اخبات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِخبات به
اطمینان و
فروتنی و
تسلیم محض در برابر
خداوند گویند. اخبات به عنوان یکی از فضائل اخلاقی در علوم اخلاقی بحث میشود و در علوم تربیتی و رفتاری به شکل یک هنجار در جامعه ترویج میشود. در
آیات و
روایات بسیاری از این فضیلت اخلاقی بحث به میان آمده و
علما و
عرفا و
مفسران به مناسبت بحثهای کاملی ارائه دادهاند.
فروتنی به عنوان یک
فضیلت و یا هنجار اجتماعی در
جامعه پذیرفته شده است. هر چند کسانی هستند که در برابر این فضیلت تنها به ستایش آن بسنده میکنند و در مقام عمل چیزی از آن را نشان نمیدهند اما کشش طبیعی و فطری
انسان به
فروتنی و
تواضع، آن را به فضیلت انسانی تبدیل نموده است و حتی کسانی که در عمل از آن سرباز میزنند در برابر انسانهای متواضع، واکنشی از سر ستایش نشان میدهند.
فروتنی در علوم اخلاقی به عنوان یک فضیلت مورد تشویق قرار میگیرد و در علوم تربیتی و رفتاری به شکل یک هنجار در جامعه ترویج میشود. در مقابل، هر انسانی از
تکبر و
استکبار در حوزه اخلاق و رفتار بیزاری میجوید و به عنوان امری ضدارزشی نفرت خویش را ابراز میکند. هر چند که ممکن است در برابر متکبران و مستکبران توان ایستادگی نداشته باشد و گاه به ناچار در برابرشان
تسلیم شود ولی در دل از آنان
نفرت دارد.
در
فرهنگ اسلامی به هماناندازه که از
فروتنی در حوزه اخلاق و رفتار ستایش شده از تکبر و استکبار انتقاد گردیده و حتی به
فروتنان فرمان داده شده تا در برابر مستکبران مقابله به مثل کرده و از
فروتنی بپرهیزند که این تواضع و
فروتنی، مستکبران را بر رفتار نابهنجار و اخلاق زشت و ناپسندشان تشویق و ترغیب میکند.
واژه اِخبات (مصدر باب اِفعال) از ریشه خَبْت گرفته شده که در اصل، بهمعنای زمین هموار و فراخ، زمین مطمئن و دارای ریگ، دشت بدون گیاه، زمین هموار و سخت
و زمین گود و پهناور
است.
گویا زمین مطمئن که در ترجمه خَبْت ذکر شده، همان زمین سخت بوده، و مطمئن، لازم معنای زمین سخت، و صفت آناست.
ریشه واژه اِخبات، با توجّه به
معنای لغوی، در این معانی بهکار رفته است: تسلیم،
خضوع و
خشوع،
لینت، تواضع و نیز
اطمینان که به واسطه آن، هیچگونه
اضطراب، نگرانی و
تردید و
تزلزل در شخص راه نمییابد.
اِخبات در
اصطلاح عرفان بهگونهای تعریف شده است که با دستهبندی مطالب ارائه شده از سوی
عارفان میتوان برای آن، دو جنبه را مطرح کرد: یکی جنبه
رحمت و
رجا که اِخبات با این نگاه،
انس و سکون به
پروردگار بهشمار میرود که به واسطه نیروی شوق و
جذبه بهسوی او حاصل شده است.
و دیگری، جنبه خوف و
خشیت که اِخبات با این دید، عبارت از انکسار دل و خشوع و
فروتنی در مقام
تضرّع و تخشّع به حضرت کبریایی ـجلّتعظمتهـ است.
اِخبات در
ادعیه و
زیارات نیز بهصورت یکیاز درخواستهای
بنده از درگاه
خداوند آمده، از جمله در دعای ختم قرآن روایت شده از حضرت
امیرمؤمنان (علیهالسلام) که با عبارت «اللّهم انّی اسئلک اخبات المخبتین» آغاز شده است.
در زیارت وداع امامان (علیهمالسلام) نیز این عبارت آمده است: ورزقنی اللّه العود ثمّ العود ثمّالعود ما ابقانی ربّی بنیّة صادقة و ایمان و تقوی و اخبات و رزق واسع حلال طیّب.
برخی، معانی اطمینان، خشوع و خضوع را برای اِخبات، مجازی میدانند.
گفته شده: اِخبات در صورت متعدّی شدن با «الی»، معنای اطمینان، و در صورت متعدّی شدن با «لام»، معنای خضوع و خشوع میدهد.
این واژه به لحاظ معنای ریشه آن و ویژگی باب إفعال، بر خشوع مستمر دلالت دارد.
استقامت،
شکستهشدن
دل،
انابه،
سکون و نیز سکون و اطمینان برخاسته از
شوق و سکون جوارح که از خضوع برای
خدا نشأت گرفته،
از دیگر معانی اِخبات شمرده شده است.
در نظری جامع میتوان گفت: اِخبات بهمعنای
نزول در محیطی گسترده و هموار است، بهگونهای که شخص در آن استقرار یافته، از اضطراب،
انحراف، اختلاف و تردّد رها شود و لازمه چنین معنایی، حقیقت ایمان و تسلیم و اطمینان است.
وجه ارتباط اطمینان و خضوع با معنای زمین هموار و فراخ، این است که راه رفتن در زمین هموار و گسترده، توأم با اطمینان، و چنین زمینی، زیر پای راهروان،
خاضع و تسلیم است.
در
قرآن کریم، واژه اِخبات (مصدر باب اِفعال) بهکار نرفته، امّا مشتقّات آن به سه گونه آمده است:
أخبتوا: «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا و عَمِلوا الصّــلِحـتِ واَخبَتوا اِلیرَبِّهِم اُولـئِکَ اَصحـبُ الجَنَّةِ هُم فیها خــلِدون؛
»
در این
آیه، مخبتان در برابر
کافران و از اصحاب دائم
بهشت بهشمار رفتهاند.
المخبتین: «و لِکُلِّ اُمَّة جَعَلنا مَنسَکـًا... فَاِلـهُکُم اِلـهٌ وحِدٌ فَلَهُ اَسلِموا و بَشِّرِ المُخبِتین؛
»
آیه یادشده، دربردارنده
بشارت به مخبتان است و در آیه بعدی به صفات آنان اشاره شده است.
فتخبت: «فَتُخبِتَ لَهُ قُلوبُهُم...؛
»
این آیه، به اخبات قلبی
مؤمنان در برابر
حق اشاره دارد.
برخی به این نکته توجّه کردهاند که کلمه «خَبَتْ» در آیه «کُلَّما خَبَت زِدنـهُم سَعیرا؛
» از ریشه (خبو) است و تصوّر اینکه برگرفته از ریشه (خبت) باشد، پنداری نادرست است،
از اینرو، آیه یادشده، داخل بحث نخواهد بود.
البتّه اینکه در
فصوص الحکم، مخبتین به الّذین خبت نار طبیعتهم (کسانی که آتش طبیعتشان خاموش شده است) وصف شده،
بیان ریشه لغوی نیست.
اخبات به معنای حقیقت و باطن
ایمان است و لذا کسی که به این مقام دست یابد به حقیقت ایمان دست یافته و انسانی مطمئن و دارای ثبات عقیده و آرامش میباشد که هیچگونه
خوف و حزن ندارد و تسلیم محض خداست. از امیرمومنان علی (علیهالسّلام) در دعای ختم قرآن روایت شده که آن حضرت چنین درخواستی از خداوند میکند: «اللهم انی اسالک اخبات المخبتین؛
خداوندا از تو خشوع خاشعان را مسالت مینمایم.»
در قرآن در سورههای
هود آیه ۲۳ و
حج آیه ۳۴ و ۵۴ به مقام مخبتین اشاره شده و صفات آنان تبیین گردیده است.
مفسران با توجه به این آیات، اخبات را اطمینان به خدا دانستهاند که به واسطه آن ایمان شخص هرگز متزلزل و سست نمیشود و همانند زمینی سخت و محکم در آنجا استقرار یافته است.
برخی از مفسران با توجه به آیه ۲۳ سوره هود که میفرماید: «وَاَخْبَتُوا اِلَی رَبِّهِمْ» بر این باورند که مخبتان به حالتی قلبی و معنوی دست مییابند که قبول ایمان و عمل را میبایست در این حالت دانست و بی وجود این حالت روحی و روانی در انسان نمیتوان از درستی ایمان و قبولی عمل سخن گفت. از اینرو این دسته از مفسران معتقدند که بدون اخبات نمیتوان ایمان و عمل را کامل دانست و شرط کارساز بودن ایمان و عمل را میبایست در اخبات جست که به خاطر آن شخص وارد بهشت برین میشود.
از آنجا که حقیقت
اسلام جز تسلیم در برابر خدا نیست و این تسیلم برخاسته از بینش و نگرش خاصی در انسان میباشد که در حوزه عمل به شکل عمل به آموزههای وحیانی ظهور میکند حقیقت تسلیم را اخبات دانستهاند و گفتهاند که تسلیم و اخبات یکی هستند و برای تایید نظر خویش به این روایت
امام صادق (علیهالسّلام) استناد میکنند که میفرماید: «اتَدْرُونَ مَا التَّسْلِیمُ... هُوَ وَ اللَّهِ الْاِخْبَات؛
آیا میدانید که تسلیم چیست؟. .. به خدا سوگند تسلیم همان اخبات است.»
آرای مفسّران در
تفسیر آیات مربوط به اِخبات به هم نزدیک است، امّا در تعبیرها و برداشت آزاد آنان از
آیات، با توجّه به معانی اصلی و مجازی اِخبات و نیز قبل و بعد آیات، اندکی تفاوت وجود دارد، بنابراین، مفهومی که از اِخبات ارائه دادهاند نیز متفاوت است.
برخی، مقصود از اِخبات در آیات ۲۳ سوره هود
و ۳۵-۳۴ سوره حج
را اطمینان به
خدا دانستهاند، چنان اطمینانی که به واسطه آن،
ایمان جایگرفته در
قلب انسان متزلزل نشود و
شک و
زیغ به آن راه نیابد، همچون زمین مطمئنّی که آنچه بر آن مستقر شود، با ثبات و بدون تزلزل نگه میدارد.
بعضی، اِخبات را خضوع، خشوع و
انابه مستمر و مداوم با حالتی یکنواخت و یکسان و بدون نقصان در برابر
پروردگار و برای
عبادت پروردگار از غیر او بریدن و بهسوی او منقطع شدن دانستهاند.
برخی اِخبات را هم چون موارد پیشین به حصول طمأنینه و خضوع در برابر خدا تفسیر کرده، امّا آن را نتیجه ایمان و
عمل صالح دانستهاند.
گروهی نیز اِخبات را به
تسلیم قلبی مطلق، بیچون و چرا و بدون قید و شرط برای خدا
تفسیر کرده و جمله «واَخبَتوا اِلی رَبِّهِم؛
» را در مقام بیان تأثیر حالات قلبی و معنوی در
پاداش انسان و نیز قبولی
ایمان و عمل دانستهاند، بنابراین، اِخبات را شرط کارساز بودن ایمان و عمل و سرانجام ورود و خلود در
بهشت میدانند.
به نظر عدّهای، مقصود از اِخبات، همانند مورد پیش گفته همان تسلیم است با این توضیح که تسلیم، از بالاترین
اخلاق حمیده و حتّی برتر از
مقام رضا به
امور تکوینی و
تشریعی است.
صاحب این نظر یادآور میشود که اِخبات در کلام امام صادق (علیهالسلام) به
تسلیم تفسیر شده است
«أتدرون ماالتسلیم... هو واللّه الإخبات».
برخی با طرح مباحث اخلاقی و با نگاه عرفانی، از
آیه «و بَشِّرِ المُخبِتین؛
» بحث کرده و به تبیین اِخبات پرداختهاند.
اِخبات از دیدگاه یادشده، یکی از ابواب دهگانه
کمال و
باطن شمرده شده
که پس از قطع علایق و رفع موانع و اصلاح
قوای نفس، به روی
سالک گشوده میشود.
و نیز از نخستین مراحل طمأنینه دانسته شده که عبارت از ورود سالک به موضع و مقام امن،
انس و سکون به پروردگار است، بهگونهای که سالک، از برگشت به علایق نفس و پریشانی احوال و نیز از تردید در
قصد و ادامه سیر، بهسبب انس و سکون به پروردگار در امان باشد.
برای اِخبات، سه درجه ذکر شده است.
یکم اینکه
عصمت، یعنی نور الهی، جای ظلمت
شهوت، و
اراده که علقه دل به
حق و
اجابت خواستههای او به
اختیار و
رغبت است، جای
غفلت، و نیز حقطلبی و شوق شدید به حق، جای راحتطلبی را در دل سالک بگیرد، بهگونهای که ریشه شهوتپرستی و راحتطلبی و غفلت بهطور کامل از دل او کنده شده، از بین برود.
دوم اینکه سالک، ارادهاش را در حدّ فراوانی تقویت کند تا با هیچ علّت و سببی درهم نشکند و دیگر اینکه هیچ عارضهای انس او را به حق از بین نبرد و دلش را به غیر حق مشغول نسازد و نیز هیچ فتنهای اعمّ از مال، اولاد و بهطور کلّی زینت
دنیا، راه بر او نبندد و سیر او را بهسوی حق قطع نکند.
سوم اینکه چون سالک به واسطه شهود حق، به خلق التفاتی ندارد به
مدح و
ذمّ ایشان درباره خودش نیز توجّهی نمیکند و
ستایش و بدگویی آنان نزد او مساوی است.
دیگر اینکه نفسش را همواره
ملامت میکند، زیرا از همراهی
نفس خود
کراهت داشته، آن را مبغوض میدارد و نیز با توجّه به اینکه درجهاش از دیگران بالاتر است، به نقصان درجه خلق در مقایسه با خودش توجهی ندارد و آن را ندیده میگیرد، زیرا با دید الهیاش همه خلق را عمّال خدا و درجات ایشان را منتسب به خدا و داده او میداند.
با تبیین اِخبات در مباحث پیشین نیز از تقیید
ایمان و
عمل صالح به اِخبات: «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا و عَمِلوا الصّــلِحـتِ و اَخبَتوا اِلی رَبِّهِم...»
و همچنین از مقایسه بین
مؤمنان نیکوکار و
ستمگران کافر در
آیه بعدی «مَثَلُ الفَریقَینِ کالاَعمی و الاَصَمِّ و البَصیرِ و السَّمیعِ هَل یَستَویانِ مَثَلاً...؛
» روشن میشود که مخبتان، طایفه خاصّی از مؤمنانند که اعمالشان صالح، و چشم و گوش آنان به حقایق بینا و شنوا است.
آنان متواضع برای خدا و مطمئن به
پروردگار، و اهل دانش «لِیَعلَمَ الَّذینَ اوتوا العِلمَ؛
» و دارای
بصیرت الهی
«اَفَمَن کانَ عَلی بَیِّنَة مِن رَبِّهِ؛
» و برخوردار از دلی سالم و قلبی نرم در برابر حقّ و حقیقت
هستند «فَتُخبِتَ لَهُ قُلوبُهُم؛
» و در برابر
عزّت پروردگار، احساس ذلّت
میکنند.
آنان که زمین عبودیّت را بوسیده و از روی خضوع و خشوع بر آن افتاده و محکم به آن چسبیدهاند.
نیز گفته شده: مخبتان، کسانی هستند که
ظلم نمیکنند و از آنجا که بهطور کامل به
روز جزا ایمان و
اطمینان دارند (از حقوق شخصی خویش اغماض کردهاند)، درصدد انتقام برنمیآیند.
و سرانجام بر اساس آیه ۳۴
سوره حج مخبتان کسانی هستند که مخلصاً للّه
حج به جای آورده و در حجّشان کاملاً
تسلیم فرامین الهیاند.
همانان که
خداوند به پیامبرش دستور داده بشارتشان دهد: «و بَشِّرِ المُخبِتین؛
»
آنان که در
عبادت خویش، کوشا و دارای صفاتی هستند که آیه ۳۵ حج
آن صفات را چنین بیان کرده است:
۱. هنگام یاد شدن خدا، دارای قلبی ترسانند.
به عبارت دیگر، زمانی که به یادآوری و
ذکر خدا ترسانده شوند، میترسند
«اَلَّذینَ اِذا ذُکِرَ اللّهُ وجلَت قُلوبُهُم؛
»
این آیه، چنین نیز
تفسیر شده که هنگام
یاد خدا، قلوب ایشان به حرکت در آمده و متلاطم و طوفانی میشود.
۲. بر بلاها و مصیبتهایی که به ایشان (در راه
طاعت و
عبادت خدا) میرسد،
صبر میکنند
«والصّـبِرینَ عَلی ما اَصابَهُم؛
»
برخی، در بیان دو وصف یادشده برای مخبتان گفتهاند: مخبتان یا از خبت بهمعنای مکان گسترده یا از خبیت بهمعنای حقیر و ناچیز است، آنگاه احتمال دادهاند که ایشان به اعتبار تحقیر نفس خویش، به خشوع و ترس قلبی (وجِلَت قُلوبُهُم) و به اعتبار
سعه صدر و اطمینان، به
صبر و تحمّل در برابر بلاها (والصّـبِرینَ عَلی ما اَصابَهُم) وصف شدهاند.
۳. بهپادارندگان نمازند (و برای زنده نگه داشتن حقیقت این
فریضه الهی میکوشند) و
نماز را به همان صورتی که
خداوند امر کرده است، در اوقات خودش درست و کامل بهجای میآورند
«والمُقیمِی الصَّلوةِ؛
»
۴. از آنچه خداوند به آنها روزی داده، بخشی از آن را در راه خدا
انفاق میکنند، (اعمّ از
انفاق واجب و مستحب)
در منابع
شیعه و
اهل سنت احادیث فراوانی در مورد
تواضع به چشم میخورد که بعضی درباره اهمیت تواضع و بعضی درباره علامت و آثار متواضعان و یا
ثمره تواضع و آداب آن میباشد.
در اهمیت تواضع تعبیرات بسیار جالبی در روایات آمده است:
۱- در حدیثی از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخوانیم: «مَالِی لَااَرَی عَلَیکُمْ حَلَاوَةَ الْعِبَادَةِ؟ قَالُوا وَ مَا حَلَاوَةُ الْعِبَادَةِ؟ قَالَ التَّوَاضُع؛
چرا من در شما حلاوت عبادت را نمیبینم؟ عرض کردند: حلاوت عبادت چیست؟ فرمود: تواضع.»
ناگفته پیداست حقیقت عبادت، نهایت خضوع در برابر پروردگار است. کسی که شیرینی خضوع و تواضع در برابر خدا را دریابد در برابر خلق خدا نیز متواضع است.
۲- در حدیث دیگری از امیرمؤمنان (علیهالسّلام) آمده است: «عَلَیکَ بِالتَّوَاضُعِ فَاِنَّهُ مِنْ اَعْظَمِ الْعِبَادَة؛
بر تو باد تواضع که از بزرگترین عبادات است.»
۳- از امام حسن عسکری (علیهالسّلام) نقل شده است که فرمود: «التَّوَاضُعُ نِعْمَةٌ لَا یحْسَدُ عَلَیهَا؛
تواضع نعمتی است که در آن، مورد حسد دیگران قرار نمیگیری.»
معمولا هر نعمتی نصیب انسان میشود مزاحمتهای حسودان افزوده میگردد و گاه این
حسادت چنان فضای زندگی را تنگ میکند که زندگی بر صاحب نعمت مشکل میشود ولی تواضع از این قاعده کلی مستثنی است.
درباره
ثمرات و آثار مثبت تواضع نیز روایات فراوانی از معصومین به ما رسیده است که چند حدیث پر معنی را در ذیل میآوریم:
در حدیثی از
امام امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میخوانیم: «
ثَمَرَةُ التَّوَاضُعِ الْمَحَبَّةُ
» «و
ثَمَرَةُ الْکِبْرِ الْمَسَبَّةُ؛
»
میوه درخت تواضع و
فروتنی کردن دوستی و
محبت است.
در حدیث دیگری از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخوانیم: «التَّوَاضُعُ لَا یزِیدُ الْعَبْدَ اِلَّا رِفْعَةً فَتَوَاضَعُوا یرْفَعْکُمُ اللَّه؛
تواضع و
فروتنی جز بلندی و رفعت مقام بر انسان نمیافزاید پس شما هم متواضع باشید تا خداوند شما را بلند مقام سازد.»
گاه چنین تصور میشود که تواضع انسان را کوچک میکند در حالی که این یک برداشت سطحی و نادرست است. همواره میبینیم افراد متواضع در جامعه مورد احترام و دارای عظمت و شخصیت هستند و تواضع بر منزلت آنها میافزاید.
در حدیثی از امام صادق (علیهالسّلام) آمده است: التَّوَاضُعُ اَصْلُ کُلِّ خَیرٍ نَفِیسٍ وَ مَرْتَبَةٍ رَفِیعَةٍ... وَ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ شَرَّفَهُ اللَّهُ عَلَی کَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ... وَ لَیسَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَةٌ یقْبَلُهَا وَ یرْضَاهَا اِلَّا وَ بَابُهَا التَّوَاضُعُ- وَ لَا یعْرِفُ مَا فِی مَعْنَی حَقِیقَةِ التَّوَاضُعِ اِلَّا الْمُقَرَّبُونَ مِنْ عِبَادِهِ الْمُسْتَقِلِّینَبِوَحْدَانِیتِهِ-..
تواضع ریشه هر کار نیک و با ارزش است و مقام والایی است... و هر کس برای خدا تواضع کند خداوند او را بر بسیاری از بندگانش شرافت میبخشد... و هیچ عبادتی برای خدا مورد رضا و قبول نخواهد بود مگر اینکه درب آن تواضع است و حقیقت تواضع را جز مقربانی که مستقل در وحدانیت خداوند هستند درک نمیکنند...
این سخن را با حدیثی که از
حضرت مسیح (علیهالسّلام) نقل شده است پایان میدهیم که میفرماید:
«بِالتَّوَاضُعِ تُعْمَرُ الْحِکْمَةُ لَا بِالتَّکَبُّرِ وَ کَذَلِکَ فِی السَّهْلِ ینْبُتُ الزَّرْعُ لَا فِی الْجَبَل؛
به وسیله تواضع، مزرعه حکمت آباد میشود نه به وسیله تکبر، چنانکه زراعت در زمین نرم و هموار میروید نه بر روی کوه!»
تواضع بر دو گونه است:
۱ـ تواضع در برابر خدا که از خواص اصلی
عبودیت و بندگی است و بدون آن ماهیت بندگی محقق نمیشود.
۲ـ تواضع در برابر انسانهای با ایمان یا انسانهایی که تواضع در برابر آنها اثر مثبت دارد و موجب جذب آنها به سوی ارزشها میگردد.
نشانه تواضع در برابر خدا، تسلیم در برابر فرمانهای او، اطاعت و کمال خشوع و خضوع در برابر عظمت او میباشد. به گونهای که انسان آنچه دارد همه را از آن خدا دانسته و خود را ذرهای بسیار ناچیز از مخلوقات او بداند، شاکر و سپاسگزار بیچون و چرا باشد و از هرگونه خودخواهی در برابر خواست خدا پرهیز نماید.
نوع دیگر تواضع، تواضع در برابر انسانها، در برابر
پدر و مادر، همسایگان، دوستان، بستگان و سایر مردم است. تواضع موجب استحکام پیوند انسانها و محبّت و الفت بیشتر شده و بر صفا و صمیمیت میافزاید و هرگونه کدورت و بدبینی و آثار شوم دیگر، مثل تکبّر و خودخواهی را از جامعه پاک میسازد.
تواضع موجب ارتفاع مقام و افزایش احترام انسان در جامعه شده و باعث اعتماد و آرامش میگردد و به اخلاق انسان زینت میبخشد و رشتههای روابط حسنه و ارتباط صمیمانه را محکم میکند و انسان را در برابر حق تسلیم نموده و از هرگونه زورگویی و تجاوز به حقوق دیگران باز میدارد و بهطور خلاصه، منشا برکات معنوی و اخلاقی فردی و اجتماعی بسیاری خواهد شد.
البته لازم به تذکّر است که باید مرزها را شناخت و دانست که مرز بین ذلّت و تواضع، مرز باریکی است. ای بسا افرادی که بر اثر اشتباه، به عنوان تواضع، تن به گناه ذلّت میدهند که میتوان از آن به تواضع منفی تعبیر کرد. این گونه تواضع ساختگی در اسلام به شدّت نهی شده است.
قرآن در توصیف فرزانگان ممتاز میفرماید: «اَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ اَعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِینَ؛
آنها در برابر مومنان متواضع و در برابر
کافران، خشن و سرسخت هستند.»
از این آیه به روشنی استفاده میشود که تواضع در برابر کافران و سرکشان، منفی و ناصحیح است.
دانشنامه موضوعی قرآن سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اخبات»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۳/۰۴.