• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

أَهْلَ‌ الذِّکْر (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





أَهْلَ‌ الذِّكْر (به فتح الف و کسر ذال و سکون کاف) از واژگان قرآن کریم به معنای گروهی از افراد است که اهل اطلاع و یادآوری هستند.



ذِكْر به معنای ياد كردن، خواه با زبان باشد يا با قلب، و هر دو خواه بعد از نسیان باشد يا از ادامه ذکر.
اهل الذکر گروهی هستند که اهل اطلاع و یادآوری هستند.


(وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ‌ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) (ما پيش از تو، جز مردانى كه به آنان وحی مى‌كرديم، نفرستاديم؛ همه انسان بودند اگر نمى‌دانيد، از آگاهان بپرسيد).
(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ‌ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) (و پيش از تو، جز مردانى كه به آنها وحى مى‌كرديم، نفرستاديم. اگر نمى‌دانيد، از آگاهان بپرسيد).
ظاهر آيات و سياق آنها نشان می‌دهد كه مراد از اهل ذكر اهل کتاب از یهود و نصاری هستند؛ مشركين مکه از اينكه بشر عادى پيغمبر شود تعجّب می‌كردند و می‌گفتند: (ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً) (و گفتند: «چرا اين پيامبر غذا مى‌خورد و در بازارها راه مى‌رود؟! نه سنّت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را! چرا لااقل فرشته‌اى بر او نازل نشده كه همراه وى مردم را انذار كند و گواه صدق دعوى او باشد)؟!)
قرآن مجيد در آيات مورد بحث می‌خواهد اثبات كند كه سنّت خدا بر آن قرار گرفته كه پیامبران از جنس مردم باشند و می‌گويد: پيش از تو مردانى فرستاديم كه مثل تو بشر بودند و اى مشرکین اگر اين مطلب را باور نداريد و نمی‌دانيد از اهل كتاب كه به‌ پيامبران گذشته عقيده دارند، بپرسيد، آنها به شما خواهند گفت كه رسولان گذشته همه از جنس بشر بوده‌اند؛ در اين صورت رسالت رسول ما چيزى خارق عادت نيست، بلكه يک امر عادى و معمولى می‌باشد.
هر دو آيه چنانكه المیزان گفته به يک اصل عمومى عقلائى دلالت دارند و آن وجوب رجوع جاهل بر عالم است.

۲.۱ - مصداق اهل ذكر

در بعضى از روایات آمده كه ائمه (علیهم‌السّلام) فرموده‌اند: اهل ذكر مائيم.
در تفسیر عیاشی ذيل آيه دوم محمد بن مسلم از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل كرده كه به آن حضرت گفتم: در نزد ما كسانى‌اند گمان مي‌كنند قول خدا (فَسْئَلُوا أَهْلَ‌ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) آنها یهود و نصاری‌ اند فرمود: آن وقت شما را به دین خود دعوت می‌كنند. می‌گويد سپس امام (عليه‌السّلام) به سينه خود اشاره فرمود و گفت: مائيم اهل ذکر، مائيم سؤال‌شدگان؛ و گويد: امام فرمود: ذكر قرآن است.
در تفسیر برهان ذيل آيه فوق از امام باقر (عليه‌السّلام) درباره‌ (فَسْئَلُوا أَهْلَ‌ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمود: ذكر منم و ائمه اهل ذكراند و قول خدا (وَ إِنَّهُ‌ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ) امام باقر (عليه‌السّلام) فرمود: مائيم قوم او و مائيم مسئول. در تفسير برهان ۲۴ روايت ديگر در اين باره نقل شده است.
اينكه در روايت آمده كه حضرت فرمود: ذكر منم و ائمه اهل ذكراند، مطابق آیه ۱۰ سوره طلاق است كه فرمود: (قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ‌ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ ...) (به يقين خداوند چيزى كه مايه تذكر است بر شما نازل كرده؛ پيامبرى به سوى شما فرستاده كه آيات روشن خدا را بر شما تلاوت مى‌كند...) و آنگاه كه آن حضرت ذكر شد، ائمه (عليهم‌السّلام) نيز اهل و خانواده ذكراند و روايت اول كه فرمود: ذكر قرآن است مطابق آيه‌ (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ) است كه گذشت.
ناگفته نماند: ظاهر آيات گذشته چنانكه گفته شد خطاب به مشركين است‌ و مشرکان كه رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) را قبول نمى‌كردند، چطور می‌شود به آنها خطاب كرد و گفت: از خانواده او بپرسيد و از ائمه سراغ بگيريد؟
ولى اگر قطع نظر از صدر آيه فقط جمله‌ (فَسْئَلُوا أَهْلَ‌ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) را در نظر بگيريم و مورد نزول در نظر نباشد، چنانكه در قواعد كلّى قرآن شأن نزول در نظر نيست، در اين صورت اين يک مطلب و قاعده كلّى می‌شود و مسئول هر چند به حسب مفهوم عام است ولى به حسب مصداق خاص اهل بيت حضرت رسول (عليهم‌السّلام) می‌باشد. زيرا اگر مراد از ذكر چنانكه از سوره طلاق نقل شد، حضرت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) باشد، آنگاه ائمه (عليهم‌السّلام) اهل و خانواده ذكراند و اگر مراد از ذكر قرآن باشد، آن ذكر است براى آن حضرت و قومش چنانكه فرموده‌: (وَ إِنَّهُ‌ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ) (و اين مايه يادآورى و عظمت تو و قوم تو است و بزودى از رفتارتان با اين نعمت سؤال خواهيد شد). در اين‌صورت آنان قوم آن حضرت و يا متيقّن از قوم اواند و آنهااند مسئول و آن حضرت آنان را مقارن قرآن كرده و در حدیث ثقلین امر به تمسّک بر آن دو فرموده است.
از اينكه گفته شد فساد آنچه گفته‌اند: مشركين از پيغمبر قبول نمی‌كردند چطور از اهل بيت او قبول می‌كنند؟! ظاهر و روشن گرديد. اين اشكال كننده خواسته است بر روايات ايراد كند، ولى گفتيم كه در روايات اگر جمله‌ (فَسْئَلُوا أَهْلَ‌ الذِّكْرِ ...) قطع نظر از مورد و شأن نزول بررسى شود مطلب همان است كه ائمه (عليهم‌السّلام) فرموده‌اند و مراجعه به روايات نشان می‌دهد كه امامان (عليهم‌السّلام) فقط به آن جمله نظر داشته‌اند. اين سخن از الميزان ذيل نحل استفاده شده است.
در کافی بابى منعقد فرموده كه مراد از اهل ذكر، ائمه (عليهم‌السّلام‌) اند و در آن ۹ روايت در اين زمينه نقل شده است.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۱۷.    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۲۸.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۳۱۱.    
۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۲.    
۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۵۴.    
۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۳۵۵.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۶۴.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۰۰.    
۱۰. نحل/سوره۱۶، آیه۴۳.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۲.    
۱۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۵۷.    
۱۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۳۷۲.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۵۷.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۶۳.    
۱۶. فرقان/سوره۲۵، آیه۷.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۶۰.    
۱۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۸۴.    
۱۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۲۵۳.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۵۳.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۸۴.    
۲۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۶۲.    
۲۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۳۷۶.    
۲۴. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۶۰.    
۲۵. بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۲۳.    
۲۶. طلاق/سوره۶۵، آیه۱۰-۱۱.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۵۹.    
۲۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۲۴.    
۲۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۴۴.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۶۵.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۱۱۴.    
۳۲. زخرف/سوره۴۳، آیه۴۴.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۹۲.    
۳۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۰۵.    
۳۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۵۵.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۷۵.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۳۱.    
۳۸. حسینی بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۲۳.    
۳۹. نحل/سوره۱۶، آیه۴۳.    
۴۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۸۵.    
۴۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۱۱.    
۴۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۱۰.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ذِکر»، ج۳، ص۱۷.    






جعبه ابزار