اغراض امامت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اهداف یا
فلسفه امامت و وجوه توجیهگر
وجوب آن را
اغراض امامت گویند.
یکی از محورهای اصلی مباحث
امامت ، بحث درباره
اغراض یا
فلسفه امامت است
تعبیر «لِمَ الإمام»
یا «لِمَ یجب وجود الإمام»
ناظر به این مطلب است.
تعریف امام به «
رهبری عمومی در
امور دینی و
دنیوی » که تعریف
مشهور و
مقبول متکلمان اسلامی از امامت است به
غایت و فلسفه امامت نظر دارد.
آنان آنجا که
دلایل وجوب امامت را بیان کردهاند نیز غایت و فلسفه امامت را به عنوان
دلیل عقلی وجوب امامت برشمردهاند.
گاهی نیز به صورت مستقل به بیان «
اغراض امامت» پرداختهاند.
از نظر
معتزله تحقق بخشیدن به
احکام شرعی چون
اقامه حدود ، حفظ
کیان امت اسلامی ، آماده ساختن و
بسیج نیروهای
رزمنده برای
مبارزه با
دشمن و نظایر آن،
اغراض امامت را تشکیل میدهد.
ماتریدیه فهرست گستردهتر و جامعتری از
اغراض امامت را ارائه کردهاند.
ابوحفص نسفی ده مورد آن را برشمرده است که عبارتند از:
اجرای احکام اسلامی ،
اقامه حدود اسلامی ، پاسداری از
مرزهای امت اسلامی،
تجهیز نیروهای دفاعی و رزمنده، گرفتن
زکات و
حقوق واجب شرعی ، سرکوبی
آشوبطلبان ،
دزدان و
راهزنان ، اقامه نمازهای
جمعه و
عید ، فصل
خصومتها و
نزاعها ،
قبول شهادت گواهان در
مسایل حقوقی ،
تقسیم غنایم و
ثروتهای عمومی .
در دیگر
منابع کلامی ماتریدیه نیز همه یا برخی از امور یاد شده آمده است.
متکلمان اشعری گاهی در مبحث دلایل
وجوب امامت ، و گاهی به صورت مستقل به بیان
اغراض امامت پرداختهاند.
ابوبکر باقلانی در
پاسخ به این
پرسش که هدف از
تعیین امام چیست؟ گفته است: «
فرماندهی سپاه ، پاسداری از مرزها، سرکوبی
ستمگران ،
حمایت از
مظلومان ، اقامه
حدود ، تقسیم سرمایههای عمومی میان
مسلمانان و هزینه کردن آنها در اموری مانند
جهاد با
دشمنان هدف از تعیین امام میباشد.
این امور وظایف امام به شمار میرود.
سیفالدین آمدی تعیین امام را از مهمترین
مصالح مسلمانان و برترین پایههای دین دانسته است، وی در تبیین این مطلب یادآور شده است که مقصود از
اوامر و
نواهی شرعی در مواردی چون حدود،
قصاص ، جهاد، اظهار
شعایر اسلامی در
اعیاد و جمعهها، برای اصلاح امور مربوط به
معاش و
معاد بشر بوده است و این
غرض بدون پیشوایی مطاع که
زمام امور
جامعه اسلامی را در دست داشته باشد، حاصل نخواهد شد.
قاضی عضدالدین ایجی نیز در این باره مطالبی را یادآور شده است که با سخنان آمدی
تفاوت چندانی ندارد.
سعدالدین تفتازانی نیز از اقامه
حدود الهی ، پاسداری از مرزهای مسلمانان، آمادهسازی
سپاهیان برای جهاد، امور مربوط به
حفظ نظام و کیان امت اسلامی
استیفای حقوق ،
دفاع از مظلومان و
احیای دین و سنت به عنوان اهداف امامت یاد کرده است.
دیگر
متکلمان اشعری نیز به
اختصار یا
تفصیل مطالبی مانند آنچه بیان گردید را درباره
اغراض امامت یادآور شدهاند.
قیام به
عدل ، گرفتن
حقوق شرعی از صاحبان آنها و مصرف کردن آن
حقوق در موارد
مشروع آن و جهاد با دشمنان،
اغراض امامت در
مذهب أباضیه است.
تا اینجا دیدگاه
مذاهب اسلامی غیر شیعی درباره
اغراض امامت بیان گردید.
از میان
مذاهب شیعی ، از سخنان پیشوایان
مذهب زیدیه مطلبی که درباره
اغراض امامت با دیدگاه
معتزله و
اهلسنت متفاوت باشد یافت نشد.
آنان نیز در این باره بر استیفای حقوق، دفاع از مظلومان، جهاد با دشمنان،
اجرای حدود و
احکام الهی و برقراری
عدالت در میان
مسلمانان به عنوان مقاصد
امامت و وظایف
امام تأکید کردهاند.
از نظر
اسماعیلیه ،
غرض اصلی امامت
تعلیم معارف الهی به بشر است.
به
اعتقاد آنان طریق
معرفت خداوند یکی
عقل است و دیگری
نقل و طریق نقلی معرفت به واسطه امام به دست میآید.
حتی
پیامبر نیز به
واسطه امام به
معرفت کامل به
خداوند واصل میشود.
از آنجا که آنان
غرض اصلی امامت را تعلیم
حقایق و معارف الهی به
بشر میدانند، «
تعلمیه » نامیده شدهاند.
شیعه امامیه (
اثناعشریه ) برای امامت دو گونه
اغراض قائل است.
گونه نخست
اغراض عملی امامت میباشد و گونه دوم
اغراض علمی امامت به شمار میرود.
در گونه نخست با
مذاهب غیر شیعی توافق دارد.
در این باره از حفظ
نظام اجتماعی مسلمانان ، برقراری
عدالت اجتماعی ، تحقق بخشیدن احکام اسلامی به ویژه احکامی که جنبه اجتماعی دارد، اجرای
حدود الهی به عنوان اهداف امامت به شمار آمده است.
اهداف علمی امامت به
نقل ،
حفظ و
تبیین شریعت باز میگردد.
یعنی اوّلاً: نقل آن بخش از
معارف و
احکام شریعت که توسط
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بیان شده است، و ثانیاً: حفظ
شریعت از
تغییر و
تحریف ، و ثالثاً: تبیین آن بخش از معارف و احکام شریعت به دلیل فراهم نبودن
شرایط و
فرصت کافی توسط پیامبر برای
مسلمانان بیان نشده است و بیان آنها به
امام واگذار شده است، از
اغراض و مقاصد مهم امامت میباشد.
این
اغراض، در مقایسه با
اغراض دسته اوّل از اهمیت بیشتری برخوردار است، زیرا هرگونه
اغراض در این باره
جامعه بشری را به
گمراهی و
بدفرجامی سوق میدهد.
بدیهی است اهداف یاد شده اعم از
اغراض عملی و علمی جز با
امام معصوم به دست نخواهد آمد.
بدین جهت است که
امامیه عصمت را یکی از شرایط لازم برای امامت دانستهاند.
حاصل
استدلال متکلمان شیعه امامیه در این باره چنین است:
این مطلب مسلم است که
شریعت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای همه افراد
بشر از
عصر رسالت تا
پایان دنیا حجت و
لازم است و در لزوم
تعبد به آن میان افراد عصر رسالت و افراد عصرهای پس از آن تفاوتی وجود ندارد.
بر این اساس، باید
شریعت اسلامی پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به درستی حفظ و برای انسانهای دیگر بیان شود تا آنان بتوانند به
تکلیف الهی خود درباره آن عمل کنند، در غیر این صورت
تکلیف مالایطاق لازم خواهد آمد.
این
مقصود تنها با
قرآن و
سنت پیامبر و
اجماع مسلمانان تحقق نخواهد یافت، زیرا قرآن و سنت دربردارنده تفاصیل احکام شریعت نیستند، علاوه بر اینکه درباره نقل
سنت احتمال
خطای عمدی و
سهوی نیز وجود دارد و بدون وجود امام معصوم قابل
اعتماد نخواهد بود.
اجماع نیز اوّلاً به خودی خود
حجت شرعی نیست، و ثانیاً: همه
احکام اسلامی را پوشش نمیدهد.
و از طرفی به
قیاس نیز نمیتوان
استناد کرد، زیرا
ظنی و خطاپذیر است و دلیل معتبری بر
حجیت آن در دست نیست.
بنابراین، تنها
فرض معقول در این باره وجود
امام معصوم است.
او است که میتواند
شریعت را از خطر
تحریف و
تغییر حفظ کند و ناگفتههای
شریعت را به درستی بیان کند، و در نتیجه
حافظ و بیان کننده مطمئن
شریعت اسلامی باشد.
ممکن است گفته شود حجیت اصل
اجتهاد در شریعت اسلامی نیاز
جامعه اسلامی را در زمینه تبیین
احکام شریعت برآورده میسازد.
پاسخ این است که اجتهاد نیازمند
منبع معتبر است.
این منبع معتبر پس از
بدیهیات مسلمات عقلی ، چیزی جز
کتاب و
سنت نخواهد بود.
فرض این است که کتاب و
سنت نبوی در بردارنده تفاصیل احکام شریعت نمیباشد.
در این صورت
مجتهد با رجوع به کدام منبع معتبر میخواهد احکام شریعت را
استنباط کند؟ قیاس و
استحسان و مانند آن ظنّی و فاقد
اعتبار شرعیاند.
آنچه میتواند منبع و مدرک معتبر شرعی برای مجتهد باشد چیزی جز
گفتار و
رفتار معصوم نخواهد بود.
بنابراین، پس از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) وجود امام معصوم برای بیان تفاصیل احکام شریعت امری لازم است.
در این صورت
مجتهدان با رجوع به کتاب و
سنت پیامبر و امام معصوم و بهرهگیری از
بدیهیات و
مسلمات عقلی دست به اجتهاد زده و احکام شریعت را درباره موضوعات مختلف بیان میکنند.
از مطالب یاد شده پاسخ
شبهه دیگری در این باره نیز روشن شد.
شبهه این است که در
عصر غیبت امام معصوم که دسترسی به او به طریق عادی ممکن نیست، حفظ و تبیین شریعت با مشکل مواجه میشود و در نتیجه نظریه
امامت معصوم در عصر غیبت پذیرفته نخواهد بود.
پاسخ این است که از نظر معتقدان به امامت امام معصوم، احکام شریعت توسط
امامان معصوم در
عصر حضور تبیین شده و آن احکام در دسترس مجتهدان است.
البته، حفظ و تبیین شریعت یکی از وجوه نیاز
جامعه به امام معصوم است، نه یگانه
وجه و
دلیل .
بنابراین، حفظ و تبیین شریعت توسط امامان پیشین دلیل بر بینیازی جامعه از امام معصوم در زمان حاضر نیست.
به عبارت دیگر، پس از
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در
دوران حضور امامان معصوم (علیهمالسلام)
شریعت از سوی آنان نقل و تبیین شده است و همان شریعت هم اکنون و در
عصر غیبت امام (علیهالسلام) محفوظ است و اگر چنین نبود، حتماً
امام ظهور میکرد.
یعنی با وجود
امام معصوم هر چند
غایب باشد میتوان
اطمینان نمود که
شریعت اسلام همان است که توسط
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و امام معصوم پس از او نقل و تبیین شده است، امّا اگر امام معصوم وجود نمیداشت، راهی برای حصول چنین اطمینانی وجود نداشت.
• اصل الشیعة واصولها، کاشف الغطاء، محمدحسین، دارالضواء، بیروت، ۱۴۱۳ق.
• اصول الدین، لغبادی، عبدالقاهر، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷هـ.
• الأباضیة مذهب اسلامی معتدل، یحیی معمر، علی، وزارة العدل والأوقاف.
• ارشاد الطالبین، الفاضل المقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله، مکتبة مرعشی، قم، ۱۴۰۵ق.
• الألفین، حلی، حسن بن یوسف، المکتبة الحیدریه، نجف اشرف، ۱۳۸۸ق.
• تلخیص المحصل، طوسی، نصیرالدین، دارالأضواء، بیروت، ۱۴۰۵ق.
• تمهید الأوائل، الباقلانی، ابوبکر محمد بن الطیّب، مؤسسة الکتب الثقافیه، بیروت، ۱۴۱۴ق.
• الحصون الحمیدیه، الجسر الطرابلسی، حسین بن محمد، کراچی.
• الزیدیه، صبحی، احمد محمود، دارالنهضة العربیه، بیروت، ۱۴۱۱هـ.
• الشافی فی الامامة، سید مرتضی، علی بن حسین، مؤسسة الصادق، تهران، ۱۴۰۷ق.
• شرح الاصول الخمسة، معتزلی، قاضی عبدالجبار، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۲ق.
• شرح العقائد النسفیه، التفتازانی، سعدالدین، مطبعه مولوی محمد عارف، ۱۳۶۴ش.
• شرح المقاصد، تفتازانی، سعدالدین، منشورات الشریف الرضی، قم، ۱۴۰۹ق.
• شرح المواقف، جرجانی، میرسید شریف، منشورات الشریف الرضی، قم، ۱۴۱۲ق.
• غایة المرام فی علم الکلام، آمدی، سیف الدین، المجلس الأعلی شؤون الاسلامیه، القاهره، ۱۳۹۱ق.
• قواعد العقائد، طوسی، محمد بن حسن، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۴۱۶ق.
• قواعد المرام فی علم الکلام، بحرانی، ابن میثم، مکتبة آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۰۶ق.
• کشف المراد، حلی، حسن بن یوسف، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۹ق.
• المغنی فی ابواب التوحید والعدل، همدانی، عبدالجبار، تحقیق الدکتور محمود محمد قاسم، دارالکتب، بیروت، ۱۳۸۲ق.
• مقدمه ابن خلدون، ابن خلدون، عبدالرحمن، دارالقلم، بیروت، ۱۹۷۸م.
• المنقذ من التقلید، حمصی رازی، سدیدالدین، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۲ق.
• النبراس، الحافظ محمد، عبد العزیز، مکتبه حقّانیه.
• نهایة الأقدام فی علم الکلام، شهرستانی، عبدالکریم، مکتبة الثقافیة الرضیة؛
دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق علیهالسلام، برگرفته از مقاله «اغراض امامت»، شماره ۵۶