• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اطاعت آزر (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آزر، شيطان‌پرست نبوده و بت مى‌پرستيده؛ و نهى از پرستش شيطان، نهى از پيروى اوست. وی از شیطان اطاعت می‌کند. اگر آزر از شيطان پی‌روی کند، به عذاب الهی تهدید می‌شود؛ اما در صورت پي‌روى از ابراهيم (عليه‌السلام)، به صراط مستقیم رهنمون می‌شود.



آزر از شیطان اطاعت می‌کند:

•• «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا»؛ «در اين کتاب، ابراهيم را ياد کن، که او بسيار راستگو، و پيامبر (خدا) بود!».

۱.۱ - تفسیر آیه

معناى (صدیق) و (نبى) که ابراهیم (علیه‌السلام) به آن دو وصف شده (انه کان صدیقا نبیا)

۱.۱.۱ - مراد از صدیق

ظاهرا کلمه (صدیق) مبالغه از صدق باشد، و صدیق کسى را گویند که در صدق مبالغه کند؛ یعنى آنچه را که انجام مى‌دهد مى‌گوید، و آنچه را که مى‌گوید انجام مى‌دهد، و میان گفتار و کردارش تناقضى نباشد و ابراهیم (علیه‌السلام) چنین بود؛ چون در محیطى که یک پارچه وثنى و بت‌پرست بودند، دم از توحید زد، با پدر و معاصرینش درافتاد، و با پادشاه بابل در افتاد، و خدایان دروغین را بشکست، و بر آنچه مى‌گفت مقاومت و ایستادگى مى‌نمود، تا آنجا که در آتش افکنده شد و در آخر هم همان‌طور که به پدرش وعده داده بود، از همه کناره‌گیرى و اعتزال جست، و خداوند به پاداش این استقامت اسحاق و یعقوب را به او ارزانى داشت و وعده‌هاى دیگرى هم که خدا از موهبت‌هایش به وى داده بود درباره‌اش تنفیذ نمود.

۱.۱.۲ - دیدگاه دیگر

بعضى گفته‌اند: کلمه (صدیق) مبالغه تصدیق است، و معنایش این است که او مردى بود کثیر التصدیق نسبت به حق، هم به زبان تصدیقش مى‌کرد و هم به عمل؛ و این معنا هر چند نزدیک به همان معنایى است که گذشت، و هرچند برگشت هر دو به یکى است، لیکن از جهت اینکه از فعل مزید فیه صیغه مبالغه به ندرت آمده، معنایى بعید است.

۱.۱.۳ - مراد از نبی

کلمه (نبی) بر وزن فعیل و ماخوذ از ماده (نبا) (خبر) است، و اگر انبیا را انبیا نامیده‌اند بدین جهت است که ایشان به وسیله وحی خدا از عالم غیب خبردار هستند بعضى گفته‌اند: کلمه مذکور (ماخوذ) از نبوه به معناى رفعت است؛ و انبیا را به خاطر رفعت مقامشان نبى خوانده‌اند.

•• «إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا»؛ «هنگامى که به پدرش گفت: «اى پدر! چرا چيزى را مى‌پرستى که نه مى‌شنود، و نه مى‌بيند، و نه هيچ مشکلى را از تو حل مى‌کند؟!».

•• «يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا»؛ «اى پدر! شيطان را پرستش مکن، که شيطان نسبت به خداوند رحمان، عصيانگر بود!».

۱.۲ - بیان چند نکته



۱.۲.۱ - مراد از عبادت

اول اینکه: مراد از عبادت، در جمله (لا تعبد الشیطان)، عبادت اطاعت است، و کلمه (شیطان) که به معنای شریر است نیز دخالت در این حکم دارد.

۱.۲.۲ - وجه تبدیل اسم اللّه به وصف رحمان

دوم اینکه: وجه تبدیل اسم (اللّه) به وصف (رحمان)، در دو جای آیه این است که چون وصف رحمت نیز در هر دو حکم دخالت دارد؛ زیرا اینکه خدا مصدر همه رحمت‌ها و نعمت‌هاست، باید باعث آن شود که دیگر کسی اصرار بر نافرمانی او نکند و آن را قبیح بداند؛ پس صحیح است که از نافرمانی او نهی شود، و نیز مصدریت او برای هر رحمت باعث می‌شود که آدمی از عذاب او که ملازم با امساک او از رحمت خویش است بترسد، و از این‌که مشمول نقمت و شقوت گردد، بیمناک باشد.
(از آن‌جا كه آزر، شيطان‌پرست نبوده و بت مى‌پرستيده، استفاده مى‌شود كه نهى از پرستش شيطان، نهى از پي‌روى اوست).


در صورتی که آزر از شيطان پیروی کند، به عذاب الهی تهدید می‌شود:

•• «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا»؛ «در اين کتاب، ابراهيم را ياد کن، که او بسيار راستگو، و پيامبر (خدا) بود!».

•• «إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا»؛ «هنگامى که به پدرش گفت: «اى پدر! چرا چيزى را مى‌پرستى که نه مى‌شنود، و نه مى‌بيند، و نه هيچ مشکلى را از تو حل مى‌کند؟!».

۱.۱ - تفسیر آیه


۲.۱.۱ - مراد از اذ قال

کلمه (اذ قال) ظرف است براى ابراهیم چون مقصود این آیات یادآورى داستان‌هاى آن جناب است؛ هم‌چنان که نظیر این تعبیر درباره مریم گذشت که مى‌فرمود (و اذکر فى الکتاب مریم اذ...) و اما اینکه به قول بعضى ظرف براى صدیق و یا براى (نبیا) باشد، احتمالى است که طبع سلیم آن را ناپسند مى‌داند.

۲.۱.۲ - احتجاج ابراهیم با آزر

احتجاج ابراهیم (علیه‌السلام) با (آزر) و رد وابطال بت‌پرستى او از دو جهت
در این آیات ابراهیم (علیه‌السلام) در خطابى که با پدر خود دارد، دو نکته را خاطر نشان مى‌سازد، اول اینکه طریقه و مسلک او در پرستش بت‌ها طریقه‌اى لغو و باطل است، دوم اینکه نزد او علم و معرفتى است که نزد پدرش نیست، و بر او لازم است که از وى پی‌روى کند تا به راه حق دلالتش نماید؛ زیرا او در خطر ولایت شیطان قرار دارد.
پس جمله (یا ابت لم تعبد ما لا یسمع و لا یبصر...) انکار توبیخى ابراهیم است نسبت به بت‌پرستی پدر، چیزى که هست در این جمله به جاى اسم، تنها اوصاف آن‌ها را ذکر کرده و فرموده چرا چیزى مى‌پرستى که نه مى‌شنود و نه مى‌بیند؟ و این بدان منظور بوده که در ضمن اعتراض، به دلیل آن هم اشاره کرده باشد، و در ضمن بیان مدعى حجت آن را هم آورده باشد، و حاصل آن حجت این است که پرستش بت‌ها از دو جهت باطل است:

۲.۱.۳ - علت بطلان پرستش بت‌ها

یکى اینکه پرستش به معناى اظهار خضوع و مجسم نمودن عابد، ذلت خود را براى معبود است، و این صورت نمى‌گیرد مگر در جایى و در حق معبودى که از حال عابد آگاه باشد، و بت‌ها جماداتى هستند صورتگرى شده و فاقد تصور، و نه مى‌بینند و نه مى‌شنوند، پس عبادت آنها لغو و باطل و بى‌اثر است؛ جمله (ما لا یسمع و لا یبصر) این معنا را بیان مى‌کند.
جهت دوم اینکه عبادت و دعا و دست حاجت دراز کردن براى فایده‌اى است که عاید عابد و دعاکننده شود، و یا ضررى از او دفع گردد، و این لا محاله متوقف بر قدرت معبود است، و بت‌ها قدرتى بر جلب نفع به سوى عابد و دفع ضرر از وى ندارند، پس به هیچ وجه دردى از او دوا نمى‌کنند، و به این جهت نیز عبادت آنها لغو و باطل و بى‌اثر است، و این معنا را جمله (و لا یغنى عنک شیئا) عهده‌دار بیان آن است.

•• «يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا»؛ «اى پدر! شيطان را پرستش مکن، که شیطان نسبت به خداوند رحمان، عصيانگر بود!».

•• «يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا»؛ «اى پدر! من از اين مى‌ترسم که از سوى خداوند رحمان عذابى به تو رسد، در نتيجه از دوستان شيطان باشى!».

۲.۲ - تفسیر آیات ۴۴ و ۴۵



۲.۲.۱ - نهى از عبادت شیطان

وثنى‌ها معتقد به وجود جن هستند - البته ابلیس هم از جن است - و اصنام جن را مى‌پرستیدند، همان‌طور که اصنام ملائکه و مقدمین از بشر را مى‌پرستیدند، چیزى که هست مراد از نهى، نهى از عبادت به این معنا نیست؛ چون جهتى تصور نمى‌شود که تنها از خصوص پرستش جن نهى فرموده باشد، بلکه مراد از عبادت، اطاعت است؛ هم‌چنان که در آیه (الم اعهد الیکم یا بنى آدم ان لا تعبدوا الشیطان ...) به این معنا آمده؛ پس نهى از عبادت شیطان، نهى از اطاعت او در هر چیزى است که به آن امر مى‌کند، و یکى از چیزهایى که بدان امر مى‌کند، عبادت غیر خداست.

۲.۲.۲ - تقریر بیان ابراهیم در نهى آزر از اطاعت شیطان

تقریر و توضیح بیانى که آن حضرت (علیه‌السلام) در نهى (آزر) از اطاعت شیطان به کار برد
ابراهیم (علیه‌السلام) بعد از آنکه پدر را به پیروى خود دعوت کرد تا به سوى صراط سوى رهبریش کند، خواست تا او را در قبول این دعوت تحریک و تشویق نموده و نسبت به گمراهى که در آن است متنبه ساخته یک باره از پرستش بت‌ها بازش بدارد؛ لذا این معنا را خاطر نشان کرد که بت‌پرستى نه‌تنها لغو و بت‌ها فاید نفع و ضررند؛ بلکه در معرض این است که صاحبش را به مورد هلاکت وارد، و در تحت ولایت شیطان داخل سازد، که پر واضح است بعد از قرار گرفتن در تحت ولایت شیطان دیگر امیدى به صلاح و رستگارى و سلامت و سعادت نمى‌ماند.
براى اینکه عبادت بت‌ها با در نظر داشتن اینکه مستحق عبادت، خداى سبحان است؛ چون رحمانى است که همه رحمت‌ها به او منتهى مى‌گردد، و نیز تقرب به آنها از ناحیه شیطان و تسویلات و اغوائات اوست، و همه مى‌دانند که شیطان نافرمان خدا و مصر در نافرمانى او، و مخصوصا در اخص حقوق او یعنى عبادت اوست، و با این حال معلوم است که در عبادت او و تقرب به او خوف آن است که رحمت خدا که همان هدایت به سوى سعادت است از آدمی منقطع گشته، عذاب خذلان بر او نازل گردد، و دیگر خداوند متولی امر او نگشته، در عوض شیطان مولای او و او ولی شیطان خواهد شد، و این همان هلاکت است.
پس معنای دو آیه (و خدا داناتر است) این می‌شود که ای پدر! شیطان را در آنچه به تو دستور می‌دهد، و از آن جمله به عبادت بت‌ها وادار می‌کند اطاعت مکن؛ چون شیطان خودش نافرمان خدا و مصر در نافرمانی اوست، که او خود یگانه مصدر همه رحمت‌ها و نعمت‌هاست، پس چنین کسی که مصدر همه نعمت‌ها را نافرمانی می‌کند جز به نافرمانی خدا و محرومیت از رحمت او فرمان نمی‌دهد، و اگر من تو را از اطاعت شیطان نهی می‌کنم برای این است که می‌ترسم عذاب خذلان خدا تو را بگیرد و رحمتش از تو قطع شود، و سرپرستی جز شیطان برایت باقی نماند، آن وقت تو ولی شیطان شوی و شیطان مولای تو گردد.

۲.۲.۳ - مراد از عذاب

مراد از عذاب، خذلان و یا چیزی به معنای خذلان، مانند امساک از رحمت و به خود واگذاری است، و اینکه بعضی گفته‌اند: مراد از آن، عذاب اخروی است، گفتاری است که سیاق با آن مساعدت ندارد.
(از آن‌جا كه آزر، شيطان‌پرست نبوده و بت مى‌پرستيده، استفاده مى‌شود كه نهى از پرستش شيطان، نهى از پيروى اوست).


آزر در صورت پيروى از ابراهيم (عليه‌السلام) به صراط مستقیم رهنمون می‌شود:

•• «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا»؛ «در اين کتاب، ابراهيم را ياد کن، که او بسيار راستگو، و پيامبر (خدا) بود!».

•• «إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا»؛ «هنگامى که به پدرش گفت: «اى پدر! چرا چيزى را مى‌پرستى که نه مى‌شنود، و نه مى‌بيند، و نه هيچ مشکلى را از تو حل مى‌کند؟!».

•• «يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا»؛ «اى پدر! دانشى براى من آمده که براى تو نيامده است؛ بنابراين از من پيروى کن، تا تو را به راه راست هدايت کنم!».

۱.۱ - تفسیر آیه


۳.۱.۱ - علت نکره آوردن صراط

بعد از آنکه بطلان بت‌پرستى و لغویت آن را اثبات کرد، و چون لازمه بطلان آن این است که او ندانسته راه غیر هموار را پیموده باشد؛ لذا به او توجه داد که من علمى به این مسئله دارم که تو ندارى، و تو باید مرا پیروى کنى تا به راه هموار مستقیم - و آن راهى است که از بس روشن و واضح است راه پیمایش گمراه نمى‌گردد - هدایتت کنم، و به همین جهت که او از این راه غافل بوده، کلمه صراط را نکره آورد و گفت (راهى سوى، و نگفت راه سوى) گویا به پدر مى‌گوید چون تو ناگزیرى که راهى طى کنى، پس از نادانى این راه غیر سوى را سلوک مکن؛ بلکه مرا پیروى کن تا تو را به راهى که سوى است راه‌نمایى کنم؛ چون من آن راه را بلدم. و تو از آن غافلى.

۳.۱.۲ - علم ابراهیم به راه حق

و اینکه فرمود: (قد جاءنى من العلم علمى به من آمده) دلالت دارد بر اینکه علم ابراهیم به راه حق قبل از این دعوت و احتجاجش بوده، و این خود گفتار سابق ما را که در داستان ابراهیم (علیه‌السلام) در سوره انعام گذراندیم، که وى قبل از برخورد با پدر و قومش و احتجاج با ایشان نیز علم به خدا و مشاهده ملکوت آسمان‌ها و زمین را داشته است، تأیید مى‌کند.

۳.۱.۳ - مراد از هدایت

و مراد از هدایت در جمله (اهدک صراطا سویا) هدایت به معناى راه نشان دادن است، نه به راه رساندن؛ چون شأن پیامبر این نیست که امت خود را به راه برساند، بلکه شأن او تنها راه نشان دادن است، و به راه رساندن شأن امام است که ابراهیم (علیهالسلام) در آن روزها به چنین مقامى نرسیده بود؛ چون در تفسیر آیه (قال انى جاعلک للناس اماما) گفتیم که آیه شریفه صریح در این است که رسیدن ابراهیم به منصب امامت، در اواخر عمر و بعد از سال‌ها نبوت بوده است.


۱. مریم/سوره۱۹، آیه۴۱.    
۲. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۷۳ ۷۴، ذیل آیه.    
۳. مریم/سوره۱۹، آیه۴۲.    
۴. مریم/سوره۱۹، آیه۴۴.    
۵. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۷۷، ذیل آیه.    
۶. مریم/سوره۱۹، آیه۴۱.    
۷. مریم/سوره۱۹، آیه۴۲.    
۸. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۷۳ ۷۴، ذیل آیه.    
۹. مریم/سوره۱۹، آیه۴۴.    
۱۰. مریم/سوره۱۹، آیه۴۵.    
۱۱. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۷۶ ۷۷، ذیل آیه.    
۱۲. مریم/سوره۱۹، آیه۴۱.    
۱۳. مریم/سوره۱۹، آیه۴۲.    
۱۴. مریم/سوره۱۹، آیه۴۳.    
۱۵. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۷۵ ۷۶، ذیل آیه.    


۴.۱ - منبع

فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اطاعت آزر».    




جعبه ابزار