احمد بن علی خطیب بغدادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خطیب بغدادی،
احمد بن علی بن ثابت، محدّث و مورخ مشهور قرن پنجم و مؤلف
تاریخ بغداد بود.
او در جمادی الآخر ۳۹۲
در قریه هَنیقِیا در اطراف نَهُرالمَلِک
به دنیا آمد. ظاهراً هنیقیا قریهای در نزدیکی درزیجان بوده
که
پدر خطیب، ابوالحسن
علی بن ثابت بیست سال امامت جماعت و قرائت
خطبه را در آن برعهده داشته است.
پدرِ خطیب از زمره حافظان
قرآن بود که آن را بر ابوحفص کتّانی قرائت کرده بود.
او در ۴۱۲ وفات کرد و در مقبره باب حرب به خاک سپرده شد.
خطیب بغدادی
بنابر خبری که از پدر خود نقل کرده، تباری عربی داشته و از عشیرهای بودهاست که در حصّاصه از نواحی فُرات سکونت داشتهاند. درباره اطلاق لقب خطیب بر وی، از این حیث که نسبت پدرش به او رسیده یا خود او این شغل را داشتهاست، باید خاطر نشان کرد که به نوشته یاقوت حموی
از قول عبدالعزیز
بن محمد نخشبی (متوفی ۴۵۶) خطیب بغدادی در برخی روستاهای
بغداد به ایراد
خطبه میپرداخت.
وی خواندن و نوشتن را در نزد هلال
بن عبداللّه
بن محمد فراگرفت،
اما معلوم نیست که خواندن و نوشتن را در درزیجان فراگرفت یا در بغداد. چون پدرش در این ایام در بغداد به سر میبرد و در همانجا وفات کرد و خطیب هم در ۴۰۳ برای اولین بار در بغداد سماع حدیث کرده، به نظر میرسد خواندن و نوشتن را در بغداد فراگرفته باشد.
خطیب بغدادی سپس به
تشویق پدرش به سماع حدیث و تعلم
فقه پرداخت.
نخستین سماع وی چنانکه گفته شد در یازده سالگی و در نزد ابنرِزقویه بود. سپس به فراگیری فقه مشغول و در مسجد عبداللّه
بن مبارک به درس
ابوحامد اسفراینی (متوفی ۴۰۶) حاضر شد،
اما به سبب صِغَرِ سن از محضر درس او استفاده چندانی نبرد. اولین کسی که به گفته خطیب
از درس فقه او بهره برد و از آن یادداشت برداشت، ابوالحسن
احمد بن محمد معروف به ابنالمَحامِلی، شاگرد اسفراینی بود. در عین حال نخستین استاد حقیقی خطیب بغدادی در فقه، قاضی ابوالطیب طاهر
بن عبداللّه طبری بود که شیخ شافعیان بغداد محسوب میشد.
خطیب نزد بیشتر مشایخ بغداد سماع حدیث کرد، از جمله از سال ۴۰۶ تا ۴۱۲ به مدت شش سال نزد ابنرزقویه حدیث آموخت
و به صورت اجازه یا سماع، تألیفات پرشمار و مشهور ۲۴ تن از مؤلفان را که بیشتر در زمینه حدیث و رجال بوداز وی شنید.
خطیب سپس به ابوبکر
احمد بن محمد بن غالب خوارزمی، معروف به بَرْقانی، محدّث و مؤلف مشهور، پیوست و سالها در مصاحبت او احادیث بسیار سماع کرد،
برقانی هم متقابلا احادیث فراوانی از خطیب شنید.
او درباره روش علمی آینده خود از برقانی
مشورت و راهنمایی میگرفت.
خطیب در ۴۱۲ در
بصره بود
و در این سفر از شماری از مشایخ آنجا اخذ حدیث کرد، از جمله ابوالحسن
علی بن قاسم
بن حسن شاهد و
ابومحمد حسن
بن علی سابوری.
در ۴۱۵، به منظور اخذ احادیث بیشتر به فکر
سفر به مراکز علمی افتاد ولی در اینکه به کدام شهر برود دچار تردید گشت و پس از مشورت با برقانی راهی
نیشابور شد
و در
رمضان ۴۱۵ به آنجا رسید.
خطیب در مسیر خود تا نیشابور، در برخی شهرها همچون نهروان
و دینور
سماع حدیث کرد و به ری نیز وارد شد.
در این سفر ابنالقُنّی همراه وی بود.
مهمترین مشایخی که خطیب در نیشابور از آنها سماع حدیث کرد و همگی هم از شاگردان ابوالعباس
محمد بن یعقوب اَصَم (متوفی ۳۴۶) بودند عبارتند از: ابوالحسن
علی بن محمد ترازی، ابوحازم عبدویی، ابوسعید صیرفی، ابوبکر
احمد بن حسن حرشی حیری نیشابوری و ابوبکر صیدلانی نیشابوری.
معلوم نیست خطیب دقیقآ چه وقت از نیشابور به بغداد بازگشتهاست، اما از آنجا که وی در ۴۱۷یعنی سال وفات مهمترین شیخ نیشابوریاش ابوحازم عبدویی در نیشابور نبوده و خبر وفات او را به گفته خودش
در نامه ابوعلی حسن
بن علی وَخشی خواندهاست، به نظر میرسد که در ۴۱۶ به بغداد بازگشته باشد.
در ۴۲۱ خطیب به قصد استفاده از محضر ابونُعیمِ اصفهانی عازم اصفهان شد، در حالیکه حاملِ سفارشنامه شیخ و دوست خود ابوبکر برقانی برای او بود
از اشارات خطیب بغدادی
برمیآید که از ۴۲۱ تا
ماه ربیع الاول ۴۲۲ در اصفهان به سر برده و به احتمال قوی در همین سال به بغداد بازگشته، زیرا در ۴۲۳ در بغداد بودهاست.
به نظر میرسد خطیب بغدادی در اصفهان بیشترِ احادیث ابونُعیم اصفهانی را به طریق سماع یا
اجازه از او اخذ کرده باشد.
او در اصفهان به جز ابونعیم از مشایخ دیگری همچون ابوالحسن
علی بن یحیی
بن جعفر
بن عبدکویه، حسین
بن ابراهیم
بن محمد جمّال و
محمد بن عبداللّه
بن شهریار سماع حدیث کرد.
سفر اصفهان، واپسین سفر علمی خطیب برای کسب حدیث با علوّ اِسناد بود و برای او دستاورد علمی عمدهای داشت.
ظاهراً خطیب میان سالهای ۴۲۳ تا ۴۴۰ در بغداد مستقر بودهاست. از این دوره زندگی وی اطلاعات چندانی در دست نیست،
جز اینکه در ۴۲۳ هنگام عبور اسماعیل
بن احمد حیری از بغداد،
صحیح محمد بن اسماعیل بخاری را در سه مجلس نزد وی قرائت کرد،
همچنین در این دوره بود که تصنیف
تاریخ بغداد (تاریخ مدینةالسلام) را آغاز کرد.
در ۴۴۵ خطیب عازم
حج شد و به قصد استفاده از مشایخ
شام ، سفر خود را از
دمشق آغاز کرد،
اما به سبب نزدیک بودن موسم حج مدت زیادی در دمشق نماند و عازم
مکه شد.
در حج با برخی مشایخ آنجا همچون ابوعبداللّه
محمد بن سلامة
بن جعفر قُضاعی مصری،
ابوالقاسم عبدالعزیز
بن بُندار بن علی شیرازی و
محمد بن احمد اردستانی
دیدار کرد و نیز صحیح بخاری را بر کریمه، دختر
احمد مروزیه، قرائت نمود.
او پس از اقامت کوتاهی در مکه به شام بازگشت
و در
جمادی الاولی ۴۴۶ به دمشق رسید
و مهمترین شهرهای منطقه شام از جمله صور را دید.
سپس اندکی بعد به بغداد بازگشت، چنانکه در دوم
محرّم ۴۴۷ در بغداد بر جنازه شیخ خود
علی بن محسِّن تنوخی (
خاندان تنوخی ) نماز خواند.
دوران زندگانی خطیب مقارن با
خلافت دو خلیفه عباسی، القادرباللّه (حک: ۳۸۱ـ۴۲۲) و القائم بامراللّه (حک: ۴۲۲ـ۴۶۷)، بود که درواقع
حکومت صوری و ظاهری داشتند و قدرت واقعی در دست
آل بویه و سپس سلجوقیان بود.
خطیب بغدادی در دوران اقامت در بغداد با ابنمَسلَمه، وزیر القائم بامراللّه، مناسبات استواری برقرار کرده بود و ابن مسلمه نیز قدردانِ شأن و منزلت علمی وی بود، چنان که در بسیاری از امور به او رجوع میکرد و حتی مقرر کرده بود که قُصّاص و وُعاظ پیش از بیان هر حدیثی آن را بر خطیب عرضه کنند و نظر او را درباره آن جویا شوند
یک بار هم ابن مسلمه نامهای را به خطیب احاله کرد که یهودیان آن را به
پیامبراکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم نسبت داده بودند، نامه متضمن برداشته شدن
جِزیه از اهل
خیبر بود و او ساختگی و جعلی بودنِ آن را به اثبات رساند.
خطیب بغدادی
زندگی نامه ابن مسلمه را به عنوان کسی که از او
حدیث نقل کرده، آورده و به وثاقت و حسن اعتقاد و فراوانی خرد او تصریح کردهاست. ابن مسلمه در هنگام اشغال بغداد به دست
ارسلان مظفر بساسیری کشته شد.
خطیب در این اوضاع، هم به سبب از دست دادن
حامی خود و نیز رفتار دشمنانه حنبلیان متعصب با وی، به علت تغییر
مذهب از
حنبلی به
شافعی پنهان شد. او با وجود از میان رفتن بساسیری و آرام گرفتن اوضاع و احوال بغداد تصمیم گرفت به دمشق برود و در آنجا حلقه درس حدیث خود را تشکیل دهد،
از همینرو در نیمه
صفر ۴۵۱ از بغداد خارج شد
و در جمادی الاولی همان سال در دمشق بود.
خطیب در این سالها در مسجدجامع دمشق به روایت احادیث و کتابهای خود و دیگر کتابهایی که به همراه خود آورده بود پرداخت. به نوشته خطیب تبریزی که در این ایام در درس او حاضر میشد، او دارای حلقه بزرگی از شاگردان بودهاست.
خطیب مدت زیادی در دمشق که در این ایام تحت سیطره فاطمیان اداره میشد به تدریس ادامه داد، هرچند این کار مطلوب آنان نبود.
سرانجام شخصی به نام حسین
بن علی دمشقی، مشهور به دَمَنشی، وی را نزد امیرالجیوش، والی دمشق، متهم به ناصبی بودن و روایت فضائل
صحابه و
بنی عباس کرد.
اگر دوست خطیب، شریف ابوالقاسم
علی بن ابراهیم
علوی از او
حمایت نکرده بود
بیم کشته شدن وی میرفت
از اینرو والی دمشق به
تبعید وی از دمشق بسنده کرد
البته برای سعایت دَمَشقی از خطیب دلایل دیگری نیز ذکر شدهاست
در هر حال وی در ۱۸ صفر ۴۵۹ دمشق را به مقصد صور ترک کرد.
خطیب در صور به عِزالدوله پیوست و از حمایت وی برخوردار شد،
از آنجا گهگاه برای
زیارت به
قدس میرفت و باز به صور برمیگشت
در سال ۴۶۲ خطیب تصمیم گرفت به بغداد برگردد
در این سفر عبدالمُحسن
بن محمد شیحی او را همراهی میکرد.
آن دو نخست عازم
طرابلس شدند، سپس به حلب رفتند و در این دو شهر اندکی توقف کردند و آنگاه به بغداد وارد شدند
خطیب در حُجرهای در درب السلسله در کنار مدرسه نظامیه ساکن شد
و باقی عمر خود را به روایت تاریخ بغداد برای شاگردان و طلاب حدیث پرداخت.
از خطیب بغدادی فرزندی باقی نماند، هر چند
ازدواج کرده و صاحب فرزند شده بود.
گویا
خواهر و
برادر و خویشاوند نزدیک دیگری نیز نداشتهاست، زیرا از خلیفه القائم بامراللّه اجازه خواست که اموالش را در
حیات خود میان کسانی که میخواهد تقسیم کند.
در نیمه رمضان ۴۶۳ خطیب بیمار شد و از آغاز
ذیحجه حالش رو به وخامت گذاشت. در این حال ابن خیرون، شاگرد و دوستش، را
وصی خود کرد و کتابهایش را به او سپرد و
وصیت کرد تا اموالش را میان اهل
علم و حدیث توزیع کند
وی در ذیحجه ۴۶۳ وفات کرد و در باب حرب در کنار بشرحافی به
خاک سپرده شد.
خطیب به لحاظ عقیده کلامی، متمایل به مذهب ابوالحسن اشعری بود
ذهبی
نیز نمونهای از عقاید وی را در باب چگونگی صفات الهی مبتنی بر مذهب اشعری نقل کردهاست. از حیث مذهب فقهی، وی در دورهای از زندگانی خود بر مذهب حنبلی بود، اما سپس به دلیل آزاری که از حنبلیان به اتهام متمایل شدن به اهل
بدعت متحمل گردید به مذهب شافعی گروید.
آنچه حنبلی بودن وی را در قسمتی از عمرش تأیید میکند این است که در ۴۲۸ حنبلیان را در
نماز بر
جنازه یکی از فقیهان بزرگشان، یعنی ابوعلی هاشمی، امامت کردهاست. در حالی که در ۴۳۴ بر جنازه عمر
بن ابراهیم زُهْری، فقیه بزرگ شافعی، به امامت نماز خواندهاست. بنابراین به نظر میرسد تحول مذهبی وی میان سالهای ۴۲۸ تا ۴۳۴ اتفاق افتاده باشد.
خطیب همچون بسیاری از علمای
اهل سنّت ، احادیث و مطالبی در فضائل اهل بیت
علیهم السلام نقل کردهاست،
با این حال وی نسبت به برخی از بزرگان
شیعه مانند
شیخ مفید اظهار خصومت نمودهاست.
خطیب بغدادی را به داشتن هیبت و وقار
فصاحت،
حُسنِ قرائت،
خط خوش
و فتوت
ستودهاند. خطیب همچنین اهل ادب بود و
شعر نیکو میسرود
و پارهای از اشعار وی در منابع نقل شدهاست
از او دو کتاب ادبی به نامهای کتاب التطفیل (نجف ۱۳۸۶) و البُخلاء (بغداد ۱۳۸۴) نیز باقیماندهاست.
بیشتر کسانی که شرح حال خطیب را نوشتهاند بر منزلت والای علمی وی به ویژه در قلمرو حدیث تأکید کردهاند. برقانی، از نخستین مشایخ حدیثی وی، در نامهای که به ابونُعَیم اصفهانی نوشته و خطیب بغدادی
جوان را به او معرفی کرده بر فهم درست و
دانش فراوان وی در علم حدیث تأکید کردهاست
سمعانی
او را پیشوا و حافظ بلامنازع عصر خود دانستهاست. ابواسحاق شیرازی، خطیب بغدادی را در معرفت و حفظ حدیث همتراز دارقُطنی و همتایان او دانسته
وابننقطه
محدّثان متأخر را ریزه خوار وی تلقی کردهاست. از حیث حفظ احادیث از او با عناوینی همچون «خاتمةُالحفاظ» و «اَحْفَظُ اهل عصره»
و در ردیف حافظان بزرگ قدیم مانند یحیی
بن مَعین و
علی بن مَدینی و ابن ابی خیثمه
یاد شدهاست. ابنماکولا که خود صاحب نظر در حدیث و رجال است، در تهذیب مستمر الاوهام
علی ذوی المعرفة و اولی الافهام،
خطیب را پس از دارقطنی، در میان محدّثان بغداد مهمترین فرد و جانشین وی دانستهاست. تبحر و وسعت اطلاع وی در حوزه
حدیث ،
رجال و علوم وابسته به آنها به اندازهای بود که ابنجوزی، از جمله منتقدان او، معتقد بود که علم حدیث به وی ختم شدهاست.
سُبْکی
وی را از فقهای بزرگ شمرده، اما بشار عواد معروف در مقدمه خود بر تاریخ مدینةالسلام
بر آن است که وی هیچگاه به عنوان
فقیه شهرت نیافت و در هیچ مکانی
فقه تدریس نکرد.
در کنار آنچه در باب منزلت والای علمی وی گفته شدهاست، در شرح حال او خردهگیریهای اخلاقی و علمی نیز در حق وی دیده میشود، از جمله آنکه بنابر گزارشی خطیب اهل بادهگُساری بودهاست.
ابنجوزی خطیب بغدادی را دارای دو عیب عمده اخلاقی و روششناختی دانستهاست: یکی تعصب در مخالفت با
احمد بن حنبل و حنبلیان و دیگری
جرح و تعدیل راویان به شیوه عوام محدّثان.
ابنجوزی سه
کتاب در رد خطیب بغدادی نوشتهاست: السهمُ المصیبُ فی الردِّ
علی الخطیب؛ التحقیق فی احادیثِ التعلیق؛ و الانتصارُ لِشَیخالسُنةِ ابیعبداللّه
محمدِ بن نقطةالحنبلی.
همچنین خطیب متهم شدهاست که در شرح حال
ابوحنیفه در تاریخ مدینةالسلام
تمامی مطالبی را که در مذمت وی گفته شده آورده و آنها را بر مناقب و فضائل او ترجیح دادهاست.
درخور ذکر است که تا حدود دویست سال پس از مرگ خطیب هیچیک از حنفیان به نقد نوشته وی نپرداختهاند
تا آنکه سرانجام عیسی
بن ابیبکر ایوبی (متوفی ۶۲۳) در کتابی با عنوان الردُّ
علی ابی بکرِ الخطیب البغدادی(بیروت، دارالكتب العلمیه، بیتا.) به یکایک ایرادات خطیب پاسخ گفت. به نظر طحّان
برخی از این ایرادات برساخته دیگران بوده که از زبان خطیب نقل شدهاست و اختلاف نسخ تاریخ مدینةالسلام هم همین معنی را میرساند و از همین روست که حنفیان پیش از عیسی
بن ابیبکر ایوبی متعرض خطیب نشدهاند. از محققان معاصر هم
محمد بن زاهد کوثری در کتاب تأنیب الخطیب
علی ما ساقهُ فی ترجمة ابیحنیفة من الاکاذیب به نقد نوشته خطیب درباره ابوحنیفه پرداخته و بعدها عبدالرحمان
بن یحیی معلمی یمانی (متوفی ۱۳۸۶) در کتاب التنکیلُ لِماوَرَدَ فی تأنیب الکوثریِّ من الاباطیل به دفاع از خطیب و نقد کوثری پرداخته که کوثری پس از انتشار این کتاب متقابلا آن را نقد کردهاست. نقد او با عنوان الترحیبُ بِنقدِ التأنیب به ضمیمه کتاب خود کوثری منتشر شدهاست.
پیش از این به نام پارهای از
مشایخ خطیب بغدادی اشاره شد،
اما درباره شاگردان و راویان خطیب باید گفت که به سبب از میان رفتن بسیاری از منابع قرون اولیه، خاصه در شرق
جهان اسلام ، و نیز اینکه در منابع موجود توجه به علوّ اسناد بوده و از همینرو فقط به نام افراد شاخص اشاره شده، امکان آگاهی از اسامی همه شاگردان و راویان خطیب وجود ندارد.
بشار عواد معروف نامهای مشهورترین راویان و شاگردان خطیب را ذکر کردهاست از جمله: ابن البصری (متوفی ۴۶۲)،
ابومحمد عبدالعزیز
بن احمد کتّانی (متوفی ۴۶۶)، ابن طُنَیز (متوفی ۴۷۴)، ابنماکولا (متوفی ۴۸۰)، ابوالفضل طاهر
بن برکات معروف به خشوعی (متوفی ۴۸۲) و ابوعبداللّه
محمد بن ابینصر اَزْدی
حُمیدی (متوفی ۴۸۸).
خطیب بغدادی از زمره نویسندگان کثیرالتألیفی است که بسیاری از
آثار او بر جای مانده و تعداد درخور توجهی از آنها هم به چاپ رسیدهاست. پیش از بحث در باب تعداد آثار وی و معرفی آنها باید به بیان شبههای بپردازیم که از قدیم درباره اصالت آثار وی مطرح شدهاست. از قول ابن الطیوری (متوفی ۵۰۰) نقل کردهاند که بیشتر کتابهای خطیب مأخوذ از کتابهای دوستش،
محمد بن علی صوری
است.
در میان قدما، شمسالدین ذهبی در سِیراعلام النبلاء
پس از نقل این شبهه یادآور شدهاست که خطیب به صوری نیازی نداشت زیرا از حیث میزانِ سفر، حدیث و شناخت آن بسی بر او برتری داشت. در میان محققان معاصر هم اکرم ضیاءعُمَری در کتاب مواردالخطیب
سخن طیوری را
افترا دانسته و خاطرنشان کردهاست که مُعظم تألیفات خطیب بغدادی پیش از رفتن وی به
شام پایان پذیرفته بود.
بشار عواد معروف
در رد این ادعا گفتهاست که صوری در ۴۱۸ به بغداد آمده و تا ۴۴۱ که درگذشت، در همانجا بودهاست. بنابراین اگر تألیفی داشته باید در همین مدت فراهم شده باشد و در این صورت چه کسی کتابهای وی را به صور بردهاست؟ این بر فرض آن است که خطیب در اقامت خود در شام، در مسیر سفر
حج در ۴۴۵ و بازگشت از آن به آنها دست یافته باشد، در حالی که اقامت او در شام کوتاه مدت بودهاست و اگر منظور هنگام اقامت وی در صور در ۴۵۷ یا به وقت اقامت او در شام از ۴۵۱ به بعد باشد، نیز این ادعا مردود است، زیرا به گفته
محمد بن احمد بن محمد مالکی اندلسی که فهرستی از آثار خطیب فراهم آورده بوده،
خطیب در بغداد تألیفاتی داشته که آنها را با خود به شام بردهاست. همچنین خطیب در توثیق نصوصی که نقل میکند اسناد متصل به شیوخ خود و نیز اسناد متصل به صاحب نص را ذکر میکند. بنابراین فرض، وی در نقل نصوصی که در کتابهای صوری آمده میبایست اَسناد آنها را تغییر داده باشد و این چیزی است که حتی دشمنان و حاسدان او نیز نگفتهاند. نکته دیگر اینکه صوری با آنکه شصت سال عمر کرده چون اهل تألیف نبوده و بیشتر اهل روایت بوده، کتابی از وی بر جای نماندهاست.
در باب تعداد آثار خطیب بغدادی ارقام مختلفی در منابع ذکر شدهاست، ارقامی نظیر ۵۵،
بیش از ۶۰
و نزدیک به ۱۰۰.
محققان معاصر نیز در باب شمار آثار خطیب به بحث و جستجو و اظهارنظر پرداختهند. بشار عواد معروف رقم شصت و اندی را، که گفته ابن نجار است
به صحت نزدیکتر دانسته و برای نظر خود دلایلی ذکر کردهاست.
عمری مجموعه آثار خطیب را در ده بخش موضوعی معرفی کردهاست:
۱) حدیث : الامالی، کتاب فیه حدیث «الامامُ ضامِنٌ و المؤذن مؤتمَنٌ»، کتاب فیه حدیث «نضّراللّه امْرءاً سَمِع منّا حدیثاً»، طریق حدیث قبض العلم، «طلب العلم فریضة
علی کل مسلم»، مسند ابیبکر الصدیق، مسند صفوان
بن عسّال.
تخریج احادیث: کتاب اطراف الموطأ، جزء فیه احادیث مالک
بن انس
عوالی، امالی الجوهری، فوائد ابی القاسم النرسی، الفوائدالمنتخبة الصحاح و الغرائب از ابوالقاسم مهروانی.
۲) مصطلح الحدیث: الکفایة فی علم الروایة (بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶).
۳) آداب محدّثان: اقتضاءُ العلمِ العملَ (بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴) در باب ضرورت قرین بودن
علم و
عمل ، شرف اصحاب الحدیث (آنکارا ۱۹۷۱)، نصیحة اهل الحدیث (در ضمن مجموعة رسائل فی علوم الحدیث، مدینه ۱۳۸۹/۱۹۶۹)، الرحلة فی طلب الحدیث (بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵)، تقیید العلم (دمشق ۱۹۴۹)، الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع (بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱).
۴) علم رجال حدیث: الاسماءالمبهمة فی الأنباء المحکمة (قاهره ۱۴۱۷/۱۹۹۷)، تلخیص المتشابه فی الرسم و حمایة ما اشکل منه عن بوادرالتصحیف و الوهم (دمشق ۱۹۸۵)، تالی التلخیص (ریاض ۱۴۱۷/۱۹۹۷) به عنوان مستدرک کتاب پیشین، غُنیةالملتمس فی ایضاح الملتبس (ریاض ۲۰۰۱)، السابق واللاحق فی تباعد مابین وفاة الراویین عن شیخ واحد (ریاض ۱۴۰۲/۱۹۸۲) در باب کسانی که دو
راوی از آنها
روایت کردهاند و
زمان وفات آنها تفاوت زیادی باهم دارد. این
کتاب براساس
حروف الفبا تنظیم شده و شاید تنها نمونه در نوع خود باشد، کتاب موضّح اوهام الجمع و التفریق (بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷).
۵)
تاریخ : تاریخ مدینةالسلام یا تاریخ بغداد، مناقب الشافعی، مناقب
احمد بن حنبل.
۶) عقاید: مسألة الکلام فی الصفات، القول فی علم النجوم.
۷)
اصول فقه : الفقیه و المتفقّه (
عربستان ۱۴۱۷/۱۹۹۶).
۸)
فقه : نهج الصواب فی ان التسمیة آیة من فاتحة الکتاب، ابطال النکاح بغیر ولی، اذا اُقیمت الصلاة فلاصلاة الا المکتوبة، الجهر ببسم اللّه الرحمن الرحیم فی الصلاة، الحیل، ذکر صلاةالتسبیح و الاحادیث التی رویت عنالنبی صلیاللّهعلیه وسلم فیها و اختلاف الفاظ الناقلین.
۹) زهدیات: المنتخب من کتاب الزهد و الرقائق (بیروت ۱۴۲۰/ ۲۰۰۰).
۱۰) ادبیات: البُخلاء (بغداد ۱۳۸۴/۱۹۶۴)، التطفیل و حکایات الطفیلیین (نجف ۱۳۸۶).
(۱) ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ
محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۲) ابنخلّکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان.
(۳) ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ
علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۱.
(۴) ابنعساکر، تبیین کذبالمفتری فیما نسب الی الامام ابی الحسن الاشعری، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۵) ابنماکولا، تهذیب مستمرالاوهام
علی ذوی المعرفة و اولی الافهام، چاپ کسروی حسن، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۶) ابننقطه، التقییدلمعرفة رواةالسنن و المسانید، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۷) عبدالرحیم
بن حسن اسنوی، طبقات الشافعیة، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۸) خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی یا تاریخ مدینة السلام.
(۹)
محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۱۰)
محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹/۱۹۸۱ـ۱۹۸۸.
(۱۱) عبدالوهاب
بن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، چاپ عبدالفتاح
محمد حلو و
محمود محمد طناحی، جیزه، مصر ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۱۲) سمعانی، الانساب.
(۱۳) شوشتری، قاموس الرجال.
(۱۴) یاقوت حموی، معجم الادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
(۱۵)
محمود طحان، الحافظ الخطیب البغدادی و اثره فی علوم الحدیث، (ریاض) ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۶) اکرم عمری، مواردالخطیب البغدادی فی تاریخ بغداد، ریاض ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۱۷) صفدی، الوافی.
دانشنامه بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «خطیب بغدادی، احمد بن علی بن ثابت»،جلد:۱ صفحه:۷۱۳۸.