آلقفطان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آل قفطان یا آلِ قَزْوینی، خاندانی علمی و ادبی از نیمۀ دوم
سده ۱۲ تا میانههای سدۀ ۱۴ق/۱۸ تا ۲۰ در
نجف،
حِلّه و پیرامون آن است.
از آنرو این خاندان را قزوینی گفتهاند که بنیانگذار آن، اهل
قزوین بوده و برای فراگیری علوم
دینی به نجف هجرت کرده و در آنجا ساکن گشتهاست و
فرزندان و نوادگان او نیز در همان سرزمین مقیم شدهاند. آنان را به سبب سکونت در نجف و حِلّه «نجفی» و «حِلّی» نیز خواندهاند و چون از
زید بن علی بن حسین (علیه اسلام)
نسب میبرند، نام خانوادگی آنان «حسینی» است.
از آل قزوینی عالمان، فقیهان و ادیبان بزرگ و نامآوری برخاستهاند که هر کدام در دوران خود نقش مؤثری در گسترش علوم دینی و آموزش مذهبی مردم داشتهاند. با اینکه عالمان این خاندان عموماً
فقیه و محدّث بودهاند، در
ادب بهویژه
شعر عربی نیز شهرت داشتهاند و محافلِ ادبی آنان پیوسته کانون گرم ادیبان و شاعران بودهاست. دانشمندان آل قزوینی در تشویق و ترغیب شاعران و نویسندگان و گسترش و غنای شعر و ادب عربی نقش بسزایی داشتهاند و بسیاری از آنان از سرِ ادبپروری،
جوایزی به سخنسرایان و نویسندگان میبخشیدند.
کسانی از عالمان قزوینی که بیش و کم شناخته شدهاند، اینانند:
سیداحمد
بن محمد (د ۱۱۹۹ق/۱۷۸۴م)، مؤسس و نخستین عالم شناخته شدۀ این خاندان. از شرح زندگی
پدر او چیزی معلوم نیست و چنانکه گفتهاند، سلسلۀ نسب او با ۲۳ واسطه به زید
بن علی
بن الحسین (علیهالسلام) میرسد.
سیداحمد در قزوین زاده شد و پس از فراگیری مقدمات علوم آن روزگار، برای ادامۀ تحصیل رهسپار
عراق گشت و در حوزۀ درس عالمان و فقیهان مشهور نجف شرکت کرد و خود فقیهی بنام گردید. در اوان تحصیل در نجف، با
دختر سیدمرتضی طباطبایی ازدواج کرد. وی سرانجام رهسپار ایران شد و در آغاز به قصد
زیارت به
مشهد سفر کرد و پس از آن به زادگاهش قزوین بازگشت و دیری نگذشت که در همین شهر درگذشت. او دارای ۵ فرزند به نامهای: سیدمحمد علی، سیدحسن، سیدعلی، سیدحسین و سیدباقر بود که همگی از عالمان
دین بودند و بجز سید باقر از دیگران اطلاعی در دست نیست.
سیدباقر
بن سید احمد (۱۲۴۶ق/۱۸۳۰م)،
از عالمان بنام
شیعی و فقیهان مشهور عراق در نیمۀ اول سدۀ ۱۳ق/۱۹م.
از تاریخ
تولد و شرح زندگی وی اطلاع بسیاری در دست نیست. گفته شدهاست که وی نزد پدر خود و نیز دانشمند معروف
شیخ جعفر کاشف الغطاء درس خواندهاست. از نظر خصایل اخلاقی و سلوک معنوی از شهرت خاصی برخوردار بودهاست و از اینرو بسیاری از کسانی که در زندگی و احوال او تحقیق کردهاند،
کرامات چندی را به او نسبت دادهاند.
نوری در النجم الثاقب و مستدرک برخی از این کرامات را آوردهاست. سیدباقر تألیفاتی نیز دارد به این شرح: ۱. حواشی کشف اللّثام؛ ۲. الوجیزة فی الطّهارة و الصّلوة؛
۳. الوسیط،
آقابزرگ میگوید که وجیز و وسیط در کتابخانۀ سیدمهدی قزوینی موجود بودهاست؛ ۴. جامع الرسائل،
این مجموعه در ۵ باب فقهی است:
نماز و
طهارت،
روزه و
اعتکاف،
زکات و
خمس،
حج و
عمره،
جهاد و
امر به معروف؛ ۵. الفُلک المشحون، این کتاب در احوال
امام غایب (علیه السلام) است.
سیدمهدی
بن حسین بن احمد (۱۲۲۲-۱۳۰۰ق/۱۸۰۷-۱۸۸۲م)،
لقب او
معزالدین و
کنیهاش ابوجعفر است.
وی فقیه، اصولی، متکلّم، مفسّر، ادیب، شاعر و برجستهترین چهرۀ آل قزوینی و از عالمان بزرگ امامی در اواخر سدۀ ۱۳ق/۱۹م بودهاست. سید مهدی در
نجف یا حلّه زاده شد و برای ادامۀ تحصیل و فراگیری سطوح عالی علوم دینی به نجف رفت و در حوزۀ درس عالمان بزرگی چون
شیخ مرتضی انصاری،
میرزای شیرازی،
حاج میرزا محمدحسن، شیخ موسی فرزند شیخ جعفر کاشف الغطاء، شیخ علی کاشف الغطاء فرزند دیگر شیخ جعفر، عمویش سیدباقر قزوینی و نیز سید محمدتقی قزوینی حاضر شد و
فقه و
اصول و دیگر علوم رایج آن روزگار را گرفت، اما در
علم و
عمل بیشترین بهره را از عمویش سیدباقر برد.
وی در ۲۰ سالگی به درجۀ
اجتهاد نایل آمد. گفتهاند که او از حافظهای نیرومند برخوردار بود و چیزی را که میخواند و یا میشنید از یاد نمیبرد. وی از برخی استادان خود مانند سیدباقر و
علامه طباطبایی اجازۀ روایت داشتهاست. هنگامی که استادش میرزای شیرازی از نجف عازم
سامرا شد، همراه وی به آن شهر رفت. پس از مدتی به
کاظمین آمد و چنین مینماید که پس از آن به نجف بازگشته باشد. فعالیت علمی و ارشادی وی بیشتر در
حلّه بودهاست. میرزاحسن نوری که خود از شاگردان او بوده، گوید: پس از آمدن سید به حلّه، شیعیان آن دیار که تا آن زمان قدرتی نداشتند و از آموزشهای مذهبی چیزی نمیدانستند، جانی تازه پیدا کردند و با معارف اسلامی و شیعی آشنایی گسترده یافتند.
تلاشهای فکری و تبلیغی وی تا آنجا مؤثر بود که گفتهاند حدود ۰۰۰ «۱۰۰ نفر در حلّه و پیرامون آن به
مذهب شیعه گرویدند. افزون بر این، او حوزۀ درسی پدید آورد که دانش پژوهان از نقاط مختلف در آن گرد آمدند و به مراتب والای علمی رسیدند.
برخی از شاگردان بلند آوازۀ او عبارت بودند از حاج میرزا
حسین نوری (۱۲۵۴-۱۳۲۰ق/۱۸۳۹-۱۹۰۲م)، عمویش سیدعلی قزوینی، میرزا محمد
بن عبدالوهاب همدانی کاظمی، ابوالمکارم شیخ محمد
بن عبداللـه
بن محمود حرزالدّین (د ۱۲۷۷ق/۱۸۶۰م) و محمد
بن علی
بن کاظم
بن جعفر جزایری نجفی (د ۱۳۰۳ق/۱۹۰۱م). کسانی که از وی اجازۀ روایت گرفتند، اینانند: میرزاجعفر
بن میرزا علی نقی طباطبایی حایری، شیخ عمران
بن حاج احمد نجفی، حاج میرزا
حسین نوری، عمویش سیدعلی قزوینی، آخوند
ملا محمد کاظم خراسانی (د ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م)،
شیخ محمدعلی بن محمدحسن خوانساری (د ۱۳۳۲ق/۱۹۱۳م) و
شیخ محمد حسین بن محمدعلی شهرستانی حایری .
سیدمهدی در پیشتر دانشهای متداول روزگار خود مهارت داشت، اما چیرهدستی او در
فقه بیش از همه بود، تا آنجا که او را بر اکثر فقیهان آن عصر ترجیح دادهاند. وی از نظر
اخلاقی و
عرفانی نیز شهره بود و آشنایانش او را به پرهیزگاری و پارسایی ستودهاند. فرزندش
حسین گوید که او بسیار متعبّد و در عمل به همۀ احکام دینی سخت کوشا بود. لحظهای از عمرش را بیهوده صرف نمیکرد؛ یا به رفع مشکلات مردم میپرداخت، یا به تدریس اشتغال داشت و یا به تحقیق و تألیف وقت میگذراند. با اینکه از
ثروت و جلال و شکوه اجتماعی و ظاهری بسیار برخوردار بود، زندگی را به سادگی گذراند.
او در ۷۸ سالگی (و به گفتهای ۹۳ سالگی) پس از بازگشت از سفر
حج در سَماوه درگذشت و جنازۀ او را با احترام بسیار به نجف منتقل کردند و و در آرامگاه خانوادگی به
خاک سپردند. سیدمهدی قزوینی آثار بسیاری در
فقه،
اصول،
حدیث،
تاریخ و
ادبیات برجای نهادهاست که فهرست آنها چنین است:
در فقه: ۱. بصائر المجتهدین، ۲. حلیة المجتهدین، ۳. مواهب الافهام فی شرح شرائع الاسلام، ۴. نفائس الاحکام، ۵. القواعد الکلیة الفقهیة، ۶. فُلک النجاة فی احکام الهُداة، ۷. وسیلة المقلدین الی احکام الدّین، ۸. رسالة فی المواریث، ۹. اللّمعات البغدادیّة فی الاحکام الرّضاعیّة، ۱۰. مناسک الحج، ۱۱. شرح اللّمعتین، ۱۲. شرح معالم (ابن القطّان)، ۱۳. المنظومة، ۱۴. اجوبة المسائل البحرانیّة. در اصول: ۱. الفرائد، ۲. الودائع، ۳. المهذّب، ۴. الموارد، ۵. شرح القوانین، ۶. البسائک المذهّبة، ۷. آیات الاصول، ۸. الفوائد الغرویّة فی المسائل الاصولیّة، ۹. اساس الایجاد لتحصیل ملکة الاجتهاد، ۱۰. شرح المنظومة فی الاصول، ۱۱. رسالة فی حجّیّة الخبر الواحد، ۱۲. الروائح، ۱۳.
المذهب البارع، ۱۴. درّة الغوّاص.
در
فلسفه،
منطق،
کلام و
ریاضی: ۱. مضامیر الامتحان فی علم الکلام و المیزان، ۲. آیات المتوسّمین فی اصولالدّین،
۳. القلائد الخرائد فی اصول العقائد، ۴. القلائد الحلّیة فی العقائد الدینیة، ۵. رسالة فی ابطال الکلام النّفسی، ۶. مسائل الارواح، ۷. مختصر فی الامور العامّة و الجواهر و الاعراض، ۸. شرح منظومة تجرید العقائد، ۹. الصّوارم الماضیة لردّ الفرقة الهاویة و تحقیق الفرقة الناجیة،
۱۰. قوانین الحساب. در
تفسیر: ۱. تفسیر سورة الفاتحة، ۲. تفسیر سورة القدر، ۳. تفسیر سورة الاخلاص. در حدیثشناسی: ۱. سفینة الراکب فی بحر محبّة علی
بن ابیطالب علیه اسلام، ۲. مشارق الانوار فی حلّ مشکلات الاخبار. در
اخلاق: ۱. معارج النّفس الی روحالقدس، ۲. معارج الصّعود فی علم الطّریقة و السّلوک. برخی گفتهاند که سیدمهدی در هر علمی اثری داشتهاست، ولی بسیاری از این آثار که در دست شاگردانش بود، در جریان
طاعون عمومی نجف از میان رفتهاست.
سیدجواد
بن حسن بن احمد (د قبل از ۱۳۰۰ق/۱۸۸۲م)، برادر سیدمهدی و از عالمان این خاندان. از تاریخ
تولّد و درگذشت و نیز از زندگی او چیزی معلوم نیست. شیخ
حسون حلّی (د ۱۳۰۸ق/۱۸۸۶م) در سوگ او چکامهای سروده است.
سیدجعفر
بن باقر
بن احمد (د ۱۲۶۵ق/۱۸۴۸م). برخی او را از نوابغ عصر به شمار آوردهاند. در اواخر
عمر از
نجف به
مَسْقَط و
عُمان رفت و امیران و بزرگان و عالمان مقدم وی را گرامی داشتند.
سرانجام در مسقط درگذشت و
جنازه او را به
نجف بردند و در آرامگاه خانوادگی به خاک سپردند. او شاعری توانا بود، و گفتهاند که بسیاری از اشعار او در سفر مسقط از بین رفتهاست.
سید محمد
بن مهدی
بن حسن (۱۲۶۲-۱۳۳۵ق/۱۸۴۶-۱۹۱۷م)، فقیه، محدّث، ادیب و از شاعران آل قزوینی.
وی در حلّه به
دنیا آمد و پس از فراگیری مقدمات علوم، مراه دو
برادرش (جعفر و
حسین) برای ادامۀ تحصیل رهسپار نجف گردید. در این شهر ریاضیات و
منطق و سطوح عالی
فقه و
اصول را نزد استادانی چون شیخ
حسن کاظمی و برادرش شیخ محمد، شیخ علی حیدر نجفی، پدرش سیدمهدی،
ملامحمد ایروانی و
شیخ لطفالله مازندرانی آموخت.
او از
پدر و استاد دیگرش ایروانی به کسب
اجازه حدیث نایل آمد. محمد در اوان تحصیل از نجف به حلّه آمد و پس از چندی به نجف بازگشت و به درس ادامه داد.
بار دیگر به حله آمد و در ۱۲۹۳ق/۱۸۷۶م همراه پدر به نجف برگشت و در درس خارج فقه و اصول شرکت جست.
سال بعد به
حج رفت و مجدداً به
حوزۀ نجف مراجعت کرد و به تعلیم و تعلّم ادامه داد.
سرانجام در ۱۳۱۳ق/۱۸۹۵م مردم حلّه، به سبب فقدان دیگر عالمان آل قزوینی (میرزا جعفر در ۱۲۹۸ق/۱۸۸۰م، سیدمهدی در ۱۳۰۰ق/۱۸۸۲م و میرزا صالح در ۱۳۰۴ق/۱۸۸۶م درگذشته بودند)، از سید محمد خواستند که به زادگاهش برگردد و پیشوایی دینی مؤمنان را به دست گیرد. او این دعوت را پذیرفت و به حلّه بازگشت و از استقبال شکوهمند مردم برخوردار شد. وی تا آخر عمر (مدت ۲۲ سال) در حلّه زیست و در آنجا حوزۀ درس وسیعی تشکیل داد که دانش دوستان بسیاری در آن گرد آمدند و عالمان و فقیهان چندی تربیت شدند. وی به فعالیتهای اجتماعی و حل مشکلات عمومی نیز علاقهمند بود.
از کارهای او مرمّت
قبور سادات و عالمان و
مساجد است از قبیل
ضریح قاسم بن موسی بن جعفر علیه اسلام، قبر
محقق،
آل طاووس،
ابن ادریس،
شیخ وَرّام. وی
نهر حلّه را نیز بازسازی کرد و گفتهاند «سدّ هندیّه» که امروز بر
فرات بسته شدهاست، در ۱۳۲۲ق/۱۹۰۴م به پیشنهاد او و به وسیلۀ والی
بغداد ساخته شد. بنای این
سد از همان
سال آغاز گردید و در ۱۳۳۲ق/۱۹۱۳م پایان یافت.
وی در حلّه درگذشت و جسدش را در نجف در آرامگاه آل قزوینی به
خاک سپردند. سیدمحمد اهل قلم بود و آثار او را بدینگونه یاد کردهاند: ۱. منظومة فی المواریث، در حدود ۴۰۰
بیت است. او در ۱۳۳۲ق/۱۹۱۳م از سرودن آن فارغ شدهاست. این منظومه در نجف به چاپ رسیدهاست؛ ۲. رسالة فی علم التّجوید؛ ۳. دلیل المتحیّرین فی مناسک الحاجّ و المعتمرین؛ ۴. طروس الانشاء؛ ۵. الامالی.
سیدحسین
بن مهدی
بن حسن (۱۲۶۸-۱۳۲۵ق/۱۸۵۲-۱۹۰۸م). فقیه، اصولی، ادیب، شاعر و مؤلف.
او در حلّه زاده شد. نزد پدر و برادرانش میرزا صالح، میرزاجعفر و سیدمحمد مقدمات علوم را آموخت و پس از آن علوم عقلی و نقلی و
سطوح عالی فقه و اصول را از استادان بزرگ
حوزۀ نجف، از جمله آخوند
ملا لطف الله مازندرانی،
ملا محمد ایروانی،
ملا محمدکاظم خراسانی و
میرزا حبیبالله رشتی فرا گرفت. وی از
پدر و برادرانش
اجازۀ روایت داشت. در
شعر و
ادب شهره بود و
نثری استوار و زیبا داشت و به گسترش ادب و تربیت شاعران و نویسندگان اهتمام بسیار میورزید.
خانۀ وی مجمع عالمان و شاعران و ادیبان بود. آثار سید
حسین را بدینگونه بر شمردهاند: ۱. تعلیقة علی رسائل الانصاری؛ ۲. رسالة فی مقدمة الواجب؛ ۳. حاشیة علی شرح اللّمعة؛ ۴. نفائس الاحکام.
سیدجعفر
بن مهدی
بن حسن (۱۲۵۳-۱۲۹۸ق/۱۸۳۷-۱۸۸۰م)، ادیب، شاعر، فقیه، اصولی، و استاد در
منطق.
وی در حلّه
چشم به جهان گشود و در همانجا نزد پدر درس خواند و مقدمات علوم را فرا گرفت و پس از آن به نجف سفر کرد. سالیانی دراز در نجف ماند و به آموختن دانشهای متداول آن روزگار ادامه داد و در
فقه،
اصول،
فلسفه،
تاریخ،
لغت،
شعر و
ادب مهارت یافت. فقه را نزد
دایی خود
شیخ مهدی بن شیخ علی فقیه مشهور و دایی دیگرش شیخ جعفر صغیر، و اصول را نزد پدر و ملا محمد ایروانی و
شیخ مرتضی انصاری آموخت. پدرش به وی اجازۀ
اجتهاد داد. پس از فراغت از تحصیل، به حلّه بازگشت و در کنار پدر به امور دینی و حلّ مشکلات مذهبی و اجتماعی مردم همت گماشت. وی با حاکمان
عثمانی روابط
حسنه داشت و آنان در موارد لازم درخواستها و
شفاعتهای او را میپذریفتند. سیدجعفر ۲
سال زودتر از پدر، در جوانی درگذشت. مرگ او در میان مردم انعکاس غمانگیزی داشت. بسیاری در
رثاء او شعر گفتند که از آن میان اشعار حدود ۲۲ شاعر بزرگ در کتابی تحت عنوان الاحزان فی خیرانسان گرد آمدهاست. وی آثاری در اصول، منطق، شعر و ادب دارد که بدین عناوین از آنها یاد شدهاست: ۱. مختصر فی المنطق؛ ۲. الاشراقات؛ ۳. التّلویحات الغرویّة،
در اصول که در ۱۲۹۶ق/۱۸۷۸م از نوشتن آن فارغ شدهاست. افزون بر اینها، وی دارای مکتوبات ادبی و نامههای انبوهی است که به عالمان و ادیبان و اهل فضل و ادب نوشتهاست. این نوشتهها از اعتبار ادبی بسیاری برخوردار است. اشعار مدوّن بسیاری نیز از او بر جای ماندهاست.
سید صالح
بن مهدی
بن حسن (۱۲۵۷-۱۳۰۴ق/۱۸۴۱-۱۸۸۷م)، فقیه، ادیب، شاعر و مؤلف.
وی در حلّه پا به جهان نهاد.
مادر او
دختر شیخ علی آل کاشف الغطاء بود. مقدّمات علوم را نزد کسانی مانند شیخ
حسن فلوجی آموخت و پس از آن به
نجف هجرت کرد و سطوح عالی فقه و اصول را نزد شیخ مرتضی انصاری و دایی خود شیخ مهدی آل کاشف الغطاء و پدرش سیدمهدی تحصیل کرد و موفق به گرفتن اجازۀ اجتهاد گردید. وی مانند دیگر عالمان آل قزوینی، ادیب و شاعر بود و نویسندگان و شاعران را نیز تشویق میکرد و به آنان جایزه میداد. در گسترش ادب و شعر عربی نقش مؤثر داشت.
آقابزرگ او را یکی از ارکان اصلی نهضت ادبی نیمۀ دوم
سده ۱۳ق/۱۹م میشمارد. سیدصالح پس از مرگ
پدر، جانشین او شد و حوزۀ درس او را اداره میکرد. یکی از آثار وی، الدرر الغروية، في رثاء العترة المصطفوية میباشد.
او در تکمیل آثار پدر اهتمام ورزید، اما فرصت نیافت که آنها را به پایان برد. سیدصالح در نجف درگذشت و در آرامگاه خانوادگی
دفن گردید. در رِثاء او شاعرانی چون سیدحیدر حلّی و سیدمحمد سعید حبوبی و سیدجعفر حلّی شعر سرودند.
سید احمد
بن صالح
بن حسن (۱۲۸۷-۱۳۲۴ق/۱۸۷۰-۱۹۰۸م).
وی در حلّهزاده شد و پدرش او را در ۷ سالگی به نجف روانه کرد و او در آنجا علوم دینی را آموخت.
هرچند او از عالمان دین است، اما بیشترین شهرت او در
شعر و
ادب است و او را شاعری چیرهدست و ادیبی توانا دانستهاند. اشعار بسیاری از او باقی ماندهاست.
وی در حلّه درگذشت و جنازۀ او را به نجف منتقل کردند و در آرامگاه آل قزوینی به
خاک سپردند.
سیدهادی
بن صالح
بن حسین (د ۱۳۴۷ق/۱۹۲۷م)، از عالمان و شاعران بنام آل قزوینی. از احوال او آگاهی چندانی در دست نیست، جز اینکه گفته شدهاست او در
نجف اقامت گزید و در حوزۀ علمی آن،
فقه و
اصول و
کلام را فرا گرفت و پس از آن به حلّه بازگشت و سپس در طُوَیْریج ساکن شد و در آن سامان پیشوای دینی مردم گردید.
او در همانجا درگذشت و جسدش را از طریق حلّه به نجف انتقال دادند و
دفن کردند.
سیدحسین
بن راضی
بن جواد
بن حسن (د ۱۳۳۰ق/۱۹۱۱م)، از عالمان و شاعران آل قزوینی. شهرت بیشتر او در ادب و شعر است و او را شاعری توانا، عمیق و بلنداندیش دانستهاند که در نهایت
بلاغت و زیبایی و استواری
شعر میسرودهاست.
سیدجواد
بن هادی
بن صالح (۱۲۹۶-۱۳۵۸ق/۱۸۷۹-۱۹۳۹م)، عالم و ادیب و شاعر.
وی در هندیه به
دنیا آمد و علوم ابتدایی را نزد پدر فرا گرفت و پس از آن برای ادامۀ تحصیل در سطوح عالی رهسپار نجف شد و در حوزۀ درس آخوند
ملامحمدکاظم خراسانی شرکت کرد و پس از پایان تحصیل به زادگاهش بازگشت و به امور مذهبی مردم اهتمام ورزید و در همانجا درگذشت.
جسد او را در نجف به
خاک سپردند. آثار وی لواعج الزّفرة فی مصائب العترة، الفوادح المؤلمة فی مصائب الائمّة و دیوان شعر است.
سیدمهدی
بن هادی
بن صالح (۱۳۰۹-۱۳۶۶ق/۱۸۹۱-۱۹۴۷م)، عالم و ادیب.
وی در هندیه زاده شد و در همین شهر درگذشت. به او «مهدی صغیر» گفتهاند تا با جدّش مهدی
بن سیدحسن اشتباه نشود. دیوان شعری از او بر جای ماندهاست.
سیدباقر
بن هادی
بن صالح (۱۳۰۴-۱۳۲۲ق/۱۸۸۷-۱۹۱۴م). وی در حلّه چشم به
جهان گشود و پس از آموختن مقدّمات علوم به نجف
سفر کرد. همراه دو برادرش نزد استادان بزرگ
حوزۀ نجف علوم متداول را آموخت. شهرت او بیشتر نزد استادان بزرگ حوزۀ نجف علوم متداول را آموخت. شهرت او بیشتر در شعر و ادب است و از برجستگان عرصۀ ادب عربی بهشمار آمدهاست. وی در حلّه
چشم از
جهان فرو بست و جسد او به نجف منتقل گشت و در آرامگاه خانوادگی به
خاک سپرده شد. این آثار به او منسوبند: ۱. ارجوزة فی نسبة الامام من طرفی الأب و الأمّ، این منظومه در جلد دوم مجلۀ المرشد (بغداد) چاپ شدهاست؛
۲. کتاب فی علم الصرف؛ ۳. دیوان شعر.
(۱) آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه.
(۲) آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشّیعه (فی القرن الثالث عشر)، مشهد، ۱۴۰۴ق، ۲/۱۱۴-۱۱۵، ۱۶۹-۱۷۰، ۲۶۹-۲۷۱، ۸۹۲-۸۹۳.
(۳) آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشّیعه (فی القرن الرّابع عشر)، قسم دوم از جزء اول، ص۲۲۷-۲۲۸، ۳۴۴، ۶۶۱، ۷۰۰-۷۰۱، ۸۹۲-۸۹۳، ۹۳۷.
(۴) آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، مصقّی المقال، ۱۳۷۸ق، ص۴۷۵.
(۵) امین، سیدمحسن، اعیان الشّیعه، بیروت، ۱۴۰۳ق.
(۶) امینی، عبدالحسین، شهداء الفضیلة، قم، ص۳۵۱.
(۷) بحرالعلوم، محمدمهدی، رجال، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۸) بغدادی، اسماعیل پاشا، هدیّة العارفین، استانبول، ۱۹۵۵م، ۲/۴۸۵.
(۹) تبریزی، علی، علماء معاصرین، تهران، ۱۳۶۶ق، ص۶-۱۱.
(۱۰) حرزالدّین، محمد، معارف الرجال، قم، ۱۴۰۵ق، ۱/۶۹-۷۱، ۱۲۳-۱۲۵، ۱۵۸-۱۶۲، ۲/۲۲۸-۲۸۴، ۳/۱۱۰-۱۱۵، ۲۳۴.
(۱۱) زرکلی، خیرالدّین، الاعلام، بیروت، ۱۹۸۴م، ۲/۱۴۳، ۳/۱۹۸، ۷/۳۱۴.
(۱۲) قمی، عباس، فوائدالرضویّة، ص۶۷۴-۶۷۶.
(۱۳) قمی، الکنی و الالقاب، تهران، ۱۳۹۷ق، ۳/۶۲-۶۴.
(۱۴) کحّاله، عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت.
(۱۵) موسوی، محمدمهدی، احسن الودیعة، بغداد، ۱/۸۵-۸۹.
(۱۶) نوری،
حسین، مستدرک الوسائل، قم، ۳/۴۰۰.
(۱۷) نوری،
حسین، نجم ثاقب، تهران، ص۳۶۴-۳۶۶.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آلقفطان»، ج۲، ص۴۵۲.