• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوسلمه مخزومی (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابوسلمه مخزومی، عبدالله بن عبدالاسد بن هلال، از قبیله قریش، پسر عمه و برادر رضاعی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از مهاجران حبشه و مدینه؛ از مجاهدان بدر و از مجروحان اُحد است.



در منابع تاریخی از زندگی وی قبل از اسلام آوردن اطلاعات چندانی در دست نیست.

۱.۱ - نسب

نام وی عبدالله بن عبدالاسد مخزومی مشهور به کنیه‌اش ابوسلمه از تیره بنی‌مخزوم قریش است. مادرش برّه دختر عبدالمطلب عمه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) بود.

۱.۲ - برادر رضاعی پیامبر

از آن‌ جا که ثُوَیبه کنیز ابولهب، پیامبر، حمزه و ابوسلمه را شیر داده بود، آنان برادر‌ رضاعی یکدیگر نیز شمرده می‌شدند. ابوسلمه، يكى از ۱۷ نفر قريشى بود كه هنگام بعثت، نوشتن مى‌دانست.

۱.۳ - یازدهمین مسلمان

وی در‌ دار ارقم یا بر پایه گزارشی دیگر، پیش از آن به اسلام گروید. او را یازدهمین مسلمان دانسته‌اند. وی همراه چند نفر نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) رفت و پس از شنیدن آیاتی از قرآن اسلام آورد.

۱.۴ - همسر ابوسلمه

همسر ابوسلمه، هند نام داشت. با توجه به اینکه پسری به نام سلمه داشته است، کنیه‌اش را ام سلمه گفته‌اند. امّ سلمه پس از شهادت شوهرش قصد کرده بود که دیگر ازدواج نکند تا در بهشت با ابوسلمه باشد؛ ولی ابوسلمه او را از این قصد بازداشت و از خدا خواست مردی بهتر از خودش نصیب امّ سلمه گرداند.
ابتدا ابوبکر و سپس عمر به خواستگاری وی رفتند؛ ولی وی نپذیرفت تا این‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) او را خواستگاری کرد و وی پذیرفت. امّ سلمه با جهیزیه و مهر اندک، در شوال سال چهارم یا دوم هجرت افتخار همسرى پيامبر را يافت. وی زنی زیبا روی بود و گاه مورد رشک و حسادت و طعن و تمسخر دیگر همسران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) قرار می‌گرفت. او را بعد از خدیجه برترین همسر پیامبر دانسته‌اند. وی آخرین نفر از همسران پیامبر بود که درگذشت.

۱.۵ - مهاجرت به حبشه

ابوسلمه مخزومی و همسرش امّ‌ سلمه از نخستین مهاجران به حبشه در‌سال پنجم ق. بودند. آن‌ گاه که از حبشه به مکه بازگشتند، دايى‌اش ابوطالب او را در‌ پناه خود گرفت؛ و از سپردنش به بنی‌مخزوم خودداری کرد. گزارشی نیز از هجرت دیگر بار او به حبشه در‌ دست است.

۱.۶ - اولین مهاجر مدینه

از میان صحابه ابوسلمه نخستین کسی است که به یثرب هجرت کرد. زمان این هجرت را یک سال پیش از بیعت عقبه دوم به سال ۱۳ بعثت دانسته‌اند. او را به سبب هجرت به حبشه و مدینه، «ذو هجرتین» نامیده‌اند. برخی هجرتش به یثرب را همراه همسرش ام‌ سلمه و برخی به تنهایی دانسته‌اند.گزارش دوم از این جهت درست به نظر می‌رسد که در بين راه، مردانى از تيره بنى‌مغيره، همسرش امّ‌سلمه را كه از آن قبیله بود و افرادى از بنى‌عبدالاسد، فرزندش سَلَمه را كه در دامان مادر بود، از روى تعصّب قبيله‌اى، از او جدا كردند و مانع رفتن آنان با ابوسلمه شدند؛ ولى آنان پس از نزديك يك سال دورى و تحمّل مشکلات، توانستند خود را به مدينه رسانده، به ابوسلمه ملحق شوند.
ابوسلمه پس از هجرت در‌ محله قبا به منزل مبشر بن عبدالمنذر از بنی‌عمرو بن عوف وارد شد.در‌ پیمان برادری، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) او را با سعد بن خیثمه از تیره بنی‌عمرو بن عوف برادر‌ کرد. ابوسلمه و همسرش در‌زمین‌هایی ساکن شدند که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) برای اسکان او و مهاجران نزدیک محله بنی‌عبدالعزیز تعیین کرد. آنان بعدها با فروش آن مکان، به محله بنی‌کعب انتقال یافتند.

۱.۷ - جانشین پیامبر در مدینه

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) در‌ غزوه ذات العشیره به سال دوم ق. ابوسلمه را در‌ مدینه جانشین خود کرد. برخی از جانشینی وی در‌ غزوه‌های بنی‌قینقاع و سویق به سال دوم ق. نیز یاد کرده‌اند.

۱.۸ - حضور در غزوات

او در‌ جنگ بدر‌ به سال دوم ق. و جنگ احد به سال سوم ق. شرکت داشت و در‌این نبرد از ناحیه بازو مجروح شد و در‌ غزوه حمراء الاسد که پس از احد برای تعقیب قریش صورت گرفت، با همان جراحت حضور یافت.در‌جریان تقسیم غنایم غزوه بنی‌نضیر به سال چهارم ق. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) بُوَیله، جایی در‌زمین‌های بنی‌نضیر، را به ابوسلمه و زبیر بن عوّام داد.

۱.۹ - سریه ابوسلمه

ابوسلمه در‌اواخر سال سوم ق. به فرماندهی گروهی ۱۵۰ نفری به سوی قَطَن، آبگاه یا کوهی در‌کرانه وادی الرّمه از آنِ بنی‌اسد به فاصله ۳۳۰ کیلومتر از مدینه، فرستاده شد. این نبرد به «سریه ابوسلمه» شهرت یافت.

۱.۱۰ - وفات

در‌ بازگشت از این سریه، زخم بازوی او باز شد و پس از یک ماه مداوا، او در‌روزهای پایانی ماه جمادی‌ الاخری سال چهارم ق. در‌ مدینه به شهادت رسید و در‌محله بنی‌امیة بن زید از تیره‌های خزرج غسل یافت و در‌ مدینه به خاک سپرده شد. گزارشی در گذشت او را در‌سال سوم ق. یا پس از بدر‌ به سال دوم ق. دانسته که با توجه به شهرت نقش او در‌سریه قطن و برخی رویدادهای دیگر، پذیرش آن دشوار است.
ابوسلمه این افتخار را داشت که هنگام احتضارش پیامبر گرامی‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) بر بالینش حضور یافت. وی در‌این لحظات دعا کرد که او جانشین خوبی در‌خانواده‌اش داشته باشد. دعای او بدین سان اجابت یافت که پس از مدتی ام‌ سلمه با پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) ازدواج کرد. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) پس از رحلت او نُه تکبیر گفت و فرمود: اگر بر ابوسلمه ۱۰۰۰ تکبیر هم گفته شود، شایسته آن است. پیامبر بخشش گناهان، والایی جایگاه، بقای نسل، و وسعت و نورانیت قبر را برای وی از خدا طلبید.

۱.۱۱ - فرزندان ابوسلمه

از ابوسلمه چهار فرزند به نام‌های سلمه، عمر، زینب (برّه) و دُرّه بر جای ماندند که پس از شهادت ابوسلمه تحت حمایت پیامبر قرار گرفتند.


در‌شان نزول‌ چندین آیه از ابوسلمه یاد شده است:

۲.۱ - مردی هدایت یافته

بنابه گزارش بلنسی آیه ۱۵ سوره اسراء در‌شان ابوسلمه مؤمن نازل شده است‌.
«مَنِ اهتَدی‌ فانَّما یَهتَدی لِنَفسه‌؛ هرکس هدایت شود، نفع آن به خودش می‌رسد».
[۱۱۱] بلنسی، محمد بن علی، تفسیر مبهمات القرآن، ج۲، ص۱۲۹.


۲.۲ - رزق حسن برای مهاجران

قرطبی در‌ سبب نزول آیات ۵۸ - ۵۹ سوره حج می‌نویسد: با درگذشت‌ عثمان‌بن‌مظعون و ابوسلمه در‌ مدینه، بعضی از مسلمانان، شهادت‌ در‌ راه خدا را (برای مهاجران) برتر از مرگ طبیعی می‌دانستند که در‌پی آن، این آیه نازل شد و آنان را برابر قرار داد.
«و الّذینَ‌ هاجَروا فی سَبیلِ‌ اللّهِ ثُمّ قُتِلوا او ماتوا لَیَرزُقَنَّهم اللّهُ رِزقاً حَسناً و انّ‌ اللّهَ لَهو خَیرُ الرزِقینَ• لَیُدخِلنَّهم مُّدخَلًا یَرضَونه و انّ اللّهَ لَعَلیمٌ حَلیمٌ‌؛ و آنان که در‌ راه خدا مهاجرت کرده، سپس کشته شدند یا مُردند، قطعاً خداوند به آنان رزقی نیکو می‌بخشد و به راستی خدا بهترین روزی‌دهندگان است. آنان را به جایگاهی که می‌پسندند، در‌خواهد آورد و بدون شک، خداوند دانا و بردبار است».

۲.۳ - امان در‌ قیامت

برخی مفسران، مقصود از «مَن یَاتِی ءَامِناً» در‌ آیه ۴۰ سوره فصلت را ابوسلمه دانسته‌اند. ‌
«افَمَن یُلقی‌ فِی‌النّارِ خَیرٌ‌ام مَن یَاتِی ءَامِنًا یَومَ‌القیمَةِ؛ آیا کسی‌که در‌ آتش افکنده می‌شود، بهتر است یا کسی‌که در‌ نهایت امن و امان در‌ قیامت به عرصه محشر می‌آید؟»

۲.۴ - سلام بر مومنان

برخی مفسران در شان نزول آیه ۵۴ سوره انعام از وی نام برده‌اند.
«وَ اِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ اَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اَصْلَحَ فَاَنَّهُ غَفُورٌ رَحیم‌؛ و چون کسانی که به آیات ما ایمان می‌آورند نزد تو آیند، بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر داشته، که هر کس از شما به نادانی عمل بدی کند آن گاه بعد از آن توبه کند و به اصلاح (کار خود) پردازد بی‌تردید خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.» بر پایه گزارشی، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) پس از نزول این آیه هرگاه ایشان را می‌دید، در‌ سلام بر ایشان سبقت می‌جست.
[۱۲۲] میبدی، ابوالفضل، کشف‌ الاسرار و عده الابرار، ج۳، ص۳۶۵.


۲.۵ - اصحاب یمین

مفسران آیات ۱۹ تا ۲۴ حاقه و ۷ تا ۱۴ انشقاق را در شان وی دانسته شده که در قیامت، نامه عملش را با دست راست خود دریافت می‌دارد. فراء در معانی‌ القرآن می‌گوید: آیات ۱۹- ۲۴ سوره حاقه در‌شان ابوسلمه نازل شد؛
«فَامَّا مَن اُوتِیَ کِتبَه بِیَمیِنهِ فَیَقولُ‌هاؤمُ اقرَءُوا کِتبِیَه• اِنّی ظَنَنتُ اَنِّی ملقٍ حِسابِیَه• فَهُوَ فی عیشَةٍ راضیَةٍ• فی جَنّةٍ عالیةٍ• قُطوفُها دانِیةٌ• کُلوا و اشرَبوا هَنیئاً بما اسلَفتُم فی‌الایّامِ الخالِیَةِ» این شان نزول را سمرقندی نیز از ابن‌عبّاس‌ و قرطبی از ضحّاک‌ و مقاتل‌ نقل کرده است.
به نقل از ابن‌عبّاس، آیات ۷ تا ۱۴ سوره انشقاق نیز در‌شان ابوسلمه دانسته شده است‌.
«فَاَمّا مَن اُوتیَ کِتبَهُ بِیَمینهِ• فَسَوفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً• و یَنقَلِبُ الی‌ اهلِهِ مَسروراً• و اَمّا مَن اُوتیَ کِتبَه ورَاءَ ظَهرِهِ• فَسوفَ یَدعوا ثُبوراً•...» در‌ تفسیر قمی‌ همین شان نزول به نقل از امام باقر (علیه‌السّلام) دیده می‌شود.

۲.۶ - تقابل کفر و ایمان

در‌ذیل چند آیه از ابو سلمه مؤمن و برادر‌ کافرش اسودبن‌عبدالاسد در‌ مقابل هم یاد شده است. گویا این گروه از مفسّران درصدد برآمده‌اند با ذکر نام آن دو در‌ ذیل این آیات که نوعی تقابل میان کافر و مؤمن را بیان می‌کند، نمونه‌ای از این تقابل را در‌ صدر اسلام نشان دهند.
ذیل آیات ۳۲ تا ۳۴ سوره کهف در‌کنار چند نظر درباره شان نزول آن، از ابن‌عبّاس و کلبی نقل است که این آیات در‌شان ابوسلمه و برادرش اسود نازل شده است‌.
«وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَیْنِ جَعَلْنا لِاَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ اَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعا• کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ اُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَرا• وَ کانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ اَنَا اَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ اَعَزُّ نَفَراً ؛ و برای آنها مثال زن دو مرد (مؤمن و کافر) را که به یکی از آنها (که کافر بود) دو باغ از درختان انگور عطا کردیم و دور تا دور هر دو (باغ) را از درخت خرما احاطه دادیم، و فاصله میان آن دو را کشتزار قرار دادیم. هر دو باغ میوه‌های خود را می‌آوردند و از آن چیزی نمی‌کاستند؛ و میان آن دو (باغ) نهر آبی روان ساختیم. و آن مرد را (غیر از اینها نیز) اموال گوناگون بود، پس (از روی تکبر و غفلت از حق) به رفیقش در‌حالی که با او گفتگو داشت گفت: من مالم از تو بیشتر و افرادم از تو نیرومندتر است.» . این آیات که تا آیه ۴۳ یک سیاق دارد، تمثیلی از حال دو برادر‌ است که یکی از آن دو دارای دو باغ پر ثمر بوده و در‌حالی که خود را نیرومندتر و ثروتمندتر از رفیقش می‌دانسته، به این پندار رسیده است که هر آن‌چه دارد، زوال‌ناپذیر است و همین پندار، سبب انکار قیامت و کفر وی شده، نصایح برادرش در‌او بی‌اثر می‌ماند. آن‌گاه که خداوند، همه آن‌چه را به او داده می‌گیرد، به شدّت پشیمان شده، آرزو می‌کند که‌ای کاش به پروردگارش شرک نمی‌ورزید!
همچنین گفته‌اند که آیه ۴۰ سوره نباء «یَومَ یَنظُرُ المَرء ما قَدَّمَت یَداهُ» در‌مورد ابوسلمه و «و یَقُولُ الکافِرُ یا لَیتَنِی کُنتُ تُراباً» درباره برادرش اسود است.
قرطبی به نقل از ثعلبی و قشیری می‌نویسد: «قائل» و «قرین» در‌آیه ۵۱ سوره صافات نیز همین دو برادرهستند. «قالَ قائلٌ مِنهم انّی کانَ لِی قَرِینٌ...» وی می‌نویسد: هر یک از این دو برادر، ۴۰۰۰ دینار به ارث برده بود. یکی از آن دو همه دارایی‌اش را در‌ راه خدا انفاق کرد و آنگاه از برادرش خیری خواست و او در‌مقابل درخواست برادرش به توبیخ وی و اینکه چرا از تصدیق‌کنندگان و ایمان دارندگان به معاد است، پرداخت.


۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۱۶۴.    
۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۰۷.    
۳. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۰.    
۴. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۹۳۹.    
۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۲۱.    
۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۹۷.    
۷. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۳۶۶.    
۸. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۹۳۹.    
۹. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۰.    
۱۰. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۳۲۶.    
۱۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۲۱.    
۱۲. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، اسد الغابه، ج۵، ص۱۵۲.    
۱۳. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۹۳۹.    
۱۴. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۱.    
۱۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۲۱.    
۱۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۱۶۴.    
۱۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۱۶۴.    
۱۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۲۲.    
۱۹. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۹۴۰.    
۲۰. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۱، ص۳۷۰.    
۲۱. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۹۶.    
۲۲. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۴۵۳.    
۲۳. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۱.    
۲۴. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۴۷۵.    
۲۵. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۹۳۹.    
۲۶. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، اسد الغابه، ج۳، ص۱۹۱.    
۲۷. ابو نعیم الاصبهانی، احمد بن عبد الله، معرفه الصحابه، ج۶، ص۳۲۱۸.    
۲۸. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۳۲۶.    
۲۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۱، ص۶۰۳.    
۳۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۱۶۴.    
۳۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۰۷.    
۳۲. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۷۰.    
۳۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۲۳.    
۳۴. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۷۱.    
۳۵. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۶۹.    
۳۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۱۶۴.    
۳۷. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۹.    
۳۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۱، ص۶۰۴.    
۳۹. ابو نعیم الاصبهانی، احمد بن عبد الله، معرفه الصحابه، ج۶، ص۳۲۱۸.    
۴۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۲۱.    
۴۱. عامری حرضی، یحیی بن ابی‌بکر، بهجة المحافل، ج۱، ص۹۵.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۴۰۰.    
۴۳. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۹۳۹.    
۴۴. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۳۲۲.    
۴۵. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۱.    
۴۶. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۱، ص۳۱۲.    
۴۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۱، ص۶۰۳.    
۴۸. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۳۶۶.    
۴۹. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، اسد الغابه، ج۳، ص۱۹۱.    
۵۰. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۳۶۹.    
۵۱. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۹۳.    
۵۲. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۳۷۱.    
۵۳. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۶۷، ص۱۶۹.    
۵۴. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، اسد الغابه، ج۳، ص۱۹۱.    
۵۵. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۱.    
۵۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۲۱.    
۵۷. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل‌ الهدی، ج۱۱، ص۱۸۷.    
۵۸. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۵.    
۵۹. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۱.    
۶۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۲۱.    
۶۱. ابو‌الفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان، ج۴، ص۴۷۶.    
۶۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۹.    
۶۳. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۱، ص۳۱۲.    
۶۴. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۴۷۵.    
۶۵. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، اسد الغابه، ج۳، ص۱۹۱.    
۶۶. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۲، ج۱،ص۴۶۹.    
۶۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۲۱.    
۶۸. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۱، ص۳۱۲.    
۶۹. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۱.    
۷۰. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۷۱.    
۷۱. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۱.    
۷۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۲۳.    
۷۳. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۲.    
۷۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۰۸.    
۷۵. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۹۴۰.    
۷۶. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۵۹۸.    
۷۷. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۱۹۲.    
۷۸. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۹، ص۲۲۷.    
۷۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۵۵.    
۸۰. شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۲۴.    
۸۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۰۰.    
۸۲. ابو بکر بیهقی، احمدبن حسین، دلائل النبوه، ج۳، ص۳۲۰.    
۸۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۴۰.    
۸۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۸۰.    
۸۵. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۴۵.    
۸۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۴۰.    
۸۷. ابو‌الفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان، ج۵، ص۴۶.    
۸۸. حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، ج۴، ص۳۷۴.    
۸۹. شُرَّاب، محمد حسن، المعالم الاثیره فی السنه والسیره، ص۲۲۷.    
۹۰. ابو بکر بیهقی، احمدبن حسین، ج۳، ص۳۲۰.    
۹۱. محب الدین طبری، احمد ابن عبد الله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ص۲۵۳.    
۹۲. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، اسد الغابه، ج۳، ص۱۹۲.    
۹۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۰۰.    
۹۴. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۲.    
۹۵. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۹۴۰.    
۹۶. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، اسد الغابه، ج۳، ص۱۹۲.    
۹۷. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۱۳۱.    
۹۸. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، اسد الغابه، ج۳، ص۱۹۱-۱۹۲.    
۹۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۲۴.    
۱۰۰. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۹۴۰.    
۱۰۱. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، اسد الغابه، ج۳، ص۱۹۲.    
۱۰۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۱۶۴.    
۱۰۳. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، اسد الغابه، ج۳، ص۱۹۲.    
۱۰۴. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۱.    
۱۰۵. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۹۴۰.    
۱۰۶. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، اسد الغابه، ج۳، ص۱۹۱.    
۱۰۷. سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۱.    
۱۰۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۳.    
۱۰۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۱۶۴.    
۱۱۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۵.    
۱۱۱. بلنسی، محمد بن علی، تفسیر مبهمات القرآن، ج۲، ص۱۲۹.
۱۱۲. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۲، ص۸۸.    
۱۱۳. حج/سوره۲۲، آیه۵۸.    
۱۱۴. حج/سوره۲۲، آیه۵۹.    
۱۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج۱۰، ص۳۸۳.    
۱۱۶. آلوسی، شهاب الدین، تفسیر روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم‌، ج۹، ص۱۷۹.    
۱۱۷. ابو حیّان الاندلسی، محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، ج۷، ص۵۲۸.    
۱۱۸. فصلت/سوره۴۱، آیه۴۰.    
۱۱۹. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۵، ص۳۶۶.    
۱۲۰. شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، ج۴، ص۵۹۴.    
۱۲۱. انعام/سوره۶، آیه۵۴.    
۱۲۲. میبدی، ابوالفضل، کشف‌ الاسرار و عده الابرار، ج۳، ص۳۶۵.
۱۲۳. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان، ج۷، ص۳۰۴.    
۱۲۴. الفراء، یحیی بن زیاد، معانی القرآن، ج۳، ص۱۸۲.    
۱۲۵. حاقه/سوره۶۹، آیه۱۹.    
۱۲۶. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۰.    
۱۲۷. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۱.    
۱۲۸. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۲.    
۱۲۹. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۳.    
۱۳۰. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۴.    
۱۳۱. ابو لیث سمرقندی، نصر بن محمد، تفسیر السمرقندی بحر العلوم، ج۳، ص۴۹۱.    
۱۳۲. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۸، ص۲۷۰.    
۱۳۳. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۹، ص۲۷۲.    
۱۳۴. انشقاق/سوره۸۴، آیه۷.    
۱۳۵. انشقاق/سوره۸۴، آیه۸.    
۱۳۶. انشقاق/سوره۸۴، آیه۹.    
۱۳۷. انشقاق/سوره۸۴، آیه۱۰.    
۱۳۸. انشقاق/سوره۸۴، آیه۱۱.    
۱۳۹. انشقاق/سوره۸۴، آیه۱۲.    
۱۴۰. انشقاق/سوره۸۴، آیه۱۳.    
۱۴۱. انشقاق/سوره۸۴، آیه۱۴.    
۱۴۲. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۲، ص۴۱۲.    
۱۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۴۷.    
۱۴۴. ابو لیث سمرقندی، نصر بن محمد، تفسیر السمرقندی بحر العلوم، ج۲، ص۳۴۶.    
۱۴۵. کهف/سوره۱۸، آیه۳۲.    
۱۴۶. کهف/سوره۱۸، آیه۳۳.    
۱۴۷. کهف/سوره۱۸، آیه۳۴.    
۱۴۸. نبا/سوره۷۸، آیه۴۰.    
۱۴۹. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۹، ص۱۸۸-۱۸۹.    
۱۵۰. شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، ج۵، ص۴۴۷.    
۱۵۱. صافات/سوره۳۷، آیه۵۱.    
۱۵۲. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۳۹۹.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «ابوسلمه مخزومی»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.    




جعبه ابزار