احکام اهل بغی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
این نوشتار در مورد
احکام اهل بغی از جمله
کفر و
اسلام، سازش یا
جنگ با باغیان و تعقیب یا عدم تعقیب باغیان و غیره میباشد.
در آیه ۹
حجرات از
طغیان گروهی از
مسلمانان بر ضد مسلمانان دیگر و یکی از مصادیق مهم بغی سخن به میان آمده است: «و اِن طَائِفَتانِ مِنَ المُؤمِنینَ اقتَتَلوا فَاَصلِحوا بَینَهُما». به
روایتی این آیه درباره
نزاع و درگیری دو
طایفه اوس و
خزرج نازل شد.
روایتی دیگر
شأن نزول آیه فوق را نزاع
زن و شوهری دانسته که هریک قبیله خود را برای پشتیبانی از خویش فرا خواند.
برخی گفتهاند که آیه مذکور درباره نزاع
عبد الله بن ابیّ منافق با عبد الله بن رواح نازل شد که درباره مسئلهای مربوط به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با یکدیگر به مقابله و
نزاع پرداخته، هریک قبیله خود را به یاری طلبیدند.
با این همه غالب مفسران و فقهای
شیعه و
اهل سنت آیه مذکور را مستند
احکام فقهی باغیان و بیانگر وظیفه مسلمانان در برابر آنان دانستهاند، چنان که روایات
اهلبیت (علیهمالسلام) نیز به این مطلب پرداخته است؛ از جمله در روایتی آمده است: هنگامی که این آیه نازل شد پیامبر فرمود: کسانی هستند که پس از من بر اساس تأویل خواهند جنگید، همانگونه که من بر اساس تنزیل جنگیدم و
علی (علیهالسلام) از این افراد است.
در روایتی دیگر
امامصادق (علیهالسلام) جنگ علی (علیهالسلام) با مردم
بصره را تأویل و مصداق آیه فوق برشمرد؛
اما برخی از فقیهان و مفسران شیعه
با این استدلال که آیه فوق باغی را مؤمن شمرده، در حالی که به عقیده شیعه باغی کافر است این آیه را بیارتباط با اهل بغی دانسته و در این مورد آیات دیگری مانند ۴۱ و ۷۴
توبه را مربوط به بغی و برخورد با باغیان دانستهاند (همینمقاله =>جنگ با اهل بغی)؛ لیکن هرچند از عموم این
آیات میتوان به گونهای برخی احکام بغی و وظایف مؤمنان در برابر باغیان را استفاده کرد؛ ولی آیه ۹ حجرات
ارتباط وثیقتری با موضوع بغی دارد که افزون بر استناد فقیهان
شیعه و اهل سنت به آیه مذکور در این موضوع
در روایات اهلبیت (علیهمالسلام) نیز ارتباط آن با بغی مورد تأیید قرار گرفته است.
افزون بر آیات
قرآن، روایات متعددی از پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
و
اهلبیت (علیهمالسلام)
در مورد باغیان و چگونگی برخورد مسلمانان با این گروه وارد شده است؛ همچنین
سیره امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در برخورد با
ناکثین (
اصحاب جمل)، مارقین (خوارج) و قاسطین (اهل
شام)
که از معروفترین گروههای شورشگر در تاریخ حکومتهای اسلامی بودند نیز مستند دیگری است که وظیفه مسلمانان را در برخورد با اهل بغی روشن میکند، چنانکه شافعی پیشوای یکی از
مذاهب اهل سنت در برخی از
احکام باغیان تنها سیره
علی (علیهالسلام) را مستند این احکام دانسته است.
برخی احکام باغیان عبارت است از:
با توجه به تعریف فقهای اسلامی از بغی، باغیان را میتوان به دو گروه تقسیم کرد:الف. باغیانی که بر ضدّ
امام معصوم خروج میکنند. ب. باغیانی که با غیر امام معصوم میجنگند.
از این دو گروه، فقهای
امامیه باغیانی را که بر امام معصوم خروج کنند خارج از اسلام و کافر شمردهاند.
آیات متعددی از
قرآن نیز مؤید این
رأی است؛ از جمله آیه ۵۴
مائده که در آن از
ارتداد و
کفر مسلمانان و جایگزینی این افراد با
مؤمنان راستین سخن به میان آمده است: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللّهُ بِقَوم یُحِبُّهُم و یُحِبّونَهُ اَذِلَّةعَلَیالمُؤمِنینَ اَعِزَّة عَلَیالکفِرینَ». در روایتی
حضرت علی (علیهالسلام) باغیان اهل
بصره را مصداق «منیرتَدَّ منکم» در آیه مذکور برشمرده است.
از
امام باقر و
صادق (علیهماالسلام) نیز
روایت شده که مراد از مؤمنان در این آیه علی (علیهالسلام) و یاران او هستند که با
ناکثین و
قاسطین و مارقین جنگیدند.
در آیهای دیگر
قرآن مسلمانان را به
جهاد با
عهد شکنان مأمور کرده و این افراد را کافر شمرده است
:«و اِن نَکَثوا اَیمنَهُم مِن بَعدِ عَهدِهِم و طَعَنوا فی دینِکُم فَقتِلوا اَئِمَّةَ الکُفرِ اِنَّهُملااَیمنَ لَهُم لَعَلَّهُم یَنتَهون».
بنابر روایتی، علی (علیهالسلام) جنگ خود با ناکثین را بر پایه این آیه دانست و هنگام
نبرد با آنان فرمود که با مصادیق این آیه تاکنون جنگی واقع نشده است.
امامصادق (علیهالسلام) نیز در حدیثی
طلحه و
زبیر را مصداق این آیه و از پیشوایان کفر برشمرده است؛
همچنین در روایتی دیگر امیر مؤمنان (علیهالسلام) یاران خود و گروه باغی را مصداق آیه ۲۵۳
بقره دانسته که در آن از جنگ میان امتهای پیشین یاد شده و گروهی کافر و گروه دیگر مؤمن شمرده شدهاند: «و لکِنِ اختَلَفوا فَمِنهُم مَن ءامَنَ و مِنهُم مَن کَفَرَ ولَو شاءَ اللّهُ مَا اقتَتَلوا».
قائلان به کفر اهل بغی در پاسخ این پرسش که چرا
قرآن باغیان را مسلمان دانسته است:«و اِن طَائِفَتانِ مِنَ المُؤمِنینَ اقتَتَلوا...»
گفتهاند: اطلاق نام مسلمان بر آنان مجازی و بر اثر ظاهر مسلمانی آنهاست، چنانکه در آیات دیگر منافقان که تنها در ظاهر اسلام را پذیرفته بودند مسلمان نامیده شدهاند یا اینکه این نامگذاری به سبب
ایمان پیشین آنهاست یا از آنروست که آنان خود را
مسلمان میشمارند.
در برابر
آیات و روایات مذکور روایات دیگری از
اهلبیت (علیهمالسلام) نقل شده که از مسلمان بودن این گروه
حکایت دارد؛
ولی برخی از فقیهان امامیه این روایات را بر
تقیه حمل کردهاند؛
اما باغیانی که بر غیر امام معصوم خروج کنند کافر نمیشوند
و برخی از فقیهان و مفسران امامیه تنها همین گروه را مصداق
آیه ۹ حجرات
دانستهاند.
در میان اهلسنت نیز درباره کافر یا مسلمان بودن باغیان دو رأی وجود دارد:گروهی از
اهل حدیث از آنان بعضی از بغاة همچون
خوارج را
مرتد و کافر میدانند؛
همچنین بسیاری از فقیهان اهل سنت مانعان حق واجبی از حقوق حکومت همچون
زکات را جزو باغیان دانسته
و در مواردی به
ارتداد آنان حکم کردهاند؛
لیکن بیشتر فقیهان
اهل سنت با استناد به آیه ۹ حجرات
که گروه باغی را مؤمن شمرده و نیز برخی روایات، همه باغیان را
مسلمان میدانند.
قبل از اقدام به جنگ بر حاکم اسلامی و مسلمانان واجب است بین دو گروه متنازع
صلح برقرار کنند:
«و اِن طَائِفَتانِ مِنَ المُؤمِنینَ اقتَتَلوا فَاَصلِحوا بَینَهُما». بدین منظور لازم است
شبهاتی که موجب بغی آنان شده از ذهن آنان زدوده شود،
چنانکه در
جنگ نهروان امیرمؤمنان،
علی (علیهالسلام) پیش از آغاز نبرد،
عبدالله بن عباس را برای مذاکره و دعوت آنان به صلح به سوی آنان گسیل داشت.
در صورتی که گروه باغی به مصالحه تن درندهد بر مسلمانان و حکومت اسلامی لازم است با آنان وارد نبرد شوند: «فَاِن بَغَت اِحدهُما عَلَی الاُخری فَقتِلوا الَّتی تَبغی حَتّی تَفیءَ اِلی اَمرِ اللّهِ».
در روایتی نیز علی (علیهالسلام) در مورد
وجوب جنگ با آنان به آیه ۱۲ توبه
استناد کرد
که در آن خداوند مؤمنان را به جنگ با عهد شکنان فرمان داده است: «و اِن نَکَثوا اَیمنَهُم مِن بَعدِ عَهدِهِم وطَعَنوا فی دینِکُم فَقتِلوا اَئِمَّةَالکُفرِ اِنَّهُم لا اَیمنَ لَهُم». برخی آیه ۷۳ همین
سوره را نیز که در آن پیامبر و مؤمنان به جنگ با کافران و منافقان مأمور گشتهاند دلیل وجوب مقابله با باغیان دانستهاند: «یاَیُّهَا النَّبِیُّ جهِدِ الکُفّارَ والمُنفِقینَ واغلُظ عَلَیهِم»، با این استدلال که منافق کسی است که در ظاهر ادعای اسلام دارد و در
باطن کافر است و باغی نیز چنین است
؛ همچنین برخی دیگر لزوم جنگ با باغیان را از عموم آیاتی که بر وجوب
جهاد در
راه خدا دلالت دارد از جمله ۴۱ و ۷۳ توبه
استفاده کردهاند.
در
روایات اهلبیت (علیهمالسلام) نیز
جنگ با خروج کنندگان بر امام عادل واجب شمرده شده است.
البته این وجوب در منابع فقهی
شرایطی خاص دارد.
قرآن در آیه۹ حجرات
پس از فرمان دادن مؤمنان به جنگ با باغیان به آنان دستور میدهد که اگر اهل بغی از بغی دست برداشتند صلح را میان آنان به عدالت و قسط برقرار سازند: «فَاِن فاءَت فَاَصلِحوا بَینَهُما بِالعَدلِ واَقسِطوا اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُقسِطین». بیشتر فقیهان اهل سنت با استناد به این آیه بر ضامن نبودن باغیان نسبت به اموال و جانهای تلف شده در جنگ به وسیله باغیان
فتوا دادهاند و آن را مقتضای عدالت دانستهاند، زیرا ضامن دانستن آنان موجب خودداری آنان از
صلح و تشدید بغی میشود؛
ولی فقهای
امامیه و برخی از فقیهان اهل سنت
باغیان را ضامن اموال و جانهای تلف شده دانسته و آن را مقتضای
عدالت شمردهاند.
برخی برای ضمان به آیه ۴۰
شوری که جزای بدی را بدی دانسته است: «وجَزؤُا سَیِّئَة سَیِّئَةٌ مِثلُها» استناد کرده
و شماری دیگر به آیه ۳۳
اسراء استناد کردهاند
که برای ولیّ مقتول حق قصاص قرار داده است: «و مَن قُتِلَ مَظلومًا فَقَد جَعَلنا لِوَلیِّهِ سُلطنًا». مستند برخی
فقها بر وجوب
ضمان، عموم آیات
قصاص است:
«وکَتَبنا عَلَیهِم فیها اَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ».
البته اگر مال یا جانی از باغیان
تلف شود لشکر
اسلام ضامن نخواهند بود، زیرا جنگ آنان با باغیان بر پایه حق و
عدالت و بهفرمان
الهی بوده است.
درباره لزوم یا عدم لزوم تعقیب فراریان شکست
خورده از اهل بغی، فقها آرای متعددی دارند؛ از ظاهر آیه ۹
حجرات استفاده میشود که تا زمانی که باغیان از بغی دست نکشیدهاند، جنگیدن با آنان واجب است؛ چه در حال مقابله با حکومت اسلامی باشند و چه در حال فرار؛ ولی در برخی
احادیث منقول از
اهل بیت (علیهمالسلام) این
حکم منحصر به فراریانی شده که دارای فرمانده و تشکیلات منسجم باشند تا پس از فرار نتوانند دوباره سازماندهی شوند.
نظر فقهای امامیه
و نیز برخی از فقهای
اهل سنت همین است؛ اما شماری دیگر از فقهای اهل سنت تعقیب کردن فراریان و کشتن آنان را مطلقا جایز ندانستهاند.
برخی از محرمات مانند
مردار،
خون و
گوشت خوک که استفاده از آن در حال اضطرار برای مسلمانان
مباح دانسته شده بر باغیان حلال نگردیده است: «اِنَّما حَرَّمَ عَلَیکُمُ المَیتَةَ والدَّمَ و لَحمَ الخِنزِیرِ و ما اُهِلَّ بِهِ لِغَیرِ اللّهِ فَمَنِ اضطُرَّ غَیرَ باغ ولا عاد فَلاَ اِثمَ عَلَیهِ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم».
یکی از معانی باغی بنابر
احادیث اهل بیت (علیهمالسلام) و
رأی برخی مفسران متقدم مانند
مجاهد و
سعید بن جبیر افرادی هستند که در برابر امام و حاکم اسلامی
طغیان کنند
که در صورت
اضطرار بر اساس این آیه حق استفاده از این
محرمات را ندارند. گاه این اشکال مطرح شده که بازداشتن باغیان از تناول محرمات در حال
اضطرار، موجب واقع شدن
نفس در معرض تلف است که در
اسلام حرام به شمار میرود.
در پاسخ گفتهاند که چنین افرادی با خروج بر حاکم مشروع جان خود را در معرض تلف شدن قرار دادهاند و ازاینرو حق ندارند که برای حفظ آن خوردنیهایی را که
خدا حرام کرده
مباح شمارند.
البته مفسران برای باغی معانی دیگری از جمله راهزن، کسی که برای تفریح و سرگرمی به
شکار میرود، لذتجو، طالب
حرام، روا داننده
خوردن مردار نیز نقل کردهاند.
احکام
القرآن، ابنالعربی؛ احکام
القرآن، جصاص؛ الاّم؛ الامالی، طوسی؛ بحارالانوار؛ البحرالرائق شرح کنزالدقائق؛ البدایة والنهایه؛ تاجالعروس من جواهر القاموس؛ تحریرالاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیه؛ التحقیق فی کلمات
القرآن الکریم؛ تذکرة الفقهاء؛ التشریع الجنایی الاسلامی؛ تفسیر التحریر والتنویر؛ تفسیر الصافی؛ تفسیر المنیر فیالعقیدة والشریعة والمنهج؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر نورالثقلین؛ تهذیب الاحکام؛ جامع احادیث الشیعة فی احکام الشریعه؛ جامع البیان عن تأویل آی
القرآن؛ الجامع لاحکام
القرآن، قرطبی؛ جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ جهاد در اسلام؛ حاشیة رد المحتار علی الدر المختار؛ الحاوی الکبیر؛ الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره؛ دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه؛ دعائم الاسلام؛ الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه؛ روض الجنان و روحالجنان؛ ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل؛ السنن الکبری؛ شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام؛ صحیح البخاری؛ فتح الوهاب؛ الفقه؛ الفقهالاسلامی و ادلته؛ فقه سیاسی اسلام؛ فقه الصادق (علیهالسلام)؛ الفقه علی المذاهب الاربعه؛ فقه
القرآن، راوندی؛ قربالاسناد؛ الکافی؛ کتاب الخلاف؛ کشفالاسرار و عدةالابرار؛ کنزالعرفان فی فقه
القرآن؛ لسان العرب؛ المبسوط؛ مجمعالبحرین؛ مجمع البیان فی تفسیر
القرآن؛ مجمع الفائدة والبرهان؛ مسالک الافهام الی آیات الاحکام؛ مستدرک الوسائل؛ مسند احمدبن حنبل؛ مصطلحات الفقه و معظم عناوینه الموضوعیه؛ المصنف؛ معجم مقاییس اللغه؛ المغنی والشرح الکبیر؛ مفردات الفاظ
القرآن؛ منهاجالصالحین،؛ المیزان فی تفسیر
القرآن؛ نهجالبلاغه؛ وسائل الشیعه.
دائرةالمعارف قرآن کریم برگرفنه از مقاله بغی.