وحی (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وَحْی (به فتح واو و سکون حاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای اشاره سریع و تفهیم خفی است.
وَحْی در اصل به معنی اشاره سریع است و به اعتبار سرعت گفتهاند: «امر وحی» یعنی کار سریع.
فیومی در
مصباح گفته وحی به معنی اشاره و رسالت و کتابت است و هر آنچه به دیگری القا کنی تا بفهمد وحی است.
راغب کتابت و رمز و غیره را از اسباب اشاره شمرده و معنای اصلی را اشاره میداند.
ناگفته نماند «وحی یحی» و «اوحی یوحی» هر دو به یک معنی است چنانکه در مصباح گفته است.
طبرسی فرموده: ایحاء القاء معنی است بطور مخفی و نیز به معنی الهام و اشاره است.
ناگفته نماند: جامع تمام معانی تفهیم خفی است و اگر وحی و ایحاء را تفهیم خفی و کلام خفی معنی کنیم جامع تمام معانی خواهد بود.
آنچه از معانی این لفظ نقل شد بسیاری از آنها در
قرآن کریم یافته میشود مثل
(وَ اَوۡحَیٰ رَبُّکَ اِلَی ٱلنَّحۡلِ اَنِ ٱتَّخِذِی مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتٗا وَمِنَ ٱلشَّجَرِ وَمِمَّا یَعۡرِشُونَ) (و پروردگار تو به
زنبور عسل «وحی» (و
الهام غریزی) نمود که: «از کوهها و درختان و داربستهایی که مردم میسازند، خانههایی برگزین!)
مراد از وحی تفهیم ذاتی است که
خداوند در ذات زنبور عسل گذاشته و طریق عسل سازی را به وی آموخته است و لفظ «اوحی» دلالت دارد که کار عسل گیری این حشره تصادفی نیست بلکه با تفهیم و تعلیم خدائی است.
(فَقَضَیٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَاتٖ فِی یَوۡمَیۡنِ وَاَوۡحَیٰ فِی کُلِّ سَمَآءٍ اَمۡرَهَاۚ وَزَیَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا بِمَصَٰبِیحَ وَحِفۡظٗاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ) (در این هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفرید، و در هر آسمانی کار آن (آسمان) را وحی (و مقرّر) فرمود، و آسمان پایین را با چراغهایی (ستارگان) زینت بخشیدیم، و (با شهابها از رخنۀ
شیاطین) حفظ کردیم، این است
تقدیر خداوند توانا و دانا! )
گفتهاند مراد از وحی خلقت و ایجاد است و گفتهاند: کار هر آسمان را به اهل آسمان که
ملائکه باشند وحی کرد؛ در این صورت وحی به معنی متعارف آن است. ناگفته نماند: در «سماء» گفته شد که مراد از سبع سماوات
آسمانهای هفتگانه محیط بر زمیناند و در هر یک از آنها آثاری است غیر از آثار آن دیگری و همه در زندگی و تدبیر حیات ارضی دخیلاند. به نظر نگارنده مراد از «اَوْحی» القاء و قرار دادن آن آثار و خصوصیات در هر یک از طبقات جوّ است.
(یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخْبارَها) (در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو میکند.)
،
(بِاَنَّ رَبَّکَ اَوْحی لَها) (چرا که پروردگارت به او وحی کرده است!)
در
قیامت زمین در اثر
تکامل سخن خواهد گفت در این صورت وحی به معنی تفهیم و اشاره خواهد بود و یا آن مثل
(وَ اَوْحی فِی کُلِّ سَماءٍ اَمْرَها) (و در هر آسمانی کار آن (آسمان) را وحی (و مقرّر) فرمود.)
است.
در آیات گذشته چنانکه دیدیم وحی در
جماد و حشره بکار رفته است ولی در آیات زیر مواردی در بشر و احتمالا در
جن بکار رفته است:
(فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَاَوْحی اِلَیْهِمْ اَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا) (او از
محراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد؛ و با اشاره به آنها گفت: «(به شکرانۀ این موهبت،) صبح و شام خدا را
تسبیح گویید!»)
ناگفته نماند: در آیات ما قبل به
زکریا (علیهالسّلام) وحی شد که: علامت حمل زنت به فرزند آن است که سه روز زبان تو از سخن گفتن باز خواهد ماند آن وقت فرموده:
(فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ...) این میفهماند که خارج شدن بر قوم پس از اعتقال زبانش بوده است. علی هذا مراد از «فَاَوْحی» اشاره است.
(وَ اَوْحَیْنا اِلی اُمِّ مُوسی اَنْ اَرْضِعِیهِ فَاِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَاَلْقِیهِ فِی الْیَمِ وَ لا تَخافِی وَ لا تَحْزَنِی اِنَّا رَادُّوهُ اِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ) (ما به
مادر موسی الهام کردیم که: «او را شیر ده؛ و هنگامی که بر او ترسیدی، وی را در دریا(ی نیل) بیفکن؛ و نترس و غمگین مباش، که ما او را به تو بازمی گردانیم، و او را از رسولان قرار میدهیم!»)
وحی در اینجا همان الهام و تفهیم خفی است که خدا به قلب مادر
موسی (علیهالسّلام) انداخت و آن مصداقا نظیر آن بود که به دل
انبیاء (علیهمالسّلام) انداخته میشد و همانطور که باو الهام شده بود تحقق واقعی پیدا کرد.
وَ
(لَا تَاۡکُلُواْ مِمَّا لَمۡ یُذۡکَرِ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ وَاِنَّهُۥ لَفِسۡقٞۗ وَاِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ لَیُوحُونَ اِلَیٰٓ اَوۡلِیَآئِهِمۡ لِیُجَٰدِلُوکُمۡۖ وَاِنۡ اَطَعۡتُمُوهُمۡ اِنَّکُمۡ لَمُشۡرِکُونَ) (و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخورید! این کار
گناه است؛ و
شیاطین به دوستان خود مطالبی مخفیانه القا میکنند، تا با شما به مجادله برخیزند؛ اگر از آنها اطاعت کنید، شما هم
مشرک خواهید بود!)
آیه در خوردن ذبیحهای است که نام خدا بر آن برده نشده ممکن است مراد از
شیاطین انسانهای بد کار و یا
شیاطین جنّ باشد.
(وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْاِنْسِ وَ الْجِنِ یُوحِی بَعْضُهُمْ اِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ) (این چنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از
شیاطین انس و
جنّ قرار دادیم؛ آنها بطور سری (و درگوشی) سخنان فریبنده و بی اساس (برای اغفال مردم) به یکدیگر میگفتند.)
مراد از وحی در هر دو آیه کلام خفی و وسوسه است.
وحی انبیاء (علیهمالسّلام) همان تفهیم خفی و کلام خفی است که از جانب خداوند القاء میشود و خداوند از آن با «سخن گفتن خدا» تعبیر میکند و آن سه قسم است: وحی، ایجاد صدا، آمدن
فرشته. در
سوره شوری چنین آمده است:
(وَ ما کانَ لِبَشَرٍ اَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ اِلَّا وَحْیاً اَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ اَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِاِذْنِهِ ما یَشاءُ اِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ) (و شایستۀ هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی میفرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد وحی میکند؛ چرا که او بلند مقام و حکیم است!)
(وَکَذَٰلِکَ اَوۡحَیۡنَآ اِلَیۡکَ رُوحٗا مِّنۡ اَمۡرِنَاۚ مَا کُنتَ تَدۡرِی مَا ٱلۡکِتَٰبُ وَلَا ٱلۡاِیمَٰنُ وَلَٰکِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِی بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَاۚ وَاِنَّکَ لَتَهۡدِیٓ اِلَیٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ) (همان گونه (که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را به فرمان خود وحی کردیم؛ تو پیش از این نمیدانستی کتاب و
ایمان چیست (و از محتوای قرآن آگاه نبودی)؛ ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بوسیلۀ آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت میکنیم؛ و تو مسلّماً به سوی راه راست هدایت میکنی.)
مراد این است که ای پیامبر با هر سه راه دینی به تو وحی کردیم؛ میشود خواب انبیاء (علیهمالسّلام) را از قسم اوّل دانست چنانکه در
خواب دیدن
ابراهیم (علیهالسّلام) در باره ذبح فرزندش و خواب دیدن
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره دخول به
مسجدالحرام و غیره که اینها نیز از اقسام وحی و تفهیم خفیاند.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «وحی»، ج۷، ص۱۸۹.