نقش زنان در کربلا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زنان در حادثه
کربلا وظایف متعدد و بسیار مهمی بر عهده داشتند، مهمترین رسالتی که بر عهده زنان خصوصا بر عهده
حضرت زینب (سلاماللهعلیهم) و اهل بیت
امام حسین (علیهالسّلام) گذاشته شده بود، این بود که حوادث کربلا را برای دیگران بازگو کنند، پیام آن حضرت را به همگان برسانند و تلاش کنند که حادثه کربلا برای همیشه زنده بماند، وظیفه جهادگری و
مبارزه با
دشمن هر چند از دوش زنان برداشته شده بود؛ اما بعضا زنان حاضر در صحنه کربلا با حضور در میدان
نبرد و مبارزه با دشمن، نام خویش را برای همیشه در
تاریخ ثبت کردند.
حادثه
کربلا یکی از مهمترین حوادثی است که تاثیر بسیار شگرفی در
تاریخ داشته است. در این حادثه دردناک
سبط نبی مکرم اسلام؛
امام حسین (علیهالسّلام) به همراه یاران وفادارش در دشت کربلا به
شهادت رسیدند.
در
سفر امام حسین (علیه
السّلام) از
حجاز به کربلا، علاوه بر مردان،
زنان بسیاری نیز حضور داشتند. این زنان جزء اهل بیت امام حسین (علیه
السّلام) و یا از خانواده یاران آن حضرت بودند. زنان حادثه کربلا همانند مردان، وظیفه خاصی بر عهده داشتند آنها در زنده ماندن این حادثه شگرف و تاثیرگذار نقش بسیار ارزندهای ایفا کردند. طبق بیان
شهید مطهری (رحمةاللهعلیه) «تاریخ کربلا یک تاریخ و حادثه مذکر- مونث است. حادثهای که مرد و زن هر دو در آن نقش دارند؛ ولی مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش.»
زنان در حادثه کربلا وظایف متعدد و بسیار مهمی بر عهده داشتند آنها علاوه بر محافظت از کودکان، به حمایت و
تشویق مردان جهت
مبارزه با
دشمن میپرداختند. مهمترین رسالتی که بر عهده زنان خصوصا بر عهده
حضرت زینب (سلاماللهعلیهم) و اهل بیت امام حسین (علیه
السّلام) گذاشته شده بود، این بود که حوادث کربلا را برای دیگران بازگو کنند، پیام آن حضرت را به همگان برسانند و تلاش کنند که حادثه کربلا برای همیشه زنده بماند. حضرت زینب (
سلاماللهعلیهم) در این حادثه وظیفه پرستاری از
امام سجاد (علیهالسّلام) را نیز بر عهده داشت. علاوه براین سرپرستی کاروان اسرای کربلا نیز با ایشان بود. وظیفه جهادگری و مبارزه با دشمن هر چند از دوش زنان برداشته شده بود؛ اما بعضا زنان حاضر در صحنه کربلا با حضور در میدان
نبرد و مبارزه با دشمن، نام خویش را برای همیشه در تاریخ ثبت کردند.
عصر
عاشورا هنگامی که حضرت زینب (
سلاماللهعلیهم) مشاهده کرد امام حسین (علیه
السّلام) روی
زمین افتاده و دشمنان جنایت کار اطراف پیکر مطهر وی را با هدف کشتن ایشان گرفتهاند، از
خیمه بیرون آمد و خطاب به
عمر سعد، به عنوان سرزنش فرمود: یابن سعد! ایقتل ابو عبدالله و انت تنظر الیه؟»
فرزند سعد! آیا ابوعبدالله کشته میشود و تو تماشا میکنی؟! او هیچ جوابی نداد و روی از حضرت زینب (
سلاماللهعلیهم) برگرداند، در یک مرحله دیگر زینب تلاش کرد تا شاید از کشته شدن امام حسین (علیه
السّلام) جلوگیری نماید. از این رو، خطاب به آن مزدوران نمود و گفت: «اما فیکم
مسلم؟»
آیا در بین شما یک نفر
مسلمان نیست؟ باز هیچ کس پاسخی نداد. وقتی امام حسین (علیه
السّلام) از روی اسب بر روی زمین افتاد، زینب کبری (
سلاماللهعلیهم) فریاد برآورد: «وا اخاه، وا سیداه، وا اهل بیتاه، لیت السماء انطبقت علی الارض...»
(با عبارتی مشابه در تاریخ طبری
) وای برادرم، وای سرورم، وای اهل بیتم، ای کاش
آسمان بر زمین واژگون میشد.
با توجه به این که امام سجاد (علیه
السّلام) در کربلا به شدت
مریض بود. بنابراین نمیتوانست در
جنگ شرکت کند.
و نیاز به
پرستار داشت، حضرت زینب (
سلاماللهعلیهم) پرستاری آن حضرت را بر عهده داشت.
شهادت امام حسین (علیه
السّلام) برای فرزند بزرگوار ایشان امام سجاد (علیه
السّلام) بسیار سخت و طاقت فرسا بود. روز یازدهم محرم امام سجاد (علیه
السّلام) کنار گودال
قتلگاه سوار بر شتر بود و به بدن پاره پاره پدر نگاه میکرد. حضرت زینب (
سلاماللهعلیهم) دید الان است که
روح از بدن مبارک آن حضرت خارج شود، نزد فرزند برادر آمد و صدا زد: «مالی اراک تجود بنفسک یا بقیه جدی و ابی و اخوتی؛
ای یادگار
جد و پدر و برادرم چه شده چرا خودت را هلاک میکنی؟ سپس حضرت را
تسلیت داد و
حدیث ام ایمن را برای امام سجاد (علیه
السّلام) خواند. «حدثتنی ام ایمن ان رسول الله زار منزل فاطمه...»
در بخشی از این حدیث حضرت زینب (
سلاماللهعلیهم) به امام سجاد (علیه
السّلام) عرض کرد: پسر برادر! از جد ما چنین
روایت شده است که حسین (علیه
السّلام) همین جا، که اکنون
جسد او را میبینی، بدون اینکه کفنی داشته باشد دفن میشود و همین جا،
قبر حسین (علیه
السّلام)، زیارتگاه خواهد شد. «مالی اراک تجود بنفسک یا بقیه جدی و اخوتی فوالله ان هذا عهد من الله الی جدک و ابیک.»
شیخ جعفر شوشتری مینویسد: «ولما قتل الحسین (علیه
السّلام) کانت زینب هی التی تسلی الامام زین العابدین (علیه
السّلام) لانه کان مریضا و هذه مرتبه عظیم لزینب؛
وقتی امام حسین (علیه
السّلام) به شهادت رسید، زینب به امام سجاد (علیه
السّلام) تسلی میداد چرا که امام سجاد (علیه
السّلام) مریض بود، و این مقام بزرگی برای زینب (
سلاماللهعلیهم) است.»
حضرت زینب (
سلاماللهعلیهم) در مجلس
ابن زیاد از امام سجاد (علیه
السّلام) حمایت و پشتیبانی کرد. وقتی در مجلس ابن زیاد وی دستور
قتل امام سجاد (علیه
السّلام) را صادر کرد، «زینب برادرزاده اش را در آغوش گرفت و گفت: ای ابن زیاد، آنچه کردی بس است آیا از
خون ما سیراب نشدی و آیا کسی از ما باقی گذاشتی؟. .. من تو را به
خدا سوگند میدهم اگر بخواهی او را بکشی، مرا هم با او بکش. «فان کنت عزمت علی قتله فا قتلنی معه».
پس از
شهادت امام حسین (علیه
السّلام) وظیفه قافله سالاری بر عهده
زینب (سلاماللهعلیهم) گذاشته شد.
چون یگانه مرد؛ یعنی
زین العابدین (علیهالسّلام) در این وقت به شدت مریض است. زینب (
سلاماللهعلیهم) علاوه بر حفاظت از
جان امام سجاد (علیه
السّلام) میبایست از اطفال و فرزندان قافله اسیران نیز محافظت کند. آن بانوی گرامی از همان عصر عاشورا به دستور امام سجاد (علیه
السّلام) مامور شد زنان و کودکان آواره را در خیمهای جمع کند. سعی و تلاش زینب (
سلاماللهعلیهم) در محافظت از اسرا به حدی بود که به
لقب «امنیة الله» ملقب شد.
چرا که اسرا امانتهایی بودند، که به دست آن حضرت سپرده شده بودند.
آن حضرت در مجلس
یزید اجازه نداد
فاطمه دختر امام حسین (علیه
السّلام) را به کنیزی ببرند و با جدیت جلوی این کار را گرفت.
امام سجاد (علیه
السّلام) در این
سفر در همه امور با زینب
مشورت میکرد، چرا که زینب را غمگسار اسیران و پرستار
یتیمان میدانست.
زنان مخصوصا حضرت زینب، رباب، ام کلثوم و فاطمه دختر امام حسین (علیه
السّلام) تلاش میکردند در هر فرصتی با یادآوری مصائب امام حسین (علیه
السّلام) در ماندگاری این حماسه عظیم نقش ایفا کنند.
حضرت زینب (
سلاماللهعلیهم) با سخنان جان سوز خویش همگان را به گریه میانداخت و تلاش میکرد در هر فرصتی با یادآوری مصائب امام حسین (علیه
السّلام) در ماندگاری این حماسه عظیم نقش ایفا کند. شهید مطهری مینویسد: مجلس عزای حسین (علیه
السّلام) را برای اولین بار زینب بر پا کرد.»
پس از شهادت
امام حسین (علیهالسّلام) و احتمالا در روز یازدهم محرم
اهل بیت (علیهالسّلام) در خواست کردند که آنها را از محل قتل شهدا عبور دهند. (قلن بحق الله الا مررتم علی مصرع الحسین)
راوی میگوید: به خدا
قسم زینب دختر
علی (علیهالسّلام) را فراموش نمیکنم که با صوتی حزین و قلبی شکسته فریاد میکردای رسول خدا درود فرشتگان خدا بر تو باد این پیکر عریان حسین است که در خون آغشته است.
عصر روز یازدهم محرم آن چنان دل سوز گریه کرد که «فابکت علیه کل عدو وصدیق.»
هر دوست و دشمنی به گریه افتاد.
در
شام نیز حضرت زینب در محلهای به نام
دار الحجاره که محل اقامت اسرا بود، مجلس عزاداری برای امام حسین (علیه
السّلام) برپا کرد به گونهای که یزید از حضور اهل بیت (علیه
السّلام) در شام احساس خطر کرد و دستور بازگشت آنها را به
مدینه صادر کرد.
رباب دختر
امری القیس همسر امام حسین (علیه
السّلام) در مجلس ابن زیاد وقتی سر مقدس امام حسین (علیه
السّلام) را پیش ابن زیاد نهادند از میان زنان بر خاست و سر مقدس را بوسید و در دامن گذاشت و گفت:
واحسینا فلا نسیت حسینا اقصدته اسنة الادعیاء
غادروه بکربلاء صریعا لاسقی الله جانبی کربلا
واحسینا من هرگز فراموش نمیکنم و نخواهم کرد که
لشکر کفر با حسین (علیه
السّلام) با نیزهها چه کردند و از یاد نمیبرم که جنازه اش را در کربلا روی خاک رها کرده و دفن نکردند، او را تشنه کشتند. خداوند هیچ وقت کربلا را سیراب نسازد.
«رباب همسر بزرگوار امام حسین (علیه
السّلام) در مجلس ابن زیاد با دو بیت
شعر کوتاه مجال تحریفهای ناروا را از دست تحریف کنندگان تاریخ گرفت و گفت: امام حسین (علیه
السّلام) مبتلا به سل و
سرطان نبود. (یکی از مستشرقان گفته است امام حسن بر اثر بیماری سل از دنیا رفت. او سینه اش خون ریزی کرد و از دنیا رفت.)
رباب همسر امام حسین (علیه
السّلام) در شعر دیگری نیز به
شهادت و مظلومیت امام حسین (علیه
السّلام) اشاره دارد.
ان الذی کان نورا یستضاء به بکربلا قتیل غیر مدفون..
آن کسی که خود نور بود و در کربلا از او روشنایی میگرفتند در کربلا شهید شده است و پیکر ش بر خاک مانده است.
علاوه بر زینب و
ام کلثوم که در
کوفه به ایراد سخن پرداختند، فاطمه دختر امام حسین (علیه
السّلام) نیز در بازار کوفه
خطبه خواند و با مردم سخن گفت
و آنان را به اشتباهی که کردند و بدبختی و بیچارگی که به آن گرفتار شدند، توجه داد.
مرحوم آیتی مینویسد: «آنها میدانستند که فردا دشمن با عکس العمل کارهایش رو برو خواهد شد و اصرار خواهد کرد با هر قیمتی که شده تاریخ شهادت امام را
تحریف کند. به همین جهت با کمال هوشیاری در هر انجمنی و در هر بازار و کوچهای در پاسخ هر پرسشی در جواب هر
فحش و ناسزایی فصلی از آن چه روی داده بود میگفتند و گوشهای از تاریخ شهادت امام را روشن میساختند. برای همین بود که در همان روز اول ورود به کوفه سه نفر از بانوان اهل بیت خطبه خواندند و به این فکر هم نیفتادند که چون امام چهارم در میان ماست و هم با مردم کوفه و هم با ابن زیاد سخن خواهد گفت دیگر نیازی به سخن گفتن ما نیست...» .
زنانی که به همراه امام حسین (علیه
السّلام) به کربلا رفتند و پس از آن به عنوان
اسیر به کوفه و شام رفتند. امام حسین (علیه
السّلام) را در اجرای هدف اصلاحی اش کمک کردند. آنها نگذاشتند جنایات
بنی امیه پنهان بماند، آنها با اقدامات خویش نهضت کربلا را زنده نگه داشتند.
زنان در کربلا با تشویق شوهران و فرزندان خویش به پیوستن به امام حسین (علیه
السّلام) نام خود را در تاریخ پر افتخار برای همیشه ثبت کردند.
زن
زهیر بن قین بجلی با تشویق شوهر خویش به پیوستن به امام حسین (علیه
السّلام) نام خود را در تاریخ پر افتخار برای همیشه ثبت کرد. وقتی فرستاده امام نزد زهیر آمد و او را خواست همسر زهیر؛ یعنی
دلهم دختر عمرو به زهیر که ابتدا نمیخواست نزد حسین (علیه
السّلام) بیاید، گفت: سبحان الله چه مانعی دارد که نزد وی شرفیاب شوی و سخن او را بشنوی و باز آیی؟
زهیر تحت تاثیر سخنان همسرش نزد امام حسین (علیه
السّلام) آمد و آن تحول روحی در او ایجاد شد و سپس از یاران باوفای امام حسین (علیه
السّلام) شد. و در کربلا به شهادت رسید.
عبدالله بن عمیر کلبی تصمیم گرفت در کربلا به امام حسین (علیه
السّلام) بپیوندد و وقتی این امر را به همسرش گفت
ام وهب همسر او گفت: چه
فکر خوبی کردی مرا هم با خود ببر. زن و مرد شبانه از کوفه بیرون آمدند و شب هفتم محرم وارد کربلا شدند.
ام وهب همسر عبدالله
بن عمیر کلبی پس از شهادت شوهرش خود را به معرکه رساند و به پاک کردن خون از چهره او پرداخت.
شمر غلام خود را فرستاد آن غلام با
گرزی که بر سر آن بانوی رشید کوبید او را
شهید کرد.
ام وهب تنها زن شهید در حادثه کربلا بود.
ام وهب فرزند خویش را نیز
تشویق به جانبازی و فداکاری در راه حسین (علیه
السّلام) کرد. «قم یا بنی فانصر ابن بنت نبیک
محمد (صلیاللهعلیهو
سلم)»
او پس از مقداری جنگیدن نزد مادرش برگشت و گفت: آیا راضی شدی. ام وهب گفت: . «لا ما رضیت حتی تقتل بین یدی مولاک الحسین» وقتی از تو راضی میشوم که در رکاب حسین (علیه
السّلام) شهادت برسی او دوباره به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید.
عمرو بن جناده نوجوان ۱۱ ساله نیز با تشویق مادرش به میدان رفت و امام که مراعات مادرش را میکرد به او اجازه نمیداد؛ اما او گفت: «امی امرتنی» مادرم مرا فرستاده است.
برخی از مورخان به نام این جوان اشاره نکردهاند فقط متذکر شدهاند که وی با تشویقهای مادرش (شاب قتل ابوه فی المعرکه، و کانت امه عنده فقالت یا بنی اخرج فقاتل بین یدی الله حتی تقتل)
وارد میدان شد و این شعر را میخواند: امیری حسین و نعم الامیر...»
در صحنه کربلا زنان هم به جهادگری پرداختند.
طبری مینویسد: «ام وهب (پس از این که شوهرش به میدان جنگ رفته بود) چماقی برگرفت و سوی شوهر خویش رفت و میگفت:
«پدر و مادرم بفدایت! از پاکان، از باقیماندگان
محمد دفاع کن. عبدالله سوی وی آمد که او را پیش زنان ببرد و زن جامه وی را گرفته بود میکشید و میگفت: باید من هم با تو بمیرم. حسین آن زن را ندا داد و گفت: خدا شما خاندان را پاداش نیک دهد، ای زن خدایت
رحمت آرد، پیش زنان بازگرد و با آنها بنشین که بر زنان پیکار (
واجب) نیست. وام وهب پیش زنان بازگشت.
حمید بن مسلم میگوید: زنی را از قبیله
بکر بن وائل دیدم که با شوهرش در میان لشکر
ابن سعد بودند. هنگامی که آن گروه
نابکار به طور ناگهانی وارد خیمههای زنان امام حسین (علیه
السّلام) شدند و مشغول
غارت اموال گردیدند، شمشیری به دست گرفت و متوجه خیمهها گردید و فریاد زد: ای آل
بکر بن وائل! آیا جا دارد هستی دختران پیغمبر خدا به یغما برود؟ فرمانروائی نیست؛ مگر برای خدا، ای خون خواهان پیغمبر
اسلام! شوهرش آن زن را گرفت و بطرف جایگاه خود بازگردانند. (یا آل
بکر بن وائل اتسلب بنات رسول الله)
همسر
جناده بن کعب انصاری که
شوهر و فرزندش را تشویق به یاری حسین (علیه
السّلام) کرده بود و آن دو در رکاب آن حضرت به شهادت رسیده بودند خود نیز روانه میدان شد او این گونه رجز میخواند:
انا عجوز فی النساء ضعیفة خاویة بالیة نحیفة
اضربکم بضربة عنیفة دون بنی فاطمة الشریفة
من پیر و زنی ناتوان و شکسته حالم. اما با ضربت
خشن و سخت شما را میکوبم تا از حریم فرزند
فاطمه (سلاماللهعلیهم) حمایت کنم. او دو نفر را به
قتل رساند امام حسین (علیه
السّلام) به او دستور داد برگردد و برای او دعا کرد.
زینب کبری در کربلا؛
ام کلثوم در کربلا
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نقش آفرینی زنان در حادثه کربلا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۱/۲۸.