اسمر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عبدالسلام بن سلیم فیتوری (
ربیع الاول ۸۸۰ -
رمضان ۹۸۱/ژوئیه ۱۴۷۵ - ژانویه۱۵۷۴)، اَسْمَر،
عارف و
احیا کننده طریقه عروسیه (ه م) می باشد.
لقب «اسمر» به گفته خود عبدالسلام به سبب
شب زنده داری هایش در
عبادت به او داده شده است
برخی نیز گفتهاند وی را از آن رو اسمر نامیدند که
پوست چهره اش به سبب عبادت در
آفتاب و
سرما و
گرما تیره شده بود.
نسبت فیتوری نیز حاکی از
وابستگی او به قبیله فیتوریه (فواتیر) است.
عبدالسلام در
روستای زلیطن (زلیتن) در
طرابلس غرب ،
زاده شد.
سلسله نسب او از طریق ادریس بن عبدالله محض به
امام حسن (علیهالسلام) می رسد.
نیاکان او در
زمان حجاج از
مکه به
مغرب کوچ کردند.
عبدالسلام دو
ساله بود که
پدرش درگذشت. سپس
عمویش ، ابوالعباس
احمد بن
محمد فیتوری،
سرپرستی او را برعهده گرفت و نخستین
استادش نیز همو بود.
عبدالسلام در ۷ سالگی
قرآن را
حفظ کرد،
سپس به حلقه
مریدان شیخ عبدالواحد دوکالی، از مشایخ سلسله عروسیه، پیوست و ۷ سال از محضر او بهره برد و
کتابهایی چون المختصر، الرسالة و مقدمه
اشعری بر
توحید را نزد او خواند.
ازهری از دو تن دیگر از مشایخ او، عبدالرحمان مسلاتی و شیخ زروق، نیز نام برده است.
عبدالسلام نخست از مجالس سماع و
آواز صوفیه کناره میگرفت و حتی آنها را انکار میکرد و به گفته برمونی
«حافظ سنت» بود، ولی به
روایتی ، یک بار که برای
زیارت مقبره نیاکانش رفته بود، با دیدن گروهی که در برابر
گورها دف مینواختند و
اشعار منسوب به ممشاد دینوری را میخواندند، ناگهان جذبه و حالی شگرف به او دست داد، تا آنجا که خود به نواختن دف پرداخت.
استادش، شیخ عبدالواحد دوکالی که
عارفی متشرع بود، در مقام انکار برآمد، ولی شوق و شور عبدالسلام در نواختن دف سرانجام بر مخالفت استاد فائق آمد، تا آنجا که به تأیید عبدالسلام پرداخت و حتی گفتهاند چنان دلبسته او شد که از دوری او بی تاب میگشت.
توانایی اسمر در نواختن دف، مشایخ دیگری را نیز که با او مخالفت میکردند، بر سر مهر آورد و شیفته او ساخت.
ولی کلاً عقاید و رفتار نامتعارف او مایه
خشم و
دشمنی بسیاری از
علما نسبت به او شده بود، چنانکه در زلیطن بر او
تهمت ساحری بستند و بارها او را از شهر بیرون راندند.
او سپس به نقاط مختلف، از جمله:
طرابلس، تاورغا، مسراته «مصراته» و قلعه سوف الجین سفر کرد و در
طرابلس در
مسجد الناقه به تربیت مریدان پرداخت، ولی در آنجا نیز او را به دسیسه گری و فتنه جویی
متهم ساختند و به فرمان
حاکم شهر از آنجا راندند.
عبدالسلام در اواخر
عمر به زلیطن بازگشت و در میان قبیله براهمه که از او به خوبی استقبال کردند، ساکن شد و در آنجا در ۹۷۰ق زاویه ای بنا نهاد و به
ارشاد و
وعظ و تربیت مریدان و نیز تألیف مشغول شد.
او سرانجام در زادگاه خود درگذشت و در همانجا به
خاک سپرده شد.
وی عمری دراز یافت، چنانکه برخی
سن او را به هنگام
مرگ ۱۱۰ و ۱۱۱ و حتی ۱۲۰ سال نیز نوشته اند.
عبدالسلام،
صوفی مالکی مذهب ، احیا کننده طریقه عروسیه - از شاخه های طریقه شاذلیه - شمرده میشود و گفتهاند که خود
احمد بن عروس، مؤسس طریقه عروسیه، پیشاپیش به
ولادت عبدالسلام و اینکه وی پنجمین
خلیفه اوست، خبر داده بود.
سلسله مشایخ او با ۴ واسطه و از طریق عبدالواحد بن
محمد دوکالی به
احمد بن عروس میرسد.
اسمر تغییراتی در طریقه عروسیه پدید آورد و پاره ای از عقاید و شیوه های
سیر و سلوک این طریقه را به صورت تازه ای عرضه کرد.
الزام به پوشیدن جامه
سفید یا
سبز ، خواندن
اذکار و
اوراد خاص، حضور در مجلس
شیخ (حضره) با شرایط و آداب خاص آن، و نواختن دف (بَندیر) از جمله این تغییرات بود که او خود در الوصیة الصغری و الوصیة الکبری به تفصیل از آنها سخن گفته است،
که متن الوصیة الصغری را نقل کرده است این
وصیتها در واقع دستور عملهایی بودند برای
سالکان این طریقه، و همه مریدان اسمر میبایست در امور
معاشی و
دینی خود آنها را
سرمشق قرار دهند.
او برای عقاید و سخنان خویش ارزش معنوی بسیار قائل بود و
فراگیری و
خواندن و
استماع آنها را برای
تربیت روحانی مریدان لازم میشمرد.
این قبیل آراء اسمر خصوصاً در
اشعار وی آشکار است که در آنها خود را قطب و غوث و ولی مشهور و از اکابر
شیوخ و صاحب علوم
خضر و
لقمان میخواند و مدعی است که
اسرار الهی را از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به
ارث برده است و در
زمان او هیچکس جز شخصی که
معصوم باشد، مرتبه ای عالی تر از او ندارد.
او در میان
عارفان بزرگ از
حلاج دفاع میکرد و
ابن عربی را بزرگ ترین ولی همه اعصار و
رکن طریقت میشمرد.
اسمر در
زمانه ای پرآشوب میزیست و طبعاً این آشوب و نابسامانی در ایجاد و اشاعه گرایش های
زاهدانه صوفیانی چون او مؤثر واقع شده بود.
عبدالسلام مریدان و پیروان بسیاری داشت که نام شماری از آنان در منابع آمده است.
پس از درگذشت اسمر، به سفارش خود او، شاگردش ابن حجا، عمر بن
محمد بن
حموده طرابلسی،
جانشین و
خلیفه او شد.
مقبره اسمر در زلیطن همواره
زیارتگاه دوستداران و
پیروان او بوده است.
امروزه مرکزی نیز برای آموزش های
دینی به نام المعهد الاسمری در آنجا تأسیس شده است.
شهرت و اهمیت مقام عبدالسلام اسمر سبب شده است که طریقه عروسیه به سلامیه نیز معروف شود.
در
عصر حاضر نیز در بیشتر کشورهای
شمال آفریقا ، به خصوص
تونس ، این دو نام مترادف هم به کار میروند
.
اساس روش این طریقه بر
جذبه و
شوق است و
اصحاب آن، اوراد مخصوص و اذکار کوتاهی را در مجالس سماع خود با آواز و همراه با دف میخوانند و
جماعت حاضر نیز با
ذکر تهلیل، ایشان را همراهی میکنند.
اکنون در میان پیروان این طریقه، مانند برخی دیگر از طریقه های
تصوف ، اعمال
غریب و
ریاضت های خاصی، چون خوردن
آتش ، رفتن به میان آتش و مانند آنها رایج است.
امروزه این طریقه در تونس،
مصر و
لیبی پیروان بسیار دارد، تا آنجا که در تونس آن را با طریقه های معروفی چون
قادریه (ه م) و
عیساویه (ه م) برابردانسته اند.
یکی از شاگردان عبدالسلام به نام شیخ کریم الدین برمونی
کتابی با عنوان روضة الازهار و منیة السادات الابرار، در شرح حال او نوشته است که به دست
محمد بن
محمد بن عمر مخلوف تنقیح شده است.
مخلوف این کتاب را مواهب الرحیم فی مناقب مولانا الشیخ سیدی عبدالسلام بن سلیم نامیده است، ولی در طبع
قاهره (۱۳۸۶ق) و سپس
بیروت عنوان تنقیح روضة الازهار و منیة السادات الابرار، به آن داده شده است.
یکی از
نوادگان عبدالسلام به نام
ابومحمد عبدالسلام بن صالح نیز کتابی با عنوان فتح العلیم در شرح
احوال وی نوشته است.
۱. الانوار السنیة فی اسانید الطریقة العروسیة. عبدالسلام در این کتاب به ارتباط و اتصال خود با ابوالعباس ابن عروس اشاره کرده است.
۲. سفینة البحور، حاوی
اشعاری از عبدالسلام که در ۱۹۶۹م در قاهره به چاپ رسیده است.
۳. العظمة فی التحدث بالنعمة، که به گفته خود او اذکار فراوانی را در آن جمع آورده است.
۴. الوصیة الصغری، که خلاصه ای است از الوصیة الکبری، و ظاهراً زمانی که مؤلف در زادگاه خود ساکن بوده است، آن را تألیف کرده و به
دست شاگردش
محمد بن عطیه جمع آوری شده است.
۵. الوصیة الکبری. این اثر را مؤلف در ۹۷۲ق در زادگاه خود
تقریر کرده، و شامل جواب های او به سؤال های
محمد بن عطیه بوده است
این دو اثر عبدالسلام را اسحاق ابراهیم مُلیجی در کتاب خود، فی هامش حیاة سیدی عبدالسلام الاسمر، «
طرابلس ۱۹۶۹م» منتشر کرده است.
عبدالسلام ظاهراً رساله های دیگری نیز داشته است، از جمله رساله ای شامل نصایح و گفتار او به مریدانش و رساله ای دیگر مشتمل بر
اخبار غیبی که بخشی از آن را
محمد بن عطیه و بخشی دیگر را سایر مریدان
شیخ جمع آوری کرده اند.
عبدالسلام صاحب ۴
حزب یا
دعا نیز هست که عبارتند از حزب کبیر، حزب طمس، حزب خوف، حزب فلاح که در الوصیة الکبری آمده است و نیز در آخر کتاب تنقیح روضة الازهار به چاپ رسیده است.
اشعاری نیز از شیخ نقل شده است که بخش درخور توجهی از آنها در کتاب تنقیح روضة الازهار آمده است.
(۱) ازهری
محمد بشیر ظافر، الیواقیت الثمینة، قاهره، ۱۳۲۴ق.
(۲) برمونی کریم الدین، روضة الازهار و منیة السادات الابرار، تنقیح
محمد مخلوف، بیروت، المکتبة الثقافیة.
(۳) رزقی صادق، الاغانی التونسیة، تونس، ۱۹۶۷م.
(۴) سالم بن
حموده، «الشیخ عبدالسلام الاسمر»، المسلم، قاهره، ۱۳۸۳ق /۱۹۶۳م، س ۱۳، شم ۸.
(۵) کتانی عبدالحی، فهرس الفهارس و الاثبات، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالغرب الاسلامی.
(۶) مخلوف
محمد، شجرة النور الزکیة، قاهره، ۱۳۵۰ق.
دانشنامه بزرگ اسلامی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی برگرفته از مقاله «اسمر»ج۸، ص۳۴۹۴.