سِرّ (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سِرّ (به کسر سین و تشدید راء) از
واژگان قرآن کریم به معنای نهان و امر پوشیده است.
مشتقات واژه سرّ که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
إِسرار (به کسر الف) که به معنای نهان کردن؛
سَريره (به فتح سین) به معناى امر پوشيده؛
سَرائِر (به فتح سین و کسر همزه) جمع سَریره است؛
سُرور به معنای (به ضم سین) شادى مكتوم در قلب؛
سُرُر (به ضم سین و راء) جمع سَرير (به فتح سین) است به معنای تخت که صاحبان نعمت از روى سرور در آن مىنشينند.
سَرّاء (به فتح سین) به معناى مسرّت و وسعت زندگى است.
سِرّ به معنای نهان و امر پوشیده است.
در
صحاح گويد «
السِّرُّ: الَّذِي يَكْتُمُ»
راغب گويد: حديثى كه در نفس مكتوم است.
به مواردی از
سِرّ که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...) (بگو: كسى آن را نازل كرده كه اسرار
آسمانها و
زمین را مىداند....)
(فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرّاً وَ جَهْراً ...) (و او پنهان و آشكار از آن،
انفاق مىكند....)
(أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ ...) (آيا آنان مىپندارند كه ما اسرار نهانى و سخنان درگوشى آنان را نمىشنويم؟!....)
نجوی راز گفتن و سرّ حديث مكتوم در نفس است آيه صريح است در اينكه خدا هم حديث نفس و سخن باطنى و هم راز گفتن را مىشنود چنانكه گفته
(وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ...) (ما انسان را آفريديم و وسوسههاى نفس او را مىدانيم....)
(وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى) (اگر آشكارا سخن بگويى (يا پنهان)، او اسرار پنهانى و پنهانتر از آن را نيز مىداند.)
إِسرار به معنای نهان كردن است.
اسرار را به فتح همزه و كسر آن هر دو خواندهاند و در قرآنها به كسر همزه است.
(سَواءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ ...) (كسانى از شما كه به طور پنهان سخن بگويند، يا آشكار، براى او يكسان است....)
(ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً) يعنى «دعوت خود را هم آشكار و هم نهان بر ايشان رساندم.»
(وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ) يعنى «خدا رازهاى آنها و يا پنهان داشتنشان را میداند.»
(وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً ...) «آنگاه كه پيامبر به بعضى زنانش حديثى در پنهانى گفت....»
(وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا ...) يعنى «
ظالمان راز را پنهان كردند.»
در
المیزان آمده: اين جمله براى
مبالغه است زيرا كه «
أَسَرُّوا» نجوى بودن را مىفهماند.
راغب گويد: اين تعبير براى آن است كه اصلا راز را اظهار نكردند كه نجوى گاهى بعدا آشكار میشود.
سَريره مثل سرّ به معنى امر پوشيده است جمع آن سَرائر میباشد.
(يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ • فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ) (در آن روز كه اسرار نهان انسان آشكار مىشود، و براى او هيچ نيرو و ياورى نيست.)
معنى اين دو آيه در «بلى» گذشت.
امتحان شدن سرائر توأم با ظاهر شدن آنهاست على هذا هر
خیر و
شرّ روز قيامت ظاهر میشود انسان را بر پوشاندن آنها نه نيروئى هست و نه يارى. اين آيه نظير
(هُنالِكَ تَبْلُوا كُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ ...) (در آن جا، هر كس عملى را كه قبلًا انجام داده است، مىآزمايد....)
است
.
در
نهج البلاغه نامه ۱۰ آمده :
«مُخْتَلِفَ الْعَلَانِيَةِ وَ السَّرِيرَةِ.» (آشكار و نهانت يكسان نباشد.)
سرور به معنای شادى است.
راغب آن را شادى مكتوم در قلب گفته است.
در اين صورت معناى سرّ در آن ملحوظ است.
طبرسی ذيل
آیه ۱۱ سوره انسان و
۹ انشقاق گويد: سرور اعتقاد به وصول منافع است در آينده و قومى گفتهاند كه آن فقط لذت قلب است.
شرتونى در
اقرب الموارد گفته: سرور و
فرح و
حبور در معنى نزديک بهماند ليكن سرور عبارت است از شادى خالص پوشيده در دل. و حبور آن است كه اثر آن در بشره صورت ظاهر شود و اين هر دو در شادى پسنديده بكار میروند. اما فرح آنست كه تكبّر و خود بينى آورد و لذا مذموم است. سرور و حبور ناشى از قوّه تفكر و فرح ناشى از قوّه شهوت است. اقرب اين سخن را از كليّات
ابو البقاء نقل كرده.
ولى آنچه درباره فرح گفته مورد تصديق قرآن نيست كه قرآن آن را در شادى مذموم و غيره هر دو به كار برده است مثل
(فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ ...) (تخلفكنندگان از
جنگ تبوک، از مخالفت با
پیامبر خدا و كنارهگيرى از
جهاد، خوشحال شدند....)
(وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ • بِنَصْرِ اللَّهِ) (و در آن روز، مؤمنان به خاطر پيروزى ديگرى خوشحال خواهند شد ... به سبب يارى خداوند.)
(بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ) «گاوی است
زرد پررنگ بينندگان را شادمان كند.»
(وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً) يعنى «در آنها طراوت ظاهر و شادى دل قرار داد.»
نضرة طراوت ظاهر و سرور شادى قلب است.
(وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً) «و به سوى كسانش شادمان بر گردد.»
سَرير به معنای تخت است.
سرور و شادى در آن ملحوظ است لذا راغب گويد: سرير آن است كه از روى سرور در آن مىنشينند زيرا كه آن از براى صاحبان
نعمت است.
طبرسى گويد: سرير مجلس بلندى است آماده براى شادى جمع آن اسرّه و سرر است.
در اقرب گويد: سرير تخت است و بيشتر به تخت پادشاه گفته میشود علت اين تسميه آن است كه هر كه روى آن بنشيند شاد میشود.
سرير به صورت مفرد در قرآن مجيد نيامده است ولى سُرُر كه جمع آن است پنج بار درباره
بهشت و يكبار درباره تختهاى
دنیا آمده است بدين ترتيب:
(إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ) (در حالى كه همه برادرند، و بر تختها رو به روى يكديگر قرار دارند.)
(فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ • عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ) (در باغهاى پرنعمت بهشتى؛ در حالى كه بر تختها رو به روى يكديگرند.)
(مُتَّكِئِينَ عَلَى سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍ ...) (اين در حالى است كه بر تختهايى كه در كنار هم چيده شده تكيه مىزنند....)
(لَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ) (
مقرّبان بر تختهايى كه در صفوف مختلف در كنار هم چيده شده قرار دارند.)
(فِيهَا سُرُرٌ مَّرْفُوعَةٌ) (در آن تختهاى زيباى بلندى است.)
(وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ) (و براى خانههايشان درها و تختهايى زيبا و نقرهاى قرار مىداديم كه بر آن تكيه كنند.)
سرّاء كه فقط در دو آيه زیر
آمده به معنى مسرّت و وسعت زندگى است چنانكه
ضرّاء خلاف آن است.
طبرسى در ذيل آيه اول
فرموده: درباره سرّاء و ضرّاء دو قول است يكى توانگرى و تنگدستى است كه از
ابن عباس است. ديگرى سرور و غم است يعنى در هر حال انفاق میكنند.
ظاهرا مراد از آن دو در آيه اوّل
توانگرى و تنگدستى و در آيه دوم
اندوه و شادى است.
(الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ ...) (همان كسانى كه در توانگرى و تنگدستى، انفاق مىكنند؛ و
خشم خود را فرو مىبرند....)
(قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ ...) (به پدران ما نيز ناراحتى و شادمانى رسيد....)
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «سِرّ»، ج۳، ص۲۵۲.