افزایش سن ازدواج
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از نظر
اسلام تاخیر
ازدواج امر نکوهیدهای است که مورد رضایت
خدا نیست. اما آن چه امروز در جوامع اسلامی، خصوصا در جامعه ما، در عمل دیده میشود، متاسفانه بر خلاف سفارشات اسلام است. که برای افزایش سن ازدواج عوامل زیادی عنوان شده است که این عوامل را در سه بخش عمدهی اجتماعی،
فرهنگی، و اقتصادی مطرح شده است.
ازدواج یکی از بهترین نیازهای آدمی است که
دین مقدس
اسلام به آن اهمیت فراوانی داده است و آن را از بهترین سنتهای دینی شمرده که مایه برکات بیشماری است. از نظر
قرآن، ازدواج مایه
آرامش روح و
روان آدمی است، که این خود از نشانههای
رحمت و بزرگی
خداوند است.
تشویق اسلام به ازدواج خصوصاً در سن جوانی و
کراهت اسلام از تجرّد و رهبانیت، در بسیاری از سخنان
معصومین آمده است. آثاری چون بزرگذاشت
سنت پیامبر،
قرار گرفتن در
ولایت و حمایت خداوند،
به خشم آوردن
شیطان،
کامل شدن
ایمان جوانان،
زیاد شدن روزی،
و مانند آن از برکات ازدواج، در کلام معصومین شمرده شده است. همچنین تاخیر در امر ازدواج در روایات مردود دانسته شده است. هیچ چیز نباید باعث تاخیر
انسان در ازدواج شود، حتی اگر
فقر باشد.
در روایتی مردان بدون
همسر را سرزنش میکند و تجرد را سبب شرور شدن میداند.
و در
روایت دیگر به کسانی که صاحب دخترند سفارش میکند در ازدواج دخترانشان تعجیل کنند، که در این جا متن کامل روایت را عرضه میداریم:
امام رضا (علیهالسّلام) فرمود: «
جبرئیل امین بر
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شد و عرض کرد: ای محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پروردگارت به تو سلام میرساند و میفرماید: دختران و زنان باکره مانند میوه درختان هستند و همان طور که میوه وقتی میرسد، چارهای جز چیدن ندارد، و الا تابش
خورشید و وزش
باد آن را فاسد میکند، دختران و زنان باکره هم (وقتی به سن
بلوغ و ازدواج میرسند)، چارهای جز ازدواج ندارند، و الا از گرفتار شدن به
فتنه و انحراف، در امان نیستند. پس رسول خدا مردم را جمع کرد و به
منبر رفت و پیام پروردگار عزیز و بلند مرتبه را به آنان ابلاغ کرد.»
بنابراین از نظر اسلام تاخیر ازدواج امر نکوهیدهای است که مورد رضایت خدا نیست. اما آن چه امروز در جوامع اسلامی، خصوصا در جامعه ما، در عمل دیده میشود، متاسفانه بر خلاف سفارشات اسلام است و آمارها از بالا رفتن سن ازدواج حکایت دارد. بنابر آماری که در روزنامهها منتشر شده، پسران از ۲۲ سالگی و دختران از ۱۸ سالگی در سال ۷۵ به ترتیب میانگین سن ازدواج به ۲۶ و ۲۲ سالگی در سال ۸۰ رسیده است.
در حالی که متاسفانه، ای روند رو به افزایش است.
این افزایش بی سابقه سن ازدواج، مشکلات فراوانی به دنبال خواهد داشت. گرچه در این مجال بررسی آن فراهم نیست، ولی فهرست وار به برخی مشکلات ناشی از این افزایش، میتوان اشاره کرد. مشکلاتی چون: افسردگی و از بین رفتن نشاط در جوانان، مبتلا شدن به
وسواس زیاد در انتخاب همسر، مشکل آفرینی فرزندان بزرگ و ازدواج نکرده در
خانه، افزایش
اضطراب و نگرانی خصوصاً در دختران، حالت بلاتکلیفی، از دست رفتن طراوت و زیبایی، ناامیدی و تصمیم به عدم ازدواج به خاطر کاهش میل به ازدواج، بی دقتی در انتخاب همسر خصوصاً در دختران، احتمال افزایش انحرافات، احساس سربار بودن در خانواده و دهها مشکل از این قبیل که جوانان ما را که گرانبهاترین ذخیرههای کشورمان هستند، به چالشانداخته است.
به همین دلیل بر همه مسئولان؛ دستاندرکاران مسائل اجتماعی
واجب و لازم است به این مسئله به عنوان یک مشکل فوریتی نگاه کنند وتمام همت و تلاش خود را برای رفع آن مصروف نمایند؛ چنان که قرآن، در آیهای تمام مسلمانان را به یاری جوانان برای تسهیل امر ازدواج دعوت کرده است.
کارشناسان امور اجتماعی عوامل زیادی برای افزایش سن ازدواج عنوان کردهاند که ما در این جا این عوامل را در سه بخش عمده، مطرح میکنیم:
زندگی اجتماعی گرچه یکی از ضروریات
حیات انسان است، به طوری که بشر بدون اجتماع قادر به ادامه زندگی نیست. اما با این حال، اگر در برنامه ریزی و سیاست اداره جامعه، دقت کافی نشود، مشکلات زیاد به وجود میآید. یکی از عوامل افزایش سن ازدواج به مسائل اجتماعی بر میگردد که در ذیل به چهار عامل آن اشاره میشود.
بالا رفتن جرایم و آسیبهای اجتماعی مانند:
اعتیاد، بی بند و باری،
همسر آزاری،
طلاق، روابط سرد همسران، دخالت اطرافیان و مانند آن نه تنها موجب از هم پاشیدگی خانوادهها شده است. بلکه باعث سلب اعتماد جوانان از ازدواج گردیده و سبب شده است که
جوان امروز به ازدواج به عنوان عامل خوشبختی، نگاه نکند و سرنوشت خود را از کسانی که در دام این آسیبها گرفتار شدهاند، تشبیه کند.
طولانی بودن مدت تحصیلات دانشگاه و افزایش نسبت دختران به پسران (که طبق بعضی آمارها تنها ۳۵/۴۳ درصد کسانی که در کنکور شرکت میکنند، پسر هستند)،
سبب شد اولاً، اغلب پسران و دختران تا پایان تحصیلات و بعد هم تا به دست آوردن شغل، از ازدواج سرباز زنند؛ و ثانیاً دختران به علت داشتن تحصیلات دانشگاهی حاضر به ازدواج با پسران پشت کنکور مانده نباشند و درصد بالایی از آنان بدون همسر بمانند، یا به ازدواج ناخواسته تن بدهند؛ چنان که امروز شاهد این معضل هستیم.
بنابر برخی آمارها، جمعیت دختران در شرف ازدواج، یک میلیون و ششصد هزار نفر بیش از پسران آماده ازدواج است و این خود سبب میشود پسران در ازدواج رقابت نکنند و در نتیجه عجلهای نداشته باشند.
طبق آمارها، به علت مهاجرت پسران به شهرها برای جستجوی کار، جمعیت دختران روستایی آماده ازدواج دو برابر گذشته است.
یکی از عمدهترین دلایل تاخیر ازدواج از نظر جوانان، عوامل اقتصادی است. در یک گفتگوی ساده و خودمانی با جوانان، خصوصاً پسران، میتوان به آسانی فهمید که علت نداشتن تمایل به ازدواج در اکثر آنها برخوردار نبودن از
شغل،
مسکن و تهیه لوازم و ضروریات زندگی و جشن ازدواج است. در این بین خانوادههای دختران هم مشکل تهیه
جهیزیه را سد بزرگی برای ازدواج دخترانشان میدانند، خصوصاً خانوادههایی که چند دختر با فاصلههای سنی کم، دارند.
بنابراین عدم توان اقتصادی کافی، انگیزه ازدواج جوانان را پایین میآورد و اجازه نمیدهد آنان در سن پایین ازدواج کنند. اما گاهی داشتن شغل مانع ازدواج میشود و آن در صورتی است که دختران شاغل شوند. بسیاری از دخترانی که شغلی برای خود دست و پا میکنند و مشغول به کار میشوند، رغبت خود را نسبت به ازدواج از دست میدهند. دلایلی که باعث کاهش میل آنها به ازدواج میشود عبارت است از:
۱ـ دختران وقتی شاغل میشوند، توان اقتصادیشان بالا میرود و به
استقلال اقتصادی میرسند. از آنجایی که یکی از انگیزههای دختران برای ازدواج، نیاز اقتصادی است و از مجرد ماندن خود احساس سربار خانواده بودن دارند، با رسیدن به استقلال اقتصادی این انگیزه در آنها از بین میرود و در نتیجه بسیاری از آنان رغبت چندانی به ازدواج ندارند. بنابر این دخترانی که به ازدواج به عنوان یک تکیهگاه اقتصادی خوبی برسند، دلیلی برای ازدواج ندارند و تا مجبور نشوند، ازدواج نمیکنند. چنان که وجود این عامل در زنان
بیوه نیز بزرگترین مانع را برای تن دادن آنها به ازدواج مجدد ایجاد میکند.
۲ـ داشتن شغل از این جهت که هم منبع اقتصادی است و هم سرگرمی خوبی است که میتواند در انسان نشاط و شادی به وجود آورد، جایگاه خاصی در بین دختران دارد.گاهی علاقه به شغل در دختران چنان زیاد میشود که به خاطر
ترس از دست دادن آن، ازدواج نمیکنند و خواستگاران را به بهانههای مختلف رد میکنند. بنابر این شاغل شدن دختران یکی دیگر از انگیزههای ازدواج آنان که رها شدن از تنهایی و انس گرفتن به همسر است را ضعیف میکند و جانشین مناسبی برای ازدواج، نزد آنها محسوب میشود.
۳.دختری که شاغل است، معمولاً خواستگاران بیشتری نسبت به سایر دختران دارد. به همین خاطر از تاخیرانداختن ازدواج واهمهای ندارد، زیرا شانس خود را برای ازدواج، حتی اگر سن او هم افزایش پیدا کند، زیاد میبیند.
بنابراین شاغل شدن
دختر (بر عکس شاغل شدن پسر که سبب زیاد شدن انگیزه به ازدواج است) انگیزه او را نسبت به ازدواج کاهش میدهد. این عامل امروزه در کشورهای غربی تاثیر چشم گیری در کاهش رغبت دختران به ازدواج داشته و حتی بسیاری از دختران و زنان غربی به خاطر همین عامل، تا آخر
عمر مجرد میمانند که خود میتواند سبب به وجود آمدن بسیاری از مشکلات اجتماعی و اخلاقی شود. در کشور ما نیز تاثیر شغل دختران در تاخیر ازدواج، گرچه مانند جوامع غربی نیست، ولی کما بیش دیده میشود و خطر گسترده تر شدن آن وجود دارد.
گرچه کشور ما از
فرهنگ غنی و کامل اسلامی برخوردار است، ولی به دلایلی چون نفوذ
فرهنگ بیگانه و مانند آن، این
فرهنگ کم رنگ شده و سفارشهای اکید اسلام به تعجیل در ازدواج و کراهت از تاخیر آن، تا حدودی بین جوانان به فراموشی سپرده شده است.
جوان ایرانی که در گذشته مهمترین برنامه او دراولین فرصت ازدواج و تشکیل زندگی بود، امروزه دیگر چنین عقیدهای ندارد و حتی برخی زمان ازدواج را مخصوص میان سالی میدانند، و این احتمال وجود دارد که این
فرهنگ مخرّب، گستره و فراگیر شود. به هر حال عوامل
فرهنگی را میتوان از سه جهت در تاخیر ازدواج مؤثر دانست.
منسوخ شدن ارزشهای معنوی و جایگزین شدن ارزشهای مادی، سبب شده بسیاری از جوانان به همه چیز، از جمله ازدواج، رنگ و لعاب مادی بدهند و به جای این که کسب فضایل انسانی را هدف خود قرار دهند و ازدواج را عاملی برای نزدیک تر شدن به خدا و کامل شدن ایمان بدانند، در جمع مال دنیا و نمایاندن ظواهر فریبنده زندگی مادی، مسابقه میگذارند.این طرز تفکر همه چیز از جمله ازدواج را تحت تاثیر قرار میدهد.اما جوانی که دغدغه اصلی اش حفظ و کامل شدن ایمانش است، چون ازدواج را ایجاد کننده نسیمی از ایمان میداند، تمام امکانات خود را برای به دست آوردن آن بسیج میکند.
بعضی از جوانان امروزی، به علت خامی و نپختگی که هیچ تناسبی با زندگی پیچیده کنونی ندارد و نیز به علت عدم اعتماد به تجربههای والدین و قدیمی دانستن آنها، از واقعیت زندگی بی اطلاع ماندهاند و در نتیجه نمیتوانند. درباره موضوعی چون ازدواج، واقع گرا باشند، بلکه آرمانی فکر میکنند و در عالم خیال پرواز میکنند این طرز تفکر، یکی از دو پیامد منفی زیر را دارد؛ یا ازدواج نمیکنند و منتظر همسری آرمانی هستند و یا ازدواجشان مبتنی بر احساسات است که نتیجه آن شکست و سرخورده شدن از ازدواج است.
برای مبارزه با معضل اجتماعی افزایش سن ازدواج، راه حلهای زیادی وجود دارد که کمابیش از گذشته مطرح بوده و فراروی مسئولان و متصدیان کشور قرار داشته است. به نظر میرسد دیگر زمان دادن راه حل تمام شده و باید در مسیر عملی ساختن این راه حلها قدم برداشت. تنها راه رهایی از این مشکل آن است که
ملت و
دولت دست به دست هم دهند و با برنامه ریزیهای کلان
فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، برای رفع این مشکل بزرگ تلاش کنند. شاید نقطه آغازین و در عین حال بسیار مهم حل مشکل این باشد که ابتدا سعی کنیم
تفکر و شناخت جوانان را عوض کنیم و آنان را از مادیگرایی و سطحی نگری، به معنویت و توجه به خدا و دین باوری، سوق دهیم. حال با توجه به عوامل افزایش سن ازدواج که در ابتدای مقاله بررسی شد، راهبردها و عوامل کاهش سن ازدواج را در همان غالب مطرح میکنیم:
همان طور که گفتیم، تغییر نگرشها و شناختهای افراد، کمک زیادی به تغییر رفتار آنان میکند، و هر تغییری بدون داشتن زیرساختهای فکری محکم، دوامی نخواهد داشت. وظیفه مهم که از کارهای عمده در این حوزه است، بر عهده متصدیان امور
فرهنگی مثل
حوزه،
دانشگاه،
صدا و سیما،
مطبوعات،
هنر و مانند آن است که باید در این راستا برنامه ریزی جدی داشته باشند. کارهایی که میتوان در راستای این هدف انجام داد، از قرار زیر است:
اگر تاهل و همسر داشتن به عنوان ارزش، و تجرد و مجرد ماندن، ضد ارزش تلقی شود، همان طور که در روایات
اهلبیت آمده،
کمک زیادی به تغییر نگرش افراد نسبت به سن ازدواج میشود.
در
فرهنگ دینی مهمترین ملاک برای انتخاب همسر، ایمان و
اخلاق است. (پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در روایتی فرمود: کسی که از دین و اخلاق خوبی برخوردار است، اگر به خواستگاری دختر شما آمد، به او همسر بدهید، زیرا اگر چنین نکنید، فتنه و
فساد بزرگی در
زمین ایجاد کردهاید.)
و ملاکهای دیگر از اهمیت کم تری برخوردار است. این درحالی است که در جامعه کنونی ما ملاکهایی چون مدرک،
ثروت، پست و مقام و به طور کلی مظاهر مادی بیشترین اهمیت را دارد. به همین خاطر تمام تلاش جوانان این است که از هر راهی، امتیازات فوق را به دست آورند و از این طریق به مقبولیت اجتماعی کافی برسند، اما از آن جا که رسیدن به این ملاکها زمان زیادی میطلبد، به ناچار از ازدواج در ابتدای جوانی محروم میشوند و به این طریق سن ازدواج افزایش مییابد. اگر مسئولین
فرهنگی کشور، ارزشهای واقعی را که ایمان و اخلاق در صدر آن است ترویج کنند، نه تنها سن ازدواج کاهش پیدا میکند، بلکه بسیاری از مشکلات دیگر نیز حل خواهد شد.
در جامعهای که
فرهنگ حجاب حاکم باشد و رابطه با
نامحرم طبق موازین شرعی باشد و از اختلاطهای مضر و فساد انگیز بین
پسر و دختر جلوگیری شود. زمینهای برای
ارضاء نامشروع جنسی یافت نمیشود و در نتیجه تمتعات جنسی منحصر به
خانواده و ازدواج میشود. همین امر باعث میشود احساس نیاز به ازدواج در جوانان افزایش یابد و آنان زودتر ازدواج کنند. اگر
فرهنگ حجاب کم رنگ شود و پسران و دختران محدودیت زیادی در ارتباط با یکدیگر نداشته باشند، انگیزه آنان برای ازدواج کاهش مییابد و در نتیجه سن ازدواج بالا میرود، هم چنان که یکی از علل فرار جوانان غرب از ازدواج همین موضوع است. زیرا ازدواج را مانع آزادی بی حد و حصر خود میبینند.
اگر در جامعه، سادهزیستی و استفاده از حداقل امکانات مادی ارزش شود و یا حداقل این که ضد ارزش نباشد، سن ازدواج کاهش پیدا میکند؛ اما اگر داشتن خانه و اتومبیل مدل بالا و امکانات مادی، ارزش شود و چشم و هم چشمیهای زیان آور گسترش یابد، جوان امروزی ما ناچار است در پی تهیه آن وسایل باشد و تا آن را تهیه نکرده ازدواج نکند. در نتیجه از داشتن خانواده در سن جوانی، محروم میماند.
همان طور که گفتیم یکی از عوامل افزایش پیدا کردن سن ازدواج،
تحصیل است. اگر طوری برنامهریزی شود که دانشجویان قادر باشند در خلال تحصیل، ازدواج کنند، سن ازدواج در بین این قشر که مهمترین و حساسترین بخش جامعه هستند، کاهش پیدا میکند.
این امر مشروط به این است که خانوادهها اولا: اهمیت موضوع را درک کنند و متوجه این موضوع باشند که چه خطرهای بزرگی فرزندان دانشجوی آنها را تهدید میکند و چه مشکلاتی روحی و روانی زیادی در اثر تاخیر ازدواج برای آنان به وجود میآید.
ثانیا: با برنامه ریزی دقیق و با هماهنگی و کمک دانشگاه و دیگر نهادهای مربوطه، ترتیباتی بدهند که دانشجویان با حداقل امکانات بتوانند ازدواج کنند و درعین حال تحصیل خود را نیز ادامه دهند. جوان دانشجوی ما اگر امکان ازدواج داشته باشد، حتی به صورت ماندن در دوران
عقد و نامزدی قبل از عروسی، هم از برکات مادی و معنوی ازدواج محروم نشده و هم با انگیزه بیشتری تحصیل را دنبال میکند. دانشجو اگر احساس کند آینده روشنی دارد و میتواند مسئولیت زندگی را که با ازدواج بر عهده او گذاشته میشود بر دوش بکشد، کم تر به دنبال فعالیتها و برنامههای غیر درسی و حتی ضددرسی میرود و بلکه تمام سعی و همت خود را صرف بهتر کردن زندگی و بالا بردن سطح آن میکند.
همان طور که گفتیم عوامل اقتصادی از عمدهترین دلایلی است که جوانان برای تاخیر ازدواج خود مطرح میکنند. برای این که این عامل مهم را کاهش دهیم باید در دو جهت برنامه ریزی کنیم:
۱ـ هزینهها را حتی الامکان کاهش بدهیم.
۲ـ منابع اقتصادی و تولید ثروت را برای جوانان فراهم کنیم. بنابر این راهبردهای زیر میتواند ما را در عملی ساختن دو هدف فوق یاری دهد.
بسیاری از هزینههایی که در
زندگی میشود، اعم از هزینههای جشن عقد و
عروسی، یا تهیه جهیزیه، مسکن و سایر لوازم زندگی، ضرورت زیادی ندارد و امکان حذف یا کاهش آن وجود دارد. اگر پسر و دختر و خانوادههایشان تصمیم بگیرند تمام هزینههای غیر ضروری را حذف کنند و به حداقل امکانات اکتفا کنند امکان ازدواج برای اکثر جوانان ما عملی میشود این که جوانان ما یا خانوادههایشان این تصور و ایده را داشته باشند که در ابتدای زندگی باید از همه یا اکثر امکانات مادی برخوردار باشند و در برگزاری مراسم عقد و عروسی، هزینههای سنگینی بر یکدیگر تحمیل کنند، نتیجهای جز فرار جوانان از ازدواج نخواهد داشت.
همان طور که خداوند همه مردم جامعه را به یاری جوانان برای ازدواج و تشکیل زندگی دعوت میکند، همه افراد، خصوصاً افراد متمول، وظیفه دارند در این امر خیر شرکت کنند. همچنین اگر ترتیبی داده شود که افراد نزدیک به خانواده پسر و دختر، به صورت یک رسم و عادت نیکو، قسمتی از هزینههای ازدواج را بر عهده بگیرند، کمک بزرگی به تحقق این هدف میشود. این پیشنهاد گرچه ظاهر سادهای دارد، ولی در عمل تاثیر شگفت انگیزی در هموار ساختن مسیر ازدواج جوانان دارد و چون این مشکل عمومیت دارد. و هر کسی خود رامحتاج کمک میبیند، همه مردم در این امر
خیر شرکت خواهند کرد.
قرض الحسنه که یکی از سنتهای خوب و گره گشای اسلامی است و در
آیات فراوانی از قرآن به آن تشویق و تاکید شده،
تاثیر فوق العادهای در حل مشکلات اقتصادی جامعه دارد. اگر این سنت حسنه که امروز در گوشه و کنار جامعه تحت عنوان «وام ازدواج» وجود دارد، گسترش یابد و به این طریق وامهای طولانی مدت و کم بهره به جوانان برای ازدواج و تهیه وسایل زندگی داده شود، چنان که از برنامههای مهم دولت جدید شمرده شده است، کمک زیادی به ازدواج جوانان و در نتیجه کاهش سن ازدواج، خواهد شد.
امروز دغدغه اصلی جوانان و به ویژه دانشجویان، اشتغال است. متاسفانه آموزش و پرورش و آموزش عالی ما طوری برنامه ریزی نکرده که، همه فارغ التحصیلان خود را به ابزار و فنون شغلی مجهز کنند. همان طور که نیروی نظامی نتوانسته برای سربازان وظیفه که خیل عظیمی از جوانان کشورند، دراین زمینه کاری کند و حداقل هر یک از آنان را در مدت سربازی به فن یا صنعتی مجهز کند. البته کارهایی در تحقق این هدف انجام شده، ولی اصلاً کافی نیست. فی المثل اگر دانشجوی جوان ما، بتواند در خلال تحصیل شغل مناسبی داشته باشد، میتواند بسیاری از هزینههای زندگی خود را تامین کند. لازمه این کار این است که آموزشهای کاردانی و کاربردی در طول تحصیل گسترش یابد و تعداد واحدهای نظری کاهش پیدا کند.
در زمانهای گذشته اکثر جوانان، ابتدای زندگی خود را در کنار والدینشان آغاز میکردند و به مرور زمان سعی میکردند با پسانداز و امثال آن، از پدر و مادر خود مستقل شوند، اگر بتوان این
فرهنگ را دوباره زنده کرد و جوانان و خانوادههایشان را به پذیرش این امر تشویق کرد، کمک زیادی به حل مشکل ازدواج میشود.
از آن جا که اجتماع و جامعه، مجموعهای متشکل از واحدهای کوچک تر خانواده است، بهترین جایگاه کمک به ایجاد خانواده و فراهم ساختن ازدواج جوانان، خود جامعه است.از این رو برای حل مشکل ازدواج جوانان و جلوگیری از افزایش سن ازدواج، چارهای جز همکاری و همیاری همه افراد و آحاد جامعه، وجود ندارد. راهبردهای اجتماعی که میتوان در این زمینه ارائه داد، از قرار زیر است:
دولتمردان و متصدیان اجتماع وظیفه دارند برنامه دقیقی برای حل این مشکل ارائه دهند. همچنین با تشویق مردم، خصوصاً افراد متمول، جوانان را در این امر یاری دهند، مسلماً اگر دولت و مسئولان امر، قدمی در این راه بگذارند، همه مردم به کمک آنها میشتابند. زیرا این یک مشکل همگانی است و همه افراد به گونهای با آن درگیر هستند.
یکی از دلایلی که جوانان را از ازدواج دور کرده است، نداشتن اطلاعات صحیح از ازدواج و وجود بدبینیهای بی مورد است. بسیاری از جوانان نسبت به اصل ضرورت ازدواج بیاطلاعند و برخی هم از افکار ناصحیح و خرافی در این مورد
رنج میبرند. وجود مراکز مشاوره ازدواج، کمک شایانی به جوانان میکند و دغدغههای بی مورد آنان را برطرف میسازد.
از بین تمام خسارتها و ضررهایی که در
مهاجرت روستاییان به شهر وجود دارد، مشکل افزایش سن ازدواج، جایگاه ویژهای دارد. اگر بتوان با افزایش امکانات زندگی در روستاها و ایجاد اشتغال برای آنان، از مهاجرت آنها جلوگیری کرد و آنان را به ماندن در
روستا و تولید محصولات کشاورزی و دامی و امثال آن تشویق نمود، علاوه بر حل بسیاری از مشکلات اجتماعی، از افزایش سن ازدواج نیز جلوگیری خواهد شد.
یکی از راههای پیشرفت در جامعه ما اجرای
قانون اساسی و جلوگیری از متخلفین و برهم زنندگان
نظم و قانون است. اگر از فساد و ابتذال، خصوصاً در حوزه اخلاق و مسائل جنسی جلوگیری نشود و با افراد متخلف برخورد جدی صورت نگیرد و در مقابل تهاجم و
شبیخون فرهنگی دشمن، سیاست تسامح و تساهل اجرا شود، جامعه چنان دچار آشفتگی میشود که اولین ضرر آن متوجه نهاد مقدس خانواده میشود و جایگاه آن را تضعیف میکند. امروز کم نیستند جوانان پاک و مؤمنی که شریک زندگی مناسبی برای خود نمییابند. تاثیر مخرب گسترش فساد و
فحشا و
ابتذال و مخصوصاً
مواد مخدر بر تزلزل کانون خانواده و بدبینی جوانان به ازدواج، بر کسی پوشیده نیست. اگر متصدیان اجتماع برای مبارزه با مفاسد اخلاقی کمر همت ببندند و این دامهای خطرناک را از جلوی جوانان بردارند، برکات زیادی نصیب جامعه خواهند کرد که یکی از آن هموار شدن راه ازدواج جوانان است.
به امید آن که با همت تمام نیروها، و ملت و دولت، به زودی شاهد آن باشیم که جوانان عزیزمان، این سرمایههای بی نظیر کشور، در امر ازدواج مشکلی نداشته باشند و با نشاط و انگیزه و امید، آیندهای روشن و موفق برای خود و دیگران بنا کنند.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «افزایش سن ازدواج»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۵/۳۰.