• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

منصب امامت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



امامت منصبی الهی است، منصب امامت، امانت خدا نزد امامان است، همچنین منصبی غیر از نبوت و رسالت است که بر آنها برتری دارد، اسلام همراه با آن، دین کامل و مورد رضایت خداوند است.



واذ ابتلی ابرهیم ربه بکلمـت فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال ومن ذریتی قال لاینال عهدی الظـلمین..
(به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، حضرت ابراهیم علیه‌السلام را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايش‌ها بر آمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» دراین آیه خداوند صراحتا منصب امامت را به ابراهیم علیه‌السلام اعطا می‌کند.
هنگامی که از عهده این آزمایش‌ها بر آمد، خداوند می‌باید جایزه‌ای به او بدهد فرمود: من تو را امام و رهبر و پیشوای مردم قرار دادم.
.. فقد ءاتینآ ءال ابرهیم الکتـب والحکمة وءاتینـهم ملکا عظیما.
امام باقر علیه‌السّلام در حدیثی می‌فرماید: منظور از «ملکا عظیما» امامت است.
این آیه به خوبی این مطلب را بیان می‌کند که یهود به خاطر اعطای این مقام به پیامبر و اهل‌بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نسبت به آنها حسد می‌ورزند و همچنینی ثابت می‌کند که خدا به آنها مقام حکومت را اعطا کرده است.
ذیل آیه یاد شده روایات متعددی وارد شده که در آن‌ها برای اثبات امامت آل محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به این آیه استدلال شده است.
وجعلنـهم ائمة یهدون بامرنا...
ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الورثین.
این آیه بیانگر یک قانون کلی است برای همه اعصار و قرون و همه اقوام و جمعیت‌ها، می‌گوید: ما اراده داریم که بر مستضعفان منت بگذاریم و آنها را پیشوایان و وارثان حکومت روی زمین قرار دهیم. این بشارتی است در زمینه پیروزی حق بر باطل و ایمان بر کفر. این بشارتی است برای همه انسان‌های آزاده و خواهان حکومت عدل و داد و برچیده شدن بساط ظلم و جور.
وجعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا...
ما بعضى از بنی اسرائیل را پيشوايان قرار داديم، تا مردم را به امر ما هدایت كنند و وقتى ايشان را به امامت و پيشوايى هدايت نصب كرديم، كه در دین صبر كردند، و قبلا هم به آیات ما یقین داشتند.


امامت، منصبی غیر از منصب نبوت و رسالت است:
... انی جاعلک للناس اماما...
و وعدنا موسی ثلـثین لیلة واتممنـها بعشر فتم میقـت ربه اربعین لیلة وقال موسی لاخیه هـرون اخلفنی فی قومی واصلح ولاتتبع سبیل المفسدین.
و ما با موسی، سی شب وعده گذاشتیم سپس آن را با ده شب (دیگر) تکمیل نمودیم به این ترتیب، میعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و موسی به برادرش هارون گفت: «جانشین من در میان قومم باش. و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پیروی منما! »
جمله «اخلفنی فی قومی» می‌فهماند که موسی، هارون (علیهما السلام) را به امامت و رهبری بنی اسرائیل منصوب کرد. اگر پیامبری با امامت و رهبری تفاوتی نداشت، نیازی نبود موسی علیه‌السّلام ، هارون را که از پیامبران بود، به امامت منصوب کند.
اگر چه مخاطب را برادرش قرار داده است. علت اینکه موسی هارون را امر می‌کند که: در میان قوم جانشین و نائب او باشد، با اینکه خود هارون پیامبر مرسل است، این است که ریاست بر هارون و قوم از آن موسی بود و جایز نبود که هارون هم موسی را جانشین خود سازد. از اینجا بر می‌آید که مقام امامت از مقام نبوت جدا می‌شود و داخل آن نیست. گروهی از پیامبران، علاوه بر نبوت دارای مقام امامت هم بوده‌اند. هارون اگر می‌توانست علاوه بر نبوت، دارای مقام امامت هم باشد، لازم نبود که موسی او را خلیفه خود کند و مقام امامت را به او واگذار سازد.


منصب امامت، امانت خدا نزد امامان است:
ان الله یامرکم ان تؤدوا الامـنـت الی اهلها...
در روایات متعدد، امانت در آیات مزبور به امامت و ولایت تفسیر شده است. و در آیه دستور داده شده است که هر امامی باید امانت امامت را به اهل آن (امام بعدی) بسپارد، استفاده می‌شود که امامان امانتدارند.
از احادیث اسلامى استفاده می‌شود که علوم و اسرار و ودایع امامت که هر امامى باید به امام بعد بسپارد در آیه فوق داخل است.
انا عرضنا الامانة علی السمـوت والارض والجبال فابین ان یحملنها واشفقن منها وحملها الانسـن انه کان ظـلوما جهولا.
ما امانت (تعهد، تکلیف، و ولایت الهیه) را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند اما انسان آن را بر دوش کشید او بسیار ظالم و جاهل بود، (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد)!
در روایات متعدد، امانت در آیات مزبور به امامت و ولایت تفسیر شده است.
آن احتمالی که می‌تواند مراد از امانت باشد، چون در این کمال هیچ موجودی نه آسمان، و نه زمین، و نه غیر آن دو، شریک انسان نیست. از سویی دیگر چنین کسی تنها خدا متولی امور اوست، و جز ولایت الهی هیچ موجودی از آسمان و زمین در امور او دخالت ندارد، چون خدا او را برای خود خالص کرده.
پس مراد از امانت عبارت شد از ولایت الهی، و مراد از عرضه داشتن این ولایت بر آسمانها و زمین، و سایر موجودات مقایسه این ولایت با وضع آنهاست. و معنای آیه این است که: اگر ولایت الهی را با وضع آسمانها و زمین مقایسه کنی، خواهی دید که اینها تاب حمل آن را ندارند و تنها انسان می‌تواند حامل آن باشد، و معنای امتناع آسمانها و زمین، و پذیرفتن و حمل آن به وسیله انسان این است که در انسان استعداد و صلاحیت تلبس آن هست، ولی در آسمانها و زمین نیست.
این است آن معنایی که می‌توان آیه را بر آن منطبق کرد، و گفت آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها با اینکه از نظر حجم بسیار بزرگ، و از نظر سنگینی بسیار ثقیل و از نظر نیرو بسیار نیرومند هستند، لیکن با این حال استعداد آن را ندارند که حامل ولایت الهی شوند، و مراد از امتناعشان از حمل این امانت، و اشفاقشان از آن، همین نداشتن استعداد است.
و لیکن انسان ظلوم و جهول نه از حمل آن امتناع ورزید، و نه از سنگینی آن و خطر عظیمش اشفاق کرد و به هراس افتاد، بلکه با همه سنگینی و خطرناکی‌اش قبولش کرد، و این سبب شد که انسان که یک حقیقت و نوع است، به سه قسم منافق و مشرک و مؤمن منقسم شود، و آسمان و زمین و کوه‌ها دارای این سه قسم نباشند، بلکه همه مطیع و مؤمن باشند.


مقام امامت، تکمیل و تمام کننده نعمت خداوند بر مردم است:
... الیوم یـئس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم واخشون الیوم اکملت لکم دینکمواتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلـم دینا...
طبق روایت، «الیوم اکملت...» در شأن امام علی علیه‌السّلام و درباره امامت حضرت است.
آیه شريفه در مورد ولایت علی علیه‌السّلام و در روز غدیرخم كه قیام دین به حامل شخصى مبدل به قيام به حامل نوعى شد، نازل گشته است. تماميت یأس کفار حتما بايد به خاطر عامل و علتى بوده باشد كه عقل و اعتبار صحيح آن را تنها عامل نااميدى كفار بداند، و آن اين است كه خداى سبحان براى اين دين كسى را نصب كند، كه قائم مقام رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم باشد، و در حفظ دین و تدبیر امر آن و ارشاد امت متدین کار خود آن جناب را انجام دهد، به نحوى كه خلأى براى آرزوى شوم كفار باقى نماند، و كفار براى هميشه از ضربه زدن به اسلام مأیوس شوند.


امامت، پیمان و عهدی الهی است:
واذ ابتلی ابرهیم ربه بکلمـت فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال ومن ذریتی قال لاینال عهدی الظـلمین.
حضرت ابراهیم علیه‌السلام تقاضا کرد که از دودمان من نیز امامانی قرار ده تا این رشته نبوت و امامت قطع نشود و قائم به شخص من نباشد.
اما خداوند در پاسخ او فرمود: پیمان من، یعنی مقام امامت، به ظالمان هرگز نخواهد رسید. تقاضای تو را پذیرفتم، ولی تنها آن دسته از ذریه تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند!


حضرت ابراهیم علیه‌السّلام از خدا درخواست منصب امامت برای فرزندان خویش کرد:
واذ ابتلی ابرهیم ربه بکلمـت فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال ومن ذریتی...
حضرت ابراهیم علیه‌السّلام گفت : قال و من ذریتی... گفت از فرزندان من نیز پیشوا و امام قرار بده. جمله «و من ذریتی» عطف است بر «کاف» «جاعلک» گویی فرموده است:
و جاعل بعض ذریتی یعنی خداوندا از فرزندان من نیز پیشوا و امام قرار می‌دهی؟ چنان که کسی به شما بگوید: «من تو را گرامی خواهم داشت» و شما بگویی «و فلان را نیز»؟ (یعنی فلانی را نیز گرامی می‌داری.؟).


مقام امامت بر مقام نبوت برتری دارد:
واذ ابتلی ابرهیم ربه بکلمـت فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما...
زمانی که ابراهیم علیه‌السّلام در امتحان‌های الهی توفیق یافت، مقام نبوت داشت و رسیدن به مقام امامت پس از توفیق یاد شده، نشان می‌دهد که این مقام از مقام نبوت برتر است.
ممکن است کسی مقام پیامبری و تبلیغ و رسالت را داشته باشد و امام مقام امامت در او نباشد، این مقام، نیازمند به شایستگی فراوان در جمیع جهات است و همان مقامی است که ابراهیم پس از آن همه امتحانات و شایستگی‌ها پیدا کرد، و این آخرین حلقه سیر تکاملی ابراهیم بود.
آنها که گمان می‌کنند منظور از امامت تنها فرد شایسته و نمونه بودن است گویا به این حقیقت توجه ندارند که چنین مطلبی از آغاز نبوت در ابراهیم بوده.
و آنها که گمان می‌کنند منظور از امامت سرمشق و الگو بود برای مردم بوده باید به آنها گفت این صفت برای ابراهیم و تمامی انبیاء و رسل از آغاز دعوت نبوت وجود دارد و به همین دلیل پیامبر باید معصوم باشد چرا که اعمالش الگو است.
بنابراین مقام امامت، مقامی است بالاتر از اینها و حتی برتر از نبوت و رسالت و این همان مقامی است که ابراهیم پس از امتحان شایستگی از طرف خداوند دریافت داشت.
قلنا یـنار کونی بردا وسلـما علی ابرهیم ونجینـه ولوطا الی الارض التی بـرکنا فیها للعــلمین ووهبنا له اسحـق ویعقوب نافلة وکلا جعلنا صــلحین وجعلنـهم ائمة یهدون بامرنا واوحینآ الیهم فعل الخیرت واقام الصلوة وایتآء الزکوة وکانوا لنا عـبدین.
در اینجا می‌گوید ما آنها را امام و رهبر مردم قرار دادیم (و جعلناهم ائمة).
یعنی علاوه بر مقام نبوت و رسالت مقام امامت را نیز به آنها دادیم امامت آخرین مرحله سیر تکاملی انسانی است که به معنی رهبری همه جانبه مادی و معنوی، ظاهری و باطنی، جسمی و روحی مردم است.
فرق نبوت و رسالت با امامت این است که پیامبران در مقام نبوت و رسالت تنها فرمان حق را دریافت می‌کنند و از آن خبر می‌دهند و به مردم ابلاغ می‌کنند، ابلاغی توام با بشارت و انذار.
اما در مرحله امامت این برنامه‌های الهی را به مرحله اجرا در می‌آورند خواه از طریق تشکیل حکومت عدل بوده باشد یا بدون آن، در این مرحله آنها مربیند، و مجری احکام و برنامه‌ها، و پرورش دهنده انسانها، و به وجود آورنده محیطی پاک و منزه و انسانی.
در حقیقت مقام امامت مقام تحقق بخشیدن به تمام برنامه‌های الهی است، به تعبیر دیگر ایصال به مطلوب و هدایت تشریعی و تکوینی است.
امام از این نظر درست به خورشید می‌ماند که با اشعه خود موجودات زنده را پرورش می‌دهد.


امامت، منصبی مهم نزد خداوند است:
... فقد ءاتینآ ءال ابرهیم الکتـب والحکمة وءاتینـهم ملکا عظیما.
یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند؟ ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیار آنها (پیامبران بنی اسرائیل) قرار دادیم.


اسلام همراه با امامت، دین کامل و مورد رضایت خداوند است:
... الیوم یـئس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم واخشون الیوم اکملت لکم دینکمواتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلـم دینا...
مقصود از «اکمال دین»، طبق روایت، اعطای مقام امامت به علی علیه‌السّلام و نصب وی از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است.
در اینجا بحث مهمی پیش می‌آید که منظور از الیوم (امروز) که در دو جمله بالا تکرار شده چیست؟ یعنی کدام روز است که این چهار جهت در آن جمع شده هم کافران در آن مأیوس شده‌اند، و هم دین کامل شده، و هم نعمت خدا تکامل یافته، و هم خداوند آئین اسلام را به عنوان آئین نهایی مردم جهان پذیرفته است.
در اینجا تمام مفسران شیعه در کتب خود آورده‌اند و روایات متعددی آن را تایید می‌کند و با محتویات آیه کاملا سازگار است و آن اینکه:
منظور روز غدیرخم است، روزی که پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله امیرمؤمنان علی علیه‌السلام را رسما برای جانشینی خود تعیین کرد، آن روز بود که کفار در میان امواج یأس فرو رفتند.


هر معصومی احق به متابعت است از غیر خود و چون احق به متابعت شد قول او حجت شد و این لازمه مرتبه امامت و خلافت است و …
[۴۱] ملا محمد حسن هردنگی، تاملات کلامیه،۱۳۹۶، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی .



امام خمینی نیز امامت را از منصب‌های الهی و حکمی الهی می‌داند که انتخاب مردم در آن نقشی ندارد به اعتقاد ایشان، امامت و خلافت ظاهری از مناصب الهی و از شئون رسالت و نبوت است که اظهار آن لازم و واجب است.
به باور ایشان است استوار ماندن پایه‌های دین بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مبتلا نشدن به حاکمان فاسد و جائر اقتضاء می‌کند بعد از پیامبر، امامی نصب شود که دین و آیین الهی را زنده نگه دارد و بر اساس هوای نفس خود عمل نکند. از این رو چگونه ممکن است دینی که وصیت را بر افراد لازم می‌داند، وصیت در امر خلافت را مهمل بگذارد، از این رو نصب امام ضروری است.
[۴۴] خمینی، روح‌الله، کشف الاسرار، ص۱۰۵-۱۰۸، تهران، بی‌تا.

امام خمینی امامت را یک اصل برخاسته از متن دین برای راهبری جامعه می‌داند که بدون آن سعادت جامعه تحقق نمی‌یابد و این اصل از اصول مذهب به شمار می‌آید و بر این باور است امامت صرفاً یک مقام اعتباری نیست، بلکه یک منصب حقیقی الهی است که پیامبر از طرف خداوند مامور نصب به جعل و تصریح به آن می‌باشد. لذا کسی شایسته این مقام است که بتواند وحدت و کثرت را با هم جمع کند. داشتن این مقام معنوی، سبب نصب امام در مقام ظاهری و حکومت است.
[۴۵] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۲۴۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



۱. بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۳۶.    
۳. نساء/سوره۴، آیه۵۴.    
۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۶، ح۵.    
۵. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۱.    
۶. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۳.    
۷. قصص/سوره۲۸، آیه۵.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۱۷.    
۹. سجده/سوره۳۲، آیه۲۴.    
۱۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۶۶.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.    
۱۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۲.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۳۴۹.    
۱۴. نساء/سوره۴، آیه۵۸.    
۱۵. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۶.    
۱۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۸۵.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۷۸.    
۱۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲.    
۱۹. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نورالثقلین، ج۴، ص۳۱۳.    
۲۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۶، ص۵۲۵.    
۲۱. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۲۲. مجمع البیان، طبرسی، ذیل آیه.    
۲۳. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۹.    
۲۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۷۴.    
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۳۶.    
۲۷. بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج۱، ص۱۴۷.    
۲۹. بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.    
۳۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۴۱.    
۳۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۹.    
۳۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۱.    
۳۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۲.    
۳۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۳.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، تقسیر نمونه، ج۱۳، ص۴۵۵.    
۳۶. نساء/سوره۴، آیه۵۴.    
۳۷. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۲۷۴.    
۳۹. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۹.    
۴۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۲۶۳.    
۴۱. ملا محمد حسن هردنگی، تاملات کلامیه،۱۳۹۶، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی .
۴۲. خمینی، روح‌الله، الاستصحاب، ص۶۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۴۳. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۱۹۷، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۴۴. خمینی، روح‌الله، کشف الاسرار، ص۱۰۵-۱۰۸، تهران، بی‌تا.
۴۵. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۲۴۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۴، ص۲۲۵، برگرفته از مقاله «منصب امامت».    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار