• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احمد (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



احمد، یکی از نامهای پیامبر اسلام یا به مفهوم مبالغه در معنای فاعلی است، یعنی بیشتر از دیگران حمد خدا می‌گوید و یا به معنای مبالغه در معنای مفعولی است؛ یعنی فردی که بسیار مورد ستایش دیگران است.



واژه احمد در قرآن کریم فقط یك بار و به ‌صورت یكى از نامهاى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بكار رفته است: «وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ».لغت شناسان در ریشه‌یابى این نام، آن را برگرفته از ریشه «ح م د» به ‌معناى ستایش دانسته و گفته‌اند: وجه نام‌گذارى پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله به احمد كه صفت تفضیلی است، فراوانى ستایش خداوند به ‌وسیله حضرت یا ستوده‌تر بودن او بیش از همه نزد خداوند سبحان است.
[۱۰] عمدة‌الحفاظ، ج‌ ۱، ص‌ ۴۵۲.
برخى، حمد را ثناگویى شخص به اوصاف نیكویى مى‌دانند كه فقط با زبان انجام گیرد.
[۱۱] عمدة الحفاظ، ج‌ ۱، ص‌ ۴۵۰.
برخى از واژه‌پژوهان نیز با افعل تفضیل دانستن این واژه، آن را مبالغه در حمد و برگرفته از محمود یا حامد بودن نزد خدا دانسته‌اند كه بنابر وجه دوم، باید مضافى در تقدیر باشد. درباره این‌كه آیا این واژه نام پیامبر یا از اوصاف او است، برخى با تأیید افعل تفضیل بودن احمد، آن را از نامهاى پیامبر دانسته‌اند كه به محمود بودن او در فعل و اخلاق دلالت دارد. راغب، مورد بشارت بودن این نام از زبان حضرت عیسی علیه‌السلام را دلیل برجستگى و پسندیده‌تر بودن او از عیسى علیه‌السلام و همه پیامبران پیشین مى‌داند. برخى نیز گفته‌اند: پیامبر، داراى نام عام (محمد) و نام خاص (احمد) بوده و عیسى علیه‌السلام با این بشارت از پیامبر با نام خاص او یاد ‌كرده است.
[۱۶] عمدة الحفاظ، ج‌ ۱، ص‌ ۴۵۲.
در برابر دیدگاه مشهور درباره ساختار ادبى این واژه كه آن را افعل تفضیل شمرده‌اند، عده‌اى بر صفت مشبهه بودن آن اشاره دارند. این دیدگاه با شرایط دستور زبان براى چنین اشتقاقى سازگارى ندارد. بر اساس قرآن کریم، شكى نیست كه یكى از نامهاى پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله احمد است و این نام پس از محمد از شناخته شده‌ترین نامهاى حضرت شمرده مى‌شود. شهرت و كاربرد گسترده این نام میان مسلمانان به ‌اندازه‌اى است كه از صدر اسلام تاكنون، همواره براى یاد‌كردن از پیامبر صلى الله علیه و آله استفاده از این نام پس از «محمد» در رتبه نخست قرار داشته است.


درباره اینکه آیا احمد اسم عَلَم (نام مخصوص) براى پیامبر صلى الله علیه و آله است یا وصف مشهور به اتفاق نظرى نمى‌توان دست یافت؛ ولى ادله‌اى دیدگاه نخست را تأیید مى‌كند. در روایتى از امام باقر علیه‌السلام نقل شده كه به آمنه مادر پیامبر در دوران باردارى ندا رسید كه نام فرزند خود را احمد بگذارد.در گزارش دیگرى همین مضمون از خود آمنه نیز نقل شده است. در روایت دیگرى از امام باقر علیه‌السلام نقل شده كه ابوطالب، عموى پیامبر در روز هفتم ولادت حضرت این نام را براى وى برگزید و سبب این نام‌گذارى را ستایش آسمانیان و زمینیان از حضرت دانست. در روایتى از خود پیامبر اسلام، وجه نام‌گذارى او به محمد ستایش زمینیان از حضرت و به احمد ستوده‌تر بودن او نزد آسمانیان دانسته شده است.


درباره تقدم نام‌گذارى پیامبر به محمد یا احمد، دیدگاه‌هاى گوناگونى مطرح شده است؛ برخى با استفاده از آیه‌ ۶ سوره صف كه نام احمد را صادر شده از زبان حضرت عیسی علیه‌السلام مى‌داند، تقدم نام احمد را قطعى دانسته، معتقدند بنابر منابع تاریخى یهود، افرادى حتى پیش از تولد حضرت از نام، ویژگى‌ها و زمان تولد وى آگاهى داشتند. عده‌اى دیگر با استفاده از این گزارش تاریخى كه نام احمد پیش از پیامبر اسلام، هیچ سابقه‌اى میان عرب نداشته و پیش از او كسى به این اسم نامیده نشده است، بر تقدم شهرت محمد بر احمد اصرار دارند.
[۲۹] الموسوعة الذهبیه، ج‌ ۲، ص‌ ۶۳۳‌.
برخى از این گروه این‌گونه نام‌گذارى را نشانه‌اى از حکمت و لطف خداوند دانسته‌اند تا كسى با احمدِ مورد بشارت عیسى علیه‌السلام مشتبه نشود؛ اما پژوهش‌هاى تاریخى بر وجود این نام میان برخى از قبایل اعراب جاهلى و پیش از اسلام، گواهى مى‌دهد.


مشهورترین نام پیامبر، محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. اسم شریف « محمد» (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در سوره های آل عمران، احزاب، محمد و فتح بارها آمده است. اما نام احمد تنها یک بار در قرآن در سوره صف ذکر شده است. «... ومبشر ا بر سول یاتی من بعدی اسمه احمد ...: و بشارت دهنده به رسولی که بعد از من می‌آید و نام او احمد است... » امام باقر علیه‌السّلام فرمود: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم دارای ده نام است که پنج مورد آن در قرآن آمده و پنج مورد نیامده است. آنچه در قرآن آمده (محمد) و (احمد) و (عبدالله) و (یس) و (ن). در تفسیر نمونه عنوان شده است که نام « محمد (ص)» را عبدالمطلب، جد پیامبر برای ایشان انتخاب كرده و نام « احمد» را آمنه، مادر پیامبر برای او انتخاب کرد. همچنین ابوطالب، عموی پیامبر نیز از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با نام«محمد(ص) و احمد» یاد کرده است. در حدیث معراج نیز خداوند یک بار با «یا محمد» و چندین بار با «یا احمد» رسولش را مورد خطاب قرار داده است. «محمد» نام زمینی پیامبر(ص) و « احمد» نام آسمانی آن حضرت است. در روایتی آمده است که برخی از یهودیان از آن حضرت پرسیدند: چرا شما به این دو نام، نامگذاری شده اید؟ حضرت فرمودند: همانا من در زمین ستایش شده و در آسمان ستایش شده تر، هستم یعنی در آسمان، بیشتر از زمین، مورد ستایش اهل آسمان قرار گرفته ام.


منظور از این که نام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در زمین محمد و در آسمانها احمد است چیست؟
روایات متعددی در مجامع روایی هست به این مضمون که اسم پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در آسمان ها احمد و در زمین محمد است . همچنین نام آن حضرت در کتب پیشینیان هم طبق برخی روایات و آیات احمد ذکر شده است گذشته از برداشت ساده از این روایات که صرفا چندین نام برای پیامبر قائل است وقتی این روایات را در کنار برخی روایات دیگر قرار می دهیم که به سابق بودن خلقت نوری پیامبر بر همه مخلوقات اشاره دارد به این نتیجه می رسیم که آن حضرت دارای دو بعد متفاوت زمینی و آسمانی یا به عبارت دیگر ظاهری و باطنی هستند که در هر بعد با نام خاصی نامیده شده اند و هر بعدی احکام و ضوابط خاص به خود را دارد. همچنانکه طبق روایات خداوند نام آن حضرت را از نام خود مشتق کرده و نور آن حضرت هم از نور خداست و همه عالم به برکت وجود آن حضرت خلق شده است. همچنین می دانیم که در مباحث فلسفی و عرفان نظری صادر اول و حقیقت محمدیه واسطه فیض برای خلقت کل عالم است که همان نورانیت باطنی آن حضرت می باشد. بنابراین اگر عالم هستی را به طور کلی به دو عالم ارض و سماء تقسیم کنیم معنای اینکه پیامبر اسلام در آسمان ها احمد و در زمین محمد است اشاره به این مطلب دارد که آن حضرت با وجود ظاهری خود بر اهل زمین و با وجود باطنی خود بر اهل آسمان افاضه می کنند. در این میان اصطلاح قرآنی دیگری که از همین ریشه حمد و احمد و محمد است اصطلاح مقام محمود است. مقام محمود به عنوان یک منزلت در سلوک الاهی که طبق آیات قرآن حاصل شب زنده داری است مقامی است که پیامبر اسلام در سیر تشریعی و دنیوی خود به آن رسید. هرچند در ذات نوری خود و در بعد باطنی و تکوینی خود دارای این مقام بود. بنابراین در مقایسه بین نام ظاهری و باطنی آن حضرت که اشاره به بعد ظاهری و باطنی شان دارد، رسیدن به مقام محمود -که در قرآن به پیامبر وعده داده شده است- به این حقیقت اشاره دارد که؛ هرچند آن حضرت در ذات خود و در عالم تکوین، نور اول و برتر از همه انوار و موجودات بوده اما در عالم تشریع برای رسیدن به این مقام -که مختص به خود اوست- مجاهده کرده و آن را در خود محقق نموده است.


بنابر آیات قرآن کریم بشارت به احمد و پیامبر آخرالزمان و شرح توصیفات او، در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان و قوم بنی اسر ائیل به حدی بوده است که یهود پیش از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله حضرت را به ‌طور كامل مى‌شناختند و درباره آمدن چنین پیامبرى تردیدى نداشتند؛ اگرچه پس از بعثت او را انكار كرده به وى نگرویدند: «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ...».نام و نشان وخصوصيات پيامبر اسلام در هر دو كتاب انجیل مسیحیان و تورات یهودیان نوشته شده بود.«... يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِى التَّوْراةِ وَ الإِنْجِيلِ...» بر اساس آیه دیگر، توصیفات پیامبر در هر دو کتاب وجود داشته است؛«مُّحَمَّدٌ رَّ‌سُولُ اللَّـهِ... ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَ‌اةِ ۚ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ ...: محمّد (ص) فرستاده خداست؛...این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است،...» و در آیه ای دیگر تصریح به نام احمد می کند؛ «واذ قال عیسی ابن مر یم یا بنی اسر ائیل انی ر سول اللـه الیکم مصدقا لما بین یدی من التور اة ومبشر ا بر سول یاتی من بعدی اسمه احمد فلما جاءهم بالبینات قالوا هـذا سحر مبین: و (به یاد آورید) هنگامی را که عیسی بن مریم گفت: «ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیق کننده کتابی که قبل از من فرستاده شده (تورات) می‌باشم، و بشارت دهنده به رسولی که بعد از من می‌آید و نام او احمد است! » هنگامی که او (احمد) با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «این سحری است آشکار»! » ضمیر مستتر «جاء» به «احمد» برمی گردد.


نبوت پيامبر اسلام علاوه بر اين كه با دلايل قطعى و روشن، ثابت گرديده است، در كتاب هاى پيامبران پيشين نيز، برنبوت وى تصريح و نام و خصوصيات او در كتب (عهدين) مشخص شده است و اين مسأله، يعنى بشاراتى كه تورات و انجيل درباره پیامبر اسلام داده است، يكى از فصول مهم اين دو كتاب را تشكيل مى دهد. گروهى از فضلا و علماى بنام اسلام، كليه بشارات اين دو كتاب را درباره آخرين پيامبر از موارد مختلف آنها، گرد آورى كرده و از اين طريق، خدمت شايان تقديرى به اسلام و مسلمانان انجام داده اند. جامع ترين كتابى كه تاكنون در اين باره نوشته شده، كتاب انیس الاعلام تأليف مرحوم فخر الاسلام است كه خود از كشيشان معروف کلیساهای ایران بود. قرآن با صراحت هر چه تمام تر مى فرمايد، اگر پيروان انجیل و تورات اين دو كتاب را مورد مطالعه قرار دهند نام و خصوصيات پيامبر اسلام را درآن مى يابند. «مُّحَمَّدٌ رَّ‌سُولُ اللَّـهِ... ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَ‌اةِ ۚ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ ...: محمّد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرستاده خداست؛...این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است،...» و در آیه دیگر مى فرمايد:... يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِى التَّوْراةِ وَ الإِنْجِيلِ...: نام و نشان وخصوصيات پيامبر اسلام را در اين دو كتاب نوشته شده مى يابند. بر اساس آیات دیگر، یهود و نصارا پیش از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله حضرت را به ‌طور كامل مى‌شناختند و درباره آمدن چنین پیامبرى تردیدى نداشتند؛ اگرچه پس از بعثت او را انكار كرده به وى نگرویدند: «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ...». حضرت عیسی علیه‌السلام در كنار دعوت بنی‌اسرائیل به پیروى از تورات به آمدن پیامبرى پس از خود به نام احمد بشارت داده است: «...‌ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ...». در آيه مورد بحث با كمال صراحت از حضرت عيسى نقل مى كند كه وى گفته است: (من به آمدن پيامبرى كه نام او احمد است بشارت مى دهم). روزى كه اين آيه و نظاير آن نازل شد و پيامبر آنها را براى مردم خواند، در جزيره عربى، گروه هايى از يهوديان و مسيحيان زندگى مى كردند و اگر چنين بشارتى در اين كتاب ها وجود نداشت، دانشمندان اين دو آيين، آن را دستاويز قرار داده و سر و صدايى به راه مى انداختند، ولى به داورى تاريخ صحيح، آنان در برابر اين تصريح ها لب فروبستند و گروهى منصف به صفوف مسلمانان پيوستند. بنابراین در این ‌كه نبوت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله پیش از حضرت از سوى عیسى علیه‌السلام خبر داده شد، شكى نیست. در احادیثى از خود پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله نقل شده است كه نام او در تورات «احید»، در انجیل «احمد» و در قرآن «محمد» است؛ همچنین از ابن‌عباس نقل شده كه نام‌هایى چون «احمد»، «محمد»، «فارقلیط» و «ماذماذ» از ‌جمله نامهاى پیامبر اكرم در كتاب‌هاى آسمانى امت‌هاى پیشین است.در گفتگوها و مناظرات علمى امام رضا علیه‌السلام با رهبران دینى ادیان دیگر نیز وجود بشارت و نام پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله در تورات و انجیل تأیید شده است؛به نقل از برخى گزارش‌ها در نسخه‌هایى از كتاب مقدس، درباره بشارت به شخصى سخن به ‌میان آمده كه از ذریه اسماعیل و نامش احمد است همچنین در نسخه عبرى سفر پیدایش تركیبى به شكل «ماذماذ»، «مادماد»، «مود مود» یا «مید مید» بكار رفته
[۷۰] كتاب مقدس، پیدایش، ۱۷: ۲۰.
كه واژه‌شناسانِ زبان عبرى آن را به «بسیار زیاد» یا معادل‌هاى آن ترجمه كرده‌اند و مى‌توان آن را با احمد كه افعل تفضیل است، مقایسه كرد.


نكته مورد بحث، این است كه عیسى علیه‌السلام با چه نامى پیامبر صلى الله علیه و آله را یاد‌ كرده و آیا این بشارت در اناجیل كنونى موجود است؟
به طور مسلم بشارت حضرت مسیح در انجيل خود او وجود داشته و اگر بر فرض اين كه چنين بشارتى در انجيل هاى كنونى نباشد، دلیل بر اين نيست كه در انجيل خود آن حضرت وجود نداشته است؛ زيرا به شهادت متون خود انجيل هاى فعلى، هر يك از حواریین وغير حواريين، انجيل نوشته و به اندیشه خود، گفتار و كردار و فرمان هاى حضرت مسيح را در آن جا گرد آورده است و تنها به اين اكتفا نكرده، بلكه مشاهدات، مسموعات وحدسيات خود را با آنها آميخته و به نام انجيل انتشار داده است. بر اين اساس در حالى كه انجيل حضرت مسيح يكى بيش نبوده، انجيل هاى مختلف و زيادى پس از او نوشته شده و نويسنده هر يك از اناجيل ادعا كرده انجيل او، همان انجيلى است كه مسيح براى نجات بشر آورده بود. دستگاه روحانيت مسيحى، از ميان اين اناجيل، چهار تاى آن را به رسميت شناخته و باقى مانده را از اعتبار انداخته است. آنها عبارتند از:۱. انجیل متی ۲. انجیل مرقس ۳. انجیل لوقا ۴. انجیل یوحنا بنابراين هيچ كدام از انجيل ها، انجيل حضرت مسيح نيست. حتى انتساب اين چهار كتاب به مؤلفان خود آنها قطعيت ندارد و جز متى هيچ كدام مطالب كتاب خود را از حضرت مسيح نگرفته است. به علاوه مؤلف انجيل يوحنا نيز روشن نيست. با اين وضع نبايد انتظار داشت كه بشارتى كه در آيه مورد بحث آمده است در اين اناجيل چهارگانه پيدا شود. ولى از آن جا كه مشیت الهى بر آن تعلق گرفته كه برهان قرآن و دليل نبوت پيامبر اسلام برتارك اعصار بدرخشد، بشارت آمدن پيامبرى پس از حضرت مسيح به نام احمد در انجيل يوحنا با كمال وضوح وارد شده است، اگر چه مفسران انجيل دست و پا مى كنند كه آيه هاى مربوط به اين بشارت را طور ديگر تفسير نمايند. اين بشارت در ميان انجيل هاى کنونی به لفظ (فارقليط) تعبير آورده شده است. در انجیل یوحنّا از شخصى به نام «فارقلیط» به ‌معناى «تسلى ‌دهنده»، «مدافع»، «وکیل»، «شفیع» و «میانجی» سخن به ‌میان آمده است: «و‌ من از پدر خواهم خواست و او فارقلیط دیگر به شما خواهد داد كه تا ابد با شما خواهد ماند».
[۷۲] كتاب مقدس، یوحنا، ۱۴: ۱۶.
در جاى دیگر آمده است: «لیكن آن فارقلیط كه پدر او را به اسمِ من خواهد فرستاد، همان شما را هر چیز خواهد آموخت و هر چه من شما را گفتم به یادِ شما خواهد آورد».
[۷۳] كتاب مقدس، یوحنا، ۱۵: ۲۶.
«لیكن به ‌شما راست مى‌گویم كه شما را مفید است كه من بروم. اگر من نروم، آن فارقلیط به نزد شما نخواهد آمد؛ اما اگر بروم، او را به نزد شما خواهم ‌فرستاد».
[۷۴] كتاب مقدس، یوحنا، ۱۶: ۷.
دانشمندان اسلامى و مفسران انجيل اتفاق دارند كه اين لفظ، معرب لفظ يونانى است كه انجيل يوحنا به آن زبان نوشته شده است، ولى در اين كه ريشه اصلى اين لفظ در لغت يونانى چه بوده اختلاف دارند: عالمان اسلامى با بیان سازگارى این سخنان با ویژگى‌هاى پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله معتقدند: مقصود از فارقلیط در این آیات، همان احمد است؛ به ‌ویژه آن‌كه حضرت عیسى علیه‌السلام آمدن این شخص را به پس از خود وامى‌گذارد و آمدن او را به رفتن خود مشروط مى‌كند. محققان اسلامى متفقند كه ريشه يونانى اين كلمه، (پريكليطوس) به معناى محمد و احمد است، ولى مفسران انجيل ريشه آن را (پاركليطوس) به معناى تسلى دهنده دانسته اند؛اما قرائن روشنی وجود دارد که تایید می کند منظور از فارقلیط همان احمد و پیامبر موعود است.
۱. هيچ بعيد نيست كه حضرت مسيح عيناً نام آن كسى را كه از آمدن او بشارت داده است به زبان جارى كرده؛ مثلاً گفته باشد احمد، ولى نويسنده انجيل چهارم، كه اين بشارت در آن وجود دارد، روى سلیقه خود آن را به يكى از دو لفظ يونانى ترجمه كرده است در صورتى كه نبايد عَلَم و نام اشخاص ترجمه گردد، بلكه بايد به همان حال در ترجمه بيايد.
۲. بايد توجه كرد از برخى تواريخ مسيحى استفاده مى شود كه پيش از اسلام در ميان علما و مفسران انجيل مسلم بود كه (فارقليط) همان پيامبر موعود است. حتى گروهى از اين مطلب سوء استفاده كرده وخود را (فارقليط) موعود معرفى نموده اند؛ مثلاً منتس كه مردى رياضت كش بود و در قرن دوم ميلادى مى زيست، در سال ١٨٧ ميلادى در آسياى صغير مدعى رسالت گرديد و گفت: من همان فارقليط هستم كه عيسى از آمدن او خبر داده است و گروهى از وى پيروى كردند.
[۷۶] انيس الاعلام، ج‌٢، ص ١٧٩

۳. از آثار و تواريخ مسلم اسلامى كاملاً استفاده مى شود كه سران سياسى و روحانى جهان مسیحیت در روزهاى بعثت پيامبر اسلام همگى در انتظار پیامبر موعود انجيل بودند از اين جهت هنگامى كه سفیر پيامبر نامه او را به زمامدار حبشه داد او پس از خواندن نامه رو به سفير كرد و گفت: من گواهى مى دهم كه او همان پيامبرى است كه جهان و اهل كتاب، در انتظار او هستند. و همان طور كه حضرت موسی از نبوت حضرت مسیح خبر داده، او نيز از نبوت پيامبر آخرالزمان بشارت داده و علايم و نشانِ هاى او را معين كرده است. وقتى نامه پيامبر به دست قیصر رسيد و نامه را مطالعه كرد و درباره پيامبر اسلام تحقيقاتى به عمل آورد، در پاسخ نامه آن حضرت چنين نوشت: نامه شما راخواندم واز دعوت شما آگاه شدم، من مى دانستم كه پيامبرى خواهد آمد، ولى گمان مى كردم كه اين پيامبر از شام بر خواهد خاست...


چرا با اینکه خدای تعالی از نام مبارک رسول خدا خبر داشت و می دانست نام او محمد است ولی در کتب انجیل نام او را احمد ذکر کرد ؟ که برخی ادعا کنند که او با محمد شما فرق دارد و هنوز نیامده است . اگرچه هر دو از یک ریشه هستند ولی باز بهتر نبود که همان نام محمد ذکر می شد؟
در آيه ۶ سوره صف، بشارت حضرت عیسی به پیامبری به نام احمد است که مراد از این پیامبر، بدون شک حضرت محمد (ص) است. اما درباره اینکه چرا به جای احمد، نام محمد ذکر نشده، در تفاسیر مختلف پاسخهای متعددی ارائه شده است که به طور اختصار به پاسخهایی که عمدتا در دو تفسیر المیزان و نمونه بیان شده اشاره می کنیم:
۱. هركس مختصر مطالعه اى در تاريخ زندگى رسول اكرم(ص)داشته باشد، مى داند كه آن حضرت از دوران كودكى دو نام داشت و مردم او را با هر دو نام خطاب مى كردند: يكى محمد كه جدّ بزرگوارش عبدالمطلب براى او انتخاب كرده بود، و ديگرى احمد كه مادرش آمنه او را به آن، ناميده بود. و اين مطلب يكى از مسلمات تاریخ اسلام است و سيره نويسان اين مطلب را نقل كرده اند و مشروح اين مطلب را در سیره حلبی مى توانيد بخوانيد.
۲. عموى گرامى پیامبر، ابوطالب كه پس از درگذشت عبدالمطلب کفالت و سرپرستى محمد به او واگذار شده بود در اشعار فراوانی که از دوران حیات پیامبر (ص) بر جا مانده، به پیامبر اسلام با نام احمد اشاره شده است همچنین حضرت علی (ع) و حسان بن ثابت در اشعاری پیامبر را به نام احمد خوانده اند.
[۸۳] ديوان ابوطالب، ص‌۱۹.
[۸۴] ديوان ابوطالب، ص‌۲۵.
[۸۵] ديوان ابوطالب، ص‌۲۹.

۳. در روایات مربوط به شب معراج نیز وارد شده که خداوند در آن شب، بارها پیامبر را با عنوان احمد خطاب کرد.
۴. نکته قابل توجه دیگر این است که نام احمد تنها بین مسلمین معروف نبوده بلکه اهل کتاب نیز از آن آگاه بودند. دلیل این ادعا حدیثی به نقل از امام حسن (ع) است که می فرمایند: "عده ای از یهود نزد رسول خدا آمدند،. داناترین آنها از حضرت پرسید: به چه دلیل محمد و احمد نامیده شده ای؟ ... حضرت فرمود: محمد نامیده شدم زیرا در روی زمین ستایش گشته ام و احمد نامیده شدم زیرا در آسمان ستایش شده ام.)
۵. زمانی که پیامبر آیه مزبور را برای مردم مدینه و مکه خواند قطعا به گوش اهل کتاب نیز رسید، هیچ کس از مشرکان و اهل کتاب، این اشکال را مطرح نکردند که انجیل از آمدن "احمد" بشارت داده اما نام تو "محمد" است. این سکوت، دلیل گویایی بر شهرت نام احمد در آن محیط است زیرا اگر اعتراضی شده بود برای ما نقل می شد چرا که اعتراضهای دشمن حتی در مواردی که بسیار زننده بود نیز در تاریخ ثبت شده است. در جزیره العرب، گروه هايى از يهوديان و مسيحيان زندگى مى كردند و اگر چنين بشارتى در اين كتاب ها وجود نداشت، دانشمندان اين دو آیین، آن را دستاويز قرار داده و سر و صدايى به راه مى انداختند، ولى به داوری تاریخ صحيح، آنان در برابر اين تصريح ها لب فروبستند و گروه های منصف آنان به صفوف مسلمانان پيوستند.
۶. بسيارى از پيامبران، مانند یعقوب، مسیح، یوشع و یونس، داراى دو نام بودند كه نام ديگر آنها، به ترتيب عبارت است از: اسرائیل، عیسی، ذوالکفل و ذوالنون. از اين نظر عجیب نیست كه پيامبر اسلام داراى دو نام و يا بيشتر است. از مجموع نکات یاد شده به روشنی استفاده می شود که در آن زمان و محیط نام "احمد" یکی از نامهای معروف پیامبر اکرم (ص) بوده است و لذا جای هیچ گونه شک و شبهه و اشکالی از سوی اهل کتاب نبوده است.


۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۶۳.    
۲. صف/سوره۶۱، آیه۶.    
۳. کفوی، ابوالبقاء، الکلیات، ص‌۵۸.    
۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۱۳۱.    
۵. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۲۸۱.    
۶. آلوسی، شهاب الدین، روح‌ المعانی، ج۱۴، ص‌۲۸۰.    
۷. فاری، علی، جمع الوسائل، ج‌۲، ص‌ ۱۸۱‌-‌۱۸۲.    
۸. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۱۳۱.    
۹. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج۲، ص۴۹۹.    
۱۰. عمدة‌الحفاظ، ج‌ ۱، ص‌ ۴۵۲.
۱۱. عمدة الحفاظ، ج‌ ۱، ص‌ ۴۵۰.
۱۲. کفوی، ابوالبقاء، الکلیات، ص‌۵۸.    
۱۳. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۳، ص‌۱۸۸.    
۱۴. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج۲، ص۴۹۹.    
۱۵. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۱۳۱.    
۱۶. عمدة الحفاظ، ج‌ ۱، ص‌ ۴۵۲.
۱۷. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۱۸۰.    
۱۸. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج۲، ص۴۹۹.    
۱۹. ابن قیم، جلاء الافهام، ج۱، ص۱۹۴.    
۲۰. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج‌۱، ص‌۷۹.    
۲۱. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج‌۱، ص‌۱۲۰.    
۲۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۶، ص‌۳۴.    
۲۳. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج‌۲، ص‌۳۶۵.    
۲۴. صف/سوره۶۱، آیه۶.    
۲۵. سهیلی، الروض الانف، ج‌۲، ص‌۱۵۲‌-‌۱۵۳.    
۲۶. بغدادی، اسماعیل بن کثیر، السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۲۰۶‌-‌۲۱۴.    
۲۷. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج‌۳، ص‌۴۱۵‌-‌۴۵۷.    
۲۸. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۲، ص‌۱۶۲.    
۲۹. الموسوعة الذهبیه، ج‌ ۲، ص‌ ۶۳۳‌.
۳۰. ابن درید، الاشتقاق، ج‌۱، ص‌۹.    
۳۱. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص‌۴۰۰.    
۳۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۴.    
۳۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۰.    
۳۴. محمد/سوره۴۷، آیه۲.    
۳۵. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۳۶. صف/سوره۶۱، آیه۶.    
۳۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۶، ص۹۶.    
۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۷۸.    
۳۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۷۷.    
۴۰. تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم شیرازی، ج۲۴، ص۷۷.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۷۸.    
۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۷۸.    
۴۳. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۱۲۷.    
۴۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۶، ص۹۶.    
۴۵. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۳۱۲.    
۴۶. صف/سوره۶۱، آیه۶.    
۴۷. اسرا/سوره۱۷، آیه۷۹.    
۴۸. قیومی مفری، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۱، ص۸۱.    
۴۹. بقره/سوره۲، آیه۱۴۶.    
۵۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.    
۵۱. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۵۲. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۲، ص۸۳.    
۵۳. صف/سوره۶۱، آیه۶.    
۵۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۱۷.    
۵۵. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۵۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.    
۵۷. بقره/سوره۲، آیه۱۴۶.    
۵۸. صف/سوره۶۱، آیه۶.    
۵۹. صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ج‌۱، ص‌۵۱.    
۶۰. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القران، ج‌۱۳، ص‌۳۵۴.    
۶۱. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۱۸، ص‌۸۴.    
۶۲. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الخصائص الکبری، ج‌۱، ص‌۱۳۳.    
۶۳. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الخصائص الکبری، ج‌۱، ص‌۱۳۳.    
۶۴. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص‌۱۴۵.    
۶۵. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۴۹.    
۶۶. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج‌۱، ص‌۸۳‌.    
۶۷. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۵، ص۷۶.    
۶۸. تفسیر عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۵، ص۳۱۵.    
۶۹. الکافی، الشیخ الکلینی، ج۱، ص۲۹۳.    
۷۰. كتاب مقدس، پیدایش، ۱۷: ۲۰.
۷۱. ابن قیم، جلاء الافهام، ج۱، ص۱۹۵.    
۷۲. كتاب مقدس، یوحنا، ۱۴: ۱۶.
۷۳. كتاب مقدس، یوحنا، ۱۵: ۲۶.
۷۴. كتاب مقدس، یوحنا، ۱۶: ۷.
۷۵. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۲، ص‌۲۸۲.    
۷۶. انيس الاعلام، ج‌٢، ص ١٧٩
۷۷. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج‌۱، ص۱۹۸.    
۷۸. حلبی، نورالدین، السیره الحلبیه، ج‌۲، ص۲۷۵.    
۷۹. ابن اثیر، ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۱۰.    
۸۰. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۱۷۷.    
۸۱. صف/سوره۶۱، آیه۶.    
۸۲. حلبی، نورالدین، السیره الحلبیه، ج۱، ص‌۹۳ -۱۰۰.    
۸۳. ديوان ابوطالب، ص‌۱۹.
۸۴. ديوان ابوطالب، ص‌۲۵.
۸۵. ديوان ابوطالب، ص‌۲۹.
۸۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۸، ص۳۸۶.    
۸۷. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۱۲۷.    
۸۸. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱، ص۵۷.    
۸۹. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۳، ص۱۸۹.    
۹۰. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۳۱۲.    
۹۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۷۷-۷۹.    
۹۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۵۱-۲۶۰.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۴۱۷، برگرفته از مقاله «احمد».    






جعبه ابزار