها و قتل قَتَلة الحسین رضی الله عنه، و قیل ان المختار أخذ هذا القول عن مولی علی رضی الله عنه یقال له کیسان، و فی اجاز البدء علی الله تعالی اجازة النّدم علیه و هذا کفر.» یعنی: «بدائی منسوب به
بدائیه است. آنها گروهی از رافضیان (
شیعیان) بودند که معتقد به «
بداء» بر خدای تعالی بودند. اینها میپندارند که
خداوند، نخست چیزی را
اراده کرده سپس انجام آن را آغاز میکند. و اولین کسی که این عقیده را اظهار کرد
مختار بن ابیعبید ثقفی بود و او همان است که
کوفه را
فتح کرد و قاتلان حسین (رضیاللهعنه) را کشت. همچنین گفته شده که مختار ثقفی این قول را از مولی علی (رضیاللهعنه) اقتباس کرده است!! و جواز بداء بر خدای تعالی ملازم با پشیمانی بر آن است، که
کفر میباشد!!»
امثال این موارد در جاهای مختلف «الانساب» به چشم میخورد و نقد و بررسی آنها در حوصل این مقاله نیست.
یکی از فواید «الانساب» ذکر نام کتابهایی است که غالباً در منابع دیگر ذکر نشده است. زیرا همانطور که گفته شد، سمعانی برای نگارش این کتاب سفرهای فراوانی به نقاط مختلف
دنیا کرده و کتابهای بسیاری را دیده یا شنیده که ذکر نام آنها در تألیفات دیگرـ از این دست ـ کم سابقه یا بیسابقه بوده است. این کتابها اعم از تفاسیر، کتابهای علوم قرآنی، ادبی، عرفانی تاریخی، سفرنامهها ودو اوین شعر است. اکثر این کتابها امروز در دست نیستند و در منابع کتابشناختی دیگر هم ذکری از آنها نیست. برای نمونه، نام برخی کتابها را که از «الانساب» استخراج شده است ذکر میکنیم:
ـ التفسیر للقرآن: ابوزکریا یحیی
بن جعفر
بن اعین ازدی بیکندی بکبرنی
ـ تفسیر قرآن: ابوعلی حسین
بن فضل بجلی بغدادی، ساکن نیشابور
ـ کتاب عدد آی القرآن و اختلاف فیه: ابوبکر محمد
بن خلف
بن جَیّان
بن صدقه
بن زیاد صبّی (متوفی: ۳۰۶ هـ.)
ـ کتاب کبیر فی القراآت: ابوجعفر محمّد
بن سعدان نحوی ضریر (متوفی: ۲۳۱هـ.)
ـ تفسیر قرآن: عبدالرزاق
بن همام
ـ تفسیر:
ابن عینیه - تفسیر: ابومسعود بجلی
ـ تفسیر: محمّد
بن ابیبکر مقدمی
-
تفسیر ثعالبی ـ تفسیر: ابوالعباس ولید
بن ابان
بن بونه اصفهانی (متوفی: ۳۱۰ هـ.)
ـ احکام القرآن: از ابیالحسن عبّاد
بن عباس طالقانی پدر
صاحب بن عباد وزیر.
سمعانی درباره این کتاب نوشته: «ینصر فیه مذهب الاعتزال»
ـ تفسیر: ابومحمد مکیّ
بن عبدالرزاق کشیهنی
ـ تفسیر: ابومسعود سهل
بن عثمان
بن فارس عسگری (متوفی: ۲۳۰ق.)
ـ قراآت القرآن: ابونصر منصور
بن محمّد مقرئ عراقی (متوفی: ۴۵۰ ق.)،
ـ
غریب القرآن: محمّد
بن عزیز سجستانی معروف به عُزَیری
ـ تفسیر: عبد
بن حمید کَشّی
ـ اخبار القرآن: به روایت ابیعبدالرحمن
بن ابیلیث از عبد
بن عابد
ـ
احکام القرآن: محمّد
بن الازهر
ـ تفسیر: ابواسحاق ابراهیم
بن معقل
بن حجّاج
بن خدّاش سانجَنی نَسَفی (متوفی: ۲۹۵ق.)
ـ تفسیر: ابا محمّد اسماعیل
بن عبدالرحمن سُدّی
ـ
المدخل فی التفسیر: ابو الحسن
بن ابیالحسین قطّان شاماتی
ـ
مقالات المعتزله:
ابوعلی محمّد بن عبدالوهاب جبایی (متوفی: ۳۰۳ق.)
ـ
رد علی اهل السنه: ابوعلی محمّد
بن عبدالوهاب جبایی
ـ کتاب العقل: ابوسلیمان داوود
بن محبّر
بن قحذم
بن سلیمان
بن ذکوان طالبی بصری (متوفی: ۲۰۶ق.)
ـ کتاب بدء الخلق و کتاب مبدأ: وهب
بن منبه
ـ کتاب المعرفه: ابیمحمّد عبدالله
بن عیسی مروزی معروف به عبدان (متوفی: ۲۹۳ق.)،
ـ کتاب الزهد: ابوالسّری هناد
بن سری (متوفی: ۲۴۳ق.)،
ـ کلام فی الزهد و المعرفه: ابوسلمه بَدیانوی
ـ
نحو القلوب: ابوجعفر محمّد
بن اسحاق
بن علی
بحاثی زوزنی ـ کتاب المروّه: ابومحمّد حسن
بن اسماعیل ضرّاب
ـ
الآداب و المواعظ: قاضی امام ابیسعید خلیل
بن احمد
بن محمّد سنجری
ـ
الزواجر و المواعظ: ابواحمد حسن
بن عبدالله
بن سعید عسگری
ـ کتاب
المناجاه:
کعبالاحبار ـ
حلیة الاولیاء: حافظ ابو نعیم اصفهانی
ـ دیوان ابوعبدالله محمّد
بن احمد
بن یوسف
بن اسماعیل
بن شاه خوارزمی برقی (متوفی: ۳۷۶ق.) به خط شاگرد او ابن سینای فیلسوف
ـ
حکایات الصوفیه: ابوعبدالله محمّد
بن عبدالله
بن باکویه شیرازی باکویی (متوفی: ۴۲۰ق.)،
ـ
السلوة (فی علوم الصوفیه) : ابوالحسن علی
بن یوسف جوینی
ـ
تاریخ الصوفیه: عبدالرحمن سُلَمی
ـ
التعرف لِمذهب التصوف: ابیبکر
بن ابیاسحاق
ـ کتاب فی الحروف: ابوالفضل خزاعی (متوفی: قبل از ۴۰۰ق.)
ـ
دیوان الادب: ابوابراهیم اسحاق
بن ابراهیم فارابی
ـ کتاب
الاشتقاق:
ابوبکر بن دُرید ـ
الاربعین الصوفیه: ابوالقاسم هبةالله
بن عبدالوارث شیرازی
ـ
تنبیه الغافلین:
ابیلیث سمرقندی ـ دیوان شعر ابوالحسن علی
بن سلیمان
بن ابان
بن اصفروخ فارسی سکری نفری
ـ تاریخ استرآباد: ابوسعد عبدالرحمن
بن محمّد
بن محمّد ادریسی
ـ تاریخ همدان: ابوالفضل صالح
بن احمد
بن محمّد حافظ همدانی
ـ تاریخ شیراز: ابوالقاسم شیرازی
ـ تاریخ فارس:
ابوالوفاء اخسیکتی ـ تاریخ مراوزه (مروزیان) : ابورجاء محمّد
بن حمدویه
بن احمد هورقانی
ـ تاریخ حمصیین: احمد
بن محمّد
بن عیسی
ـ التاریخ: اسماعیل
بن علی خطبی
ـ القند فی معرفة علماء سمرقند: ابوالمظفر محمّد
بن محمّد
بن احمد
بن ابیالقاسم صابری
ـ تاریخ نَسَف:
ابوالعباس مستغفری ـ سفرنام عراق:
ابوالفرج محمّد
بن ابراهیم
بن حسن طبرانی (رحلة الی العراق)
- سفرنامه: ابوالقاسم سلیمان
بن احمد
بن ایوب
بن مطیر لخمی طبرانی
ـ سفرنامه: ابوحاتم رازی
- تاریخ مراوزه: ابیالعباس مَعدانی فقیه
«مَن لَم یکتبُ لَم یَجد حلاوة الاسلام»
این جمله زیبا را سمعانی از صاحب
بن عبّاد وزیر، نقل کرده است.
برخی از کتابهای رجال و حدیث ذکر شده در «الانساب» عبارتند از:
ـ
الصناع من الفقهاء و المحدّثین: از ابوعبدالله محمّد
بن اسحاق
بن سعید
بن اسماعیل سعدی تمیمی هروی
ـ
طبقات العلماء من اهل موصل: ابوزکریا یزید
بن محمّد
بن ایاس ازدی
ـ
غریب الحدیث: ابیعبید قاسم
بن سلّام بغدادی
ـ
مأة حدیث مخرجة من الاصول: ابواحمد عبدالله
بن یوسف جرجانی
ـ کتاب
المصباح (فی الحدیث) : ابوکرم مبارک
بن حسن
بن شهرزوری
ـ
معجم الشیوخ: ابیبکر
بن مقرئ
ـ
معرفة الصحابه: ابیعبدالله محمّد
بن اسحاق
بن منده
ـ
اخبار القضاة و المحدثین بالاندلس:
محمّد بن حارث خشنی اندلسی قرطبی
ـ کتاب
النتف و الطرف: ابوسعد آوی
ـ
اعلام الحدیث و غریب الحدیث هر دو از: ابوسلیمان حَمد
بن محمّد
بن ابراهیم
بن خطاب بُستی خطابی (متوفی: ۳۸۸ ق.)
ـ
طبقات علماء بلخ: ابوعبدالله محمّد
بن جعفر
بن غالب
بن ورّاق
یکی دیگر از فواید و امتیازات «الانساب» ذکر نام برخی شهرها، روستاها، محلهها، مساجد و آثار تاریخی کهن همراه با اطلاعاتی دربار آنهاست. این اطلاعات برای کسانی که درباره این بلاد تحقیق میکنند، سودمند خواهد بود. برخی از این شهرها، روستاها یا محلهها و مسجدها عبارتند از:
ترشیز
بوزجان از روستاهای نیشابور
بوزَنجرد از توابع
همدان با مئین و باذغیس
بلاساغون نزدیک کاشمر
طخارستان
قلع ریاح در
اندلس رزامی نام محلّهای در
مرو غنادوست از قرای سرخس
خانقاه باغ رازین نَیشابور
ساوه
ایبورد، باورد
شهرزور، بین
موصل و
زنجان طالقان
شارک، شهری در نواحی
بلخ محله عتّابین در جانب غربی
بغداد بسا (=فسا)،
بُست (شهری از بلاد
کابل بین
هرات و غزنه)،
قری کاسکان از قرای کازرون
فارس اسفراین
خوارزم کرمان رازان محلهای بزرگ در
بروجرد ری قومس، بذش، بسطام،
سمنان مغکان، بذیخون،
بخارا و
برازجان شاذیاخ
بَزده، قلعهای در شش فرسخی نسف در راه بخارا
سانجن، قریهای در نَسَف
کش،
سمرقند، فرغانه
بایان، بالا
دینور، قرمیسیس،
دینار آباذ، استرآباذ
دلیجان
خانقاه حسن
بن یعقوب حدّاد در نیشابور
حصن کیبا شهری در دیار بکر
جیرفت کازرون
کرج ابودلف عجلی
طاسبندی قریهای از قرای همدان
ترمذ،
آمل،
دامغان.
نکتههای ظریف و خواندنی نیز در الانساب فراوان است:
مثلاً بحثهای خواندنی درباره مزدکیان
دربار شهید
وجه تسمیه برخی از شهرها، مثل بغداد (= بغ داد یا بغستان)،
عقاید فرق سبعیه
جملاتی از فارسی کهن: (فقال له بالفارسیه: خدایکان تازیان ذمار گرفت؛ قال باذرن، و هو فی السوق: اسب زین و استر پالان و اسباب بیدرنگ)،
و بسیاری دیگر از این جمله است.
الانساب به تصحیح عبدالله عمر بارودی کتابی پاک و مهذب است، و مصححِ سختکوش در ارائ هرچه بهتر آن تلاش فراوان کرده، تعلیقات و توضیحات سودمند بسیاری بر آن افزوده، اختلاف نسخههای خطی را در پاورقیها باز گفته و در مجموع، تصحیح مفید و کارآمدی ارائه کرده است. امّا متأسفانه جای فهرستهای فنی در آخر کتاب خالی است. چنانچه فهرست نام کسان، جایها، قبایل، کتابها و. به کتاب افزوده میگشت، بر ارزش و بهرهوری آن چندین برابر اضافه میشد. بجز از اینها، برخی غلطهای چاپی یا نگارشی نیز در «الانساب» راه یافته که در مقایسه با کل اثر، جزیی است و از ارزش تصحیح نمیکاهد، و یاد کرد آن، صرفاً به خاطر اصلاح آنها در چاپهای بعدی است؛ از جمله:
کتاب «
المضافات» ابوکامل بصیری را
در بعضی مواضع به غلط «المضاهات» نوشته است.
در جای دیگر، «کتاب الشیوخ» از یونس
بن عبدالاعلی را «کتاب الشویخ» نوشته است.
در جایی نوشته است: «قال ابو حاتم
بن حبّان: اَی أنا کتبنا عنه لقرب إسناده» که ظاهراً «کَتَبتُُ» درست است.
در جای دیگر، «سَمَع بنیسابور الحسن
بن احمد سمرقندی» نوشته شده است که بایستی «حسن
بن احمد» یا «ابوالحسن
بن احمد» درست باشد. در جای دیگر «المنتیب الیها» به جای «المنتسب الیها» نوشته شده است.
نیز در جایی به جای اباجعفر الابهری، الانهری نوشته شده است
و در جای دیگر ابومحمد حسن
بن عبدالله تیمی چاپ شده که درست آن تمیمی است.
در جای دیگر «کان صاحب لؤلؤ و جوهر» نوشته شده
که جواهر درست است.
در جای دیگر هم «مولی لعلی رضیاللهعنه» چاپ شده
که مولی علی درست است.
در جای دیگر، «کان صدوقاً فهیماً» به غلط «صدوقاً فهماً» چاپ شده است..
در جای دیگر «أبوسهل البرسانی الخرسانی» چاپ شده است
که خراسانی درست است.
صرف نظر از این موارد جزیی، «الانساب» تألیف عبدالکریم سمعانی با تصحیح و تحقیق عبدالله عمر بارودی، کتابی است سودمند، زیبا، مهذب که برای اهل تحقیق جالب و خواندنی است. توفیق او و والیان محترم انتشارات «دارالکتب العلمیه» بیروت را در ارائ چنین خدمات ارزشمند علمی، از
خداوند بزرگ خواهانیم؛ بمنّه و کرمه، و الحمدلله اولاً و آخراً.
(۱) فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی (چاپ دوم: قم، کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۱۲ هـ ق) ج۱، جزء۲، ص۲۹
(۲) فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی (چاپ دوم: قم، کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۱۲ هـ ق) ج۱، جزء۲، ص۲۹ـ ۳۱
(۳) احمد
بن محمّد
بن احمد میدانی، مجمع الامثال (چاپ سوم: قم، انتشارات دارالفکر، ۱۳۹۳ هـ / ۱۹۷۲م) ج۲، ص۲۷۳.
(۴) OLofgren.
(۵) Dagfal und Dibibls Gewahrsm anner der Sudarabischen Sage in: Studi or in onore di g L Dellacida ۱۱، ۹۴-۹۹.
(۶) فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی (چاپ دوم: قم، کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۱۲ هـ ق)، ج۱، جزء۲، ص۴۵ـ ۵۴
(۷) بلاذری، انساب الاشراف، به تصحیح محمّد حمیدالله (قاهره: ۱۹۵۹م)، ص۶
(۸) عبدالله عُمر البارودی، «مقدمه» الانساب سمعانی (بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ هـ) ج۱، ص۹.
ذکایی ساوی، مرتضی، سیری در الانساب.