آموزش خطاطی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آموزش و یادگیری
علم مقولهای جدی در
دین اسلام از
پیامبر الهی حضرت
محمد صلیاللهعلیهوآله بر تمامی
مسلمانان،
واجب دانسته است.
اهمیت و مرتبه والای قلم در
دین اسلام و
ضرورت کتابت کلام خدا، مسلمانان را از همان آغاز به صرافت یادگیری و یاددهی کتابت انداخت. در صدر اسلام کسی که بیش از همه در پیشبرد و زیبایی خط عربی کوشید،
امام علی علیهالسلام بود.
توصیههای منسوب به وی درباره چگونگی تراشیدن و قَط زدن قلم،
یا فاصله بین سطرها و تجمیع حروف،
حاکی از آن است که آن حضرت از نخستین آموزگاران خوشنویسی بوده است.
احْوَل سگزی در
زمان مأمون (۱۹۸ـ۲۱۸)، قواعدی برای خط تدوین کرد و در این زمینه رسالاتی نوشت.
گویا اندکی بعد، آموزش خوشنویسی به دربار راه یافت و
خلیفه و فرزندانش به یادگیری این فن روی آوردند. چنانکه ابن ندیم
از خوشنویسی به نام ابوالحسین اسحاقبن ابراهیم تمیمی یاد کرده است که
تعلیم خلیفه مقتدر (۲۹۵ـ۳۲۰) و فرزندانش را به عهده داشت و رسالهای به نام تحفةالوامق نوشت. این اثر نخستین رساله در باب خط است که در منابع از آن یاد شده است.
رسالات پراکنده دیگری نیز به
زبان عربی درباره خط و قلم و ابزارهای کتابت نوشته شد، همانند کتاب الخط و القلم از ابیالربیع محمدبن لیث آذرباد الکاتب (متوفی اواخر سده دوم)
و رسالهای در خط و قلم از ابن قتیبه دینوری، سده سوم.
در اوایل سده چهارم، ابوعلی محمدبن
علی، ابن مُقْلَه و برادرش
ابوعبدالله حسین بن علی، قوانین خط را بر پایه قواعد هندسی مدون کردند
و اندازه و تناسب هر
حرف را براساس نقطه لوزیشکل و الف و دایره به قاعده درآوردند.
ابن مقله همچنین رسالاتی از جمله میزانالخط نوشت
که بعدها بسیاری از خوشنویسان در
تربیت شاگردان از آن بهره گرفتند.
در واقع پس از ابن مقله و شاید به
تقلید از او، رسالهنویسی در باب خوشنویسی سنّت شد. چنانکه علاوه بر بیشتر خوشنویسان، بسیاری از ادیبان هم فصلی از تألیفات خود را به گفتگو درباره آداب دبیری و منشیگری اختصاص میدادند و دستکم در قسمتهایی از این فصول، مستقیمآ از قوانین خطاطی و آمادهسازی ابزارهای کتابت سخن میگفتند.
ابن بوّاب، خوشنویس شهیر سده چهارم و پنجم، سنّت آموزش منظوم خوشنویسی را بنیان نهاد و در قصیده مشهور رائیه، دقایق و ظرایف انتخاب قلم، چگونگی تراشیدن و قط زدن آن، و آمادهسازی کاغذ را شرح داده است.
از آن پس، بسیاری از خوشنویسان شیوه آموزش منظوم ابن بوّاب را تقلید کردند، از جمله زین الدین شعبان الآثاری (متوفی ۸۲۸) در الفیه العنایة الربانیة فی الطریقة الشعبانیة،
سلطان
علی مشهدی متوفی ۹۱۹،،
و حتی خوشنویس متأخری چون عمادالکتاب قزوینی (متوفی ۱۳۱۵ش) در یک مثنوی تعلیمی.
با اینهمه بسیاری از مؤلفانِ رسالات آموزشی، مطالب قصیده رائیه ابن بوّاب را اخذ و
اقتباس کردند.
از سده پنجم که فراگیری خوشنویسی
اهمیت یافت، بسیاری از خوشنویسان و غیرخوشنویسان آشنا به رموز خط، رسالاتی درباره آموزش خوشنویسی و شناخت ادوات و فنون وابسته بدان، به زبانهای عربی و فارسی تألیف کردند. از مهمترین این رسالات به عربی، یکی عُمدةالکُتّاب و عُدةُ ذویالالباب از معزّ
بن بادیس صَنهاجی (متوفی ۴۵۴ یا ۴۵۵) است که در آن از ویژگیهای قلم خوب
و انواع مرکّب، لیقه و کاغذ به تفصیل سخن رانده است. دیگر منهاجالاصابة فی معرفة الخطوط و آلات الکتابة، اثر محمدبن احمد زفتاوی، درباره تاریخ خط و ادوات کتابت و وضع حروف قلم ثلث،
و رسالة فی الخط و بَریِ القلم، او، تحفة اولیالالباب فی صناعة الخط و الکتاب (بیروت ۱۹۹۷) تألیف عبدالرحمان
بن یوسف
بن صائغ (متوفی ۸۴۵)، مشتمل بر اطلاعاتی سودمند درباره تاریخ خط، ابزارهای کتابت، و آموزش اقلام مختلف. از رسالات معروفی که تا پیش از دوره صفویان در تعلیم خوشنویسی نگاشته شده باید از آداب خط عبدالله صیرفی (قرن هشتم) و تحفةالمحبین سراج شیرازی (قرن نهم)، نام برد که اولین رسالات شناخته شده به فارسیاند.
تا پیش از ظهور میرعلی تبریزی در نیمه نخست سده نهم و ابداع و ترویج
خط نستعلیق، بیشتر خطاطانِ رسالهنویس شرح قواعد این خط را هم به نگارشهای خود افزودند. دو رساله منظوم صراط السطور سلطان
علی مشهدی، و آدابالمشق و رساله منثور سوادالخط،
هر دو از مجنون رفیقی هروی، را باید در شمار مهمترین این رسالات آورد.
از نیمه نخست سده نهم و سرتاسر سده دهم، نوشتن رسالات آموزشی در زمینه خوشنویسی و فنون وابسته بدان به اوج رسید،
رساله مدادالخطوطِ میرعلی هروی (متوفی ۹۵۱)، آدابالمشق از باباشاه اصفهانی (اواخر سده دهم)؛ و فوایدالخطوط از محمدبن دوستمحمد بخاری (نوشته در ۹۵۵) نمونههایی از رسالات این دورهاند.
در همین ایام، دیباچهنویسی بر مرقّعات که از اواخر دوره تیموریان (۸۰۷ـ۹۱۳) آغاز شده بود، به شکوفایی چشمگیری رسید، اگرچه در این دیباچهها سخنی از مسائل فنی خوشنویسی به میان نیامده، ذکر نام و نقش استادان بزرگ در آموزش خوشنویسان دیگر و تأثیر تعیینکنندهشان در تحول شیوههای مختلف خوشنویسی، به آنها وجههای تعلیمی داده است. به علاوه تکبرگهایی از آثار قلم استادان پیشین در این مرقعات، همواره سرمشق نوآموزان خوشنویسی و حتی خوشنویسانی بوده است که سالهای آموزششان را پشت سر نهاده بودند.
دو نمونه از مرقعات معروف با دیباچه مفصّل عبارتاند از: مرقع
مشهور بهراممیرزا صفوی با دیباچهای به قلم دوستمحمد گواشانی هروی که در ۹۵۱ به اتمام رسید، و مرقعی که قطبالدین محمد قصهخوان در ۹۶۹ به نام و برای
شاه طهماسب صفوی تدوین کرد.
در همین دوره، در دربار عثمانیان و بابریان هم مرقعاتی با دیباچههایی سودمند برای
آموزش آماده شد، از جمله دیباچه محمد چندرهچیزاده در ۹۸۰ بر مرقعی که برای سلطانمراد سوم عثمانی نوشته شد.
و دیباچه مرقع گلشن و گلستان در دوره
سلطنت جهانگیرشاه بابری (۱۰۱۴ـ۱۰۳۷)، که ظاهرآ هر دو را مولانا محمدحسین کشمیری زرینقلم
کتابت کرد.
اندکی پیش از آن، در ۹۰۸، محمدبن
حسن طیبی شافعی نمونههایی از اقلام گوناگون را در مجموعهای مرقعمانند گرد آورد و دیباچهای بر آن نوشت و به آخرین فرمانروای مملوکی مصر، قانصوه غوری، تقدیم کرد. این مجموعه جامع
محاسن کتابة الکتّاب نام دارد.
پس از این دوره، رسالهنویسی در باب آداب خوشنویسی رو به افول نهاد. از معدود نمونههای بهجا مانده، رساله احیاءالخط زینالعابدین خویی است در زمینه اصول کتابت قلم کوفی در ۱۳۲۲، به فرمان مظفرالدینشاه قاجار، که در
تهران به چاپ سنگی رسید.
دو نمونه منظوم هم از دوره
قاجار در دست است: مثنوی تعلیمی عمادالکتاب قزوینی
و سراجالکاتبین از
حسن عشقی مؤید نظام.
همچنین در ۱۲۶۵، شیخ غلامنبی
بن غلامحسین رساله کحلالعیون را در آداب خط در
هند نوشت.
۱) بیان
فضیلت خط خوش و نقل
آیات قرآن و سخن بزرگان دین و عالمان در این باره.
۲) ذکر سلسله استادان و سرآمدان خوشنویسی و بیان جایگاه هریک در تحول و تکامل انواع خطوط.
۳) معرفی و بیان خاستگاه و خواص و کاربردهای ویژه اقلام گوناگون.
۴) تشریح قواعد صوری و
اصول عملی خوشنویسی که نوآموز باید با
تمرین و مشق مداوم آنها را فراگیرد.
۵) بیان صفات پسندیده و ناپسندی که کاتب باید بدانها آراسته یا از آنها به دور باشد و آدابی که باید در ظاهر و باطن رعایت کند.
۶) چگونگی آماده کردن اسباب خوشنویسی و بیان ویژگیهای انواع مرغوب هریک.
۷) بیان شرایط متناسب
زمان و مکان کتابت و ویژگیهای ابزارهای کتابت در زمانها و آب و هواهای مختلف.
محتوای نسبتآ یکسان این رسالات
حکایت از قوانین مدون و دیرپای آموزش خوشنویسی در سراسر سرزمینهای اسلامی دارد. در
حقیقت، دامنه فراگیر آموزش خوشنویسی از
دربار خلفا و فرمانروایان تا فضای مدارس و مکاتب علمی و دینی را دربرمیگرفت و یادگیری خوشنویسی از دروس مهم در جایجای قلمرو اسلامی بود.
آموزش خوشنویسی به شاهزادگان و درباریان، سنّتی پایدار بود. حضور ابن مقله در مقام وزارت سه تن از خلفای عباسی را نمیتوان جدا از این امر دانست. عضدالدوله دیلمی خوشنویسی را از
ابوعبدالله، برادر همین خوشنویس، آموخت.
راوندی
داییاش، محمودبن محمد راوندی، را آموزگار خوشنویسی طغرل سلجوقی خوانده و مستقیمزاده
از تعلیم خوشنویسی مسعود غزنوی نزد ابن هلال یاد کرده است. شاهزادگان تیموری، ابراهیم سلطان و میرزابایسنغر، خوشنویسی را به ترتیب نزد پیرمحمد شیرازی
و شمسالدین بایسنغری
آموختند. آموزش خوشنویسی در دربار صفویان چنان رونق گرفت که بسیاری از شاهزادگان و شاهدختان صفوی، هم نزد استادان سرشناس خط و هم با سرمشق گرفتن از نمونه خط استادان پیشین که در مرقعات گرد آمده بود، خوشنویسی میآموختند.
منشی قمی
از مشق نستعلیق شاه طهماسب صفوی در کودکی یاد کردهاست.
ناصرالدینشاه قاجار که به خوشنویسی رغبتی تمام داشت، از میرزامحمدرضا کلهر سرمشق خط میگرفت.
همچنین میرزاغلامرضا اصفهانی در دوره ناصرالدینشاه،
معلم خط فرزندان دربار و مستوفیزادگان بود.
اشتیاق به فراگیری خوشنویسی به دربار
ایران منحصر نبود. نگارش عمدةالکتاب به معزّبن بادیس، از فرمانروایان زیری افریقا، منسوب است (سطور پیشین). راه یافتن برخی از خوشنویسان ایرانی به دربار بابریان، اشتغال ایشان به آموزش خوشنویسی در آن دیار را در پی داشت، مانند عبدالرشید دیلمی که در اکبرآباد (آگرا) به تعلیم خط داراشکوه، جهانآرا و زیب النساء گماشته شد
و میرمحمدباقر فرزند میرعلی هروی که گویا در کارگاهی کاتبان جوان را آموزش میداد.
فرمانروایان عثمانی هم از ذوق خوشنویسی بیبهره نبودند. به گفته شیمل،
سلطان محمد فاتح این فن را از
حسن بن عبدالصمد صامسونی آموخت و فرزندش، بایزید دوم، نزد شیخ حمدالله آماسی تلمذ کرد.
اساساً یادگیری خوشنویسی در عالم
اسلام مختص گروه و طبقهای خاص نبود،
بلکه از ارکان تحصیلات عمومی
مسلمانان به شمار میرفت. محمدبن هندوشاه شمسمنشی
کتابت را، در کنار
سیاحت، از نخستین تعلیمات عربها به فرزندانشان شمرده است. در بسیاری از مراکز آموزشی (نظامیهها، مدارس، مقابر و خانقاهها)، بسیاری از
طلاب به کتابت نُسَخ میپرداختند. ابن بطوطة
از حلقههای درس
مسجد دمشق یاد کرده است که در آنها، کودکان در کنار یادگیری
قرآن، خوشنویسی را نزد معلمانی میآموختند که کارشان اختصاصآ آموزش فن خط بود. محمدبن
حسن طیبی، خوشنویس دوره ممالیک مصر، در عریضهای از سلطان قانصوه غوری خواست مکانی را در بنیادهای خیریه (موقوفات) به آموزش خوشنویسی اختصاص دهد. نمونههایی از این موقوفات، مدارس بَرقوقیه و اشرفیه در قاهره بود که بخشی از آنها را وقف آموزش کتابت به عموم مردم کرده بودند.
در
ایران نیز، حلقههای آموزش خوشنویسی دایر بود، چنانکه با ورود مولانا معروف بغدادی به
هرات، گروهی از جوانان شهر برای مشق خط گرد او جمع شدند
و چون آوازه خط سلطان
علی مشهدی در مشهد پیچید، طالبان خط خوش از دور و نزدیک به خدمت او میرفتند.
شاهمحمود نیشابوری نیز در مدرسه قدمگاه مشهد شاگردان را به حضور میپذیرفت. همچنین، سیداحمد مشهدی
حدود ده
سال در مشهد به جوانان این شهر مشق خط میداد.
گاهی هم طالبانِ مشتاق، در طلب استادی صاحبنام سفر میکردند، مثلا میرعماد قزوینی با آنکه در قزوین از مالک دیلمی سرمشق خط گرفته بود، برای استفاده از محضر ملامحمدحسین تبریزی عازم
تبریز شد.
در قلمرو عثمانی، حافظ عثمان، یکشنبهها به تعلیم فقرا و چهارشنبهها به
تعلیم اغنیا میپرداخت.
انبوه رسالات تعلیم خط آموزش شاگردان مستقیم یک استاد را ساده میکرد و استنساخ و تکثیر آنها نیز، دستیابی هنرجویان سایر مناطق به این رسالات و حفظ پیشرفتها و ظرایف یادگیری خط را برای نسلهای آینده ممکن میساخت. بسیاری از معلمان خوشنویسی نیز با اقتباس از رسالات دست اول، جزوههایی مختصر تهیه میکردند و گاه با افزودن دانستهها و تجربیات خود، به تکمیل مطالب این رسالات میپرداختند.
عبدالله صیرفی
از
امام علی علیهالسلام نقل کرده است که فراگیری خوشنویسی وابسته است به تعلیم
استاد و مشق بسیار و شناخت ترکیبات و ترک منکرات و آشنایی با مفردات و مرکّبات. به نظر میرسد مهمترین مبانی آموزش خوشنویسی که در قرنهای متوالی و جایجای سرزمینهای اسلامی به صورت قوانینی مدون و تغییرناپذیر رایج بود، در این جمله نهفته است. فتحالله سبزواری
نظیر این جمله را از
زبان یاقوت مستعصمی چنین نقل کرده که کمال خط در تعلیم استاد و صفای باطن و کثرت مشق است. نکته شایان توجه در این جمله، دیرپایی و ثبات قوانین
حاکم بر آموزش خوشنویسی است که از نخستین سالهای ظهور
اسلام تا دوران معاصر همچنان تداوم یافته است.
استاد، اصلیترین رکن آموزش خوشنویسی بوده است. نخستین گام در یادگیری خوشنویسی انتخاب استاد و حضور مداوم در محضر او بود. سلطان
علی مشهدی
آموختن قواعد خط را بدون حضور استاد، کاری دشوار شمرده و تلاش برای فراگیری خوشنویسی از طریق رسالات آموزشی را در غیاب استاد چندان مفید ندانسته است.
ضرورت وجود استاد چنان بود که حتی مَشّاقی و ممارست بسیار هم بدون حضور راهنمایی آگاه، کاری
عبث مینمود. توصیه میشد که شاگرد هر روز یا دستکم دو یا یک روز در هفته از استاد
تعلیم بگیرد
و خودآموزی در فراگیری خط را مانند برگزیدن معلمی ناآشنا به رموز فن میدانستند.
نشانه دیگر
اهمیت تردیدناپذیر نقش استاد آن بود که هر شاگرد حتی با سالها
تمرین و جدیت در مشّاقی، تا از جانب استادش
اجازه نمییافت، مجاز به رقم زدن آثارش نبود.
وظیفه استاد فقط
هدایت عملی هنرجو نبود، بلکه میبایست
شاگرد را با
آداب معنوی هم آشنا میکرد.
نکته دیگر در کار استاد، کشف میزان
استعداد و توانایی شاگرد در گذراندن مراحل مختلف آموزش بود.
او میدانست که
فهم هر هنرجو تا چه
حد به آموزگار رخصت انتقال مطالب را میدهد. رابطه استاد و شاگرد در سراسر عمر آن دو برقرار بود.
حتی پس از
مرگ استاد هم، شاگرد نمیبایست بدون طلب
رحمت برای استادش دست به قلم بَرد.
نقش انکارناپذیر استاد به ایجاد سلسلهها و دودمانهای خوشنویسی انجامید. بدینمعنی که هر شاگرد در محضر استادی، اصول خوشنویسی را فرا میگرفت و پس از تکمیل آموختههای خود، با کسب اجازه از استاد، شروع به نوشتن و تربیت شاگردان میکرد. او در این راه اگر میتوانست، با تکیه بر قوانینِ از پیش معیّنِ خوشنویسی، چیزی به دستاوردهای پیشینیان میافزود و به شاگردان میآموخت. با این حال، هیچگاه از آموزههای متقدمان سرپیچی نمیکرد و مرتبه محترم استادان پیشین را همواره به شاگردان گوشزد میکرد و خود را حلقهای متصل به زنجیره ایشان میشمرد. گواه این گفتهها فصلی است که در آغاز اکثر رسالات و دیباچههای پیشگفته، به این موضوع اختصاص یافته است.
تنظیم شجره خطاطان در تمام سرزمینهای اسلامی متداول بود. تقریبآ تمامی کسانی که به روایت تاریخ خوشنویسی میپرداختند، بیان سلسله استادان را بخشی از کار خود میدانستند.
در بسیاری از این شجرهها، بهویژه نمونههای ایرانی، نسبت این سلسلهها به
امام علی علیهالسلام رسیده است. خوشنویسان مصری شجره خود را به ابنبوّاب رسانده
و ترکان عثمانی
شیخ حمدالله آماسی را سرسلسله خود دانستهاند که او هم با چند واسطه مروج شیوه یاقوت مستعصمی بوده است.
غایت آمال هر هنرجوی خوشنویسی آن بود که به زنجیره استادان متقدم بپیوندد.
ابوحیان توحیدی
یادگیری ده نکته را برای هر کاتبی ضروری دانسته است. بلر
احتمال داده است که ابوحیان این ده نکته را از ابن مقله نقل کرده باشد. این ده نکته عبارتاند از:
تحقیق (آشکار بودن حروف چه در نثر و چه در نظم)، تحدیق،
تحویق (انحنای حروفی چون و ـ ف ـ ق)، تخریق (وضوح پیچش حروفی چون ه ـ ع)، تعریق (کشیدن حروفی چون ن ـ ی در پایان کلمات)، تشقیق (رعایت تناسب و توازن حروفی چون صـ ک ـ ط)، تنسیق (نظم و آراستگی همه حروف)، توفیق،
تدقیق (آزادی دست در نوشتن دنباله حروف)، و تفریق (پرهیز از تداخل حروف).
استادان در آموزش، بیش از هر چیز بر کثرت مشق تأکید میکردند.
استاد پیوسته با اندرزِ «یا قلمی میتراش یا ورقی مینویس»
ضرورت مشق مکرر را به
شاگرد یادآوری میکرد. همچنین گفته میشد که خوشنویسنوآموز اگر حتی یک
روز مشق نکند، از زیبایی خطش کاسته میشود
برای مشقْ انواع و مراحلی در نظر گرفته شده است. سلطان
علی مشهدی
آن را به دو نوع نظری و قلمی، و باباشاه اصفهانی
به سه نوع نظری، قلمی، و خیالی تقسیم کرده است. در مرحله مشق نظری، به کاتب توصیه میشد که نمونههایی از خط استادان را گرد آورد و آثار یکی از آنها را که در او
رغبت بیشتری برمیانگیزد، برگزیند. آنگاه با مطالعه دقیق حروف و کلمات و گردشهای قلم و ترکیبات آن، از ظرایف کار آگاه شود و الگوهای ذهن خود را
پرورش دهد
در مشق قلمی، نوآموز
دست به قلم میبُرد و به نقل خط
استاد میپرداخت.
در گام نخست، نوآموز میبایست از روی نمونه مفردات استاد مشق میکرد.
اندازه متناسب هر
حرف براساس تعداد نقطههای لوزیشکلی که با تمام پهنای دم قلم بر کاغذ ترسیم میشدند، مشخص میگردید. مثلا بلنداى حرف «الف» در خط محقّق، با هر قلمى كه كاتب با آن مىنوشت، برابر هشت نقطه و در خط ثلث برابر هفت نقطه بود.
نقش نقطه در سنجش اندازه حروف را مجنون رفیقی هروی
با نقش افاعیل در تعیین سنجش اوزان شعر
قیاس کرده است. نمونهای دیگر از مفردات، ترکیب هریک از حروف با تکتک اشکال حروف دیگر است، مثل «حا، حب، حح، حد، حر و حس». برای آموزش گاه شکل حروف را به اندام پرندگان تشبیه میکردند، مثلا «ر» نستعلیق را همچون کبکی در حال دویدن و «فی» نسخ را مانند مرغابی مینوشتند. گاه نیز مفردات را به
اشکال هندسی مانند میکردند، چنانکه حروفی چون «الف» و «ل» و «ک» از مربع و سرهای «م» و «و» و «ف» و «ق» از مثلث و سر «ج» و امثال آن از مخمس شکل میگیرند
مشق مفردات بخش اجتنابناپذیر آموزش خوشنویسی است. هرچند به گفته ابن خلدون،
این شیوه در
اندلس و
مغرب رایج نبود و
شاگرد به جای آموختن شکل متناسب هر حرف در حالت مفرد، خوشنویسی را با نوشتن کلمات و جملاتی از روی سرمشق استاد فرامیگرفت. نمونههایی از مشق مفردات منسوب به یاقوت مستعصمی در دست است.
بخش اصلی غالب رسالات خوشنویسی درباره آموزش مفردات است.
محمدبن
حسن طیبی در دیباچه مجموعه جامع
محاسن کتابة الکُتّاب، دوازده صفحه نخست را به آموزش مفردات به شیوه ابنبوّاب اختصاص داد،
اما بیشترین نمونههای دفاتر
تمرین مفردات از سدههای دهم تا سیزدهم از خوشنویسان عثمانی به جا مانده است.
مشق مفردات برای هر خوشنویس تمرینی پایانناپذیر بود. بسیار پیش میآمد که خوشنویسی نامآور در اوج
شهرت و
مهارت، به مشق مفردات باز میگشت.
پس از مفردات، نوبت به فراگیری مرکّبات میرسید. منظور از مرکّبات نوشتن کلمات مستقل است که در آن، هنرجو با جایگاه حروف در ابتدا، میانه، و انتهای کلمات و چگونگی اتصال آنها به سایر حروف در موقعیتهای یاد شده آشنا میشود.
در این مرحله هم شاگرد میبایست پیوسته نمونهای از مرکّبات استاد را پیش
چشم میداشت.
با گذراندن این مقدمات، شاگرد به فراگیری مسائلی چون اصول و نسبت و ترکیب و کرسی میپرداخت. ابن مقله قواعد کلی خط را در دو زمینه
حُسن تشکیل و
حُسن وضع بیان کرده است.
حُسن تشکیل عبارت است از اندازه هر حرف به لحاظ سطح و دور، بلندی و کوتاهی، باریکی و ضخامت، و افقی، عمودی یا مایل بودن، که به رعایت
قواعد اصول و نسبت میانجامد.
حُسن وضع مربوط است به اتصال حروف، ترکیب حروف منفصل با حروف دیگر، در کنار هم نشاندن کلمات و نظم سطرها، و تعیین جای کشیدگیها که از حاصل آنها دو قاعده ترکیب و کرسی به دست میآید.
در برخی رسالات، بیتی از یاقوت مستعصمی نقل شده که در آن، اصول، ترکیب، کرسی، نسبت، صعود، تشمیر، نزول، و ارسال را هشت قاعده اصلی خط شمرده است.
علی
بن حسین خوشمردان
با تکیه بر همین بیت، مراحل یادگیری خوشنویسی را به دو مرتبه مبتدیانه و منتهیانه تقسیم کرده است. مبتدیان نسبتهای نقطهای حروف و سطح و دور و صعود و نزول و تشمیر و ارسال را میآموختند و منتهیان ترکیب و کرسی و نسبت کلمات با یکدیگر را فرا میگرفتند. گفتنی است که شاگرد، تمام این نکات را از روی سرمشق استاد یاد میگرفت و در مرحله مشق قلمی هرگز از
تقلید،
غافل نمیشد.
مدت یادگیری مهم و برای مثال،
زمان کمتر از یک سال برای مشق قلمی ناکافی است. در این مدت، هنرجو باید چگونگی آمادهسازی لوازم و اسباب خوشنویسی را هم بیاموزد. تقریبآ همه رسالهنویسان در فصلی مستقل به تفصیل به شرح تهیه ابزارها پرداختهاند. یادگیری مُهره کشیدن کاغذ، ساختن مرکّب، انتخاب قلمتراش، و مهمتر از همه تراشیدن قلم برای هنرجو الزامی است.
در مرحله مشق خیالی یا ذهنی، خوشنویس دیگر نیازی به
تقلید ندارد، چرا که بر
اثر کثرت مشق، هیئت و ترکیب متناسب حروف و کلمات در ذهنش نقش بسته است.
اکنون خوشنویس میتواند نوآوری کند و بدون رجوع به سرمشق و تنها به یاری ذوق پروردهاش، عبارات را با ترکیب و تناسب موردنظر خویش بنویسد.
باباشاه اصفهانی
هشدار داده است که خوشنویس باید
حد اعتدال را میان مشق قلمی و ذهنی رعایت کند، زیرا زیادهروی در مشق قلمی نیروی ابداع را از او میگیرد و
افراط در مشق خیالی خط او را ناپخته میسازد.
دوره آموزش خط ممکن بود سالها به طول انجامد. بنابراین، توصیه میشد که فراگیری خط را از سنین کم آغاز کنند و به کاری جز آن نپردازند. رعایت
اصول اخلاقی همچون
قناعت،
طاعت و
عبادت، لازمه آموزش خطاطی محسوب میشد.
هنرجویان به تنهایی یا گروهی از استاد خود سرمشق میگرفتند.
صفحهای از مشق شاهزاده بایسنغر تیموری و همشاگردانش در دست است که همگی عبارتی یکسان را در کنار هم نوشتهاند. این نمونه را میتوان گواهی بر آموزشِ گروهیِ آنان شمرد. با این روش، مقایسه توانایی و پیشرفت شاگردان ممکن میشد.
با پشت سر نهادن هر مرحله از آموزش، شاگرد از
استاد،
اجازه مییافت که نمونه خط خود را با اصطلاحاتی چون سَوده، مَشَقَه،
نَمَّقَه، رقَمَه، و حَرره
مرقوم کند. هریک از این اصطلاحات نشاندهانده پیشرفت به مرحلهای بالاتر بود. گاه خوشنویس با
تقلید موبهمو از دستخط یک استاد، نمونهای پدید میآورد که با اصل اثر مشتبه میشد.
در چنین مواردی، دستخط خود را با عبارت «نقل» یا «نقله عنالخط...» رقم میزد.
شیوههای آموزش دوران معاصر تا حد زیادی مبتنی بر سنّتهای آموزشی پیشین است. بهرغم پیدایش گرایشها و کاربردهای متعدد جدید خوشنویسی و استفاده از آن در صنعت چاپ و گرافیک، و همچنین بهکارگیری ابزارهای جدید و ظهور اشکال تازه در این هنر، علاقهمندان بسیاری به فراگیری خوشنویسی به شیوههای سنّتی روی آوردهاند. برای این منظور، مدارس و سازمانهایی در سرزمینهای اسلامی گشایش یافته است و معلمان بسیاری به
تعلیم نوآموزان خوشنویسی مشغول شدهاند. بسیاری از این معلمان باواسطه یا بیواسطه شاگردان استادان شهیر پیشیناند. با تأسیس انجمن خوشنویسان ایران در ۱۳۲۹ش، آموزش خوشنویسی در
ایران از سر گرفته شد. برپایی شعبههای متعدد این انجمن در اغلب شهرستانهای ایران، به آموزش این هنر وسعتی چشمگیر بخشید. در سالهای اخیر، خطاطان بسیاری با پیروی از شیوه چند تن از خوشنویسان متأخر، بهویژه در
خط نستعلیق، و با روشهایی اندک متفاوت از یکدیگر تربیت شده و هنرجویان جدید را
تعلیم دادهاند
نیز (انجمن خوشنویسان ایران). تأکید انجمن خوشنویسان ایران بر آموزش نستعلیق بوده است. هرچند از آموزش سایر اقلام، به منزله خط دوم هنرجویان،
غافل نبوده است.
در این انجمن، برای آموزش هنرجویان مراتبی در نظر گرفته شده که عبارتاند از: مبتدی (مقدماتی)، متوسط، خوش،
عالی، ممتاز.
آشنایی با ابزارهای خوشنویسی، نوشتن حروف و کلمات ساده، و شناخت اولیه کرسی، مواد آموزشی مرحله مبتدی است. هنرجویان انجمن خوشنویسان ایران، به پیروی از شیوه آموزش استاد
حسین میرخانی، مشق مفردات را در کنار مشق کلمات و سطرهای ساده، همزمان آغاز میکنند.
این شیوه ریشه در روش آموزش میرزامحمدرضا کلهر دارد که در سده سیزدهم، شیوه سنّتی آموزش خوشنویسی با مشق مفردات را کنار نهاده بود و آموزش شاگردان را با سرمشق دادن عبارت یا بیتی آغاز میکرد و همزمان، آنان را با شکل جداگانه حروف و کلمات آشنا میساخت. او بر این باور بود که بدینترتیب، شاگرد مشتاق میمانَد و ذوقش پرورده میشود.
با فراگیری این موارد، هنرجو توان نوشتن سطری ساده را به دست میآورد. در مرحله متوسط، اجرای دقیقتر مفردات تکحرفی و دوحرفی و کلمات و کشیدهها به هنرجو آموزش داده میشود تا او بتواند سطری مشکلتر از مرحله مبتدی را بنویسد. نوشتن مفرداتِ پیچیدهتر و مرکّبات و چگونگی ترکیب یک
بیت (دو مصرع زیر هم) با قلمهایی در اندازههای مختلف را هنرجو در مرحله خوش میآموزد. در پایان این مرحله، امتحانی از هنرجو گرفته میشود که با موفقیت در آن به مرحله
عالی راه مییابد.
آموزش چلیپانویسی و کتابت (صفحهای با قلم ریز) در این مرحله انجام میگیرد. همچنین در این مرحله، هنرجو باید یکی از اقلام ثلث، نسخ، یا شکسته نستعلیق را بسته به علاقهاش، به منزله خط دوم برگزیند. در این مرحله هم آموختههای هنرجو را با امتحانی میسنجند. هنرجوی دوره ممتاز باید از عهده نوشتن کلمات پیچیده و در کنار هم نشاندن آنها با رعایت اصول صحیح ترکیب به خوبی برآید. همچنین باید بر نسبتهای درست حروف و کلمات تسلط داشته و دستی روان داشته باشد. هنرجو در پایان هر مرحله، گواهینامه شایستگی خود را از انجمن دریافت میکند.
برخی استادان وابسته به این انجمن و دیگر خوشنویسان کتابها و رسالات آموزشی تالیف کردهاند،
که شاید معروفترین آنها کتاب تعلیم خط (اصفهان ۱۳۵۶ش)
اثر حبیبالله فضائلی باشد. فضائلی در این
کتاب، با استفاده از اهم منابع کهن فارسی و عربی در زمینه خوشنویسی و با تکیه بر آگاهیها و تجربههای خویش در نوشتن انواع خط، مهمترین مبانی آموزش خوشنویسی را به زبانی ساده برای نوآموزان شرح داده است.
آموزش خوشنویسی در
ترکیه معاصر هم با جدیت پیگیری میشود. از ۱۳۱۵ش/۱۹۳۶، آموزش خوشنویسی در دانشگاه هنرهای زیبای معمار سنان رسما آغاز شد.
استانبول در چند دهه اخیر، تحت حمایتهای گسترده مرکز تحقیقات تاریخ و
هنر و فرهنگ اسلامی (ارسیکا)، به یکی از مراکز اصلی آموزش خوشنویسی تبدیل شده است.
آموزش خوشنویسی در ترکیه در دو مرحله انجام میپذیرد. نخست، هنرجو به مشق مفردات (شامل پانزده تا بیست درس) میپردازد. بیشتر الگوهای مشق هنرجویان، ترکیبی از دو قلم ثلث و نسخ است زیرا خوشنویسان ترک به پیروی از گذشتگان خود، به این دو قلم گرایش بیشتری دارند. پس از طی این مرحله، شاگرد با
تقلید دقیق و موبهموی نمونهای از خط یکی از استادان متقدم، به دریافت «
اجازه» نایل میشود و از آن پس، میتواند اثر خود را با رقم «کَتَبَهُ» به نام خویش مرقوم کند. البته خوشنویسان ترک از سده دهم به بعد، در هر مرحلهای از استادی، نام استادشان را در کنار نام خود میآوردند و این سنّت تا امروز ادامه دارد.
گفتنی است، بسیاری از خوشنویسان دیروز و امروز ترکیه اجازه خوشنویسی خود را با نقل قطعهای از خط خوشنویسان شهیر ایران، بهویژه میرعماد قزوینی، دریافت کردهاند؛ از جمله محمداسعد یساری، خوشنویس سده دوازدهم،
و مصطفی اوغور درمان، خوشنویس معاصر. بلر
درمان را همتای فضائلی و استاد و صاحبنظر بلامنازع خوشنویسی خوانده که با تألیفات متعددش پیشوای آموزش و پژوهش خطاطی در ترکیه معاصر بوده است.
آموزش خوشنویسی در دوره معاصر، در کشورهای عربی نیز با شکلگیری مدارسی به نام تحسین الخطوط
استمرار یافت. در ۱۳۰۰ش/ ۱۹۲۱ چنین مدرسهای در
قاهره تأسیس شد و استادان مصری و ترک در آنجا به آموزش پرداختند و دانشجویانی از نقاط مختلف حتی از فیلیپین و اندونزی در آن مشغول تحصیل شدند. از ۱۳۰۸ش/ ۱۹۲۹، وزارت معارف مصر به شکل نهادینهتری به آموزش خوشنویسی پرداخت و اموری همچون انتشار نشریه در باب خوشنویسی و بررسی شرایط مدرّسان خط را در دستور کار خود قرار داد. در مصر، علاوه بر مدارس تحسین الخطوط، دورههای آموزش خطاطی در مدارس رسمی دیگر و حتی در خانهها برگزار میشود.
در این سالها، در
عربستان سعودی در شهر
جده، مدرسهای آغاز به کار کرد که بعدها به
وزارت معارف پیوست و در
کتابت قرآن نقشی مؤثر داشت. همچنین آموزش خوشنویسی در
عراق با برنامهریزی دورههای آموزشی چهار هفتهای در
بغداد، نوعی
انقلاب محسوب میشد. در ۱۳۵۵ش/۱۹۷۶، در شهر طرابلسِ لیبی، نخستین مدرسه خوشنویسی جدید به نام «معهد ابنمقله للخط العربی» بنیان نهاده شد و استادان مصری در آنجا به آموزش پرداختند. همچنین باید از مدرسه خوشنویسی کویت در منطقه
خلیج فارس یاد کرد.
مدارس خوشنویسی قوانینی ویژه دارند، مثلا در مدارس مصری این اصول رعایت میشود: آموزش رایگان، التزام دانشجو به اتمام دوره آموزشی، برگزاری جلسات آموزشی در طی هفته به جز روزهای
پنجشنبه و
جمعه، آموزش عمومی در چهار
سال و آموزش تخصصی در دو سال. همچنین به دروس دیگری مانند
زبان عربی، روش تدریس خوشنویسی، تاریخ خط و تاریخ هنر اسلامی توجه میشود.
علاوه بر آموزش، پژوهش در زمینه تاریخ خطاطی اسلامی نیز گسترش یافته و پژوهشهای متعددی در این زمینه منتشر شده است. یکی از مهمترین تحقیقات خطاطی در ایران مجموعه چهار جلدی احوال و آثار خوشنویسان، اثر مهدی بیانی، است. سه جلد نخست این مجموعه را که حاوی شرح زندگی و آثار ۱۵۲۶ تن از نستعلیقنویسان مشهور است، مؤلف در سالهای ۱۳۴۵ و ۱۳۴۸ش و پس از مرگ وی
حسین محبوبی اردکانی به چاپ رساندند. جلد چهارم به معرفی ۷۵۹ تن از خطاطان نسخ و ثلث و رقاع، ۸۹ تن از شکستهنستعلیقنویسان و ۶۷ تن از مشاهیر قلم تعلیق اختصاص دارد که با استفاده از یادداشتهای بیانی در ۱۳۵۸ش به
همت کریم اصفهانیان انتشار یافته است (برای اطلاع بیشتر درباره فعالیتهای پژوهشی وی.
دو اثر از حبیبالله فضائلی، بهنامهای اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش، و تعلیم خط، تهران ۱۳۷۶ش، از دیگر آثار مهم و اثرگذار معاصرند.
علی راهجیری و رکنالدین همایون فرخ نیز از پژوهشگران پیشگام خوشنویسی در ایران محسوب میشوند.
در
ترکیه از ۱۳۰۷ش/۱۹۲۸ با جایگزینی خط لاتین،
خط عربی فقط کاربرد مذهبی پیدا کرد. با اینحال، برای حفظ سنّتهای خوشنویسی تلاشهای بسیاری شده است. برای نمونه مصطفی اوغور درمان اقلام مختلف از جمله ثلث را به
دقت بررسی کرده است. مؤسسه ارسیکا تحقیقات او و آثار پژوهشگران دیگر را درباره خوشنویسی در مجموعهای به چاپ رسانده است.
این مجموعه علاوه بر انگلیسی، به زبانهای عربی، ترکی، ژاپنی و مالایی نیز ترجمه شده است.
تحقیق درباره تاریخ و آموزش خطاطی در کشورهای عربی هم گسترشی چشمگیر یافته است. در شمال افریقا محمدصالح خُماسی، خوشنویس معاصر تونسی، کتابی با عنوان المنهج الحدیث لتحسین الخط العربی تألیف کرده که منبع اصلی آموزش خوشنویسی در تونس و سایر کشورهای شمال افریقاست (خُماسی، محمدصالح). ناجی زینالدین با آثاری چون مصورالخط العربی (بغداد ۱۳۸۸) و بدائعالخط العربی (بغداد ۱۳۹۱) و کامل بابا مؤلف کتاب روحالخط العربی (بیروت ۱۹۹۴) از دیگر پژوهشگران خوشنویسی در
جهان عرب بهشمار میروند. در
هند و
پاکستان هم کسانی چون سیداحمد رامپوری مؤلف خط کیکهانی تصویرون کی زبانی (رامپور ۲۰۰۳) و مرقع خوشنویسان (رامپور ۲۰۰۷) و محمد راشد شیخ با کتاب تذکره خطاطین (کراچی ۱۹۹۸) به تحقیق در تاریخ خوشنویسی و معرفی خطاطان بزرگ همت گماشتهاند.
از اواخر سده دوازدهم/ هجدهم خوشنویسی اسلامی در میان پژوهشگران غربی نیز علاقهمندانی یافت
و در سده چهاردهم/ بیستم بسیاری از محققان
هنر اسلامی در غرب پژوهشهای گستردهای در تاریخ و شناخت این هنر به انجام رساندند، از جمله آنه ماری شیمل، فرانسوا دروش، شیلا بلر و نابیا ابُت. گسترش پژوهش در زمینه گرایش برخی کشورهای اروپایی به خوشنویسی، موزه بریتانیا را به مرکزی برای مطالعه خوشنویسی معاصر بدل کرده است، از جمله پژوهشهای مصطفی جعفر، هنرمند و گرافیست عراقی. همچنین کتابی به نام «خط عربی: سبکها، گونهها و نظام خوشنویسی» اثر گابریل مَندلخان در ۲۰۰۱ در نیویورک به چاپ رسیده است.
(۱) آیدین آغداشلو، آسمانی و زمینی، نگاهی به خوشنویسی ایرانی از گذشته تا امروز، تهران ۱۳۸۵ش.
(۲) آیدین آغداشلو، از خوشیها و حسرتها، برگزیده گفتارها و گفتوگوها ۱۳۷۰ـ ۱۳۵۳، تهران ۱۳۷۸ش.
(۳) شمسالدین محمدبن محمود آملی، فن خط، در نجیب مایل هروی، کتابآرایی در تمدن اسلامی.
(۴) ابن بطوطة، رحلة ابن بطوطة، چاپ
علی منتصر کتانی، بیروت ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵.
(۵) ابن خلدون، مقدمة ابن خلدون، چاپ
علی عبدالواحد وافی،) قاهره (۱۳۸۴ـ۱۳۸۸/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۸.
(۶) ابن قتیبه، رسالة ابن قتیبه فی الخط و القلم، چاپ هلال ناجی، در المورد، ج ۱۹، ش ۱ (ربیع ۱۴۱۰).
(۷) ابن ندیم (تهران).
(۸) ابوحیان توحیدی، رسائل ابی حیان التوحیدی، چاپ ابراهیم کیلانی،) دمشق (.
(۹) غلامحسین امیرخانی، «
حسن وضع و
حسن تشکیل»، فصلنامه چلیپا، ش ۲ (زمستان ۱۳۷۰).
(۱۰) باباشاه اصفهانی، آدابالمشق، در نجیب مایل هروی، کتابآرایی در تمدن اسلامی.
(۱۱) مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، تهران ۱۳۶۳ش.
(۱۲) ناصر جواهرپور، «انجمن خوشنویسان ایران، فعالتر از همیشه»، کیهان فرهنگی، ش ۴ (تیر ۱۳۶۳).
(۱۳) محمدعبدالله چغتائی، «خط نستعلیق در پاکستان و هند، سرچشمه هنری که از ایران جاری شد و در شبه قاره گسترش یافت»، ترجمه از اردو به فارسی، محمدجعفر جوان، هنر و مردم، ش ۱۵۱ (اردیبهشت ۱۳۵۴).
(۱۴) حبیب اصفهانی، تذکره خط و خطاطان، ترجمه رحیم چاوش اکبری، تهران ۱۳۶۹ش.
(۱۵) ناهید حبیبی آزاد، کتابشناسی خط و خوشنویسی، تهران ۱۳۷۵ش.
(۱۶) غیاثالدین خواندمیر.
(۱۷)
علی بن حسن خوشمردان، رساله تعلیم الخطوط، چاپ احسان الله شکراللهی طالقانی، در نامه بهارستان، سال ۳، ش ۲ (پاییز ـ زمستان ۱۳۸۱).
(۱۸) عمربن ابراهیم خیام، نوروزنامه، چاپ
علی حصوری، تهران ۱۳۸۵ش.
(۱۹) «در اسباب و اقسام و آداب خط، برگرفته از کتاب منشآت سلیمانی»، به کوشش رسول جعفریان، نامه بهارستان، سال ۱۱، دفتر۱۶ (مرداد ۱۳۸۹).
(۲۰) مصطفی اوغور درمان، «فن الخط بعد یاقوت المستعصمی»، در فن الخط: تاریخه و نماذج من روائعه
علی مرالعصور، اعداد مصطفی اوغور درمان، ترجمة صالح سعداوی، استانبول، ارسیکا، ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
(۲۱) دوست محمد هروی، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، در نجیب مایل هروی، کتابآرایی در تمدن اسلامی.
(۲۲) محمدبن
علی راوندی، کتاب راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آلسلجوق، چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ش.
(۲۳)
علی راهجیری، «غلامرضا اصفهانی»، هنر و مردم، ش ۱۶۷ (شهریور ۱۳۵۵).
(۲۴) فتحالله
بن احمد سبزواری، اصول و قواعد خطوط ستّه، در نجیب مایل هروی، کتابآرایی در تمدن اسلامی.
(۲۵) یعقوب
بن حسن سراج شیرازی، تحفةالمحبین، در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۶ش.
(۲۶) سلطان
علی مشهدی، صراطالسطور، در نجیب مایل هروی، کتابآرایی در تمدن اسلامی.
(۲۷) احمد سهیلی خوانساری، «مرقع گلشن: تحلیلی از یک سند تاریخی»، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۷۳ (آبان ۱۳۴۷).
(۲۸) محمد شریفی، اللوحاتالخطیة فیالفن الاسلامی، المرکبة بخط الثلث الجلی، دراسة فنیة فی تاریخالخطالعربی، دمشق ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
(۲۹) محمدبن هندوشاه شمسمنشی، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، چاپ عبدالکریم علیزاده، مسکو ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
(۳۰) معزبن بادیس صَنهاجی، عمدةالکتّاب و عُدة ذویالالباب، فیه صفةالخط و الاقلام و المداد و اللیق و الحبر و الاصباغ و آلة التجلید، چاپ نجیب مایل هروی و عصام مکّیه، مشهد ۱۴۰۹.
(۳۱) عبدالله
بن محمود صیرفی، آداب خط، در نجیب مایل هروی، کتابآرایی در تمدن اسلامی.
(۳۲) فوزی سالم عفیفی، نشاة و تطور الکتابة الخطیة العربیة و دورها الثقافی و الاجتماعی، کویت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۳۳) کیکاوس
بن اسکندر عنصرالمعالی، قابوسنامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۸۵ش.
(۳۴) فضل الله فاضل نیشابوری، «بررسی و مقایسه دستورالعملهای مندرج در رسالههای خوشنویسی فارسی»، نامه بهارستان، سال ۴، ش ۱ و ۲ (بهار ـ زمستان ۱۳۸۲).
(۳۵) حبیب الله فضائلی، اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش.
(۳۶) حبیب الله فضائلی، تعلیم خط، تهران ۱۳۷۶ش.
(۳۷) فهرست نسخههای خطی فارسی کتابخانه دکتر ذاکرحسین جامعه ملیه اسلامیه (دهلی نو)، دهلی نو، مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۷ش.
(۳۸) قلقشندی.
(۳۹) حمیدرضا قلیچخانی، رسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته، تهران ۱۳۷۳ش.
(۴۰) مهرداد قیومی، «آداب صناعات: آداب نامه های مشق در مقام منابع تاریخ هنر ایران»، گلستان هنر، سال ۳، ش ۴ (زمستان ۱۳۸۶).
(۴۱) نجیب مایل هروی، کتابآرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۴۲) مجنون رفیقی هروی، آدابالمشق، در نجیب مایل هروی، کتابآرایی در تمدن اسلامی، الف.
(۴۳) مجنون رفیقی هروی، رسم الخط، در نجیب مایل هروی، کتابآرایی در تمدن اسلامی، ب.
(۴۴) سلیمان سعدالدین مستقیمزاده، تحفه خطاطین، استانبول ۱۹۲۸.
(۴۵) عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۷ش.
(۴۶) مصطفی
عالی افندی، مناقب هنروران، استانبول ۱۹۲۶.
(۴۷) احمدبن
حسین منشی قمی، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
(۴۸) محمد نقش تبریزی، «ملامحمدحسین تبریزی، خوشنویس معروف دوره صفویه معروف به مهین استاد،»، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۲۳ (شهریور ۱۳۴۳).
(۴۹) میرعلی
بن میرباقر هروی، مدادالخطوط، در نجیب مایل هروی، کتابآرایی در تمدن اسلامی، ب.
(۵۰) Sheila S Blair, Islamic calligraphy, Edinburgh ۲۰۰۷.
(۵۱) Francois Deroche, The Abbasid tradition: Qur'ans of the ۸th to the ۱۰th centuries AD, in The Nasser D Khalili Collection of Islamic Art, vol۱, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۲.
(۵۲) David JRoxburgh, Prefacing the image: the writing of art history in sixteenth-century Iran, Leiden ۲۰۰۱.
(۵۳) Nabil F Safwat, The art of the pen: calligraphy of the ۱۴th to ۲۰th centuries, in The Nasser D Khalili Collection of Islamic Art, vol۵, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۶.
(۵۴) Annemarie Schimmel, Calligraphy and Islamic culture, New York ۱۹۸۴.
(۵۵) Priscilla P Soucek, "Calligraphy in the Safavid period ۱۵۰۱-۷۶", in Hunt for paradise: court arts of Safavid Iran, ۱۵۰۱-۱۵۷۶, ed Jon Thompson and Sheila R Canby, NewYork: Asia Society Museum, ۲۰۰۴.
(۵۶) idem, "Persian artists in Mughal India: influences and transformations", Muqarnas, vol۴ (۱۹۸۷).
(۵۷) Wheeler McIntosh Thackston, Album prefaces and other documents on the history of calligraphers and painters, Leiden ۲۰۰۱.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «آموزش خطاطی»، شماره۷۱۱۹.