• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اصل آزادگی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اصل آزادگی انسان را اصل حرّیت گویند. اصل حریّت به عنوان دلیلی بر احکام شرعی، در باب‌های گوناگون فقهی چون جهاد، قضاء و حدود مورد استناد قرار گرفته است.

فهرست مندرجات

۱ - اصل حریّت
۲ - اصل حریت در نهج البلاغه
۳ - نسبت انسان‌ها با خداوند
۴ - حدود آزادی
       ۴.۱ - چارچوب آزادی انسان‌ها
۵ - انواع آزادی
       ۵.۱ - آزادی عقیده
       ۵.۲ - کافران در سرزمین اسلامی
       ۵.۳ - آزادی بیان و قلم
       ۵.۴ - آزادی اجتماعات
       ۵.۵ - آزادی کار
       ۵.۶ - آزادی تجارت
       ۵.۷ - آزادی سیاسی
۶ - وضع قوانین بر اساس اصل حریت
۷ - آزادی به معنای رهایی از بردگی
۸ - اصل یا اماره بودن اصل حریت
۹ - کاربرد اصل حریت در اماره
       ۹.۱ - اصل در هر انسان
       ۹.۲ - تبعیت کودک از والدین
       ۹.۳ - ادعای مقذوف بر حریت قاذف
       ۹.۴ - کودک پیدا شده در سرزمین اسلامی
       ۹.۵ - مواردی از وجوب آزاد بودن فرد
       ۹.۶ - حق حضانت مادر بر دختر
       ۹.۷ - اختلاف عده زن با حریت و بردگی
       ۹.۸ - مال نبودن انسان آزاد
       ۹.۹ - مالک منافع خویش بودن انسان آزاد
       ۹.۱۰ - آزاد بودن و بردگی در ارث
       ۹.۱۱ - آزاد بودن و بردگی در نکاح
       ۹.۱۲ - قصاص نشدن آزاد در برابر برده
       ۹.۱۳ - عزل از همسر آزاد
۱۰ - پانویس
۱۱ - منبع



اصل حریّت از قواعد معروف فقهی و عبارت است از این که اصل در هر انسانی، آزادگی است. مراد از آزادگی، گاه مفهوم مقابل بردگی است که کاربرد واژۀ «حرّ» و «حرّیت» در فقه بیشتر در همین معنا است و گاه مفهوم مقابل تحت سلطه و ارادۀ دیگری بودن.
اصل در هر انسانی، آزادگی به هر دو معنا است. بنابراین، هیچ کس بردۀ دیگری نیست مگر خود به بردگی اقرار کند یا بر اثبات آن، بیّنه و مانند آن اقامه گرددو نیز هیچ کس از پیش خود بر دیگری ولایت ندارد.
[۳] مستند العروة (النکاح) ج۲، ص۷۷.




امیر المؤمنین علیه السّلام در این باره می‏فرماید: بنده دیگری مباش که خداوند تو را آزاد قرار داده است.
[۴] نهج البلاغه، نامه ۳۱.




لازم به ذکر است همان گونه که اصل در انسان‏ها نسبت به یکدیگر، حریّت است، نسبت به خداوند متعال، عبودیت و بندگی است. قرآن کریم در این باره می‏فرماید:
«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» (جن و انس را جز برای آن که مرا بپرستند، نیافریده‏ام) از این رو، اطاعت از کسانی که خداوند انسان را به اطاعت از آنان فرمان داده است- مانند رسول او و صاحبان امر که در آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»امر به اطاعت از ایشان کرده- واجب است.



آزادی از حقوقی نیست که در ابتدا بتوان به دیگری داد یا از وی ستاند، جز در مواردی خاصّ مانند به بردگی گرفتن اسیران جنگی با شرایط خاص و یا آزاد کردن برده از سوی مولا.

۴.۱ - چارچوب آزادی انسان‌ها


تحقّق آزادی انسان‏ها، نیازمند چارچوب و ضوابطی است که از افراط و تفریط جلوگیری کند و گرنه، به هرج و مرج و استبداد و دیکتاتوری و در نتیجه سلب آزادی افراد منجرّ می‏شود.
اسلام با تشریع امر به معروف و نهی از منکر و تحت عناوین «معروف» و «منکر» چارچوب آزادی را تعیین نموده است؛ یعنی انسان‏ها در حکومت و نظام اسلامی، تنها؛ در چارچوب «معروف» می‏توانند در زمینه‏های مختلف فرهنگی، اقتصادی و سیاسی فعّالیّت کنند و باید ازانجام هر فعّالیّتی که عنوان «منکر» بر آن صادق است، بپرهیزند.



آزادی به اعتبار فعّالیّت‏های گوناگون آدمی به انواع زیر تقسیم می‏شود:

۵.۱ - آزادی عقیده


انسان در اندیشیدن و اعتقاد آزاد است و کسی نمی‏تواند دیگری را به انتخاب دینی مجبور کند- همچنان که کسی بر باقی ماندن بر دین منتخب خود نیز مجبور نمی‏شود- ولی اگر با آزادی، اسلام اختیار کرد، حق تغییر دین خود را ندارد.
کافرانی که در سرزمین اسلامی زندگی می‏کنند، بر اساس ضوابطی، در ابراز عقیده خود بدون فراخواندن مسلمانان به آن آزادند.

۵.۲ - کافران در سرزمین اسلامی


همچنین در انجام مراسم عبادی و نیز عمل بر طبق شریعت خود در ازدواج، ارث و معاملات، آزادی دارند؛ به شرط آن که آنچه را نزد مسلمانان منکر است، به طور علنی مرتکب نشوند. برای حلّ اختلافات خود نیز می‏توانند نزد قاضی مسلمانان یا قاضی خودشان مراجعه کنند و دولت اسلامی تا جایی که به حال مسلمانان ضرر و با مصالح کشور اسلامی منافات نداشته باشد، نمی‏تواند در شئون آنان دخالت نماید.

۵.۳ - آزادی بیان و قلم


بر اساس اصل حریّت، آدمی در ابراز اندیشه‏ها و افکار خود و نیز چاپ و نشر آن‏ها آزاد است، امّا پرهیز از دروغ، نشر باطل، ترویج منکرات، اهانت به فرد یا جامعه و آنچه موجب تضعیف نظام و امت اسلامی است، واجب و ارتکاب آن‏ها حرام می‏باشد.
از این رو، چاپ و نشر محصولات فرهنگی و کتاب‌های منحرف جایز نیست و دولت اسلامی می‏تواند از آن جلوگیری کند و یا در صورت نشر، آن‏ها را جمع‏آوری نماید.
دولت اسلامی همچنین در دوران جنگ می‏تواند از فعّالیّت مطبوعاتی که باعث تضعیف روحیّه رزمندگان اسلام می‏شوند یا اسرار را برای دشمن فاش می‏کنند، جلوگیری کند.

۵.۴ - آزادی اجتماعات


بر اساس اصل حریّت، مردم از حق برپایی اجتماعات‏ و گردهمایی برای مشورت و تبادل نظر در موضوعات مورد علاقه تحت عنوان حزب، اتحادیه و مانند آن برخوردارند و دولت اسلامی نمی‏تواند از آن ممانعت کند، مگر این که برای نظام و امّت اسلامی مضرّ باشد.

۵.۵ - آزادی کار


هر انسانی در عمل خود آزاد است و کسی نمی‏تواند او را به انجام کاری مجبور کند.
آدمی در انتخاب نوع، زمان، مکان، کمّیّت و کیفیّت کار آزاد است؛ هر چند در چارچوب مقرّر در شریعت اسلام برخی کارها مانند شراب سازی حرام شمرده شده است. همچنین می‏تواند این آزادی را با بستن عقد یا عهد با دیگری، از خود سلب کند مانند این که کسی خود را به مدّت ده روز در مکانی مخصوص برای عملی خاص مثل بنّایی اجیر دیگری کند.

۵.۶ - آزادی تجارت


آدمی بر اساس اصل حریّت، در انواع تجارت‏های داخلی و خارجی با این شرط که کسب حلال کند و به دور از اجحاف، اضرار، احتکار و معاملات ربوی باشد، آزاد است.
در اسلام، فرد مالک آنچه از راه مشروع کسب کرده است، می‏باشد؛ هر چند بر اساس ضوابطی باید خمس، زکات، و خراج آن را بپردازد.
بنابراین، دولت اسلامی حق جلوگیری از تجارت‌های مشروع داخلی و خارجی و نیز مصادره اموال مشروع منقول و غیر منقول مردم را ندارد.

۵.۷ - آزادی سیاسی


تمامی افراد جامعه- جز در مواردی که نصّ خاص وارد شده است- از حق دخالت در سرنوشت و اعمال حاکمیت ملّی خود از راه انتخاب شدن و انتخاب کردن برخوردارند.
بنابراین، اگر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله یا امام منصوب از جانب ایشان حاضر نباشد، مردم می‏توانند حاکم خود را بر اساس موازین و معیارهای اسلامی انتخاب و در صورت تخلّف وی از احکام شریعت، او را عزل نمایند. در صورت تعدّد واجدان شرایط، رأی اکثریت ملاک است.
از مصادیق آزادی سیاسی، تشکیل احزاب و انجمن‌های سیاسی و برپایی اجتماعات است؛ با این شرط که مخلّ نظم عمومی و منافی با مصالح مسلمانان نباشد.



چنان که بیان شد، اصل در هر انسانی، آزادی در تمامی شئون خود است، مگر این که برای خود فرد یا دیگران اعم از فرد و جامعه ضرر دنیوی یا اخروی داشته باشد که در این صورت باطل و حرام است. از این رو، باید آزادی انسان‏ها در قانون‌گذاری در نظر گرفته شود و هر قانونی که آزادی افراد را در غیر موارد استثنا شده، محدود و مقیّد کند، باطل و وضع چنین قوانینی حرام است.
[۷] خلافة الانسان (البنک الربوی)، ص۱۱۵-۱۵۴.
[۸] الفقه ج۱۰۰، ص۲۰-۲۱.
[۹] الفقه ج۱۰۰، ص۱۰۵.
[۱۰] الفقه ج۱۰۰، ص۱۰۱.
[۱۱] الفقه ج۱۰۰، ص۲۷۳.
[۱۲] الفقه ج۱۰۰، ص۲۸۲-۲۸۸.
[۱۳] الفقه ج۱۰۶، ص۶۸-۷۷.
[۱۴] الفقه ج۱۰۶، ص۹۰.
[۱۵] الفقه ج۱۰۶، ص۱۱۷-۱۲۴.
[۱۶] الفقه ج۱۰۶، ص۱۸۳-۱۸۵.
[۱۷] الفقه ج۱۰۶، ص۲۱۳-۲۴۰.
[۱۸] مبسوط در ترمینولوژی حقوق ج۱، ص۲۴-۳۳.




آزادی به معنای رهایی از بردگی، در باب‏های مختلف فقهی اعم از عبادات مانند صلات، زکات، حج، جهاد، و عقود؛ نظیر تجارت، وکالت، وقف، وصیت، نکاح، و ایقاعات همچون عتق و نذر، و احکام مانند غصب، ارث و قصاص آمده و موضوع احکامی قرار گرفته است.



اصل حریّت یا از امارات است- چنان که برخی بدان تصریح کرده‌اند- یا از اصول.
اصل حریّت بنا بر اماره بودن، همچون دیگر عمومات، قاعدۀ کلّی و عام است، امّا بنا بر اصل بودن، استصحاب موضوعیاست.



در این جا به نمونه‌هایی از کاربرد اصل حریّت در مفهوم نخست اشاره می‌شود.

۹.۱ - اصل در هر انسان


اصل در انسان آزاد بودن است.

۹.۲ - تبعیت کودک از والدین


به قول مشهور، اگر یکی از پدر یا مادر کودکی آزاد باشد، فرزند آنان نیز به استناد اصل حریّت آزاد خواهد بود. اگر کسی ادّعای بردگی انسان بالغی را نماید و او انکار کند، سخن منکر به استناد اصل حریّت پذیرفته است، مگر مدّعی بر ادّعای خویش، بیّنه اقامه کند.
[۲۱] مستند العروة (النکاح) ج۲، ص۷۶-۷۷.


۹.۳ - ادعای مقذوف بر حریت قاذف


اگر فردی که مورد قذف واقع شده است، ادّعای حریّت قذف کننده را نماید، امّا او ادّعای برده بودن بکند تا نصف حدّ قذف بر او زده شود، برخی به‌ استناد اصل حریّت، ادّعای مقذوف (مدّعی) را بر گفته قاذف (منکر)، مقدّم دانسته‌اند. این مطلب در فرضی که قاذف ادّعای برده بودن مقذوف را داشته باشد- که نتیجۀ آن عدم ثبوت حدّ بر قاذف است- و مقذوف مدّعی آزاد بودن باشد، جاری است.

۹.۴ - کودک پیدا شده در سرزمین اسلامی


کودکی که در قلمرو اسلامی و یا سرزمینی که مسلمانان در آن زندگی می‌کنند، پیدا شده، به استناد اصل آزادگی، محکوم به حریّت است.

۹.۵ - مواردی از وجوب آزاد بودن فرد


از شرایط وصیّت کننده،وصی،واقف،
[۲۷] العروة الوثقی ج۱، ص۲۰۷.
موقوف علیه،موکل،
[۲۹] العروة الوثقی ج۱، ص۱۳۴.
وکیل،اقرار کننده،ولیّ
[۳۲] العروة الوثقی ج۲، ص۸۶۹.
و یابنده گمشده (ملتقطآزاد بودن است.
همچنین وجوب نماز جمعه، زکات،حج،نذر،و جهادبر مکلف، مشروط به آزاد بودن است.

۹.۶ - حق حضانت مادر بر دختر


به قول مشهور، مادر در صورت آزاد بودن، تا هفت سال حق حضانت دخترش را دارد.

۹.۷ - اختلاف عده زن با حریت و بردگی


آزاد بودن زن موجب اختلاف عدّه او با کنیزو نیز تعداد شب‏هایی که برای آن دو حق هم‌خوابگی با شوهر است، می‏شود.

۹.۸ - مال نبودن انسان آزاد


انسان آزاد، مال محسوب نمی‏شود. از این رو، کسی نمی‏تواند از راه خریدن و مانند آن مالک وی گردد،و چنانچه کسی او را غصب کند، از جهت غصب ضامن نیست؛
همچنان که دزدیدن انسان آزاد موجب ثبوت حد سرقت نمی‏شود، مگر آن که او را بفروشد.

۹.۹ - مالک منافع خویش بودن انسان آزاد


انسان آزاد مالک منافع و کار خویش است و می‏تواند با اجیر شدن، آن را به کسی اجاره دهد
و چنانچه کسی منافع و عمل او را غصب کند- مانند آن که به ستم، او را به کار بگیرد- ضامن مزد آن است.

۹.۱۰ - آزاد بودن و بردگی در ارث


برده از آزاد و آزاد از برده ارث نمی‏برد.

۹.۱۱ - آزاد بودن و بردگی در نکاح


مرد آزاد بیش از دو کنیز و برده بیش از دو زن آزاد نمی‏تواند به همسری برگزیند.

۹.۱۲ - قصاص نشدن آزاد در برابر برده


آزاد در برابر برده قصاص نمی‏شود.

۹.۱۳ - عزل از همسر آزاد


به قول مشهور عزل از همسر آزاد در صورت رضایت نداشتن وی مکروه است.


 
۱. العناوین الفقهیة ج۲، ص۷۳۶.    
۲. کتاب القضاء (گلپایگانی) ج۲، ص۲۲۵.    
۳. مستند العروة (النکاح) ج۲، ص۷۷.
۴. نهج البلاغه، نامه ۳۱.
۵. ذاریات /سوره۵۱، آیه۵۶.    
۶. نساء /سوره۴، آیه۵۹.    
۷. خلافة الانسان (البنک الربوی)، ص۱۱۵-۱۵۴.
۸. الفقه ج۱۰۰، ص۲۰-۲۱.
۹. الفقه ج۱۰۰، ص۱۰۵.
۱۰. الفقه ج۱۰۰، ص۱۰۱.
۱۱. الفقه ج۱۰۰، ص۲۷۳.
۱۲. الفقه ج۱۰۰، ص۲۸۲-۲۸۸.
۱۳. الفقه ج۱۰۶، ص۶۸-۷۷.
۱۴. الفقه ج۱۰۶، ص۹۰.
۱۵. الفقه ج۱۰۶، ص۱۱۷-۱۲۴.
۱۶. الفقه ج۱۰۶، ص۱۸۳-۱۸۵.
۱۷. الفقه ج۱۰۶، ص۲۱۳-۲۴۰.
۱۸. مبسوط در ترمینولوژی حقوق ج۱، ص۲۴-۳۳.
۱۹. الدر المنضود (گلپایگانی) ج۲، ص۱۷۵-۱۷۶.    
۲۰. جواهر الکلام ج۲۴، ص۱۳۶.    
۲۱. مستند العروة (النکاح) ج۲، ص۷۶-۷۷.
۲۲. جواهر الکلام ج۳۰، ص۲۱۱.    
۲۳. الدر المنضود (گلپایگانی) ج۲، ص۱۷۶-۱۷۷.    
۲۴. جواهر الکلام ج۳۸، ص۱۹۲.    
۲۵. جواهر الکلام ج۲۸، ص۲۷۰.    
۲۶. جواهر الکلام ج۲۸، ص۳۹۹.    
۲۷. العروة الوثقی ج۱، ص۲۰۷.
۲۸. جواهر الکلام ج۲۸، ص۲۹.    
۲۹. العروة الوثقی ج۱، ص۱۳۴.
۳۰. جواهر الکلام ج۲۷، ص۳۹۵.    
۳۱. جواهر الکلام ج۴۱، ص۵۲۳.    
۳۲. العروة الوثقی ج۲، ص۸۶۹.
۳۳. جواهر الکلام ج۳۸، ص۱۵۸.    
۳۴. جواهر الکلام ج۱۱، ص۲۵۹.    
۳۵. جواهر الکلام ج۱۵، ص۱۴.    
۳۶. جواهر الکلام ج۱۷، ص۲۴۱.    
۳۷. جواهر الکلام ج۱۷، ص۳۳۶.    
۳۸. جواهر الکلام ج۲۱، ص۵.    
۳۹. جواهر الکلام ج۳۱، ص۲۸۶.    
۴۰. جواهر الکلام ج۳۲، ص۲۳۰.    
۴۱. جواهر الکلام ج۳۲، ص۲۷۴.    
۴۲. جواهر الکلام ج۳۱، ص۱۶۵.    
۴۳. جواهر الکلام ج۲۲، ص۳۴۳.    
۴۴. جواهر الکلام ج۳۷، ص۳۶.    
۴۵. جواهر الکلام ج۴۱، ص۵۱۰.    
۴۶. جواهر الکلام ج۲۲، ص۳۷.    
۴۷. جواهر الکلام ج۳۷، ص۳۸.    
۴۸. جواهر الکلام ج۳۹، ص۴۸.    
۴۹. جواهر الکلام ج۳۰، ص۵.    
۵۰. جواهر الکلام ج۴۲، ص۸۱-۸۳.    
۵۱. جواهر الکلام ج۲۹، ص۱۱۱-۱۱۴.    



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۵۵۰-۵۵۱.    






جعبه ابزار