ازدواج موقت (کلام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
متعه یا ازدواج موقت همانست که در باب
نکاح از مباحث
فقه از آن سخن رفته است و از موضوعاتی می باشد که مورد اختلاف در میان مذاهب
تشیع و
اهل سنت است.
در ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که همگی علمای مذاهب در این نکته اتفاق دارند که "متعه ازدواجی است که در آن مرد و زن مدت زمانی را برای
عقد معین می کنند و پس از گذشتن مدت، خود به خود
محرمیت از بین رفته و احتیاجی به
طلاق ندارد.
قال أبو عمر (
بن عبد البر) لم یختلف العلماء من السلف والخلف أنّ المتعه نکاح إلی أجل لا میراث فیه، والفرقه تقع عند انقضاء الأجل من غیر طلاق. وقال ابن عطیه: وکانت المتعه أن یتزوج الرجل المرأه بشاهدین وإذن الولی إلی أجل مسمّی، وعلی أن لا میراث بینهما، ویعطیها ما اتفقا علیه، فإذا انقضت المده فلیس له علیها سبیل ویستبرئ رحمها: لان الولد لا حق فیه بلا شک، فإن لم تحمل حلت لغیره.
ابو عمر (
بن عبد البر) گفته است که هیچ یک از علمای سلف و گذشته در این اختلاف نداشته اند که متعه، ازدواجی است که در آن
ارث نیست و جدایی در آن با گذشتن مدت و بدون طلاق صورت می گیرد.
وابن عطیه گفته است: متعه این است که شخص با
زن ازدواج کند و دو
شاهد و
اذن ولی داشته باشد و تاریخ (برای انتهای
عقد ) معین کند.
و چنین است که ارثی در بین آن دو نباشد و اینکه هر مقداری را که بر آن موافقت نمودند، (به عنوان مهر زن ) به وی بدهد. پس وقتی که مدت زمان گذشت دیگر مرد راهی بر این زن نخواهد داشت ( دیگر همسر او نیست ) و زن باید
عده نگه دارد. زیرا
فرزند در متعه به
پدر ملحق می شود. پس اگر این زن
عده باردار نمی شد (عده نداشت) برای دیگران حلال می شود ( می توانند با وی ازدواج کنند).
تفسیر طبری نیز همین مطلب را می گوید.
دو مذهب
شیعه و
سنی در اینکه متعه در صدر
اسلام مدتی جایز بوده است، اتفاق نظر دارند. همچنین در اینکه متعه مدت زمانی در ایام حیات
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مشروع بوده است هیچ شکی نیست:
ولا شک أنه کان مشروعا فی ابتداء الإسلام؛ هیچ شکی در این نیست که متعه در ابتدای
اسلام جایز بوده است.
پس ادعای حلیت اضطراری آن مانند حلیت گوشت مرده و
خون در حال
اضطرار نیز معنی ندارد. زیرا ضرورت، در هر زمانی حکم
حرمت را – در هر موضوعی که باشد - بر می دارد و مختص به زمان
رسول خدا نیست.
اما اختلاف اصلی در این است که آیا برای این حکم در زمان خود
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نسخی وارد شده است یا اینکه حکم به حرمت متعه بعد از وفات ایشان و توسط دیگران وضع شده است ؟
مشهور بین
اهل سنت نظر اول و
اجماع شیعه بر نظر دوم است.
برای اثبات حلیت متعه - جدا از اجماعی که حتی
اهل سنت نیز آن را در مورد سالهای اولیه اسلام نقل کرده اند - می توان از
قرآن کریم و
روایات رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم استفاده نمود.
در
قرآن کریم چنین آمده است:
فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ فَرِیضَهً.
طبق نظر بسیاری از مفسران این
آیه در مورد ازدواج موقت و متعه نازل شده است.
مفسرین شیعه و سنی در این نکته که نزول این آیه در مورد متعه بوده است، تقریبا اتفاق نظر دارند و با اثبات این مطلب
حلیت متعه ثابت شده و اثبات حرمت و یا
نسخ آن به دلیل نیاز دارد:
۱. وقال الجمهور: المراد نکاح المتعه الذی کان فی صدر الإسلام؛
جمهور علما( مشهور علما) گفته اند که مراد از این آیه متعه است که در صدر اسلام بوده است.
۲. وإلی ذلک ذهبت الإمامیه والآیه أحد أدلتهم علی جواز المتعه وأیدوا استدلالهم بها بأنها فی حرف أبی فما استمعتم به منهن إلی أجل مسمی وکذلک قرأ ابن عباس وابن مسعود رضی الله تعالی عنهم والکلام فی ذلک شهیر ولا نزاع عندنا فی أنها أحلت ثم حرمت؛
و شیعه به همین نظر میل دارند و این آیه یکی از ادله ایشان بر جواز متعه است؛ و استدلال خود را با این مطلب که این آیه در قرائت أبیّ و ابن عباس "إلی أجل مسمی" بوده است تایید می کنند؛ و کلام در این مطلب مشهور است. ما نیز در این مطلبی بحثی نداریم که متعه در ابتدا حلال بود سپس حرام شد.
۳. وقد استدل بعموم هذه الآیه علی نکاح المتعه ولا شک أنه کان مشروعا فی ابتداء الإسلام ثم نسخ بعد ذلک وقد ذهب الشافعی وطائفه من العلماء إلی أنه أبیح ثم نسخ ثم أبیح ثم نسخ مرتین وقال آخرون أکثر من ذلک وقال آخرون إنما أبیح مره ثم نسخ ولم یبح بعد ذلک وقد روی عن
بن عباس وطائفه من الصحابه القول بإباحتها للضروره وهو روایه عن الإمام أحمد وکان
بن عباس وأبی
بن کعب وسعید
بن جبیر والسدی یقرؤون فما استمتعتم به منهن إلی أجل مسمی فآتوهن أجورهن فریضه وقال مجاهد نزلت فی نکاح المتعه؛
و به این آیه برای اثبات
نکاح متعه استدلال شده است؛ و شکی نیست که متعه در ابتدا جایز بوده است و سپس
نسخ شده است و
شافعی همین نظر را دارد و عده ای چنین می گویند که در ابتدا جایز شد و سپس نسخ شد و دوباره
مباح شد و دوباره
نسخ شد و عدهای دیگر بیشتر از این نیز گفته اند و عده ای نیز می گویند تنها یک بار
جایز شده و بعد از آن
حرام شده و دیگر
جایز نشد و
مباح بودن آن به خاطر ضرورت، از ابن عباس و عده ای از صحابه نقل شده است و این روایت از امام احمد است و ابن عباس و أبی
بن کعب و سعید
بن جبیر و سدی آیه را چنین می خواندند: " إلی أجل مسمی..." و مجاهد نیز گفته است که در نکاح متعه نازل شده است.
طبق
روایات اهل سنت، بسیاری از بزرگان
صحابه و
تابعین مانند
ابن عباس و
ابی بن کعب و
مجاهد و
سعید بن جبیر و
ابن مسعود و
سدی و دیگران این
آیه را چنین قرائت می کرده اند:
"فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ إلیَ أجَلٍ مُسَمًّی فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ"
۱- أخبرنا أبو زکریا العنبری
حدثنا محمد
بن عبد السلام
حدثنا إسحاق
بن إبراهیم أنبأ النضر
بن شمیل أنبأ شعبه
حدثنا أبو سلمه قال سمعت أبا نضره یقول قرأت علی
بن عباس رضی الله عنهما فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فریضه قال
بن عباس فما استمتعتم به منهن إلی أجل مسمی قال أبو نضره فقلت ما نقرأها کذلک فقال
بن عباس والله لأنزلها الله کذلک هذا
حدیث صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه؛
شنیدم ابانضره را که می گوید بر
ابن عباس این
آیه را خواندم که زنانی را که ایشان ایشان را متعه کرده اید پس اجر ایشان را به عنوان واجب وفریضه به ایشان بدهید.
ابن عباس گفت زنانی را که ایشان را متعه کرده اید تا زمان معین ابو نضره گفت: ما آن را چنین نمی خوانیم. ابن عباس گفت قسم به
خداوند که
خدا آن را چنین نازل کرد.
این
حدیث بنا بر نظر
مسلم (در شروط صحت
حدیث) صحیح است ولی
بخاری و
مسلم آن را در کتب خودشان نیاورده اند.
قرائت ایشان در کتابهای ذیل نیز نقل شده است:
جامع البیان،
المصنف لعبد الرزاق الصنعانی،
شرح النووی علی صحیح مسلم،
الکشاف للزمخشری،
أحکام القرآن للجصاص،
تفسیر القرطبی،
تفسیر ابن کثیر،
و الدر المنثور.
قطعا مقصود
ابن عباس نزول به عنوان
قرآن نبوده است. چون
تحریف قرآن به
اجماع مسلمانان باطل است. بلکه مقصود
نزول به عنوان
تفسیر این
آیه از جانب
خداوند است. یعنی خداوند متعال بعد از
نزول آیه یا همزمان با آن مصداق و تفسیر آیه را به همراه ذکر متن آیه، به
رسول خدا وحی می نمود. پس مقصود این آیه همان
ازدواج تا زمان معین ومتعه است. جدا از لفظ
استمتاع که در
نص آیه آمده و می تواند دلیل دیگری بر اراده متعه باشد.
از اموری که دلالت بر
حلیت متعه می کند، کلام
عمر بن الخطاب است که گفت: دو متعه در زمان
رسول خدا حلال بود. من از آن دو
نهی می کنم و بر(انجام دادن) آن دو
عقاب می نمایم.
اگر در زمینه متعه نسخی از جانب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم موجود بود، قطعا عمر به آن
استشهاد می کرد، اما چنین نکرده است. بنا بر این،
روایت صراحت دارد در اینکه متعه در زمان رسول خدا
حلال بوده است و
تحریم آن نظر شخصی عمر است.
سرخسی در دو کتاب خود این
روایت را از جمله روایاتی می داند که با
سند صحیح از عمر نقل شده است:
وقد صحّ أنّ عمر رضی اللّه عنه نهی الناس عن المتعه فقال: متعتان کانتا علی عهد رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم و أنا أنهی الناس عنهما؛ متعة النساء، ومتعة الحج.
با
روایت صحیح از عمر نقل شده است که وی مردم را از متعه نهی کرد، پس گفت: دو متعه در زمان
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم
حلال بود؛
متعه زنان و
حج تمتع.
این
روایت در بسیاری از کتب دیگر
اهل سنت نیز نقل شده است.
در همین زمینه روایتی از
یحیی بن اکثم نقل شده است که جالب توجه است:
قال یحیی
بن أکثم لشیخ بالبصره: بمن اقتدیت فی جواز المتعه؟ قال: بعمر
بن الخطاب رضی اللّه عنه. قال: کیف وعمر کان أشدّ الناس فیها؟ قال: لأنّ الخبر الصحیح أنّه صعد المنبر فقال: إنّ اللّه ورسوله قد أحلاّ لکم متعتین وإنّی محرّمهما علیکم وأعاقب علیهما. قبلنا شهادته ولم نقبل تحریمه.
یحیی بن أکثم به یکی ا ز شیوخ در بصره گفت در
جواز متعه از چه کسی تبعیت می کنی ؟ گفت از
عمر. سوال کرد که چگونه و حال آنکه
عمر از سخت گیر ترین مردمان در مورد متعه بود. گفت چون
روایت صحیح می گوید که وی بالای منبر رفت و گفت خداوند و رسول وی متعه را
حلال کردند و من آن را بر شما
حرام می کنم و برای آن
عقوبت؛ پس ما شهادتش را ( در مورد
حلیت آن از نظر
خدا و رسولش) قبول کردیم اما
حرام کردنش را (توسط عمر) قبول ننمودیم.
همچنین مأمون خلیفه عباسی - که در نظر ایشان امیر المومنین بوده است - نیز ماجرای جالبی در مورد این
روایت دارد:
ایشان می گویند روزی
مامون دستور داد تا در بین مردم به
حلیت متعه ندا دهند (یعنی بگویند که متعه رسما
حلال است). محمد
بن منصور و ابو العیناء از فقهای دربار وی بر وی داخل شدند تا شاید نظر وی را بر گردانند. در حالیکه وی با عصبانیت مشغول مسواک کردن بود، کلام
عمر را ذکر کرده و گفت:
" دو متعه در زمان
رسول خدا و
ابو بکر بود و من آن دو را
حرام می کنم !!!"
تو که هستی ای چپ چشم ( کنایه از کسی که به مطالب با دید درست نگاه نمی کند) تا از آنچه که
رسول خدا و
ابو بکر انجام داده اند نهی کنی؟
پس محمد
بن منصور خواست با وی سخن بگوید اما ابو العیناء به وی گفت کسی که صراحتا در مورد
عمر چنین سخن می گوید ما به وی چه بگوییم؟
در این هنگام
یحیی بن اکثم بر وی وارد شده و با وی خلوت کرد و آنقدر با وی سخن گفت تا وی را از این نظر باز گرداند.
در بسیاری
روایات می بینیم که
صحابه صراحتا می گویند که ایشان در زمان
رسول خدا،
ابو بکر و قسمتی از دوران
خلافت عمر متعه می کرده وآن را
جایز می دانسته اند:
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ
بْنُ رَافِعٍ
حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَیْجٍ أَخْبَرَنِی أَبُو الزُّبَیْرِ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ
بْنَ عَبْدِ اللَّهِ یَقُول کُنَّا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَهِ مِنْ التَّمْرِ وَالدَّقِیقِ الْأَیَّامَ عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَبِی بَکْرٍ حَتَّی نَهَی عَنْهُ عُمَرُ فِی شَأْنِ عَمْرِو
بْنِ حُرَیْثٍ.
از
جابر بن عبد الله الأنصاری شنیدم که می گفت: ما در زمان
رسول خدا و
ابو بکر در مقابل یک مشت خرما یا آرد متعه می کردیم. تا اینکه
عمر در قضیه عمرو
بن حریث از آن نهی کرد.
شبیه همین
روایت در مسند احمد وکتب دیگر ذکر شده است.
اگر
عمر از متعه
نهی نمی کرد جز افراد بدبخت
زنا نمی کردند:
این مطلب را
ابن جریر طبری و
سیوطی در تفسیرشان از امیر مومنان علی علیه السلام نقل می کنند که فرمود: لولا أنّ عمر رضی اللّه عنه نهی عن المتعه ما زنی إلاّ شقی.
اگر
عمر از متعه نهی نمی کرد جز افراد بد بخت زنا نمی کردند ( بلکه به متعه رو می آوردند)
عبد الرزاق نیز شبیه همین مطلب را از امیر مومنان در المصنف
نقل می کندقرطبی نیز در
شبیه همین مطلب را از ابن عباس نیز نقل می کند
یکی از ادله ای که نمی توان آن را انکار کرد
سیره صحابه و
تابعین در عمل به متعه بعد از زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بوده است.
این عمل به قدری در میان ایشان شایع بوده است که با توجه به آن نمی توان ادعای
نسخ متعه یا عالم نبودن این عده زیاد از
علما و بزرگان
صحابه و
تابعین و نیز علمای
اهل سنت را پذیرفت.
وقد ثبت علی تحلیلها بعد رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم جماعه من السلف رضی اللّه عنهم منهم من الصحابه رضی اللّه عنهم: أسماء بنت أبی بکر الصدیق. وجابر
بن عبد اللّه. وابن مسعود. وابن عباس. ومعاویه
بن أبی سفیان، وعمرو
بن حریث. وأبو سعید الخدری. وسلمه. ومعبد أبناء أمیّه
بن خلف، ورواه جابر
بن عبد اللّه عن جمیع الصحابه مدّه رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم. ومدّه أبی بکر. وعمر إلی قرب آخر خلافه عمر.
واختلف فی إباحتها عن ابن الزبیر. وعن علی فیها توقّف. وعن عمر
بن الخطاب أنّه إنّما أنکرها إذا لم یشهد علیها عدلان فقط وأباحها بشهاده عدلین.
ومن التابعین طاوس. وعطاء. وسعید
بن جبیر. وسائر فقهاء مکّه أعزها اللّه.
گروهی از سلف بر
حلیت متعه بعد از
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم باقی ماندند. در بین ایشان از
صحابه اسماء دختر ابو بکر صدیق است و
جابر بن عبد الله الانصاری و
ابن مسعود و
ابن عباس و وعمرو
بن حریث و ابو سعید خدری و سلمه ومعبد فرزندان امیه
بن خلف.معاویه
جابر نظر به
حلیت متعه را در زمان
رسول خدا از همه
صحابه نقل کرده است. و نیز در زمان
خلافت ابو بکر و نیز مدتی در زمان
عمر تا اواخر خلافتش ( که طبق روایات خود اهل سنت بعد از آن از متعه نهی کرد)
و در مورد اعتقاد
ابن زبیر به
حلال بودن آن اختلاف شده است. نیز از
علی در مورد آن سکوت وتوقف در نظر دادن نقل شده است.
و از
عمر نیز نقل شده است که تنها زمانی در مورد متعه اشکال می گرفت که دو شاهد در آن حاضر نباشند، اما اگر دو شاهد
شهادت دادند آن را جایز می دانست.
نیز قرطبی
فتوای به حلیت متعه را نظر علمای مکه و یمن می داند.
از سوی دیگر می بینیم که بزرگان علمای
اهل سنت نیز در مورد متعه نظر مخالفی نداشته اند و بالعکس حتی بسیاری از ایشان به این عمل رغبت بسیار نشان می داند.
عبد العزیز بن عبد الملک بن جریج از بزرگان علمای امویین و فقیه وعالم مکه که در زمان وی یکی از ارکان اصلی روایت بود و روایات وی به وفور در صحاح سته یافت می شود ۹۰ زن متعه ای داشت:
۱- قال أبو غسان زنیج سمعت جریرا الضبی یقول کان ابن جریج یری المتعه تزوج بستین إمرأه وقیل إنه عهد إلی أولاده فی أسمائهن لئلا یغلط أحد منهم ویتزوج واحده مما نکح أبوه بالمتعه
جریر می گفت که نظر ابن جریج حلیت متعه بود. او با ۶۰ زن متعه کرد و گفته شده است که او نام ایشان را به اولادش گفت تا مبادا کسی از ایشان به اشتباه افتاده و با زنی از زنانی که پدرش با ایشان متعه کرده بود ازدواج کند!!!
- وقال محمد
بن عبد الله
بن عبد الحکم سمعت الشافعی یقول استمتع ابن جریج بتسعین امرأه حتی إنه کان یحتقن فی اللیل بأوقیه شیرج طلبا للجماع.
از شافعی شنیدم که می گفت: ابن جریج با ۹۰زن متعه کرد؛ حتی او شبها یک ظرف روغن کنجد به خود تنقیه می کرد تا بتواند نزدیکی کند !!!
هم چنین از مالک
بن أنس و أحمد
بن حنبل دو فقیه بزرگ اهل سنت و رهبران مذاهب مالکی و حنفی نیز قول به جواز متعه نقل شده است:
مالک
بن أنس:
۱- وَتَفْسِیرُ الْمُتْعَهِ أَنْ یَقُولَ لِامْرَأَتِهِ: أَتَمَتَّعُ بِکَ کَذَا مِنْ الْمُدَّهِ بِکَذَا مِنْ الْبَدَلِ، وَهَذَا بَاطِلٌ عِنْدَنَا جَائِزٌ عِنْدَ مَالِکِ
بْنِ أَنَسٍ وَهُوَ الظَّاهِرُ مِنْ قَوْلِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ.
تفسیر متعه آن است که به زنی گفته شود: من تو را برای فلان زمان و با فلان مقدار مال متعه میکنم و این در اعتقاد ما باطل است و مالک
بن انس آن را جایز می داند و گویا نظر ابن عباس هم چنین باشد.
۲- وفی أن النهی للتحریم أو الکراهه قولان لمالک
در اینکه نهی (از خوردن گوشت الاغ ومتعه ) برای کراهت است یا حرمت مالک دو قول دارد.
۳- وَقَالَ مَالِکٌ: هُوَ جَائِزٌ؛ لِأَنَّهُ کَانَ مَشْرُوعًا فَیَبْقَی إلَی أَنْ یَظْهَرَ نَاسِخُه وَاشْتَهَرَ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ تَحْلِیلُهَا وَتَبِعَهُ عَلَی ذَلِکَ أَکْثَرُ أَصْحَابِهِ مِنْ أَهْلِ الْیَمَنِ وَمَکَّهَُ.
مالک
بن أنس می گوید که متعه جایز است. زیرا در ابتدا مشروع بوده است. پس همینطور باقی می ماند تا نسخش مشخص شود. مشهور است که ابن عباس نیز آن را حلال میدانست و بیشتر اصحاب او از اهل یمن و مکه نیز به تبعیت از ایشان، آن را جایز میدانستند
وقال أبو بکر فیها روایه أخری أنها مکروهه غیر حرام لأن ابن منصور سأل أحمد عنها فقال یجتنبها أحب إلی قال فظاهر هذا الکراهه دون التحریم.
از ابن قدامه نقل شده که ابوبکر گفت: روایت دیگری وارد شده که طبق آن، متعه
مکروه است، نه حرام؛ چون ابن منصور از احمد پرسید و او گفت: به نظر من، دوری کردن از آن ( متعه ) بهتر است. گفت: پس ظاهر این گفته،
کراهت است نه
حرمت.
همین مطلب در کتاب
الکافی فی فقه ابن حنبل و کتاب شرح الزرکشی
آمده است.
صحابه ای متعه کرده و یا آن را
جایز می دانسته اند:
ما اکنون فهرستی از اسامی بعضی از کسانی را که در کتب اهل سنت، قول به حلیت متعه از ایشان نقل شده است ذکر می کنیم:
۱-جابر
بن عبداللَّه انصاری
۲-عمران
بن حصین خزاعی
۳-ابو سعید خدری
۴-عبداللَّه
بن مسعود
۵-سلمه
بن اکوع
۶-امیر المومنین علی
بن ابی طالب علیه السلام
۷-سعد
بن أبی وقاص
۸-عمرو
بن حریث (حویرث)-
&l
یحیی بن أکثم به یکی ا ز شیوخ در بصره گفت در
جواز متعه از چه کسی تبعیت می کنی ؟ گفت از
عمر. سوال کرد که چگونه و حال آنکه
عمر از سخت گیر ترین مردمان در مورد متعه بود. گفت چون
روایت صحیح می گوید که وی بالای منبر رفت و گفت خداوند و رسول وی متعه را
حلال کردند و من آن را بر شما
حرام می کنم و برای آن
عقوبت؛ پس ما شهادتش را ( در مورد
حلیت آن از نظر
خدا و رسولش) قبول کردیم اما
حرام کردنش را (توسط عمر) قبول ننمودیم.
۹-معاویه
بن ابی سفیان
معاویه در ماجرای فتح مکه اسلام آورد. وی در زمان فتح طائف، زنی به نام معانه را متعه نمود. این زن، تا زمان خلافت معاویه زنده ماند و معاویه همه ساله هدایایی برای وی می فرستاد. پس ادعای حرمت متعه در فتح خیبر یا بعد از آن و حتی در ماجرای فتح مکه نمی تواند صحیح باشد.تهذیب الکمال ج ۳۱ ص ۲۱۴.معاویه در ماجرای فتح مکه اسلام آورد. وی در زمان فتح طائف، زنی به نام معانه را متعه نمود. این زن، تا زمان خلافت معاویه زنده ماند و معاویه همه ساله هدایایی برای وی می فرستاد. پس ادعای حرمت متعه در فتح خیبر یا بعد از آن و حتی در ماجرای فتح مکه نمی تواند صحیح باشد.
۱۰-سلمه
بن أمیّه
۱۱-فضاله
بن جعفر
بن أمیه
۱۲-ربیعه
بن أمی
۱۳-معبد
بن أمیه
۱۴-عبد الله
بن أبی عوف
بن جبیره
۱۵-عمرو
بن حوشب
۱۶-أبی
بن کعب
وی از کسانی بود که آیه متعه را به صورت إلی أجل مسمی (یعنی صریح در حلیت متعه) قرائت می کرد:
۱۷-زید
بن ثابت
۱۸-اسماء دختر ابوبکر
در محاضرات الأدباء راغب
- آمده است:
ابن زبیر به ابن عباس گفت: چرا فتوای به حلیت متعه می دهی ؟ پاسخ داد از مادرت (أسماء) بپرس که چگونه تو را حامله شد. پس سوال کرد؛ وی پاسخ داد
او را به دنیا نیاوردم مگر از متعه.
همین مطلب به صورت خلاصه در کتب ذیل آمده است: زاد المعاد
و التمهید لابن عبد البر
الاستذکار ابن عبد البر
و..
البته متن کامل گفتگو در بعضی از منابع شیعه چنین آمده است:
ابوالقاسم کوفی میگوید: بعضی از علمای شیعه نقل کردهاند که وقتی ابن عباس وارد مکه شد و عبداللَّه
بن زبیر نیز بر فراز منبر خطبه میخواند، چون نظرش به ابن عباس افتاد ( در آن روزها نابینا بود ) گفت: ای مردم، کوری نزد شما آمده که خدا دل او را نیز کور کند، او عایشه امّ المؤمنین را دشنام میدهد و نزدیکان و اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله را لعن میکند و متعه را حلال میشمارد، در حالی که زنای محض است.
این گفتار بر ابن عباس سنگین آمد، در آن حال غلامش - عکرمه که دست او را گرفته بود - را صدا زد و گفت: مرا نزدیک او ببر، پس او را نزدیک برد، تا اینکه مقابل او ایستاد و شعری به این مضمون خواند:
زمانیکه با گروهی رو برو میشویم، آن گروه را متلاشی میکنیم.
... تا اینکه گفت: و اما اینکه میگویی: متعه را در حالی که زنای محض است، حلال میدانم؛ به خدا قسم! در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله به آن عمل میشد و پس از ایشان نیز پیامبری بر انگیخته نشد؛ دلیل جواز آن نیز گفته ابن صهاک است، که میگفت: دو متعه در زمان رسولخداصلی الله علیه وآله وجود داشت و من آن دو را منع میکنم و ( مرتکlبطین را مجازات میکنم ) و ما گواهی او ( جواز متعه در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله ) را میپذیریم و تحریم او را قبول نمیکنیم. تو نیز از متعه متولد شدهای، پس وقتی از این چوب ( منبر ) پایین آمدی از مادرت در مورد بُردهای ( پیراهن ) عوسجه بپرس! عبداللَّه
بن عباس رفت و عبداللَّه
بن زبیر نیز پایین آمد و با سرعت به سوی مادرش رفت و گفت: درباره بردهای عوسجه برایم بگو! و با عصبانیت اصرار کرد، مادرش گفت: پدرت با رسول خداصلی الله علیه وآله بود و مردی به نام عوسجه دو برد ( پیراهن ) را به او هدیه کرد و پدرت از بیهمسری به پیامبرصلی الله علیه وآله گلایه و شکایت کرد، آنگاه آن حضرت یکی از دو پیراهن را به او داد و او نیز نزد من آمد و با آن پیراهن مرا متعه کرد و مدتاین
روایت در بسیاری از کتب دیگر
اهل سنت نیز نقل شده است:ی گذشت و پیراهن دیگر آورد و به وسیله آنها مرا متعه کرد و من به تو حامله شدم، پس تو فرزند متعه هستی! حالا بگو از کجا این خبر به گوش تو رسید ؟ گفت: از ابن عباس شنیدم. مادرش گفت: آیا من تو را از تماس با بنی هاشم منع نکردم، و نگفتم - مواظب باش - آنها زبانهای غیر قابل تحمل و پیروزی دارند.
قسمتی از سخنرانی ابن زبیر و بر خورد شخصی باوی (بدون ذکر نام ابن عباس) در صحیح مسلم باب المتعه ذکر شده است.
در کتب ذیل روایت را با متنی شفاف تر آورده و آن شخص را ابن عباس معرفی می کند: سنن البیهقی الکبری
جمهره خطب العرب
سمط النجوم العوالی
۱۹-امّ عبداللَّه بنت ابی خیثمه
۲۰سعد
بن أبی سعد
بن أبی طلحه
عبداللَّه
بن عباس
بن عبد المطّلب:
عده ای ادعا می کنند که ابن عباس به سبب بر خورد شدید امیر مومنان با وی، از این نظر برگشته و فتوا به حرمت متعه داد. آیا این نظر صحیح است؟
پاسخ: در بحث اسماء دختر ابو بکر روایتی ذکر شد که در آن به تواتر در مورد بحث ابن زبیر با ابن عباس در مورد فتوا به حلیت متعه سخن گفته شده است.
این روایت مربوط به زمان حکومت ابن زبیر بود و حکومت وی سالها بعد از زمان شهادت امیرمومنان علی علیه السلام بوده است.
این قرینه به ما نشان می دهد که روایت مربوط به نهی امیر مومنان ابن عباس را از فتوای به متعه جعلی بوده و برای نسبت دادن حرمت متعه به امیرمومنان و ابن عباس صورت گرفته است. و گرنه معنی ندارد که امیرمومنان به ابن عباس بگویند رسول خدا از متعه نهی کرده اند ولی وی تا آخر عمر، بر همان نظر سابقش باقی بماند. البته باید گفت که این روایت جعلی اهل سنت، احتمال عالم نبودن ابن عباس را به نسخ متعه نیز باطل می کند.
سمیر (احتمالا همان سمره
بن جندب است):
از وی در مورد متعه سوال شد: گفت ما در زمان رسول خدا زنا نمی کردیم ( متعه زنا نیست؛ زیرا اگر زنا باشد یعنی ما در زمان رسول خدا زنا می کردیم البته لازم به ذکر است که از وی روایات مخالف نیز نقل شده است )
تابعین و یا علمای اهل سنت که متعه کرده و یا آن را جایز دانسته اند:
اما در مورد تابعین و علمای اهل سنت:
مالک
بن انس: کلام در مورد وی مفصلا گذشت.
احمد
بن حنبل: کلام در مورد وی مفصلا گذشت.
سعید
بن جبیر:
عبدالملک
بن عبدالعزیز
بن جریج: کلام در مورد وی مفصلا گذشت.
عطاء
بن ابی رباح:
مجاهد
بن جبر:
سدّی:
حَکَم
بن عتیبه:
ابن ابی ملیکه:
زفر بن اوس بن حدثان مدنی:
طلحه
بن مصرّف الیامی:
فقهای اهل مکه:
،
فقهای اهل یمن:
گروهی از اهل بیت و تابعین:
علما ی اهل سنت چنین می گویند که متعه اگر چه در ابتدا مباح بوده است ولی در ادامه نسخ شده است. در مورد این نسخ سه قول وجود دارد:
عده ای از ایشان ادعا کرده اند که متعه با نزول آیه شریفه ذیل نسخ شده است:
وَالَّذِینَ هُم لِفُرُوجِهِم حَافِظُونَ إلَّا عَلَی أزوَاجِهِِم أو مَا مَلَکَت أیمَانُهُم
و کسانیکه پاکدامنند؛ مگر در مورد همسرانشان یا و یا کنیزکانی که مالک آنها می شوند.
ایشان ادعا کرده اند که در این آیه تنها نزدیکی با همسران و کنیزان جایز دانسته شده است و زن در متعه هیچ کدام از این دو نیست پس نزدیکی باوی حرام است.
متعه نکاح ( ازدواج است ):
قطعا این استدلال برای اثبات نسخ متعه مردود است؛ زیرا همانطور که در ابتدا گذشت متعه به اقرار علماء اهل سنت، ازدواج است؛ پس در مفاد این آیه داخل شده و حلال است.
آیه سوره مومنون مکی است و آیه متعه
مدنی :
جدا از این نکته که این سوره مکی است و آیه متعه مدنی؛ پس این آیات نمی تواند ناسخ حکم متعه باشد
روایاتی از اهل سنت صریحا نسخ را منکر می شود:
جدای از ادله گذشته ( مانند کلام عمر و عمل صحابه ) و ادله ای که در پاسخ به بحث غزوه خیبر مطرح خواهد شد؛ که صریحا دلالت بر عدم ورود نسخ برای متعه دارد.
ایشان ادعا می کنند که در متعه ارث نیست؛ پس آیه میراث که ارث را برای
همسر اثبات می کند ناسخ حکم متعه است.
الف) ارث نبردن در متعه نظر همه علمای شیعه نیست:
ارث نبردن در متعه نظر همه علما نیست. بلکه عده ای میراث را در آن به طور مطلق یا مشروط جاری می دانند. یعنی اگر شرط ارث بکند ارث می برد و گرنه خیر.
فتوای مطلق نظر عده ای از علما مانند قاضی ابن براج است:
و فتوای مشروط نظر عده ای از علما مانند آیت الله خویی و نیز آیت الله اراکی است:
پس طبق نظر ایشان نمی توان آیه ارث را ناسخ حکم متعه گرفت بلکه تنها این آیه، در متعه حکم ارث را ثابت می کند.
می توان ادله متعه را ناسخ و یا مخصص ادله ارث گرفت:
روایاتی که دلالت بر عدم نسخ حکم متعه می کنند - و در بحث بعدی ذکر خواهند شد - شاهد بر این مطلب هستند که ادله متعه یا ناسخ حکم ارث در ازدواج موقت است یا مخصص؛ نه مثل آنچه که بعضی از اهل سنت ادعا می کنند.
ب) طبق نظر اهل سنت هم، ارث مربوط به همه ازدواج ها نمی شود:
خود اهل تسنن هم در بسیاری موارد در ازدواجها میراث را باطل می دانند:
مثلا در فرضی که یک مسلمان با زنی از اهل کتاب ازدواج کند و بمیرد به اجماع مسلمانان آن زن از وی ارث نخواهد برد. یا اگر همسری شوهر خود را بکشد از وی ارث نخواهد برد؛ پس حکم ارث بردن از لوازم ازدواج نیست تا در صورت نبودن آن حکم به بطلان ازدواج کنیم. بلکه از فروعی است که در بعضی حالات بر ازدواج بار می گردد.
این آیات قبل از آیه متعه نازل شده است پس ناسخ نیست: این آیات قبل از آیات متعه نازل شده اند پس نمی توانند ناسخ آن باشند.
روایاتی از اهل سنت صریحا نسخ را منکر می شود:
و این ادله، جدای از ادله ایست که در گذشته ( مانند کلام عمر و عمل صحابه ) مطرح شد و یا در پاسخ به بحث غزوه خیبر مطرح خواهند گشت؛ که صریحا دلالت بر عدم ورود نسخ برای متعه دارند.
عده ای از ایشان ادعا می کنند که متعه با نهی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در غزوه خیبر یا بعد از آن نسخ شده است؛ حتی عده ای می گویند متعه چندین بار نسخ شده و دوباره حلال شد.
کلام صحابه و خود عمر درعدم نسخ حلیت متعه توسط رسول خدا و نسخ آن توسط عمر!!!
ظاهر کلام عمر
بن خطاب ( در مورد تحریم شدن متعه توسط وی) این است که در زمان رسول خدا نسخی نبوده است. زیرا می گوید: این دو متعه در زمان رسول خدا بودند و من از آنها نهی می کنم.
این جمله صریح در مدعای ماست.
نیز اگر چنین بود ( یعنی واقعا در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نسخ صورت گرفته بود یا لا اقل عمر می خواست چنین تظاهر کند ) باید می گفت من از آن دو نهی می کنم چون رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از آن نهی کردند ولی شما نشنیدید؛ یا در قرآن نسخ آن مطرح شده است و شما نمی دانید. لذا اگر کسی مخالفت کند وی را عقاب می کنم. (همانطور که ابو بکر در ماجرای ارث نبردن از رسول خدا چنین ادعایی کرد و روایتی از رسول خدا ذکر کرد که غیر از وی احدی آن را از ایشان نقل نکرده است. یا خود وی در مورد رجم شبیه این مطلب را ادعا نمود ) و راه معقول برای جلو گیری صحابه از این عمل، همین است که سنت رسول خدا را به ایشان یاد آور شد
حتی فخر رازی – از علمای متعصب اهل سنت - هم این مطلب را پذیرفته است؛ اما می گوید که ما مجبوریم که این روایت را از ظاهرش بر گردانده و بگوییم که نسخ متعه و نهی رسول خدا تنها به عمر رسیده بود و به باقی صحابه کرام مانند علی
بن أبی طالب، ابن عباس،ابن مسعود،ابی
بن کعب، جابر سعد
بن أبی وقاص و... نرسیده است !!! زیرا اگر چنین نکنیم لازمه اش اعتقاد به دخل و تصرف عمر در احکام دین و تکفیر وی است !!!
این مطلب خود بیانگر پاسخ ما نیز هست که مگر می شود نهی از چنین مطلبی از این تعداد از بزرگان صحابه پنهان بماند؟
آیا صحیح است که امیر مومنان فرموده اند متعه در خیبر نسخ شد؟
حال که بحث عدم نسخ ثابت شد بابد گفت که عده ای از مدافعین خلیفه دوم، برای حفظ آبروی وی، روایتی وضع کرده و در آن می گویند که امیر مومنان علیه السلام فرمودند که رسول خدا در خیبر از متعه نساء منع فرمودند !!! و حتی این روایت را در صحیح بخاری ومسلم نیز آورده اند!!!
-
لذا مناسب است برای تکمیل بحث در مورد نهی از متعه در خیبر - که ایشان آن را ادعا می کنند- به کلام علمای اهل سنت اشاره کنیم:
پاسخ این روایت:
مع ما وقع فی خیبر من الکلام حتی زعم ابن عبد البر أن ذکر النهی یوم خیبر غلط والسهیلی أنه شیء لا یعرفه أحد من أه السیر ولا رواه الأثر
علاوه بر این (که تحریم متعه روایات صحیح و صریحی ندارد جز روایت خیبر)، در ماجرای خیبر نیز اشکال شده است. حتی ابن عبد البر اعتقاد داشته که ذکر نهی در روز خیبر ( از متعه در آن روایت ) غلط است. و سهیلی چنین اعتقاد داشته است که آن (نهی از متع در روز خیبر) مطلبی است که هیچ یک از صاحبان سیره و راویان روایت آن را نمی شناسند!!!
همین مطلب را در عمده القاری
و نصب الرایه
آورده اند و در همه آنها گفته اند که ظاهرا اشتباه از راوی یعنی زهری بوده است.
و به همین دلیل چنین به نظر می رسد که روایتی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در خیبر از متعه نهی نمودند، جزو روایات مجعوله است؛ که بعد از نهی عمر از متعه و برای توجیه کلام وی صورت گرفته است.
آیا شما قبول می کنید که کسی با خواهر یا مادر شما متعه کند.
وسیله ی هر کسی که از پاسخ عاجز شده و در ردّ ادلّه و نص فرو مانده، آن است که مانند شناگرِ در حال غرق، دست و پا میزند و منطق و برهان واستدلال را فراموش می کند.
در اینجا نیز (چنین انسان) به کسانی که متعه را جایز میدانند خطاب میکند و میگوید: آیا شما دوست دارید که زنانتان متعه شوند ؟!
پس این نهایت چیزی است که عاجز و ناتوان به آن استدلال میکند و گویا آن را جواب کوبندهای که بالاتر از آن جوابی وجود ندارد میشمارد، گویی پیروزی بزرگی نصیبش شده و دشمن را با این شیوه سخن، از پاسخ دادن عاجز کرده است! و خصم نیز نمیتواند جواب او را بدهد.
موسسه تحقیقانی ولی عصر