اسباب نزول (علوم قرآنی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اسباب
نزول، امور زمینه ساز
نزول آیات
قرآن را میگویند.
به طور کلی،
نزول قرآن بر دو گونه است: گاهی صرفا بر اساس
مصلحت الهی و
اراده او برای
هدایت مردم به راه راست بوده است، و گاهی علاوه بر آنچه گفته شد، اسباب، عوامل و جهات خاصی چون سؤال مخاطبان اعم از
کفار و
مسلمانان ، حوادث اجتماعی و… نیز در
نزول آیات الهی نقش داشتهاند. مثلا بسیاری از آیات
سوره بقره که سال اول
هجرت نازل شده در
توبیخ یهود است که در پیشرفت
اسلام کارشکنی میکردند. و
سوره حشر در خصوص کوچانیدن یهود
بنی نظیر ، و
سوره عادیات در خصوص اعراب وادی
یابس یا غیر آنها
نازل شده است. این زمینهها را که موجب
نزول سوره یا آیهای میشد، اسباب
نزول گویند.
برخی در فایده شناخت اسباب
نزول تشکیک کرده و آن را بحثی صرفا تاریخی دانستهاند، اما از نظر دانش مندان، شناخت اسباب
نزول فواید بسیاری دارد؛ از جمله موارد ذیل:
۱.
کشف مفهوم آیه : با توجه به این که احادیث
نزول، ظرف
نزول آیه و شرایط آن را تبیین میکنند، آگاهی از اسباب
نزول گاهی چنان اهمیت دارد که فهم معنای واقعی آیه، بدون آن ممکن نیست؛ مانند آیه: (ولله المشرق والمغرب فاینما تولوا فثم وجه الله ان الله واسع علیم)؛ "و
مشرق و
مغرب از آن خداست پس به هر سو رو کنید آنجا روی(به) خداست آری
خدا گشایشگر داناست"
که مدلول ظاهر
لفظ نشان میدهد که بر
نمازگزار ایستادن به جانب
قبله ، چه در
سفر و چه در
حضر ،
واجب نیست و به هر جا که رو کند درست است، اما این خلاف
اجماع است و
مفهوم درست آیه دانسته نمیشود مگر اینکه سبب
نزول آن دانسته شود، و این
نزول، هنگامی بود که
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از
مکه به
مدینه میرفت سوار بر شتری، و نشسته
نماز میخواند. و آیه در مورد نماز مستحبی است.
۲. پی بردن به
حکمت الهی و مصالح و مزایایی که آیات الهی به خاطر آن
نازل گشته، باعث زیادت
ایمان مومنین و تشویق به عمل به دستورات
قرآن [[]] میگردد.
۳. شناخت جایگاه و منزلت شخصیتهای صدر
اسلام و آگاهی از ضعف و قوت آنان: (ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رؤوف بالعباد).
این آیه منزلت رفیع
امیرمؤمنان علی علیهالسّلام را بیان میکند.
۴. دفع
توهم حصر، در موردی که ظاهر آیه دلالت بر
حصر دارد. مثلا ظاهر آیه: (قل لا اجد فی ما اوحی الی محرما علی طاعم یطعمه الا ان یکون میتة او دما مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس او فسقا اهل لغیر الله به)
دلالت بر حصر
محرمات در موارد مذکور در آیه دارد، اما با توجه به سبب
نزول، این حصر را نپذیرفتهاند.
۵. نزد کسانی که در دوران
امر بین عمومیت لفظ و سبب خاص، دومی را ترجیح میدهند، با شناختن سبب
نزول،
حکم ذکر شده به لفظ عام را اختصاص به مورد
نزول میدهند.
۶. اگر نسبت به
حکم مستفاد از یک آیه مخصصی وارد شد، با شناخت سبب
نزول، میفهمیم که مخصص، سبب
نزول را از
حکم عام خارج نمیکند و ناظر به سایر موارد خواهد بود، زیرا به
اجماع ،
حکم سبب باقی است و
تخصیص ناپذیر است.
۷. یکی دیگر از فواید علم به سبب
نزول، شناخت افرادی است که آیه، به طور مشخص، ناظر به آنها است. مثلا در داستان "افک" (
تهمت به یکی از
همسران پیامبر ) شناخت سبب
نزول باعث منزه شدن دیگران میشود.
۸. کمک به آسان شدن
حفظ قرآن و تسهیل در فهم و تثبیت در
ذهن شنونده را نیز از فواید علم به سبب
نزول دانستهاند.
و از این روی گروه انبوهی از
محدثین صحابه و
تابعین در صدر اسلام به ضبط و
روایت اسباب
نزول همت گماشته بودند و اخبار بیشماری در این باره نقل نمودهاند. این روایات از طرق اهل سنت بسیار زیاد است و به چندین هزار روایت میرسد، و از طریق
شیعه کم و شاید از چند صد بیشتر نباشد. البته همه روایات هم مسند و صحیح نیست بلکه بسیاری از آنها غیر مسند و ضعیفاند.
کسانی چون
ابن صلاح و
حاکم و دیگران از
اهل سنت گفتهاند اگر صحابی شاهد
وحی و
نزول، از آیهای خبر دهد که در باره چنین امری
نازل شده، آن را باید
حدیث مسند شمرد و
حکم مرفوع را دارد.
اما علا
مه طباطبائی معتقد است: تتبع این روایات و تامل کافی در اطراف آنها انسان را نسبت به آنها بدبین میکند، زیرا اولا از سیاق بسیاری از آنها پیدا است که
راوی ارتباط
نزول آیه را در مورد حادثه و واقعه بعنوان مشافهه و تحمل و حفظ بدست نیاورده بلکه
قصه را حکایت میکند سپس آیاتی را که از جهت معنی مناسب قصه است به قصه ارتباط میدهد، و در نتیجه سبب
نزولی که در
حدیث ذکر شده سبب نظری و اجتهادی است نه سبب
نزولی که از راه مشاهده و ضبط بدست آمده باشد. گواه این سخن اینکه در خلال این روایات
تناقض بسیار به چشم میخورد؛ به این معنا که در بسیاری از آیات قرآنی، ذیل هر آیه چندین سبب
نزول مناقض همدیگر نقل شده که هرگز با هم جمع نمیشوند، حتی گاهی از یک شخص مانند
ابن عباس یا غیر او در یک آیه معین چندین سبب
نزول روایت شده.
ورود این اسباب
نزول متناقض و
متهافت یکی از دو محمل بیشتر ندارد؛ یا باید گفت: این اسباب
نزول نظری هستند نه نقلی محض، و یا یک شخص مثلا که دو سبب
نزول متخالف روایت میکند گرفتار دو نظر مخالف گردیده و پس از نظر اول مثلا به سوی نظر دوم
عدول نموده است، و یا باید گفت همه روایات یا بعضی از آنها
جعل یا دس شده است. با تحقق چنین احتمالاتی روایات اسباب
نزول اعتبار خود را از دست خواهد داد، و از این روی، حتی صحیح بودن خبر از جهت سند سودی نمیبخشد زیرا صحت سند احتمال
کذب رجال سند را از میان میبرد یا تضعیف مینماید ولی احتمال
دس یا اعمال نظر در جای خود باقی است.
و ثانیا از راه نقل به ثبوت رسیده که در صدر
اسلام مقام خلافت از ثبت
حدیث و
کتابت آن شدیدا مانع بود و هر جا ورقه و لوحی که حدیثی در آن نوشته شده بود بدست میآوردند توقیف کرده میسوزانیدند، و این قدغن تا آخر قرن اول هجری، یعنی تقریبا نود
سال ، ادامه داشت. این رویه راه
نقل بمعنی را بیشتر از حد ضرورت به روی روات و محدثین باز کرد و تغییرات ناچیز که در هر مرتبه نقل روایت پیش میآمد کم کم روی هم تراکم نموده گاهی اصل مطلب را از میان میبرد، و این معنا با مراجعه به مواردی که در یک قصه یا مطلب روایات از طرق مختلفه وارد شده است بسیار روشن است؛
انسان گاهی به روایاتی بر میخورد که در قصهای که مشترکا به شرح آن میپردازند هیچ جهت جامعی ندارند. البته شیوع
نقل به معنا با این وسعت، اعتباری برای اسباب
نزول باقی نمیگذارد، یا دست کم از اعتبارشان میکاهد.
و وقتی که شیوع جعل و دس، و مخصوصا دخول
اسرائیلیات و آنچه از ناحیه
منافقین ، که شخصا شناخته نمیشدند، ساخته شده و داخل روایات گردیده است به مساله نقل به معنا- و آنچه در اشکال اول ذکر شد- اضافه شود، اعتمادی به اسباب
نزول باقی نخواهد ماند.
با توجه به این اشکالات، سبب
نزولی که در ذیل آیهای وارد شده در صورتی که
متواتر یا
خبر قطعی الصدور نباشد باید به آیه مورد بحث عرضه شود و تنها در صورتی که مضمون آیه و قرائنی که در اطراف آیه موجود است با آن سازگار بود به سبب
نزول نامبرده اعتماد شود. به عبارت دیگر، روایت را باید با آیه تایید نمود و تصدیق کرد نه اینکه آیه را تحت
حکومت روایت قرار داد.
به این ترتیب اگرچه مقدار زیادی از اسباب
نزول سقوط میکند ولی آنچه از آنها میماند کسب اعتبار میکند. و اساسا مقاصد عالیه
قرآن مجید که معارفی جهانی و همیشگی میباشند، در استفاده خود از آیات کریمه قرآن نیازی قابل توجه یا هیچ نیازی به روایات اسباب
نزول ندارند.
ذکر آن لازم است که میان دو اصطلاح «اسباب
نزول» و «
شان نزول » رابطه خاص و عام برقرار است؛ زیرا «اسباب
نزول» ناظر به مناسبتهایی است که هم زمان با
نزول آیه وجود داشته است؛ در حالی که «شان
نزول» ممکن است ناظر به موضوع حاضر یا چیزی باشد که در گذشته اتفاق افتاده و آیه شریفه درصدد رفع
ابهام از آن است.
در برخی منابع علوم قرآنی از «اسباب
نزول» به «
بیان نزول ،
جهات نزول ،
حکمت نزول ،
دلیل نزول ،
دواعی نزول ،
علل نزول و
وقایع نزول » نیز تعبیر شده است.
علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «اسباب نزول».