مهدی حکمی قمی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قم، شهر
علم و
ایمان، شهر
ولایت علوی، هماره در سر، شور
اهلبیت ، و در دل، فکر ترویج مکتب اهل بیت را داشته است. قم، از همان صدر
اسلام بر پایه ی ایمان و
تقوا پی افکنده شد و مردمانی
پرهیزگار که
عشق به
امیرالمؤمنین، علیهالسلام، و خاندان پاکش در ژرفای جان شان رسوخ کرده بود، از
کوفه مهاجرت کردند و در این سرزمین رحل اقامت افکندند و شالودهی
مذهب تشیع را پی ریزی کردند و در گذر زمان، این
خاک، زادگاه و هجرت گاه مردانی آسمانی شد که از هر سوی در این جا گرد آمدند و چراغ مکتب
ائمه اطهار، علیهمالسلام، را فروزان نگاه داشتند. آنان برای احیای امر اهل بیت از هیچ کوششی فروگذار نکردند و تمام عمرشان را در این جهت، مصروف داشتند و آیین راستین تشیع را به آیندگان رسانیدند.
یکی از آن مردان الهی که تمام زندگیاش را
وقف تربیت و پرورش مردمانی پاک و
مؤمن و
متدین در
شهر قم کرد، مرحوم آیتالله آقای حاج شیخ مهدی حکمی پایین شهری قمی است، اینک در آستانه هفتادمین سال وفاتش، این مقاله کوتاه را به ذکر محامد و فضایلش اختصاص دادهایم.
مرحوم آیتالله حاج شیخ مهدی، در سال ۱۲۸۰
یا ۱۲۸۱،
در شهر
قم، در بیت
علم و
تقوا و فضیلت زاده شد.
پدرش علامه بزرگوار
شیخ علیاکبر حکمی قمی (م ۱۳۲۲ قمری) یکی از
علما و حکمای سترگ قم بوده است. وی، در تهران از شاگردان
فیلسوف نامی آقا
محمدرضا قمشهای بود و زمانی طولانی نزد او شاگردی کرد، تا در
فلسفه و
حکمت به مقامی بلند دست یافت و به مهارت و تسلط فراوان بر معقول شهرت یافت و به «حکمی» ملقب شد.
سالها نزد حکیم میرزا ابوالحسن طباطبائی جلوه ـ (م ۱۳۱۴ قمری) به فراگیری
علوم عقلی و حکمت و فلسفه اشتغال داشت تا بدان جا که در این رشته هم ماهر و متبحر گردید.
او علاوه بر علوم عقلی، در
فقه و
اصول نیز دستی توانا داشت و در این فن، شاگرد آیات عظام
میرزا ابوالقاسم کلانتر تهرانی و
میرزا محمدحسن آشتیانی بود. از او گواهی
اجتهاد داشت. وی، پس از پایان تحصیل، به قم بازگشت و به تالیف و تدریس اشتغال جست. از جمله تلامیذ او مرحوم آیتالله حاج شیخ
محمدعلی حائری قمی (۱۲۹۱-۱۳۵۸ قمری) بوده است.
تالیفات او عبارت است از:
۱ ـ
رضاعیات (ترجمه ی رساله
الرضاع شیخ انصاری) ۲ ـ شرح
شواهد الربوبیه ۳ ـ
بدایع الاصول ۴ ـ حاشیه بر
رسائل ۵ ـ حاشیه بر
مکاسب.
وی، در ۲۲
جمادی الثانی ۱۳۲۲ قمری درگذشت.
مرحوم حاج شیخ مهدی، نخست در زادگاهش، ادبیات و سطوح عالی را فرا گرفت. هر چند به نام استادانش در قم اشاراتی نشده، اما به احتمال قوی آنها را نزد پدر بزرگوارش ـ که استاد رسائل و مکاسب بود ـ آموخته است. سپس به
تهران رفت و سالها نزد
حکیم میرزا ابوالحسن طباطبائی جلوه ـ (م ۱۳۱۴هجری قمری) به فراگیری علوم عقلی و حکمت و فلسفه اشتغال داشت، تا بدان جا که در این رشته هم متبحر و ماهر گردید و به نام «حکیم» یا «شیخ مهدی حکمی» مشهور شد
در حدود سال ۱۳۱۰ قمری، رهسپار
سامرا گردید و در درسهای آیتالله العظمی میرزا محمدحسن حسینی معروف به
میرزای شیرازی و آیتالله
میرزا محمدتقی شیرازی و
سید محمد فشارکی شرکت جست. و پس از وفات میرزای شیرازی (۲۴
شعبان ۱۳۱۲ قمری)، همراه استادش مرحوم فشارکی، به
نجف اشرف
مهاجرت کرد و منحصرا از درس ایشان، و پس از وفات وی، از دروس آیات عظام
میرزا حسین خلیلی و
آخوند خراسانی بهره برد و مبانی علمیش را استوار ساخت.
وی در نجف، از شاگردان خصوصی
محدث نوری بود و در تالیف کتابهای معظم له، یار و مدد کارش بود و قسمتهای زیادی از کتاب
مستدرک الوسائل را همراه مرحوم حاج شیخ
علی زاهد قمی، تصحیح و مقابله کرد
او در مدت ۱۰ سالی که در نجف بود، در اکثر
علوم اسلامی از
فقه،
اصول،
حدیث و
رجال صاحب نظر شد و پس از کسب اجازات متعدد روایی و اجتهادی، رهسپار زادگاهش شد.
استادان وی، در طول تحصیلش در سامرا و نجف اشرف عبارتاند از آیات عظام:
۱ ـ میرزا محمد حسن حسینی معروف به میرزای شیرازی (۱۲۳۰-۱۳۱۲ قمری) نویسنده کتاب
الطهاره و کتاب
المکاسب۲ ـ میرزا محمد تقی شیرازی (۱۲۵۶-۱۳۳۸ قمری) نویسنده حاشیه ی مکاسب
۳ ـ آقا سید محمد طباطبایی فشارکی (۱۲۵۳-۱۳۱۶ قمری) نویسنده
الرسائل الفشارکیه۴ ـ حاج میرزا حسین خلیلی (۱۲۳۰-۱۳۲۶ قمری) نویسنده ذریعة الوداد فی مختصر نجاة العباد
۵ ـ آخوند ملا محمد کاظم خراسانی (۱۲۵۵-۱۳۲۹ قمری) نویسنده
کفایة الاصول۶ ـ میرزا حسین نوری (۱۲۵۴-۱۳۲۰ قمری) صاحب مستدرک الوسائل
معظم له از استادان و مشایخ ذیل،
اجازه روایت اخذ کرد:
۷ ـ
سید مرتضی رضوی کشمیری (۱۲۶۷-۱۳۳۳ قمری) صاحب
تقویم المحسنین و
کشف الضمائر۸ ـ ملا فتح الله
شیخ الشریعه اصفهانی (۱۲۶۶-۱۳۳۹ قمری) نویسنده ی
افاضة القدیر و
قاعده لاضرر .
به گروهی نیز مانند
آیتالله مرعشی نجفی و
میرزا علی نوری اجازه روایت داد.
حاج شیخ مهدی حکمی در سال ۱۳۲۲ قمری، به
قم بازگشت و در شمار یکی از علمای معروف قم به شمار درآمد. او در قم، نزد
علما و مردم
شهرت بسیار یافت و مورد
احترام قرار گرفت و به رفع دعاوی و حل مشکلات و اختلافات پرداخت و در همه حال، ملجا و پناه آنان بود و نیز
حدود شرعی را اجرا میکرد
وی، نزد عام و خاص، موجه و معروف به
زهد و
ورع و
تقوا و آراسته به فضائل اخلاقی بود. مردم اعتقادی راسخ به ایشان داشتند و
کرامات بسیاری از او دیده بودند. در ظاهر و نهان
امر به معروف و نهی از منکر و
اقامه حدود شرعی میکرد و متجاهران به
فسق و فجور را شخصا
تنبیه و
توبه میداد و از گفتن قول حق باکی نداشت و از کسی نمیهراسید.
آیت الله مرعشی نجفی درباره او مینویسد:
«وی، حسنهای از حسنات دهر در زهد و ورع و تقوا بود.
فقیه اصولی، فیلسوف
متکلم و زاهد و عابد به شمار میرفت و صاحب کرامات و مقامات بود.» .
از کرامات او ـ که به
تواتر رسیده و در میان مردم قم، پس از گذشت حدود یکصد سال، هنوز معروف و
مشهور است ـ دستان شفابخش وی است. او دستش یا انگشترش را بر موضع
نیش عقرب مینهاد و به فوریت زهر عقرب خارج میشد و
درد، آرام میگرفت.
مرحوم شریف رازی دربارهاش مینویسد:
«این بزرگوار نورانی که این نویسنده دو سه مرتبه توفیق شرف یابی محضرش را درک کردم، به تمام معنا از مصادیق «عالم الذی یذکرکم الله رؤیته» بود. در قدس و تقوا، زهد و ورع، علم و عمل، صفا و
وفا کم نظیر بود. معاصران ایشان کراماتی برای او نقل میکنند. یکی از آنها دست با
برکت و
شفا بخش ایشان بود که غالبا به هر
مریض و صاحب دردی میرسید، شفا مییافت. مردم پایین شهر قم نوعا عقرب گزیده را و
مار گزیده را خدمت ایشان میبردند.
انگشتر یا دست خود را به موضع نیش و درد گذارده، فورا سم بیرون آمده و آن شخص مبتلا از مرگ نجات پیدا میکرد.
سفری به
اصفهان تشریف برده بودند. در مراجعت، راننده ماشین به ایشان اجازه سوار شدن را نداد میگفت: «من آخوند سوار نمیکنم، میترسم ماشین پنچر شود! » هر چه اطرافیان اصرار میکنند که این مرد عالم ربانی و
فقیه و
مجتهد جامع است، راننده میگوید: «هر که باشد. آخوند است. سوار نمیکنم.» سرانجام به
شفاعت مدیر گاراژ و دیگران، با کمال بی میلی و بی اعتنایی و
اهانت و جسارت، ایشان را سوار میکند تا در «مورچه خورت»، اتفاقا ماشین پنچر میشود.
ماشینهای آن روز، چون نوعا کهنه بود و سالهای متعددی در کشورهای اروپایی کار کرده بود و طایرهایش فرسوده و پوسیده بود، در راههای خراب
ایران، زیاد پنچر و معیوب میشد. مخصوصا اجانب و بیگانگان و دشمنان
روحانیت، این نحو ماشینهای شکسته را تحمیل ایران کرده بودند و با القای این کلمات، برای نابودی روحانیت
تبلیغ میکردند و مردم هم تحت تاثیر تبلیغات شوم دشمنان
اسلام، این جملات را تکرار میکردند. همین که ماشین پنچر شد، راننده بنای هتاکی را گذارد و گفت: «دیدید ماشین پنچر شد، من از این جا به بعد او را سوار نمیکنم و در همین
بیابان خواهم گذارد.» مردم هم با او هم عقیده شدند و همگی پیاده گردیدند تا پنچری ماشین اصلاح شود.
آقای حاج شیخ مهدی به کناری نشست و مسافران هم متفرق شدند. راننده برای کاری به کناری رفت که ناگاه فریاد زد: «بیایید و مرا دریابید که ماری در این تاریکی
شب، مرا گزید.» . دور او را گرفتند، در حالی که از این پهلو به آن پهلو میپیچید و ناله میکرد، بدن او ورم کرده و مشرف به موت شد. همه مسافران پریشان شدند که در این ظلمت شب، در این بیابان پرخطر، با درندگان و راهزنان و مردن راننده چه کنند؟
همه فهمیدند که این بلیه وگرفتاری، در اثر اهانتها و جسارتهای راننده به مقام مقدس آن عالم جلیل القدر است. پس او را به حضور ایشان آوردند، در حالی که آثار مردنش ظاهر بود و گفتند: «آقا او را ببخشید و صرف نظر کنید.» . فرمودند: «او را بخشیدم. جلوی من بگذارید.» .
دست مبارکش را بر بدن و موضع نیش مار گذارد، فورا از جای حرکت کرد و حالش خوب شد. او، روی دست و پای ایشان افتاد و بوسه زد و معذرت خواهیها کرد و از مریدان
پروپا قرص ایشان شد و تا قم، نهایت احترام و تجلیل را رعایت کرد.» .
آیتالله
سید صادق روحانی میفرمود:
«روزی آقای حاج شیخ مهدی از شهری به قم میآمد، راننده اتوبوس با اکراه، او را در آخر ماشین سوار کرد و به او بسیار بی اعتنایی کرد. وقت
نماز ظهر شد. آقا جلو آمد و فرمود: «ماشین را نگهدار تا نماز بخوانم.» .
راننده به استهزای وی پرداخت که من میخواستم تو را سوار نکنم، اکنون میگویی: ماشین را نگهدارم، نمیشود. برو بنشین. در همین لحظه ماشین خاموش شد و راننده هر کار کرد، روشن نشد. راننده با
عصبانیت گفت: من میخواستم آخوند سوار نکنم، این هم نتیجه آن. یا ماشین پنچر میشود یا خاموش.
آقا فرمود: حالا میشود من پیاده شوم و نمازم را بخوانم؟ به آرامی پیاده شد و در کنار جاده ایستاد و نمازش را خواند و پس از آن، سوار شد و فرمود:
خوب، حالا ماشین را روشن کن و حرکت کن. دوباره راننده با
تمسخر گفت: گاهی میگوید: نگهدار و گاه میگوید: برو. حاج شیخ مهدی فرمود: من میگویم: «استارت بزن و ماشین را روشن کن». راننده با کمال ناباوری استارت زد و ماشین روشن شد و به راه خود ادامه داد. آن گاه همه به قدرت معنوی مرحوم حاج شیخ پی بردند و راننده از مریدان خاص ایشان شد.
مرحوم آقای حاج شیخ مهدی، به تربیت طلاب و فضلا عنایت بسیار داشت و از هیچ کاری و کوششی برای پرورش آنان فروگذار نمیکرد. پدرم ـ مرحوم حجة الاسلام
محمدعلی انصاری قمی مینویسد:
«به مناسبت این که مرحوم عمویم حاج شیخ علی یکی از ارادتمندان و مریدان مرحوم آیتالله آقا شیخ مهدی حکمی پایین شهری بود، من هم گاه گاهی به منزل آن مرحوم آمد و شد داشتم. یک روز نزدیک
ماه محرم الحرام تقاضای یک جلد
ناسخ التواریخ مربوط به حضرت
سیدالشهداء ، علیهالسلام، کردم. مرحمت فرمودند. کتاب را در اندک مدتی تا آخر مطالعه کردم. چون کتاب نیاز به صحافی داشت، به صحافی دادم تعمیرش کرد. تقدیم کردم. مرحوم آقا خوششان آمد. این کار سبب شد که کلیه دوره ناسخ التواریخ را یکی پس از دیگری بگیرم و مطالعه کنم و پس دهم.
دوره
حبیب السیر،
روضه الصفاء، نامه دانش وران و کتابهای دیگر مانند:
حدیقة الشیعه و
معراج السعادة و
مجالس المؤمنین را گرفتم و خواندم و پس دادم...»
در حقیقت مرحوم حاج شیخ محمدعلی انصاری و برادر بزرگوارش مرحوم حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ مرتضی انصاری هر دو ـ به اعتبار ارتباط و پیوند پدرشان مرحوم آقا شیخ محمدحسین و عمویشان حاج شیخ علی با آقای حاج شیخ مهدی و و شرکت آنان در
نماز جماعت و مجالس معظم له ـ از یادگارهای وی بودند که با
تشویق ایشان به سلک
روحانیت در آمدند. پدرم درباره حاج شیخ مهدی مینویسد:
«آیتالله مرحوم آقا شیخ مهدی حکمی فرزند مرحوم آقا
ملا علیاکبر حکمی قمی، مجتهدی دانا و عالمی بینا و در اجرای حدود شرعی سخت کوشا بود. تحصیلاتش را در
نجف اشرف نزد
آخوند خراسانی و مرحوم آقا
سید محمد فشارکی خاتمه داد و به
قم مراجعت کرد. وی، محل وثوق قاطبه مردم و علما بود و در
نماز جماعتش در
مسجد جمعه قم در محل میدان مسجد، گاهی تا حدود ۱۵ هزار نفر به ایشان اقتدا میکردند و سرداب و شبستانها و پشت بام مسجد به طوری پر میشد که صفوف نمازگزاران به کوچههای اطراف میرسید»
مدرسه مبارکه رضویه ـ که یادگار ماندگار ایام حضور پر برکت
امام هشتم ، علیهالسلام، در قم است و از قداست و اهمیت خاصی نزد قمیها برخوردار است، رو به خرابی و ویرانی میرفت که با ورود آقای حاج شیخ مهدی به قم و تعمیر و آبادی آن موقعیت خاصی یافت و مجمع فضلا و محصلین شد. به قول مرحوم آقای بدلا:
«مدرسه ی رضویه، از عظمت بالایی برخوردار بود و حکم
مدرسه فیضیه کنونی را داشت. این
مدرسه در ابتدا مخروبهای بیش نبود و به همت مرحوم آقا شیخ مهدی حکمی پایین شهری آباد شد. او فردی با شخصیت بود.
خاطرهای از زمان حضور در مدرسه رضویه نقل کنم که شنیدنی است. آقای شیخ مهدی حکمی، مردی بود با عزم و
اراده، در تصمیم گیریها، قاطع بود و توان روحی بالایی داشت. یک سال در فصل
تابستان، قم در بی آبی به سر میبرد و
آب مورد نیاز
شهر از طریق آب انبارهایی که در
زمستان آب را ذخیره میکردند، تامین میشد. اصولا در تابستانها، رسم بر این بود که پنج روز از
آب رودخانه استفاده میشد و شش روز، آب را برای روستاهای بالا به حال خود میگذاشتند و دیگر آبی در کار نبود. اصطلاحا به این برنامه، «پنج و شش» میگفتند.
در آن تابستان، از قضا آقا شیخ مهدی حکمی تصمیم گرفتند که مدرسه رضویه را تعمیر کنند. از جمله قصد مرمت حوض بزرگی را داشتند که در وسط مدرسه قرار داشت. روش مرمت حوض هم در زمان سابق که
سیمان نبود، به این نحو بود که به کمک آهک و ساروج و مهره زدن روی ساروج، حوض را عمل میآوردند و بعد از اتمام کار مهره زنی، باید بلافاصله حوض را از آب پر کنند و گرنه در اثر گرما از هم میپاشید. به علت کمبود آب، در منطقه رضویه که بعضی سالها، هرگز آب رودخانه را به خود نمیدیدند، آقا شیخ مهدی، مقامات شهری، از جمله میراب قم را احضار کرد و از آنان قول گرفت که وقتی تعمیرات حوض مدرسه رضویه به پایان رسید، در روز معینی به مدرسه آب برسانند. روی حوض مدرسه چادر زدند تا
آفتاب نخورد. بعد، تعمیرات شروع شد و به مرحله مهره زنی به ساروج رسید.
در شبی که موعد رسیدن آب بود، قرار شد آب از حوالی جایی که بیمارستان فاطمی واقع است، از طریق نهرهای بیابانی وارد شهر شود و پس از سیراب کردن تمام خانههایی که در مسیرش بود، به حدود منزل حاج سید علی بلورفروش برسد و بعد وارد منطقه حسین آباد شود و سرانجام به کمک مامورینی از شهرداری که برای این کاردر نظر گرفته شدهاند، آب وارد مدرسه رضویه شود. طلبههای مدرسه و از جمله من در امتداد شهر منتظر ورود آب بودیم، ولی خبری از آن نبود. سرانجام فهمیدیم که منازل سر راه، که روزهای متمادی در بی آبی شدید به سر برده بودند، جلوی آب را سد کردهاند!
ماموران اطلاع دادند که از حدود کوچه عشقعلی به این سمت، آب در جریان نیست. هنگام سحر بود که به آقا شیخ مهدی گفتند که دیگر بعید است امشب آب برسد، لذا باید تا نوبت بعد
صبر کنید. ایشان گفتند: «به هیچ عنوان نمیتوانیم صبر کنیم چون ساروجهای حوض، خرد میشود و میریزد. باید فکر دیگری اندیشید».
این جا بود که دستور داد چند نفر افراد قوی هیکل را از سطح شهر بیاورید تا از چاه آب رضوی به تناوب آب بکشند تا کار ما راه بیفتد.
افراد مزبور این توانایی را داشتند که با دلوهای بزرگ، از چاه آب بکشند. این دلوها گاهی اوقات به حجم یک
گوسفند میرسید و از پوست همین حیوانات ساخته میشد. بعضی اوقات هم از دلوهای بزرگ تری که بدان
گاوی یا
شتری میگفتند، استفاده میشد که برای بالا کشیدن آن، نیاز به چرخ چاهی قوی بود که دو نفر یا یک نفر قوی هیکل پشت آن بنشینند. کارها آماده شد و مشغول پر کردن حوض شدند.
فردای آن شب، نزدیکیهای ظهر بود که چند نفر از مامورین بلدیه و میرابها برای عذرخواهی خدمت آقا آمدند. البته به دستور آقا شیخ مهدی، در مدرسه را بسته بودیم تا این جماعت ملتفت نشوند که ما خودمان در حال تهیه آب هستیم. به هر حال، ماموران اظهار شرمندگی کردند و گفتند: «ما نهایت تلاش مان را کردیم و حتی آب را تا کوچه ی عشقعلی رساندیم، ولی چون آب
رودخانه کم بود و نیز نهر آب از داخل برخی منازل عبور میکرد و آنان جلوی آب را میگرفتند، موفق نشدیم به عهدمان وفا کنیم». آشیخ مهدی گفت: «الآن وقت
نماز است اگر مایل باشید، میتوانید وضویتان را سر حوض بگیرید تا در ضمن، صحت صحبتهای ما آشکار شود». ماموران نخست امتناع کرده بودند و آثار ناباوری در صورتشان پیدا بود. شیخ گفت: «اگر آب نبود، برای نماز
تیمم کنید! »
سرانجام ماموران بلدیه و میرابها که به اقتضای
شغل و تجربهشان، ادعای آقا، مبنی بر این که حوضی به آن بزرگی یک شب مملو از آب شود، بی اساس بود، قدم به مدرسه گذاشتند و ناگهان در برابر خود، آب زلالی را مشاهده کردند که از شدت صافی، سکههای ده شاهی
نقره که در کف آن انداخته بودند، میدرخشید و نقوشش قابل خواندن بود.
ماموران وقتی از ماجرای چاه مطلع شدند، از همت و مدیریت آقا شیخ مهدی حکمی، متعجب شدند و سپس آستینها را برای
وضو گرفتن بالا زدند! »
یکی دیگر از خصوصیات مرحوم حاج شیخ مهدی اهتمام بسیار به اقامه
نماز اول وقت بود. مرحوم آقای بدلاـ که جریان استقبال از حضرات آیات
سید عبدالله شیرازی و
سید عبدالباقی آیت اللهی را نقل میکند ـ میگوید:
«... چون آن ایام هنوز ماشین مورد استفاده نبود، علمای مزبور بنا بود با چهارپا وارد شهر شوند. همین امر باعث شد که زمان انتظار طولانی شود. آقای شیخ مهدی حکمی هم برای
استقبال از علمای شیراز، سوار بر چهارپایی شده بود و در صف مستقبلان قرار داشت، تا این که انتظار به سر رسید و آقایان تشریف آوردند و به سمت
قم حرکت کردند. مردم هم با پای پیاده به دنبال آنان روان شدند.
غروب آفتاب نزدیک بود و هنگام
اذان مغرب فرا رسید. آقا شیخ مهدی، از آن جا که به نماز اول وقت اهتمام میورزید، گفت: برای انجام دادن فریضه توقف میکنیم. اطرافیان گفتند: در این نزدیکی جوی آبی هست که میتوانید برای گرفتن وضو مورد استفاده قرار دهید. آقا شیخ مهدی آستینها را بالا زد، مردم همه به تبع ایشان وضو گرفتند و در مقابل «شاه جمال» صف استقبال را به صف نماز تبدیل کردند و بدون این که مرحوم آقا شیخ مهدی اصراری داشته باشد که مردم به او اقتدا کنند، خود به خود، این اتفاق افتاد و نماز مغرب به جماعت خوانده شد. هنگام ادای فریضه مغرب بودیم که آقایان وارد شدند و خواستند اقتدا کنند که نماز مغرب تمام شد. نماز عشا را نخواندند و همگی به طرف قم حرکت کردند.»
نیز معروف است که مرحوم آیتالله حاج شیخ
عبدالکریم حایری، در
مهاجرت به قم در
رجب سال ۱۳۴۰ ـ نوروز ۱۳۰۱ شمسی ـ بر آقای حاج شیخ مهدی وارد شدند. در
نجف و
سامرا، با هم نزد اساتید تحصیل کردند و هم درس و هم بحث بودند. علمای قم در آن جا از او دیدار کردند و دعوت به ماندن در قم کردند. در حقیقت شالوده بنای عظیم
حوزه علمیه قم، در
خانه حاج شیخ مهدی، پی افکنده شد
از آن
فقیه بزرگ، به علت کثرت مراجعات و رفع دعاوی و اختلافات، تنها آثار اندکی بر جای مانده است که عبارت است از:
۱ ـ حاشیه
کفایة الاصول۲ ـ حاشیه
مطارح الانظارتقریرات درس
اصول شیخ انصاری، نوشته
میرزا ابوالقاسم کلانتر تهرانی ۳ ـ
خواص الاعمال در آثاری که از کردار نیک و بد تا ورود
بهشت و
جهنم ظاهر میشود
نسخه خطی آن نزد مرحوم
آیتالله مرعشی نجفی بوده است.
مرحوم حجه الاسلام شریف رازی می نویسد:
آقای حاج شیخ مهدی بسیار متعصب و
غیور بود و همین باعث
کسالت سکته ناقص ایشان شد. (رفیقش مرحوم شیخ
محمدتقی بافقی نیز از شنیدن قضایای
مسجد گوهرشاد مبتلا به سکته ناقص شد تا از
دنیا رفت.
وی، ایام
تابستان را برای هواخوری و
ییلاق به
محلات تشریف میبردند. سال ۱۳۶۰ قمری بود که در محلات از دنیا رفت و جنازهاش را با
تحلیل و
احترام شایان تا قم تشییع گردند و در «
بقعة العلماء» قسمت پایین پای
آیتالله حایری در
مسجد بالاسر حرم مطهر
حضرت فاطمه معصومه، سلاماللهعلیها، به
خاک سپردند.
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«مهدی حکمی قمی».