اسارت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کسی را در
بند کشیدن و به اسیری درآوردن را اسارت گویند.
اسارت و أسْر مصدر «أسَرَ»، بهمعنای
محکم بستن چیزی با
قید و
طناب است و اسیر را از آن جهت که او را
بسته،
محصور میساختند
اسیر نامیدهاند؛ سپس این مفهوم به هر کس که در بند یا
حبس درآید، هرچند با چیزی بسته نشده باشد،
توسعه یافته است.
برخی معنای این ماده را حبس دانسته، گفتهاند: اسیر کسی است که
محبوس و
تحت سلطه باشد؛ چه با
قیود ظاهری و چه با
تعهدات عرفی و
الزامات قانونی؛ ازاین رو بر
عبد،
زندانی و کسی که
تحت نظر باشد نیز اطلاق میشود.
اطلاق اسیر بر
بدهکار در برخی استعمالات و
احادیث نیز میتواند از همین جهت باشد؛ بر همین اساس غالب
مفسران در
تفسیر واژه اسیر در آیه۸
انسان/۷۶
«ویُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکینـًا و یَتیمـًا و اسیرا» همه وجوه معنایی فوق را بیان کردهاند؛
اما تفسیر آن به برده، زندانی و
اسیر جنگی مقبولتر و مورد اخیر از
شهرت بیشتری برخوردار است.
اسیر در
اصطلاح فقه بر مردان کافری اطلاق میشود که در
جنگ با
مسلمانان دستگیر شوند و درباره
کودکان و
زنان واژه «
سَبْی» بهکارمیرود.
از کلمات عدهای از
فقها استفاده میشود که اصطلاح اسیر بر
مردان، زنان و
اطفال کافر یا مسلمانی که در
جنگ یا غیر جنگ بهدست
مسلمانان یا غیر مسلمانان گرفتار شوند اطلاق میشود؛ گرچه درباره زنان و کودکان واژه «سبی» نیز بهکار میرود.
واژگانی که
قرآن درباره اسارت بهکار برده عبارت است از: «اُسـری»
؛ «اَسری»
؛ «تَأسِرونَ»
، «اَسیرا»
، «فَشُدُّوا الوَثاقَ» که
کنایه از گرفتن اسیر است
و نیز فعل «خُذوهُم».
اسارت در ملل و ادیان پیشین بوده و قرآن هم اشاراتی به آنها دارد.
آیه۶۷ انفال/۸
به عنوان
سنت و قاعدهای فراگیر میان
انبیا میگوید: هیچ پیامبری حق ندارد پیش از زمینگیر شدنِ
دشمن، از آنان اسیر بگیرد: «ما کانَ لِنَبِیّ اَن یَکونَ لَهُ اَسری حَتّی یُثخِنَ فِی الاَرضِ» که از آن بهدست میآید گرفتن اسیر جنگی در عصر انبیا و
ملتهای پیشین رایج بوده است.
همچنین آیه۲۴۶ بقره/۲
از وجود اسیرانی از
بنیاسرائیل در نزد دشمنانشان خبر داده است: «وما لَنا اَلاَّ نُقـتِلَ فی سَبیلِ اللّهِ و قَد اُخرِجنا مِن دِیـرِنا و اَبنائِنا»؛ یعنی شهرهای ما در
اشغال دشمن است و فرزندانمان در دست آنان اسیر هستند.
افزون بر این، آیه۸۵ بقره/۲
بهسبب بیاعتنایی
یهود به بعضی
احکام و عمل به برخی، ازجمله
فدیه دادن در برابر
آزادی اسیرانِ خود، آنها را
مذمت کرده، میگوید: «واِن یَأتوکُم اُسـری تُفـدوهُم و هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیکُم اِخراجُهُم اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتـبِ و تَکفُرونَ بِبَعض» که از این آیه نیز فهمیده میشود اسیر گرفتن از دشمن و نیز فدیه دادن برای آزادی اسیران میان یهود معمول بوده و
حکم آن نیز در
تورات آمده است.
آیاتی از
قرآن،
علل و موجباتی را برای اسیر گرفتن دشمن بر میشمارد که عبارت است از:
مسلمانان میتوانند در جنگ با کافران آنان را پس از
غلبه و
پیروزی به اسارت بگیرند: «فَاِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَروا فَضَربَ الرِّقابِ حَتّی اِذا اَثخَنتُموهُم فَشُدُّوا الوَثاقَ»
که جمله «فَشُدُّوا الوَثاقَ»
کنایه از اسیر کردن افراد دشمن است.
اسیرکردن کسانی که از دشمنان
پشتیبانی کنند
جایز است؛ هر چند خود مستقیماً با مسلمانان وارد جنگ نشده باشند. آیه۲۶ احزاب/۳۳
به اسارت گروهی از
بنیقریظه اشاره کرده است که بهسبب پشتیبانی از
قریش در
جنگ احزاب به اسارت لشکر
اسلام درآمدند: «واَنزَلَ الَّذینَ ظـهَروهُم مِن اَهلِ الکِتـبِ مِن صَیاصیهِم و قَذَفَ فی قُلوبِهِمُ الرُّعبَ فَریقـًا تَقتُلونَ و تَأسِرونَ فَریقـا».
اگر دشمنان
پیمان ترک
نزاع با مسلمانان را
نقض کنند، مسلمانان میتوانند در مورد آنان یکی از ۴ حکم
کشتن، اسیرکردن،
محاصره و در
کمین نشستن را به تناسب موقعیتشان با
مشرکان، اجرا کنند.
«فَاِذَا انسَلَخَ الاَشهُرُ الحُرُمُ فَاقتُلوا المُشرِکینَ حَیثُ وجَدتُموهُم و خُذوهُم واحصُروهُم واقعُدوا لَهُم کُلَّ مَرصَد».
ستیز و
توطئه با مسلمانان از دیگر عوامل
جواز اسیرگیری است. طبق آیه۹۱
نساء/۴
منافقان برای اینکه هم از مسلمانان و هم از
قوم خود آسوده خاطر باشند،
نفاق را پیشه کرده، در نهان به توطئه بر ضدّ اسلام ادامه میدهند.
درصورتی که آنها دست از
ستیزهجویی بر ندارند مسلمانان باید آنان را اسیر کرده، یا بکشند: «سَتَجِدونَ ءاخَرینَ یُریدونَ اَن یَأمَنوکُم ویَأمَنوا قَومَهُم کُلَّ ما رُدّوا اِلَی الفِتنَةِ اُرکِسوا فیها فَاِن لَمیَعتَزِلوکُم و یُلقوا اِلَیکُمُ السَّلَمَ ویَکُفّوا اَیدِیَهُم فَخُذوهُم... حَیثُ ثَقِفتُموهُم واُولـکُم جَعَلنا لَکُم عَلَیهِم سُلطـنـًا مُبینا».
قرآن اسارت کافران و دشمنان را در چند مورد
ممنوع کردهاست:
سزاوار نیست که
پیامبران پیش از اطمینان از پیروزی کامل، اسیر بگیرند: «ما کانَ لِنَبِیّ اَن یَکونَ لَهُ اَسری حَتّی یُثخِنَ فِی الاَرضِ».
مفهوم همین حکم در آیه۴
محمد/۴۷
چنین آمده که در ستیز با کافران بعد از
اثخان، میتوانید آنها را اسیر کنید: «فَاِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَروا فَضَربَ الرِّقابِ حَتّی اِذا اَثخَنتُموهُم فَشُدُّوا الوَثاقَ».
«اثخان» سه گونه تفسیر شده است:
کنایه از شدت
کشتار دشمن؛ بنابراین، زمانی گرفتن اسیر جایز است که از دشمن جز شمار اندکی باقی نماند.
استقرار و
استحکام پایههای
حکومت اسلامی؛ ازاینرو تا زمانی که حکومت اسلامی استقرار نیافته گرفتن اسیر جایز نیست؛ زیرا گرفتن و سپس آزادسازی اسیران، موجب تقویت
جبهه کفر و
تضعیف پایههای حکومت اسلامی میشود. شأن نزول آیه۶۷ انفال/۸
که
جنگ بدر است نیز میتواند مؤید این قول باشد؛ زیرا در میان اسیران جنگ بدر برخی از
سران کفر حضور داشتند که بعداً پایهگذار بسیاری از جنگها برضدّ
پیامبر بودند و قطعاً کشته شدن آنان میتوانست در استحکام پایههای حکومت اسلامی مؤثر باشد
؛ ولی گروهی از مسلمانان
دنیاگرا، بر گرفتن اسیر اصرار داشتند که قرآن آنان را
ملامت میکند. از
ابنعباس نیز روایتی نقلشده که راز
نهی از گرفتن اسیر در آیه۶۷
انفال/۸
اندک بودن شمار مسلمانان در جنگ بدر بود؛ ولی زمانی که آنان
قدرت یافتند در آیه۴
محمّد/۴۷
جواز گرفتنِ اسیر صادر شد.
محکم شدن جای پا در
میدان جنگ که کنایه از
پیروزی بر دشمن است
و
قرآن کریم در این
آیات بهصورت قانونی کلی، و
تاکتیکی نظامی به پیامبر و هر
فرمانده نظامی دیگر
فرمان میدهد که در
بحبوحه جنگ و پیش از
اطمینان از
پیروزی کامل،
وقت و
توان خود را صرف گرفتن اسیر نکنند؛ زیرا مشغول شدن
لشکر اسلام به گرفتن اسیر، بخشی از
توان رزمی آنان را هدر داده، ممکن است زمینه
شکست آنان را فراهم سازد. درصورتی که
ملاک حکم را جلوگیری از شکست لشکر اسلام بدانیم میتوان از این
آیه استفاده کرد که گرفتن اسیر به
تار و مار شدن لشکر دشمن و خاتمه درگیری منحصر نیست؛ بلکه هر زمان که
پیروزی لشکر اسلام قطعی شد، میتوان از دشمن اسیرانی گرفت؛ هرچند در آغاز درگیری باشد.
جمله «حَتّی تَضَعَ الحَربُ اَوزارَها» در آیه۴ محمد/۴۷
نیز در مورد زمان گرفتن اسیر است که برخی آن را
غایت برای «فَشُدُّوا الوَثاقَ» گرفته و آیه را چنین معنا کردهاند: «پس از غلبه بر دشمن آنان را اسیر کنید تا زمانی که جنگ به پایان رسد که در این زمان گرفتن اسیر جایز نیست.
برخی نیز آن را
قید برای «فَضَربَ الرِّقابِ» دانستهاند که در این صورت بدین معنا است: دشمن را در جنگ بکشید تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهاده، خاتمه یابد.
اگر مسلمانان یک طرفه
عهدی کرده، یا با دشمن بر ترک
مخاصمه پیمان بسته باشند، در آن مدت
حق جنگ و گرفتن اسیر از دشمن ندارند؛ چنانکه
پیامبر(صلی الله علیه وآله) در سال نهم
هجری ۴ ماه به مشرکان مهلت داد تا بیندیشند و وضع خود را با مسلمانان روشن کنند: «فَسیحوا فِی الاَرضِ اَربَعَةَ اَشهُر».
پس از پایان این مدت به مسلمانان
اجازه داده شد تا دشمن را کشته یا اسیر کنند: «فَاِذَا انسَلَخَ الاَشهُرُ الحُرُمُ فَاقتُلوا المُشرِکینَ حَیثُ وجَدتُموهُم و خُذوهُم».
مراد از
ماههای حرام در این آیه ۴ ماهی است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) از طرف خداوند به مشرکان مهلت داده بود
؛ سپس آن دسته از
مشرکانی را که بر
پیمان خود باقی مانده بودند از این
حکم (کشتن یا اسارت بعد از گذشت ۴ ماه)
استثنا کرده است: «اِلاَّ الَّذینَ عـهَدتُم مِنَ المُشرِکینَ ثُمَّ لَمیَنقُصوکُم شیــًا و لَمیُظـهِروا عَلَیکُم اَحَدًا فَاَتِمّوا اِلَیهِم عَهدَهُم اِلی مُدَّتِهِم»
؛ همچنین در آیات ۸۹ـ۹۰ نساء/۴
پس از فرمان به کشتن و اسیر کردن مشرکان، کسانیکه با همپیمانان پیامبر پیمان دارند نیز استثنا شدهاند: «فَاِن تَوَلَّوا فَخُذوهُم واقتُلوهُم... اِلاَّ الَّذینَ یَصِلونَ اِلی قَوم بَینَکُم و بَینَهُم میثـقٌ».
در اسلام جنگ و در نتیجه گرفتن اسیر در ۴ ماه
ذیالقعده،
ذیالحجه،
محرم، و
رجب حرام است: «یَسـَلونَکَ عَنِ الشَّهرِ الحَرامِ قِتال فیهِ قُل قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ و صَدٌّ عَن سَبیلِ اللّهِ و کُفرٌ بِهِ و المَسجِدِالحَرامِ و اِخرَاجُ اَهلِهِ مِنهُ اَکبَرُ عِندَ اللّهِ».
رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در
ماه رجب گروهی را به فرماندهی
عبداللهبن جحش به اطراف
مدینه فرستادند. آنان بهکاروانی از
قریش برخوردند و برخلاف فرمان پیامبر به آنان
حمله کرده، ضمن کشتن
عمروبن حضرمی،
کاروان را با ۲ نفر اسیر خدمت پیامبر آوردند؛ ولی پیامبر در
غنایم و اسیران دخالتی نکرد که آیه فوق نازل شد و ضمن
حرام دانستن جنگ در این
ماه و
تقبیح عمل مسلمانان،
گناه کافران قریش در اخراج مسلمانان از
مکه را بزرگتر شمرد
؛ همچنین آیه۵ توبه/۹
به
صراحت، کشتن و اسیر کردن مشرکان را به انقضای ماههای حرام موکول کرده است که طبق یک نظر مراد از «
اشهر حرم» در این آیه همان ماههای حرام معروف است؛
اما اگر مشرکان
حرمت این ماههای حرام را نگه نداشتند و به مسلمانان
هجوم آورده، از آنان اسیرانی گرفتند، آنان حق
مقابله به مثل را خواهند داشت: «والحُرُمـتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعتَدی عَلَیکُم فاعتَدوا عَلَیهِ بِمِثلِ مَا اعتَدی عَلَیکُم».
از دیگر
احکام اسیران جنگی آن است که
طعام دادن و سیراب کردن آنان
واجب است، هر چند قصد
کشتن آنان را داشته باشند.
در
جاهلیت،
اسیران جنگی در معرض انواع
شکنجه،
قتل،
قطع عضو و
بیگاری قرار میگرفتند و حتی گاهی در
بارگاه خدایان
قربانی میشدند
؛ ولی اسلام
نیکی کردن به اسیر را لازم دانسته تا آنجا که
اطعام او را از صفات
ابرار شمرده است: «اِنَّ الاَبرارَ... • ویُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکینـًا و یَتیمـًا واَسیرا».
مفسران در تفسیر کلمه اسیر در این
آیه از
زندانی،
عبد،
عیال مرد نیز نام بردهاند؛ لیکن بیشتر مفسّران اسیران جنگی را از مصادیق بارز آن دانسته
و گروهی آن را در اسیران جنگی منحصر دانستهاند.
در این آیه خداوند اطعامکنندگان به اسیر را
مدح کرده، در آیات بعد به آنان
پاداش نیک و حفظ از
عذاب قیامت را
وعده داده است: «فَوَقـهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ الیَومِ و لَقـّهُم نَضرَةً وسُرورا».
در
روایات نیز
اطعام اسیران و
احسان و نیکی به آنان سفارش شده است.
یکی از اهداف جنگ در
اسلام، دعوت
کافران به
دین خدا است؛ ازاینرو مسلمانان باید آنان را به اسلام
تشویق کنند. آیه۷۰ انفال/۸
پیامبر را به تشویق اسیران به اسلام، با سخنان دلگرمکننده، سفارش میکند: «یـاَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِمَن فی اَیدیکُم مِنَ الاَسرَی اِن یَعلَمِ اللّهُ فی قُلوبِکُم خَیرًا یُؤتِکُم خَیرًا مِمّا اُخِذَ مِنکُم و یَغفِر لَکُم واللّهُ غَفورٌ رَحیم» که مقصود از اولین واژه «خَیرًا» اسلام و نور ایمان و مراد از «مِمّااُخِذَ مِنکُم» فدیه گرفته شده از اسیران است.
نقل شده که از اسیران
بدر،
عباس،
نوفل و
عقیل مسلمان شدند و نیز روایت شده که روزی برای پیامبر اموالی آوردند. پیامبر به عبّاس فرمود: عبایت را پهن کن و مقداری از این
اموال را برگیر. پس از آن که عبّاس اموال را گرفت آن حضرت فرمود: این همان چیزی است که
خداوند تعالی میگوید: «یـاَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِمَن فی اَیدیکُم مِنَ الاَسرَی...»
و نیز از خود عبّاس نقل شده که این آیه درباره من و یارانم نازل شده است.
از آنجا که ممکن است برخی از اسیران
مشرک از این کار سوء استفاده کرده، با
تظاهر به اسلام
قصد
خیانت به
مسلمانان را داشته باشند، آیه بعد به آنها
هشدار میدهد که اگر قصد خیانت داشته باشند خداوند
قادر است بار دیگر آنان را به اسارت مسلمانان درآورد: «واِن یُریدوا خیانَتَکَ فَقَد خانُوا اللّهَ مِن قَبلُ فَاَمکَنَ مِنهُم و اللّهُ عَلیمٌ حَکیم».
دانشنامه موضوعی قرآن.