• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اضافه (ادبیات عرب)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مشابه: اضافه (علوم دیگر).

اضافه‌ مصدر باب‌ افعال‌ از ریشه «ضیف‌» است‌ و در اصطلاح‌ دستورنویسان‌ عرب‌، نسبت‌ دادن‌ یک‌ اسم‌ است‌ به‌ اسمی‌ دیگر. در این‌ حالت‌ اسم‌ اول‌ را مضاف‌، و اسم‌ دوم‌ را که‌ متمم‌ اسم‌ اول‌ است‌، مضاف‌ٌالیه‌، و رابطه میان‌ آن‌ دو را اضافه‌ خوانده‌اند. مضاف‌ معمولاً از حرف‌ تعریف‌ و تنوین‌ تهی‌، و مضاف‌ٌالیه‌ مجرور می‌گردد.



ترکیب‌ اضافی‌ در زبان‌ عربی‌ کاربرد بسیار وسیعی‌ دارد و برای‌ بیان‌ اغراض‌ گوناگونی‌ به‌ کار می‌رود؛ به‌ همین‌ سبب‌، دستور نویسان‌ به‌ تفصیل‌ بدان‌ پرداخته‌، و احکام‌ آن‌ را بیان‌ داشته‌اند. سیبویه‌ با قرار دادن‌ اضافه‌ در مبحث‌ «جر» بدان‌ معنای‌ وسیع‌تری‌ بخشیده‌ است‌. به‌ اعتقاد وی‌ همینکه‌ اسمی‌ در حالت‌ جر باشد، مضاف‌ٌالیه‌ است‌؛ مثلاً در عبارت‌: «مررت‌ بزید»، جزء اول‌ (= مررت‌) توسط حرف‌ اضافه «ب‌ِ» به‌ جزء دوم‌ (زید) اضافه‌ شده‌ است‌. وی‌ نسبت‌ (صفت‌ نسبی‌) را نیز در مبحث‌ اضافه‌ جای‌ داده‌است‌
[۲] عمرو سیبویه‌، الکتاب‌، ج۱، ص۳، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
[۳] عمرو سیبویه‌، الکتاب‌، ج۱، ص۳۳۵، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
برخی‌ از معاصران‌ نیز به‌ پیروی‌ از گروهی‌ نحویان‌ متقدم‌، کسره‌ را علامت‌ اضافه‌ می‌دانند و گفته‌اند: کسره‌ (اعراب‌ جر) بر این‌ دلالت‌ دارد که‌ اسمی‌ به‌ اسمی‌ دیگر اضافه‌ شده‌ است‌، خواه‌ این‌ اضافه‌ با حرف‌ جرِ آشکار صورت‌ پذیرفته‌ باشد، مانند مطر من‌ السماء، خواه‌ بدون‌ استفاده‌ از حرف‌ جر چون‌ مطر السماء.
[۴] ابراهیم‌ مصطفی‌، احیاء النحو، ج۱، ص۷۲- ۷۵، قاهره‌، ۱۹۵۱م‌.
[۵] حسین‌ مرصفی‌، الوسیله الادبیه الی‌ العلوم‌ العربیه، ج۱، ص۳۲۲-۳۲۳، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز دسوقی‌، قاهره‌، ۱۹۸۲م‌.



دستورنویسان‌ ترکیب‌ اضافی‌ را دو نوع‌ می‌دانند: ۱. اضافه معنوی‌ (حقیقی‌، محض‌ یا متصل‌)؛ ۲. اضافه لفظی‌ (غیرحقیقی‌، غیرمحض‌ یا منفصل‌) :

۲.۱ - اضافه معنوی‌

دراین‌ نوع‌ اضافه‌ ترکیب‌ ارائه‌ کننده مفهومی‌ جدید و مستقل‌ است‌ و در آن‌، اگر مضاف‌ٌالیه‌ معرفه‌ باشد، مضاف‌ معرفه‌ می‌گردد، مثل‌ کتاب‌ُ زید½؛ و در صورتی‌ که‌ مضاف‌ٌالیه‌ نکره‌ باشد، مضاف تخصیص‌ می‌یابد که‌ خود درجه‌ای‌ میان‌ معرفه‌ و نکره‌ است‌، مثل‌ کتاب‌ُ رجل‌½. اکتساب‌ تعریف‌ یا تخصیص‌ همان‌ اثر معنویی‌ است‌ که‌ مضاف‌ کسب‌ می‌کند و به‌ همین‌ سبب‌ این‌ نوع‌ اضافه‌ را معنوی‌ خوانده‌اند.
[۶] محمد ابن‌ سراج‌، الموجز، ج۱، ص۶۰، به‌ کوشش‌ مصطفی‌ شویمی‌ و بن‌ سالم‌ دامرجی‌، بیروت‌، ۱۳۸۵ق‌/ ۱۹۶۵م‌.
[۸] یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۲، ص۱۱۸، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.

اما نحویان‌، برخی‌ از کلمات‌ را که‌ به‌ قیاس‌ نحو هند و اروپایی‌، حرف‌ اضافه‌ به‌ شمار می‌آیند، نیز اسم‌ خوانده‌اند و آن‌ها را هنگام‌ ترکیب‌ با اسم‌های‌ معرفه‌ به‌ ناچار در مقوله‌ای‌ خاص‌ با عنوان‌ اسم‌های‌ مبهم‌ (المتوغل‌ فی‌ الابهام‌) قرار داده‌اند، مانند غیر و سوی‌... که‌ چون‌ به‌ معرفه‌ اضافه‌ شوند، نه‌ تعریف‌، که‌ تنها تخصیص‌ کسب‌ می‌کنند و به‌ همین‌ سبب‌ برای‌ اسم‌ نکره‌ هم‌ می‌توانند صفت‌ واقع‌ گردند.
[۹] یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۲، ص۱۲۵- ۱۲۶، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
[۱۰] محمد ابوحیان‌ غرناطی‌، النکت‌ الحسان‌، ج۱، ص۱۱۸، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ فتلی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
[۱۱] سیوطی‌، همع‌ الهوامع‌، ج۱، ص۴۷، به‌ کوشش‌ محمد بدرالدین‌ نعسانی‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
وضع‌ اینگونه‌ ترکیبات‌ که‌ بیشتر در مقوله‌هایی‌ چون‌ صفت‌ و قید قرار می‌گیرند، پیوسته‌ کار را بر نحویان‌ دشوار کرده‌ است‌؛ مثلاً در ترکیب‌ «وحدَه‌» (= تنها، به‌ تنهایی‌، تنها او) ناچار شده‌اند «وَحْد» را که‌ به‌ سبب‌ اضافه‌ شدن‌ به‌ معرفه‌، معرفه‌ شده‌ است‌، به‌ نکره‌ تأویل‌ کنند.
[۱۲] عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، شرح‌ شذور الذهب‌، ص۳۲۸، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، ایران‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌.


۲.۱.۱ - موارد کاربرد

به‌ طور کلی‌، اضافه معنوی‌ در این‌ موارد به‌ کار گرفته‌ می‌شود:
۱. اختصاص‌ صفت‌ به‌ شخصی‌ یا شیئی‌، مثل‌ حکمهالله‌، صفاءالماء.
۲. بیان‌ جنس‌، مثل‌ بیضه فضه، فضه الدراهم‌ (این‌ نوع‌ اضافه‌ را اضافه بیانی‌ خوانده‌اند).
[۱۳] حسین‌ مرصفی‌، الوسیله الادبیه الی‌ العلوم‌ العربیه، ج۱، ص۳۲۳، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز دسوقی‌، قاهره‌، ۱۹۸۲م‌.

۳. بیان‌ رابطه علت‌ و معلول‌، مثل‌ خالق‌ الارض‌، حر الشمس‌.
۴. اضافه جزء به‌ کل‌ (= اضافه تبعیضیه‌) و کل‌ به‌ جزء، مثل‌ رأس‌ الحکمه، و کل‌ شی‌ء.
۵. بیان‌ مالکیت‌، مثل‌ قصر الملک‌.
۶. اضافه عمل‌ به‌ معمول‌، مثل‌ خلق‌ السماء.

۲.۱.۲ - اسمیت مضاف

در اضافه معنوی‌ مضاف‌ پیوسته‌ اسم‌ است‌، اما مضاف‌ٌالیه‌ لازم‌ نیست‌ که‌ همیشه‌ اسم‌ یا جانشین‌ اسم‌ باشد، بلکه‌ ممکن‌ است‌ حرف‌، یا حتی‌ جمله‌ (اسمی‌ یا فعلی‌) باشد، مانند «کلمه اِن‌ْ» یا «معنی‌ قَتَل‌َ». بارزترین‌ شکلهای‌ اینگونه‌ اضافه‌ به‌ ویژه‌ در قرآن‌ کریم‌، اضافه قید زمان‌ به‌ فعل‌ مضارع‌ (جمله‌) است‌:... یَوْم‌ُ یَنْفَع‌ُ...، ... اِلی‌ یَوْم‌ِ یُبْعَثون‌َ.
ساختار معمول‌ اضافه‌ به‌ جمله‌ آن‌ است‌ که‌ کلمه‌ (بیشتر قید) به‌ مضارع‌ التزامی‌ یا ماضیی‌ که‌ با «اَن‌ْ» آغاز شده‌ است‌، اضافه‌ شود، مثل‌ مخافه أَن‌ْ یُقْتَل‌؛ یا وقت‌َ اَن‌ِ استَتَرَ.
[۱۷] عبدالملک‌ ثعالبی‌، فقه‌ اللغه و سر العربیه، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۴، به‌ کوشش‌ سلیمان‌ سلیم‌ بواب‌، دمشق‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
[۱۸] یوسف‌سکاکی‌، مفتاح‌ العلوم‌، ج۱، ص۵۷، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.

در اضافه معنوی‌ مضاف‌ و مضاف‌ٌالیه‌ کاملاً به‌ هم‌ پیوسته‌اند و جدایی‌ آنها بجز در شرایطی‌ خاص‌
[۱۹] محمود زمخشری‌، المفصل‌ فی‌ النحو، ج۱، ص۴۲، به‌ کوشش‌ ی‌ پ‌ بروخ‌، لایپزیگ‌، ۱۸۷۹م‌.
[۲۰] یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۳، ص۱۹-۲۰، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
[۲۱] عبدالرحمان ‌ابن‌ انباری‌، الانصاف‌ فی‌ مسائل‌ الخلاف‌ بین‌ النحویین‌، ج۲، ص۴۲۷-۴۳۶، بیروت‌، ۱۳۸۰ق‌/ ۱۹۶۱م‌.
[۲۲] فهمی‌ حسن‌ نمر، مسائل‌ النحو الخلافیه، ج۱، ص۸۰ -۹۶، قاهره‌، ۱۹۸۵م‌.
امکان‌پذیر نیست‌ و به‌ همین‌ سبب‌، هر کلمه‌ای‌ که‌ مضاف‌ را وصف‌ می‌کند، پس‌ از مضاف‌ٌالیه‌ قرار می‌گیرد، مثل‌ کتاب‌ُالله‌ِ العزیزُ.
[۲۳] آذرتاش‌آذرنوش‌، آموزش‌ زبان‌ عربی‌، ج۱، ص۷۸-۷۹، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌.
در این‌ نوع‌ اضافه‌، مضاف‌ هرگز حرف‌ تعریف‌ «ال‌» نمی‌پذیرد.
[۲۵] آذرتاش‌آذرنوش‌، آموزش‌ زبان‌ عربی‌، ج۱، ص۴۹، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌.
اما کوفیان‌ معتقدند در صورتی‌ که‌ مضاف‌ اسم‌ عدد باشد، می‌تواند «ال‌» بگیرد و ترکیب‌هایی‌ نظیر: الثلاثه اثواب‌ِ را درست‌ دانسته‌اند.
در شکل‌های‌ مثنی‌ و جمع‌ سالم‌، حرف‌ نون‌ حذف‌ می‌گردد، به‌ نحوی‌ که‌ گوینده‌ می‌تواند به‌ آسانی‌ از مضاف‌ عبور کرده‌، مضاف‌ٌالیه‌ را تلفظ کند، مثل‌ ابنا الملک‌ِ (به‌ جای‌ِ ابنان‌ِ الملک‌) و بنو الملک‌ِ (به‌ جای‌ بنون‌ الملک‌).
[۲۷] عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، شرح‌ شذور الذهب‌، ص۳۲۵، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، ایران‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌.
[۲۸] عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، شرح‌ شذور الذهب‌، ص۳۲۶، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، ایران‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌.


۲.۱.۳ - اقسام اضافه معنوی

برخی‌ دستورنویسان‌ با در نظر گرفتن‌ معنا، اضافه معنوی‌ را به‌ ۱۰ نوع‌ تقسیم‌ کرده‌اند:
۱. اضافه ملکی‌، مثل‌ کتاب‌ زید؛
۲. اضافه استحقاق‌، مثل‌ باب‌ الدار؛
۳. اضافه جنس‌، مثل‌ ثوب‌ خز؛
۴. اضافه تخصیص‌، مثل‌ بسم‌الله‌؛
۵. اضافه تشریف‌، مثل‌ بیت‌الله‌
[۲۹] عبدالملک‌ ثعالبی‌، فقه‌ اللغه و سر العربیه، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱، به‌ کوشش‌ سلیمان‌ سلیم‌ بواب‌، دمشق‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.

۶. اضافه اشاری‌، مثل‌ کاتبی‌؛
۷. اضافه کل‌ به‌ جزء، مثل‌ عبد بطنه‌؛
۸. اضافه تبعیض‌، مثل‌ نصف‌ المال‌؛
۹. اضافه موصوف‌ به‌ صفت‌، مثل‌ صلاه الاولی‌؛
۱۰. اضافه صفت‌ به‌ موصوف‌، مثل‌ «وَ اَنَّه‌ُ تَعالی‌ جَدُّ رَبَّنا...» (= ربنا الجد).
[۳۱] محمد ابوحیان‌ غرناطی‌، تذکره النحاه، ص۴۸۸، به‌ کوشش‌ عفیف‌ عبدالرحمان‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
[۳۲] محمد ابوحیان‌ غرناطی‌، تذکره النحاه، ص۴۸۹، به‌ کوشش‌ عفیف‌ عبدالرحمان‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.


۲.۱.۴ - مفهوم‌ ترکیب‌ اضافی‌

مفهوم‌ ترکیب‌ اضافی‌ معنوی‌ را معمولاً به‌ یاری‌ یک‌ حرف‌ جر مقدر تحلیل‌ می‌کنند. درصورتی‌ که‌ مضاف‌ٌالیه‌ بیان‌ کننده جنس‌ مضاف‌ باشد، این‌ حرف‌ جر «مِن‌ْ»، و زمانی‌ که‌ مضاف‌ٌالیه‌ ظرف‌ (مکان‌ یا زمان‌) باشد، حرف‌ «فی‌» است‌، مانند ثوب‌ُ خز(ثوب‌ٌ مِن‌ خز)، و مکر اللیل‌ و النهار (مکر فی‌ اللیل‌ و النهار)؛ و در غیر این‌ دو حالت‌ نحویان‌ حرف‌ جر «ل‌ِ» را در تقدیر گرفته‌اند، مانند کتاب‌ زید (الکتاب‌ الذی‌ لزید).
[۳۳] عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۴۲-۴۴، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
گروهی‌ تنها دو حرف‌ «ل‌ِ» و «مِن‌» را ذکر کرده‌، حرف‌ «فی‌» را فرو گذاشته‌اند
[۳۴] محمود زمخشری‌، المفصل‌ فی‌ النحو، ج۱، ص۳۷، به‌ کوشش‌ ی‌ پ‌ بروخ‌، لایپزیگ‌، ۱۸۷۹م‌.
[۳۵] عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، اوضح‌ المسالک‌، ج۳، ص۸۴ - ۸۵، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، ۱۳۹۹ق‌/ ۱۹۷۹م‌.
و برخی‌ تنها حرف‌ «ل‌ِ» را در یک‌ ترکیب‌ اضافی‌ مقدر می‌دانند، حتی‌ آنجا که‌ مضاف‌ٌالیه‌ جنس‌ مضاف‌ را بیان‌ می‌کند.
[۳۶] عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۴۳، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
[۳۷] محمد ابوحیان‌ غرناطی‌، النکت‌ الحسان‌، ج۱، ص۱۱۸، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ فتلی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.

کوفیان‌ گفته‌اند: «عند» نیز می‌تواند ترکیب‌ اضافی‌ معنوی‌ را تحلیل‌ کند، مانند هذه‌ شاه رقود الحلب‌ (= رقود عند الحلب‌).
[۳۸] محمد ابوحیان‌ غرناطی‌، النکت‌ الحسان‌، ج۱، ص۱۱۸، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ فتلی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
[۳۹] سیوطی‌، همع‌ الهوامع‌، ج۱، ص۴۶، به‌ کوشش‌ محمد بدرالدین‌ نعسانی‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
گروهی‌ نیز چون‌ سیبویه‌ نظریه حرف‌ جر را به‌ کلی‌ منکر شده‌، گفته‌اند: اضافه معنوی‌ توسط هیچ‌ حرف‌ اضافه‌ای‌ تحلیل‌ نمی‌شود.
[۴۰] عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، اوضح‌ المسالک‌، ج۳، ص۸۴، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، ۱۳۹۹ق‌/ ۱۹۷۹م‌.
[۴۱] سیوطی‌، همع‌ الهوامع‌، ج۱، ص۴۶، به‌ کوشش‌ محمد بدرالدین‌ نعسانی‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
[۴۲] میشال‌ عاصی‌ و امیل‌ بدیع‌ یعقوب‌، المعجم‌ المفصل‌ فی‌ اللغه و الادب‌، ج۱، ص۱۵۲-۱۵۳، بیروت‌، ۱۹۸۷م‌.
با اینهمه‌، باید گفت‌: مانعی‌ برای‌ تصریح‌ این‌ حرف‌ جر مقدر یا فرضی‌ وجود ندارد، اما در این‌ حالت‌ اسم‌ مجرور را - چنانکه‌ برخی‌ پنداشته‌اند - از نظر اصطلاحات‌ دستوری‌ نمی‌توان‌ مضاف‌ٌالیه‌ نامید، اگرچه‌ از نظر معنوی‌ کلمه اول‌ توسط حرف‌ جر به‌ کلمه دوم‌ اضافه‌ شده‌ است‌. برخی‌ بر این‌ باورند که‌ در اضافه معنوی‌ حرف‌ اضافه «ل‌ِ» را نمی‌توان‌ مقدر دانست‌ و دو ترکیب‌ «کتاب‌ُ محمد½» و «کتاب‌ٌ لمحمد½» با یکدیگر تفاوت‌ دارند، زیرا در ترکیب‌ اول‌ «کتاب‌» توسط مضاف‌ٌالیه‌ معرفه‌ شده‌، در حالی‌ که‌ در ترکیب‌ دوم‌ «کتاب‌» همچنان‌ نامعین‌ است‌.
[۴۵] عبیدالله‌ ابن‌ ابی‌ الربیع‌، البسیط فی‌ شرح‌ جمل‌ الزجاجی‌، ج۲، ص۸۸۶، به‌ کوشش‌ عیاد بن‌ عید ثبیتی‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/ ۱۹۸۶م‌.

این‌ نکته‌ نیز درخور ذکر است‌ که‌ اضافه اسم‌ فاعل‌ِ به‌ معنای‌ ماضی‌ با آنکه‌ اضافه محض‌ است‌، توسط حرف‌ اضافه‌ای‌ تحلیل‌ نمی‌گردد.
[۴۷] یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۲، ص۱۱۹، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
رابطه میان‌ مضاف‌ و مضاف‌ٌالیه‌ در اضافه معنوی‌ گاه‌ سخت‌ قوی‌، و معانی‌ حرف‌های‌ «ل‌ِ»، «مِن‌» یا «فی‌» در آن‌ بسیار آشکار است‌ و گاه‌ ضعیف‌؛ در نوع‌ اخیر تنها انگیزه‌ای‌ بلاغی‌ سبب‌ شده‌ است‌ که‌ مضاف‌ٌالیه‌ در کنار مضاف‌ بنشیند، مانند «... لَم‌ْ یَلْبَثوا اِلاّ عَشیَّه اَوْ ضُحاها».
[۴۹] یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۳، ص۸، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
[۵۰] سیوطی‌، همع‌ الهوامع‌، ج۱، ص۴۶، به‌ کوشش‌ محمد بدرالدین‌ نعسانی‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
[۵۱] سیوطی‌، الاشباه‌ و النظائر، ج۲، ص۲۱۳-۲۱۴، به‌ کوشش‌ غازی‌ مختار طلیمات‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
[۵۲] محمد سمیر نجیب‌ لبدی‌، معجم‌ المصطلحات‌ النحویه و الصرفیه، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.

ذوق‌ عرب‌ ترکیبات‌ اضافی‌ چند کلمه‌ای‌ (تتابع‌ اضافات‌) را نمی‌پسندد و به‌ همین‌ سبب‌، آن‌ را از عیوب‌ شعر و نثر دانسته‌اند.
در نظم‌ و نثر کهن‌ و نیز متون‌ معمولی‌ گاه‌ دیده‌ می‌شود که‌ دو مضاف‌ را با یک‌ حرف‌ عطف‌ به‌ یکدیگر پیوند داده‌، و برای‌ آنها یک‌ مضاف‌ٌالیه‌ آورده‌اند، مانند «قطع‌الله‌ ید و رِجل‌ مَن‌ْ قالها»، «سیف‌ُ و رمح‌ُ زید»؛ اما این‌ ساختار هیچ‌گاه‌ موردپسند پیشینیان‌ نبوده‌ است‌ و به‌ جای‌ آن‌ ترجیح‌ می‌داده‌اند که‌ بگویند: «سیف‌ زید و رمحه‌».
[۵۳] عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۸۱، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
هرچند که‌ در زبان‌ عربی‌ معاصر، خاصه‌ در جراید، شکل‌ اول‌ اندک‌ رواجی‌ یافته‌ است‌.

۲.۱.۵ - نقش مضاف

در اضافه معنوی‌ یا محض‌، مضاف‌ یکی‌ از این‌ موارد است‌:
۱. مصدر یا اسم‌ مصدر و نیز بسیاری‌ از ظرف‌ها (برخی‌ اضافه مصدر به‌ معمول‌ خود را اضافه محض‌ نمی‌دانند.
[۵۴] محمد اعلی‌ تهانوی‌، کشاف‌ اصطلاحات‌ الفنون‌، ج۲، ص۸۸۹، به‌کوشش‌ محمد وجیه‌ و دیگران‌، کلکته‌، ۱۸۶۲م‌.

۲. اسامی‌ مشتقی‌ که‌ شبیه‌ به‌ جامد هستند، یعنی‌ نه‌ عمل‌ می‌کنند و نه‌ بر زمانی‌ خاص‌ دلالت‌ دارند، مانند اسم‌ مکان‌، اسم‌ زمان‌ و اسم‌ ابزار؛
۳. مشتقاتی‌ که‌ هیچ‌ قرینه‌ای‌ برای‌ دلالت‌ زمانی‌ آنها در جمله‌ وجود ندارد، مانند قائد الطیاره؛
۴. مشتقاتی‌ که‌ بر زمان‌ ماضی‌ دلالت‌ دارند؛
۵. صفت‌ که‌ به‌ ظرف‌ اضافه‌ می‌شود، مانند: «مالک‌ یوم‌الدین‌».
[۵۶] عباس‌ حسن‌، النحو الوافی‌، ج۳ٰ، ص۷، قاهره‌، ۱۹۶۴م‌.

در زبان‌ عربی‌ گاه‌ یک‌ اسم‌ عین‌ به‌ اسم‌ معنی‌ که‌ حکم‌ صفت‌ را دارد، اضافه‌ می‌شود. این‌ نوع‌ اضافه‌ در زمره اضافه‌های‌ معنوی‌ به‌ شمار می‌رود، مثل‌ حمار وحش‌½، رجل‌ سوء½. ترکیب‌های‌ اضافی‌ را که‌ در آن‌ها مضاف‌ٌالیه‌ جنس‌ مضاف‌ را بیان‌ می‌کند، می‌توان‌ از این‌ نوع‌ دانست‌. در این‌ نوع‌ اضافه‌، مضاف‌ می‌تواند نام‌ شخص‌ باشد: زیدُ الضلال‌ (= زیدٌ ذوالضلال‌)، سعدُ الخیر (= سعدٌ ذوالخیر).
شایان‌ ذکر است‌ که‌ واژگان‌ اب‌، ابن‌، ام‌، بنت‌ و اخ‌ در زبان‌ عربی‌ گاه‌ با مضاف‌ٌالیه‌ خود ترکیب‌های‌ اضافی‌ِ استعاری‌ می‌سازند که‌ بر معانی‌ خاصی‌ دلالت‌ دارند، مثل‌ ابوالحصین‌ (= روباه‌ )، ام‌ الخبائث‌ (= شراب‌ )، ابن‌ السبیل‌ (= مسافر )، بنت‌ الشفه (= کلمه‌)، اخوالغنی‌ (= ثروتمند). همچنین‌ کلمات‌ ابن‌، ابنه‌ (یا بنت‌)، و گاه‌ اخ‌ به‌ یک‌ اسم‌ عدد اضافه‌ شده‌، برای‌ بیان‌ سن‌ یک‌ شخص‌ به‌ کار می‌روند، مثل‌ ابن‌ ثمانین‌ سنه، اخوخمسین‌.
در ترکیب‌ اضافی‌ محض‌، مضاف، بجز تعریف‌ یا تخصیص‌، ویژگی‌های‌ دیگری‌ را از مضاف‌ٌالیه‌ کسب‌ می‌کند که‌ مهم‌ترین‌ آنها عبارتند از: ۱. تذکیر، مثلاً «اِن‌َّ رَحْمَهاللّه‌ِ قَریب‌ٌ...»؛ ۲. تأنیث‌، مثلاً قطعت‌ بعض‌ اصابعه‌ (البته‌ درصورتی‌ که‌ مضاف‌ جزئی‌ از مضاف‌ٌالیه‌ باشد)؛ ۳. ظرفیت‌، مثلاً «تُؤْتی‌ اُکُلَها کُل‌َّ حین‌½...»؛ ۴. مصدریت‌، مثلاً «... اَی‌َّ مُنْقَلَب‌½یَنْقَلِبون‌َ».
[۵۸] عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۴۹-۵۱، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
[۵۹] عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، مغنی‌ اللبیب‌، ج۱، ص۵۱۰ -۵۱۶، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، قاهره‌، مطبعه المدنی‌.
[۶۰] سیوطی‌، الاشباه‌ و النظائر، ج۲، ص۲۱۸-۲۱۹، به‌ کوشش‌ غازی‌ مختار طلیمات‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.

در اضافه معنوی‌ ممکن‌ است‌ مضاف‌ حذف‌ شود، مانند جاء ربک‌ (= جاء امر ربک‌)،
[۶۱] عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۷۶، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
نیز ممکن‌ است‌ تاء مربوطه‌ (ه) از آخر مضاف‌ فرو افتد، مانند اِقام‌ الصلاه (به‌ جای‌ اقامه الصلاه).

۲.۲ - اضافه لفظی‌

اضافه یک‌ صفت‌ شبیه‌ به‌ فعل‌ ( اسم‌ فاعل‌، اسم‌ مفعول‌ و صفت‌ مشبهه‌ ) را که‌ بر زمان‌ حال‌ یا آینده‌ و بر دوام‌ و استمرار دلالت‌ کند - و به‌ تعبیر نحویان‌ شبیه‌ به‌ فعل‌ مضارع‌ باشد - به‌ معمول‌ خود اضافه لفظی‌ نامیده‌اند، مانندِ: ضارب‌ُ زید½، مضروب‌ الاب‌ و حسن‌ الوجه‌.
[۶۳] عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۲۱۸، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
[۶۴] عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۴۴- ۴۵، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.


۲.۲.۱ - سردرگمی علماء

دشواری‌ این‌ ترکیب‌ها پیوسته‌ نحویان‌ را در تحلیل‌های‌ خود دچار جدال‌های‌ طولانی‌ و گاه‌ سر درگمی‌ می‌کرده‌ است‌؛ چه‌، آنان‌ نقش‌ معنایی‌ اینگونه‌ کلمات‌ را به‌ نیکی‌ نمی‌شکافته‌، و همه‌ را در یک‌ مقوله‌ می‌نهاده‌اند؛ مثلاً اسم‌ فاعل‌ متعدی‌، گاه‌ فعل‌واره‌ است‌، گاه‌ اسم‌، گاه‌ صفت‌، برای‌ نمونه‌: معلم‌ در معلم‌ التلامیذ (= معلم‌ِ شاگردان‌) به‌ دلایل‌ معنی‌ شناختی‌، اسم‌ است‌ و ترکیب‌ اضافی‌ محض‌ به‌ وجود آورده‌، و این‌ ترکیب‌ را دیگر نمی‌توان‌ با معلم‌ٌ التلامیذَ (= دارد به‌ شاگردان‌ درس‌ می‌دهد) - که‌ در آن‌ معلم‌ فعل‌واره‌ است‌ - سنجید و مانند نحویان‌ پنداشت‌ که‌ در ترکیب‌ اول‌ برای‌ سهولت‌ و تخفیف‌ تنوین‌ِ معلم‌ٌ را برداشته‌، ترکیبی‌ اضافی‌ ساخته‌اند.
همچنین‌ این‌ ترکیب‌، با صفت‌ مرکب‌ که‌ در نحو عربی‌ ذیل‌ باب‌ صفت‌ مشبهه‌، به‌ تفصیلی‌ شگفت‌آور موردبحث‌ قرار می‌گیرد، قابل‌ تطبیق‌ نیست‌. مثلاً حسن‌ُ الوجه‌ِ ترکیبی‌ اضافی‌ از دو کلمه‌ است‌ که‌ در هم‌ آمیخته‌، مفهومی‌ واحد و وصفی‌، برای‌ کلمه ثالثی‌ پدید آورده‌اند. حال‌ اگر این‌ مفهوم‌ِ واحد صفت‌ قرار گیرد، لاجرم‌ باید مانند موصوف‌ِ معرفه خود حرف‌ تعریف‌ بپذیرد، مثل‌ الرجل‌ُ الحسن‌ الوجه‌؛ و یا اگر نکره‌ شود، یا در مقام‌ گزاره جمله‌ قرار گیرد، دیگر تنوین‌ نمی‌گیرد و باید به‌ حذف‌ «ال‌» آغازین‌ بسنده‌ کنیم‌، مثل‌ رجل‌ٌ حسن‌ُ الوجه‌ (مردی‌ زیبارو)، الرجل‌ُ حسن‌ُ الوجه‌ (مرد، زیباروست‌).
گستردگی‌ این‌ احوال‌ بحث‌ اضافه لفظی‌ را در کتاب‌های‌ نحو سخت‌ گسترده‌ کرده‌ است‌؛ به‌ ویژه‌ آنکه‌ به‌ ازای‌ صفت‌ مرکب‌ (مثل‌ حسن‌ الوجه‌) انبوه‌ عظیمی‌ ساختار - بالفعل‌ یا بالقوه‌ - در زبان‌ عربی‌ موجود است‌ که‌ موجب‌ پیچیدگی‌ موضوع‌ می‌گردد.
به‌ هر حال‌، در اینجا خلاصه‌ای‌ از آنچه‌ نحویان‌ درباره اضافه لفظی‌ آورده‌اند، ذکر می‌شود:

۲.۲.۲ - اضافه صفت‌ مشبهه‌ به‌ معمول‌

اضافه صفت‌ مشبهه‌ به‌ معمول‌ خود اضافه لفظی‌ است‌، زیرا پیوسته‌ بر زمان‌ حال‌ دلالت‌ دارد؛ اما اضافه اسم‌ فاعل‌ و اسم‌ مفعول‌ به‌ معمول‌ خود تنها زمانی‌ اضافه لفظی‌ به‌ شمار می‌رود که‌ به‌ معنی‌ حال‌ یا استقبال‌ باشد.
[۶۶] یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۲، ص۱۱۹، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
[۶۷] عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۴۵، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.

هدف‌ از اضافه لفظی‌ تنها تخفیف‌ در لفظ است‌، یعنی‌ در صورتی‌ که‌ مضاف‌ مفرد باشد، تنوین‌ آن‌، و در صورتی‌ که‌ مثنی‌ یا جمع‌ باشد، نون‌ آن‌ حذف‌ می‌گردد؛ مثال‌: ضارب‌ زید½، ضاربا زید½، ضاربو زید½. بنابراین‌، ترکیب‌هایی‌ نظیر ضارب‌ُ زیدو یا حسن‌ الوجه‌ تنها طریقه ساده‌تری‌ برای‌ بیان‌ ضارب‌ٌ زیداً و یا حسن‌ٌ وجهه‌ است‌ ۲.برخی‌ گفته‌اند که‌ اضافه لفظی‌ گاه‌ افاده تخصیص‌ می‌کند.
[۶۹] سیوطی‌، همع‌ الهوامع‌، ج۱، ص۴۷، به‌ کوشش‌ محمد بدرالدین‌ نعسانی‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
[۷۰] عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، شرح‌ شذور الذهب‌، ج۱، ص۳۲۷، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، ایران‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌.


۲.۲.۳ - تعریف مضاف الیه با ال

در اضافه لفظی‌ گرچه‌ مضاف‌ٌالیه‌ پیوسته‌ با حرف‌ تعریف‌ «ال‌» معرفه‌ می‌شود، اما این‌ امر تأثیر تعریف‌ کننده‌ای‌ بر روی‌ مضاف‌ ندارد و مضاف‌ در این‌ نوع‌ اضافه‌ نکره‌ است‌
[۷۱] عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، شرح‌ شذور الذهب‌، ج۱، ص۳۲۷، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، ایران‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌.
[۷۲] عبدالقاهر جرجانی‌،، المقتصد، ج۲، ص۸۸۳، بغداد، ۱۹۸۲م‌.
و در صورت‌ نیاز ممکن‌ است‌ حرف‌ تعریف‌ بپذیرد، مثل‌ محمدٌ الحَسَن‌ُ الوجه‌ِ، المقیمی‌ الصلاه.
[۷۴] یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۲، ص۱۲۰-۱۲۱، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.


۲.۲.۴ - موارد جواز دخول‌ ال‌ بر مضاف

دستورنویسان‌ جواز دخول‌ حرف‌ تعریف‌ «ال‌» بر مضاف‌ را در اضافه لفظی‌ به‌ ۵ مورد محدود کرده‌اند:
۱. مضاف‌ٌالیه‌ حرف‌ تعریف‌ «ال‌» داشته‌ باشد؛
۲. مضاف‌ٌالیه‌ به‌ کلمه‌ای‌ که‌ «ال‌» دارد، اضافه‌ شده‌ باشد، مثل‌ الضارب‌ُ رأس‌ِ الجانی‌؛
۳. مضاف‌ٌالیه‌ خود به‌ ضمیری‌ اضافه‌ شده‌ باشد که‌ مرجع‌ آن‌ «ال‌» گرفته‌ باشد، مثل‌ الودُّ انت‌ِ المستحقه صَفوِه‌؛
۴. مضاف‌ مثنی‌ باشد؛
۵. مضاف‌ جمع‌ باشد
[۷۵] عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، اوضح‌ المسالک‌، ج۳، ص۹۲-۹۷، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، ۱۳۹۹ق‌/ ۱۹۷۹م‌.
[۷۶] عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۴۷، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
آنان‌ در مواردی‌ چون‌ ضارب‌ُ زید که‌ مضاف‌ٌالیه‌ یک‌ اسم‌ خاص‌ است‌، افزودن‌ حرف‌ تعریف‌ را جایز نمی‌دانند؛ چه‌، معتقدند در چنین‌ نمونه‌هایی‌ با ورود حرف‌ تعریف‌ هدف‌ از اضافه لفظی‌، یعنی‌ تخفیف‌ در لفظ محقق‌ نمی‌گردد، اما فرّاء «الضارب‌ زید½» را نیز جایز دانسته‌ است‌.
[۷۷] یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۲، ص۱۲۲-۱۲۳، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
[۷۸] عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، شرح‌ شذور الذهب‌، ج۳، ص۹۲، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، ایران‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌.
[۷۹] عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، شرح‌ شذور الذهب‌، ج۳، ص۹۹، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، ایران‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌.
شایان‌ ذکر است‌ که‌ دستورنویسان‌ در برخی‌ ترکیب‌ها نظیر «ضارب‌ الرجل‌» ورود حرف‌ تعریف‌ را به‌ مضاف‌ جایز می‌شمرند، با آنکه‌ در این‌ حالت‌ نیز تخفیفی‌ در لفظ پدید نخواهد آمد و دلیل‌شان‌ مشابهت‌ اینگونه‌ ترکیب‌ها با نمونه‌هایی‌ چون‌ الحسن‌ الوجه‌ است‌.
[۸۰] یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۲، ص۱۲۲، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
[۸۲] عبیدالله‌ ابن‌ ابی‌ الربیع‌، البسیط فی‌ شرح‌ جمل‌ الزجاجی‌، ج۲، ص۱۰۰۲، به‌ کوشش‌ عیاد بن‌ عید ثبیتی‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/ ۱۹۸۶م‌.

در اضافه لفظی‌ هیچ‌ حرف‌ اضافه‌ای‌ ترکیب‌ را تحلیل‌ نمی‌کند، اما در پاره‌ای‌ موارد در اضافه اسم‌ فاعل‌ به‌ مفعول‌ خود حرف‌ اضافه «ل‌ِ» آشکار شده‌ است‌؛ نحویان‌ این‌ امر را چنین‌ توجیه‌ کرده‌اند که‌ چون‌ اسم‌ فاعل‌ ضعیف‌تر از فعل‌ است‌، همیشه‌ نمی‌تواند مفعول‌ صریح‌ بگیرد و به‌ همین‌ سبب‌، گاه‌ با حرف‌ اضافه‌ به‌ مفعول‌ خود دست‌ می‌یابد. برخی‌ گفته‌اند: حرف‌ اضافه‌ای‌ که‌ ویژه فعل‌ است‌، پس‌ از اشتقاق‌ صفت‌ از آن‌، و قرار گرفتن‌ در حالت‌ اضافه‌، در تقدیر گرفته‌ می‌شود: هذا راغب‌ُ زید (= هذا راغب‌ٌ الی‌ زید) و گروهی‌ نیز عقیده‌ دارند که‌ حرفهای‌ «ل‌ِ» و «مِن‌» در اضافه لفظی‌ مقدر است‌، مثل‌ ضارب‌ُ زید (= ضارب‌ٌ لِزید)، الحسن‌ الوجه‌ (= الحسن‌ مِن‌ حیث‌ الوجه‌).
[۸۵] محمد اعلی‌ تهانوی‌، کشاف‌ اصطلاحات‌ الفنون‌، ج۲، ص۸۸۹، به‌کوشش‌ محمد وجیه‌ و دیگران‌، کلکته‌، ۱۸۶۲م‌.



یکی‌ دیگر از مباحث‌ مطرح‌ شده‌ در بحث‌ اضافه‌ این‌ است‌ که‌ عامل‌ جرِ مضاف‌ٌالیه‌ چیست‌؟ در این‌ باره‌ دستور نویسان‌ اختلاف‌نظر دارند: سیبویه‌ معتقد است‌ که‌ مضاف‌ عامل‌ جر مضاف‌ٌالیه‌ است‌، گروهی‌ از دستورنویسان‌ معاصر نیز از این‌ نظر تبعیت‌ کرده‌اند عده‌ای‌ بر آنند که‌ اضافه‌ خود عامل‌ جر است‌
[۸۸] محمد ابوحیان‌ غرناطی‌، النکت‌ الحسان‌، ج۱، ص۱۱۷، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ فتلی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
[۸۹] محمود زمخشری‌، المفصل‌ فی‌ النحو، به‌ کوشش‌ ی‌ پ‌ بروخ‌، لایپزیگ‌، ۱۸۷۹م‌.
همچنان‌که‌ فاعلیت‌ مقتضی‌ رفع‌، و مفعولیت‌ مقتضی‌ نصب‌ است‌. به‌ اعتقاد وی‌ عامل‌ جرِ مضاف‌ٌالیه‌ یا حرف‌ جر آشکار است‌، مانند مررت‌ُ بزید که‌ در این‌ صورت‌ اسم‌ مجرور به‌ حرف‌ جر مضاف‌ٌالیه‌ به‌ شمار می‌رود، یعنی‌ همان‌ عقیده‌ای‌ که‌ سیبویه‌ ابراز کرده‌ بود؛ یا معنای‌ آن‌، مانند کتاب‌ زید (کتاب‌ لزید)
[۹۰] محمود زمخشری‌، المفصل‌ فی‌ النحو، ج۱، ص۳۶-۳۷، به‌ کوشش‌ ی‌ پ‌ بروخ‌، لایپزیگ‌، ۱۸۷۹م‌.
و برخی‌ نیز عامل‌ جرِ مضاف‌ٌالیه‌ را حرف‌ جر مقدر دانسته‌اند.


به‌طور کلی‌، در ترکیب‌های‌ اضافی‌ (معنوی‌ و لفظی‌) بار اعراب‌ بر مضاف‌ نهاده‌ می‌شود، بدین‌معنا که‌ در اینگونه‌ ترکیب‌ها مضاف‌ براساس‌ اقتضای‌ جمله‌ اعراب‌های‌ گوناگون‌ می‌پذیرد، اما مضاف‌ٌالیه‌ پیوسته‌ مجرور است‌ (چه‌ لفظاً، چه‌ محلاً و چه‌ نیاباً).
درباره جواز اضافه موصوف‌ به‌ صفت‌، و یا صفت‌ به‌ موصوف‌، و نیز درباره لفظی‌ بودن‌ یا معنوی‌ بودن‌ اضافه افعل‌ تفضیل‌ اختلاف‌نظر عمده‌ وجود دارد؛ مثلاً بصریان‌ به‌ اضافه موصوف‌ به‌ صفت‌ و نیز صفت‌ به‌ موصوف‌ اعتقادی‌ ندارند، حال‌ آنکه‌ کوفیان‌ آن‌ را جایز شمرده‌اند
[۹۳] عبدالملک‌ ثعالبی‌، فقه‌ اللغه و سر العربیه، ج۱، ص۳۶۰، به‌ کوشش‌ سلیمان‌ سلیم‌ بواب‌، دمشق‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
[۹۵] عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۴۹، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
[۹۶] عبدالرحمان ‌ابن‌ انباری‌، الانصاف‌ فی‌ مسائل‌ الخلاف‌ بین‌ النحویین‌، ج۲، ص۴۳۶- ۴۳۸، بیروت‌، ۱۳۸۰ق‌/ ۱۹۶۱م‌.
یا سیبویه‌ اضافه افعل‌ تفضیل‌ را اضافه حقیقی‌ دانسته‌ است‌، اما برخی‌ چون‌ ابن‌ یعیش‌ می‌کوشند تا ثابت‌ کنند که‌ اضافه افعل‌ تفضیل‌، غیرمحض‌ است‌.
[۹۸] عمرو سیبویه‌، الکتاب‌، ج۳، ص۴، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
[۹۹] سعید ابن‌ دهان‌، الفصول‌ فی‌ العربیه، ج۱، ص۳۴، به‌ کوشش‌ فائز فارس‌، بیروت‌، مؤسسه الرساله‌.
[۱۰۱] محمد ابوحیان‌ غرناطی‌، النکت‌ الحسان‌، ج۱، ص۱۱۹، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ فتلی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
[۱۰۲] سیوطی‌، همع‌ الهوامع‌، ج۱، ص۴۸، به‌ کوشش‌ محمد بدرالدین‌ نعسانی‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
[۱۰۳] عبدالقاهر جرجانی‌،، ج۲، ص۸۸۴ -۸۹۳، المقتصد، بغداد، ۱۹۸۲م‌.
[۱۰۴] محمد اعلی‌ تهانوی‌، کشاف‌ اصطلاحات‌ الفنون‌، ج۲، ص۸۸۹، به‌کوشش‌ محمد وجیه‌ و دیگران‌، کلکته‌، ۱۸۶۲م‌.



(۱) آذرتاش‌آذرنوش‌، آموزش‌ زبان‌ عربی‌، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌.
(۲) عبیدالله‌ ابن‌ ابی‌ الربیع‌، البسیط فی‌ شرح‌ جمل‌ الزجاجی‌، به‌ کوشش‌ عیاد بن‌ عید ثبیتی‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
(۳) عبدالرحمان ‌ابن‌ انباری‌، الانصاف‌ فی‌ مسائل‌ الخلاف‌ بین‌ النحویین‌، بیروت‌، ۱۳۸۰ق‌/ ۱۹۶۱م‌.
(۴) سعید ابن‌ دهان‌، الفصول‌ فی‌ العربیه، به‌ کوشش‌ فائز فارس‌، بیروت‌، مؤسسه الرساله‌.
(۵) محمد ابن‌ سراج‌، الاصول‌ فی‌ النحو، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ فتلی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
(۶) محمد ابن‌ سراج‌، الموجز، به‌ کوشش‌ مصطفی‌ شویمی‌ و بن‌ سالم‌ دامرجی‌، بیروت‌، ۱۳۸۵ق‌/ ۱۹۶۵م‌.
(۷) عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
(۸) عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، اوضح‌ المسالک‌، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، ۱۳۹۹ق‌/ ۱۹۷۹م‌.
(۹) عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، شرح‌ شذور الذهب‌، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، ایران‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌.
(۱۰) عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، مغنی‌ اللبیب‌، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، قاهره‌، مطبعه المدنی‌.
(۱۱) یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
(۱۲) محمد ابوحیان‌ غرناطی‌، تذکره النحاه، به‌ کوشش‌ عفیف‌ عبدالرحمان‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
(۱۳) محمد ابوحیان‌ غرناطی‌، النکت‌ الحسان‌، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ فتلی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
(۱۴) محمد استرابادی‌، شرح‌ الرضی‌ علی‌ الکافیه، به‌ کوشش‌ یوسف‌ حسن‌ عمر، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.
(۱۵) محمد اعلی‌ تهانوی‌، کشاف‌ اصطلاحات‌ الفنون‌، به‌کوشش‌ محمد وجیه‌ و دیگران‌، کلکته‌، ۱۸۶۲م‌.
(۱۶) عبدالملک‌ ثعالبی‌، فقه‌ اللغه و سر العربیه، به‌ کوشش‌ سلیمان‌ سلیم‌ بواب‌، دمشق‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
(۱۷) عبدالقاهر جرجانی‌،، المقتصد، بغداد، ۱۹۸۲م‌.
(۱۸) عباس‌ حسن‌، النحو الوافی‌، قاهره‌، ۱۹۶۴م‌.
(۱۹) عبدالغنی‌ دقر، معجم‌ النحو، به‌ کوشش‌ احمد عبید، قاهره‌، ۱۳۹۵ق‌/ ۱۹۷۵م‌.
(۲۰) محمود زمخشری‌، المفصل‌ فی‌ النحو، به‌ کوشش‌ ی‌ پ‌ بروخ‌، لایپزیگ‌، ۱۸۷۹م‌.
(۲۱) یوسف‌سکاکی‌، مفتاح‌ العلوم‌، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.
(۲۲) عمرو سیبویه‌، الکتاب‌، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
(۲۳) سیوطی‌، الاشباه‌ و النظائر، به‌ کوشش‌ غازی‌ مختار طلیمات‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
(۲۴) سیوطی‌، همع‌ الهوامع‌، به‌ کوشش‌ محمد بدرالدین‌ نعسانی‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
(۲۵) میشال‌ عاصی‌ و امیل‌ بدیع‌ یعقوب‌، المعجم‌ المفصل‌ فی‌ اللغه و الادب‌، بیروت‌، ۱۹۸۷م‌.
(۲۶) قرآن‌ کریم‌.
(۲۷) محمد سمیر نجیب‌ لبدی‌، معجم‌ المصطلحات‌ النحویه و الصرفیه، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
(۲۸) حسین‌ مرصفی‌، الوسیله الادبیه الی‌ العلوم‌ العربیه، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز دسوقی‌، قاهره‌، ۱۹۸۲م‌.
(۲۹) ابراهیم‌ مصطفی‌، احیاء النحو، قاهره‌، ۱۹۵۱م‌.
(۳۰) فهمی‌ حسن‌ نمر، مسائل‌ النحو الخلافیه، قاهره‌، ۱۹۸۵م‌.
(۳۱) عبدالرحیم‌ همایون‌فرخ‌، دستور جامع‌ زبان‌ فارسی‌، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
(۳۲) حبیب‌ اصفهانی‌، دستور سخن‌، استانبول‌، ۱۲۸۹ق‌.
(۳۳) غلام ‌دستگیر، قوانین‌ دستگیری‌، هند، مطبع‌ مولائی‌.
(۳۴) دستورزبان‌ فارسی‌ (پنج‌ استاد)، قریب‌ و دیگران‌، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
(۳۵) محمد شمس‌قیس‌رازی‌، المعجم‌فی‌معاییراشعارالعجم‌، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌.
(۳۶) غیاث‌الدین‌ محمد رامپوری، ‌غیاث‌اللغات‌، بمبئی‌، ۱۳۹۰ق‌.
(۳۷) حیدرعلی‌ لطیف‌پوری‌، شرح‌ قصیده جوهر الترکیب‌، لکهنو، ۱۸۹۴م‌.
(۳۸) محمد معین‌، اضافه‌، تهران‌، ۱۳۶۱ش‌.
(۳۹) نجم‌ الغنی‌، نهج‌ الادب‌، لکهنو، ۱۹۱۹م‌.
(۴۰) محمدتقی ‌آملی‌، درر الفوائد، قم‌، ۱۳۷۷ق‌.
(۴۱) علی ‌ابن‌ حزم‌، التقریب‌ لحد المنطق‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، دارمکتبة الحیاه.
(۴۲) محمد ابن‌ رشد، تلخیص‌ منطق‌ ارسطو، به‌ کوشش‌ جیرار جهامی‌، بیروت‌، ۱۹۸۲م‌.
(۴۳) محمد ابن‌ رشد، «مابعدالطبیعة»، ضمن‌ رسائل‌ ابن‌ رشد، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۶۶ق‌/ ۱۹۴۷م‌.
(۴۴) ابن‌ سینا، التعلیقات‌، ترجمه عبدالرحمان‌ بدوی‌، قاهره‌، ۱۹۷۳م‌.
(۴۵) ابن‌ سینا، الشفاء، منطق‌، به‌ کوشش‌ قنواتی‌ و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۷۱ق‌/ ۱۹۵۲م‌.
(۴۶) ابن‌ سینا، الشفاء، الهیات‌، به‌ کوشش‌ قنواتی‌ و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۸۰ق‌/ ۱۹۶۰م‌.
(۴۷) ابن‌ سینا، النجاة، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
(۴۸) عبدالنبی‌ احمد نگری‌، دستور العلماء، به‌ کوشش‌ قطب‌الدین‌ محمود، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق‌.
(۴۹) ارسطو، منطق‌، ترجمه عبدالرحمان‌ بدوی‌، بیروت‌، ۱۹۸۰م‌.
(۵۰) عبدالرحمان‌ ایجی‌، المواقف‌، قاهره‌، ۱۳۲۵ق‌/ ۱۹۰۷م‌.
(۵۱) محمد باباافضل‌، مصنفات‌، به‌ کوشش‌ مجتبی‌ مینوی‌ و یحیی‌ مهدوی‌، تهران‌، ۱۳۳۷ش‌.
(۵۲) بهمنیار بن‌ مرزبان‌، التحصیل‌، به‌ کوشش‌ مرتضی‌ مطهری‌، تهران‌، دانشکده الهیات‌.
(۵۳) مسعود تفتازانی‌، شرح‌ المقاصد، به‌ کوشش‌ عبدالرضا عمیره‌، بیروت‌، ۱۴۰۹ق‌/ ۱۹۸۹م‌.
(۵۴) رسائل‌ اخوان‌ الصفاء، بیروت‌، دارصادر.
(۵۵) ملاهادی‌ سبزواری‌، شرح‌ غرر الفرائد یا شرح‌ منظومه‌، به‌ کوشش‌ مهدی‌ محقق‌ وتوشی‌ هیکوایزوتسو، چ تهران‌، ۱۳۶۰ش‌.
(۵۶) ملاهادی‌ سبزواری‌، شرح‌ غرر الفرائد یا شرح‌ منظومه‌، به‌ کوشش‌ مهدی‌ محقق‌ وتوشی‌ هیکوایزوتسو، چ قم‌، انتشارات‌ مصطفوی‌.
(۵۷) یحیی ‌سهروردی‌، «حکمةالاشراق‌»، مجموعه مصنفات‌، به‌ کوشش‌ هانری‌ کربن‌، تهران‌، ۱۳۵۵ش‌.
(۵۸) یحیی ‌سهروردی‌، «المشارع‌ و المطارحات‌»، مجموعه مصنفات‌، به‌ کوشش‌ هانری‌ کربن‌، تهران‌، ۱۳۵۵ش‌.
(۵۹) صدرالدین‌ شیرازی‌، الاسفار، تهران‌، ۱۳۸۳ق‌.
(۶۰) محمدحسین‌ طباطبایی‌، نهایة الحکمه، تهران‌، انتشارات‌ الزهراء.
(۶۱) حسن‌ علامه حلی‌، ایضاح‌ المقاصد، به‌ کوشش‌ محمد مشکوه، تهران‌، ۱۳۷۸ق‌/ ۱۹۵۷م‌.
(۶۲) حسن‌ علامه حلی‌، الجوهر النضید، قم‌، ۱۳۶۳ش‌.
(۶۳) حسن‌ علامه حلی‌، کشف‌ المراد، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ زنجانی‌، بیروت‌، ۱۳۹۶ق‌/ ۱۹۷۹م‌.
(۶۴) فارابی‌، المنطقیات‌، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، قم‌، کتابخانه آیت‌الله‌ مرعشی‌ نجفی‌.
(۶۵) محمد فخرالدین‌ رازی‌، المباحث‌ المشرقیه، قم‌، ۱۴۱۱ق‌.
(۶۶) فردریک ‌کاپلستون‌، تاریخ‌ فلسفه‌، ترجمه جلال‌الدین‌ مجتبوی‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
(۶۷) یعقوب ‌کندی‌، الرسائل‌ الفلسفیه، به‌ کوشش‌ محمدعبدالهادی‌ ابوریده‌، قاهره‌، ۱۹۵۰م‌.
(۶۸) محمدتقی ‌مصباح‌ یزدی‌، تعلیقات‌ بر نهایه الحکمه (نک: هم، طباطبایی‌).
(۶۹) نصیرالدین‌ طوسی‌، اساس‌ الاقتباس‌، به‌ کوشش‌ مدرس‌ رضوی‌، تهران‌، ۱۳۵۵ش‌.
(۷۰) نصیرالدین‌ طوسی‌، تلخیص‌ المحصل‌، به‌ کوشش‌ عبدالله‌ نورانی‌، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌.
(۷۱) یحیی‌ بن‌ عدی‌، المقالات‌ الفلسفیه، به‌ کوشش‌ سحبان‌ خلیفات‌، عمان‌، ۱۹۸۸م‌.


۱. عمرو سیبویه‌، الکتاب‌، ج۱، ص۴۱۹-۴۲۱، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.    
۲. عمرو سیبویه‌، الکتاب‌، ج۱، ص۳، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
۳. عمرو سیبویه‌، الکتاب‌، ج۱، ص۳۳۵، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
۴. ابراهیم‌ مصطفی‌، احیاء النحو، ج۱، ص۷۲- ۷۵، قاهره‌، ۱۹۵۱م‌.
۵. حسین‌ مرصفی‌، الوسیله الادبیه الی‌ العلوم‌ العربیه، ج۱، ص۳۲۲-۳۲۳، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز دسوقی‌، قاهره‌، ۱۹۸۲م‌.
۶. محمد ابن‌ سراج‌، الموجز، ج۱، ص۶۰، به‌ کوشش‌ مصطفی‌ شویمی‌ و بن‌ سالم‌ دامرجی‌، بیروت‌، ۱۳۸۵ق‌/ ۱۹۶۵م‌.
۷. محمد استرابادی‌، شرح‌ الرضی‌ علی‌ الکافیه، ج۲، ص۲۰۶-۲۰۹، به‌ کوشش‌ یوسف‌ حسن‌ عمر، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.    
۸. یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۲، ص۱۱۸، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
۹. یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۲، ص۱۲۵- ۱۲۶، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
۱۰. محمد ابوحیان‌ غرناطی‌، النکت‌ الحسان‌، ج۱، ص۱۱۸، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ فتلی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۱۱. سیوطی‌، همع‌ الهوامع‌، ج۱، ص۴۷، به‌ کوشش‌ محمد بدرالدین‌ نعسانی‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
۱۲. عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، شرح‌ شذور الذهب‌، ص۳۲۸، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، ایران‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌.
۱۳. حسین‌ مرصفی‌، الوسیله الادبیه الی‌ العلوم‌ العربیه، ج۱، ص۳۲۳، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز دسوقی‌، قاهره‌، ۱۹۸۲م‌.
۱۴. مائده‌/سوره۵، آیه۱۱۹.    
۱۵. اعراف‌/سوره۷، آیه۱۴.    
۱۶. عمرو سیبویه‌، الکتاب‌، ج۳، ص۱۱۷-۱۱۹، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.    
۱۷. عبدالملک‌ ثعالبی‌، فقه‌ اللغه و سر العربیه، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۴، به‌ کوشش‌ سلیمان‌ سلیم‌ بواب‌، دمشق‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
۱۸. یوسف‌سکاکی‌، مفتاح‌ العلوم‌، ج۱، ص۵۷، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.
۱۹. محمود زمخشری‌، المفصل‌ فی‌ النحو، ج۱، ص۴۲، به‌ کوشش‌ ی‌ پ‌ بروخ‌، لایپزیگ‌، ۱۸۷۹م‌.
۲۰. یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۳، ص۱۹-۲۰، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
۲۱. عبدالرحمان ‌ابن‌ انباری‌، الانصاف‌ فی‌ مسائل‌ الخلاف‌ بین‌ النحویین‌، ج۲، ص۴۲۷-۴۳۶، بیروت‌، ۱۳۸۰ق‌/ ۱۹۶۱م‌.
۲۲. فهمی‌ حسن‌ نمر، مسائل‌ النحو الخلافیه، ج۱، ص۸۰ -۹۶، قاهره‌، ۱۹۸۵م‌.
۲۳. آذرتاش‌آذرنوش‌، آموزش‌ زبان‌ عربی‌، ج۱، ص۷۸-۷۹، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌.
۲۴. عمرو سیبویه‌، الکتاب‌، ج۱، ص۱۹۹، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.    
۲۵. آذرتاش‌آذرنوش‌، آموزش‌ زبان‌ عربی‌، ج۱، ص۴۹، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌.
۲۶. محمد استرابادی‌، شرح‌ الرضی‌ علی‌ الکافیه، ج۲، ص۲۱۶، به‌ کوشش‌ یوسف‌ حسن‌ عمر، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.    
۲۷. عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، شرح‌ شذور الذهب‌، ص۳۲۵، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، ایران‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌.
۲۸. عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، شرح‌ شذور الذهب‌، ص۳۲۶، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، ایران‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌.
۲۹. عبدالملک‌ ثعالبی‌، فقه‌ اللغه و سر العربیه، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱، به‌ کوشش‌ سلیمان‌ سلیم‌ بواب‌، دمشق‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
۳۰. جن‌/سوره۷۲، آیه۳.    
۳۱. محمد ابوحیان‌ غرناطی‌، تذکره النحاه، ص۴۸۸، به‌ کوشش‌ عفیف‌ عبدالرحمان‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
۳۲. محمد ابوحیان‌ غرناطی‌، تذکره النحاه، ص۴۸۹، به‌ کوشش‌ عفیف‌ عبدالرحمان‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
۳۳. عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۴۲-۴۴، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۳۴. محمود زمخشری‌، المفصل‌ فی‌ النحو، ج۱، ص۳۷، به‌ کوشش‌ ی‌ پ‌ بروخ‌، لایپزیگ‌، ۱۸۷۹م‌.
۳۵. عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، اوضح‌ المسالک‌، ج۳، ص۸۴ - ۸۵، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، ۱۳۹۹ق‌/ ۱۹۷۹م‌.
۳۶. عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۴۳، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۳۷. محمد ابوحیان‌ غرناطی‌، النکت‌ الحسان‌، ج۱، ص۱۱۸، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ فتلی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۳۸. محمد ابوحیان‌ غرناطی‌، النکت‌ الحسان‌، ج۱، ص۱۱۸، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ فتلی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۳۹. سیوطی‌، همع‌ الهوامع‌، ج۱، ص۴۶، به‌ کوشش‌ محمد بدرالدین‌ نعسانی‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
۴۰. عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، اوضح‌ المسالک‌، ج۳، ص۸۴، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، ۱۳۹۹ق‌/ ۱۹۷۹م‌.
۴۱. سیوطی‌، همع‌ الهوامع‌، ج۱، ص۴۶، به‌ کوشش‌ محمد بدرالدین‌ نعسانی‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
۴۲. میشال‌ عاصی‌ و امیل‌ بدیع‌ یعقوب‌، المعجم‌ المفصل‌ فی‌ اللغه و الادب‌، ج۱، ص۱۵۲-۱۵۳، بیروت‌، ۱۹۸۷م‌.
۴۳. عباس‌ حسن‌، النحو الوافی‌، ج۳ٰ، ص۱۶، قاهره‌، ۱۹۶۴م‌.    
۴۴. محمد استرابادی‌، شرح‌ الرضی‌ علی‌ الکافیه، ج۲، ص۲۰۱- ۲۰۲، به‌ کوشش‌ یوسف‌ حسن‌ عمر، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.    
۴۵. عبیدالله‌ ابن‌ ابی‌ الربیع‌، البسیط فی‌ شرح‌ جمل‌ الزجاجی‌، ج۲، ص۸۸۶، به‌ کوشش‌ عیاد بن‌ عید ثبیتی‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
۴۶. عباس‌ حسن‌، النحو الوافی‌، ج۳ٰ ص۱۷، قاهره‌، ۱۹۶۴م‌.    
۴۷. یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۲، ص۱۱۹، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
۴۸. نازعات‌/سوره۷۹، آیه۴۶.    
۴۹. یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۳، ص۸، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
۵۰. سیوطی‌، همع‌ الهوامع‌، ج۱، ص۴۶، به‌ کوشش‌ محمد بدرالدین‌ نعسانی‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
۵۱. سیوطی‌، الاشباه‌ و النظائر، ج۲، ص۲۱۳-۲۱۴، به‌ کوشش‌ غازی‌ مختار طلیمات‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
۵۲. محمد سمیر نجیب‌ لبدی‌، معجم‌ المصطلحات‌ النحویه و الصرفیه، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
۵۳. عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۸۱، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۵۴. محمد اعلی‌ تهانوی‌، کشاف‌ اصطلاحات‌ الفنون‌، ج۲، ص۸۸۹، به‌کوشش‌ محمد وجیه‌ و دیگران‌، کلکته‌، ۱۸۶۲م‌.
۵۵. محمد استرابادی‌، شرح‌ الرضی‌ علی‌ الکافیه، ج۲، ص۲۱۹، به‌ کوشش‌ یوسف‌ تهانوی‌ عمر، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.    
۵۶. عباس‌ حسن‌، النحو الوافی‌، ج۳ٰ، ص۷، قاهره‌، ۱۹۶۴م‌.
۵۷. عمرو سیبویه‌، الکتاب‌، ج۱، ص۵۱، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.    
۵۸. عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۴۹-۵۱، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۵۹. عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، مغنی‌ اللبیب‌، ج۱، ص۵۱۰ -۵۱۶، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، قاهره‌، مطبعه المدنی‌.
۶۰. سیوطی‌، الاشباه‌ و النظائر، ج۲، ص۲۱۸-۲۱۹، به‌ کوشش‌ غازی‌ مختار طلیمات‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
۶۱. عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۷۶، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۶۲. محمد استرابادی‌، شرح‌ الرضی‌ علی‌ الکافیه، ج۱، ص۲۰۵، به‌ کوشش‌ یوسف‌ حسن‌ عمر، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.    
۶۳. عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۲۱۸، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۶۴. عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۴۴- ۴۵، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۶۵. محمد استرابادی‌، شرح‌ الرضی‌ علی‌ الکافیه، ج۲، ص۲۲۰-۲۲۴، به‌ کوشش‌ یوسف‌ حسن‌ عمر، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.    
۶۶. یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۲، ص۱۱۹، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
۶۷. عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۴۵، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۶۸. محمد استرابادی‌، شرح‌ الرضی‌ علی‌ الکافیه، ج۲، ص۲۱۸، به‌ کوشش‌ یوسف‌ حسن‌ عمر، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.    
۶۹. سیوطی‌، همع‌ الهوامع‌، ج۱، ص۴۷، به‌ کوشش‌ محمد بدرالدین‌ نعسانی‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
۷۰. عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، شرح‌ شذور الذهب‌، ج۱، ص۳۲۷، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، ایران‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌.
۷۱. عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، شرح‌ شذور الذهب‌، ج۱، ص۳۲۷، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، ایران‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌.
۷۲. عبدالقاهر جرجانی‌،، المقتصد، ج۲، ص۸۸۳، بغداد، ۱۹۸۲م‌.
۷۳. عمرو سیبویه‌، الکتاب‌، ج۱، ص۲۰۰، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.    
۷۴. یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۲، ص۱۲۰-۱۲۱، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
۷۵. عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، اوضح‌ المسالک‌، ج۳، ص۹۲-۹۷، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، ۱۳۹۹ق‌/ ۱۹۷۹م‌.
۷۶. عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۴۷، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۷۷. یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۲، ص۱۲۲-۱۲۳، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
۷۸. عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، شرح‌ شذور الذهب‌، ج۳، ص۹۲، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، ایران‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌.
۷۹. عبدالله‌ ابن‌ هشام‌، شرح‌ شذور الذهب‌، ج۳، ص۹۹، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، ایران‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌.
۸۰. یعیش‌ ابن‌ یعیش‌، شرح‌ المفصل‌، ج۲، ص۱۲۲، قاهره‌، الطباعه المنیریه‌.
۸۱. محمد استرابادی‌، شرح‌ الرضی‌ علی‌ الکافیه، ج۲، ص۲۲۶-۲۲۷، به‌ کوشش‌ یوسف‌ حسن‌ عمر، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.    
۸۲. عبیدالله‌ ابن‌ ابی‌ الربیع‌، البسیط فی‌ شرح‌ جمل‌ الزجاجی‌، ج۲، ص۱۰۰۲، به‌ کوشش‌ عیاد بن‌ عید ثبیتی‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
۸۳. محمد استرابادی‌، شرح‌ الرضی‌ علی‌ الکافیه، ج۲، ص۲۰۴، به‌ کوشش‌ یوسف‌ حسن‌ عمر، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.    
۸۴. محمد استرابادی‌، شرح‌ الرضی‌ علی‌ الکافیه، ج۲، ص۲۰۴، به‌ کوشش‌ یوسف‌ حسن‌ عمر، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.    
۸۵. محمد اعلی‌ تهانوی‌، کشاف‌ اصطلاحات‌ الفنون‌، ج۲، ص۸۸۹، به‌کوشش‌ محمد وجیه‌ و دیگران‌، کلکته‌، ۱۸۶۲م‌.
۸۶. عمرو سیبویه‌، الکتاب‌، ج۱، ص۴۱۹، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.    
۸۷. عبدالغنی‌ دقر، معجم‌ النحو، ج۱، ص۳۲، به‌ کوشش‌ احمد عبید، قاهره‌، ۱۳۹۵ق‌/ ۱۹۷۵م‌.    
۸۸. محمد ابوحیان‌ غرناطی‌، النکت‌ الحسان‌، ج۱، ص۱۱۷، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ فتلی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۸۹. محمود زمخشری‌، المفصل‌ فی‌ النحو، به‌ کوشش‌ ی‌ پ‌ بروخ‌، لایپزیگ‌، ۱۸۷۹م‌.
۹۰. محمود زمخشری‌، المفصل‌ فی‌ النحو، ج۱، ص۳۶-۳۷، به‌ کوشش‌ ی‌ پ‌ بروخ‌، لایپزیگ‌، ۱۸۷۹م‌.
۹۱. محمد استرابادی‌، شرح‌ الرضی‌ علی‌ الکافیه، ج۲، ص۲۰۳، به‌ کوشش‌ یوسف‌ حسن‌ عمر، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.    
۹۲. محمد استرابادی‌، شرح‌ الرضی‌ علی‌ الکافیه، ج۲، ص۲۴۳-۲۴۴، به‌ کوشش‌ یوسف‌ حسن‌ عمر، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.    
۹۳. عبدالملک‌ ثعالبی‌، فقه‌ اللغه و سر العربیه، ج۱، ص۳۶۰، به‌ کوشش‌ سلیمان‌ سلیم‌ بواب‌، دمشق‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
۹۴. محمد ابن‌ سراج‌، الاصول‌ فی‌ النحو، ج۲، ص۸، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ فتلی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.    
۹۵. عبدالله ‌ابن‌ عقیل‌، شرح‌ الفیه ابن‌ مالک‌، ج۲، ص۴۹، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌، داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۹۶. عبدالرحمان ‌ابن‌ انباری‌، الانصاف‌ فی‌ مسائل‌ الخلاف‌ بین‌ النحویین‌، ج۲، ص۴۳۶- ۴۳۸، بیروت‌، ۱۳۸۰ق‌/ ۱۹۶۱م‌.
۹۷. عمرو سیبویه‌، الکتاب‌، ج۱، ص۲۰۴، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.    
۹۸. عمرو سیبویه‌، الکتاب‌، ج۳، ص۴، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
۹۹. سعید ابن‌ دهان‌، الفصول‌ فی‌ العربیه، ج۱، ص۳۴، به‌ کوشش‌ فائز فارس‌، بیروت‌، مؤسسه الرساله‌.
۱۰۰. محمد استرابادی‌، شرح‌ الرضی‌ علی‌ الکافیه، ج۲، ص۲۴۷-۲۴۹، به‌ کوشش‌ یوسف‌ حسن‌ عمر، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.    
۱۰۱. محمد ابوحیان‌ غرناطی‌، النکت‌ الحسان‌، ج۱، ص۱۱۹، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ فتلی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۱۰۲. سیوطی‌، همع‌ الهوامع‌، ج۱، ص۴۸، به‌ کوشش‌ محمد بدرالدین‌ نعسانی‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
۱۰۳. عبدالقاهر جرجانی‌،، ج۲، ص۸۸۴ -۸۹۳، المقتصد، بغداد، ۱۹۸۲م‌.
۱۰۴. محمد اعلی‌ تهانوی‌، کشاف‌ اصطلاحات‌ الفنون‌، ج۲، ص۸۸۹، به‌کوشش‌ محمد وجیه‌ و دیگران‌، کلکته‌، ۱۸۶۲م‌.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اضافه»، ج۹، ص۳۶۴۳.    


رده‌های این صفحه : ادبیات | ادبیات عرب | اضافه




جعبه ابزار