• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

إِرَم (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: إِرَمَ‌ (لغات‌قرآن)، ارم.


إِرَم (به کسر الف و فتح راء) از واژگان قرآن کریم به معنای سنگ‌هایی‌ که روی هم می‌چینند برای نشان دادن راه در بیابان‌ها است.



إِرَم (بر وزن عنب) به معنای سنگ‌هایی‌ که روی هم می‌چینند برای نشان دادن راه در بیابان‌ها است.
جمع آن‌ آرَام‌ است.
و اَرْم‌ (بر وزن عقل) به معنی خوردن، پوسیدن و فانی شدن است «اَرَمَ‌ ما علی المائدة: اکَلَهُ، اَرَمَ‌ الْمَالُ: فَنِیَ، اَرَمَ‌: ‌ای بَلِی و صار رمیما»


به موردی از إِرَم که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - اِرَمَ‌ (آیه ۶-۸ سوره فجر)

(اَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ • اِرَمَ‌ ذاتِ الْعِمادِ • الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ)
«آيا نديدى پروردگارت با قوم «عاد» چه كرد؟! و با آن شهر با عظمت «ارَم»، كه مانندش در شهرها آفريده نشده بود!»
با تدبر در آیه شریفه روشن می‌شود که (اِرَم) بدل اشتمال است از «عاد» و عاد چنان‌که می‌دانیم قوم هود (علیه‌السّلام) است.
اگر «عاد» ذکر نمی‌شد معنی آیه تمام بود ولی معلوم نمی‌شد این بنا یا شهر متعلق به کدام قوم است.
پر روشن است که «ارم» عمارت مخصوص و یا شهری با شکوه بود. که نظیر آن تا آن‌روز ساخته نشده بود، و نیز این دو آیه، از ویران شدن آن در اثر غضب خداوندی، خبر می‌دهد.



در شرح و تفسیر «اِرَم» افسانه‌ای به کتب اسلامی راه یافته که ریشه آن به وهب بن منبّه می‌رسد و کعب الاحبار یهودی بر آن صحّه گذاشته است. لازم است به آن اشاره شود.
وهب بن منبّه گوید: عبداللَّه بن ابی قلابه، برای پیدا کردن شتر خود در صحراهای عدن می‌گشت ناگاه به شهری رسید، اطراف آن قلعه بود، عبداللَّه گمان کرد که در آن‌جا کسی هست، وارد قلعه شد، دو درب بسیار بزرگ دید، که با یاقوت‌های سفید و سرخ مرصّع بودند کاخ‌هائی دید که بالای آن‌ها غرفه‌ها و غرفه‌های دیگر که از طلا و نقره و لوءلوء و یاقوت بنا شده بودند...
و کاخ‌ها با لئالی و مشک و زعفران مفروش (شن ریزی) شده بود، چشمه‌هایی از نقره دید که آب آن‌ها از آفتاب روشنتر بود... از لوءلوء و زعفران و مشک آن‌جا مقداری برداشت و بیرون آمد.
قضیّه این شخص به معاویه رسید، او را احضار کرد و او آنچه دیده بود باز گفت، معاویه گفت: تا کعب الاحبار را حاضر کردند و از وی در این باره توضیح خواست، کعب گفت: آری آن بهشت شدّاد است و چنین و چنان بود و در زمان تو مردی که دارای فلان صفات است در طلب شتر خود به آن‌جا وارد خواهد شد.
سپس، به عبداللَّه بن ابی قلابه که در آن‌جا بود نگاه کرد و گفت: به خدا قسم این همان مرد است (مجمع البیان به طور اختصار).
این افسانه چنان‌که دیدیم از وهب بن منبّه است و کعب الاحبار آن را تصدیق می‌کند، حال این دو نفر بر اهل تحقیق روشن است، در کتاب «سیری در اسلام» وضع آن‌ دو را ضمن بحث جاعلین حدیث، آشکار کرده‌ام.
این شهر در کجای دنیاست، کدام کاوش‌های علمی و زیر زمینی، وجود آن را تایید می‌کند؟! در آن روزگار آن‌ همه طلا و نقره و... از کجا جمع شده بود؟!.
زمخشری در کشّاف از وهب نام نبرده و می‌گوید: چنین روایت شده، سپس تصدیق کعب در محضر معاویه را نقل می‌کند. مجلسی‌ (رحمه الله) آن‌ را در بحار طبع جدید، بدون ردّ و قبول از کمال الدین مرحوم صدوق از مردی به نام ابو وائل نقل کرده است. ناگفته نماند: ابو وائل شخصی مجهول الهویّه است و در رجال مدح و قدحی ندارد. به نظر می‌آید که این شخص، قضیّه را از وهب و یا کسی که از وهب شنیده نقل کرده است.
صدوق (علیه‌الرحمه) آن را در کمال الدین باب ۵۴ از ابی وائل نقل نموده ولی آن را قبول ندارد و در آخر همان باب می‌گوید: این قضایا که نقل کردم اعتمادی به آن‌ها ندارم، ولی می‌بینم که خصمم قبول دارد برای الزام او ایراد می‌کنم. و در ذیل افسانه بهشت شداد می‌گوید اگر بشود گفت که در روی زمین همچو بهشت نادیده هست و کسی جای آن را نمی‌داند، ولی از طریق خبرها می‌گویند: هست، پس چرا وجود و غیبت امام عصر (علیه‌السّلام) را از طریق اخبار قبول ندارند، با آن‌که خبر بهشت شدّاد از ابی وائل است ولی اخبار قائم (علیه‌السّلام) از حضرت رسول و ائمه طاهرین علیهم السّلام.! در تفسیر بیضاوی و صافی و مجمع البحرین به طور اشاره بی‌آنکه نامی از وهب و کعب برده شود، این افسانه نقل شده است.
ابن کثیر شامی در تفسیر خود، بعد از اشاره به آن می‌گوید: این از خرافات اسرائیلی است. مسعودی در مروج الذهب گوید: بسیاری از دانایان گفته‌اند: این داستان از خرافات است.
[۱۵] مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۱، ص۳۶۸.
فرید وجدی در دائرة المعارف گفته: آن‌چه گفته‌اند: ارم شهری بود از طلا و نقره، نه نصّی دارد و نه مبتنی به دلیلی است، جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلام آورده: این جزافه گوئی‌ها مبتنی بر اساس نبوده و حدّ اقل آن است که پاره‌ای از عمارات قوم عاد و ثمود با جواهرات گران‌بها تزیین می‌شده.
[۱۶] جرجی زیدان، تاریخ تمدن، ج۱، ص۱۲.
از قرآن مجید، فقط این‌اندازه به دست می‌آید که بنای «ارم» در آن روزگار بی‌نظیر بوده است، امّا بهشتی و شهری با آن طمطراق افسانه‌ای بیش نیست، در خاتمه این نکته را ناگفته نگذاریم که در این باره هر چه جستجو کردیم، حدیثی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمّه (علیهم‌السّلام) هر چند ضعیف هم باشد نقل نشده است، و من این مطلب را در کتاب سیری در اسلام مفصّل و روشنتر آورده‌ام.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص، ۶۸.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۴.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۶، ص۷.    
۴. شرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ص۱۰۵.    
۵. فجر/سوره۸۹، آیه۷.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۴۷۰.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۸۰.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۶۷.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۳۷.    
۱۰. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص، ۶۸.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۴۹.    
۱۲. زمخشری، جارالله، الکشاف، ج۴، ص۷۴۸.    
۱۳. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۶۷.    
۱۴. شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۲، ص۵۵۲.    
۱۵. مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۱، ص۳۶۸.
۱۶. جرجی زیدان، تاریخ تمدن، ج۱، ص۱۲.



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ارم»، ج۱، ص، ۶۸.    






جعبه ابزار